دفترچه

نسخه‌ی کامل: جستار آزاد تالار زنامرد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
بخشی از تبعیض‌ها، استانداردهای دوگانه، مزایای زنی و کهتری مردان:

[ATTACH=CONFIG]1936[/ATTACH]
Ouroboros نوشته: بخشی از تبعیض‌ها، استانداردهای دوگانه، مزایای زنی و کهتری مردان:

آماری بسیار جالب و در عین حال غم انگیز بود مخصوصا در مورد خودکشی،درخواست طلاق و حضانت فرزند.شگفت آور است که چگونه سالها زنان بوارون خود را "دور انداختنی" جا می زدند در حالیکه حقیقت نمایانگر چیز دیگری است.
ریچارد داوکینز به دورویی و ریاکاری گروهی از فمینیستها اشاره‌ی کوچکی می‌کند و بلادرنگ مورد حمله‌ی بریگاد آنلاین آنها قرار می‌گیرد:
Richard Dawkins versus the Online Wimmin Mob (with tweets) · jaspergregory · Storify

سطح شعور و منطق و سواد اینها حتی پائین‌تر از خلقت‌گرایانی‌ست که داوکینز بطور معمول با آنها هم‌کلام می‌شود، و این حقیقتا دستاورد بزرگی‌ست!
وقتی در بحث با فمینیستها مبحث کنترل غیرمستقیم زنان بر همه‌ی عرصه‌های زندگی فردی و اجتماعی در جوامع سنتی را مطرح کرده، و از تداوم این کنترل تا جوامع امروزی صحبت می‌کنید، یکسره منکر وجود آن می‌شوند. چاره‌ای هم ندارند، برای معتبر باقی نگاه داشتن تز «مردسالاری» که در آن سرکوب و استثمار سیستماتیک زنان بطور دائم با هدف بهره‌وری از ایشان به سود مردان در جریان است، و نظم بنیادین جامعه بر مبنی سلب اختیار از زن و اهدای مجانی و نامشروع و ناخواسته‌ی آن به مرد شکل گرفته، باید همه‌ی انواع کنترل، اختیار و نقش احتمالی که زن در جامعه، خانواده و نیز زندگی شخصی خود ایفا می‌کرده و می‌کند را تماما و یکسره انکار کرد تا بتوان مدعی شد که زنان، تا همین ماه قبل که سمینار ما برگذار شد، موجوداتی بوده‌اند نگون‌بخت و تحت کنترل و اختیار و سیطره‌ی نامشروع و ظالمانه‌ی مردان و از هرگونه حق، امتیاز و احترامی محروم. همه‌ی آنچه این ایده‌ها را نفی می‌کنند، یا اتفاق نیافتاده‌اند، یا وجود نداشته‌اند، یا برای اثبات وجود آنها مدرک کافی نیست، یا اگرهم بوده‌اند برای فریب زنان طراحی شده‌ بودند. می‌بینید که بازی را پیش ورود به آن باخته‌اید، همه چیز گواه مردسالاری‌ست، حتی مزایایی که زنان بطور انحصاری از طریق بهره‌کشی از رنج مستقیم و عینی مردان از آنها برخوردار بوده‌اند.

تصویر زیر یکی دیگر از نمونه‌های انکارناشدنی این کنترل همه جانبه‌ی زنان است بر زندگی اجتماعی. از موج دوم به بعد، در فمینیسم نظریه‌ای مطرح شد بنام «سقف شیشه‌ای»، که برطبق آن، «مردسالاری» چشم‌انداز ترقی را پیش چشم زنان نگاه می‌دارد برای کنترل بیشتر، موثرتر و گسترده‌تر، اما با همه‌ی ابزار ممکن از صعود حقیقی آنها جلوگیری می‌کند و مانع از جلوتر رفتن آنها از یک نقطه‌ی خاص می‌شود. این نظریه‌ زمانی علم شد که زنان با وجود حضور گسترده در دانشگاه‌ها، علاقه‌ای به کار در رشته‌هایی که در آنها تحصیل کرده بودند نشان نمی‌دادند و بجای آن ترجیح می‌دادند شوهر پولدار گیر بیاورند(به گوشتان آشناست؟)، در نتیجه برای رفع تقصیر از آنها(چراکه زنان هرگز مسئول موقعیت خود در جامعه نیستند)و نیز تداوم نبرد کاذب با تبعیض خیالی و «برابری» هرچه بیشتر، این نظر را اختراع کردند که لابد سقفی هست نامرئی برای همه، که به انحای آشکار و پنهان گوناگون جلوگیر پیشرفت زنان در اقتصاد، سیاست و دیگر ارکان جامعه می‌شود. فعلا این را داشته باشید.

