دفترچه

نسخه‌ی کامل: جستار آزاد تالار زنامرد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64
من قبلا می‌خواستم درباره‌یِ وضعیت John Cleese عضو گروه monty python و اینکه در آخر عمری در اثر نفقه دادن به چه فلاکتی افتاده بنویسم. حالا بنظر میرسد که رابین ویلیامز هم به همین وضع دچار شده بوده:
Robin Williams wrestled with demons before killing himself | Mail Online

من نمی‌دانم این‌ها بعد از طلاق اول چرا باز هم همان خریت را مرتکب می‌شوند آخر E01a
Ouroboros نوشته: دلیل این وادادن اختیاری قدرت در خانه چیست؟ درگیری ذهنی مردان بتا با «محبوب بودن» بجای «محق بودن» است که باعث می‌شود که خیلی زود از به چالش کشیدن منوپولی مادر در خانه دست بردارند و در اقدامی خیانت‌آلود بچه‌های خود را بدست کسی بسپرند که هرگز نمی‌تواند مهارتهای لازم برای زندگی کردن را به ایشان بیاموزد، کسی که حتی یک روز در این جهان بدون مزیت برخورداری از ده‌ها نفر که قصد همخوابگی با او را دارند زندگی نکرده. اینست که وقتی پدر بتا خود را داوطلبانه از تصویر بیرون می‌کشد به امید تنش‌زدایی و پرهیز از درگیری، در حقیقت کودکان خود را قربانی می‌کند و بطور غیرمستقیم تضمین می‌کند که همواره مورد نفرت و بیزاری همان کسانی خواهد بود که می‌کوشد با بیرون کشیدن از زندگی آنها مهرشان را بدست بیاورد. نقش پدر اینست که وارد تصویر بشود و منیت افسارگسیخته‌ی دخترانش را سرکوب بکند و منیت ناموجود پسرانش را تقویت.

من پسران مردان بشدت بتایی را دیده‌ام که با فشار مادر از کودکی بنوعی وارد می‌شوند بعضی وظایف و نقوش مردانه را برعهده گیرند یا حداقل با زنان ظاهرا با عنایت به درک کمبود، آن‌ها را بیش از معمول آزاد می‌گذارند. همچنین مزدان نسبتا آفلفایی هم هستند که گاهی سعی می‌کنند همان «برو گمشو بیرون» را بگویند ولی بطرز عجیبی عقب می‌کشند، این در حالی‌ست که در جاهای دیگر چنین اصلا پایبند به مدارا و خوشنام بودن و... هم نیستند.
Ouroboros نوشته: آفرین به این زن ایرانی که بزرگترین جایزه‌ی ریاضیات را از آن خود کرده! درس عبرتی باشد برای زنان نق‌نقوی بازنده که بجای رقابت در زمینی مسطح با مردان چپ و راست خواستار «مناسب‌سازی فضا» و «برنامه‌های حمایتی» و «سم‌زدایی از محیط» و ... لاشخوری می‌شوند. این زنی‌ست که به بالاترین قلل دانش صعود کرده و از این بابت احترام مردان را برمی‌انگیزد.

با این وجود:
[ATTACH=CONFIG]4386[/ATTACH]

۲ از ۱۰، خودمانی! E410
آیا هیچکس سورپرایز می‌شود از اینکه زنانی که در رشته‌های علمی موفق می‌شوند اغلب ظاهری به شدت مردانه دارند؟ سطوح مذکر بودن این صورت بالاتر از همان ۵۰٪ مردانی‌ست که من در خیابان می‌بینم! موفقیت در رشته‌های علمی هم، ولو احترام و تحسین مردان را برانگیزد، زنان را جذاب‌ترشان نمی‌کند!

شاعر میگوید بسیار مگویید که بسیار مباشد.
iranbanoo نوشته: امروز صبح با شنیدن این خبر از تلوزیون بیدار شدم و اولین چیزی که به ذهنم رسید اینکه آن را در اینجا منتشر کنم.
چه بهتر که این خبر به دست خود شما نگاشته شد:)

برای من زن اولین چیزی که به ذهنم می آید این است که یک زن چه طور چشم به همه ی سیخونک های مردانه میبندد و به جای عشوه گری و طنازی به کاری متمرکز می شود که اعتبارش را نزد دیگران بیشتر از رژلب قرمز زدن بالاتر نمیبرد.
چه میشود که یک زن این نقش تعریفی و تحمیلی و اشتیاق چندش آور زاییدن را به کلی نادیده میگیرد و به مچ اندازی با مردان همیشه در صحنه مشغول میشود؟زندگی تمامی این زنان پر است از جدال میان آنچه که میتوانند به راحتی باشند و آنچه که برای رسیدن به آن باید با طعنه ها ی عالم رو به رو شوند.
این دست زنان آدم را و بیشتر زنانی را پشت در های همیشه گشوده جنسی مشغول جدال با زنانگی مورد پسند جامعه ی کس پرور هستند وادار به احترام و تحسین و کرنش میکنند

مواظب قلبتان باشید. ذوق مرگی، مرگ آور است.
یکی از مهمترین مسائلی که در رابطه با PUA مطرح هست عمومیت بخشیدن اون هست هم به مرد و هم به زن و مردان از دید بالا به چند دسته تقیسم میکنه و با فشار همه آن ها را دسته بندی می کنه و در مورد زن ها هم که در غالب یک کلی مجرد بحث میکنه که البته درصد خطا را همیشه متصور میشوند و دسته بندی های عددی برای فرمول کردن درصد موفقیت استفاده میشود .
PUA ها بیشتر شبیه یک جنبش در مقابله با بدست آوردن زن ها به روش های مختلف و آلفا وارانه آنها را به تخت کشیدن و سپس ناپدید شدن است که لزوما به نظر من از نظر اخلاقی مشکلی وارد نیست ( قابل بحث ) اما باید عواقب آن هم بپذیریم .
هدف سکس است ، اما این حرف بیخود هست هدف حس فتح کردن و کامجویی بیولوژیکی است . همه آنها میگویند که بیایید ما همه شما را تبدیل به مردان زن باز می کنیم و شخصیت شما را تغییر می دهیم و دقیقا شما را آن که نمیخواهید می کنیم تا به سکس برسید . و در جواب به انتقاد بقیه همه را نرد ، اوتیسمی و ... به عنوان بدبخت های جلقی معرفی می کنند .
از آنجا که صداقت این افراد شک برانگیز است تا این اسرار عظیم بشری را با ما در میان بگذارند حدس میزنم برای سلبرتی شدن و فروش دی وی دی هایشان این کار را می کنند .
اینکه یک آدمی که سرش به تنش نمی ارزد کلاس های PUA میگذارد احتملا تمدن به بدترین قسمت خود رسیده . هیچ شادی و اتفاق فرخنده ای پشت این نیست . در مقابل فاحشه خانه با درجات بسیار بهتر از آن است .
در پاسخ می گویند که مجبور هستیم و اگر نه زن ها سوار مان نمی شوند ، که البته بیخود است همانطور که گفتم هیچ ربطی به سکس ندارد چرا که در عصر حاضر شما با انواع فتیش ها و فاحشه ها سکسی را تجربه خواهید کرد که باورتان نمی شود برای پول چه کار هایی نمی کنند پس همه مربوط به ارضای حس مردانگی آلفایی است . بتا های واپس مانده هم بدنبال آنها دفترچه بدست نکته برداری میکنند بلکه ببینند چه حسی دارد اما هرگز آلفا نمی شوند .
جامعه ای را تصور کنید که از سنت دور می شود ( قابل توجه هواداران سنت ) و به جامعه ای پست که با روش هایی نوین تجربی به زن ها رو می آورد ، که البته همانطور که مرد ها می خوانند و می دانند و تجربه می کنند در مقابل زن ها همینطور خواهند بود و در مقابل عکس العمل نشان خواهند داد ، زن ها مانند قرن پیش آنقدر خنگ و درمانده نیستند .
همانطور که از اسم آن بر می آید این یک بازی است و برنده جدای از ارگاسم جسمی ارگاسم روانی هم میشود .
"چه دست آوردی بزرگ تر از این که یک شماره ده را با خود به مهمانی ببرم "
زمانی که در حال مکالمه با زن هستید به جایی می رسید که در جواب باید کد های مشخص بدهید . پیشنهاد من این است وارد این بازی بیخود نشوید و نرد های جدید اینترنتی که در 4CHAN و Reddit هستند توجه نکنید . متاسفانه باورنکردنی نیست چنین کودن هایی سر بر آورند و فکر هم میکنند که چیز جدیدی کشف کردند در حالی که این متد های شخصیتی مردانگی افرادی در یک جامعه بوده و خواهد بود . اگر هم از دوست دخترتان جدا شده یا شکست عشقی خوردید کنار بیاید یا به جای گریه کردن و نفرت از تمام زنان وقت خودتان را با این مهملات هدر ندهید . اگر هم که فکر میکنید مردی که (Mystery) ادعا میکنه این متد ها علمی است و یک کلاه پشمی سرش هست و از گردنش گوگل آویزان است درست میگوید باکی نیست .

