دفترچه

نسخه‌ی کامل: پدافند از حقوق مردان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60
Dariush نوشته: بله دیگر میدانم. you are so sorry! ترفند خوبی‌ست که جز از دو گروه فمنیست‌ها و مسلمانان از کس دیگر ندیدم. "بله ؛ این هم هست و این هم جای انتقاد دارد" اما برای تبعیض‌های موهوم علیه زنان باید جنبش فمنیستی با پروپاگاندایی که گوش عالم را کر کند راه اندازی شود ولی اینجا :بله این هم تبعیض هست و جای گله دارد.
دوستان چندان نگران نباشید؛ بیشرمانه‌تر هم میشود، آنگاه که مادری پسر خود را به دلایل جنسی خفه میکند و در موردش جک گفته میشود.

به راستی همینست، «جالب است»؟ جالبی آنجاست که چگونه «مردسالاری» وجود دارد و در آن اهمییتی به مردان مرده، مردان معتاد، مردان زندانی، مردان بیمار و مردان بی‌خانمان نمی‌دهند اما همانهای زنان را در اولویت قرار می‌دهد؟ چگونه «مردسالاری»ست که در آن سرطان پستان ده برابر سرطان پروستات بودجه دریافت می‌کند؟ این چگونه مردسالاری‌ست که وقتی ۹۰٪ تا ۷۰٪ قربانیان تمام انواع خشونت(حتی تجاوز جنسی)مرد هستند، برای برطرف کردن آن ۱۰٪ تا ۳۰٪ جنبش و قانون می‌سازیم و کل دستگاه قضایی، سیاسی، نهادهای اجتماعی، افراد ذی‌نفع و بی‌نفع از تمام جناح‌های مخالف و موافق با یکدیگر بسیج و متحد می‌شوند؟

[ATTACH=CONFIG]1496[/ATTACH]

نه «خشونت را متوقف بکنید»، نه «خشونت برپاد مردم را متوقف بکنید»، خشونت علیه زنان.
خشونت علیه مردان مسکوت بماند، ایرادی ندارد.
Mehrbod نوشته: به اسپاگتی من تا همین سال پیش خودم را مادینگرا میدانستم
من هرگز فمنیست نبودم ولی تا پارسال فکر میکردم برآیند نهاییِ آن حداقل در ایران مثبت است چرا که میپنداشتم حداقل اگر زنان هم بتوانند در این وانفسا و لجنزارِ جمهوری اسلامی به بخشی از حقوق خود برسند ، خود غنیمتی‌ست و مصداقی‌ خواهد بود برای ضرب‌المثل که «یک مو کندن از تنِ خرس هم غنیمت است» . به نظرم می‌آمد که اگر چه مشکلات و عیوبی هست، اما در حال حاضر بهتر است از تفرقه بپرهیزیم و بگذاریم زنان کار خودشان را بکنند . تا اینکه چندبار با دو نفر از فامیلهای فمنیست، که برای خود در فامیل کلی اعتبار روشنفکری و دانشمندی دست و پا کرده بودند(هر دو در اروپا تحصیل کرده بودند )، بحث کرده و در برابرِ دروغهایشان مقاومت کردم . چشمتان روزِ بد نبیند مهربد جان . خلاصی نداشتم از دست اینها . همه جا به دنبال من بودند :e108: و چه حرفها ، کنایه‌ها و فحش‌ها خوردم (یکی‌شان فامیل درجه یک من است و خانه‌ی ما زیاد رفت‌وآمد داشت! ).در نتیجه‌ی همان بحث‌ها مجبور شدم قدری بیشتر در این مورد تحقیق کنم . قبلا صرفا از مردان دفاع میکردم و سعی میکردم توجه را به سمت آنچه در اینسو رخ میدهد نیز معطوف کرده و بگویم قربانی هم مرد است و هم زن . اما آن تحقیق‌ها و وقاحت‌های بی‌پایان فمنیست‌ها باعث شد تا اینبار از موضع دفاعی خارج شده و حمله کنم .
من هرگز علاقه‌ای به بحث‌های فمنیستی و حقوق زن و مرد نداشتم (هنوز هم ندارم ) و از کنار این بحث‌ها همیشه با بی‌تفاوتی رد میشدم . و باور کنید هنوز هم سعی میکنم تا جایی که دروغ و وقاحت آنچنان غنی شده نباشد، چیزی نگویم .
اما دلیل اینکه هرگز فمنیست نبودم این است که از روز اول نوعی نابرابری و تبعیض ، دگرگون کردن حقیقت و پنهان کردن بخشی از حقیقت چه در ذاتش ، یعنی در خود اسمش، تعاریفش و نوشته‌های پیرامونش و چه در عمل از سوی فمنیست‌ها،میدیدم . فرض کنید در یک بازی خاص قرار است شخصی از بین ده نفر ، یک نفر را برگزیند تا به او جایزه بدهیم . بخشی از تماشاچیان از آن سو به انتخابگر با فریاد تذکر میدهند : "حواست به فلانی هم باشد"، "نکند فلانی را فراموش کنی" و ... . اینجا در واقع هرگز نمیگویند آنهای دیگر را نبین . بلکه به طور ضمنی میگویند "این یکی را بیشتر ببین". این روشی بسیار زیرکانه است که کاربرد وسیعی در رسانه‌ها، تبلیغات دولتی (آنگاه که بخواهند کارهای منفی بزرگ خود را با تبلیغات وسیع زیر کار مثبت کوچک خود مخفی کنند ) و بسیاری از جنبش‌ها بکار برده میشود (اینجا بد نیست از جنبش همجنس‌گرایان یادی کنم که یکی از تنها جنبشهاییست که علارغم اینکه واقعا از سوی دیگر گروهها به آنها به طور سیستماتیک ظلم شده، اما همچنان با پرهیز از نفرت‌پراکنی، راه خود را برای برسمیت شناساندن حقوق خود میروند). این مقاله را ببینید . پاراگراف نخست :
نقل قول:فریبا داوودی مهاجر از فعالین حقوق زنان درباره انواع خشونت های موجود علیه زنان در ایران می گوید: "خشونت هایی که علیه زنان توسط نیروهای نظامی و قضایی اعمال می شود، رفتارهای تند با زنانی که برای رفع تبعیض تلاش می کنند و چه زنانی که در کوچه و خیابان تردد می کنند، از موارد دیگر خشونت علیه زنان است. بازدداشتهای فعالین حقوق زنان، احضار ها، تهدید های تلفنی، بازجویی ها، اعمال محدودیت برای فعالیت های اجتماعی، بستن وبلاگ های زنان و قوانینی مثل سنگسار زنان، از جمله این موارد است. ضرب و شتم هایی که زنان در خیابانها به دلیل نوع پوشش خود تحمل می کنند و یا خشونت هایی که زنان به اسم برقراری قانون با آن مواجه هستند. "
آدم با خود میماند که اینها واقعا نمیبینند یا خود را به آن راه میزنند . در همین پاراگراف نخست، همه نتیجه‌گیری‌ها شد و خواننده نیازی به خواندن ادامه مقاله ندارد . در حالی که تمام موارد برشمرده نه تنها برای مردان نیز هستند ، بلکه در اکثر موارد برای مردان با شدت و وسعت بیشتری انجام میشود:
زنانی که در کوچه و خیابان تردد می کنند: انگار مردانی که در کوچه و خیابان راه میروند از خشونت در امان هستند :
زورگیری در تهران
زورگیری در تهران
قتل روح‌الله داداشی در خیابان
و چه کسی میتواند انکار کند که قربانی اصلی نزاع‌ها و دعواهای خیابانی مردان هستند ؟ (باز بفرمائید مرد بی‌گناه و بی‌آزاری که در خیابان در اندیشه گرفتاری‌های خود در حال تردد است و ناگهان چند وحشی "مرد" ِ دیگر به او بی‌خود حمله کرده و مورد ضرب و شتم قرار میدهد؛ ربطی به ما ندارد، میخواست مرد نباشد ؛ اگر زن به او حمله کرده بود آنوقت حرفت درست بود.) . چه کسی انکار میکند کودکان پسر قربانیان اصلی تجاوز جنسی در مدارس ابتدایی و راهنمایی، کوچه‌ها ، خیابان‌ها و باغهای خلوت هستند؟