اغلب ما در خانواده‌های سنتی بزرگ شده‌ایم(و اگر زن نباشیم)می‌توانیم گواهی بدهیم که هرچه «پدر» خانواده در می‌آورد یکسره در اختیار «مادر» خانه بود. دخل خانه را یک نفر پر می‌کرد، دیگری خالی. تمام مخارج جزئی خانه را او کنترل می‌کرد و هیچکدام از مخارج کلی خانواده بی‌رضایت و صلاح‌دید او صورت نمی‌گرفت. این یکی از امتیازهای مکتوب در قانون و شرع و فرهنگ و اخلاق برای زن است که دسترسی مستقیم و دائم به دسترنج مرد داشته باشد، حق مشابهی برای مرد قائل نشده‌اند، و گویا همین کافی نبوده، حتی حق و اختیار دارایی خودش را هم از او گرفته‌اند! تصویر زیر به ما نشان می‌دهد که چگونه این وضعیت نه فقط به سود مردان دگرگون نشده و این «کنترل غیرمستقیم» با گسترش حضور و سیطره‌ی کنترل مستقیم زنان تخفیف نیافته، بلکه چه بسی دو چندان شده، و همه عرصه‌های اجتماعی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده.

این تصویری‌ست هولناک که وجود سقف شیشه‌ای را یکسره تائید می‌کند، اما برای مردان! در حالی که فمینیستها چهار دهه است عامدانه و آگاهانه درباره‌ی «دستمزد نابرابر» دروغ می‌گویند، داده‌ها را جعل می‌کنند، تمام تحقیقات مستقل در اینباره را یا عملا فلج می‌کنند یا اگر نتوانند لقب «ضدزن» و «پراکنش نفرت» می‌دهند، اطلاعات زیر نشان می‌دهند چگونه زنان در ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور تاریخ بشر، کمابیش ۹۰٪ ثروت را کنترل می‌کنند و تقریبا تمام قدرت خرید در اختیار آنهاست. حتی اگر هم دروغ‌های فمینیستی درباره‌ی دستمزد کمتر زنان برای کار برابر حقیقت داشتند، و جهانی وجود داشت که در آن به راستی چیزی، کسی، نه حتی بطور سیستماتیک، بلکه چه بسی به طور غیرمستقیم باعث پیشرفت زنان می‌شد بجز خودشان، باز هم اهمیتی نمی‌داشت. اگر یاوه‌های فمینیستی درباره‌ی «مزیت مردی» درست بود و همه‌ی مشاغل پردرآمد و مرغوب نیز در اختیار مردان بود باز هم(از منظری اقتصادی)مهم نبود، چون در پایان روز، تمام آن «درآمد نابرابرانه بیشتر» و «آن ثروت برآمده از مزیت» و آن دستگاه نامرئی مانع پیشرفت، همه‌ی آنچه دارند را یکجا تقدیم «خانم» می‌کنند، و این اوست که درباره‌ی نحوه‌ی خرج شدن «درآمد» تصمیم می‌گیرد.

این تصویر را به دقت برسی بکنید، این سقف شیشه‌ای شماست، خوب آنرا تماشا بکنید. به شما نشان می‌دهد که چگونه در هرکجای دنیا که باشید، هرجور زنی را که پیدا بکنید، پس از سالها تلاش برای طی کردن نردبان لغزان پیشرفت، آنهمه جانی که کندید و تلاشی که کردید، اینهمه توانی که اکنون بکار می‌برید، همه‌ی آنچه دارید، هرچقدر هم که زیاد باشد، و هرچقدر هم که نسبت به آن محق باشید، شب که به خانه می‌روید، اختیار آن با کسی بجز خودتان خواهد بود، تنها امیدی که می‌توانید داشته باشید آنست که از تمام خانه‌ها و ماشین‌ها و حساب بانکی‌هایی که دستکم نصف‌نصف با پول شما، اما یکسره به اختیار و توسط خانم تهیه شده‌اند به هنگام طلاق تکه استخوانی هم به شما برسد :

