Ouroboros نوشته: این به خاطر زدودن صفات قدسی از زنان نیست، در حقیقت شما آنقدر زنان را محترم و پاک و مقدس و ... میدانید که باور دارید هیچ خطایی نمیتوانند مرتکب بشوند، و حتی فحشا از قداست آنها چیزی کم نمیکند! و همینست، لاشیگری و هرزگی برای مرد مدرن جذاب و خواستنیست نه دافع و بیزاری برانگیز، به قول داستایوفسکی اصلا زن خراب از زن سالم برتر است!
خوب معلومه که زن خراب از زن سالم بهتره نه به خاطر قداست و این مهملات! بلکه به خاطر :
1 - تجربه سکس با زن خراب به قول شما به مراتب بهتر از همان تجربه به دختر آفتاب مهتاب ندیده است
2 - در قبال سکس با زن خراب نه به کسی بدهکار میشوید! نه وارد رابطه و دردسرهای بعدش میشوید! در صورتی که دختر آفتاب مهتاب ندیده زرتی میگه بیا منو بگیر :))))
3 - سکس هم همانند بسیاری سرویسهای دیگر میتواند کالا باشد که البته هست، این کالا را میشود از زن خراب یا مرد خراب (gigolo) خرید! بهترینش را هم میشود خرید و مثل دختر آفتاب مهتاب ندیده هندوانه در بسته ولی کپک زده نیست!
4 - آنچه دوستان لاشی گری و خرابی و ... میدانند را من برعکس یک رابطه تجاری میدانم! و همیشه کار کردن با پروفشنال ها بهتر از کار کردن با آماتورهاست :)
5 - در راستای شماره 3 زن تن فروشی که حرفه ای کار میکند کلی بروشور و عکس و تست و امتحان و ... دارد و شما مطمئن هستید که همان چیزی را خواهید گرفت که میخواهید! و به لطف علم پزشکی مشکل گشادی و ... هم این روزها به خاطره تبدیل شده!
برای همینه که در نظر من زن خراب یا به قول دوستان جنده! (که البته بسیار فرق است بین *جنده و تن فروش**) هرگز جایگاهش از دختر پیغمبر نه تنها پایین تر نیست بلکه بالاتر هم هست! و صد البته یکی از دوستان نزدیک من آقا رئیسه :))) پس من همیشه کالای درجه یک را با قیمت مناسب تهیه میکنم.
* جنده : کسی که همین طوری و برای ارضای جنسی و حشر بیش از حدش چپ و راست با هر ننه من قمری سکس میکند آن هم رایگان و تازه شاید یک پولی هم بدهد (زن یا مرد فرقی نداره)
* تن فروش : کسی که برای کسب درآمد سکس میکند (باز هم زن یا مرد فرقی نداره)
sonixax نوشته: بلاگفا یک تکنولوژی بسیار قدیمی و به روز نشده هست.
ساده ترین ابزار انسان که همانا تکه سنگی نوک تیز باشه هم میتونه از مظاهر تکنولوژی به حساب بیاد ولی امروزه انسانی رو نمیبینید که به تکه سنگ نوک تیز وابسته باشه مگر اینکه مریضی چیزی باشه!
افراد تکنولوژی هراس معمولن یا آویزون تکنولوژیهای آسیب رسان گذشته هستند! مثلن ول کن ماشینهای قدیمی نیستند و جان خودشان و محیط زیست و جان دیگران و ... را همه را خطر میندازند به خاطر اینکه فکر میکنند ماشینهای جدید زیادتر خراب میشوند، محکم تر نیستند و یا به درد بخور نیستند و از این مدل باورهای تمامن اشتباه. البته اگر دوز تکنولوژی هراسی خیلی زیاد باشد به زندگی قبیله ای و همون تکه سنگ و ... هم گیر میدهند و آن را خطرناک میبینند.
از همین روی وابسته بوده به تکنولوژیهای قدیمی در حقیقت وابستگی به تحجر است و نه وابستگی به تکنولوژی!
مثلا غرق شدن دخترها در تلفن هوشمند و آسیبی که این به روابط اجتماعی میان زن و مرد میزند به خاطر تکنولوژی قدیمیست؟!
