دفترچه

نسخه‌ی کامل: جستار آزاد تالار زنامرد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64
یه نفر نوشته: [عکس: 31.jpg]وقتی مردان نسبت به سایه هم دچار دگرگونی میشوند، چه اعتباری دارند؟؟؟؟!
همین شهوت مرد است که زنان را زنده نگه داشته است. امام از آن دنیا
یه نفر نوشته: یاد ضرب المثل یاسین توی گوش خر خوندن افتادمالبته دور از جون خر.. میدونستی خر جاندار است؟! :-)
شما کسداران چیزی بجز کس داران نیستید. شماها پلیدترین، بی‌اخلاق‌ترین و گرازترین موجودات عالم امکانید. پیاپی دست‌های‌تان را می‌گذارید روی گوش‌های‌تان و صدای‌تان را روی سرتان و سپس چون گراز حمله می‌کنید اما به حکم ضرب‌المثل معروف در جای سفت شاشیدن، این حمله گرازگونه شما گاهی به بتون‌های مسلحی است که سبب‌ساز گردن‌شکستگی شما گرازصفتان می‌شود.
Mehrbod نوشته: شاید, ولی خوب فریفتن دخترها هم یک بازی است و من از این بازی‌هایِ ذهنی لذت میبرم: راه‌های دلبری و مخ زدن - برگ 17نیاز جنسی من دگرجنسگرا است, ولی اگر همجنسگرا بودم شاید از زندگی بیشتر هم خوشی میبرم, چون دوستان همجنسگرا چندتایی دارم و اینها هتا از من که آدم خوشگذران و بگو بخندی هستم شادتر و نرمخوتر و آسانگیرتر هستند.نه مطمئن نیستم, چگونه این فرجام را گرفته‌اید؟ 39 خانواده, دامن مادری, اینها برای من همیشه آزارنده بوده‌اند تا آموزنده.بجایش مردان, دوستان نزدیک پسرم, کتابهایی که خوانده‌ام, ابزارهایی که مردان برایم فراهم‌آورده‌اند, اینها سرچشمه‌یِ خوشی و پرورش من بوده‌اند.
به شدت با تو موافقم مرد پارسی‌گوی! من هم در تمام طول عمرم از مادر، کانون گرم خانواده، از خواهر، خاله، عمه و هر چیزی که نشانی از زنیت و زنانگی در خود داشته باشد، بیزار بوده‌ام و هستم چون ضربه‌های جبران‌ناپذیری از این کسداران بی‌اخلاق که بهتر است بگویم بی‌همه‌چیز متحمل شده‌ام و دیرزمانیست که انگیزه قوی برای انتقام دارم.
izabel نوشته: پس همین نشان میدهد برای لذت بردن به زن نیاز دارید!! (حال به هر دلیل) خیر برای مردان سخت است که از موجود زیبایی چون زن دست بکشند و به مردی دیگر پناه ببرند! (خوشی مردان همجنسگرا خوشی هست کاذب و بیمارگونه) اینگونه که هر مردی از زنی زاییده شده و به دست همان زن پروش یافته (خلاقیت . خلق و خو و ....) پس انکار تاثیر و نقش یک زن در موفقیت هر مرد بیهوده است! خب چون برای شما آزار دهنده بوده دلیل نمیشه برای همه اینگونه باشه! همان مردایی که کتاب و ابزار را برای شما فراهم کردند مهر و محبت و سخاوت را از زنی اموختند!!
خوب است که خود اعتراف می‌کنید مردان را زنی به اسم مادر پرورش داده است و وقتی که فروید به ما گفت 95 درصد شخصیت هر فرد تا پنج سالگی شکل می‌گیرد آنگاه این دیگر از روز روشنتر است که همه فساد و تباهی که آدمیان را از پیش از تاریخ تا همینک فراگرفته است بابت همین زنان بوده است. زنانی که مادر نامیده شدند و با لجن‌مالی 95 درصد شخصیت یعنی 95 درصد زندگی آدمیان، باعث ظهور و بروز انواع شر در دنیا بوده‌اند. البته لازم به اعتراف شما نبود چون آنقدر شواهد مربوط به اهریمنی بودن زنان وجود دارد که دیگر برای صدور حکم نیازی به اخذ اعتراف از متهم وجود ندارد.
izabel نوشته: شما به وسیله تزریق چند روز نخوابید! ببینید چه بر سر پوست و گیج گاه باقی اعضای بدنتان می اید!! بدن به خواب نیاز دارد تا سلامت بماند ... مطمئن باشید هیچ زمانی نمیشود زن را حذف کرد زن و مرد مکمل هم هستند از هر جهت به هم نیازمندند (البته نیاز زن به مرد کمتره :دی) و اگر هم به فرض محال همچین شرایطی پیش بیاید من مطمئنم حداقل شما یک نفر به اون سمت نمیرید چون شیرینی وجود زن رو بارها تجربه کردید!! :e405:
فقط می‌شود گفت خودشیفتگی زنانه. چقدر متوهم هستید شما زنان! براستی می‌پندارید تا بدین حد مردان به شما نیاز دارند؟ البته نیاز دارند اما نه شما به حفره لای پای‌تان.
sara نوشته: انتخاب و رای دادن برای زنان همانقدر تاثیر گذار است که رای دادن یک مرد .زن می تواند به جنگ برود و از ارزش های خودش دفاع کند . ولی در کنار همه ی اینا دشواری زن را به عنوان « مادر بودن » فراموش کرده اید. مردی که به جنگ می رود و زنی که تنها می ماند با همه دشواری هایش در جایگاه یک مرد و زن و مادر ...
بیایید جای‌مان را عوض کنیم؛ زنان بروند جنگ و بمیرند و مردان داغدار آنان بشوند، چطور است؟ آنطور که سرکار علیه فرمایش کرده‌اید و رنج داغداری را بیش از مرگ دانسته‌اید -که گویا این را از هیلاری کلینتون وام گرفته‌اید چون او نیز در این باره سخنی مشابه گفته است- اینطوری زنان کمتر و مردان بیشتر رنج می‌کشند و اینگونه حقوق زنان بیشتر پاس داشته می‌شود. زنان راضی، مردان هم راضی، چه چیز از این بهتر؟
Tinnitus نوشته: شما کسداران چیزی بجز کس داران نیستید. شماها پلیدترین، بی‌اخلاق‌ترین و گرازترین موجودات عالم امکانید. پیاپی دست‌های‌تان را می‌گذارید روی گوش‌های‌تان و صدای‌تان را روی سرتان و سپس چون گراز حمله می‌کنید اما به حکم ضرب‌المثل معروف در جای سفت شاشیدن، این حمله گرازگونه شما گاهی به بتون‌های مسلحی است که سبب‌ساز گردن‌شکستگی شما گرازصفتان می‌شود.

