دفترچه

نسخه‌ی کامل: بی خدا بودن چه حسی دارد؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41
سارا نوشته: خب باید قبول کرد که امروزه در جهان اسلام را یک دین بدوی نشان می دهند و نمی آیند بگویند فلان روشنفکر و فیلسوف نامی مسلمان شد چون تبلیغ بزرگی برای اسلام خواهد بود .

حوامع مسلمان در کشورهای غربی آزادی کامل دارن ... اگه انقدر مساله داشتن با اسلام ، اصلا نباید به اون اجازه فعالیت میدادن !! این حرف هایی که شما میزنید ناشی از تئوری توطئه هست . فلان فیلسوف و روشنفکر اگه مسلمان باشه ، خودش میاد رسما اعلام میکنه ، نه اینکه فقط در گوش فلان آیت الله بگه یا فلان کس بیا خاطره تعریف کنه که اون مسلمان شده اما هیچ مدرک دیگه ای وجود نداشته باشه !!



سارا نوشته: باید سرچ کنم.

بله سرچ کنید لطفا !!



سارا نوشته: در سایت های فارسی که همه به اینکه فلو مسلمان شده اشاره کرده اند!!!!!!!! لینکش را گذاشته بودم که دوست شما آن را معتبر ندانستند

سایت های فارسی انقدر دروغ نوشتن که دیگه حکایت چوپان دروغگو رو دارن !! اما به هر حال نوشته به تنهایی ارزشی نداره و هر کس میتونه یه چیزی بنویسه و منتشر کنه ... اگه مسلمان شدن یه شخصیت انقدر مهم باشه ، اول از همه خودش باید بیاد رسما اعلام کنه و گرنه هر کس اومد در مورد اسلام تحقیق یا بحث کرد که اسمش مسلمون نیست .

ببینید اسلام به کجا رسیده که میخواد اعتبارشو با گدایی باورمند مشهور و معروف ، به دست بیاره !!
سلام و وقت بخیر خدمت همگی
یه مقدار سردرگم شدم که از چه راهی به این سوال پاسخ بدم چون از دیدگاه‌های مختلف می‌شه به این مسئله نگاه کرد و اگر دوست من این سوالُ پرسیده بود حتماً در جواب ازش می‌پرسیدم "چرا اینُ می‌پرسی؟"
به عنوان مثال می‌شه از طریق بررسی اجزاء گزاره‌ها وارد شد و هر جزء را چک کرد تا بتونیم از فهم درست آنچه که پرسیده می‌شود اطمینان حاصل کنیم. مثلاً "بی‌خدا بودن" یعنی چه؟ "حس آرامش" گفته شده مربوط به یک اضطراب خاصه یا یک آرامش کلی و لاینقطع که در کل لحظات زندگی جریان داره؟ و ..

یا از طریق زیست شناسی وارد شد. احساسات یک نفر تابعی هستن از وضعیت بیوشیمیایی مغز و بدنش. اگر وجود چیزی به احساس من بستگی داشته باشه, مسلماً اون چیز بسیار ناپایدار و غیر مشترکه. و از سوی دیگه شخص می‌تونه با دستکاری این وضعیت بیوشیمایی, همونطور که در روانپزشکی اتفاق می‌افته و یا از طریق مصرف مواد مخدر یا محرک احساسات متفاوتی رو تجربه کنه. به عنوان مثال دارویی که برای درمان افسردگی به شخص داده می‌شه در صورت عدم کنترل می‌تونه احساس بی‌تفاوتی در اون ایجاد کنه.

یا می‌شه از جنبه کارکردی و کاربردی به این سوال نگاه کرد و باور خدا رو در این حیطه جا داد. مثلاً شما که الان مشغول خوندن این نوشته هستید آیا پاهای خودتون رو حس می‌کنید؟ یعنی قبل از اینکه این سوال پرسیده بشه حسشون می‌کردید؟ اگر نخواید باهاشون راه برید و یا مجبور نباشید تمیز و نگهداریشون کنید, آیا هرگز بهشون فکر می‌کردید؟ توجه انسان محدوده و می‌تونه تنها به یک نقطه متمرکز بشه و ما تنها وقتی متوجه حضور چیزی می‌شیم که نیاز به استفاده ازش داشته باشیم و یا نگهداری و توجه بهش باعث بوجود اومدن احساس رضایت در ما بشه, مثل توجه به همسر و یا فرزند و یا ... .

