Ouroboros نوشته: خیر. طبق معمول، شاهد انکار حقیقت به سود ایدئولوژی هستیم:
«این» تحقیق نشان میدهد که7 .49% کل موارد خشونت خانوادگی متقابل هستند(زن و مرد یکدیگر را کتک میزنند)
از 3 .51% باقیمانده که خشونت یکطرفه است، 70% مرتکبین خشونت زنان هستند.
میتوانید با نیم ساعت جستجو در اینترنت «صدها» لینک مختلف در اینباره پیدا بکنید. کاملا هم منطبق با واقعیات اجتماعیست زیرا زنان «ضعیفتر» جلوه داده میشوند و زمانی که یک مرد را کتک میزنند با یک رودستی کوچک از زیر بار مچازات فرار میکنند، دختر خانمی که «جنایت» موجود در لینک بالا را انجام داده، حتی رنگ زندان را هم نخواهد دید و با «کار اجباری» مجازات شده.
این یکی را شوخی میکنید؟!!
یعنی زنان نسبت به مردان از خشونت بیشتری برخوردارند؟
اتفاقا از آنجایی که این موارد نادر و عجیب اند به سرعت انتشار پیدا میکنند.این در حالیست که زنان روزانه زیر چنین خشونت هایی زندگی میکنند و در بعضی فرهنگ ها مانند همین فرهنگ های شرقی این خشونت های مردانه را طبیعی میپندارند.
ضمن اینکه این نوع از خشونت ها که از طرف زنان اعمال میشود تحت شرایط خاص و به دست افرادی خاص صورت میگیرد و عمومیتی ندارد (درست برعکس مردان)
به علاوه ی اینکه مردان وپسران روزانه ممکن است با روش های مختلفی خشونت بر زنان را صورت دهند.خشونت تنها حمله ی فیزیکی نیست وانواع رفتارهایی را که مردان به قصد کنترل و ارعاب زنان در پیش میگیرند شامل میشود.
بنابر این مردان از این بابت به هیچ روی نه از طرف جامعه و نه از طرف زنان در محدودیت و در معرض آسیب نیستند.
مگر اینکه در برابر چنین مسائلی از خود هوش و ذکاوت به خرج ندهند ...:))
اما یک همسویی با شما دارم.آنهم اینکه چون در کل زنان را جنس ضعیف تری میپندارند قوانین کیفری بر زنان نسبت به مردان ضعیف تر اعمال می شود و آنهم ریشه در نابرابری اجتماعی و مناسبات قدرت دارد.
اما یک سوال هم اینجا پیش می اید و آن هم اینکه چرا زنان به رغم ضعف نسبی شان کمتر مرتکب جرم میشوند؟؟
Ouroboros نوشته: اگر میخواهید از نظر فرگشتیکی به ماجرا نگاه بکنید این درست نیست، زنان خیانت میکنند زیرا خواستار بهرهمندی از خواص ژنتیکی بهتری هستند، اما میدانند قادر به پابند کردن صاحبان آن ژنها نخواهند بود. پس ما با نوعی معیار دوگانه در زنان به وقت انتخاب شریک جنسی، و شریک زندگی روبرو هستیم، چنانکه زنان برای هرکدام سنجههای نه فقط مجزا، بلکه حتی متفاوت تا مرز متضادی دارند، برای سکس به دنبال مردی دارای مشخصههای آلفا هستند که زیبا، قوی و از جانب دیگر زنان خواستنیست، هنگام ازدواج به دنبال مردی مطمئن، مقید و مهربان. به عبارت سادهتر، از نظر تکاملی زنان با ایشان سکس میکنند:
خیر من به لحاظ اجتماعی گفتم.پروسه ی اگاه سازی زنان در این اواخر باعث یک سردرگمی در زنان و به تبع آنمردان شده.این گونه مسائل و امارها امری ثابت نیست و در حال تغییر است.از قضا این زنان هستند که به لحاظ روحی و شاید هم فرگشتی خواستار رویه ی تک همسری و ثبات در رابطه هستند.اما در مردان اینگونه نیست.
نمیدانم شاید علتهایی که شما خود آوردید شامل حال مردان نیز بشود.یعنی مردان چون خواستار این هستند که ژنشان را با ماده های متفاوتی گسترش دهند بیشتر به تنوع در ارتباط گرایش دارند.گرچه من خود چنین مسائلی را قبول ندارم و احساس میکنم زنان و مردان به لحاظ فرگشتی
تقریبا میل به تنوعشان هم اندازه و همسان است و گذر زمان باعث شده که کمی رویه شان متفاوت شود....!