[ALERT]کاربر Tinnitus
مهر ورزیده در مخاطب قرار دادن کاربران سایت از واژه های بهتری استفاده کنید طوری که جنبه ی توهین آمیز نداشته باشد.
پس از این پستهای شما که جنبه ی توهین آمیز داشته باشند ویرایش/پاک خواهند شد.
با سپاس[/ALERT]
Tinnitus نوشته: من در این مورد چون تجربه‌ای نداشته‌ام یعنی در هیچ گاه زندگی‌ام در پی کسداران نبوده‌‌ام بلکه تنفری دیرینه از آنان داشته‌ام نمی‌توانم پاسخی درخور بدهم تنها می‌توانم به طور انتزاعی بگویم این به قول مارکسیست‌ها نشان ازخودبیگانگی مردان است.
اگر براستی چنین است؛ و شما بر خلاف دیگران ضعف و ناتوانی خود را در رهایی از نیاز به زنان، در خودفریبی توجیه نمی کنید؛
باید درنظر داشته باشید که آتش نفرت به آنان وجود خودتان را نیز می سوزاند. تداوم افکار نفرت آمیز در ذهن و روان موجب هدر رفتن انرژی و قوای روانی می شوند. و زمان گرانبها دایما در این افکار نفرت انگیز تلف می شود. از این رو ابراز نفرت،پدافند از حقوق مردان(؟!) و یا مبارزه با زنانگی ممکن است در کوتاه مدت همچون یک مسکن موجب آرامش خاطر باشند؛ ولی در راستای عقلانیت و نگاه بلند مدت راهکارهایی کودکانه به نظر می رسند.
به باور من بهترین راهکار، تنها و تنها در پیشروی در گرو مسیر شخصیِ زندگیِ به غایت فردگرایانه و بی تفاوتی از اجتماع می باشد. زیرا در این صورت می توان خود را از پلیدی ها و تاریکی های جهان تا حدی رها ساخت.
نظرتان چیست؟
Rationalist نوشته: اگر براستی چنین است؛ و شما بر خلاف دیگران ضعف و ناتوانی خود را در رهایی از نیاز به زنان، در خودفریبی توجیه نمی کنید؛
باید درنظر داشته باشید که آتش نفرت به آنان وجود خودتان را نیز می سوزاند. تداوم افکار نفرت آمیز در ذهن و روان موجب هدر رفتن انرژی و قوای روانی می شوند. و زمان گرانبها دایما در این افکار نفرت انگیز تلف می شود. از این رو ابراز نفرت،پدافند از حقوق مردان(؟!) و یا مبارزه با زنانگی ممکن است در کوتاه مدت همچون یک مسکن موجب آرامش خاطر باشند؛ ولی در راستای عقلانیت و نگاه بلند مدت راهکارهایی کودکانه به نظر می رسند.
به باور من بهترین راهکار، تنها و تنها در پیشروی در گرو مسیر شخصیِ زندگیِ به غایت فردگرایانه و بی تفاوتی از اجتماع می باشد. زیرا در این صورت می توان خود را از پلیدی ها و تاریکی های جهان تا حدی رها ساخت.
نظرتان چیست؟

فردیت در عصر حاضر (و البته همیشه) چیزی‌ست شبیه به یک جوک است و بدست آمدنی نیست مگر با زیستن در غارهای زاگرس و البرز. اگر آن یکی مسکن است، زندگی در فردیتِ مطلقِ یک سوپر توهم است!
Rationalist نوشته: به باور من بهترین راهکار، تنها و تنها در پیشروی در گرو مسیر شخصیِ زندگیِ به غایت فردگرایانه و بی تفاوتی از اجتماع می باشد. زیرا در این صورت می توان خود را از پلیدی ها و تاریکی های جهان تا حدی رها ساخت.
درود، رشنالیست حقیقتا باور‌داری می‌شود در جامعه‌ای رو به زوال شانسی برای نجات هست؟ آنهم با دوری از اجتماع؟
در جنگل‌هایِ آمازون هم دیگر جای بکری نیست، به رسد به شهر.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64