به طور کلی و در اغلب موارد جهل و عدم اطلاع می‌تونه مایه آرامش بی‌حد و قاطعیت در عمل باشه. ولی ذهن انسان معمولی بیشتر از هر چیز مثل یک آسیابه که اگر چیزی برای ساییدن نداشته باشه خودش رو فرسوده و مستهلک می‌کنه و از بین می‌بره. بنابراین مذاهب با ساختن جهانی دور از دسترس به ریختن موادی برای آسیا شدن به داخل این آسیاب همیشه در گردش دست زدند. اما این جهان‌های دور از دسترس در اکثر اوقات بدون مذهب هم می‌تونستن بوجود بیان و بوجود هم اومدن.

اما واقعاً اشخاصی که باور به وجود خدا ندارند چه احساساتی رو تجربه می‌کنن در زمانی که به خدا نیاز دارن؟ شاید اینطور بهتره بگم در زمانی که احساس می‌کنن کاری از دستشون بر نمیاد؟
مثلاً وقتی مورد بی‌عدالتی قرار گرفتن؟ یا خودشون رو از انجام کاری ناتوان می‌بینن؟ یا وقت تنهایی..
راستش خیلی دلم می‌خواد به این سوال جواب بدم و اونچه در ذهنم هستُ بگم ولی چون محدوده‌های سوال مشخص نیست و من قبل از هر جمله باید به واضح کردن این حدود بپردازم و یقیناً منجر به درازگویی من و بی‌حوصلگی خواننده می‌شه این رُ منوط می‌کنم به همّت و جدّیت سارا خانم که این کارُ یعنی واضح کردن سوالشونو انجام بدن.
dr.mcclown نوشته:
سلام و وقت بخیر خدمت همگی

سلام دوست عزیز و خوش آمد می گویم ورودتان را به این فرومE032
dr.mcclown نوشته: یه مقدار سردرگم شدم که از چه راهی به این سوال پاسخ بدم چون از دیدگاه‌های مختلف می‌شه به این مسئله نگاه کرد و اگر دوست من این سوالُ پرسیده بود حتماً در جواب ازش می‌پرسیدم "چرا اینُ می‌پرسی؟"
هیچ می دانستید این سردرگمی نشان دهندی این هست که شما خیلی اهل منطق و تعقل هستید؟؟!!! افلاطون بر سر در آکادمیش نوشته بود هر کس هندسه نمی داند وارد نشود!!!! می دانید چرا؟؟ چون اهل هندسه به همه چیز از زوایای گوناگون نگاه می کنند و تحلیل می کنند در ضمن در هندسه می توان یک مسئله را به جای یک روش با چند روش حل کرد. پس از بعد مطلق گرایی خارج می شوند و با تعقل و منطق واقعی همه چیز را تحلیل می کنند.
اما جواب شما:
این را می پرسم چون می خواهم با دنیای آدم هایی که خدا را از زندگیشان حذف کرده اند بیشتر آشنا بشوم. در ابتدای جستار هم اگر عنایت کرده باشید گفتم برایم دنیای بی خدایی درکش سخت است چون من عاشق عشق ورزیدن و پرستیدن هستم.
نقل قول: به عنوان مثال می‌شه از طریق بررسی اجزاء گزاره‌ها وارد شد و هر جزء را چک کرد تا بتونیم از فهم درست آنچه که پرسیده می‌شود اطمینان حاصل کنیم. مثلاً "بی‌خدا بودن" یعنی چه؟ "حس آرامش" گفته شده مربوط به یک اضطراب خاصه یا یک آرامش کلی و لاینقطع که در کل لحظات زندگی جریان داره؟ و ..