[video=youtube;NXC5EVEpqsk]https://www.youtube.com/watch?v=NXC5EVEpqsk[/video]

برای اینکه از برچسب های فمینیست بودن ، بازنده و ... جای خالی بدم ، در حال راهی شدن برای کشتی گرفتن با یک خرس هستم تا مردانگی ام را بازگردانم .
demeter نوشته: یکی از مهمترین مسائلی که در رابطه

WOW E40b

عجب متن از نفس‌افتاده‌ای!
اینطور به نظر می‌رسد که نویسنده به نوشته‌های این انجمن برخورده، طبع او مشوش شده و در یک سرچ گوگلی هرچه به دستش رسیده را اینجا کپی‌پیست کرده. اما میان اینهمه روده‌درازی ادبی و متلک‌پرانی اسکار وایلدی، ما سرانجام نفهمیدیم «نقد» شما به بازی چیست؟ کار نمی‌کند؟ علمی نیست؟ کار می‌کند ولی هدفش «والا» نیست؟ فقط بازنده‌ها به‌ آن روی می‌آورند؟ هدانیستی‌ست؟ .. کمی بیشتر اگر به در و دیوار می‌زدید احتمالاً صد تومنی از قیمتش می‌افتاد!

به هر حال متنی چنین خروشان و جوشان را نمی‌شد بی‌پاسخ گذاشت، ولو آنکه امیدی به نویسنده‌ی آن نباشد، من به نکاتی که از لابلای این نوشته به نظرم معنادار رسید می‌پردازم، باشد که در آینده به عنوان مرجعی برای برخورد با نقدهای جدی‌تر از بازی مورد استفاده قرار بگیرد:

- «هدف اعلام‌شده‌ی بازی به رخت‌خواب کشیدن و بکن‌-در-روست». خیر، این دروغ و جعل است، پیشتر هم به آن پرداخته‌ام. تنها هدف بازی جذاب‌تر شدن در نظر زنان است. اینکه شما به عنوان یک مرد از این جذابیت چه استفاده‌ای می‌کنید مطلقا، و یکسره به خودتان مربوط است. واقعیت ماجرا اینست که بیشتر مردان ِ دارای حق انتخاب، اقدام به انتخاب هم می‌کنند و کسی که می‌تواند هر شب یک دختر را به رخت‌خواب بکشد، هر شب یک دختر را به رخت‌خواب می‌کشد مگر آنکه تعهدات مذهبی یا اخلاقی یا فلسفی بخصوصی داشته باشد. استفاده‌ای که از بازی می‌شود کاملا به اهداف شخص شما بستگی دارد، بسیاری از بازی برای بهبود پیوند زناشویی خود استفاده کرده‌اند و شهادت آنها موجود است، برخی برای بازپس گرفتن دوست‌دختری که از دست داده‌اند، برخی برای نگه داشتن دوست‌دختری که دارند، برخی برای بکن در رو. شماری حتی از آن برای بهبود روابط خانوادگی خود با خواهر و مادرشان استفاده کرده‌اند! آنچه با بازی می‌کنید به خودتان بستگی دارد.

- «مردان به بازی روی می‌آورند چون در روابط خود با زنان موفق نبوده‌اند». یا دستکم چیزی که می‌شد از لابلای این سطور خشمناک بیرون کشید: بله البته! نه جای شرمی در این هست، نه کسی آنرا هیچ‌وقت انکار کرده، نه اشاره‌های مظطرب شما به آن کسی را می‌رنجاند. من به بازندگی پیشین ِ خودم با زنان «مفتخرم»، چون می‌توانم صفت «پیشین» را پشت آن بگذارم. از این مسیری که طی شده سربلندم و نه فقط آنرا هرگز پنهان نمی‌کنم، بلکه همیشه بحث را با اشاره‌ی ضمنی یا بلند به آن شروع و ختم می‌کنم.

خب حالا که چه؟ می‌خواهید به فردیت مخاطبان خود آویزان بشوید و اینکه هیچ‌کس دوست ندارد بپذیرد در ارتباط با زنان «بازنده» است؟ «ببینید، بازی مال این نردهاست، من و شما که مثل این‌ها نیستیم، من و شما که سه چهارتا دوست‌دختر داشته‌ایم، دون شان‌ ماست که برای بهتر شدن با زنان تلاش بکنیم، چون اگر برای بهتر شدن تلاش می‌کنید یعنی همین حالا خوب نیستید!». هه‌هه.

- «سکس نمی‌خواهند، برتری به مردان دیگر را می‌خواهند، فقط لذت جنسی نیست، روانی هم هست»، اینجا هم همان سوال مطرح می‌شود، خب که چه؟ میل به برنده شدن در رقابت با دیگر مردان بر سر تصاحب زنان زیبا و شادمانی بابت این پیروزی چگونه می‌تواند چیز بدی باشد؟ اینکه هدف بازیکن از بازی چیست با اینکه هدف بازی چیست متفاوت است. بله منهم موافقم که هدف بازیکن حرفه‌ای از بازیکن حرفه‌ای شدن جلب نظر مساعد مردان و خودنمایی در نگاه ایشان است، هر بازیکنی با ذره‌ای خودآگاهی اینرا می‌داند، چراکه زن و آنچه با خود سر میز می‌آورد هرگز چندان ارزشمند نیست که برایش اینهمه بکوشید.

