دفترچه

نسخه‌ی کامل: بی خدا بودن چه حسی دارد؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41
Dariush نوشته: همانطور که شما در نوشته ایشان چیز بدی ندیدید، من هم در نوشته هایی
که خطاب به ایشان بوده در این مدت هیچ چیز بدی ندیده ام... شما دیده اید؟

بستگی دارد اینجا بد چه باشد. آیا شما اینکه کسی پس از خواندن نوشته‌هاتان
اندیشان و پریشان شود را بد میدانید؟ من این فرایند را به خودی خود بد نمیانگارم,
ولی خب احساسی که به کس دست میدهد, این پریشانی را نمونه‌وار, "بد" میدانم.

در اینجا به دید من سخن او, سارا نادرست نبود
که احساس کوچک‌شدگی (تحقیر) کرده و این احساسی بجا بوده.

یک نمونه‌یِ پندارین (فرضی) بزنیم, بپنداریم یک بیاید نشان بدهد — جوریکه
کس نزد خودش بپذیرد که این یارو درست میگوید — همه‌یِ چیزهاییکه او در زندگی برایشان ارزش والا
میپذیرفته, فلسفه‌, نیچه, etc. بی‌ارزش و به درد نخور‌ یا کم ارزش اند; آیا احساس کوچک‌شدگی پیدا نمیشود؟

این خب تنها یک نمونه‌یِ پندارین (فرضی و خیالی) بود, ولی در نگاه
کلان, چه پذیرفته شود دیگری درست میگوید یا نه, بیشتر مردم برای دانستگان (knowledge)
خود ارزش میپذیرند بویژه اگر برای آنها زمان گذرانده باشند, و نمیشود به کسی
گفت که همه‌یِ آنچه تو تاکنون میپنداشته‌ای باارزش است دروغ و هپروت
است و چشمداشت اینکه خوش و خرم بایستد¹ و چیزی نگوید را, داشت.

پس یکبار دیگر بپرسیم, آیا در این فرایند چیز بدی دیده میشود یا نه؟
نگاه من این است که آری پیدا میشود. اگر پزشک هم باشید و اگر برای درمان
سرباز تیرخورده پایش را ناچار از فروبریدن هم باشید, اگرچه آماج کار سراسر
نیک, ولی در خود فرایند همچنان چیزهای بد بسیاری یافت میشود.
Mehrbod نوشته: من این را نوشته بودم ولی فرستاده نشده بود






در هنر و کارهای نوآورانه درست میگویید کوشش بر اینه که چیزهاییکه پیوندی به هم
ندارند را درون آورده و بیگانند (unify), برای همین همچو روشی در چیزهایی همانند چامه
و هنر میتواند بسیار نوآورانه بوده و بزیبایی هر چه بیشتر کار کند, ولی در منطق و جداسازی
(تفکیک) و باریکبینی, نه. ازینرو این دو را را بایستی براستی دو دَهناد (mode) گوناگون
ببینید, یکی دهنادی که آدمی با منطق و خرد افمارگر (calculating reason) یا
خرد سرد (cold logic) میاندیشد, یکی با احساس و شهود و بینادلی¹.











ساده‌ترین راهکار این است که نشانی ایمیل را عوض کنید. این یکی دیگر گمان نکنم به کار بیاید











¹
از دیدگاهی خردپذیر, احساس تا اندازه‌یِ بالایی همان چکیده‌ و آزموده‌یِ خرد و آروین (تجربه) است.

ای خداااا براستی هدفت از خلق اینها چه بوده ؟
اولا مقالاتی که ما دادیم اصلا ربطی به هنر و شعر نداشت و مربوط به علوم مهندسی و یا همان تکنولوژی شما می شد! اتفاقا در علومی که بر مبنای ریاضیات واقع شدند می توان بی نهایت خلاقیت داشت که اینقدر این قضیه بدیهی است که لزومی به توضیح نمی بینم! در ضمن همه ی مردم شهر هم این را می دانند که ریاضی مبنای هنرهایی چون موسیقی و معماری است و آنچه که ایجاد خلاقیت در موسیقی و هنر می کند در تغییر تناسبات است! شعر هم که دیگر مشخص است اشعار مقفا که بر پایه ی وزن های عروضی هستند نیز از یک نوع تناسبات ریاضیاتی بهره مند می شوند مثل بحرمسمط .....
Mehrbod نوشته: ساده‌ترین راهکار این است که نشانی ایمیل را عوض کنید. این یکی دیگر گمان نکنم به کار بیاید
بعنوان اسپم این سایت را برای ایمیلم تعریف کردم ولی بازم در اینباکس پیامهایتان را می بینم. آری باید یک آی دی دیگه درست کنم و از دست این سایت و خودشیفتگان متوهمش راحت بشوم! البته می دانم شما باز هم ارباب وار راجع به بنده حرف خواهید زد! واقعا نمی دانم چه احساسی بهتان دست می دهد وقتی اینقدر اربابانه راجع به کسی حرف می زنید!! من هنوز خودم را نشناخته ام اما شما و دیگر کاربران این فروم مرا خوب شناخته اید:))))

خدایا مرا از متوهمان درگاهت قرار مده! آمین
Mehrbod نوشته: در اینجا به دید من سخن او, سارا نادرست نبود
که احساس کوچک‌شدگی (تحقیر) کرده و این احساسی بجا بوده.