بازدداشتهای فعالین حقوق زنان، احضار ها، تهدید های تلفنی، بازجویی ها، اعمال محدودیت برای فعالیت های اجتماعی، بستن وبلاگ های زنان و قوانینی مثل سنگسار زنان، از جمله این موارد است
: همه موارد برای مردان با شدت و وسعت چند برابر اعمال میشود ؛ جز سنگسار که آنهم برای هر دو برابر است .


ضرب و شتم هایی که زنان در خیابانها به دلیل نوع پوشش خود تحمل می کنند : نویسنده فراموش کرده که تا همین چند سال پیش که شلوار جین را اگر مردان میپوشیدند ، به آنها میگفتند شلوار «کون‌نما» پوشیده؛آرایش و پوشیدن لباس‌های شیک ومد ، جواهرات و ... همه از مصادیق بارز «کونی» بودن بود (و هست).این انکار و تحقیر اجتماعی هزار برابر مخربتر از نوع سیاسی‌اش است .

در تمام موارد و دیگر مقاله‌هایی که بررسی کردم، چنین چیزهایی به وضوح به چشم میخورد . این گفتمان فاسد چنان در رواج یافته و به جامعه قالب شده، که شگفت آور است . اذهان در برابر هجمه وسیع دروغ‌ها و نفرت‌پراکنی دچار نوعی شک و هیپنوتیزم شده است که نمیتواند آنچه میشنود باور نکند.

از سویی :
سازمان ملل خواستار پایان خشونت علیه زنان شد
روز جهانی رفع خشونت برای زنان . در عوض نتیجه جستجو برای عبارت «روز جهانی رفع خشونت»:

[ATTACH=CONFIG]1502[/ATTACH]
بان گی‌مون: به خشونت علیه زنان پایان دهید - رادیو فردا

اعلامیه رفع خشونت علیه زنان - کتابخانه حقوق بشر

و .... ؟(من عمدا از منابع فارسی مطلب آورده‌ام)

در عمل هم خیلی جالب است نتایج این جنبش که دیگر آنقدر امیر و شما نمونه آوردید که نیازی نیست من چیزی بگویم. یعنی در واقع، همان شعارهای ساده و خفیف، مثل تمام جنبش‌های اینچنینی ، عملا دستاویز عده‌ای عقده‌ای،بیمار، تندرو ، رادیکال و فریبگر قرار میگیرند که زیر پوشش دفاع از حقوق زنان و جنبش فمنیسم بکنند آنچه که میخواهند بکنند و بگویند آنچه میخواهند بگویند و در نهایت کنترل و مرکزیت جنبش را از آن خود کنند طوری که در نهایت مشخص نیست که از روز نخست هدفِ این شعارها و این جنبش همین بوده یا خیر (البته هست).
این هم پاسخ یک مادین‌گرا به ما:



گسترش فراگیرِ «مردستیزی» در ایران و جهان - صفحه 2


nazi نوشته: آماررا خواندم .کارهای سخت برعهده مردان است دلیلش چیست؟ قدرت بدنی مردها هم اززنان بیشتراست.

nazi نوشته: اجباری بودن سربازی نشات گرفته ازهمان قوانین جنگ طلبانه خود مردان میباشدپس باید به خودتان خرده بگیرید

nazi نوشته: خب جرم وجنایت دربین مردان بیشتراززنان وجود دارد ودلیل درصد بالای زندانیان درکشورهمین است

nazi نوشته: اگرزنی دست به جنایت بزند دربیشتر مواقع(توجه داشته باشیدگفتم دربیشترمواقع نه همه مواقع!) علت اصلی دفاع ازخود میباشدوکمتراتفاق می افتد که ازسرخودخواهی دست به چنین کاری زده باشد.

nazi نوشته: اگربه جنگ رفته اند وکشته شده اند بخاطرحرص خودشان بوده.

کمابیش ١٠٠% نوشته ١٠٠% پیشبینی‌پذیر بود, مردها خودشان میروند جنگ و میمیرند (خوب نروند), مردها خشن و تبهکار هستند (پس زندان
میروند) و etc. تنها یکی از آنها اندکی نوآورانه (برای من) بود آنهم اینکه مردها بیشتر دقت کنند تا در زمانِ انجام کارهای سخت زخمی و کشته نشوند!

nazi نوشته: اگرآمارنشان دهنده مرگ ومیراست دلیل بررعایت نکردن ایمنی است نه بی مسئولیتی بانوان.


