دفترچه

نسخه‌ی کامل: پرسش و پاسخ‌های فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23
نقل قول:جا (بستر هستی) ، یک ویژگی درونی این جهان است.
جا و اسپاش[SUP][١][/SUP] در جهان هست ولی جهان در جایی نیست.
***
ریزگان[SUP][٢][/SUP] میتوانند دو جور از هم دور یا نزدیک بشوند[SUP][٣][/SUP]
یکی با جنبش در اسپاس و یکی با جنبش با اسپاش.
نمونه برای بهتر هوشیدن[SUP][٤][/SUP]:
چند مورچه روی یک بادکنک کنار هم ایستاده اند
یکبار خود این مورچه ها براه می افتند و از هم دور
میسوند و یکبارهم، نه، ما بادکنک را باد میکنیم
و این مورچه ها که به بادکنک چسبیده اند، از هم
دور میشوند.
اسپاش هم همینگونه است ولی سه گسترایی[SUP][٥][/SUP] :
شما و همسرتان در روی دو سندلی با دورای[SUP][٦][/SUP] دو متر از هم
نشسته اید و میبینید که دورای شما از همسرتان و از هر چیز
دیگر هی افزایش می یابد و برای نمونه دوبرابر میشود . در
اینجا به پهنه[SUP][٧][/SUP] ی خانه تان ( که دیگر دیوار های ان از هم
شکافته اند) افزوده شده ولی این افزایش جای همسایه هارا
هم نگرفته این چرا که به همراه شما همه ی شهر و خانه های
همه همسایه ها هم از هم دور شده اند.
جا، دارای ویژگی سرشتین[SUP][٨][/SUP] گسترش یا فروکش در خود است.
جا خودش در خودش باد میشود و نه در "جای" دیگر.
چیزها در جا، جابجا میشوند و جا، یک چیز نیست که
نیاز به جایی برای جنبش و دگرگونی داشته باشد-


درست مانند زمان که شما از "گذر" آن پیر میشوید ولی
خود زمان از گذر خودش پیر نمیشود. چون زمان یک "چیز"
نیست که بتواند گذر زمان (خود) را سهش[SUP][٩][/SUP] نماید.

از اینکه زمان شما را می گیرم ناراحتم. اما با اینکه احساس میکنم متوجه می شوم شما چه منظوری دارید اما در درستی بعضی از آنها شک دارم.
به عنوان مثال:

نقل قول:جا (بستر هستی) ، یک ویژگی درونی این جهان است.
این را از کجا فهم کرده ایم؟ آیا آروین یا منطقی انسانی ما را به اینجا رسانده که اطمینان داشته باشیم جا ویژگی درونی است؟ چه اشکالی دارد اگر بادکنک جهان ما بر پوسته بادکنکی بزرگتر ، کش بیاید؟ و این کشیده شدن وابسته به بادکنکی بزرگتر که در جایی دیگر کش می آید باشد؟

نقل قول:جا و اسپاش[SUP][١][/SUP] در جهان هست ولی جهان در جایی نیست.
این را چطور متوجه شدیم ؟ مگر ما از مرزهای فضا-زمان عبور کرده ایم؟ که اطمینان داریم جهان در جایی نیست؟

نقل قول:یکی با جنبش در اسپاس و یکی با جنبش با اسپاش.
جنبش در اسپاش که موضوع بحث ما نیست و جنبش با اسپاش را هم می پذیرم و مثال های مربوط به آن(مورچه و افراد روی صندلی خانه و..) را هم می پذیرم و قبول دارم.