برای شروع در مورد همین حس آرامش صحبت کنید. منظورم از حس آرامش همان حس آرامش کلی و لاینقطع می باشد. در دنیای بی خدایی دل چگونه آرام می گیرد دنیایی که مرگ در آن یعنی نیستی و مرگ هستی ما.

با سپاسE032








Anarchy نوشته: حوامع مسلمان در کشورهای غربی آزادی کامل دارن ... اگه انقدر مساله داشتن با اسلام ، اصلا نباید به اون اجازه فعالیت میدادن !! این حرف هایی که شما میزنید ناشی از تئوری توطئه هست . فلان فیلسوف و روشنفکر اگه مسلمان باشه ، خودش میاد رسما اعلام میکنه ، نه اینکه فقط در گوش فلان آیت الله بگه یا فلان کس بیا خاطره تعریف کنه که اون مسلمان شده اما هیچ مدرک دیگه ای وجود نداشته باشه !!
پروفسور کریستان بوتو که بعد از مسلمان شدن اسمش را گذاشته یحیی بوتو می گیوبد بخاطر مسلمان شدنش اجازه تدریس در دانشگاه را به او نمی دهند.

نقل قول: وی همچنین به وجود مشكلات زندگی برای مسلمانان در فرانسه اشاره و عنوان كرد: هم اكنون من چون مسلمان شده‌ام نمی‌توانم در دانشگاه فرانسه تدریس كنم و با وجود این كه توانسته‌ام بهترین تز دكترا را دریافت كنم، از تدریس در دانشگاه محروم شده‌ام و حتی كرسی تدریس هانری كربن را به خانمی داده‌اند كه آن وقت هیچ تزی نداشته است.
دکتر یحیی بونو(فرانسوی مسلمان شده)
در ضمن هانری کربن خودش بارها بارها از اسلام و مقدسات آن تعریف کرده است ایشان از فلسفه ی اگزیستنسیالیستی به فلسفه ی اشراقی رسید. فلسقه ای که سراسر نور است و عرفان و بر مبنای اسلام. چطور می توان به این فلسفه دل بست ولی مبنایش و ارکانش را و تارو پودش را نپذیرفت؟ بازخوانی دوستی علمی علامه طباطبایی (ره) و هانری کربن / شیفته ای به نام کربن

حتی بنده یک فیلسوف اگزیستنسیالیست هم می شناسم البته از نوع بی خداهاش مدل نیچه ای! که او هم زیاد در آرا هانری کربن مطالعه کرده بود و او را بیشتر یک فیلسوف اسلامی می دید !

نقل قول: ببینید اسلام به کجا رسیده که میخواد اعتبارشو با گدایی باورمند مشهور و معروف ، به دست بیاره !!

در همین اسلام هزاران آدم بودند که هزاران برابر از همین آنتونی فلو معروفتر و بزرگتر بودند. همین مولانا جلال الدین باورتون میشه مثلا همین استاد آنتی اسلام ما هم او را می شناسد و او را ستایش می کند هرچند که همش می گوید مولانا و صوفیسم جریان اصلی اسلام نیستند! مولانا ها ابولحسن خرقانی ها عطارها حافظ ها عین القضاتها شهاب الدین سهروردی ها ............ چقدر آدم بزرگ در همین اسلام ِدر نظر شما بظاهر حقیر می توان یافت!
ممنونم سارا جان, هم از بابت خوش آمدگویی و هم برای تعریفتون

