دفترچه

نسخه‌ی کامل: پدافند از حقوق مردان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60
مزدك بامداد نوشته: در
اتوبوس و .. چرا، این قانون بد نیست ، این چیزها دیده شده ...

... صبح‌های زود، در متروهای تهران که صغیر و کبیر بهم پیوند می‌خورند. E415

[ATTACH=CONFIG]2829[/ATTACH][ATTACH=CONFIG]2830[/ATTACH][ATTACH=CONFIG]2832[/ATTACH][ATTACH=CONFIG]2833[/ATTACH]
آلیس نوشته: ... صبح‌های زود، در متروهای تهران که صغیر و کبیر بهم پیوند می‌خورند. E415

[ATTACH=CONFIG]2829[/ATTACH][ATTACH=CONFIG]2830[/ATTACH][ATTACH=CONFIG]2832[/ATTACH][ATTACH=CONFIG]2833[/ATTACH]

که البته اینجا هم پوئن بی خود به زنان می دهند که یک واگن جدا به ایشان می دهند.پوئن بیخود دیگر اینست که "نخست بگذاریدزنها بنشینند."تا جایی که با کمال پررویی نیمی از صندلی های قسمت مردان در اتوبوس را هم اشغال می کنند.:e416:
مزدك بامداد نوشته: ولی خب، باید پذیرفت که مردان بچه باز بسیاربسیار بیشتر از زنان بچه باز هستند.
من هم دوست دارم که اگر بچه ام در هواپیما یا اتوبوس در راه است، یک زن در کنارش نشسته باشد تا یک مرد.
...

شمار کسانیکه براستی بیمار هستند همواره اندک است و شاید (نمیدانیم؟) که در مردان بیشتر باشند,
ولی اگر کسی نابهنجاری نشان میدهد بیشتر زمانها از روی برآورده نشدن نیاز‌هایِ طبیعی و بجای وی هستند.

برآوردگی نیاز مردان در سکس هم روز به روز با "جهانی شدن" استاندارد‌هایِ "مرد خوب" میبینیم دارد سخت‌تر و
سخت‌تر میشود و از همینرو یا باید راهِ آسان و "شهرمندانه " برای برآوردن نیاز اینها فراهم باشد (همچون
روسپی‌خانه‌‌هایِ* ارزان و قانونی), یا اینکه باید بهمین شیوه‌هایِ نابهنجارِ روی آوردن به پدوفیلیا و ... آنرا در زندگی امان داشته باشیم,
چون همانگونه که کسیکه گرسنه است و دُزدی میکند را نمیتوان براستی نکوهید, نکوهش مَردی که
از سر نیازِ برآورده نشده و سرکوب شده اش به پدوفیلیا روی میاورد نیز گرچه بسیار آسان و بایسته
است, ولی هیچگونه راهکار درستی نیست و تنها مایه‌یِ پیدایش همین مردستیزیها‌یِ نابجا در جای دیگر میشود.

جُدایِ همه‌یِ اینها, من میاندیشم ما اینجا یک availability bias هم داریم: اگر پسر ٢٠ ساله با دختر ١٦ ساله بخوابد, در روزنامه از کثافت‌کاریِ مرد
! بچه‌باز!! میخوانیم, ولی اگر دختر ٢٠ ساله با پسر ١١ ساله بخوابد, از دیدگاه زنان (و روزنامه‌ها و نگرش‌هایِ جا افتافده...) پسره باید سپاسگو هم باشد و هیچ تجاوزی رخ نداده:

[عکس: 161.jpg]


رویهمرفته, نکوهش همه‌یِ مردان از روی بودن برخی مردان پدوفیل چیزی نیست جز:
١- سرزنش خود قربانی (در بیشتر زمانها): اینکه مردان نمیتوانند نیاز جنسی اشان را مانند زنان برآورده کنند یک واقعیت است و باید برای آن چاره اندیشید.
٢- سوگیری فمینیست‌وار: چشپوشی از واقعیت و آمار راستین و استاند به نگرش‌هایِ مردستیزانه‌یِ جاافتاده, هنگامیکه ب.ن. زنان پدوفیل کم نداریم, ولی از بیخ پدوفیل به شمار نمیروند و چنانکه دیدیم, باید سپاسگوی این دسته هم باشیم!




* بیشتر زنان/فمینیست‌ها تا آنجاییکه دیده‌ایم نیز با بودن روسپیخانه‌‌ها بسختی میستیزند,
پس ریشه‌یِ همین نابهنجاری‌ها نایکراست و شاید بیشتر از همه, به خود ایشان بازمیگردد.




مزدك بامداد نوشته: من هم دوست دارم که اگر بچه ام در هواپیما یا اتوبوس در راه است، یک زن
در کنارش نشسته باشد تا یک مرد.