مشکل خیلی جدیست و به قولی، شما باید با موبایل دختر در جلب نظرش رقابت بکنید! این وضع را حتی در میهمانیها هم میبینید و من هنوز هیچ راه درست و درمانی برای دفیوز کردن آن نیافتهام. روابط اجتماعی و عمومی آنها هم به شدت از این بابت آسیب دیده و الان دختر زیر ۲۰ سال که میتوانند ده دقیقه گفتگوی معمولی داشته باشد به سختی پیدا میکنید. من هر وقت یک دختر زیبایی در خیابان میبینم که دارد با هدفون موزیک گوش میکند عصبانی میشوم.. البته مانع من که نمیشود، ولی خودمانی یاد آن روزهای خوب قدیم به خیر که تنها مانع مخزنی دوست ِ چاق بدریخت دختر بود که مزاحمت ایجاد میکرد.
Ouroboros نوشته: مثلا غرق شدن دخترها در تلفن هوشمند و آسیبی که این به روابط اجتماعی میان زن و مرد میزند به خاطر تکنولوژی قدیمیست؟!
اتفاقن برعکس غرق شدن دخترها در تلفنهای هوشمند باعث بهبود روابط اجتماعیشان میشد! به خصوص در جوامعی مثل ایران که زن را موجودی خاک بر سر و تنها برای سکس میبیند!
Ouroboros نوشته: مشکل خیلی جدیست و به قولی، شما باید با موبایل دختر در جلب نظرش رقابت بکنید! این وضع را حتی در میهمانیها هم میبینید و من هنوز هیچ راه درست و درمانی برای دفیوز کردن آن نیافتهام.
سنتی نباشید! همین کافیست.
وقتی کسی دوست دارد با وایبر و واتس اپ و تلگرام ارتباط برقرار کند! همراهیش کنید جواب میدهد.
Ouroboros نوشته: روابط اجتماعی و عمومی آنها هم به شدت از این بابت آسیب دیده و الان دختر زیر ۲۰ سال که میتوانند ده دقیقه گفتگوی معمولی داشته باشد به سختی پیدا میکنید.
یک زمانی حرف زدن دخترها کلن غیر معمول بود! شما اکنون به گفتگو میان مردم میگویید عادی! تنها راه این است که قبول کنید گفتگو از طریق همان گجتها هم عادیست و غیر عادی نیست.
Ouroboros نوشته: من هر وقت یک دختر زیبایی در خیابان میبینم که دارد با هدفون موزیک گوش میکند عصبانی میشوم..
چرا ؟ چون فقط دارد موزیک گوش میدهد و به شما گوش نمیدهد ؟!
Ouroboros نوشته: البته مانع من که نمیشود، ولی خودمانی یاد آن روزهای خوب قدیم به خیر که تنها مانع مخزنی دوست ِ چاق بدریخت دختر بود که مزاحمت ایجاد میکرد.
شما فن های مخ زنی را خوب بلدید ولی ایراد کار اینجاست که آنها را مدرن نکرده اید!
شخصن پای مالتی پلیر GTA V مخ زنی کرده ام :))
کافیست قدری با تکنولوژی آشتی کنید و در همان راهی که آن دخترها میپسندند فنهایتان را اجرا کنید. تمام خرجش هم یک اسمارت فونِ درست و درمان است.
sonixax نوشته: فقط دارد موزیک گوش میدهد
من شخصا بدون موزیک سر درد میگیرم و اصن نمیتونم تحمل کنم... تقریبن همه جا پلیرم باهامه. فقط سر کلاس دانشگاه آهنگ گوش نمیدم... اونم چون قبلن یه استاد آخوندی داشتیم عوضی نکبت بود و از خانوما بدش میومد و همیشه از بدحجابی نالان بود. منم اصن بدحجاب نیستم مخصوصن تو دانشگاه که حراست گیر میده، یعنی این آخونده اصن خانم مانتویی رو میدید انگاری زخمش تازه میشد و فقط به چادر چاخچور اعتقاد داشت...
یه بار زیر مانتو شالم هندسفریمو قایم کرده بودم و ته کلاس موزیک گوش میدادم که این آخونده اسممو خوند چن بار و من جواب ندادم و بعدش که متوجه شدم هندسفری رو از گوشم دراوردم دید موزیک گوش میکردم هرچی لایق خانواده و خاندانش بود بهم گفت... من سریع رفتم حذفش کردم...