[ATTACH=CONFIG]1987[/ATTACH]
یک فکر چند روزیه ذهنمو مشغول کرده. واقعا فکر احمقانه ایه.
از دوستان کسی آشنای ترنسکشوال داشته؟ این اختلال ممکنه آروم آروم پررنگ بشه یا در برهه ای از زندگی ظهور کنه، یا نه همیشه از زمان کودکی و نوجوانی بصورت کاملا پررنگ و آشکار وجود داره؟:e303:
Bibak نوشته: یک فکر چند روزیه ذهنمو مشغول کرده. واقعا فکر احمقانه ایه.
از دوستان کسی آشنای ترنسکشوال داشته؟ این اختلال ممکنه آروم آروم پررنگ بشه یا در برهه ای از زندگی ظهور کنه، یا نه همیشه از زمان کودکی و نوجوانی بصورت کاملا پررنگ و آشکار وجود داره؟
من چندبار خواستم درباره‌ی این موضوع بنویسم، اما منصرف شدم بدلیل Shitstorm که درپی خواهد داشت، اما حالا که پرسیدید می‌گویم: نظر من اینست که ترنسکشوال‌ها مشتی منحرف و بیمار جنسی هستند که همچون انگل و بدلیل تسخیر فضای گفتمان جنسیتی توسط فمینیستها خود را وارد جنبش حقوق همجنسگرایان کرده‌اند و بزرگترین مانع پس از هموفوبیا در راه پیشرفت آن بوده‌اند. دلیلم برای این نظر؟ اجماع کمابیش هماهنگ جوامع روان‌شناسی، روان‌پزشکی، روان‌کاوی و روان‌درمانی در اینباره! این صفحه را بخوانید.
Ouroboros نوشته: من چندبار خواستم درباره‌ی این موضوع بنویسم، اما منصرف شدم بدلیل Shitstorm که درپی خواهد داشت، اما حالا که پرسیدید می‌گویم: نظر من اینست که ترنسکشوال‌ها مشتی منحرف و بیمار جنسی هستند که همچون انگل و بدلیل تسخیر فضای گفتمان جنسیتی توسط فمینیستها خود را وارد جنبش حقوق همجنسگرایان کرده‌اند و بزرگترین مانع پس از هموفوبیا در راه پیشرفت آن بوده‌اند. دلیلم برای این نظر؟ اجماع کمابیش هماهنگ جوامع روان‌شناسی، روان‌پزشکی، روان‌کاوی و روان‌درمانی در اینباره! این صفحه را بخوانید.

ممنون. میخونمش... منظورم اینه نگران شدم که خودم جزو این دسته باشم یا در حال رفتن به این سمت باشم.E404
Bibak نوشته: ممنون. میخونمش... منظورم اینه نگران شدم که خودم جزو این دسته باشم یا در حال رفتن به این سمت باشم.
بعید می‌دانم، حماقت جامعه‌ی ایرانی‌ست که همجنسگرایان را وادار به تغییر جنسیت می‌کند تا شاید از اینهمه فشار در مقام یک «مرد مفعول» رها بشوند.
آیا شما خودتان را یک زن می‌بینید؟
Ouroboros نوشته: بعید می‌دانم، حماقت جامعه‌ی ایرانی‌ست که همجنسگرایان را وادار به تغییر جنسیت می‌کند تا شاید از اینهمه فشار در مقام یک «مرد مفعول» رها بشوند.
آیا شما خودتان را یک زن می‌بینید؟

الان نه. اگر یک ترنس واقعی صد درجه خود را زن ببیند و یک فرد عادی صفر. من 10-20 درجه. برای این 10-20 درصد شاید اسم احساس زن بودن درست نباشه براش، خصوصیات و احساساتم یه ذره شبیه به زنهاست.
میترسم بعد از چند سال بیشتر بشه. چون حس میکنم تو این مدت اخیر بیشتر شده.
من هیچ شناختی از این قضیه ندارم برای همین میخواستم کسی توضیح بده بفهمم و از شک و تردید بیرون بیام.
همیشه قدری با مردان دیگه فرق داشته ام.

شاید این تناقضهایی که در خودم میبینم ریشه در کودکی و اتفاقات اون دوره هم داشته باشه. من مورد تجاوز قرار نگرفتم ولی خب آزار جنسی در دوران مدرسه بوده و کم هم نبوده.
Bibak نوشته: الان نه. اگر یک ترنس واقعی صد درجه خود را زن ببیند و یک فرد عادی صفر. من 10-20 درجه. برای این 10-20 درصد شاید اسم احساس زن بودن درست نباشه براش، خصوصیات و احساساتم یه ذره شبیه به زنهاست.
میترسم بعد از چند سال بیشتر بشه. چون حس میکنم تو این مدت اخیر بیشتر شده.
من هیچ شناختی از این قضیه ندارم برای همین میخواستم کسی توضیح بده بفهمم و از شک و تردید بیرون بیام.
همیشه قدری با مردان دیگه فرق داشته ام.

شاید این تناقضهایی که در خودم میبینم ریشه در کودکی و اتفاقات اون دوره هم داشته باشه. من مورد تجاوز قرار نگرفتم ولی خب آزار جنسی در دوران مدرسه بوده و کم هم نبوده.
من می‌گویم با یک روانشناس مشاوره بکنید بد نیست.