دفترچه

نسخه‌ی کامل: بی خدا بودن چه حسی دارد؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41
سارا نوشته: الان دارید شوخی می کنید نه؟ اصلا متوجه هستید دارید چه می گویید؟
وای خدایا اینروزها که من دلگرفته ام همینطور از زمین و زمان دارد برایم می بارد!!! دست بردارید و اینقدر لجباز نباشید! این زبان پارسی سره ی شما فقط و فقط به دردِ تمسخر و سخن ناحق گفتن می خورد و بس! شعر برابر با چامه نیست! شعر از شعور می آید و کامپیوترها هر چقدر هم پیشرفته بشوند به شعور انسانی نمی رسند. خوب است که در هم میهن یک جستار درون وبرون هست که در مورد عوالم دورن وبرون بحث میشود بروید حداقل ان را بخوانید.

اینکه شعر از دل بر می خیزد و کامپیوترها تا ابد صاحبدل نخواهند شد! شما چه می دانید شعر چیست؟ همین شعر آنهم از گونه ی عارفانه اش هایدگر را از اینرو به آنرو کرد بطوریکه به این نتیجه رسید که که اندیشه بدونِ شهود هیچ نمی ارزد! اینکه همین هایدگر در باب شعر می گوید وقتی واژه ها ناکارآمد می شوند و مفاهیم بزرگتر از واژه های مادی می شوند شعر آغاز می گردد.

شعر از اشراق می آید و هایدگر هم به قول هانری کربن شاگردش به دروازه های اشراق رسید.

شما بیشتر از شاعر می دانید؟ شما یک برنامه نویسی هستید که از بغض معاویه روبه استفاده از واژگان پارسی کرده اید. اینگونه نوشتار فقط به درد ارباب گونه سخن گفتن می خورد و بس. مثل یک ربات حرف می زنید بی هیچ احساسی!
بقول حضرت حافظ
هزار نکته ی باریکتر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند!

برای شعر گفتن شاعر باید به شعور برسد باید به عالم درون برود باید زیر باران های های گریه کند باید تمام شب را راه برود تا به صبح برسد و برای همه ی این کارها نیازمندِ دل است.
شما بهتر است همان برنامه اتان را بنویسید و نظر در مورد شعر و شاعری را به اهلش واگذارید!

دویست سال پیش اینکه رایانه بتواند شترنگ بازی کند هم باورنکردنی بود,
ولی امروز میبینیم که از برترین شترنگ‌باز جهان هم بهتر و هوشمندانه‌تر بازی میکند.

پس اینجا یک خودفریبی سرسختانه و آدم-برترپنداری پوچ دیده میشود که هیچ پایه‌ای در منطق و مشاهدات, ندارد.
Mehrbod نوشته: دویست سال پیش اینکه رایانه بتواند شترنگ بازی کند هم باورنکردنی بود, ولی امروز میبینیم که از برترین شترنگ‌باز جهان هم بهتر و هوشمندانه‌تر بازی میکند. پس اینجا یک خودفریبی سرسختانه و آدم-برترپنداری پوچ دیده میشود که هیچ پایه‌ای در منطق و مشاهدات, ندارد.
نمی دانم گریه کنم یا بخندم! مقایسه ی شعر و شطرنج! دیگر قیاسی از این مع الفارقتر می توان داشت! شطرنج یک بازی فکریست که بر پایه ریاضیات است و معلوم است که می توان برای آن برنامه ها نوشت. اما شعر یا بقول شما چامه چه؟ شما که شعر را خودفریبی می دانید و شاعران را خودفریب می خوانید ! پس چطور می شود کامپیوتر ها که در آنها منطقِ سرد حکم فرماست شاعری کنند!! اصلا تعریف شعر چیست؟ برای چه شعر بوجود آمد؟ خوب شد حرف هایدگر را اینجا گفتم که پیش از او افلاطون گفته بود و بعد از افلاطون حضرت مولانا گفته بود. بگذریم با آدمِ لجوج نمی توان بحث منطقی کرد کسی که چنین بی منطقانه فقط به خاطر احساس خودبرتر بینی دلش می خواهد در بحثها پیروز گردد را چه به بحث راجع به به دل و شعر و شور و شعور!
سارا نوشته: شما که شعر را خودفریبی می دانید و شاعران را خودفریب می خوانید !

؟




سارا نوشته: نمی دانم گریه کنم یا بخندم! مقایسه ی شعر و شطرنج! دیگر قیاسی از این مع الفارقتر می توان داشت! شطرنج یک بازی فکریست که بر پایه ریاضیات است و معلوم است که می توان برای آن برنامه ها نوشت. اما شعر یا بقول شما چامه چه؟


احساس هم میتواند به ریخت الگوریتم در بیاید و این به پسند ما, به اینکه دوست داریم رایانه‌ها نتوانند به اندازه‌یِ ما باهوش
و یا دارای توانایی احساس کردن باشند یا نباشند, پیوندی ندارد. در حقیقت همین برخورد شما که نمیخواهید نکته‌یِ منطقی ولی ناخوشایند را بپذیرید چون
بدرستی احساس بدی بهتان میدهد, خود یک واکنش احساسی میباشد که پایه‌یِ ریاضیاتی و منطقی دارد و میتوان هتّا خاستگاه و ریشه‌یِ آنرا نیز در فرگشت رّد پا یافت.