یک نمونه‌یِ پندارین (فرضی) بزنیم, بپنداریم یک بیاید نشان بدهد — جوریکه
کس نزد خودش بپذیرد که این یارو درست میگوید — همه‌یِ چیزهاییکه او در زندگی برایشان ارزش والا
میپذیرفته, فلسفه‌, نیچه, etc. بی‌ارزش و به درد نخور‌ یا کم ارزش اند; آیا احساس کوچک‌شدگی پیدا نمیشود؟

ای بابا ! کشتید این سارا را ! دست از سرش بردارید کس دیگری نیست اینجا بهش گیر بدبد؟
در ضمن حضرت ارباب! من کی گفتم که احساس تحقیر شدگی کردم هان؟؟ کی کجا گفتم در اینجا تحقیر شدم؟؟ بنده تنها از "تحقیر کردن" استفاده کردم که دقیقا در فاز مخالف "تحقیر شدن" است! من همش گفته ام چرا مرا تحقیر میکنید ؟ آیا این جمله به معنای آن است که من تحقیر شده ام؟ شما با گفتن جملاتی چون خب تو در برابر من بنده ای بیش نیستی و یا خدا را قلدر محله نامیدن و......... قصد تحقیرم را داشتید و تحقیرم کردید ولی از آنجا که یک قطره ی کثیف نمی تواند دریا را آلوده کند بنده ام از حرفهای شما حس سرخوردگی بهم دست نداد هیچ بلکه در مسیری که می روم ثابت قدمتر هم شدم!!
واقعا اینجاست که تفاوت استادها مشخص می شود !!! استاد بنده مفخر ادبیات و یگانه ی شعر و ادب ایران کجا و ......... بگذریم!
کلام آخر را هم با شعری از استاد نازنینم به پایان می رسانم:
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است
سارا نوشته: ای خداااا براستی هدفت از خلق اینها چه بوده ؟
اولا مقالاتی که ما دادیم اصلا ربطی به هنر و شعر نداشت و مربوط به علوم مهندسی و یا همان تکنولوژی شما می شد! اتفاقا در علومی که بر مبنای ریاضیات واقع شدند می توان بی نهایت خلاقیت داشت که اینقدر این قضیه بدیهی است که لزومی به توضیح نمی بینم! در ضمن همه ی مردم شهر هم این را می دانند که ریاضی مبنای هنرهایی چون موسیقی و معماری است و آنچه که ایجاد خلاقیت در موسیقی و هنر می کند در تغییر تناسبات است! شعر هم که دیگر مشخص است اشعار مقفا که بر پایه ی وزن های عروضی هستند نیز از یک نوع تناسبات ریاضیاتی بهره مند می شوند مثل بحرمسمط .....

در هر چهره‌ای, شما در گفتگوی دیگر, سرانجام "نشانه‌های یک (sign)" چیز را با تعریف (definition)" آن جابجا گرفتید یا نه؟

اگر نگرفتید, پس چرا روی اینکه یکی‌اند پامیفشردید؟

اگر گرفتید, پس مینیازید که تفاوت میان "احساس کلی" و "منطق باریک" را یاد بگیرید.
Mehrbod نوشته: در هر چهره‌ای, شما در گفتگوی دیگر, سرانجام "نشانه‌های یک (sign)" چیز را با تعریف (definition)" آن جابجا گرفتید یا نه؟

اگر نگرفتید, پس چرا روی اینکه یکی‌اند پامیفشردید؟

اگر گرفتید, پس مینیازید که تفاوت میان "احساس کلی" و "منطق باریک" را یاد بگیرید.

چقدر شما ساده هستید هنوز قادر به تشخیص گفته ی شوخی از جد نیستید! بگذریم ما که بنده ی شما هستیم !!
سارا نوشته: ای بابا ! کشتید این سارا را ! دست از سرش بردارید کس دیگری نیست اینجا بهش گیر بدبد؟
در ضمن حضرت ارباب! من کی گفتم که احساس تحقیر شدگی کردم هان؟؟ کی کجا گفتم در اینجا تحقیر شدم؟؟ بنده تنها از "تحقیر کردن" استفاده کردم که دقیقا در فاز مخالف "تحقیر شدن" است! من همش گفته ام چرا مرا تحقیر میکنید ؟ آیا این جمله به معنای آن است که من تحقیر شده ام؟