اما اگر تنها راه ابراز و طرح مردانگی برای مردان امروز همخوابی بیشتر با زنان و کنتر بالای آنهاست، این تقصیر مردان بازیکن است!؟ شما مرد برجسته‌ی والامنش مثلاً چه روشی برای ابراز مردانگی خود در این جهان دارید بجز این و همه‌ی آنچه به آن وصل می‌شود یا به نوعی گواه آنست؟ مردان می‌خواهند میان مردان دیگر محترم و محبوب باشند و امروز «هیچ» روشی آسان‌تر، سر راست‌تر و دقیق‌تر از این نیست که کنتر خودشان را نمایش بدهند. وانگهی اینکه ما برای کنتر بالا تلاش می‌کنیم به این معنی نیست که ارزش بودن دلبری از زنان را ما ارزش کرده‌ایم. باور بکنید یا نه، این جهان را ما نیافریده‌ایم، تنها روشی پیدا کرده‌ایم برای موفقیت در آن. تقصیر من نیست که وقتی با یک دختر ده از ده به میهمانی می‌روید رفتار دیگر مردان و نگاه دیگر زنان به شما از این جهان تا آن جهان متفاوت می‌شود، لذت بردن من از این نگاه تحسین‌آمیز هم هرگز چیزی نیست که بخواهم بابتش عذرخواهی بکنم. پس خشم شما نسبت به ما بی‌مورد است، به نظر می‌رسد از نظم جهان طلبکارید.

اگر حرفتان این است که این کارها واقعا «ارزش» نیست و ارزش تلقی شدن آن‌ها ابتذالی‌ست که بازیکن بیش از هرکس دیگر به آن دامن می‌زند، من موافقم، میهمانان آن میهمانی مخالف هستند و نظر آن‌ها برای من بسیار بیش از نظر شما، یا بی‌رودربایستی بگویم، «حقیقت» اهمیت دارد.

- «بازی علمی نیست». البته که نیست، اساساً هیچ شاخه‌ی علمی وجود ندارد که روابط میان زن و مرد انسان را مورد مطالعه جدی قرار داده باشد. در میان آن مطالعاتی که انجام شده، همه یا نسبت به پیشفرضهای بنیادین بازی بی‌تفاوت بوده‌اند یا آن‌ها را تائید کرده‌اند. با اینحال اعتبار بازی، اگر اعتباری داشته باشد، از علمی بودن آن نبوده و نیست و احتمالاً هرگز نخواهد بود. علم هم به شدت تحت تأثیر ایدئولوژی‌های حاکم است از این منظر که جهتمندی آنرا (سؤالاتی که پرسیده می‌شوند) یک ایدئولوژی مطرح می‌کند، و فعلاً درگیر آنست که اثبات بکند زن و مرد دقیقاً چرا و چطور به رغم کوهی از اسناد که بر پاد این تز داریم «با هم برابر هستند». دو سؤال برای عالمان بازی‌ستیز این است که اولا آلترناتیو علمی بازی چیست؟ و ثانیاً دقیقاً کجای بازی با علم موجود پیرامون کیستی زن و مرد و ترجیحات آنها در تعارض است؟

- «بازی می‌گوید خودتان نباشید»، نه اگر «خودتان» مردی‌ست ناموفق با زنان. شاید برای شما باورپذیر نباشد، اما «خودتان» الزاما آن مرد ضعیف‌النفس ِ بی‌اراده‌ای که توسط زنان کنترل می‌شود نیست. چیز دیگری هم آن میانه‌ها هست که با تقویت آن می‌توانید وجوه دیگری از شخصیت خود را کشف بکنید که پیش از این از وجودشان بی‌خبر بوده‌اید. «خود» از آن واژه‌هایی‌ست که زیادی هرزه شده، و عملاً در این مواردی که پیرامونشان صحبت می‌کنیم هیچ معنایی ندارد. چه بسیار مردانی را من دیده‌ام که اول بار که حاضرجوابی کرده‌اند، نگ زده‌اند و یا دختری را دست انداخته‌اند پنج دقیقه بعد به من گفته‌اند که تا به حال هرگز چنین احساس خوبی در ارتباط با زنان نداشته‌اند. مسأله این است که انسان «خودش» را نمی‌شناسد تا زمانی که آنرا به چالش نکشیده و میدان برای تغییر و رشد به آن نداده و شما صلاحیت آنرا ندارید که به من بگویید این «خود من» امروز با «خود من» ده سال پیش چنان متفاوت است که دیگر بخشی متصل به آن نیست و از آن جداست..

- «بازی تمدن‌سوز است» بی‌هیچ تردیدی، ولی باز این تقصیر بازیکن نیست، شما نمی‌توانید توقع داشته باشید که مرد به قراردادهای اجتماعی-جنسی خود پایبند بماند زمانی که زن پنجاه سال است آن‌ها را پاره کرده و تمام قواعد بازی را تغییر داده. زنان می‌طلبند، مردان می‌دهند، از آغاز همین بوده، تا ابد همین خواهد بود.

- «بازیکنان مخالفان و منتقدان خود را تحقیر می‌کنند»، برخلاف آنچه یوتیوب به شما گفته، زبان شرم و تحقیری که در بازی وجود دارد روش برخورد ما با مخالفانمان نیست، ما اینجور که من دارم با شما برخورد می‌کنم با مخالفانمان برخورد می‌کنیم. آن زبان شرم و تحقیر مربوط است به سوژه‌های تحت بازی، کسانی که قصد تغییر خود را دارند اما طبیعتا گاهی به گاهی دلسرد می‌شوند. ما از این زبان برای پدید آوردن انگیزه برای تغییر در دشوارترین لحظات بهره می‌بریم، برای مخابره کردن اینکه اصلا «اوکی» نیست که خودتان باشید تا وقتی خودتان موجودی‌ست خودفریب و بازنده که جایگاه نازل خود در جامعه را با وارکرفت و دفترچه توجیه می‌کند، و چون مردان دوست دارند احترام مردان دیگر را جلب بکنند(واویلا!)، بسیار مؤثر می‌افتد.

اینکه رفته‌رفته بازی می‌رود تا «تنها» روش مرد برای جذب نظر مساعد زنان باشد و مرد منکر آن هرچه بیشتر احساس بازندگی می‌کند، باز از عوارض نظم اجتماعی موجود است نه خباثتهای بازیکن. در ایران امروز هنوز آلترناتیوهایی برای بازی وجود دارد، مثل بسیار خوش‌قیافه بودن(یک درصد بالای جامعه مردان)، ثروتمند بودن و … ولی این‌ها به آرامی ولی با تداوم رو به تحلیل هستند. این است که بازنده بودن غیربازیکن مثل غرب، می‌رود که حالت پیشفرض جامعه‌ی ایرانی نیز بشود.