--
برای اینکه آسانتر نکته گرفته بشود, یک گربه هم در جایگاه یک جاندار دارای احساس و هتّا احساس‌هایِ بسیار پیچیده مانند افسردگی است.

اکنون اگر تک تک یاخته‌هایِ مغز گربه را با یاخته‌هایِ رایانه‌نهاد جایگزین نمایند, آیا چون جنس
یاخته‌ها از گوشت و خون به آهن و سیلیکون رفته است دیگر نمیتواند چیزی را احساس کند؟
سارا نوشته: اصلا تعریف شعر چیست؟ برای چه شعر بوجود آمد؟

این نقاشی را یکبار بنگرید:

ُ
[عکس: 2.jpg]


این را یک نرم‌افزار کشیده است. آیا این اندازه دور از باور است که رایانه‌ای که
میلیون‌ها بار هوشمندتر از رایانه‌یِ پشت این نقاشی است, چامه بسراید؟
Mehrbod نوشته: ؟

Mehrbod نوشته: احساس هم میتواند به ریخت الگوریتم در بیاید و این به پسند ما, به اینکه دوست داریم رایانه‌ها نتوانند به اندازه‌یِ ما باهوش
و یا دارای توانایی احساس کردن باشند یا نباشند, پیوندی ندارد. در حقیقت همین برخورد شما که نمیخواهید نکته‌یِ منطقی ولی ناخوشایند را بپذیرید چون
بدرستی احساس بدی بهتان میدهد, خود یک واکنش احساسی میباشد که پایه‌یِ ریاضیاتی و منطقی دارد و میتوان هتّا خاستگاه و ریشه‌یِ آنرا نیز در فرگشت رّد پا یافت.

نمی دانم چه بگویم وازه های را کنار هم چیدم و برچیدم اما تحیر تمام مشاعرم را از کار انداخته . شما نوشته هایم را نمی خوانید و حدس می زنم که باید برای پاسخگویی به بنده یک برنامه ای نوشته باشید چرا که هر چه باشد آسانتر از چامه (نه شعر) گفتن است. از اینرو هست که مدام بی آنکه اسخی به دلایل بنده بدهید حرفتان را به گونه ای تکرار می کنید و در آخر هم به بی منطقی بنده تاکید!
خب شاعران همه بی منطق هستند مگر نه؟ شعری که منطقِ ریاضی داشته باشد شعر نیست می شود قضیه! شعر از ناخودآگاه شاعر بر می خیزد نه از خودآگاه! و احساسات بر شعر غالب است نه منطق سرد.
بگذریم رشته ی شما ریاضی بوده نه ادبیات. خواهش می کنم دستکم از زندگی در غرب این ویژگی را بیاموزید که هر کسی باید در زمینه ی تخصصی خودش صاحب نظر باشد نه در تمام رشته ها و زمینه ها. بنده رشته ام ادبیات و علوم انسانی هست از اینرو از حضرتعالی بیشتر راجع به شعر و شاعری می دانم.
اصلا شما که عاری از احساس هستید چگونه می توانید راجع به هنر سخن برانید؟ دست بردارید و بیش از این بی منطق بودن خویش را فریاد نزنید!

Mehrbod نوشته: --
برای اینکه آسانتر نکته گرفته بشود, یک گربه هم در جایگاه یک جاندار دارای احساس و هتّا احساس‌هایِ بسیار پیچیده مانند افسردگی است.

اکنون اگر تک تک یاخته‌هایِ مغز گربه را با یاخته‌هایِ رایانه‌نهاد جایگزین نمایند, آیا چون جنس
یاخته‌ها از گوشت و خون به آهن و سیلیکون رفته است دیگر نمیتواند چیزی را احساس کند؟
در برابر بعضی حرفها تنها باید نگریست و گریست!
Mehrbod نوشته: این نقاشی را یکبار بنگرید:

ُ
[عکس: 2.jpg]


این را یک نرم‌افزار کشیده است. آیا این اندازه دور از باور است که رایانه‌ای که
میلیون‌ها بار هوشمندتر از رایانه‌یِ پشت این نقاشی است, چامه بسراید؟

عجب نقاشی بی روح و مزخرفی! این که هنر نیست!
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند

هزار نکته ی باریکتر ز مو اینجاست
نه هز که سر بتراشد قلندری داند!

