دفترچه

نسخه‌ی کامل: بی خدا بودن چه حسی دارد؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41
Mehrbod نوشته:
چیستی ≠ کیستی

چاکر و پادو و .. کسی نگفت سودمند نیستند, روشنه اینها برای اربابانشان
بسیار هم سودمندند, ولی این سودمندی نه پیشه‌یِ ایشان را شریف میسازد نه والا.

اینکه شما چه میپندارید نیز دگرگونی‌ای در این حقیقت نمیدهد که همه‌یِ این پیشه‌ها فرومایه‌اند و اگر آنها را در
اجتماع‌های امروزین, بویژه غربی نمینکوهند باری دیگر ازینرو نیست که شریف یا والا یا سودمند میباشند, بساکه به
هر روی و در پایان روز یکی باید اینها را بیانجامد و این کار را آسانتر میکند اگر فشار دوچندان دیگر به کننده نیاید,
یعنی برای نمونه رفتگری که ان و گوه سگ‌های آدمهای پولدارتر را جمع میکند دستکم یک احساس سودمندی‌ و
شرافت بیهوده‌ای میکند و دم بر نخواهد آورد که این دیگر کاری‌ست که او باید برای گذران زندگی انجام دهد.


منظور بنده همان چیستی بود! ماهیتشان انسان است و بعد وارد چیستی می شویم که زن است یا مرد و مهربان است یا ستمگر و...... شغل و پیشه در چیستی جایگاهی براستی ندارند. می دانم حرف هایم را نخواهید پذیرفت پس توضیح بیشتری نمی دهم فقط همین بس که کسی چون امام محمد غزالی هم روبه فراشی آورد و یا ابراهیم ادهم که از قصر فرار کرد و هیزم شکنی و پادویی به قول شما را پیش گرفت . راستش را بخواهید بنده اشتباه کردم نباید می گفتم این شغل ها شریفند چون هیچ شغلی بذات خود شریف نیست این انسان هست که به آن صفت شرافت را می دهد در حقیقت شرافتِ یک شغل بسته به صاحب آن شغل دارد . از اینرو یک پادو ، یک کارگر می تواند به کارگری و پادویی شرافت دهد یا ندهد.
پ.ن . نگاه شما به انسان و انسانیت براستی غم انگیز است.
سارا نوشته: بنده خرد شما را دوست ندارم اگر خرد اینست دوست ندارم خردمند باشم. از کودکی آرزو داشتم که اهل ِ جنون باشم تا اهل ِ خرد.

درسته, خرد میگوید که آفریدگار هستی و جهان نباید در کتاب معجزه‌اش که قران باشد غلط غولوط اعداد را حساب کرده
باشد و کسیکه احساس او بر خرد اش چیره باشد نمیتواند این واقعیت را بپذیرد که پس با این حساب این آفریدگار نیست.





سارا نوشته: استدعا دارم به درخواست این حقیر هم جهت پاک کردن پست هایم از ابتدا تا انتها توجه بفرمایید.E032

گویا دو بار نخستی که گفته شد هوش نکردید, من اینجا گرداننده ( = مدیر) نیستم.





سارا نوشته: منظور بنده همان چیستی بود! ماهیتشان انسان است و بعد وارد چیستی می شویم که زن است یا مرد و مهربان است یا ستمگر و...... شغل و پیشه در چیستی جایگاهی براستی ندارند. می دانم حرف هایم را نخواهید پذیرفت پس توضیح بیشتری نمی دهم فقط همین بس که کسی چون امام محمد غزالی هم روبه فراشی آورد و یا ابراهیم ادهم که از قصر فرار کرد و هیزم شکنی و پادویی به قول شما را پیش گرفت . راستش را بخواهید بنده اشتباه کردم نباید می گفتم این شغل ها شریفند چون هیچ شغلی بذات خود شریف نیست این انسان هست که به آن صفت شرافت را می دهد در حقیقت شرافتِ یک شغل بسته به صاحب آن شغل دارد . از اینرو یک پادو ، یک کارگر می تواند به کارگری و پادویی شرافت دهد یا ندهد.
پ.ن . نگاه شما به انسان و انسانیت براستی غم انگیز است.