اما با اینحال من بدم نمی‌آید که بگویم هیچ بعید نیست منتقدان حرفه‌ای و مخالفان پاتولوژیک بازی، آنها که هدفی بجز انکار این ابتذال در زندگی ندارند شاید به شدت بازنده باشند. دستکم آنها که از نزدیک دیده‌ایم این تز را تائید می‌کنند... بزرگترین منتقد بازی در جهان:

[ATTACH=CONFIG]4389[/ATTACH]

E404

- «زمانی که در حال مکالمه با زن هستید به جایی می رسید که در جواب باید کد های مشخص بدهید»! درک گوگلی از بازی اینجا مشکل‌ساز می‌شود! بازی دو جنبه‌ی تکنیکی و تاکتیکی دارد و گشایش‌ها، نگ‌ها، پرسش‌ها و روتین‌ها در بخشی از آن قرار می‌گیرند که محوریت خاصی ندارند و هرکس لازم نداشت سراغشان نمی‌رود. بیشتر این جملات مثالهایی هستند برای درک روش درست صحبت کردن با زنان. چون ایرادی به اصل روشمندی ندارید، فرع آنرا هدف گرفته‌اید.

ولی باز هیچ ایرادی ندارد اگر کسی از طریق حفظ کردن برخی جملات اعتماد بنفس خود را ارتقا بدهد و بتواند با شرایطی که برای همه‌ی مردان زیاد پیش می‌آید روبرو بشود. فارغ از آنچه امثال دمتر به شما می‌گویند، «من، با تو دوست بشم؟» پاسخ شایعی‌ست از سوی دختران جوان و زیبا که به ارزش خود وقوف دارند به پیشنهاد دوستی یک مرد معمولی. اینکه ما اینرا اسم بگذاریم «گه‌تست» و برای پاسخ به آن همفکری بکنیم «بدا به حالمان» نمی‌کند و مایه «شرمندگی» نیست، جوابی از پیش حفظ شده برای این داشتن بهتر است از هیچ جوابی نداشتن و یک هفته غصه خوردن.

همه مثل شما اجتماعی و از رحم مادر با زنان موفق زاده شده نیستند، و به طرز مشکوکی هرچه می‌گذرد به عده‌ی مردانی که مثل شما نیستند افزوده می‌شود، چنانکه انگار نیرویی از غیب نازل شده و مردان را خجالتی‌تر، درخودمانده‌تر، ضعیف‌النفس‌تر و ساکت‌تر می‌کند. بعضی آنقدر از نظر اجتماعی ضعیف هستند که بدون لیستی بلند و بالا از سوالات حفظ شده، لطیفه‌های از قبل آماده شده، خوش‌صحبتی آموخته شده و تکنیک‌های پیشتر آزموده شده نمی‌توانند به صحبت کردن با جنس مخالف بپردازند. در دستگاه تمدن‌سنجتان بگردید ببینید این از نشانه‌های دقیقاً چه مرحله‌ای از سقوط است. ما برای آن‌ها هم در میان خودمان جا داریم و هیچ‌کس را با «خودت باش/گل بخر» پس نمی‌فرستیم.

- «این نردها فکر می‌کنند این‌ها جدید است»، که متلک قبیحی‌ست، و البته که بله بسیاری از این‌ها جدید هستند، مفهوم «نگ» مثلاً تا پیش از میستری نامی نداشت، وجود داشت، ولی نام نداشت و نمی‌شد آنرا منتقل کرد. اما مسأله این است که بازی نه یک مفهوم اصیل، که یک مفهوم واکنشی‌ست. از یک سو واکنش به صنعتی وسیع از نصایح بدرد نخور ِ بصورت ایدئولوژیک هدفمند ِ توسط زنان رهبری شده آن بیرون هست که مردان را از آن لحظه که می‌پرسند «چه باید بکنم» بمباران می‌کند. بازی در پاسخ به این صنعت بوجود آمده. از سوی دیگر واکنشی به بی‌ارزش و بی‌اعتبار شدن «بازی بتا»، اینکه ثروتمند بشو، اعتبار کسب کن، گل بخر و لبخند بزن زنها خودشان می‌آیند. اینکه نردهای 4Chan زودتر از امثال شما به آن رسیده‌اند به این خاطر است که نردهای 4Chan خیلی از شما در بازی مرد بتا پیشتازتر بوده‌اند. برنامه‌نویس نخبه‌ای که سالی ۲۰۰ هزار دلار درآمد دارد اما حتی یک دختر در زندگی‌اش به او لبخند نزده و هزار بار بیشتر فرندزون شده خیلی خوب می‌داند که دیگر اثبات کردن خودش از روشهای سنتی، طی کردن پلکان ترقی در هرم قدرت مردان و در یک کلام «معتبر شدن» کافی نیست.

- «سنت‌گرایی مروجان بازی به تناقض‌گویی درافتادن است». هرزگی موجود در جامعه را هیچکس بهتر از بازیکن درک نمی‌کند و از آن بیزار نیست. ما از همه بهتر با قواعد حاکم بر این جامعه‌ی پیشتاز و انتخاب‌های زنان آزادسازی شده‌ی آن آشنایی داریم و هرچند حاضر نیستیم بخاطر جلب نظر وبگرد ِ دل‌خسته نیازهای خودمان را انکار بکنیم، می‌پذیریم که این مسیر حرکتی‌ست به سوی زوال و نابودی. اما توقع نداشته باشید که در از میان بردن آن پیشتاز و داوطلب باشیم. به ما چه؟! ما آموخته‌ایم که تحت قواعد موجود دیگر بازنده نباشیم. شما بروید نظم را تغییر بدهید، اولین کسی که تواب خواهد شد من هستم!

- «زنان این کلک‌ها را می‌آموزند و دیگر بدبخت نیستند که بخواهید این کارها را بکنید»، بازی هم با تکامل زنان در حال تکامل بوده و هست، در این پانزده سال به انحای گوناگونی متحول شده. تکامل همینست، صید مقاوم می‌شود و صیاد تطابق پیدا می‌کند. مشکل در همین شکار دیدن روابط زن و مرد است که آدم ِ ول‌معطل در مواجه با آن ابرو درهم می‌کشد. ضمن اینکه مثلا زنان می‌خواهند چه مدل آلترناتیوی را جایگزین این بکنند؟ حرکت در همان جهت پیشین خواهد بود، تنها شدت آن افزوده می‌شود. اینکه اگر مردان بازیکن زیاد بشوند زن ناگهان ترجیحی برای مردان خجالتی ِ سربه‌زیر ِ مظلوم ِ گل‌بخر/خودت باش پیدا می‌کنند در میان خیال‌پردازی‌های بامزه‌ی مرد بتاست. اتفاقی که می‌افتد، همانطورکه در جوامع سیاه‌پوستان آمریکا برای مثال دیده‌ایم، اینست که زن پیشفرضهای لازم برای «آلفا» تلقی کردن مردان را بالاتر و بالاتر و بالاتر می‌برد. الان در تهران اگر من به دختر بگویم «ممه‌هات تابه‌تا هستن» به نظرش آلفا می‌آیم، صد سال دیگر شاید لازم باشد هر مردی را که به من چپ نگاه کرد با اسلحه از پا دربیاورم. حرکت در یک جهت است، میزان پیش رفتن در آن دگرگون می‌شود.