فرجام سخن:
مشکلات زنان همه زیر سر مردان است, مشکلات مردان ولی همه زیر سر خودشان است!!



پ.ن.
تحویل بگیرید ایرانبانو! :e058:
زن‌محوری
آغاز از ژرفنای مغاک

مولف: آدم کستاکیس
ترجمه و تحریف: Amir2591

پروپاگاند در مقام ابزاری برای کنترل، تنها هنگامی موثر است که تصویر ارائه شده‌ در آن با تجربه‌ی روزمره‌ی مخاطبانش در جهان عینی تطابق داشته باشد. بر این اساس هرچه شکاف میان جهان حقیقی و پرتره‌ای که پروپاگاند از آن ارائه می‌کند بیشتر می‌شود، باورپذیری و اثربخشی آن نیز کاهش یافته، کارکرد بنیادین آن از میان می‌رود. جهان توصیف‌شده در فمینیسم ارتدوکس وجود خارجی ندارد شاید به این دلیل است که ما اکنون به نقطه‌ای رسیده‌ایم که در آن هر روز شمار بیشتری از زنان به انکار فمینیسم در مقام ایدئولوژی‌ای نامربوط به زندگی‌شان، و فاقد پتانسیل اجرایی می‌پردازند. در همین حال، این مکتب(که فاشیسم جنسیتی را با سرکوب دولتی درهم‌آمیخته)، به بالاترین میزان کنترل خود بر جهان بیرونی نائل می‌آید و دو نیروی متضاد یکدیگر را جهت صعودی هرچه بیشتر به قله‌هایی هرچه رفیع‌تر یاری می‌کنند.


مرا به یاد معمایی باستانی می‌اندازد : «تا چه هنگام می‌توان از یک کوه بالا رفت؟» و پاسخ آن «تا قله، زیرا پس از آن، تنها سرازیری خواهد بود». فمینیسم مانع دیگری بر سر راه خود نمی‌بیند، کنترل مطلق در چشم‌انداز ظاهر شده(و مقصود از کنترل مطلق همانا سلطه‌ی بی‌رغیب سیاسی‌ست)، برگ برنده‌ی «قربانی» همچون کارت ورودی از در پشتی دولت و نهادهای بین‌المللی ایفای نقش کرده، و اکنون، فائق آمده بر مردان و مردسالاری و غالب در «دشمنان سنتی»، فمینیستها تنها یک گام پیشتر می‌توانند بروند: عینیت بخشیدن به «مانیفست نخاله‌ها» و با ادبیاتی آشکارا به عاریت گرفته شده از «حل نهایی»، خبر از «پایان مرد» بدهند. شدت آتش سوزان نبرد جنسیتی هرچه زنان به برابری با مردان نزدیک‌تر می‌شوند(و در برخی موارد حتی پیشی می‌گیرند و‌ بسیار «برابرتر» می‌شوند)به جای گرویدن به سردی، بیشتر و بیشتر زبانه می‌کشد. نه تنها فمینیستها آشکارا و بی‌هیچ هراسی نفرت از مردان را ترویج می‌کنند، بلکه جایگاه‌های بدست آمده در دولت، آکادمیا، رسانه‌های عمومی و دیگر حوزه‌های زندگی اجتماعی که طی شش دهه نفوذ بی‌وقفه بدست آورده‌اند را برای عینیت بخشیدن به آرمانهای خود بکار می‌گیرند. آرمانهایی که در آنها، برائت از مردانگی بنیان حقوق بشر معرفی می‌شود.


به عنوان مثال، در سال 2010 وزیر کشور قدرتمندترین ملت جهان اعلام کرد «برابری برای زنان موضوع امنیت ملی‌ست»[SUP]1[/SUP]، و فمینیست متشخص دیگری جسیکا ولنتی خواستار آن شد تا «بی‌گناهی متهم تا هنگام اثبات جرم» که از زمان مگنا کارتا وجود داشته، برای مردان ِ متهم به تجاوز جنسی برداشته بشود. گستره‌ی این مردستیزی‌ها هرگز محدود به جهان غرب نیست، در هندوستان اخیرا قانونی به تصویب رسید که بر طبق آن «هرکس به شرافت یک زن توهین بکند» یا به او «بد نگاه بکند» قابل محاکمه خواهد بود[SUP]2[/SUP]، فمینیستها در سرتاسر جهان به دنبال اهداف مشابهی هستند. هیچیک از اینها با کلیشه‌ی «زنان ِ قربانی» که موثرترین ابزار در اختیار مادین‌گرایان بوده تطابق ندارند، آنها سالهاست که در حالت تهاجی هستند و به نحوی پایدار و ریشه‌دار تمامی مکانیزمهای پخش قدرت در جامعه را در اختیار گرفته‌اند، از راه‌های مشروع، یا اگر نشد، از در پشتی. چنانکه امروز در غرب به سختی نیرویی مخالف (که ارزش یا توانایی هماوردی را داشته باشد) باقی مانده، و نه تنها سرتاسر دستگاه سیاسی و اجتماعی غرب تحت کنترل این ایدئولوژی درآمده، بلکه آرمان استعماری جدیدی نیز در این بخش از جهان به جای «گسترش کلیسای مقدس مسیح» نشسته: پرستش تحمیلی زنان. چنانکه هر صدای مخالفی با قاطعیت و بی‌درنگ ساکت می‌شود، فمینیستها اجازه یافته‌اند تا به رادیکالیزه کردن ایدئولوژی ضدمرد خود تا مرحله‌ای فراتر از جنون اخلاقی پیش اقدام ورزیده، آنچه پیشتر دیوانگی تلقی می‌شد را به عنوان «مدل نرم‌خو» معرفی بکنند.