گمان نمیکنم در اینباره هیچ جای سخنی برود گرامی. اینکه هر کس چگونه
میخواهد با دیگران برفتار تا اندازه‌یِ بالایی به خودش وابسته است و من
هم اگر روزگاری کودکی داشته باشم, نمونه‌وار پرستار دختر را به پسر برمی‌گزینم.

ولی این برداشت‌هایِ شخصی / فرهنگی را باید تنها و تنها در همان دامنه‌یِ فرهنگ نگه
داشت,اینها برمیدارند از روی کوچکترین چیزی که جاافتاده تندی قانون مردستیز درست میکنند و هیچ کاری
هم به ریشه‌یِ دشواری ندارند و از بیخ میاندازند گردن مردان, انگار که ژن مردان را دیو سرشته باشند!

پارسیگر
منبعی دیگر برای فاش کردن دروغ های فمنیست ها درباره ی خشونت خانگی.:e420:

FIFTY DOMESTIC VIOLENCE MYTHS

بخش های بررسی شده در این مطلب:
نقل قول:Does Patriarchy Cause Domestic Violence?

1-Incidence and Nature of Domestic Violence
2-Causes of Domestic Violence
3-Consequences of Domestic Violence
4-Sexual Assault
5-Legal/Law Enforcement Response to Domestic Violence
6-The Workplace
7-Children and Custody
8-Twelve Strategies to Disguise the Truth
9-Nine of Ten Claims are False
10-Myths Don’t Help True Victims

همین یک منبع کامل برای پاسخ دادن به هر گونه دروغ و دغل زنان درباره ی خشونت خانگی کافی است.
نقل قول:پ.ن:نکته مهمی که باعث می شود بچه بازی زنان نادیده گرفته شود این است که اکثر متجاوزان "مادران" هستند.دست کم میان هر چند مرد یکی تجربه ی sexual abuse از سوی آشنایان زن را داشته ،اما چون از دید جامعه سکس عملی یک سویه است و این مرد هست که می گاید هیچ گاه قربانی های این موضوع خود را در جایگاه یک قربانی نمی بینند.بساکه افتخار هم می کنند که زودتر از همه ی هم سن های خود دست زنی به معامله شان خورده و سینه ی زنی را توانسته اند لمس کنند.این بیشتر مایه ی نازش ایشان است تا چیز دیگری. شوربختانه باید بگویم من هم یکی از همین قربانیان بوده ام اما تا یک ده سالی شده بود بزرگترین افتخار زندگی من که سبب برتری من در نزد دوستان ام می شد.
من نیز قربانی هستم:))
پیش نکته:آماری برای بیشینه بودن مادران متجاوز دارییا دلیل خاصی به ذهنت میرسه؟
ببین الان ما چند تا نکته داریم:
1-ما دو نوع آزار(یا بهتره بگیم تجاوز) جنسی داریم؛ با خشونت و بدون خشونت.مواردی که با خشونت هست در همه محدوده های سنی رخ میده ولی در مواردی که خشونتی در کار نیست فقط رابطه بین بزرگ سال و کودک هست.
2-اینکه شخص خودش رو در موضع قربانی نمیبینه برای من کمی ابهام داره،یعنی شاید از دید قانونی یا اخلاقی عمل شخص نکوهش شدنی باشه ولی آیا کودکی که باهاش رابطه جنسی برقرار شده(و خشونتی در کار نبوده) هم باید احساس قربانی بودن داشته باشه؟یعنی آیا جامعه(یا هر گروه دیگه ای) نمیخواد به زور دیدگاه خودش رو به شخص تحمیل بکنه؟
undead_knight نوشته: من نیز قربانی هستم:))
پیش نکته:آماری برای بیشینه بودن مادران متجاوز دارییا دلیل خاصی به ذهنت میرسه؟
ببین الان ما چند تا نکته داریم:
1-ما دو نوع آزار(یا بهتره بگیم تجاوز) جنسی داریم؛ با خشونت و بدون خشونت.مواردی که با خشونت هست در همه محدوده های سنی رخ میده ولی در مواردی که خشونتی در کار نیست فقط رابطه بین بزرگ سال و کودک هست.
2-اینکه شخص خودش رو در موضع قربانی نمیبینه برای من کمی ابهام داره،یعنی شاید از دید قانونی یا اخلاقی عمل شخص نکوهش شدنی باشه ولی آیا کودکی که باهاش رابطه جنسی برقرار شده(و خشونتی در کار نبوده) هم باید احساس قربانی بودن داشته باشه؟یعنی آیا جامعه(یا هر گروه دیگه ای) نمیخواد به زور دیدگاه خودش رو به شخص تحمیل بکنه؟

