دفترچه

نسخه‌ی کامل: پدافند از حقوق مردان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
خوب در انتخاب واژه اشتباه کردم.میتوان به جای مالکیت از اقتدار مردانه استفاده کرد.
این اقتدار مردانه که شاید توام باشد با خشونت و گاها رشک ورزی و بدبینی ذاتی است؟یعنی نقش تلقین هایی که از طرف جامعه برای شدت یافتن و گسترش ان است نادیده انگاشته میشود؟
خوب اگر این مسئله ذاتی باشد آیا نگرانی و نارضایتی زنان در برابر این کنش مردانه منطقی نیست؟
iranbanoo نوشته: خوب در انتخاب واژه اشتباه کردم.میتوان به جای مالکیت از اقتدار مردانه استفاده کرد.
این اقتدار مردانه که شاید توام باشد با خشونت و گاها رشک ورزی و بدبینی ذاتی است؟یعنی نقش تلقین هایی که از طرف جامعه برای شدت یافتن و گسترش ان است نادیده انگاشته میشود؟
خوب اگر این مسئله ذاتی باشد آیا نگرانی و نارضایتی زنان در برابر این کنش مردانه منطقی نیست؟

همانطورکه مهربد گفت این «غیرتمندی» دوطرفه است، و طبق مشاهدات و تجربه‌ی شخصی من زنان امروز بسیار بیشتر یا دستکم به اندازه‌ی مردان «حس مالکیت» دارند، زیرا صد سال در غرب و بیست سالی در ایران است که اصالت «مرد غیرتی» (به درستی) نقد و رد می‌شود اما همان ِ زنانه (به نادرستی) می‌شود «دلسوزی» و «شیفتگی» و «رفتار موجه از روی عشق» و ... چنانکه جای دیگری هم گفتم، بسیاری زنان را در ایران دیده‌ایم که نگاه‌های پارتنر خود را هم نگهبانی می‌کنند چه برسد رفتار او را. اما شوربختانه تنها خواص تکاملی یک جنس می‌شود بدویت و «مایه‌ی نگرانی»، و همان‌های دیگری عشق‌ورزی و ...

هر تلاشی جهت کنترل افکار، رفتار و زندگی پارتنر شما، اگر برخلاف خواسته‌ و اراده‌ی متقابل او باشد فارغ از جنسیت غیراخلاقی و منحط است، نقطه.
سرخط....
مهربد گرامی گفتند که این حس در مردان به لحاظ فرگشتیک بیشتر است.
خوب این بیشتر بودن حس رشک ورزی در مردان شاید عواقبی به دنبال خود داشته باشد و آسیب هایش مطمئنا به پارتنر یا همسر فرد میرسد.
اینکه اکنون در زنان چنین مسائلی را میبنیم باز میگردد به روحیه ی فزون خواهی مردانه که به راستی زنان را نگران میکند.ارگ شما تجربه ی شخصی خود را ملاک قرار میدهید تجربه ی شخصی من هم خلاف این را میگوید.
دلیلم هم این است که مردان نسبت به زنان سرکش ترند ومطمئنا دخالت های زنانه کاملا فرمالیته است و مردان آن را اصلا مهم نمیپندارند.
اما در زنان برعکس است از انجایی که زنان مطیع تر رفتار مکنند دخالت های پارتنرشان را کاملا جدی قلمداد میکنند و در رفتار هایشان تغییر ایجاد میکنند.
iranbanoo نوشته: سرخط....
مهربد گرامی گفتند که این حس در مردان به لحاظ فرگشتیک بیشتر است.
خوب این بیشتر بودن حس رشک ورزی در مردان شاید عواقبی به دنبال خود داشته باشد و آسیب هایش مطمئنا به پارتنر یا همسر فرد میرسد.
اینکه اکنون در زنان چنین مسائلی را میبنیم باز میگردد به روحیه ی فزون خواهی مردانه که به راستی زنان را نگران میکند.ارگ شما تجربه ی شخصی خود را ملاک قرار میدهید تجربه ی شخصی من هم خلاف این را میگوید.
دلیلم هم این است که مردان نسبت به زنان سرکش ترند ومطمئنا دخالت های زنانه کاملا فرمالیته است و مردان آن را اصلا مهم نمیپندارند.
اما در زنان برعکس است از انجایی که زنان مطیع تر رفتار مکنند دخالت های پارتنرشان را کاملا جدی قلمداد میکنند و در رفتار هایشان تغییر ایجاد میکنند.