هنگامی که پروپاگاند اثربخشی خود را از دست می‌دهد، جویندگان قدرت به روشهای دیگری از کنترل روی می‌آورند، بیش از هرچیز دیگر، قدرت سیاسی. برخلاف پروپاگاند اما، که به فاسد کردن افکار، سر و کار دولت با بدنهای انسانی‌ست. قدرت هر حکومتی از میزان آمادگی حکومت‌شوندگان به پیروی از آن است و هر خدایی برای وجود نیاز به پرستندگانی دارد. دیر زمانی پرستش زنان و قربانی کردن به درگاهشان پیشه‌ی مردان بوده و دور از باور نیست تصور رفتن خودخواسته‌ی آنان حتی به مسلخگاه، با امید آنکه شاید نظر مساعد زنی را با واپسین کردار نوکرماب و از سر بندگی خود بدست آورند. اما، چه مایه گمانه‌زنی‌ها پیرامون «پایان مرد» به مانند همان‌ها که پیشتر پیرامون «پایان تاریخ» سرهم شده بودند درون‌تهی و پوشالین باشند(و «برخورد تمدنهایی» که درپی آن آمد به شرمندگی نویسنده انجامید). می‌باید خوشبین بود که شاید «برخورد جنسیتهایی» فمینیستهای موج سوم را به شرمندگی بیاندازد.


در همان حال که فمینیسم به رشد خود در تمامی عرصه‌های زندگی اجتماعی انسان مدرن ادامه می‌دهد، و در طی این رشد اهداف بلندپروازانه‌ی جدید خود را می‌یابد، توانایی خود برای جلب رضایت را از دست می‌دهد. سرپا نگاه داشتن عوالم شوالیه‌گرانه‌ای که ده‌های متمادی برای جلب رضایت مردان مورد سوء استفاده قرار می‌گرفتند، و مرجع گرفتن گمانه‌هایی از قبیل «زنان قربانی»، «زنان ارزشمند» و «زنان بی‌پناه» با گذر زمان هرچه دشوارتر می‌شوند. فشار فزون‌تر پیش روی پیشرفت و اختیار مردان بر زندگی‌شان به معنی نارضایتی بیشتر در میان ایشان است، و حباب مردستیزی محکوم است به ترکیدن. با هر نمود از زیاده‌خواهی‌های فمینیستی، که به سقوط مردان بی‌گناه بیشتری در نقش «جنایتکار» و درپی آن مجازات و تحقیر بی‌دلیل و مداوم او می‌انجامند، ترک دیگری بر این دیوار بنا شده از خشت و گل ظاهر می‌گردد، و گامی نزدیک‌تر می‌شویم به سقوط تمامی این بنای برساخته از نفرت به روی خود، و از آن مهمتر، به روی ما.


در چنین وضعیتی وظیفه‌ی ما آنست که پیش از هر چیز زمینه را برای سقوط فمینیسم فراهم کنیم و درپی آن ابزار ایدئولوژیک لازم برای پیشگیری از برآمدن دوباره‌ی نوع جدیدی از مادین‌گرایی از این بنای ویران را پی‌ بریزیم. هر دوی این اهداف بیش از آنکه نیازمند نیروی سیاسی یا اجتماعی خاصی باشند، محتاج هجمه‌ای مشابه همانند که فمینیسم در آغاز راه در پیش گرفت و از طریق آن به موفقیتهایی بی‌نظیر رسید: پروپاگاند. این هرگز به معنای آن نیست که ما می‌باید به پنهان کردن یا خدشه‌دار کردن حقیقت بپردازیم، نیازی به چنین کاری نیست، بالعکس، ما می‌باید بی‌هیچ رودربایستی به پراکندن حقایقی که خود پیشتر دریافته‌ایم بپردازیم و شمار بیشتری از کسان را با آنها آشنا بکنیم. چنانکه میان فعالان حقوق مردان مشهور است: «نیازی نیست به ستیز با فمینیسم بپردازیم، "نقل قول" گرفتن از آنها کافی‌ست». معرفی نفرت افسارگسیخته‌ای که در این ایدئولوژی برپاد مردان وجود دارد چه مایه از کافی هم فراتر است برای شناساندن تفاوتها میان «برابری خواهی» و «فمینیسم»، شاید از همینجاست که در گفتمان جنسیتی مادین‌گرایان به جای تلاش جهت تشریح و اثبات باورهای خود، و نقد آرام بنیانهای نظری منتقدین بیشینه‌ی انرژی خود را صرف حمله به منتقد، کوشیدن جهت یافتن اهداف پنهان او، آویختن به سفسطه‌ی رجوع به کارکرد و برهم زدن فضای آرام گفتگو می‌کنند.


یکی از جمله دستاوردهایی که حائز اهمییتی شایان برای جنبش محسوب می‌شد در آوریل 2010 به شکل «مطالعات مردان» سربرآورد. رشته‌ای جدید که هنوز چیزی نشده با هجمه‌ای همه جانبه از سوی جهان آکادمیک(که سالها تحت انقیاد فمینیسم رادیکال قرار داشته)روبروست. اینکه چنین پیشرفت صغیری، چنین صدای مخالف رسایی براه انداخته برای کسانی که پیشت تجربه‌ی فعالیت در اینباره را داشته‌اند چندان شگفت نیست. گوشه‌ای از آنچه «مطالعات مردان» بناست به برسی آن بپردازد:

«عوامل اقتصادی-اجتماعی که به درگیری بیش از حد مردان با دستگاه جنایی-قضایی انجامیده، بی‌کاری و موقعیتهای محدود برای پدران که نتیجه‌ی مستقیم دگرگونی‌ها در قوانین حضانت فرزند بوده‌اند(تغییرات اقتصادی، جرم‌شناختی، قانونی و اجتماعی)پرتره‌ی مردستیزانه از پسران کوچک و نیز مردان بالغ در رسانه‌های جمعی و پیامهای بازرگانی(سینما، تلویزیون، اینترنت و تبلیغات)، برسی و مطالعه‌ی تجربه‌ی مرد بودن (از منظری تاریخی، ادبی و اتوبیوگرافیک) مسائل حاد مرتبط با سلامت عاطفی مردان و پسران، مهمتر از همه افسردگی و خودکشی(روانشناسی بالینی، پزشکی و روانپزشکی، ممدکاری اجتماعی) و ... » [SUP]3[/SUP]

نیچه ما را پروا می‌داد «آنکس دیرهنگام در مغاک بنگرد، لاجرم مغاک نیز در او خواهد نگریست». چه مایه باید مایه سرگشتی فمینیستها باشد که روزی از خواب برخیزند و ببینند دیگران مشغول ساختارشکنی از آنها و دستاوردهایشان هستند. به نظر می‌رسد اینست دلیل بازخورد بسیار منفی این رشته.[SUP] 4[/SUP]