اینها را به نداری بگویید که از روی ناچاری چاکری ارباب خود را میکند ..! (:

بوارونه, من گرام (عزّت) آدمی را بالاتر و باارزشتر از اینها میبینم که او را شایسته‌یِ پادویی و چاکری ببینم, این
شمایید که با این گفته‌ها دیگران را به پذیرش سیه‌روزی خود سوق میدهید و آنان را با همین یاوه‌های
نمیدانم شرافت و درستکاری و دستآویز به "عالم معنا"ی هپروتستان به پذیرش ستمدیدگی خود خوشنود میسازید.
Mehrbod نوشته: درسته, خرد مگوید که آفریدگار هستی و جهان نباید در کتاب معجزه‌اش که قران باشد غلط غولوط اعداد را حساب کرده
باشد و کسیکه احساس او بر خرد اش چیره باشد نمیتواند این واقعیت را بپذیرد که پس با این حساب این آفریدگار نیست.

بنده عرض کردم خردِ شما را دوست ندارم . خردی که تنها در پی تحقیر خلق می رود و به غرور و تکبر منتهی می گردد را دوست نمی دارم. خردی که در پاسخ به پست های دیگران گزینشی عمل می کند و از میان آنهمه حرف ، بی ربط ترین ها را بر می گزیند تا بیشتر تحقیر کند را دوست نمی دارم. اینکه تاکنون هزار بار پرسیده ام براستی از اینهمه تحقیر کردن چه لذتی می برید؟ و چرا بنده را بیشتر از مسلمانان دیگر تحقیر می کنید و البته چقدر هم که شما با خردتان پاسخ دادید!! هر چند که خودم پاسخ را می دانم . بدیهی است که بنده و امثال بنده از سایر مسلمین اوضاعمان بدتر باشد چرا؟ چون رابطه آنان با پروردگار رابطه ایست که از جبر بر می خیزد آنها خدا را اطاعت می کنند به طمع بهشت و از ترس جهنم. اما کسانی که وارد حلقه عشق می شوند نه بهشت و نه جهنم برایشان تفاوتی نمی کند این عشق است که سبب حرکت آنها می شود و تنها تمنای خودش را دارند ونه بهشتش را و نه جهنمش را. پس رابطه یشان با خداوند رابطه ی مرید است و مراد و هما داستان سیمرغ.
وگرنه بنده با خرد مشکلی ندارم چرا که مولانا ابولحسن خرقانی فرمود:
خردمند با خداوند نا باک است
زیرا که وی بی باک است
و هر آنکس که وی نا باک بود
بی باکان را دوست می دارد



Mehrbod نوشته: گویا دو بار نخستی که گفته شد هوش نکردید, من اینجا گرداننده ( = مدیر) نیستم.
ولی قربان هنوز هم گردانندگی سرور با شما می باشد و اختیاراتی فراتر از یک کاربر عادی را دارا می باشید.
Mehrbod نوشته: اینها را به نداری بگویید که از روی ناچاری چاکری ارباب خود را میکند ..! (:

بوارونه, من گرام (عزّت) آدمی را بالاتر و باارزشتر از اینها میبینم که او را شایسته‌یِ پادویی و چاکری ببینم, این
شمایید که با این گفته‌ها دیگران را به پذیرش سیه‌روزی خود سوق میدهید و آنان را با همین یاوه‌های
نمیدانم شرافت و درستکاری و دستآویز به "عالم معنا"ی هپروتستان به پذیرش ستمدیدگی خود خوشنود میسازید.
ارباب # خداوندگار
می دانم که ما را شارلاتان و دروغگو و فریبکار می خوانید. دیدم که چگونه عالم معنا را تعریف کردید . این تحقیرهایتان، این توهین هایتان این انگهایتان قرار نیست تمام شود؟
بنده یاوه هایم را به خودم می گویم نه به کس دیگر و مثل شما دیکتاتور و زورگو نیستم که بخواهم دیگران را بنده ی فکری خودم بکنم . چرا که خودم را بنده ای بیش نمی بینم. پادویی و مستخدم بودن و خدمتکار بودن هیچوقت برایم عیب نبود . می دانم که طبق معمول باور نمی کنید ولی وقتی 10 ساله بودم آرزو داشتم که مستخدم شوم چرا که تحت تاثیر داستان زندگی امام محمد غزالی قرار گرفته بودم . حالا هم اگر چند تا PhD هم بگیرم بازهم به پای علم و دانش امام غزالی نخواهم رسید و اگر او فراشی را تجربه کرده بنده هم باید مستخدمی و کارگری را حتما تجربه کنم!