نقل قول:جا، دارای ویژگی سرشتین[SUP][٨][/SUP] گسترش یا فروکش در خود است.
جا خودش در خودش باد میشود و نه در "جای" دیگر.
چیزها در جا، جابجا میشوند و جا، یک چیز نیست که
نیاز به جایی برای جنبش و دگرگونی داشته باشد-

نقل قول:جا، دارای ویژگی سرشتین[SUP][٨][/SUP] گسترش یا فروکش در خود است.
جا خودش در خودش باد میشود و نه در "جای" دیگر.
اگر گفته می شد جا، در جهان ما، در بعدی غیر قابل درک باد می شود باز قابل قبول تر بود تا جابجا شدن در خود!
باد شدن را بشر از کارکرد چیزی شبیه بادکنک متوجه شده و بادکنک هم چیزی بوده که در جایی(جهان ما) جنبش میکرده. حالا اینکه ما نمی دانیم بیرون این توده عظیم ماده چیزی وجود دارد یا نه؟ آیا میتواند ما را به این مفهوم برساند که قطعا و یقینا جا در خودش باد میشود؟؟؟(آیا تا به حال باد شدن در خود،آروین شده است؟)
باد شدن در جهان ما هیچگاه در خودش نبوده که حالا بتوانیم مدلسازی ذهنی چند فیزیک دان را(داستان بادکنک در جایی که جایی نیست!) جوابی قطعی و یقینی بدانیم
نقل قول:چیزها در جا، جابجا میشوند
این را می پذیرم
نقل قول:و جا، یک چیز نیست که
نیاز به جایی برای جنبش و دگرگونی داشته باشد-
این را از کجا فهمیدیم ؟ مگر از مرزهای فضا-زمان عبور کرده ایم؟؟
چه اشکالی دارد که بادکنک ما بخشی از پوسته بادکنکی بیرونی که اتفاقا آن هم در جایی در حال انبساط است باشد؟
نقل قول:درست مانند زمان که شما از "گذر" آن پیر میشوید ولی
خود زمان از گذر خودش پیر نمیشود. چون زمان یک "چیز"
نیست که بتواند گذر زمان (خود) را سهش[SUP][٩][/SUP] نماید.
مثال جالبی است اما ارتباط آن با بحث کمی مشکوک است چون پیر شدن و سهش زمان توسط خودش 2 چیز متفاوت است>>> پیر شدن موجود، بخشی از طبیعت زنده آن و مربوط به ژن تایمر است که فرمان میدهد دخلش را بیاورید!!! دیگر کارایی ندارد!!
اما زمانی که شما از آن سخن میگویید به احتمال قریب به یقین مشتی پالس الکتریکی و کارکرد سلول های خاکستری است!! که از جنبش اشیاء، گذر زمان را فهمیده. مثل فردی که خواب است و بیدار که شد گذر زمان را درک نمی کند.
این که زمان حس ندارد که گذرش را بفهمد درست است اما با اینکه مثال درست است ، ارتباطش را با بحث نمی فهمم.
chipollini نوشته: چه اشکالی دارد اگر بادکنک جهان ما بر پوسته بادکنکی بزرگتر ، کش بیاید؟
هر چه در این جهان هست، دارای گسترا های برابر شمار است، هیچ چیزی نیست
که برای نمونه تنها دوگسترایی باشد و برای نمونه رج یا تیل هندسی، تنها ،
هستی درون‌ویری دارند و نه برون‌ویری . بر این پایه اگر گستراهای دیگر هم باشند،
در ما هم هستند. از اینرو نمیتوان گفت که چیزی که ( برای نمونه جهان ما) درون
یک چیز دیگر است، گسترایان کمتری دارد. بزبان دیگر نمیشود بگونه ی
پیش انگاشت، پذیرفت که جهانی هست که یک یا چند گسترا بیش از جهان
ما دارد و جهان ما بخشی از ان است.!
chipollini نوشته: مثال جالبی است اما ارتباط آن با بحث کمی مشکوک است
ما هم تنها برای دریافت بهتر و گیرا بودن آن آوردیم و اینکه چاقو دسته اش را نمیبرد.

