chipollini نوشته: آقای مزدک گرامی. اول از پاسخ پست قبلی تشکر میکنم و جالب است که در زمان نوشتن کت آبی رنگ برای انتخاب بین حسن و حسین!! شک کردم اما آخر از اسم جمشید استفاده کردم و در یک مورد کت اصغر آقا!!! اما جالب بود که شما دقیقا از همان کت آبی حسن یا کت سیاه حسین استفاده کردید!! احتمالا فیلمی سریالی چیزی در حافظه هر دوی ما پنهان بوده که در آن فیلم حسن آقا کت آبی داشته!!!!!!! اما نمیدانم چرا آخر سر به جای این دو اسم از جمشید استفاده کردم!!
3 پرسش کوتاه دارم
1- درست است که اینکه جهان دردها و غم هایی به همراه دارد نمیتواند دلیل این باشد که به خدایی باور پیدا کنیم!(این خنده دار است) اما جدا از وجود داشتن یا نداشتن خدا، آیا قبول دارید که دنیای ما کمابیش غم انگیز است و اینکه بسیار دردآور است که مثلا در این جهان کودکی زندگی میکند که مثلا بخاطر یک بیماری درد می کشد و یا انسانی در اثر گرسنگی میمیرد و.......... آیا قبول دارید که غم ها و درد های دنیا حداقل در ظاهر بیش از خوشی و شادی آن به نظر میرسد؟
2- شما جایی گفته بودید سالهاست نه شاد شده اید نه غمگین! اما علتش چیست؟؟ چرا با اینها مبارزه کرده اید؟؟ مگر شادی چه اشکالی داشته؟ مغز را نابود می کرده؟؟؟؟ یا توان آنرا پایین می آورده؟؟؟ البته احساساتی که شده اید!!! نمونه اش هم همین چند وقت پیش در حین دیدن فیلم هندی در کنار نوه هایتان
3- علت فاصله و یا عدم علاقه(بعضی مواقع) میان گیلانی ها و مازندرانی ها چیست؟؟؟
٢-
درست است من دچار سهش ها میشوم ولی شادی و اندوه در دیدن فیلم ها،
شادی و اندوه راستین نمیباشد. اندوه راستین زمانی است که برای نمونه
مادر یا پدر شما روی در خاک پنهان کنند و شادی راستین اینکه به یک
آرمان و کامیابی راستین برسید، برای نمونه در آیین پایان دانش اموختگی
فرزندتان، در پیروزی نیرو های سیاسی آزادی خواه و داد خواه در کشوری ...
ولی آدمی که پیر میشود و در زندگی اندوه های بزرگ راستین و شادی های
بزرگ راستین هم می بیند، از چیزهای کوچک دیگر که در زندگی اش روی
میدهند، دیگر سهس راستین شادی و اندوه ندارد. درست مانند یکی که
سالها در رینگ بوکس بازی کرده و اگر زمانی در خیابان یکی دو تامشت
بهش بزند، برایش مانند رنجه ی مگس است و از آن براستی دردش نمیآید.
پس من بدست خود این سهش هارا در روان خود نکشته ام ، بساکه :
" کتک خور من ملس شده است". وگرنه این سهش ها از زیبا ترین آورین-
های زندگی هستند که دستکم به یاد شما میاورند که زنده هستید!
---
١-
درست است، در این جهان اندوه بیش از شادی دیده میشود و هومن همواره
در آرزوی بهشت گمشده و باغ عدن است که نشان میدهد که زمانی در
گذشته، مردم روزگار شادتری داشته اند. یکی از برترین و آشناترین
نیایش های آریاییان که در سنگنبشته ها بجای مانده، در باره ی ستایش
شادی است و اینکه اهورا مزدا ، هومن را در بیخ برای شادی و شاد بودن
آفریده است و این اهریمن است که شادی را از او گرفته و به جهان اندوه
فرو فکند . مزدک بامداد که خود یک موبد دانشمند بود، از نوشته های
زرتشتی و مغان، چنین سفرنگ نمود که آن دیو اهریمنی که شادی را از
هومن گرفت، همانا دیو "آز" است که این نام به همان "حرص خوردن"
ویژگی داده شد. ( در باستان، رفتار های بد را به رخنه ی دیوان در
روان آدمی بر میبستند و واژه ی "دیوانه" هم از همین باور آمده است)
بزبان دیگر، مزدک بامداد نخستین کسی بود که ریشه ی پیدایش اندوه
و بدبختی هومنی را دریافت که همان آز و فزاده خواهی و کوشش در
گرفتن بهره ی کار و رنج دیگری برای خود میباشد. پس هومن ایراخته
به بدبختی است تا زمانی که دادگری همبودین پدید بیاید و "دیو آز"
شکست داده شود و شادی دوباره بسوی هومنی بازگردد.
روشن است که اگر برای نمونه، هزینه هایی که برای ساخت ناورهای
هواپیمابر و موشک ها و بمب های نوترونی و .. میشود، در راه
دانش پزشکی، زمین شناسی و ژنتیک، فیزیک و .. بکار رود، بیماری
و ویرانی و هتّا مرگ از جهان ریشه کن خواهد شد.
-----------------------
۳- کمتر همسایگانی را دیده ام که باهم بسازند. در باختر زمین هم
که بودم، میدیدم که همسایه ها بر سر اینکه شاخه ی درخت ان یکی
دو سانت در زمین این یکی سایه انداخته است، روی هم هفت تیر
میکشند و در بهترین ایستار، پیش دادگاه میروند ! اینها هم چنین
ناهمسازی هایی داشته اند که یکی از انگیزه های آن، این است
که تبریان، بسیار دینزده تر از گیلان هستند، چون تبرستان پیشتر
از گیلان به چنگار اسلام آلوده گشت و علویان که گروهی سختگیر
در دین بودند، در تبرستان ( مازندران) فرمانروایی آهنینی داشتند
و همواره میخواستند که قلمرو خود را به گیلان نیز گسترش دهند
ولی خب، از پس دیلم بر نمی امدند!
-----------------------
۰-
در اینگونه گفتگو ها که گزینش میان آدمهای الف و ب هست،
از نام های حسن و حسین به انگیزه ی نزدیکی آهنگ، سود بسیار
برده میشود و اینکه دو تن یکسان را نشان دهند. در گفتگو های
دادیک، از نامهای عمرو زید بجای آن سود جسته میشود.
•
پارسیگر