پ.ن. فکر می کنم حال که شما دوست دارید دیگران بنده ی فکری شما باشند پس حتما از داشتن بنده و برده ای که خدمتگزاریتان را بکند نیز بسیار خرسند و مسرور خواهید بود و اگر برده داری به شیوه ی گذشته دوباره مرسوم گردد شما حتما در گروه برده داران قرار خواهید گرفت و بیچاره آنکس که برده ی شما گردد!
Mehrbod نوشته: من از کنار این دسته یکسان‌انگارانه همیشه میگذرم و برای همین نمیتوانم پیشنهاد آنچنانی سازنده‌ای به شما بکنم. تنها نکته‌هایی
که به کار میایند این است که اگر به یک کودک بگویید دستت را در پریز فرونکن, ناجور وسوسه میشود که دستش را فروبکند.
نیاز به خودگردانی (autonomy) نیز در برخی بسیار بالاتر از دیگران است و این دوست شما هم به نگر میاید در این
دسته بیافتد و راهی (outlet) ای که برای خودگردانی خود یافته نیز همین پناه بردن به عالم معنا و عرفان بوده است.

بهترین رویکرد همچنان به دید من همین است که شما او را هر چه بیشتر با واداشتن به گفتگو درباره‌یِ خود و چند
و چون و چرایی کارهایش, «خودآگاه» نموده و بگذارید اگر ته‌هوشی هم دارد خودجوش به دگرگونی دلخواه بیانجامد.

ما الان تهرانیم اون رو هم با هم خودمون اوردیمش. بیچاره پدرش چقد خوشحاله. اولش نمیخواس باهامون بیاد میگف عاشورا اینجا یعنی قم صفا داره و این حرفا تا اینکه پدرش بهش گف توی این دینت تو این اسلامت نگفتن باید از پدرو مادر اطاعت کنی دیگه سرش رو انداخت پایین و لام تا کام حرف نزد. قرار شده دیگه هفته ای سه روز رو بیاد تهران چون بیکاره قم. امیدوارم این خل و چلگریهاش موقتی باشه .
نقل قول:من از کنار این دسته یکسان‌انگارانه همیشه میگذرم
ولی مث اینکه از یکیشون نمیگذری:-)







Mehrbod نوشته: بگذارید از شما اینجور بپرسیم, یک دانشمندی آن بیرون هست که دارد شبانه‌روز میپژوهد که ابزاری
درست کند که از راه آن مغز هرکس را بشود خوانده و کنترل کرد. به دید شما در برابر این آدم چه باید کرد؟

آخه یکی دوتا نیستن که با کشتنشون همه چی تموم شه! در آن واحد صدها دانشمند در جاهای گوناگون دارن تو یه زمینه خاص کار می کنند . داستان انتگرال رو که می دونی نیوتن و لایپ نیتز کارشون به دادگاه هم کشیده شد اونم اون زمان! حالا که دیگه اگه یه ایده ای تو ذهن یکی بیاد عین همون ایده تو ذهن هزاران نفر دیگم میاد.



Mehrbod نوشته: نیستم.

دارم می بینم E412
سارا نوشته: بنده عرض کردم خردِ شما را دوست ندارم . خردی که تنها در پی تحقیر خلق می رود و به غرور و تکبر منتهی می گردد را دوست نمی دارم. خردی که در پاسخ به پست های دیگران گزینشی عمل می کند و از میان آنهمه حرف ، بی ربط ترین ها را بر می گزیند تا بیشتر تحقیر کند را دوست نمی دارم. اینکه تاکنون هزار بار پرسیده ام براستی از اینهمه تحقیر کردن چه لذتی می برید؟ و چرا بنده را بیشتر از مسلمانان دیگر تحقیر می کنید و البته چقدر هم که شما با خردتان پاسخ دادید!! هر چند که خودم پاسخ را می دانم . بدیهی است که بنده و امثال بنده از سایر مسلمین اوضاعمان بدتر باشد چرا؟ چون رابطه آنان با پروردگار رابطه ایست که از جبر بر می خیزد آنها خدا را اطاعت می کنند به طمع بهشت و از ترس جهنم. اما کسانی که وارد حلقه عشق می شوند نه بهشت و نه جهنم برایشان تفاوتی نمی کند این عشق است که سبب حرکت آنها می شود و تنها تمنای خودش را دارند ونه بهشتش را و نه جهنمش را. پس رابطه یشان با خداوند رابطه ی مرید است و مراد و هما داستان سیمرغ.
وگرنه بنده با خرد مشکلی ندارم چرا که مولانا ابولحسن خرقانی فرمود:
خردمند با خداوند نا باک است
زیرا که وی بی باک است
و هر آنکس که وی نا باک بود
بی باکان را دوست می دارد