چرا که اگر در همین عکسهای انتخابی شما هم قطعا برعکسش هم صادق است.
یعنی مردان هم برای سکس سعی بر این دارند که با زنان با خصوصیات فیزیکی ویژه را انتخاب کنند و برای ازدواج و یک زندگی با ثبات از زنانی با خصوصیات اخلاقی خاص استفاده میکنند.
Ouroboros نوشته: بیانصافی هم اندازه دارد، خوانندگان اینجا کور که نیستند. من تنها «یک» پست دربارهی حقوق مردان اینجا نوشتهام، باقی ِ بحث مشتی جدل بیهوده دربارهی آن پست بوده. در هیچکدام از اینها، حتی واژهای دربارهی زنان نیامده، اشارهی مستقیم یا ضمنی به آنها نشده و تنها دربارهی یکی از موضوعاتی که تکتک مردها در زندگی با آن روبرو میشوند، سه پاراگراف مطلب نوشته شده. کجای اینها به زنان کاری داشته؟ کجای اینها «تندروی» بوده؟
!!!
این تاپیک در کل چند روز هم نیست توسط مدیران تغییرداده شده و تمامی نوشته های شما گرچه انتقال یافته اما حکایت از نوع نگاه شما دارد که برای اینکه ظلم هایی که به مردان روا داشته شده است را بیان کنید زنان را نادیده میگیرید و یا اینکه آنان را نشانه میگیرید.البته جای تعجب ندارد چرا که هر کس در برابر جنس مقابل شاید از چنین سیاست هایی استفاده کند تا کمبود هایی که شاملشان شده را با استفاده از مقایسه بیان کند اما اینجا به فمنیست ها تاختن توسط شما برایم جالب بود که بابت چنین مسئله ای نقدشان میکردید:))
Ouroboros نوشته: شما وجود مشکل را پذیرفتهاید، دربارهی اینکه قربانیان آن چه اندازه نقش برای پدید آمدنش ایفا کردهاند نظریهپردازی میکنید، معادل آنچه میگویید، اینست که من بپذریم زنان مورد تجاوز قرار میگیرند و تجاوز جنسی کاریست اشتباه، اما خود ِ ایشان هستند که به تحریک کردن مردان از طریق نمایش بدنشان میپردازند و تقصیر ماجرا به گردن خودشان است.
من نگفتم برای مردان سود و منفعتی ندارد، گفتم برای زنان هم سود داشته،
و «کنترل ظلمآمیز یکطرفه» نبوده. زنان از میزان بسیار مهم و سرنوشتسازی امنیت برخوردار میشدند، مردان از درصد بالایی از اطمینان خاطر.
جالب است که شما کنترل شدن مردها توسط پارتنر زنشان را حق بدیهی، یا دستکم شر پذرفتنی در روابط تلقی میکنید بدلیل نتایجی که دارد(یا تصورمیکنید که دارد و چنانکه نشان داده شد تصورتان اشتباه است)، اما اقدام به انجام عملی مشابه از سوی مردان را رد میکنید بخاطر نتایجی که ممکن است داشته باشد.
اولا که من این مسئله را نه برای مردان ونه برای زنان حق نمیدانم.
یعنی دخالت درکار دیگری آنهم با مانور بر احساس و تعهد و...برایم زشت ترین نوع کنترل است که ممکن است فرد برطرفش اعمال کند.
من منظورم این بود که زنان هم از روشی که سالیان سال ابزار مردان بوده استفاده میکنند و شاید هم این یک نوع مقابله به مثل باشد و شاید تا حدید در برابر این نوع از رفتارهای مردانه توجیه شدنی باشد.
اما در کل تسلط و اقتدار گرایی مردان بر زنان که شاید به لحاظی سود دو طرفه داشته اما با تغییر شکل زندگی بشرنه تنها به ضرر زن تمام شده است و موجبات سرکوب کردن او را فراهم ساخته بلکه کفه ی سود کاملا به نفع مردان سنگین شده.البته این تنها در چارچوب رابطه های دو طرفه است اما در ابعاد وسیع شاید همین تفکر توسط مردان خودشان را اسیرکرده.
و شاید مقوله ای مانند جنگ و سربازی نیز از همین خواست مردانه نشات گرفته باشد
چیزی که مشخص است این است که تا وقتی که مردان نخواهند دست از این نوع از رفتارهای اقتدارگرایانه بردارند وضعشان تغییری نخواهد کرد و زنان هم در مقابل برای رهایی از این دست از رفتارها راه های متفاوتی میابند:))