اما فرضا که این جهت معکوس بشود، خب که چه؟ اینکه گمان می‌کنید این برای ما تصوری‌ست ناگوار برآمده از آنست که گمان می‌کنید ما لابد در بازی مرد بتا بازنده یا ضعیف بوده‌ایم، که چنانکه گفتم اشتباه است. همین فردا صبح اگر زنان تصمیم بگیرند جایگاه علمی مردان را با عشق و سکس پاداش بدهند من بالاترین جایگاه‌های آکادمیک جهان را در غلافم دارم. بیایند دوباره از منظر مالی محتاج مردان بشوند و به پول پاداش بدهند، من چیزی کم و کسر ندارم. بیایند مردان خوش‌اخلاق مهربان پایبند ِ دلسوز را انتخاب بکنند، من هیچ مشکلی با پذیرفتن این نقوش نخواهم داشت. مسئله اینست که من اصالت انتخاب زن را دربست پذیرفته‌ام، و هر آنچه او از من بطلبد همان می‌شوم، ولی برخلاف شما نه به آنچه می‌گوید می‌طلبد که به آنچه در عمل انتخاب می‌کند پایبند هستم. پس نگران آینده‌ی ما نباشید، زنان مستقل ِ هوشمند ِ نه چندان بدبخت اگر معیارهای جفت‌یابی خود را تغییر دادند ما نیز بلافاصله تغییر می‌کنیم زیرا به هیچ چیز پایبند نیستیم بجز مهبل.

همینجا برخلاف خیال‌پردازی‌های شما مشکل بیشتر زنان این نیست که «بنگرید برای زنان چه می‌کنند»، مشکل‌شان اینست که «چرا کسی برای من این کارها را نمی‌کند».
Ouroboros نوشته: WOW E40b

عجب متن از نفس‌افتاده‌ای!
اینطور به نظر می‌رسد که نویسنده به نوشته‌های این انجمن برخورده، طبع او مشوش شده و در یک سرچ گوگلی هرچه به دستش رسیده را اینجا کپی‌پیست کرده. اما میان اینهمه روده‌درازی ادبی و متلک‌پرانی اسکار وایلدی، ما سرانجام نفهمیدیم «نقد» شما به بازی چیست؟ کار نمی‌کند؟ علمی نیست؟ کار می‌کند ولی هدفش «والا» نیست؟ فقط بازنده‌ها به‌ آن روی می‌آورند؟ هدانیستی‌ست؟ .. کمی بیشتر اگر به در و دیوار می‌زدید احتمالاً صد تومنی از قیمتش می‌افتاد!

به هر حال متنی چنین خروشان و چنین جوشان را نمی‌شد بی‌پاسخ گذاشت، ولو آنکه امیدی به نویسنده‌ی آن نباشد، من به نکاتی که از لابلای این نوشته به نظرم معنادار رسید می‌پردازم، باشد که در آینده به عنوان مرجعی برای برخورد با نقدهای جدی‌تر از بازی مورد استفاده قرار بگیرد:

- «هدف اعلام‌شده‌ی بازی به رخت‌خواب کشیدن و بکن‌-در-روست». خیر، این دروغ و جعل است، پیشتر هم به آن پرداخته‌ام. تنها هدف بازی جذاب‌تر شدن در نظر زنان است. اینکه شما به عنوان یک مرد از این جذابیت چه استفاده‌ای می‌کنید مطلقا، و یکسره به خودتان مربوط است. واقعیت ماجرا اینست که بیشتر مردان ِ دارای حق انتخاب، اقدام به انتخاب هم می‌کنند و کسی که می‌تواند هر شب یک دختر را به رخت‌خواب بکشد، هر شب یک دختر را به رخت‌خواب می‌کشد مگر آنکه تعهدات مذهبی یا اخلاقی یا فلسفی بخصوصی داشته باشد که مانع این کار در او می‌شوند. پس استفاده‌ای که از بازی می‌شود کاملا به اهداف شخص شما بستگی دارد، بسیار از بازی برای بهبود پیوند زناشویی خود استفاده کرده‌اند و شهادت آنها موجود است، برخی برای بازپس گرفتن دوست‌دختری که از دست داده‌اند، برخی برای نگه داشتن دوست‌دختری که دارند، برخی برای بکن در رو. شماری حتی از آن برای بهبود روابط خانوادگی خود با خواهر و مادرشان استفاده کرده‌اند! آنچه با بازی می‌کنید به خودتان بستگی دارد.

- «مردان به بازی روی می‌آورند چون در روابط خود با زنان موفق نبوده‌اند». یا دستکم چیزی که می‌شد از لابلای این سطور خشمناک بیرون کشید: بله البته! نه جای شرمی در این هست، نه کسی آنرا هیچ‌وقت انکار کرده، نه اشاره‌های مظطرب شما به آن کسی را می‌رنجاند. من به بازندگی پیشین ِ خودم با زنان «مفتخرم»، چون می‌توانم صفت «پیشین» را پشت آن بگذارم. از این مسیری که طی شده سربلندم و نه فقط آنرا هرگز پنهان نمی‌کنم، بلکه همیشه بحث را با اشاره‌ی ضمنی یا بلند به آن شروع و ختم می‌کنم.

خب حالا که چه؟ می‌خواهید به فردیت مخاطبان خود آویزان بشوید و اینکه هیچ‌کس دوست ندارد بپذیرید با زنان «بازنده» است؟ «ببینید، بازی مال این نردهاست، من و شما که مثل این‌ها نیستیم، من و شما که سه چهارتا دوست‌دختر داشته‌ایم، دون شان‌ ماست که برای بهتر شدن با زنان تلاش بکنیم، چون اگر برای بهتر شدن تلاش می‌کنید یعنی همین حالا خوب نیستید!». هه‌هه.

- «سکس نمی‌خواهند، برتری به مردان دیگر را می‌خواهند»، اینجا هم همان سوال مطرح می‌شود، خب که چه؟ میل به برنده شدن در رقابت با دیگر مردان بر سر تصاحب زنان زیبا و شادمانی بابت این پیروزی چگونه می‌تواند چیز بدی باشد؟ اینکه هدف بازیکن از بازی چیست با اینکه هدف بازی چیست متفاوت است. بله منهم موافقم که هدف بازیکن حرفه‌ای از بازیکن حرفه‌ای شدن جلب نظر مساعد مردان و خودنمایی در نگاه ایشان است، هر بازیکنی با ذره‌ای خودآگاهی اینرا می‌داند، چراکه زن و آنچه با خود سر میز می‌آورد هرگز چندان ارزشمند نیست که برایش اینهمه بکوشید.