شما همین دو بیت شعر بالا که برای حضرت حافظ هستند را اگر توانستید معنایش را دریابید آنگاه درخواهید یافت چقدر حرفهایتان بی پایه و اساس بوده است!
سارا نوشته: عجب نقاشی بی روح و مزخرفی! این که هنر نیست!
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند

هزار نکته ی باریکتر ز مو اینجاست
نه هز که سر بتراشد قلندری داند!

شما همین دو بیت شعر بالا که برای حضرت حافظ هستند را اگر توانستید معنایش را دریابید آنگاه درخواهید یافت چقدر حرفهایتان بی پایه و اساس بوده است!

= سفسته‌یِ اسکاتلندی راستین.
سارا نوشته: نمی دانم چه بگویم وازه های را کنار هم چیدم و برچیدم اما تحیر تمام مشاعرم را از کار انداخته . شما نوشته هایم را نمی خوانید و حدس می زنم که باید برای پاسخگویی به بنده یک برنامه ای نوشته باشید چرا که هر چه باشد آسانتر از چامه (نه شعر) گفتن است. از اینرو هست که مدام بی آنکه اسخی به دلایل بنده بدهید حرفتان را به گونه ای تکرار می کنید و در آخر هم به بی منطقی بنده تاکید!
خب شاعران همه بی منطق هستند مگر نه؟ شعری که منطقِ ریاضی داشته باشد شعر نیست می شود قضیه! شعر از ناخودآگاه شاعر بر می خیزد نه از خودآگاه! و احساسات بر شعر غالب است نه منطق سرد.

پاسخی به پرسش داده نشد. اگر یاخته‌هایِ مغز گربه با یاخته‌هایِ رایانه‌نهاد جایگزین شود, آیا دیگر نمیتواند چیزی را احساس کند؟




سارا نوشته: بگذریم رشته ی شما ریاضی بوده نه ادبیات. خواهش می کنم دستکم از زندگی در غرب این ویژگی را بیاموزید که هر کسی باید در زمینه ی تخصصی خودش صاحب نظر باشد نه در تمام رشته ها و زمینه ها. بنده رشته ام ادبیات و علوم انسانی هست از اینرو از حضرتعالی بیشتر راجع به شعر و شاعری می دانم.
اصلا شما که عاری از احساس هستید چگونه می توانید راجع به هنر سخن برانید؟ دست بردارید و بیش از این بی منطق بودن خویش را فریاد نزنید!

نکته هنوز گرفته نشده است, اینجا سخن از احساس میرود که دربرگیرنده‌یِ چامه‌سُرایی نیز میباشد, و این پرسش که آیا رایانه‌ها میتوانند شترنگ
بازی کنند, میتواند حرف بزنند, میتوانند حرف بفهمند, میتوانند دست بدهند و راه بروند و .. و .. ولی نمیتوانند برای نمونه چامه بسرایند؟
Mehrbod نوشته: = سفسته‌یِ اسکاتلندی راستین.

باید هم سفسطه بخوانید شمایی که نمی دانید شعر چیست!! آنوقت بنده توقع دارم شعرِ حضرت حافظ را که ادبا و عرفا هم درتفسیر آن مانده اند دریابید:)) ولی این شعر پاسخ همه ی حرفهای شماست.
در حقیقت این شعر می گوید که هزاران نکته وجود دارد برای قلندری و برای شاعری کردن و شعر گفتن و هر متنی که قافیه و وزنی داشت را نمی توان شعر نامید.

هر چند این برنامه ی شاعر (!) برای اشعار غیر فارسی است یعنی اروپایی و غربی و.....
اصلا شما می دانید اشعار فارسی منظورم مقفایش است چند بحر دارند و در چه اوزانهایی سروده می شوند؟ اصلا می دانید شعرهای همان حکیم خیام در چه بحر و وزنی بوده است که حال بخواهید برایش الگوریتم بنویسید:))))))
یک پرسش دیگر رشته ی بنده ادبیات هست یا شما؟!!
سارا نوشته: اصلا می دانید شعرهای همان حکیم خیام در چه بحر و وزنی بوده است که حال بخواهید برایش الگوریتم بنویسید:))))))

و چرا رایانه نمیتواند همین کار را بکند, اگر به اندازه‌یِ خیّام هوشمند و آگاه باشد؟

روشن است در نگرش شما یک خودفریبی از جنس "فراطبیعی" دیده میشود که همان باور به روح باشد,
هر آینه ما اینجا نگرشی مادّه‌ای داریم و همانجور که میبینیم بیشمار گونه‌یِ جانوری با تراز هوش و احساس گوناگون
فرگشته و پدید آمده‌اند, میتوانیم ببینیم که رایانه‌ها نیز میتوانند بهمینسان باهوشتر و توانمندتر بشوند و هتّا از آدمی جلو بزنند:

[عکس: 3.jpg]





سارا نوشته: یک پرسش دیگر رشته ی بنده ادبیات هست یا شما؟!!


برای دریافت خوش‌مزّگی یا بدمزّگی خوراک, نیازی به اینکه کس خودش هم آشپز خوبی باشد, نیست.












.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41