دفترچه

نسخه‌ی کامل: ساختارشناسی زبان پارسیک
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40
Anarchy نوشته: خب این رو از کجا فهمیدن ؟ نوشته ای که از اون زمان احتمالا باقی نمونده ، نوار ضبط شده هم که نداشتن ... پس از کجا این رو دارن میگن ؟

زبان‌هایِ همخانواده و گویش‌های آن بجا میمانند, از آنها دریافته‌اند.

خود زبان هم از آن چیزهایی‌ست که بسختی نیست و نابود میشود: 150 The Stickiness of Languages | Opacity



Anarchy نوشته: ولی چیزی که من گفتم صرفا بحث وجود یا عدم وجود حرف "گ" نبود ، بلکه تبدیل عمدی "ق" به "گ" در کلمات عربی بود ...

خب؟ این ویژگی‌ها در همه‌یِ زبان‌ها است, ولی بباید یکسویه نیست. در پارسیک هم ژ و ج پیوسته به هم میدگرند, وجدان —> وژدان —> وجدان —> وژدان



Anarchy نوشته: این تغییر و تحولات آوایی و زبانی اقوام مختلف در دنیا برای من خیلی جالب هست . منبع خوبی سراغ داری در این زمینه ؟

دکتر نورایی: An Etymological Dictionary of Persian, English and other Indo-European Languages : Dr. Ali Nourai, anourai@hotmail.com : Free Download Streaming : Internet Archive
Mehrbod نوشته: همزادپنداری

همزاد یا همذات E404 ؟!
Anarchy نوشته: همزاد یا همذات E404 ؟!

زاد.
Mehrbod نوشته: زاد.

مطمئنی ؟ پس این چیه ؟

همزاد پنداری | لغت نامه دهخدا

[TABLE="width: 0"]
[TR]
[TD][TABLE="width: 100%"]
[TR]
[TD="width: 100%"]همزاد پنداری
[/TD]
[TD]
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: justifytext, align: justify"]این واژه به‌سبب شباهت معنایی و آوایی، گاهی به‌جای واژهٔ «همذات‌پنداری» به کار برده می‌شود. املای رایج همان «همذات‌پنداری» است.[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
Anarchy نوشته: مطمئنی ؟ پس این چیه ؟

همزاد پنداری | لغت نامه دهخدا

[TABLE="width: 0"]
[TR]
[TD][TABLE="width: 100%"]
[TR]
[TD="width: 100%"]همزاد پنداری
[/TD]
[TD]
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]
[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD="class: justifytext, align: justify"]این واژه به‌سبب شباهت معنایی و آوایی، گاهی به‌جای واژهٔ «همذات‌پنداری» به کار برده می‌شود. املای رایج همان «همذات‌پنداری» است.[/TD]
[/TR]
[/TABLE]


[عکس: 43.jpg]

این پیوندی که دادی هم نوشته‌یِ دهخدا نیست, ویرایش کاربرانِ تارنما ئه.

زاد, زادین = ذات, ذاتی

خود ذات هم اگر پارسی بگیریم درسته, چون نزدیکی بالایی با زاد داره, جدایِ آن هم همزاد = دوقلو.

پارسیگر
[MENTION=332]Aquarius[/MENTION]

پست شما چرا ناپدید شد گرامی؟ درباره‌یِ همذات نگرش شما تا اندازه‌یِ بالایی درست است, ولی ما واژه‌هایی چون
پاکزاد و نیکزاد در ادبسار مان داریم, به نگر اتان پاکزاد چه چمی دارد؟ کسیکه پاک زاییده شده, یا اینکه بیشتر به سرشت و زادِ پاک او می‌نِمارد؟

خود «همزاد» به تنهایی به نگر ام بشود همان doppelganger, برای دوقلو (twin) واژه‌یِ بهتری دوگانه (سه‌گانه و... ) را هم داریم.