پارسیگر
اگه قطب های شمال و جنوب که از یخ هستند همگی آب شوند آیا همه خشکی های زمین زیر آب میروند؟
برای کارنگرفتن از کارواژه فهمیدن هنگامی که در خانه یا جایی گفت و گو میکنیم
چه پیشنهادی دارید؟
برای نمونه اگه من بگم. این رو هرچی زور بزنی درنمییابی
دوستان میگن...این دیوانست؟؟
راهی نیست چیز دیگر بگیم؟
با صحیح در نظر گرفتن جبرگرایی و همینطور برخی رویاهای صادقه یا دژاووها آیا میتوان این دو را به یکدیگر ربط داد؟
homayoun نوشته: برای کارنگرفتن از کارواژه فهمیدن هنگامی که در خانه یا جایی گفت و گو میکنیم
چه پیشنهادی دارید؟
برای نمونه اگه من بگم. این رو هرچی زور بزنی درنمییابی
دوستان میگن...این دیوانست؟؟
راهی نیست چیز دیگر بگیم؟
hushidan *
.
m@hdi نوشته: با صحیح در نظر گرفتن جبرگرایی و همینطور برخی رویاهای صادقه یا دژاووها آیا میتوان این دو را به یکدیگر ربط داد؟
na, nemishavad. dejavu yek irang e viri ast, barxâste az kâsti e karkarde maghz. rooyâ hây e râstin ham peyrow e dargiri hâye viri e zamân e bidâri az yeksoo, vaz sooy e digar, dorost darâmadane baxtaki o âmâri ânhâst
m@hdi نوشته: اگه قطب های شمال و جنوب که از یخ هستند همگی آب شوند آیا همه خشکی های زمین زیر آب میروند؟
آندو سرگاه همگی از یخ درست نشده اند. یخ های آنجا دوگونه است، یکی یخهای روی خشکی
که بویژه سرگاه پادخرسی ( قطب جنوب) چنین است (map 1) و دیگر یخهای روی دریا ، که بیشتر،
سرگاه خرسی (قطب شمال) اینگونه است. یخهایی که در روی دریا هستند، بخش بیشترشان درون
آب هست( image2) و اگر اینها آب بشوند، دگرگونی چندانی در تراز آبها پیش نمیآید،( قانون ارشمیدس)،
ولی اگر یخهایی که روی خشکی ها هستند، مانند یخچال های کوهستانی اروپا و ایسلند و گرونلند و
همچنین یخهای سرگاه پادخرسی. آب شوند، دچار بالا آمدن تراز دریا خواهیم شد ولی از سوی
دیگر، چون این یخها در سنجش با توده ی آبهای گویال زمین، اندک هستند، تنها بخشهای پست
جشکاد ها به زیر آب خواهند رفت، مانند بنگالادش و هلند و نیمی از شمال آلمان و فرانسه شاید.(map 3)
بزبان دیگر ، آبها تا ۷۰ متر بالا خواهند آمد و همه ی سرزمین هایی که زیر هفتاد متر از تراز
دریا جای دارند، از یک تا هفتاد متر تکابیده خواهند شد.


[ATTACH=CONFIG]3557[/ATTACH]
2
[ATTACH=CONFIG]3559[/ATTACH]

3
[ATTACH=CONFIG]3558[/ATTACH]

سرگاه = pole
پاد = anti
خرس = arctos
خرسی = arctic ( جایگاه ستارگان دُمب خرس بزرگ)
antarctic = پادخرسی

پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: na, nemishavad. dejavu yek irang e viri ast, barxâste az kâsti e karkarde maghz. rooyâ hây e râstin ham peyrow e dargiri hâye viri e zamân e bidâri az yeksoo, vaz sooy e digar, dorost darâmadane baxtaki o âmâri ânhâst

متوجه نشدم میشود به فارسی بگویید؟
مزدک گرامی‌ شما از کجا انقدر ایران دوست و علاقمند به پارسی‌ شدید؟ من هرچه مارکسیست - لنینیست دیدم جهان وطن بوده است!
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23