نکته‌ی صفرم: ما در زندگی روزمره محدود به ویژگی‌های فرگشتیکی خود نیستیم. می‌توانیم بیاموزیم از آنها فراتر برویم و عادات دیرین را کنار بگذاریم. اگر به راستی با آلترناتیو بهتری روبرو بشویم.

اگر مرد موظف به تعهد جهت برخورداری از سکس نبود اهمییتی هم به سرنوشت جنسی زن نمی‌داد(چنانکه در بونوبوها چنین است). افزون بر این «ما» غیرتی شده‌ایم زیرا «شما» غیرتی بودن را به یکی از فاکتورهای خود جهت همسرگزینی تبدیل کرده‌اید. هدف هم هم مراقبت از حق انتخاب زنان بوده، در این معنا که نر برگزیده از «همسر» خود دربرابر نرهای ضعیف‌تر مراقبت خواهد کرد. پس غیرتمندی برای هر دو طرف سودمند بوده.

خُب اشتباه می‌کنید، ریشه‌ی بسیاری مشکلات در روابط زناشویی برآمده از تلاش یکی از طرفین برای کنترل دیگری‌ست، و «اثربخشی» این رفتار در هر دو جنس یک اندازه است(=هیچ)، و عواقب احتمالی آنهم به یک اندازه ناگوار است:

[URL="http://www.mirror.co.uk/news/uk-news/x-factor-contestant-lucie-slater-1500180"]نگاهی به این داستان بیاندازید(+18)
[/URL]
حرفهای شما درباره‌ی «سرکش» بودن مردان(در برابر «مطیع» بودن؟)چندان درست نیست، زیرا زنان بیشتر از مردان خیانت می‌کنند.
خوب مطمئنا تصحیح عادات مردانه هم برای مرد ومتقابلا برای زن اثرات مثبتی دارد.اما فکر میکنم مردان در برابر این تغییرات و تصحیحات مقاومت نشان میدهند چرا که موضعشان را برتر میبینند.
لینکی که گذاشتید انقدر نادر است که حتی از خواندش هم شگفت زده میشویم.اما بر عکس ان یعنی کنترل های ناشی از حسادت مردانه و حس سلطه جویی در رابطه بر زن انقدر زیاد است که این خود علتی شده برای جنبش هایی که زنان در برابر خشونت ها ی مردانه ترتیب داده اند.
در خصوص مسئله ی خیانت هم من فکر میکنم این یک حالت گذار است.یعنی اینکه زنان حتی در غرب مگر چند وقت است که تا حدودی به حقوق و مرزهای آزادی خود واقف شده اند؟مطمئنا این مسئله در اثر گذر زمان به یک تعادل خواهد رسید.وگرنه که قابل قبول نیست که زنان ذاتا میل به چنین واکنش هایی داشته باشند.
به هر روی قصد من مخالفت با آشنایی مردان با حقوقشان نیست که برعکس فکر میکنم حرکت شایسته ایست.
اما کمی در نوشتارهایتان تندروی هایی میبینم که شاید مانند فمنیست هایی که بر انها انتقاد دارید که مردان را نشانه میگیرند ,زنان را نشانه گرفته اید.
خوب در همین مسئله هم فکرمیکنم اینجا خود مردان هستند که بسیاری از ناهماهنگی ها را باعث شده اند و خواست و میل خودشان است.مسئله ی غیرتی شدن یا اقتدار های مردانه ای که به تاثیر زنان اشاره میکنید تا حدودی به واقعیت نزدیک است اما اگر چنین مسئله ای برای مردان سود و منفعتی به دنبال نداشت این عادت فراموش شده ای بود در حالی که تقریبا درتمامی فرهن ها (البته با میزانی متفاوت)ان را درحال گسترش میبینیم.
گرچه زنان به مقابله به مثل برخواسته اند اما گویا مردان در این امر متبحر ترند:))
iranbanoo نوشته: خوب مطمئنا تصحیح عادات مردانه هم برای مرد ومتقابلا برای زن اثرات مثبتی دارد.اما فکر میکنم مردان در برابر این تغییرات و تصحیحات مقاومت نشان میدهند چرا که موضعشان را برتر میبینند.
بله شوربختانه بیشتر ما همچون بردگانی هستیم که به نقش خود چنان خو گرفته‌اند که دیگر مایل به رها کردن آن نیستند، و حتی پست‌تر بودن آنرا هم نمی‌بینند. اما این چطور می‌تواند مایه‌ی سرزنش کسی باشد؟ این فمینیستها نبودند که نخستین بار نظریه‌ی آگاهی جنسیتی را مطرح کردند؟ «زنان آنقدر تحت سلطه هستند که باید در سمینارهای ما شرکت بکنند تا بفهمند چقدر تحت سلطه هستند».