پارسیگر
[MENTION=14]Mehrbod[/MENTION]

درود گرامی ؛ به نگر من واژه هایی همچون پاکزاد یا نیکزاد بیشتر صبغه (رنگ) و بوی دینی دارند تا فلسفی از این رو همان به چم : کسی که "پاک زاده" می شود خواهد بود نه کسی که "ذات ِنیکی" دارد؛ بدین گونه در نگاه مذاهب کسی که از نطفه‌ای نامشروع(خلاف شرع ادیان) منعقد نشده باشد می‌شود پاکزاد یعنی بر اساس موازین مذهبی زاده شده است و پاک است. وجهه ای دیگر از آن که پنهانی تر و عمیق تر است می‌شود "نیک ذات" در اینجا به وارونِ ادیان، فلاسفه ی اخلاق که به هیچ یک از ادیان باور ندارند و به نوعی خداناباور هستند باید این نگاه را داشته باشند که چون نطفه‌ی مشروع و نامشروع اساساً نداریم و یا حداقل در بحث از آن استفاده نمی‌کنیم پس این ذات است که مهم است نه زاده شدن کسی به صرف بیرون آمدن از شکم یک زن مؤمن) و کمی جلوتر هم این بحث بر سر اینکه چه کسی "نیک ذات" و چه کسی "بد ذات" است پیش می آید (فارغ از اینکه با نام خدا نطفه منعقد شده‌است/نشده‌است) ب.ن هیتلر، هایزنبرگ، هیچنز، محمد، باخ ، کوری و .. . همه را در کنار هم فارغ از این نگاه که از شکم یک زن مؤمن بیرون آمده‌اند/نیامده اند یا اینکه مذهبی بوده‎اند/نبوده‌اند مینهند. در اصل فلاسفه چیزی به اسم "نیکزاد" نباید برایشان مهم باشد شاید هم بهتر باشد به وارون ادیان اگر دانستند که باخ نیک ذات بود پس حکم به نیک زاد بودن او هم بدهند.


درباره دوقلوها هم قطعاً همزاد درست است اما هم ذات خیر؛ چرا که بی شک هیچ دو نفری یک نفر نیست، دوقلو ها هم دو ذات ِگوناگون دارند[چون احساسات و هوش و خرد یکسانی ندارند] هرچندکه در نگاه دانش زیست شناسی دوقلوی همسان باشند.
Aquarius نوشته: [MENTION=14]Mehrbod[/MENTION]

درود گرامی ؛ به نگر من واژه هایی همچون پاکزاد یا نیکزاد بیشتر صبغه (رنگ) و بوی دینی دارند تا فلسفی از این رو همان به چم : کسی که "پاک زاده" می شود خواهد بود نه کسی که "ذات ِنیکی" دارد؛ بدین گونه در نگاه مذاهب کسی که از نطفه‌ای نامشروع(خلاف شرع ادیان) منعقد نشده باشد می‌شود پاکزاد یعنی بر اساس موازین مذهبی زاده شده است و پاک است. وجهه ای دیگر از آن که پنهانی تر و عمیق تر است می‌شود "نیک ذات" در اینجا به وارونِ ادیان، فلاسفه ی اخلاق که به هیچ یک از ادیان باور ندارند و به نوعی خداناباور هستند باید این نگاه را داشته باشند که چون نطفه‌ی مشروع و نامشروع اساساً نداریم و یا حداقل در بحث از آن استفاده نمی‌کنیم پس این ذات است که مهم است نه زاده شدن کسی به صرف بیرون آمدن از شکم یک زن مؤمن) و کمی جلوتر هم این بحث بر سر اینکه چه کسی "نیک ذات" و چه کسی "بد ذات" است پیش می آید (فارغ از اینکه با نام خدا نطفه منعقد شده‌است/نشده‌است) ب.ن هیتلر، هایزنبرگ، هیچنز، محمد، باخ ، کوری و .. . همه را در کنار هم فارغ از این نگاه که از شکم یک زن مؤمن بیرون آمده‌اند/نیامده اند یا اینکه مذهبی بوده‎اند/نبوده‌اند مینهند. در اصل فلاسفه چیزی به اسم "نیکزاد" نباید برایشان مهم باشد شاید هم بهتر باشد به وارون ادیان اگر دانستند که باخ نیک ذات بود پس حکم به نیک زاد بودن او هم بدهند.