بهم میگفت شما فهم و شعور نداری به استادت احترام بذاری و من دارم با دیوار حرف میزنم و... آخه اشغال عوضی چرت و پرتای تو ارزش شنیدن داره میای سرکلاس درباره حجاب و آخر الزمان و رابطه نامشروع آقایون و خانما حرف میزنی...
کلن به خانمای مانتویی عقده داشت فقط به خانما گیر میداد عقده ای نکبت...
Ouroboros نوشته: مثلا غرق شدن دخترها در تلفن هوشمند و آسیبی که این به روابط اجتماعی میان زن و مرد میزند به خاطر تکنولوژی قدیمیست؟!
مشکل خیلی جدیست و به قولی، شما باید با موبایل دختر در جلب نظرش رقابت بکنید! این وضع را حتی در میهمانیها هم میبینید و من هنوز هیچ راه درست و درمانی برای دفیوز کردن آن نیافتهام. روابط اجتماعی و عمومی آنها هم به شدت از این بابت آسیب دیده و الان دختر زیر ۲۰ سال که میتوانند ده دقیقه گفتگوی معمولی داشته باشد به سختی پیدا میکنید. من هر وقت یک دختر زیبایی در خیابان میبینم که دارد با هدفون موزیک گوش میکند عصبانی میشوم.. البته مانع من که نمیشود، ولی خودمانی یاد آن روزهای خوب قدیم به خیر که تنها مانع مخزنی دوست ِ چاق بدریخت دختر بود که مزاحمت ایجاد میکرد.
در این زمینه اوضاع تنها رو به بدتر شدن است. بگذارید نکتهای خندهدار برای شما بگویم, بخشی از پول
آسانی که من درمیاورم از همین برنامههایِ موبایل میباشد, ولی این پول بسختی تاوانی هم برای
بیزاریای که بمانند شما, از دیدن این زامبیهایِ سرگردان و گوشی-به-دست من دست میدهد, میباشد.
گیرایی کار همینجاست که این هنجارهای ضد اجتماعی را امروزه "رسانههایِ اجتماعی / social media" نیز مینامند و تنها در
ردّههایِ جامعهشناسی و فلسفه است که نگرش بدبینانهیِ بالا به چشم میخورد; در خودآگاهی بیشتر مردم هنوز این هنجارها, اینکه کس
خودش را در هالهای از موسیقی و نوشته و صدا و نور غرق نموده و در جهانی مجازی زندگی کند, افزایش و بهکرد رابطههای اجتماعی به شمار میایند.
پ.ن.
باری دیگر, این گرفتاری از جنسی نیست که بدست خود تکنولوژی نتواند برداشته بشود. من در زمینههایِ جامعهشناسی همواره میپژوهم و
گرایشها را دنبال میکنم, و دیدهام که از هماکنون جنبشهایی اینجا و آنجا دارند پدید میایند و ریشه میدوانند که در ستیز با این رفتارهای ضداجتماعی میباشند.
زمانیکه ناخوشنودی مردم از یک آستانهای بالاتر برود که به کاهش فرآورینی (productivity) و افزایش
افسردگی بیانجامد, سیستم ناچار از یافتن
راهکار خواهد بود و در این زمینه, فرهنگسازی یکی از راهکارهای خوب و کارآمد به شمار میرود.
لطفا پاسخی برای این متن فمینیستی بنویسید.
نقل قول:۱. چند سال پیش فرصتی پیش آمد تا با دوستی که به تازگی از ایران مهاجرت کرده بود، ساعاتی دربارهی شرایط بعد از مهاجرتش گفتگو کنم. از وضعیت نژادپرستی و تبعیض بسیار نالان بود، و به گفتهی خودش، میزان نژادپرستی و تبعیض در این کشور را حتی بیشتر از ایران میدانست! نکتهی جالب ماجرا این بود که کشور مقصد این دوست عزیز، همیشه در آمارها جزو بهترین کشورها برای مهاجرین و اقلیتهای نژادی و زنان بود.