پ.ن: توجه بکنید که کسی نگفت «برده‌ی زنان» هستیم و دوباره سدهای دفاعی خودتان را بالا نبرید، منظور برده‌ی نقوش سنتی‌ست که جامعه برایمان در نظر گرفته.

iranbanoo نوشته: لینکی که گذاشتید انقدر نادر است که حتی از خواندش هم شگفت زده میشویم.اما بر عکس ان یعنی کنترل های ناشی از حسادت مردانه و حس سلطه جویی در رابطه بر زن انقدر زیاد است که این خود علتی شده برای جنبش هایی که زنان در برابر خشونت ها ی مردانه ترتیب داده اند.

خیر. طبق معمول، شاهد انکار حقیقت به سود ایدئولوژی هستیم:
«این» تحقیق نشان می‌دهد که7 .49% کل موارد خشونت خانوادگی متقابل هستند(زن و مرد یکدیگر را کتک می‌زنند)
از 3 .51% باقی‌مانده که خشونت یکطرفه است، 70% مرتکبین خشونت زنان هستند.

می‌توانید با نیم ساعت جستجو در اینترنت «صدها» لینک مختلف در اینباره پیدا بکنید. کاملا هم منطبق با واقعیات اجتماعی‌ست زیرا زنان «ضعیف‌تر» جلوه داده می‌شوند و زمانی که یک مرد را کتک می‌زنند با یک رودستی کوچک از زیر بار مچازات فرار می‌کنند، دختر خانمی که «جنایت» موجود در لینک بالا را انجام داده، حتی رنگ زندان را هم نخواهد دید و با «کار اجباری» مجازات شده.

iranbanoo نوشته: در خصوص مسئله ی خیانت هم من فکر میکنم این یک حالت گذار است.یعنی اینکه زنان حتی در غرب مگر چند وقت است که تا حدودی به حقوق و مرزهای آزادی خود واقف شده اند؟مطمئنا این مسئله در اثر گذر زمان به یک تعادل خواهد رسید.وگرنه که قابل قبول نیست که زنان ذاتا میل به چنین واکنش هایی داشته باشند.

اگر می‌خواهید از نظر فرگشتیکی به ماجرا نگاه بکنید این درست نیست، زنان خیانت می‌کنند زیرا خواستار بهره‌مندی از خواص ژنتیکی بهتری هستند، اما می‌دانند قادر به پابند کردن صاحبان آن ژنها نخواهند بود. پس ما با نوعی معیار دوگانه در زنان به وقت انتخاب شریک جنسی، و شریک زندگی روبرو هستیم، چنانکه زنان برای هرکدام سنجه‌های نه فقط مجزا، بلکه حتی متفاوت تا مرز متضادی دارند، برای سکس به دنبال مردی دارای مشخصه‌های آلفا هستند که زیبا، قوی و از جانب دیگر زنان خواستنی‌ست، هنگام ازدواج به دنبال مردی مطمئن، مقید و مهربان. به عبارت ساده‌تر، از نظر تکاملی زنان با ایشان سکس می‌کنند:

[ATTACH=CONFIG]1431[/ATTACH]

با ایشان ازدواج:

[ATTACH=CONFIG]1432[/ATTACH]


iranbanoo نوشته: به هر روی قصد من مخالفت با آشنایی مردان با حقوقشان نیست که برعکس فکر میکنم حرکت شایسته ایست.
اما کمی در نوشتارهایتان تندروی هایی میبینم که شاید مانند فمنیست هایی که بر انها انتقاد دارید که مردان را نشانه میگیرند ,زنان را نشانه گرفته اید.

بی‌انصافی هم اندازه دارد، خوانندگان اینجا کور که نیستند. من تنها «یک» پست درباره‌ی حقوق مردان اینجا نوشته‌ام، باقی ِ بحث مشتی جدل بی‌هوده درباره‌ی آن پست بوده. در هیچکدام از اینها، حتی واژه‌ای درباره‌ی زنان نیامده، اشاره‌ی مستقیم یا ضمنی به آنها نشده و تنها درباره‌ی یکی از موضوعاتی که تک‌تک مردها در زندگی با آن روبرو می‌شوند، سه پاراگراف مطلب نوشته شده. کجای اینها به زنان کاری داشته؟ کجای اینها «تندروی» بوده؟

iranbanoo نوشته: خوب در همین مسئله هم فکرمیکنم اینجا خود مردان هستند که بسیاری از ناهماهنگی ها را باعث شده اند و خواست و میل خودشان است.مسئله ی غیرتی شدن یا اقتدار های مردانه ای که به تاثیر زنان اشاره میکنید تا حدودی به واقعیت نزدیک است اما اگر چنین مسئله ای برای مردان سود و منفعتی به دنبال نداشت این عادت فراموش شده ای بود در حالی که تقریبا درتمامی فرهن ها (البته با میزانی متفاوت)ان را درحال گسترش میبینیم.
گرچه زنان به مقابله به مثل برخواسته اند اما گویا مردان در این امر متبحر ترند:))

شما وجود مشکل را پذیرفته‌اید، درباره‌ی اینکه قربانیان آن چه اندازه نقش برای پدید آمدنش ایفا کرده‌اند نظریه‌پردازی می‌کنید، معادل آنچه می‌گویید، اینست که من بپذریم زنان مورد تجاوز قرار می‌گیرند و تجاوز جنسی کاری‌ست اشتباه، اما خود ِ ایشان هستند که به تحریک کردن مردان از طریق نمایش بدنشان می‌پردازند و تقصیر ماجرا به گردن خودشان است.

من نگفتم برای مردان سود و منفعتی ندارد، گفتم برای زنان هم سود داشته،
و «کنترل ظلم‌آمیز یک‌طرفه» نبوده. زنان از میزان بسیار مهم و سرنوشت‌سازی امنیت برخوردار می‌شدند، مردان از درصد بالایی از اطمینان خاطر.

جالب است که شما کنترل شدن مردها توسط پارتنر زنشان را حق بدیهی، یا دستکم شر پذرفتنی در روابط تلقی می‌کنید بدلیل نتایجی که دارد(یا تصورمی‌کنید که دارد و چنانکه نشان داده شد تصورتان اشتباه است)، اما اقدام به انجام عملی مشابه از سوی مردان را رد می‌کنید بخاطر نتایجی که ممکن است داشته باشد.
استانداردهای دوگانه

viviyan نوشته: من دوتا عکس آخری رو دیدم. بیشتر تهوع آورن تا ترسناک و شگفت آور. تهوع آوری هم بیشتر مربوط به خود آلت تناسلیِ مردانه است البته.

viviyan نوشته: این باعث نمیشه شکلش تهوع آور و زشت نباشه E404


هنگامیکه:
viviyan نوشته:
Mehrbod نوشته: خب هر کس که تاریخ معاصر ایران را خوانده میداند که این سخن کس و شعری بیش نیست.