اگر تنها راه ابراز و طرح مردانگی برای مردان امروز همخوابی بیشتر با زنان و کنتر بالای آنهاست، این تقصیر مردان بازیکن است!؟ شما مرد برجسته‌ی والامنش مثلاً چه روشی برای ابراز مردانگی خود در این جهان دارید بجز این و همه‌ی آنچه به آن وصل می‌شود؟ مردان می‌خواهند میان مردان دیگر محترم و محبوب باشند، و امروز «هیچ» روشی آسان‌تر، سر راست‌تر و دقیق‌تر از این نیست که کنتر خودشان را نمایش بدهند. اینکه ما برای کنترل بالا تلاش می‌کنیم به این معنی نیست که ارزش بودن دلبری از زنان را ما ارزش کرده‌ایم. باور بکنید یا نه، این جهان را ما نیافریده‌ایم، تنها روشی پیدا کرده‌ایم برای موفقیت در آن. تقصیر من نیست که وقتی با یک دختر ده از ده به میهمانی می‌روید رفتار دیگر مردان و نگاه دیگر زنان به شما از این جهان تا آن جهان متفاوت می‌شود. پس خشم شما نسبت به من بی‌مورد است، به نظر می‌رسد از نظم جهان طلبکارید.

اگر حرفتان این است که این کارها واقعا «ارزش» نیست و ارزش تلقی شدن آن‌ها ابتذالی‌ست که بازیکن بیش از هرکس دیگر به آن دامن می‌زند، من موافقم، میهمانان آن میهمانی مخالف هستند و نظر آن‌ها برای من بسیار بیش از نظر شما، یا بی‌رودربایستی بگویم، «حقیقت» اهمیت دارد.

- «بازی علمی نیست». البته که نیست، اساساً هیچ شاخه‌ی علمی وجود ندارد که روابط میان زن و مرد انسان را مورد مطالعه قرار داده باشد. در میان آن مطالعاتی که انجام شده، همه یا نسبت به پیشفرضهای بنیادین بازی بی‌تفاوت بوده‌اند یا آن‌ها را تائید کرده‌اند. با اینحال اعتبار بازی، اگر اعتباری داشته باشد، از علمی بودن آن نبوده و نیست و احتمالاً حتی نخواهد بود. علم به شدت تحت تأثیر ایدئولوژی‌های حاکم از این منظر که جهتمندی آنرا (سؤالاتی که پرسیده می‌شوند) یک درک ایدئولوژی طرح می‌کند، و فعلاً درگیر آنست که اثبات بکند زن و مرد دقیقاً چرا و چطور به رغم کوهی از اسناد که بر پاد این تز داریم «با هم برابر هستند». دو سؤال برای عالمان بازی‌ستیز این است که اولا آلترناتیو علمی بازی چیست؟ و ثانیاً دقیقاً کجای بازی با علم در تعارض است.

- «بازی می‌گوید خودتان نباشید»، شاید برای شما باورپذیر نباشد، اما خودتان الزاما آن مرد ضعیف‌النفس ِ بی‌اراده‌ای که توسط زنان کنترل می‌شود نیست. چیز دیگری هم آن میانه‌ها هست که با تقویت آن می‌توانید وجوه دیگری از شخصیت خود را کشف بکنید که پیش از این از وجودشان بی‌خبر بوده‌اید. «خود» از آن واژه‌هایی‌ست که زیادی هرزه شده، و عملاً در این مواردی که پیرامونشان صحبت می‌کنیم هیچ معنایی ندارد. چه بسیار مردانی را من دیده‌ام که اول بار که حاضرجوابی کرده‌اند، نگ زده‌اند و یا دختری را دست انداخته‌اند پنج دقیقه بعد به من گفته‌اند که تا به حال هرگز چنین احساس خوبی در ارتباط با زنان نداشته‌اند. مسأله این است که انسان «خودش» را نمی‌شناسد تا زمانی که آنرا به چالش نکشیده و میدان برای تغییر و رشد به آن نداده.

- «بازی تمدن‌سوز است» بی‌هیچ تردیدی، ولی باز این تقصیر بازیکن نیست، شما نمی‌توانید توقع داشته باشید که مرد به قراردادهای اجتماعی-جنسی خود پایبند بماند زمانی که زن پنجاه سال است آن‌ها را پاره کرده و تمام قواعد بازی را تغییر داده. زنان می‌طلبند، مردان می‌دهند، از آغاز همین بوده، تا ابد همین خواهد بود.

- «بازیکنان مخالفان و منتقدان خود را تحقیر می‌کنند»، برخلاف آنچه گوگل به شما گفته، زبان شرم و تحقیری که در بازی وجود دارد روش برخورد ما با مخالفانمان نیست، اینجور که من دارم با شما برخورد می‌کنم با مخالفانمان برخورد می‌کنیم. آن زبان شرم و تحقیر مربوط است به سوژه‌های تحت بازی، کسانی که قصد تغییر خود را دارند. ما از این زبان برای پدید آوردن انگیزه برای تغییر در دشوارترین لحظات بهره می‌بریم و چون مردان دوست دارند احترام مردان دیگر را جلب بکنند، بسیار مؤثر می‌افتد. اینکه رفته‌رفته بازی می‌رود تا «تنها» روش مرد برای جذب نظر مساعد زنان باشد باز ربطی به ما ندارد. در ایران امروز هنوز آلترناتیوهایی برای بازی وجود دارد، مثل بسیار خوش‌قیافه بودن(یک درصد بالای جامعه مردان)، ثروتمند بودن و … ولی این‌ها به آرامی ولی با تداوم رو به تحلیل هستند. این است که بازنده بودن غیربازیکن مثل غرب، می‌رود که حالت پیشفرض جامعه‌ی ایرانی نیز بشود.

اما با اینحال من بدم نمی‌آید که بگویم هیچ بعید نیست منتقدان حرفه‌ای و مخالفان پاتولوژیک بازی، آنها که هدفی بجز انکار این ابتذال در زندگی ندارند شاید به شدت بازنده باشند. دستکم آنها که از نزدیک دیده‌ایم این تز را تائید می‌کنند... بزرگترین منتقد بازی در جهان:

[ATTACH=CONFIG]4389[/ATTACH]

فقط یک بازیکن این شکلی به من نشان بدهید!

- «زمانی که در حال مکالمه با زن هستید به جایی می رسید که در جواب باید کد های مشخص بدهید»! درک گوگلی از بازی اینجا مشکل‌ساز می‌شود! بازی دو جنبه‌ی تکنیکی و تاکتیکی دارد و گشایش‌ها، نگ‌ها، پرسش‌ها و روتین‌ها در بخشی از آن قرار می‌گیرند که محوریت خاصی ندارند و هرکس لازم نداشت سراغشان نمی‌رود. بیشتر این جملات مثالهایی هستند برای درک روش درست صحبت کردن با زنان.

ولی باز هیچ ایرادی ندارد اگر کسی از طریق حفظ کردن برخی جملات اعتماد بنفس خود را ارتقا بدهد و بتواند با شرایطی که برای همه‌ی مردان زیاد پیش می‌آید روبرو بشود. فارغ از آنچه امثال دمتر به شما می‌گویند، «من، با تو دوست بشم؟» پاسخ شایعی‌ست از سوی دختران جوان و زیبا که به ارزش خود وقوف دارند به پیشنهاد دوستی یک مرد معمولی. اینکه ما اینرا اسم بگذاریم «گه‌تست» و برای پاسخ به آن همفکری بکنیم «بدا به حالمان» نمی‌کند و مایه «شرمندگی» نیست، جوابی از پیش حفظ شده برای این داشتن بهتر است از هیچ جوابی نداشتن و یک هفته غصه خوردن.