این ایده که مردان مسائل مربوط به جنسیت و تبعیض جنسی را «بی‌مشورت با زنان» مطرح بکنند، اینکه آنچه فمینیستها درباره‌ی این رشته می‌اندیشند محلی از ارعاب ندارد، چراکه هدف برسی آن فمینیستها نیستند، اینکه موفقیت آن بستگی چندانی به تائیدهای ایشان ندارد واقعیاتی‌ست که برایشان پذیرفتنی به نظر نمی‌رسد. فارغ از تمام اینها اما، حتی اگر این تلاش برای متوقف کردن مردان از طرح و برسی مشکلاتشان در محیطی آکادمیک به موفقیت هم برسد، هیچ چیز مانع از مطرح کردن آن مسائل در محیطی دیگر نمی‌شود. پس بیایید گفتمانی مشابه همینجا، هم‌اکنون داشته باشیم، تا هنگامی که اینترنت برای بیان افکار و عقاید گوناگون هست، هیچ چیز مانع ما نخواهد شد.


این مقاله معطوف است به مطالعه و برسی تئوری «زن‌محوری».. زن محوری سیستمی‌ست که روابط میان زن و مرد در جامعه را توضیح می‌دهد، جایگزینی‌ست برای تئوری مردسالاری، تزی که طی نیم قرن اخیر در مقام میم غالب فرهنگی، به عنوان ابزاری بی‌نظیر برای انکار ابتدایی‌ترین حقوق مردان(از تمامیت جسمانی گرفته تا اثرات عینی و روانی پروراندن این ایده که تمام مردان ستمگر و سلطه‌ورز، یا دستکم متحد و هم‌سنگر با مردان ستمگر و سلطه‌ورز هستند)، و نیز گستراندن این باور که تمامی زنان قربانی اقتدار مردانه هستند، ایفای نقش کرده. تئوری زن‌محوری نگرشی‌ست موجز از تلاش متفکران و نظریه‌پردازان گوناگونی در عرصه‌ی حقوق مردان، و بناست ویرایشی از حقیقت باشد که با تجربیات روزمره‌ی مردان(و نیز بسیاری زنان)تطابق بیشتری دارد.

در برابر ساده سازی «سیاه و سفید» و قبیله‌گرایی آشکار و نهان ِ مواج در تئوری مردسالاری، این نظریه بایستگی و وابستگی سعادت مردان به تسلیم و تحت کنترل بودن زنان را رد می‌کند، نیز نمی‌پذیرد که مردان به مثابه‌ی بلوک قدرت رفتار می‌کرده‌اند، بالعکس می‌کوشد نشان بدهد دگرگونی و حتی تضاد میان شمار آماری و منافع عینی را: هرچند عده‌ی بسیار قلیلی از مردان قدرت اجتماعی و سیاسی را در اختیار داشته‌اند، این هرگز به معنای ذی‌نفع بودن تمام، یا بیشتر، یا حتی اقلیت نسبتا بزرگی از «مردان» نمی‌تواند باشد، و نیست. بلکه در سرتاسر تاریخ، و در میان بیشتر جوامع، منافع بیشینه‌ی زنان به منافع بیشینه‌ی مردان ارجحیت و برتری عینی و آشکاری داشته. این تئوری ادعا می‌کند که «قدرت» تنها از طریق درکی چندوجهی قابل شناخت است، و از این منظر سیاست پنهان در پس هر رویکرد موفق اجتماعی، برقراری توازن میان جلب رضایت و حمایت توامان از زنان بوده، نه بالعکس.

1. Hillary Clinton: Empower girls and women - CNN.com. http://164.100.24.219/BillsTexts/LSBillT...eng_ls.pdf
2. http://164.100.24.219/BillsTexts/LSBillT...eng_ls.pdf
3. Male Studies Foundation for Male Studies - Home - University - Gender studies
4. Daily Kos: Setting the Record Straight on the Sanctimonious Male Studies Set
- The Sexist
Sexist Beatdown: Manly Masculine Male Edition - The Sexist

نقل قول:I take issue with the program because it was loaded with anti-masculine imagery and took the approach that, basically, all things patriarchal were evil and oppressive, and all things feminist were inherently good. It told me, in other words, that I was Free To Be pretty much anything in the world I wanted . . . except a masculine Man.

نقل قول:Thanks to FTBYAM and its clones, adherents, and attitudes, I and thousands of boys like me were institutionally bullied by feminists throughout our childhoods. Our schools and our teachers were working with the intention of removing the dangerous “masculine” characteristics that might interfere in the feminist paradigm — say, like getting married and wanting your wife to stay at home with the kids, or pursuing a “typical” and “traditional” male career path that might block some enterprising young woman from having that job. FTBYAM epitomized feminism’s subtextual message to men: YOU ARE USELESS AND EVIL AND IN OUR WAY.

The Red Pill Room: Free To Be . . . A Man.
به نطر میاد(برداشت منه البته) این دوست بلاگر "ازدواج کردن" و اینکه مثلا "زن توی خونه بمونه" رو جزئی از حق مردانگی حساب میکنه!البته مشابه این دیدگاه رو وب سایت های دیگه هم دیده بودم ولی این خیلی جالب بود:)با این حال تعریف از حقوق مردان و مردانگی هم به شدت محل اختلافه.
من فکر میکردم انشعابات در فمنسیم زیاده فقط:))
خب بعید میدونم سایر دوستان سابقه امیر در مبارزه علیه فمنیسم و پداقند از حقوق مردان رو داشته باشند و شاید بهتر بتونه جواب بده:
مردانگی رو چی تعریف میکنی؟
خب پاسخش به نطر من مهمه چون اگر مثلا مردانگی رو مثل موارد بالا تعریف کنیم طبیعتا فمنیسم با مردانگی ستیز داشته:)
undead_knight نوشته:

The Red Pill Room: Free To Be . . . A Man.
به نطر میاد(برداشت منه البته) این دوست بلاگر "ازدواج کردن" و اینکه مثلا "زن توی خونه بمونه" رو جزئی از حق مردانگی حساب میکنه!البته مشابه این دیدگاه رو وب سایت های دیگه هم دیده بودم ولی این خیلی جالب بود:)با این حال تعریف از حقوق مردان و مردانگی هم به شدت محل اختلافه.
من فکر میکردم انشعابات در فمنسیم زیاده فقط:))
خب بعید میدونم سایر دوستان سابقه امیر در مبارزه علیه فمنیسم و پداقند از حقوق مردان رو داشته باشند و شاید بهتر بتونه جواب بده:
مردانگی رو چی تعریف میکنی؟
خب پاسخش به نطر من مهمه چون اگر مثلا مردانگی رو مثل موارد بالا تعریف کنیم طبیعتا فمنیسم با مردانگی ستیز داشته:)