خمینی و اسلام تنها در واپسین دوره‌های انقلاب درون شدند و کنترل را بدست گرفتند،
فرنود انقلاب همانجور که میگویند از روی شکم‌سیری نسبی و نگرش به غرب و پیشرفت آنها (=همسنجی) بود.

شوربختانه اندکی زودهنگام بود و بدشانسی آوردیم، اگرنه اگر مردم شکیباتر بودند، امروز ما هم در جایگاهی همتراز غرب بودیم.

ضمن موافقت با این پست، مهربدجان لطفا دیگه برای تاکید بر چرند بودن حرفی از آلت تناسلی زنان مایه نگذارید. واژه درخورتری بیابید. نیافتید هم از هرچیزی که خود دارید مایه بگذارید.

...


:e405:
نقل قول:استانداردهای دوگانه
dickhead=کس خل :))
حالا باید بریم فرهنگ مرد ستیز خارجه رو هم محاکمه کنیم:))
Ouroboros نوشته: خیر. طبق معمول، شاهد انکار حقیقت به سود ایدئولوژی هستیم:
«این» تحقیق نشان می‌دهد که7 .49% کل موارد خشونت خانوادگی متقابل هستند(زن و مرد یکدیگر را کتک می‌زنند)
از 3 .51% باقی‌مانده که خشونت یکطرفه است، 70% مرتکبین خشونت زنان هستند.

می‌توانید با نیم ساعت جستجو در اینترنت «صدها» لینک مختلف در اینباره پیدا بکنید. کاملا هم منطبق با واقعیات اجتماعی‌ست زیرا زنان «ضعیف‌تر» جلوه داده می‌شوند و زمانی که یک مرد را کتک می‌زنند با یک رودستی کوچک از زیر بار مچازات فرار می‌کنند، دختر خانمی که «جنایت» موجود در لینک بالا را انجام داده، حتی رنگ زندان را هم نخواهد دید و با «کار اجباری» مجازات شده.
این یکی را شوخی میکنید؟!!
یعنی زنان نسبت به مردان از خشونت بیشتری برخوردارند؟
اتفاقا از آنجایی که این موارد نادر و عجیب اند به سرعت انتشار پیدا میکنند.این در حالیست که زنان روزانه زیر چنین خشونت هایی زندگی میکنند و در بعضی فرهنگ ها مانند همین فرهنگ های شرقی این خشونت های مردانه را طبیعی میپندارند.
ضمن اینکه این نوع از خشونت ها که از طرف زنان اعمال میشود تحت شرایط خاص و به دست افرادی خاص صورت میگیرد و عمومیتی ندارد (درست برعکس مردان)
به علاوه ی اینکه مردان وپسران روزانه ممکن است با روش های مختلفی خشونت بر زنان را صورت دهند.خشونت تنها حمله ی فیزیکی نیست وانواع رفتارهایی را که مردان به قصد کنترل و ارعاب زنان در پیش میگیرند شامل میشود.
بنابر این مردان از این بابت به هیچ روی نه از طرف جامعه و نه از طرف زنان در محدودیت و در معرض آسیب نیستند.
مگر اینکه در برابر چنین مسائلی از خود هوش و ذکاوت به خرج ندهند ...:))

اما یک همسویی با شما دارم.آنهم اینکه چون در کل زنان را جنس ضعیف تری میپندارند قوانین کیفری بر زنان نسبت به مردان ضعیف تر اعمال می شود و آنهم ریشه در نابرابری اجتماعی و مناسبات قدرت دارد.
اما یک سوال هم اینجا پیش می اید و آن هم اینکه چرا زنان به رغم ضعف نسبی شان کمتر مرتکب جرم میشوند؟؟