۲. دیروز مطلبی کوتاه و طنزآمیز دربارهی تبعیض جنسیتی در برخورد با زنان پست کردم. دوستی گرامی بعد از اینکه کامنتی نیشدار دربارهی اینکه «آیا فمنیست ایرانی هم حاضر به انجام کارهای طاقتفرسا هست یا خیر» زده بود، در کامنتی دیگر نوشته بود «نمیشه که مسئولیتی نپذیرفت و حقوق برابر خواست» .
۳. مطلبی که دوست مهاجر بنده فراموش کرده بود، یا ترجیح داده بود فراموش کند، و بر اساس آن میزان تبعیض کشور مقصدش را بیشتر از ایران میپنداشت، این بود که او یک «مردِ سفیدپوستِ فارسزبانِ مسلمانِ ساکن پایتخت» بود، که هر یک امتیازاتی (privilege) برای او داشت، که سایرین از آن بیبهرهبودند! به زبان سادهتر، او بخشی از اکثریتی بود، که احتمالا اگر هم تبعیضی وجود داشت، به سودش بود تا به ضررش! حال که در کشوری دیگر در گروه اقلیت قرار گرفته، احتمالا برای اولین بار طعم چندشآور تبعیض را چشیده بود.
۴. استدلالهای زیادی در له و علیه این پرسش وجود دارد که آیا مسئولیتپذیری یا مبارزه برای حقوق برابر برای یک اقلیت، وظیفه است یا خیر. اما بنظر من جدا از اینکه «مسئولیتپذیری» عبارت مبهمیست و مشخص نیست که این مسئولیت از طرف چه کسانی تعیین و تبیین میشود، نکتهی مهمتری ورای این استدلالها وجود دارد. اینکه حتی اگر مسئولیتی وجود دارد، بر دوش کیست؟بنده ادعا میکنم که اگر هم مسئولیتی برای رسیدن به حقوق برابر وجود داشتهباشد، این مسئولیت بر دوش تمام افراد جامعه است، بدون درنظرگرفتن اینکه آیا خودشان هم بخشی از اقلیتهای مورد تبعیضقرارگرفته هستند یا خیر. نیازی نیست که ما یک زن باشیم تا برای حقوق برابر زنان مبارزه کنیم، یا یک همجنسگرا باشیم تا برای حقوق همجنسگرایان تلاش کنیم. به زعم بنده دوست کامنتگذاری که ادعا کرده بود زنان برای حقوق برابر باید مسئولیت بپذیرند، دچار همان مشکلیست که باعث شده بود دوست مهاجر بنده، خارج از ایران خود را دچار تبعیض بیشتری ببیند.کسی برای «مردِ سفیدپوستِ فارسزبانِ مسلمانِ ساکن پایتخت» بودن و بهرمندی از مزایای آن، مسئولیتی نمیپذیرد، پس چرا یک زن، یک همجنسگرا، یک کرد یا بلوچ، یک مسیحی و ... باید برای اینکه حق برابری داشته باشد، باید مسئولیت ویژهای بپذیرد؟ مگر چند دهه قبل، سیاهپوستان امریکا برای اینکه حقوق برابر داشته باشند، مسئولتی پذیرفتند؟
حقوق برابر و عدم تبعیض، یک هدیه یا پیشکش نیست که برای رسیدن به آن میبایست مسئولیتی بپذیریم، بلکه همانطور که از لفظ آن برمیآید، یک «حق» است. نداشتن این حقوق، «ظلم» است، نه یک «مسئولیت» برای بدست آوردنش!بنظرم میرسد که این دیدگاه از آنجا ناشی میشود که بسیاری از ما خود را در تبعیضی که برعلیه اقلیتهای قومی و عقیدتی و زنان اعمال میشود، شریک نمیدانیم، یا به عبارتی بدلیل اینکه آن را تجربهنکردهایم، درک صحیحی از اینگونه تبعیضها نداریم، و تصویر میکنیم اقلیتها و زنان موظفند مسئولیتی بپذیرند تا بتوانند از حقوق یکسانی برخوردار باشند ، همان حقوقی که احتمالا من و شما، به عنوان یک «مردِ سفیدپوستِ فارسزبانِ متولد پایتخت» بطور مادرزادی از آن بهرهمند هستیم و آن را بطور ذاتی، حق طبیعی خود میدانیم!