نکته ی 1 روشن است.
اما در مورد نکته ی 2 من گفتم قربانی از آن جهت که طبعات این رویداد برای بچه بسیار هزینه آور و استرس زا است.اینکه یک خانمی بیاید آلت تناسلی بچه را لمس کند بدون شک برای بچه لذت بخش است و چنانکه می دانیم لذت بردن بچه از لمس آلت اش به پیش از دوران بلوغ و حتی گاهی اوقات در سنین 2،3 سالگی می رسد.اما در همان لینکی هم که گذاشتم طبعات این موضوع را مورد بررسی قرار داده:

نقل قول:s. Rosencrans found among her study participants many of the
reactions shared by survivors of male-perpetrated abuse: depression,
anxiety, low self-esteem, and high rates of eating disorders and substance
abuse. She also found, when she asked her participants what they would want
the public to know about maternal incest, a nearly universal wish to tell
society that "this really happens."

حتی گاهی اوقات کودک به خاطر شرایط خاص فرهنگی،احساس نفرت و انزجار نسبت به چنین موضوعی دارد و به گمانم اکثر ما این تجربه ی احساس نفرت و انزجار را زمانی که برای نخستین بار پی به سکس داشتن پدر و مادر مان بردیم،داشته ایم.از سوی دیگر ترس از فاش شدن این موضوع در عین لذت بخش بودن برای بچه بسیار سنگین است.
شما اگر در اخلاقی بودن و یا نبودن ِ این عمل بحث دارید که خب آن جداست.اما اگر باور دارید که این کار نادرست است، باید بدانید که موضع دوگانه ی جامعه در قبال این موضوع باعث می شود که فرزند پسر(و یا دختر) نداند که چه بلایی بر سر اش می آید اما به دلایل فرهنگی تقریبا تمام خانواده ها از خطر تجاوز و اذیت و آزار جنسی ِ مردان علیه فرزندان شان آگاهند و بی شک مراقب اند و به خود فرزند هم آموزش می دهند که چگونه از قربانی شدن اجتناب کند.اما چون جامعه اصولا باور ندارد که متجاوز زن هم هست باعث می شود هم قربانی های پسر و هم دختر(!) که قربانی ِ متجاوزان زن شده اند ندانند که این موضوع اساسا چیست و آیا بد است،خوب است،اگر این اتفاق افتاد چه کار باید بکنند،به پدر و مادر خود بگویند و یا با توهم گاییدن ِ زن خوش باشند.این است که فرزندانی که قربانی ِ متجاوزان زن می شوند در خطر بسیار بزرگتری قرار دارند ولاپوشانی ِ آمار و ارقام راستین در این مورد تنها به ضرر قربانیان است و خانواده ها هم اساسا هیچ توجهی به آن ندارند.

یک نگاهی به این آمار بیاندازید:
نقل قول:Only 16% of men with documented histories of sexual abuse (by social service agencies, which means it was very serious) considered themselves to have been sexually abused, compared to 64% of women with documented histories in the same study.[SUP]7[/SUP]

پ.ن:آنزمان یک مطلب بسیار جالب در مورد مادران متجاوز یافته بودم که اکنون هرچه میگردم پیدایش نمی کنم.تا زمانی که آن مطلب را بیابم سخنم را در مورد اینکه "اکثر متجاوزان مادران هستند"،پس می گیرم و پوزش می خواهم.آن مطلب شرح این مقاله بود:


نقل قول:[h=1]Mother-son sexual abuse: rare or underreported? A critique of the research.[/h]Lawson C.
[h=3]Source[/h]Department of Child Development and Family Studies, Purdue University, West Lafayette, IN 47907.
[TABLE="class: text, width: 100%"]
[TR]
[TD][/TD]
[/TR]
[/TABLE]
نقل قول:اما در مورد نکته ی 2 من گفتم قربانی از آن جهت که طبعات این رویداد برای بچه بسیار هزینه آور و استرس زا است.اینکه یک خانمی بیاید آلت تناسلی بچه را لمس کند بدون شک برای بچه لذت بخش است و چنانکه می دانیم لذت بردن بچه از لمس آلت اش به پیش از دوران بلوغ و حتی گاهی اوقات در سنین 2،3 سالگی می رسد.اما در همان لینکی هم که گذاشتم طبعات این موضوع را مورد بررسی قرار داده:
در واقع من فقط در مورد پسرها حرف نمیزنم ببین من دارم میگم از دید خود شخص وقتی احساس قربانی بودن نداره آیا باید این حسش رو تغییر بده؟
خب ما میدونیم که آدم ها میتونند به اشتباه حس قربانی بودن داشته باشند ولی برعکس برای من یکم هضمش مشکله.البته چیزی که ما این وسط داریم و البته به حق هم میشه بهش استناد کرد نداشتن توانایی ادراک و استدلال یک شخص بالغه.