Ouroboros نوشته: اگر می‌خواهید از نظر فرگشتیکی به ماجرا نگاه بکنید این درست نیست، زنان خیانت می‌کنند زیرا خواستار بهره‌مندی از خواص ژنتیکی بهتری هستند، اما می‌دانند قادر به پابند کردن صاحبان آن ژنها نخواهند بود. پس ما با نوعی معیار دوگانه در زنان به وقت انتخاب شریک جنسی، و شریک زندگی روبرو هستیم، چنانکه زنان برای هرکدام سنجه‌های نه فقط مجزا، بلکه حتی متفاوت تا مرز متضادی دارند، برای سکس به دنبال مردی دارای مشخصه‌های آلفا هستند که زیبا، قوی و از جانب دیگر زنان خواستنی‌ست، هنگام ازدواج به دنبال مردی مطمئن، مقید و مهربان. به عبارت ساده‌تر، از نظر تکاملی زنان با ایشان سکس می‌کنند:
خیر من به لحاظ اجتماعی گفتم.پروسه ی اگاه سازی زنان در این اواخر باعث یک سردرگمی در زنان و به تبع آنمردان شده.این گونه مسائل و امارها امری ثابت نیست و در حال تغییر است.از قضا این زنان هستند که به لحاظ روحی و شاید هم فرگشتی خواستار رویه ی تک همسری و ثبات در رابطه هستند.اما در مردان اینگونه نیست.
نمیدانم شاید علتهایی که شما خود آوردید شامل حال مردان نیز بشود.یعنی مردان چون خواستار این هستند که ژنشان را با ماده های متفاوتی گسترش دهند بیشتر به تنوع در ارتباط گرایش دارند.گرچه من خود چنین مسائلی را قبول ندارم و احساس میکنم زنان و مردان به لحاظ فرگشتی تقریبا میل به تنوعشان هم اندازه و همسان است و گذر زمان باعث شده که کمی رویه شان متفاوت شود....!
چرا که اگر در همین عکسهای انتخابی شما هم قطعا برعکسش هم صادق است.
یعنی مردان هم برای سکس سعی بر این دارند که با زنان با خصوصیات فیزیکی ویژه را انتخاب کنند و برای ازدواج و یک زندگی با ثبات از زنانی با خصوصیات اخلاقی خاص استفاده میکنند.




Ouroboros نوشته: بی‌انصافی هم اندازه دارد، خوانندگان اینجا کور که نیستند. من تنها «یک» پست درباره‌ی حقوق مردان اینجا نوشته‌ام، باقی ِ بحث مشتی جدل بی‌هوده درباره‌ی آن پست بوده. در هیچکدام از اینها، حتی واژه‌ای درباره‌ی زنان نیامده، اشاره‌ی مستقیم یا ضمنی به آنها نشده و تنها درباره‌ی یکی از موضوعاتی که تک‌تک مردها در زندگی با آن روبرو می‌شوند، سه پاراگراف مطلب نوشته شده. کجای اینها به زنان کاری داشته؟ کجای اینها «تندروی» بوده؟
!!!
این تاپیک در کل چند روز هم نیست توسط مدیران تغییرداده شده و تمامی نوشته های شما گرچه انتقال یافته اما حکایت از نوع نگاه شما دارد که برای اینکه ظلم هایی که به مردان روا داشته شده است را بیان کنید زنان را نادیده میگیرید و یا اینکه آنان را نشانه میگیرید.البته جای تعجب ندارد چرا که هر کس در برابر جنس مقابل شاید از چنین سیاست هایی استفاده کند تا کمبود هایی که شاملشان شده را با استفاده از مقایسه بیان کند اما اینجا به فمنیست ها تاختن توسط شما برایم جالب بود که بابت چنین مسئله ای نقدشان میکردید:))



Ouroboros نوشته: شما وجود مشکل را پذیرفته‌اید، درباره‌ی اینکه قربانیان آن چه اندازه نقش برای پدید آمدنش ایفا کرده‌اند نظریه‌پردازی می‌کنید، معادل آنچه می‌گویید، اینست که من بپذریم زنان مورد تجاوز قرار می‌گیرند و تجاوز جنسی کاری‌ست اشتباه، اما خود ِ ایشان هستند که به تحریک کردن مردان از طریق نمایش بدنشان می‌پردازند و تقصیر ماجرا به گردن خودشان است.