اگر از اشخاص مختلف سوال بشه که در "زندگی" به دنبال چه هستند و یا بشه رفتارشونُ مورد مطالعه قرار داد به احتمال بسیار زیاد به یکی از سه دسته بندی عمده امنیت, تازگی و یا معنا خواهیم رسید. دو حوزه‌ایی که باور مذهبی در اون‌ها موثره حوزه‌های امنیت و معنا هستن. باور مذهبی یکی از تامین کننده‌های این حوزه‌ها به شمار میان و اگه بخوایم دقیق بگیم باید گفته بشه یکی از این تامین کننده‌ها.
برای اینکه آرامش رُ بشناسیم باید به وقت‌هایی فکر کنیم که از اون دور و بی‌بهره هستیم. وقت‌هایی که این عدم آرامشُ مثبت می‌دونیم و اوقاتی که اون رُ بد به حساب میاریم. می‌تونم اون‌ها رُ به این شکل دسته بندی کنم که وقتی امنیت ما به خطر می‌افته دچار "اضطراب" می‌شیم و وقتی به دنبال تازگی هستیم "هیجان" رُ تجربه می‌کنیم.
پس یک قاعده‌ کلی هم در این مورد وجود داره "تغییر" موجب اضطراب یا هیجان می‌شه.

اضطراب یا هیجان یک جنبه زیستی دارن و یک جنبه روانی. اضطراب‌های عمده شامل اضطراب جدایی, اضطراب از دست دادن جفت, از دست دادن عزیزان, اضطراب تغییر مکان زندگی اضطراب بیماری و .. نکته مشترک این اضطراب‌ها در اینه که همه منشاء عینی و واقعی دارن. بنابراین طبیعی و مثبت محسوب می‌شن. اضطراب‌های روانی هم بسیار زیادن, اضطرابهایی که با دست به عمل زدن برطرف می‌شن. مثل اضطرابی که در وقت انتخاب بین یک یا چند گزینه به ما دست میده و زمانی که به بالاترین حد می‌رسه ما دست به انتخاب می‌زنیم. اضطرابی که خاطر کارهای ناتمام به ما دست میده, یا اضطراب بنیادین که همون اضطراب بودنه.
همونطور که گفتم تغییر باعث اضطراب یا هیجانه. اضطراب ما رُ هوشیار نگه میداره تا بتونیم از حداکثر توانایی‌هامون استفاده کنیم.

حالا فرض کنیم ما در بهترین حالت خودمون قرار داریم, گرسنه نیستیم و دائماً به غذا فکر نمی‌کنیم و یا نیازهای دیگه‌ایی نداریم که ما رُ درگیر خودشون کنن, از خودمون می‌پرسیم, چه کار باید بکنم؟ و اینجا می‌رسیم به بحث ساخت بخشیدن به زمان.

ما نمی‌تونیم مدت زیادی به صورت واکنشی زندگی کنیم. یعنی به محرکهای بیرونی فکر کنیم و پاسخ به جا و مناسب بدیم. به همین دلیل با تصمیم‌های کلانی که می‌گیریم به تصمیم‌گیری‌های بعدیمون قالب و نظم می‌دیم. همچنین یه سوال کاربردی مثل "که چی‌ بشه؟" یا "فایده‌اش چیه؟" رُ ممکنه اونقدر ادامه بدیم که جوابی براش نباشه ولی ما جوابی براش حاضر می‌کنیم. با حذف اضطراب تصمیم‌گیری و همچنین مشخص کردن نقطه‌ پایانی برای زندگی و تک تک اعمالمون و اصطلاحاً معنی دادن بهشون قسمت عمده اضطراب‌های ما فروکش می‌کنه.