=>



سارا نوشته: ولی قربان هنوز هم گردانندگی سرور با شما می باشد و اختیاراتی فراتر از یک کاربر عادی را دارا می باشید.

شما هر روز در خیابان راه میروید و توانایی (= اختیار) کشتن هر کسی را
دارید, ولی به این معنی نیست که میخواهید/اجازه دارید هر کس را خواستید بکشید.

من هم دسترسی به سرور اینجا دارم, ولی اجازه‌یِ وررفتن با این چیزها را نه.


اندکی خرد برای همین جاها خوب است.
سارا نوشته: ارباب # خداوندگار
می دانم که ما را شارلاتان و دروغگو و فریبکار می خوانید. دیدم که چگونه عالم معنا را تعریف کردید . این تحقیرهایتان، این توهین هایتان این انگهایتان قرار نیست تمام شود؟
بنده یاوه هایم را به خودم می گویم نه به کس دیگر و مثل شما دیکتاتور و زورگو نیستم که بخواهم دیگران را بنده ی فکری خودم بکنم . چرا که خودم را بنده ای بیش نمی بینم. پادویی و مستخدم بودن و خدمتکار بودن هیچوقت برایم عیب نبود . می دانم که طبق معمول باور نمی کنید ولی وقتی 10 ساله بودم آرزو داشتم که مستخدم شوم چرا که تحت تاثیر داستان زندگی امام محمد غزالی قرار گرفته بودم . حالا هم اگر چند تا PhD هم بگیرم بازهم به پای علم و دانش امام غزالی نخواهم رسید و اگر او فراشی را تجربه کرده بنده هم باید مستخدمی و کارگری را حتما تجربه کنم!

پ.ن. فکر می کنم حال که شما دوست دارید دیگران بنده ی فکری شما باشند پس حتما از داشتن بنده و برده ای که خدمتگزاریتان را بکند نیز بسیار خرسند و مسرور خواهید بود و اگر برده داری به شیوه ی گذشته دوباره مرسوم گردد شما حتما در گروه برده داران قرار خواهید گرفت و بیچاره آنکس که برده ی شما گردد!


چناکه گفته شد, این یاوه‌هایِ بازاریابانه را بروید به گدای گرسنه بگویید که چاکری و پادویی و کارگری تو برای اربابان خوب است, چون خواست
خداست و شرف دارد .. آه ببخشایید, کمی دیر گفتم انگار, اینها را دیر زمانی میشود که به به این فریب خوردگان میگویند و چه فراوان هم که گول میخورند ..!
Secular نوشته: آخه یکی دوتا نیستن که با کشتنشون همه چی تموم شه! در آن واحد صدها دانشمند در جاهای گوناگون دارن تو یه زمینه خاص کار می کنند . داستان انتگرال رو که می دونی نیوتن و لایپ نیتز کارشون به دادگاه هم کشیده شد اونم اون زمان! حالا که دیگه اگه یه ایده ای تو ذهن یکی بیاد عین همون ایده تو ذهن هزاران نفر دیگم میاد.

پس باری دیگر, در برابر این دسته چه رویکردی باید در پیش گرفت؟
Mehrbod نوشته: پس باری دیگر, در برابر این دسته چه رویکردی باید در پیش گرفت؟
هر رویکردی جز قتل و ترور!
اینم بگم که این کازینسکی می دونی که خیلی آدم متعادلی نبوده و میشه گف روانی بوده :-) آخه با کشتن چهار تا آدم اونم تو دانشگاه که دانشجو ام بودن !! میشه جلوی تکنولوژی ایستاد؟
سارا نوشته: در پایان باید بگویم که بنده کارگری و پادویی را به سرور بی خدا بودن ترجیح می دهم .

پیشنهاد سرور مزدک این بود که بجای tautology بگوییم «این‌همانی / inhamânih»; به دید من واژه‌یِ خوبی میاید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41