من نگفتم برای مردان سود و منفعتی ندارد، گفتم برای زنان هم سود داشته،
و «کنترل ظلم‌آمیز یک‌طرفه» نبوده. زنان از میزان بسیار مهم و سرنوشت‌سازی امنیت برخوردار می‌شدند، مردان از درصد بالایی از اطمینان خاطر.

جالب است که شما کنترل شدن مردها توسط پارتنر زنشان را حق بدیهی، یا دستکم شر پذرفتنی در روابط تلقی می‌کنید بدلیل نتایجی که دارد(یا تصورمی‌کنید که دارد و چنانکه نشان داده شد تصورتان اشتباه است)، اما اقدام به انجام عملی مشابه از سوی مردان را رد می‌کنید بخاطر نتایجی که ممکن است داشته باشد.
اولا که من این مسئله را نه برای مردان ونه برای زنان حق نمیدانم.
یعنی دخالت درکار دیگری آنهم با مانور بر احساس و تعهد و...برایم زشت ترین نوع کنترل است که ممکن است فرد برطرفش اعمال کند.
من منظورم این بود که زنان هم از روشی که سالیان سال ابزار مردان بوده استفاده میکنند و شاید هم این یک نوع مقابله به مثل باشد و شاید تا حدید در برابر این نوع از رفتارهای مردانه توجیه شدنی باشد.
اما در کل تسلط و اقتدار گرایی مردان بر زنان که شاید به لحاظی سود دو طرفه داشته اما با تغییر شکل زندگی بشرنه تنها به ضرر زن تمام شده است و موجبات سرکوب کردن او را فراهم ساخته بلکه کفه ی سود کاملا به نفع مردان سنگین شده.البته این تنها در چارچوب رابطه های دو طرفه است اما در ابعاد وسیع شاید همین تفکر توسط مردان خودشان را اسیرکرده.
و شاید مقوله ای مانند جنگ و سربازی نیز از همین خواست مردانه نشات گرفته باشد
چیزی که مشخص است این است که تا وقتی که مردان نخواهند دست از این نوع از رفتارهای اقتدارگرایانه بردارند وضعشان تغییری نخواهد کرد و زنان هم در مقابل برای رهایی از این دست از رفتارها راه های متفاوتی میابند:))
Ouroboros نوشته: خیر. طبق معمول، شاهد انکار حقیقت به سود ایدئولوژی هستیم:
«این» تحقیق نشان می‌دهد که7 .49% کل موارد خشونت خانوادگی متقابل هستند(زن و مرد یکدیگر را کتک می‌زنند)
از 3 .51% باقی‌مانده که خشونت یکطرفه است، 70% مرتکبین خشونت زنان هستند.
Sexual Assault: The Silent, Violent Epidemic | Infoplease.com
بنابر آمار و تخمین های انجمن پزشکی آمریکا حدود 5 درصد قربانیان تجاوز مردان هستند.البته اشاره شده که مردان به دلیل زیر سوال رفتن جنسیت احتمال کمتری داره تجاوزها رو گزارش بدند(این قسمتش جز پدافند از حقوق مردانه :) )ولی در کل قربانیان چه زن و چه مرد در بیشتر موارد(که بین 90 تا 50 درصد مواقع تخمین زده شده)تجاوز یا خشونت جنسی رو گزارش نمیدند.

خشونت جنسی از طرف مردان بر علیه زنان و مردان بسیار فراگیرتر از خشونت جنسی زنان بر علیه مردان و زنان هست(هرچند سهم مردان آزار دیده از آمار رسمی بیشتره):)البته دلیل شفافی داره، مخصوصا در مواردی که آزار یا تجاوز در بین زوجین رخ میده،بیشتر از سوی مرد هست چون مسئله سکس با یک شخص ناخوشایند و یا غریبه نیست بلکه سکس در زمان و مکان نامناسبه و چنین مواردی غالبا از سوی مردان گزارش شده:)