مذهب بسته‌ یا پکجیه که جنبه‌های مختلفی رُ به حول محور مفهوم خدا جمع آوری کرده این جنبه‌ها لزوماً می‌تونن ارتباطی با هم نداشته باشن یا نیازمند به خدا نباشن یکی از این جنبه‌ها اخلاقه. به عنوان مثال, یکی از چیزهایی که باعث اضطراب می‌شه گزینه‌های زیاد و امکانات زیاده.
اینکه شخص بتونه کارهای زیادی رُ انجام بده و وقتش محدود باشه و ندونه به چه دلیل کدوم کارُ انجام بده اضطراب‌ بسیار زیادیُ به شخص تحمیل می‌کنه.
تعهد در ازدواج یک مسئله اخلاقیه. اگر مرد یا زن متاهلی تعهد به ازدواجش نداشته باشه, در هر لحظه از زندگی این فکر باهاشه که الان چی میشه؟ چه ماجرایی پیش میاد؟ یا از این خوشم میاد یا از اون یکی؟ و دلیلش اینه که دست خودشُ باز گذاشته. اما اگر این گزینه یعنی لذت جنسی یا تکیه عاطفی رُ در تنها در شخصی که بهش تعهد داره ببینه, باقی انرژی روانی و جسمیش صرف مولد بود در زمینه‌های دیگه‌ایی مثل کار یا تحصیل یا ورزش و .. میشه.
جنبه دیگه‌ایی که مذهب اونو تحت اختبار خودش نشون می‌ده معنویته. شامل تجربه‌های روحی و روانی اشخاص و بار کردن مفاهیم مذهبی بر اونها.
و مشخص کردن نظام امتیاز دهی به اعمال و معنا بخشیدن به اعمال پراکنده و گاه به گاه و به این ترتیب ساختن یک تصور ذهنی برای شخص از پیشروی و حرکت در یک مسیر معین.

وقتی شخص پرسشی نداشته باشه و طبعاً دنبال جواب نباشه آرامش داره. کارکرد بخش فلسفی مذهب اینه که برای سوالات ریز و درشت اشخاص جواب آماده می‌کنه. باید توجه داشته باشیم که همونطور گفتم مذهب جنبه‌های مختلفی داره. یه شخص غیر مذهبی لزوماً یک شخص بی‌اخلاق نیست. بی‌نظم نیست. هرکسی می‌تونه تجربه‌های معنوی داشته باشه ولی اونها رو از فیلتر مذهب رد نکنه. دونستن اینکه شخص احساس می‌کرده کاری رو باید انجام بده و انجام داده و دیگه کاری تو این دنیا نداره یکی از آرامش‌های بزرگیه که شخص می‌تونه بدون وجود مذهب یا خدا یا مرجع کسب کنه. اگر کسی از کمک کردن به دیگران لذت می‌بره و گه‌گداری در امور خیریه فعالیت می‌کنه لزومی نداره برای معتبر کردن احساسش اون رو به مهر مذهب و تایید خدا هم برسونه. حتی ممکنه کسی از توجه دیگران به خودش لذت می‌بره و به این خاطر کارهای خیریه انجام بده. در این صورت وجود یا عدم وجود خدا باعث نمیشه نیّتش رُ عوض کنه فقط در خلوصش تردید ایجاد می‌شه و از صداقت بدوره و هر چه از رو راستی فاصله بگیره از بودن فاصله گرفته و کمتر وجود خواهد داشت. تلاش برای بودن تمام و کمال و تلاش برای مفید بودن می‌تونه مایه آرامش اشخاص مختلف باشه.
در مورد پرسش از مرگ, من شخصاً بعید می‌دونم کسی کاملاً زندگی کرده باشه و تماماً بوده باشه ولی از مرگ بدش بیاد. رو به رو شدن با ناشناخته همیشه اضطرابی با خودش داره و این اضطراب در مورد ناشناختنی به حداکثر خودش می‌رسه اگر کاری غیر از اون رو به رو شدن داشته باشیم.