من اسم پیج را در گوگل پلاس رو "نقد فمینیسم" گذاشتم که اگر نمیپسندید عوضش کنم. زیاد رویش وقت نگذاشتم ولی فکر کنم کمکم مخاطب خود را پیدا کند. مثلا لینک زیر که یک کاربر دوازده هزار فالوعری یک مطلب پیج را به اشتراک گذاشته:
اینجا
Hormoz نوشته: لطفا پاسخی برای این متن فمینیستی بنویسید.
از یه طرف میگه بعضی ها privilege دارن ، از یه طرف توقع داره privilege داران به اندازه ندارندگان انگیزه برابری طلبی داشته باشن
این «نمیشه که مسئولیتی نپذیرفت و حقوق برابر خواست» از یک دیگاه درسته اگر منظور از مسئولیت این باشه که در نگاه به مساله حق یک بام ودو هوایی نباشیم یعنی در نظر بگیریم اجزای یک نظام حقوقی یا اخلاقی قدیمی همه با هم کار می کنن ویک بسته کارکردی و ارزشی هستن و شما اگر فقط به آن قسمتی که به ضرر خودتان هست ایراد بگیرید و هر جا به نفعتان بود به بخش دیگرش که ظلم به دیگری است ایرادی ندارید ، این با ادعاهای لیبرالیسم و ترقی خواهی خودتان ناسازگار و دوگانه استانداردی ست. مثلا میشه گفت " شما که با برخی فرودستی ها برای زن مخالفید چطور با این که مرد مسئول تامین مالی زن هست مخالفتی ندارید؟ " در صفحه پدافند از حقوق مردان و فمینیسم این سایت از این مثال ها زیادهست اگر بخواید لیبرالیسم زنمحور رو با سلاح خود لیبرالیسم بزنید.البته این استدلال در مورد سنت گرایان و واپس گرایان صادق نیست چون اونها ادعای برابری خواهی نکرده ان
"اگر هم مسئولیتی برای رسیدن به حقوق برابر وجود داشتهباشد، این مسئولیت بر دوش تمام افراد جامعه است"
همه یک جامعه در برابر معیارهایی که برای عدالت وضع کرده مسئوله ولی اگر معیار عدالت در جامعه ای برابری نباشه چه؟ بحث های اینجا درباره سنت و ترقی خواهی این پرسش را در ذهن من ساخت که چرا باید فکر کنیم برابری خواهی یک ایدئولوژی مثل ایدئولوژی های دیگر نیست و برای به کرسی نشاندن حرفش نیازی به اثبات یا پیروزی در عمل ندارد؟
«مردِ سفیدپوستِ فارسزبانِ مسلمانِ ساکن پایتخت»!
اشکال این کسانی که فارس زبان بودن رو امتیاز ناحق می دونن اینه که فکر می کنن زبان فارسی چون زبان مادری یک عده ست رسمی شده تاریخ چیز دیگری میگه. این احمقانس که ادم فکر کنه عادلانه یعنی زبان رسمی زبان مادری هیچ کس نباید باشه. فارسی زبانیست که بالای 90 درسد مردم ایران اونو می فهمن و این برای راه انداختن کارها و همجوشی مردم خوبه.چرندبافی چپی آخرش به اینجا هم میکشه که برابری فرد با فرد رو به زبان با زبان هم تعمیم میده . زبانی که میراث ایران پیش از اسلام رو به پس از اسلام انتقال داده و عامل تداوم ایران شده رو با هر زبان دیگری برابر می دونه در حالی که در قدیم هر زبانی جایگاه و احترام خودشو داشت و مدعیان نمایندگی زبانها پا در کفش هم نمی کردن . تفاوت رسمی بودن یک مذهب یا قومیت با رسمی بودن زبانی که بیش از هزار سال زبان دیوانسالاری چندین قلمرو پادشاهی در پهنه بزرگی از جهان بوده اینه که حتی در دیدگاه لیبرال و حقوق بشری هم زبان رسمی به عنوان وسیله اداره کشور و در پیوند با وظایف روزمره و مشترک بین همه حکومت هاست بر خلاف قومیت ومذهب . اگر هم درس یاد گرفتن یا نگرفتن بچه های مدرسه ای مورد نظر باشه خب میشه روش های فارسی آموزی رو بهتر کرد یا مثل خیلی از خانواده های با شعور شهر های غیر فارسی زبان بچه رو در خانه دو زبانه بار آورد تا در مدرسه به مشکل نخوره. در این حالت کسی که به لحاظ هویتی فارسی زبان نیست هم در عمل با بقیه فارسی زبانان فرقی نداره . بسیاری از دوستان من از این خانواده ها هستن.