مردانگی را نیازی نیست تعریف کنیم, زنانگی تعریف شده برایمان, میتوانیم بخش‌هایی که همخوانی[sup][aname="rpaa4f3eb8a9cbd4b85aabb736fff0b1c0f"][[/aname][anchor="paa4f3eb8a9cbd4b85aabb736fff0b1c0f"]1][/anchor][/sup] با زنانگی نداریم را مردانگی برشماریم (شیوه‌یِ ناییِ[sup][aname="rpad48c408470794ea3b5e71d9e0dbec604"][[/aname][anchor="pad48c408470794ea3b5e71d9e0dbec604"]2][/anchor][/sup] دلخواه خودت): بر علیه زنانگی - برگه 2

نمونه, در زنانگی سکس بتنهایی معنی ندارد, باید همراه با احساس باشد. در مردانگی سکس بتنهایی معنی دارد و نام آن تنکامگی[sup][aname="rpaa02eae882ef044ed873b6fc27950561d"][[/aname][anchor="paa02eae882ef044ed873b6fc27950561d"]3][/anchor][/sup] است.
در زنانگی به خانواده‌خواهی بیشتر از زندگی کس برگزیدگی[sup][aname="rpa1e5cfa216f88466587c800a6ed42b93c"][[/aname][anchor="pa1e5cfa216f88466587c800a6ed42b93c"]4][/anchor][/sup] داده میشود, در مردانگی به کس بیشتر از خانواده‌خواهی.
در زنانگی ما شکیبایی و بردباری و سازش داریم (به بهای[sup][aname="rpab5a687dfdf174e64ad5e9dcfd1930f03"][[/aname][anchor="pab5a687dfdf174e64ad5e9dcfd1930f03"]5][/anchor][/sup] زیرپا رفتن ارزش‌هایِ شخصی), در مردانگی ما فرهود‌-خواهی و برگزیدگی دهی به راستی در برابر سازش.



----
[aname="paa4f3eb8a9cbd4b85aabb736fff0b1c0f"]1[/aname]. [anchor=rpaa4f3eb8a9cbd4b85aabb736fff0b1c0f]^[/anchor] Hamxvânidan (ham+xvânidan) || همخوانیدن: همخوانی داشتن; مطابقت کردن To match
[aname="pad48c408470794ea3b5e71d9e0dbec604"]2[/aname]. [anchor=rpad48c408470794ea3b5e71d9e0dbec604]^[/anchor] Nâyi || نایی: -; منفی Negative
[aname="paa02eae882ef044ed873b6fc27950561d"]3[/aname]. [anchor=rpaa02eae882ef044ed873b6fc27950561d]^[/anchor] Tankâmegi || تنکامگی: بی بند و باری جنسی Ϣiki-En Promiscuity
[aname="pa1e5cfa216f88466587c800a6ed42b93c"]4[/aname]. [anchor=rpa1e5cfa216f88466587c800a6ed42b93c]^[/anchor] Bargozidegi (bar+gozid+eg+i) || برگزیدگی: اولویت Priority
[aname="pab5a687dfdf174e64ad5e9dcfd1930f03"]5[/aname]. [anchor=rpab5a687dfdf174e64ad5e9dcfd1930f03]^[/anchor] Hâyestan || هایستن: تایید کردن; هایسته کردن To confirm
undead_knight نوشته: The Red Pill Room: Free To Be . . . A Man.
به نطر میاد(برداشت منه البته) این دوست بلاگر "ازدواج کردن" و اینکه مثلا "زن توی خونه بمونه" رو جزئی از حق مردانگی حساب میکنه!البته مشابه این دیدگاه رو وب سایت های دیگه هم دیده بودم ولی این خیلی جالب بود:)با این حال تعریف از حقوق مردان و مردانگی هم به شدت محل اختلافه.
من فکر میکردم انشعابات در فمنسیم زیاده فقط:))

چیزی بنام «جنبش مردان» به راستی وجود خارجی ندارد، مردان برخلاف زنان قادر نیستند فقط بخاطر «مرد بودن» باهم پیوندی تشکیل بدهند و در کنار هم قرار بگیرند و با یکدیگر ارتباط برقرار بکنند، و از آن مهمتر، هرچه می‌کنند خودآگاه یا غیر از آن برای جلب رضایت/نظر مساعد زنان است و هرگونه انتقادی از «خواهران مقدس» به معنای خودکشی اجتماعی ِ آنی‌ست. خرده‌جنبشهایی هستند که گستره‌ی پرشماری از آدمهای مشتاق را به خود جلب می‌کنند و برخی حتی به نیروی برجسته‌ای هم بدل شده‌اند(مثل AVFM، که وارد Mainstream شده و اندک‌اندک سیاست‌مداران را نیز به خود جلب می‌کند و می‌رود تا نیرویی اجتماعی باشد). باقی ما «اشخاص» علاقمندی هستیم که تک‌تک به اینجا رسیده‌ایم، سرتاسر زندگی‌مان تحت تاثیر این آگاهی قرار گرفته(دلیل استفاده از تعبیر «قرص‌قرمزی شدن» و تشبیه وضعیت روان‌ضربه‌ای که ما تجربه می‌کنیم به ترک ماتریکس هم از اینجاست، حال ما به کسانی می‌ماند که از خوابی طولانی برخاسته‌اند و ناگهان «همه چیز را می‌فهمند» و «همه چیز برایشان معنادار می‌شود» و دیگر بازگشتن به حالات سابق برایشان ممکن نیست)و می‌خواهیم برای «افراد مذکر» دیگر مفید باشیم و در زندگی‌ آنها تغییری مشابه ایجاد بکنیم و به «فعالیت اجتماعی» و «کنشگری جمعی» اغلب چندان خوش‌بین نیستیم/اعتقادی نداریم.