امیدوارم که خیلی پراکنده گویی نکرده باشم و با توضیح اینکه مذهب چگونه آرامشی برای شخص بوجود میاره به این سوال که چطور اشخاص بی‌خدا ممکنه آرامشی داشته باشند پاسخ داده باشم. گفتنی زیاد هست ولی به قول معروف چند گنجد قسمت یک روزه‌ایی..
در آخر هم باید یک مطلب کوچکی رُ در مورد ساختگی بودن بخشی از این آرامش بگم. و چون صحبت از مذهبه ناچاراً به سراغ یکی از قدیمی‌ترین مذاهب که مستندات بسیاری داره می‌رم. شاید تعجب کنید ولی در ده‌های اولیه‌ایی که یهودیت ظهور کرد, صحبتی از جهان آخرت نبود و بهشت و جهنمی وجود نداشت.
فراموش کردم که اشاره کنم مذهب می‌تونه یکی از منابع عظیم اضطراب آفرینی هم باشه. در قرن‌های اولیه بعد از ظهور اسلام جنبه رحمانی و خودمونی اگه بخوام بگم مهربانی خدا و صفاتی مثل زیبایی خدا در اسلام چندان مورد توجه نبودن و بیشتر بر روی پرهیز از گناه و زهد تاکید می‌شده بعد از اون جنبشی اتفاق افتاده و عده‌ایی از این همه ترس و احساس گناه خسته‌ شده بودند و جنبش‌های عرفانی بر پایه صفات رحمانی, مهربانی و زیبایی و در نهایت عشق به خدا بوجود اومدن و جالب این‌که می‌توان برای این موضوع ریشه‌های اجتماعی قویی پیدا کرد.

به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "..ألم ترى كیف فعل ربك بعاد ارم ذات العماد التی لم یخلق مثلها فی البلاد ..""..آیا نبوده می بینی چگونه انجام داده پروردگارت به عاد ارم دارای ستونها همان نبوده آفریده می شود مانندش در شهرها.." خداوند را پاس آیین باورمندی به خداوند هیچگاه آدمی را به گمانپردازی نکشانده باز می بینیم هر چه جز آن چیزی جز گمانپردازی نیست همین به جا مانده های باستانی از اسبهای بالداری با سر آدمی نشان از این دارد که مردمانی از دیرباز به شیره مالی سر مردم در کار بودند کنون هم آدمی را از تبار بوزینه نشان می دهند نشانه های خداوند در آسمان به این بلندی شبی برای خوابیدن روزی برای کار چشمی به این زیبایی با بالاجا سری دارای توان بکار گیری بخشهای خداوند را ناخوش می دارند بازگو کنند ،خداوندا مرا نماز خوان بدار هم پرداختگر دارایی پاکیزه در راهت
سارا نوشته: اعتقاد داشتن در دنیای بنده گویا خیلی با آنچه شما در ذهن دارید ، تفاوت می کند. برای بنده اعتقاد داشتن در اینجا یعنی ایمان داشتن است. پزشک و علم و هر چه که مربوط به این دنیای مادی است همه از اسباب هستند ولی منشا نیستند. بنده اگر بیماری سختی هم بگیرم البته خودم که از پزشک و.... فراریم ولی حتما نزدیکانم مرا به پیش پزشک خواهند برد ولی ایمان ندارم که او تنها قادریست که می تواند مرا معالجه کند . او تنها یک وسیله است همین. بقول حکیم سنایی:

پس معلوم شد که پیش دکتر میروید!
یعنی مدانید که اگر پیش دکتر نروید دخیل که جای خود! اگر خودتان ره کعبه (که تازه مکعب هم نیست) ببندید هم چیزی نمیشود! یعنی اول و آخر وابسته به علم هستید!

سارا نوشته: باشد بنده حرفی ندارم. شما که دوست دارید تحقیر کنید چرا دنبال بهانه می گردید می شود بی بهانه هم تحقیر کرد هر چند مسلمانی جرم کمی نیست!
بنده تنها از دید ِ شما خودم را معرفی کردم شما فکر می کنید فکر که نه، برایتان اظهر من الشمس است که بنده هنوز از پشت کوه بیرون نیامده ام و خواندن و نوشتن پارسی را هم به سختی می دانم! بارها و بارها در پست هایتان به این نکته اشاره کرده اید. وقتی با بنده بحث می کنید نگاهِ از بالا به پایین دارید! گویی با خرفترین فردِ شهر بحث می کنید! باشد من همانی هستم که شما تصور می کنید! بگذارید درجه ی درک و فهمم را برایتان روشن کنم ، اگر همه ی مردم شهر همصدا با زرتشت شوند و نوای "خدا مرده است" را سر دهند ، من بازهم خدا را خواهم پرستید.