قبلا امیر درباره این نوع نگاه ها خیلی نوشته که جالبه
Ouroboros نوشته: مارکسیسم فرهنگی درواقع «بیماری گرامشی» بود، او که از نزدیک شکست مفتضحانهی مارکسیسم از فاشیسم را در ایتالیا دیده بود، به این باور رسید که یک انقلاب فرهنگی در تمام عرصههای جامعهی غربی نیاز است تا انقلاب سیاسی اثرگذار بشود. در دنبالهی این تز متفکران مکتب فرانکفورت از آن روش بیمار مارکس در تحریف تاریخ جهان به مثابهی بهرهوری از زحمتکشان دستگاهی عمومی اختراع کردند برای در بر گرفتن همهی انواع «سرکوب»، تاریخ همینطور تحریف شد به عنوان بستر بهرهوری غرب از شرق، سفیدپوست از تیرهپوست، مرد از زن...
مارکسیسم در حقیقت فریم فلسفی آفرید که فمینیسم و فرانکفورتیسم در آن امکان برپا کردن یک رتوریک سازمانیافته را پیدا کردند و خیلی زود از مجموعهی این خیالپردازیها دربارهی «سرکوب»های مختلف تاریخی سیستم سیاسی فاسد، ناکارآمد و انگلپروری را بیافرینند که در آن همه از هم طلبکار هستند و گروههای «تحت ستم» مختلف برای باجگیری از گروههای «ستمکار» به رقابت میپردازند.
نظریهپردازان این خیمهشب بازی روشنفکران خردهبورژوا، آکادمیسینها و … بودند که با ورشکستگی سیاسی مارکسیسم در بنبست شوروی استالینی، به دپارتمانهای علوم انسانی و هنر کشورهای غربی تبعید شدند و آنجا به تربیت نسلی از جوانان پرداختند که ارزشهای به زعم ایشان منطبق با پرولتاریای انقلابی را با خود داشتند، یا همان نسل می ۶۸. بعد از این دیگر مشخص است، مشتی بتای خردهبورژوا حسد، عقده، حقارت و حشر خود را کردند فضیلت انقلابی و آنها که میخواستند از ثروت، دارایی و خانههای خود مراقبت بکنند شدند «مفتخور انگلصفت». هر کدام یک جزوهی پنج صفحهای الفاظ دهانپرکن و چهار خط شعار ابلهفریب حفظ کردند و در جریان نوشابه باز کردن برای یکدیگر، جهان را به ویرانی و فضاحتی که میبینید کشاندند.
Hormoz نوشته: «مردِ سفیدپوستِ فارسزبانِ مسلمانِ ساکن پایتخت»
"سفید پوست" دیگه واقعا شاهکار بود در کشوری که اکثریت مردم سفید پوست قفقازی سان نیستن و ترکیبی از مدیترانه ای وسایر خاورمیانه ای ها هستن. گرفتاری های افغان چشم بادامی هم به نژادش مربوط نمیشه به وضعیت اقتصادیش مربوط میشه
مهاجرت به "پایتخت" هم که آزاده برای هر کس که کار یا توان خرید خانه در تهرانو داره
Hormoz نوشته: سفیدپوستِ
به آدمی که افکارش وارداتیه خوبه بعضی وقتا جواب وارداتی دادن :
the best way to troll someone who mentions "white privilege" or "white supremacy" is to accuse them of racism, first by even noticing the other person's race, and second by telling them something like "how do you even dare saying white supremacy? are you trying to say you are better?", compare them to stormfags, tell them that it's actually a hate speech and it hurts feelings of both colored people and non racist white people (like us) who grew up in multicultural neighborhood.
Repeat times ten, and if they don't agree threaten them that you'll inform authorities