اینست که گوناگونی و فراوانی اینجا بسیار است، برخی برابری‌طلب هستند، برخی تنها قصد مخالفت با هجمه‌ی فمینیستی را دارند، برخی نادان هستند و خواستار بازگشت مردسالاری، عده‌ای به راستی از زنان بیزارند و آنها را در سطح حیوانات گنگ می‌دانند(یا حتی پست‌تر)، شماری به راه خود رفته‌اند و اهمییتی به هیچ چیز نمی‌دهند و ... بودن در کنار برخی از این افراد مرا آزار نمی‌دهد؟ چرا. آیا برایم مهم است که مایه‌ی پدید آمدن چه تصویری در اذهان دیگران می‌شود؟ نه. فمینیستها از این گوناگونی برای حمله‌های ad hominem بهره می‌برد و می‌کوشند این «افراد» را تمام «جنبش» جا بزنند، غافل از آنکه اینها بیشتر به سود ماست تا زیانمان، منهم روزی فمینیست بودم، بسیار سرسخت‌تر و پایبندتر از شما، و نخستین بار که نام «حقوق مردان» را شنیدم واکنشم همه ریشخند و شگفتی بود، «چه غلطها»، «این دیگر باورکردنی نیست».. خاطرم هست اولین باری که به همان سایت هری رفتم به رفیقی که کنارم بود با تلخند زهرآگینی گفتم «فلانی، اینها واقعا وجود دارند». منهم نخستین بار از طریق فمینیستها با این سایتها آشنا شدم، و از این بابت از آنها صادقانه سپاسگزارم. که اگر نبودند، من هنوز جایی میان لاشی‌بازی و پریدن از هزار مانع و دو هزار جور کله‌معلق از صبح تا شب برای اخذ نظر مساعد زنان در زندگی جنسی، و کُس‌لیسی فلسفی و شوالیه‌گری برای «دفاع از حقوق زنان تحت ستم» (که در آن اگر «شرف» و «نجابت» و «پاکدامنی» را جایگزین «حقوق» بکنیم بجای «مرد روشنفکر آزداندیش» یک راس قیصر تمام و کمال داریم)در زندگی روحانی سرگردان بودم. اینست که نه فقط هزار رنگ بودن آدمهای مشابه خودم در اینباره را می‌پذیرم، آنرا بهترین ویژگی ممکن می‌دانم

پس نه، ما خیلی ساده از صفحه‌ی شترنگ کنار رفته‌ایم، دیگر با قواعد قدیمی بازی نمی‌کنیم، برایمان مهم نیست فلان زن «چه احساسی» می‌کند، آرامش و عواطف و آسایش او برایمان مهم نیست، گاهی تجربیات خود را چنانکه می‌تواند برای زنان همدلی برانگیز باشد بازگو نمی‌کنیم، آنچنانکه بوده‌اند آنها را توصیف می‌کنیم. آیا این «ادراک» از خطا مبری هستند؟ هرگز. آیا از اصالت برخوردارند؟ قطعا.

undead_knight نوشته: خب بعید میدونم سایر دوستان سابقه امیر در مبارزه علیه فمنیسم و پداقند از حقوق مردان رو داشته باشند و شاید بهتر بتونه جواب بده:
مردانگی رو چی تعریف میکنی؟
خب پاسخش به نطر من مهمه چون اگر مثلا مردانگی رو مثل موارد بالا تعریف کنیم طبیعتا فمنیسم با مردانگی ستیز داشته:)

فمینیسم با هر درکی از مردی و مردبودگی و مردانگی مخالف است، اینها چیزهای مختلفی هستند: مردی وضعیتی‌ست فیزیولوژیک، مردبودگی مشخصه‌ای بیولوژیکی-فرهنگی و ارتباط متقابل آنهاست و مردانگی ارزشهای سنتی‌ست که برای مرد بودن شخص وادار به داشتن آنها می‌شده. فمینیسم هرسه را به نحوی رد می‌کند، مردی را به کلی انکار می‌کند و جنسیت را برساخته‌ای اجتماعی معرفی می‌کند، دومی را هم علاوه بر انکار وجوه بیولوژیکی، تحریف و سیاه‌نمایی می‌کند(مثل «شی‌انگاری زنان» که چیزی بجز انکار کیستی جنسی مردها نیست)، و سومی را هم که جزئی از «مردسالاری» و ساخته شده برای اعمال سلطه به زنان معرفی و رد می‌کند، برطبق این مهملات:

مرد > برساخته‌ای اجتماعی
مردبودگی > موقعیتی بیمار و سلطه‌جو
مردانگی > نمود فرهنگی این بیماری

پس به تعریف ما از مرد، مردبودگی یا مردانگی هیچ پیوندی ندارد، مرد معتبر برای فمینیسم(اگر چنان چیزی وجود داشته باشد)یک زن ِ کیردار است.

+ مقاله‌ای که ترجمه‌ی آنرا دارید، یازده قسمت دیگر دارد. پس از پایان این مجموعه‌ مقالات، قصد ترجمه‌ی کتابی را دارم که در آن به تفصیل به این پرسش که «مرد چیست» از منظری که بیشتر از هرچیز دیگر با دیدگاه کنونی من هماهنگی دارد هم پرداخته شده. پس پرداخت همه‌ جانبه به این بخش از گفتگو را به چند ماه آینده موکول می‌کنم. :e405:
Mehrbod نوشته: مردانگی را نیازی نیست تعریف کنیم, زنانگی تعریف شده برایمان, میتوانیم بخش‌هایی که همخوانی[sup][aname="rpaa4f3eb8a9cbd4b85aabb736fff0b1c0f"][[/aname][anchor="paa4f3eb8a9cbd4b85aabb736fff0b1c0f"]1][/anchor][/sup] با زنانگی نداریم را مردانگی برشماریم (شیوه‌یِ ناییِ[sup][aname="rpad48c408470794ea3b5e71d9e0dbec604"][[/aname][anchor="pad48c408470794ea3b5e71d9e0dbec604"]2][/anchor][/sup] دلخواه خودت): بر علیه زنانگی - برگه 2

نمونه, در زنانگی سکس بتنهایی معنی ندارد, باید همراه با احساس باشد. در مردانگی سکس بتنهایی معنی دارد و نام آن تنکامگی[sup][aname="rpaa02eae882ef044ed873b6fc27950561d"][[/aname][anchor="paa02eae882ef044ed873b6fc27950561d"]3][/anchor][/sup] است.
در زنانگی به خانواده‌خواهی بیشتر از زندگی کس برگزیدگی[sup][aname="rpa1e5cfa216f88466587c800a6ed42b93c"][[/aname][anchor="pa1e5cfa216f88466587c800a6ed42b93c"]4][/anchor][/sup] داده میشود, در مردانگی به کس بیشتر از خانواده‌خواهی.
در زنانگی ما شکیبایی و بردباری و سازش داریم (به بهای[sup][aname="rpab5a687dfdf174e64ad5e9dcfd1930f03"][[/aname][anchor="pab5a687dfdf174e64ad5e9dcfd1930f03"]5][/anchor][/sup] زیرپا رفتن ارزش‌هایِ شخصی), در مردانگی ما فرهود‌-خواهی و برگزیدگی دهی به راستی در برابر سازش.



