مزدك بامداد نوشته: ولی خب، باید پذیرفت که مردان بچه باز بسیاربسیار بیشتر از زنان بچه باز هستند.
من هم دوست دارم که اگر بچه ام در هواپیما یا اتوبوس در راه است، یک زن در کنارش نشسته باشد تا یک مرد.
...
•
شمار کسانیکه براستی بیمار هستند همواره اندک است و شاید (نمیدانیم؟) که در مردان بیشتر باشند,
ولی اگر کسی نابهنجاری نشان میدهد بیشتر زمانها از روی برآورده نشدن نیازهایِ طبیعی و بجای وی هستند.
برآوردگی نیاز مردان در سکس هم روز به روز با "جهانی شدن" استانداردهایِ "مرد خوب" میبینیم دارد سختتر و
سختتر میشود و از همینرو یا باید راهِ آسان و "شهرمندانه " برای برآوردن نیاز اینها فراهم باشد (همچون
روسپیخانههایِ* ارزان و قانونی), یا اینکه باید بهمین شیوههایِ نابهنجارِ روی آوردن به پدوفیلیا و ... آنرا در زندگی امان داشته باشیم,
چون همانگونه که کسیکه گرسنه است و دُزدی میکند را نمیتوان براستی نکوهید, نکوهش مَردی که
از سر نیازِ برآورده نشده و سرکوب شده اش به پدوفیلیا روی میاورد نیز گرچه بسیار آسان و بایسته
است, ولی هیچگونه راهکار درستی نیست و تنها مایهیِ پیدایش همین مردستیزیهایِ نابجا در جای دیگر میشود.
جُدایِ همهیِ اینها, من میاندیشم ما اینجا یک availability bias هم داریم: اگر پسر ٢٠ ساله با دختر ١٦ ساله بخوابد, در روزنامه از کثافتکاریِ مرد
! بچهباز!! میخوانیم, ولی اگر دختر ٢٠ ساله با پسر ١١ ساله بخوابد, از دیدگاه زنان (و روزنامهها و نگرشهایِ جا افتافده...) پسره باید سپاسگو هم باشد و هیچ تجاوزی رخ نداده:
رویهمرفته, نکوهش
همهیِ مردان از روی بودن برخی مردان پدوفیل چیزی نیست جز:
١- سرزنش خود قربانی (در بیشتر زمانها): اینکه مردان نمیتوانند نیاز جنسی اشان را مانند زنان برآورده کنند یک واقعیت است و باید برای آن چاره اندیشید.
٢- سوگیری فمینیستوار: چشپوشی از واقعیت و آمار راستین و استاند به نگرشهایِ مردستیزانهیِ جاافتاده, هنگامیکه ب.ن. زنان پدوفیل کم نداریم, ولی از بیخ پدوفیل به شمار نمیروند و چنانکه دیدیم, باید سپاسگوی این دسته هم باشیم!
* بیشتر زنان/فمینیستها تا آنجاییکه دیدهایم نیز با بودن روسپیخانهها بسختی میستیزند,
پس ریشهیِ همین نابهنجاریها نایکراست و شاید بیشتر از همه, به خود ایشان بازمیگردد.
مزدك بامداد نوشته: من هم دوست دارم که اگر بچه ام در هواپیما یا اتوبوس در راه است، یک زن
در کنارش نشسته باشد تا یک مرد.
گمان نمیکنم در اینباره هیچ جای سخنی برود گرامی. اینکه هر کس چگونه
میخواهد با دیگران برفتار تا اندازهیِ بالایی به خودش وابسته است و من
هم اگر روزگاری کودکی داشته باشم, نمونهوار پرستار دختر را به پسر برمیگزینم.
ولی این برداشتهایِ شخصی / فرهنگی را باید تنها و تنها در همان دامنهیِ فرهنگ نگه
داشت,اینها برمیدارند از روی کوچکترین چیزی که جاافتاده تندی قانون مردستیز درست میکنند و هیچ کاری
هم به ریشهیِ دشواری ندارند و از بیخ میاندازند گردن مردان, انگار که ژن مردان را دیو سرشته باشند!
پارسیگر