ولی این همخوانی با دریافت من از زبان ندارد, بویژه اینکه در دهخدا هم آمده:
نیک زاد. (ص مرکب ) پاک نژاد. پاک سرشت . پاک گوهر : به برزوی شیراوژن آواز دادکه ای پهلوان زاده ٔنیک زاد.فردوسی .



Aquarius نوشته: درباره دوقلوها هم قطعاً همزاد درست است اما هم ذات خیر؛ چرا که بی شک هیچ دو نفری یک نفر نیست، دوقلو ها هم دو ذات ِگوناگون دارند[چون احساسات و هوش و خرد یکسانی ندارند] هرچندکه در نگاه دانش زیست شناسی دوقلوی همسان باشند.


بچه ٔ دوگانه | لغت نامه دهخدا

بچه ٔ دوگانه . [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ی ِ دُ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) توأم . (دهار). دو بچه که همزاد باشند. توأمان . همزاد. دوغلو.


فرجامِ: ذات میتواند برگرفته از زاد باشد و واژه‌ای پارسیک (که در این نگاه کاربرد آن پذیرفتنی‌ست), ولی زاد
بتنهایی نیز چَم سرشت و گوهرِ زادین (سرشتین) را دارد, چنانکه در واژه‌هایِ نیکزاد و پاکزاد و شومزاد و .. داریم.


پارسیگر
پسوند‌هایِ نامساز و زابساز (صفت‌ساز)

با اینکه این گروه نوپا است ولی من این لغزش که چند پسوند را یکسان بجای هم بکار میگیرند را چندباری اینجا و آنجا دیده‌ام.
ما در پارسیک دستکم چهار پسوند گوناگون داریم که امروزه همگی با -ای سر و ته آورده میشوند (که بخشی اش ازروی داشتن این دبیره‌یِ ناکارآمد پارسوتازیک است).

پسوند نامساز در پارسیک ih- میباشد, برای نمونه اگر واژه‌یِ ما باشد «روانشناس», نامواژه‌یِ آن خواهد بود:

Vâže = Ravânšenâs
Nâmvâže = Ravân+šenâs+ih —> Ravânšenâsih (psychology)


زابواژه‌یِ آن میتواند با دو پسوند in- یا -ik (یا ig-) برساخته شود:

Vâže = Ravânšenâs
Zâbvâže = ravân+šenâs+ik —> ravânšenâsik (psychologic[al])

پسوند i- نیز تنها یک گمنام شناسه بیشتر نیست و اینچنین باید به کار برود:
ravânšenâsi = یک روانشناس
ravânšenâsih = دانش روانشناسی
ravânšenâsihi = یک دانش روانشناسی
ravânšenâsik = آنچه وابسته به دانش روانشناسی باشد.

زشت‌ترین واژه‌هایی که امروزه پُرگاه میبینیم همانهایی هستند که از روی یکسان‌انگاریِ پسوند‌هایِ بالا, به جای
آنکه زابِ روانشناس را روانشناسیک برسازند همه‌یِ ساختار واژه را از بیخ رهانیده و به پسوند شناخت! بجایش روی‌ میآورند; پس:
روانشناختی ✖
روانشناسیک ✔



https://www.facebook.com/groups/27878145...618933116/


پارسیگر
از راه روبات تلگرام Mehrbot میتوانید واژه‌ها را جستجو کنید: https://telegram.me | @paarsig_bot



[عکس: clear.gif]



[ATTACH=CONFIG]5056[/ATTACH]
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40