نکته دیگه این هست که همونطور که گفتم داوری اخلاقی یا قانونی ربطی به حس خود شخص نداره، یعنی از دید من اگر خود شخص احساس قربانی بودن نداره نباید وادارش کرد حس قربانی بودن داشته باشه.

تازه یک چیزی که برای من هنوز مشخص نیست اینه که در موارد کودک آزاری که منجر به اختلالات حاد برای کودک میشه،آیا خشونت تاثیر خاصی داشته یا نه و اینکه تاثیر محیط چقدر بوده؟
مثلا در یک محیط مذهبی رابطه داشتن دو انسان بالغ هم میتونه استرس زا و دارای تبعات باشه .
undead_knight نوشته: در واقع من فقط در مورد پسرها حرف نمیزنم ببین من دارم میگم از دید خود شخص وقتی احساس قربانی بودن نداره آیا باید این حسش رو تغییر بده؟
خب ما میدونیم که آدم ها میتونند به اشتباه حس قربانی بودن داشته باشند ولی برعکس برای من یکم هضمش مشکله.البته چیزی که ما این وسط داریم و البته به حق هم میشه بهش استناد کرد نداشتن توانایی ادراک و استدلال یک شخص بالغه.

نکته دیگه این هست که همونطور که گفتم داوری اخلاقی یا قانونی ربطی به حس خود شخص نداره، یعنی از دید من اگر خود شخص احساس قربانی بودن نداره نباید وادارش کرد حس قربانی بودن داشته باشه.

تازه یک چیزی که برای من هنوز مشخص نیست اینه که در موارد کودک آزاری که منجر به اختلالات حاد برای کودک میشه،آیا خشونت تاثیر خاصی داشته یا نه و اینکه تاثیر محیط چقدر بوده؟
مثلا در یک محیط مذهبی رابطه داشتن دو انسان بالغ هم میتونه استرس زا و دارای تبعات باشه .

درست است که برخی از این طبعات بواسطه ی محیط اجتماعی و خانوادگی است اما قربانی بودن ِ این بچه ها محرز است و این طبعات بسیار بیش از آن است که گمان می کنیم.نگاهی کنید به این مقاله ی مفصل در این مورد:
نقل قول:Therapists working with men who were sexually abused in childhood have conducted clinical case studies and consistently reported findings on long-term problems including:
  • Guilt and self-blame
    Lew, 1988; Myers, 1989; Hunter, 1990.
  • Low self-esteem and negative self-image
    Lew, 1988; Myers, 1989.
  • Problems with intimacy
    Bruckner & Johnson, 1987; Dimock, 1988; Lew, 1988; Krug, 1989; Hunter, 1990.
  • Sexual problems, compulsions, or dysfunctions
    Bruckner & Johnson, 1987; Johnson & Shrier, 1987; Dimock, 1988; Lew, 1988; Myers, 1989; Hunter, 1990.
  • Substance abuse and depression
    Krug, 1989.
  • Symptoms of Post-Traumatic Stress Disorder
    Myers, 1989.
Some of the long-term effects of sexual abuse are related to the development of gender identity. A number of clinicians' case studies indicate that male survivors of childhood sexual abuse may experience:
  • Attempts to "prove" their masculinity by having multiple female sexual partners, sexually victimizing others, and/or engaging in dangerous or violent behaviors
    Bruckner & Johnson, 1987; Lew 1988.
  • Confusion over their gender and sexual identities
    Nasjleti, 1980; Bruckner & Johnson, 1987; Johnson & Shrier, 1987; Dimock, 1988; Lew, 1988; Myers, 1989; Gilgun & Reiser, 1990.
  • Sense of being inadequate as men
    Dimock, 1988; Lew, 1988; Myers, 1989; Pierce & Pierce, 1985.
  • Sense of lost power, control, and confidence in their manhood
    Myers, 1989.
Finally, some clinicians have noted that sexually abused males often experience confusion and distress about their sexuality:
  • Confusion about their own sexual orientation
    Nasjleti, 1980; Dimock, 1988; Lew, 1988; Myers, 1989; Gilgun & Reiser, 1990.
  • Fear that the sexual abuse has caused or will cause them to become homosexual
    Nasjleti, 1980; Finkelhor, 1984; Dimock, 1988; Gilgun & Reiser, 1990; Lew, 1988; Myers, 1989.
  • Homophobia, an irrational fear or intolerance of homosexuality
    Gilgun & Reiser, 1990; Lew, 1988; Myers, 1989.


ُSexual Abuse of Males
[ATTACH=CONFIG]2892[/ATTACH]
ببینید چه بلایی بر سر پسران این مملکت می آورند:
YouTube - این هم یکی‌ دیگه از مشکلات جنس مذکر !!!
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60