----
[aname="paa4f3eb8a9cbd4b85aabb736fff0b1c0f"]1[/aname]. [anchor=rpaa4f3eb8a9cbd4b85aabb736fff0b1c0f]^[/anchor] Hamxvânidan (ham+xvânidan) || همخوانیدن: همخوانی داشتن; مطابقت کردن To match
[aname="pad48c408470794ea3b5e71d9e0dbec604"]2[/aname]. [anchor=rpad48c408470794ea3b5e71d9e0dbec604]^[/anchor] Nâyi || نایی: -; منفی Negative
[aname="paa02eae882ef044ed873b6fc27950561d"]3[/aname]. [anchor=rpaa02eae882ef044ed873b6fc27950561d]^[/anchor] Tankâmegi || تنکامگی: بی بند و باری جنسی Ϣiki-En Promiscuity
[aname="pa1e5cfa216f88466587c800a6ed42b93c"]4[/aname]. [anchor=rpa1e5cfa216f88466587c800a6ed42b93c]^[/anchor] Bargozidegi (bar+gozid+eg+i) || برگزیدگی: اولویت Priority
[aname="pab5a687dfdf174e64ad5e9dcfd1930f03"]5[/aname]. [anchor=rpab5a687dfdf174e64ad5e9dcfd1930f03]^[/anchor] Hâyestan || هایستن: تایید کردن; هایسته کردن To confirm
خب هرچند اسپرم های ما جز چیترها محسوب میشند:))ولی این دسته بندی رو نمیپسندم:)نه اینکه خود دسته بندی رو لزوما رد کنم بلکه روش دسته بندی به نطر من نادرسته.(البته احتمالا متوجه هستی که داریم در مورد نقش های جنسیتی حرف میزنیم نه خود جنسیت)
اگر هر اون چیزی که با زنانگی همخوانی نداره رو جز مردانگی حساب کنیم چندتا مشکل پیش میاد:
اولیش اینه که مثلا اگر مردها خشن تر از زن ها بودند،پس خشونت بیشتر جزئی از مردانگی میشه (که فکر میکنم امیر باهاش مشکل داشت:) )
دومیش اینه که با تغییر نرم های رفتاری زنان این تعریف از مردانگی هم تغییر میکنه که خب باعث میشه تعریف مردانگی یک تعریف مستقل نباشه.

نقل قول:در زنانگی سکس بتنهایی معنی ندارد, باید همراه با احساس باشد. در مردانگی سکس بتنهایی معنی دارد و نام آن تنکامگی[sup][aname="rpaa02eae882ef044ed873b6fc27950561d"][[/aname][anchor="paa02eae882ef044ed873b6fc27950561d"]3][/anchor][/sup] است.
به جز این مورد که شواهد بیولوژیک و تا حدی روانی براش هست به نظرم باقی موارد به طور پوچش ناپذیری مطرح شدند و خب چنین چیزهایی به نطر من میتونند علمی تر هم باشند.


بگذریم در هر حال تو یک تعریف دادی که در جای خودش قابل تامله ولی چیزی که من رو نگران کرده اینه با افزایش شناختم نسبت بهشون نگرانیم از جانبشون بیشتر میشه و اینکه بیش از اینکه از حقوق مردان دفاع کنند،ضد زن و یا حتی ضد مرد!(مثلا زن بازها) هستند.
بگذریم اینها فعلا مشاهدات شخصیه خارج از دفترچست و ربطی به نظرات دوستان نداره:)
نقل قول: مردبودگی مشخصه‌ای بیولوژیکی-فرهنگی و ارتباط متقابل آنهاست
این یک مورد رو پس تعریف کن فعلا مشتاقم بدونمش باقی رو هر وقت فرصت داشتی:)
undead_knight نوشته: این یک مورد رو پس تعریف کن فعلا مشتاقم بدونمش باقی رو هر وقت فرصت داشتی:)
تعریف یکی بدون تعریف آنهای دیگر ممکن نیست، پس؛
مردی: منحصربفردی فیزیولوژیک، مثل داشتن قضیب، پروستات، مغز ِ ده درصد بزرگتر، چهل درصد ماهیچه‌ی بیشتر در بالاتنه و ... فمینیستها این تفاوتها را رد می‌کنند، یا بر اثر «ساز و کار اجتماعی» و «نقش‌دهی فرهنگی» می‌دانند.
مردبودگی: ویژگی‌های خلقی/رفتاری که برآمده از فرگشت بیولوژیک انسان ِ نر هستند، و با نرمهای اجتماعی تائید «می‌شده‌اند». برای مثال «رقابتی بودن» نرها، که برای بدست آوردن نظر مساعد بهترین ماده‌ها ضروری بوده، و در فرهنگهای سرتاسر جهان خود را در قالب رقابتهای ورزشی و فکری و علمی و نظری و ... متجلی می‌کرده.
مردانگی: ویژگی‌های خلقی/رفتاری که برآمده از نیازهای اجتماعی جوامع انسانی بوده‌اند و برای کنترل/محدودکردن/تشدید طبیعت فرگشتیک مرد برپا شده‌اند و بر آن تحمیل می‌شوند و مردان را برای بدل شدن به انسان کامل وادار به رعایت آنها می‌کنند. ممکن است ریشه‌های فرگشتیکی هم داشته باشند ولی به حداکثرهایی افراطی کشانده شده‌اند. تفاوت میان «مرد واقعی» و «مرد الکی»، بین «مرد» و «نامرد». حوصله‌ی مثال زدن برای آنرا ندارم.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60