تحقیر نکردم!
شما گفتید فیلمش هم هست گفتم بذارید همه ببینیم که گویا فیلمی در کار نیست!!!
Anarchy نوشته: حوامع مسلمان در کشورهای غربی آزادی کامل دارن ... اگه انقدر مساله داشتن با اسلام ، اصلا نباید به اون اجازه فعالیت میدادن !! این حرف هایی که شما میزنید ناشی از تئوری توطئه هست . فلان فیلسوف و روشنفکر اگه مسلمان باشه ، خودش میاد رسما اعلام میکنه ، نه اینکه فقط در گوش فلان آیت الله بگه یا فلان کس بیا خاطره تعریف کنه که اون مسلمان شده اما هیچ مدرک دیگه ای وجود نداشته باشه !!

این آزادی به قدری زیاده که در مساجد ماری جوانا پرورش میدند! یا برنامه ریزی میکنند برای انجام بزرگترین حمله تروریستی تاریخ!
سارا نوشته: در سایت های فارسی که همه به اینکه فلو مسلمان شده اشاره کرده اند!!!!!!!! لینکش را گذاشته بودم که دوست شما آن را معتبر ندانستند

شوخی میکنید ؟!
خوب معلومه که معتبر نیست! اگر الان در یک سایت فارسی بنویسند سارا کاربر دفترچه نوه نتیجه بن لادن است باید برویم قبول کنیم ؟!
منبع معتبر (در این باره) یعنی یا از زبان خود شخص، مثلن مصاحبه ای چیزی! یا انتشارش در خبرگزاریها و رسانه های معتبر بین المللی آن هم نه فقط توسط یکی! بلکه توسط چندین رسانه و اشتراک کلیات داستان! آن هم نه اینکه همه با هم بگویند به نقل از فلان خبرگزاری!! خبر باید قابلیت تائید شدن به صورت جداگانه توسط هر خبرگزاری رو داشته باشه!!!

این میشه خبر و منبع موثق! در غیر این صورت میره در درسته اخبار زرد، شایعه و نامعتبر.
sonixax نوشته: پس معلوم شد که پیش دکتر میروید!
یعنی مدانید که اگر پیش دکتر نروید دخیل که جای خود! اگر خودتان ره کعبه (که تازه مکعب هم نیست) ببندید هم چیزی نمیشود! یعنی اول و آخر وابسته به علم هستید!
قربان عرض کردم دکتر یک وسیله است. شعر حکیم سنایی را هم برایتان نوشتم که بسیار خوب در همان یک بیت همه چیز را توضیح داده است
ز یزدان دان نه از ارکان که کوته دیدگی باشد

که خطی کز خرد خیزد تو آن را از بنان بینی
در این شعر حکیم سنایی می گوید همه چیز عالم را از خدا بدان نه از ارکان و اسباب چرا که نادانی است اگر تو نوشته ای را ببینی و فکر کنی کار انگشتان بوده است در حالیکه انگشت تنها یک وسیله برای نوشتن است و این خرد است که در حقیقت خالق هر نوشته ای می باشد. حالا در اینجا در درمان بیمار هم پزشک نقشش همان انگشت و قلم است در نوشتن ، و خدا در درمان بیمار نقش همان خرد و منطق را دارد در خلق یک نوشته. هرچند که خدا برای انجام کاری بی نیاز از اسباب است. ولی ما در این دنیا باید بطور طبیعی زندگی کنیم و طبیعی رفتار کنیم. پس باید بدنبال اسباب طبیعی برای حل مشکلات و انجام کارها برویم ولی در راستای اینها نیرویی است ماورایی که نباید از آن غافل بود.




sonixax نوشته: تحقیر نکردم!
شما گفتید فیلمش هم هست گفتم بذارید همه ببینیم که گویا فیلمی در کار نیست!!!
بخدا این چند روزه کار من شده سرچ کردن فیلم فلو. یک مستند ایرانی پیدا کردم نمی دانم قبول می کنید آن را بگذارم یا حتما باید زبان اصلی باشد!
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41