همه مثل شما اجتماعی و از رحم مادر با زنان موفق زاده شده نیستند، و به طرز مشکوکی هرچه می‌گذرد به عده‌ی مردانی که مثل شما نیستند افزوده می‌شود، چنانکه انگار نیرویی از غیب نازل شده و مردان را خجالتی‌تر، درخودمانده‌تر، ضعیف‌النفس‌تر و ساکت‌تر می‌کند. بعضی آنقدر از نظر اجتماعی ضعیف هستند که بدون لیستی بلند و بالا از سوالات حفظ شده، لطیفه‌های از قبل آماده شده، خوش‌صحبتی آموخته شده و تکنیک‌های پیشتر آزموده شده نمی‌توانند به صحبت کردن با جنس مخالف بپردازند. در دستگاه تمدن‌سنجتان بگردید ببینید این از نشانه‌های دقیقاً چه مرحله‌ای از سقوط است. ما برای آن‌ها هم در میان خودمان جا داریم و هیچ‌کس را با «خودت باش/گل بخر» پس نمی‌فرستیم.

- «این نردها فکر می‌کنند این‌ها جدید است»، که متلک است. ولی بله این‌ها جدید هستند، مفهوم «نگ» مثلاً تا پیش از میستری نامی نداشت، وجود داشت، ولی نام نداشت و نمی‌شد آنرا منتقل کرد. اما مسأله این است که بازی نه یک مفهوم اصیل، که یک مفهوم واکنشی‌ست. از یک سو واکنش به صنعتی وسیع از نصایح بدرد نخور ِ بصورت ایدئولوژیک هدفمند ِ توسط زنان رهبری شده آن بیرون هست که مردان را از آن لحظه که می‌پرسند «چه باید بکنم» بمباران می‌کند. بازی در پاسخ به این صنعت بوجود آمده. از سوی دیگر واکنشی به بی‌ارزش و بی‌اعتبار شدن «بازی بتا»، اینکه ثروتمند بشو، اعتبار کسب کن، گل بخر و لبخند بزن زنها خودشان می‌آیند. اینکه نردهای 4Chan زودتر از امثال شما به آن رسیده‌اند به این خاطر است که نردهای 4Chan خیلی از شما در بازی مرد بتا پیشتازتر بوده‌اند. برنامه‌نویس نخبه‌ای که سالی ۲۰۰ هزار دلار درآمد دارد اما حتی یک دختر در زندگی‌اش به او لبخند نزده خیلی خوب می‌داند که دیگر اثبات کردن خودش از روشهای سنتی، طی کردن پلکان ترقی در هرم قدرت مردان و در یک کلام «معتبر شدن» کافی نیست.

- «سنت‌گرایی مروجان بازی به تناقض‌گویی درافتادن است». هرزگی موجود در جامعه را هیچکس بهتر از بازیکن درک نمی‌کند و از آن بیزار نیست. ما از همه بهتر با قواعد حاکم بر این جامعه‌ی پیشتاز و انتخاب‌های زنان آزادسازی شده‌ی آن آشنایی داریم و هرچند حاضر نیستیم بخاطر جلب نظر وبگرد ِ دل‌خسته نیازهای خودمان را انکار بکنیم، می‌پذیریم که این مسیر حرکتی‌ست به سوی زوال و نابودی. اما توقع نداشته باشید که در از میان بردن آن پیشتاز و داوطلب باشیم. به ما چه؟! ما آموخته‌ایم که تحت قواعد موجود دیگر بازنده نباشیم. شما بروید نظم را تغییر بدهید، اولین کسی که تواب خواهد شد من هستم!

- «زنان این کلک‌ها را می‌آموزند و دیگر بدبخت نیستند که بخواهید این کارها را بکنید»، بازی هم با تکامل زنان در حال تکامل بوده و هست، در این پانزده سال به انحای گوناگونی متحول شده. تکامل همینست، صید مقاوم می‌شود و صیاد تطابق پیدا می‌کند. مشکل در همین شکار دیدن روابط زن و مرد است که آدم ِ ول‌معطل در مواجه با آن ابرو درهم می‌کشد. ضمن اینکه مثلا زنان می‌خواهند چه مدل آلترناتیوی را جایگزین این بکنند؟ حرکت در همان جهت پیشین خواهد بود، تنها شدت آن افزوده می‌شود. اینکه اگر مردان بازیکن زیاد بشوند زن ناگهان ترجیحی برای مردان خجالتی ِ سربه‌زیر ِ مظلوم ِ گل‌بخر/خودت باش پیدا می‌کنند در میان خیال‌پردازی‌های بامزه‌ی مرد بتاست. اتفاقی که می‌افتد، همانطورکه در جوامع سیاه‌پوستان آمریکا برای مثال دیده‌ایم، اینست که زن پیشفرضهای لازم برای «آلفا» تلقی کردن مردان را بالاتر و بالاتر و بالاتر می‌برد. الان در تهران اگر من به دختر بگویم «ممه‌هات تابه‌تا هستن» به نظرش آلفا می‌آیم، صد سال دیگر شاید لازم باشد هر مردی را که به من چپ نگاه کرد با اسلحه از پا دربیاورم. حرکت در یک جهت است، میزان پیش رفتن در آن دگرگون می‌شود.

همینجا برخلاف خیال‌پردازی‌های شما مشکل بیشتر زنان این نیست که «بنگرید با زنان چه می‌کنند»، مشکل‌شان اینست که «چرا کسی برای من این کارها را نمی‌کند».

البته پست قبلی من برای جلب توجه بود که فکر می کنم موفق بودم .
من مشکلات جدید با زنان را اصلا انکار نمی کنم ، بلکه خودم هم از این روش ها استفاده خواهم کرد اما چیزی که باید بپذیریم تبعات این بازی خطرناک
است . شما می گویید اینطور است و فلان است ، و خودتان را در جایگاه مظلومان میگذارید و البته هم برای کسی مهم نیست که این بازی چند نفر
زن و شوهر را به هم رسانده یا خیر ، بلکه محبوبیت آن برای هر قشری خواهد بود و این ترکش ها به خودتان و فرزندان تان خواهد خورد .
جدا از انتقاد به کاربرد این روش ها و درصد خطای بسیار بالا ، زامبی های نسل جدید که سرشان یک بند در آیفون هست بزودی App این کدها خواهد
آمد تا بتوانند برای مهارت های اجتماعی همزمان هم بهره بگیرند .
مرد مدرنی که مجبور به یادگیری این کدها می شود ، خودکار مجبور است نقش سنتی را بپذیرد تا درد خودش را التیام بدهد .
هر چند امیدی را برای بشر متصور نیستم ، اما وضع طبیعی انسان به اینجا ختم شده که ما هستیم و اگر هم در میان دوران جدید اینطور رادیکال عمل
کنیم بارقه ی امیدی نخواهد بود .