=>

سارا نوشته: راستش کمی دلم گرفته بود ازرفتار تبعیض آمیزتان. از وقتی این فروم آمدم بجرم مسلمانی خودِ شما چقدر مرا تحقیر کردید

اگر نوشته‌ها را تنها تحقیر‌آمیز دیده بودید (بی اینکه دچار هیچگونه احساسی بشوید), پس چرا دلتان گرفته بود؟

اگر با احساس به این دریافت که تحقیر شده‌اید رسیده بودید, پس چرا میگویید همچون احساسی, احساس تحقیر شدگی, پیدا نکرده‌‌اید؟


: به احساس دلگرفتگی در برابر "تحقیر کردن" دیگران میگویند احساس تحقیرشدگی, یا دست بالا
به همان چیزی که من در نگر داشتم (کسی از بهمان رفتار دچار بهمان احساس ِ بد بشود).




نقل قول:کلام آخر را هم با شعری از استاد نازنینم به پایان می رسانم:
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است


بحر از باد مخالف میشود شوریده‌تر
از نصیحت مست را هشیار کردن مشکل است.
سارا نوشته: چقدر شما ساده هستید هنوز قادر به تشخیص گفته ی شوخی از جد نیستید! بگذریم ما که بنده ی شما هستیم !!

سارا نوشته:
Mehrbod نوشته:
سارا نوشته:
Mehrbod نوشته: پس همینکه پیوسته از اینها میپرسید و در چند و چون انگیزه‌هایِ
من و دیگران فرو میروید نشانه‌هایِ خوبی از تراز بالای خودآگاهی‌ اند.

با این تعریف افراد فضول و بی مغز هم که مدام در پی تجسس در احوالات دیگران هستند هم دارای خودآگاهی بالایی هستند:))) آنکسی خودآگاهیش بالاست که مدام از احوالات خودش بپرسد مثل مولانا که می فرماید :
روزها فکر من اینست و هم شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم.......

نشانه‌ها ≠ تعریف

چشم قربان ولی من عاشقِ زبان عربی هستم چه کنم؟ دوست دارم از واژگان عربی زیاد استفاده کنم اشکالی دارد؟

بعدش هم logic لاجیک یک کلمه ی فرنگی را شما برداشته اید بهش ستان وصل کرده اید شده لاجیکستان که از بیخ غلط است چرا اول از همه بخودتان گیر نمی دهید؟ خودآگاهی شما راستی چند است ؟؟


نوشته‌یِ نامبرده که شوخی از آن میبارد.
Mehrbod نوشته: =>



اگر نوشته‌ها را تنها تحقیر‌آمیز دیده بودید (بی اینکه دچار هیچگونه احساسی بشوید), پس چرا دلتان گرفته بود؟

اگر با احساس به این دریافت که تحقیر شده‌اید رسیده بودید, پس چرا میگویید همچون احساسی, احساس تحقیر شدگی, پیدا نکرده‌‌اید؟


: به احساس دلگرفتگی در برابر "تحقیر کردن" دیگران میگویند احساس تحقیرشدگی, یا دست بالا
به همان چیزی که من در نگر داشتم (کسی از بهمان رفتار دچار بهمان احساس ِ بد بشود).
اجازه دارم توضیح بدهم؟ و آیا توجیه به توضیحات بنده خواهید داد؟
بله دلم گرفته بود از رفتار شما اما نه برای خودم ! برای خود شما و رفتار شما ! آخر خیلی عجیب است که با یک کسی بخاطر اعتقاداتش رفتار تبعیض آمیزی داشته باشند!! ولی بخدا اگر من از رفتار شما خم به آبرو آورده باشم ولی خب بخاطر خودتان افسوس خوردم چون انسان بدطینتی نیستید ولی رفتاری که در مقابل مسلمانان انجام می دهید حب چه بگویم.... بگذریم دیگر تمام شد و رفت من گله ای ندارم و هیچ نفرینی هم نمی کنم وقتی می شود دعا کرد ! امیدوارم به آرزوهایتان برسیدید و مسلمانان را بنده ی خود ندانید!
Mehrbod نوشته: نوشته‌یِ نامبرده که شوخی از آن میبارد.

باشد شما درست می گویید من که یک بنده بیش نیستم هرچه توضیح می دهم بی فایده است پس باید در مقابلتان سرخم کنم تا دست بردارید!
سارا نوشته: باشد شما درست می گویید من که یک بنده بیش نیستم هرچه توضیح می دهم بی فایده است پس باید در مقابلتان سرخم کنم تا دست بردارید!


سارا نوشته: مسلمانان را بنده ی خود ندانید!


کجا کسی شما را بنده‌یِ خودش دانسته؟

باز هم زمخت-اندیشی. نخست یکی شدن "نشانه‌ها (signs)" با تعریف (definition).
اینجا هم یکی شدن "بنده‌یِ خداباور در برابر رهای خداناباور" با "بنده‌یِ خود".
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41