به علت پراکندگی و گسیختگی متنی عذر می خواهم به دلیل مشکلاتی است .
demeter نوشته: البته پست قبلی من برای جلب توجه بود که فکر می کنم موفق بودم .
من مشکلات جدید با زنان را اصلا انکار نمی کنم ، بلکه خودم هم از این روش ها استفاده خواهم کرد اما چیزی که باید بپذیریم تبعات این بازی خطرناک
است . شما می گویید اینطور است و فلان است ، و خودتان را در جایگاه مظلومان میگذارید و البته هم برای کسی مهم نیست که این بازی چند نفر
زن و شوهر را به هم رسانده یا خیر ، بلکه محبوبیت آن برای هر قشری خواهد بود و این ترکش ها به خودتان و فرزندان تان خواهد خورد .
جدا از انتقاد به کاربرد این روش ها و درصد خطای بسیار بالا ، زامبی های نسل جدید که سرشان یک بند در آیفون هست بزودی App این کدها خواهد
آمد تا بتوانند برای مهارت های اجتماعی همزمان هم بهره بگیرند .
مرد مدرنی که مجبور به یادگیری این کدها می شود ، خودکار مجبور است نقش سنتی را بپذیرد تا درد خودش را التیام بدهد .
هر چند امیدی را برای بشر متصور نیستم ، اما وضع طبیعی انسان به اینجا ختم شده که ما هستیم و اگر هم در میان دوران جدید اینطور رادیکال عمل
کنیم بارقه ی امیدی نخواهد بود .
خب آفرین، وقتی نقد به این خوبی دارید چرا آن کس‌شعرهای چندش‌آور را مخلوطش می‌کنید؟!
بله بازی نه راه رستگاری، که پیشروی در همان طریقت سقوط است. اما سوال اینست که «چه باید کرد»؟ منظورم سوال فلسفی یا اجتماعی نیست، در زندگی شخصی‌تان چه می‌کنید؟ من و خیلی‌ها مثل من از بازی برای ارتقای جایگاه اجتماعی خودمان به نحوی که پیشتر برای مردانی مثل ما ممکن نبود استفاده کرده‌ایم و اینرا به سادگی نمی‌توان رها کرد. اما مسئله اینست که کسی اهمیتی نمی‌دهد ما چه می‌کنیم و چه می‌خواهیم، سیستم بیرون از ما بوجود آمده و مستقل از ما به حیات خود ادامه می‌دهد، به ژاپن بنگرید که نیمی از مردان آن هرگز ازدواج نخواهند کرد و بچه‌دار نخواهند شد اما با این وجود آن جامعه به حرکت خود در جهت زوال ادامه می‌دهد. اتفاقا تنها راهی که به ذهن من می‌رسد به حداکثر رساندن منطق موجود است تا جایی که سیستم دیگر قادر به بازتولید بیشتر خود نباشد. چون تا وقتی زنان حق انتخاب دارند و معیارهای انتخابشان همینهاست، مردانی خواهند بود که خودشان را با این معیارها مطابقت بدهند، فارغ از اینکه چقدر دیسژنیک باشد.

اینجا مظلوم و ظالم وجود ندارد پای رانه‌های طبیعی بشری در میان است. ما از یک فرمول موجود استفاده کردیم و موفق نشدیم، درپی فرمول دیگری رفتیم و موفق شدیم. به همین سادگی. نه ما ظالم هستیم برای پیروی از امیال هرزه‌ی خودمان، نه زنان برای پیروی از آلفاپرستی خودشان.
demeter نوشته: مرد مدرنی که مجبور به یادگیری این کدها می شود ، خودکار مجبور است نقش سنتی را بپذیرد تا درد خودش را التیام بدهد .
این عارضه‌ی آموختن کدها نیست عارضه‌ی هم‌نشینی با زن مدرن است. ما از این هیولاها بیزاریم و همان تصویر دروغین ِ «مادر فداکار، همسر وفادار، دلبر دلدار و دختر پرستار» را می‌خواهیم. یک دلیلی داشته که آنرا آفریده‌ایم و در پهنه‌ی تاریخ به زنان تحمیل کرده‌ایم. «خود زنان چنانکه هست» درست به مثابه‌ی «خود مرد چنانکه هست» برای جنس مخالف تهوع‌برانگیزست. ما دو چندان نا امید هستیم چون دو چندان زحمت کشیده‌ایم و احساس اینکه زحمات ما هرگز پاداشی شایسته نگرفته‌اند و این لاشی ِ دهان‌دریده‌ی مدرن آن جایزه‌ای نیست که امیدوار به دریافتش بودیم ما را دلزده کرده.
Ouroboros نوشته: اتفاقا تنها راهی که به ذهن من می‌رسد به حداکثر رساندن منطق موجود است تا جایی که سیستم دیگر قادر به بازتولید بیشتر خود نباشد. چون تا وقتی زنان حق انتخاب دارند و معیارهای انتخابشان همینهاست، مردانی خواهند بود که خودشان را با این معیارها مطابقت بدهند، فارغ از اینکه چقدر دیسژنیک باشد.
------------------------------>

Ouroboros نوشته: حرکت در همان جهت پیشین خواهد بود، تنها شدت آن افزوده می‌شود. اینکه اگر مردان بازیکن زیاد بشوند زن ناگهان ترجیحی برای مردان خجالتی ِ سربه‌زیر ِ مظلوم ِ گل‌بخر/خودت باش پیدا می‌کنند در میان خیال‌پردازی‌های بامزه‌ی مرد بتاست. اتفاقی که می‌افتد، همانطورکه در جوامع سیاه‌پوستان آمریکا برای مثال دیده‌ایم، اینست که زن پیشفرضهای لازم برای «آلفا» تلقی کردن مردان را بالاتر و بالاتر و بالاتر می‌برد. الان در تهران اگر من به دختر بگویم «ممه‌هات تابه‌تا هستن» به نظرش آلفا می‌آیم، صد سال دیگر شاید لازم باشد هر مردی را که به من چپ نگاه کرد با اسلحه از پا دربیاورم. حرکت در یک جهت است، میزان پیش رفتن در آن دگرگون می‌شود.

به باور من مهمترین عارضه‌ی بازی از بین بردنِ توانِ خودتحلیلیِ آن است! این است که در بازی شما با تکنیک‌ها، توصیه‌ها و مفاهیم متناقض زیاد مواجه می‌شوید. البته برای هر روش غیرمدونِ غیرعلمی، این کمابیش طبیعی‌ست و قابلِ قبول. برای بازی البته من فکر نمیکنم این تناقض‌ها ایراد اساسی باشد، چرا که بازی چیزی جز یک روش برای خودآگاهی و اعتماد به نفس لازم برای برخوردِ درست با زنان بخشیدن، به مردان نیست. چیزی شبیه به «چطور یک هندوانه شیرین و رسیده را بشناسیم و بخریم» است، ایراد علمی نبودن و مدون نبودن از ایندو به یک اندازه مضحک است.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64