دفترچه

نسخه‌ی کامل: پرسش و پاسخ‌های فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23
اینکه شما میاید سلول های جنسی و تخمک ها را با گلبول قرمز مقایسه میکنید اصلا درست نیست!
سلول جنسی نر و مرد به تنهایی هیچی نیستند و تکاملی نخواهند داشت. حالا چجوری گلبول قرمز رو با این مقایسه کردید؟؟! نتیجه هم گرفتید!


مزدك بامداد نوشته: همه ی ویژگی ها جاندران وابسته به فرگشت[1] است.
تو رفتگی سلول قرمز هم جزو ویژگی جاندار است؟؟ اصلا مگه جاندار است؟
یه نفر نوشته: اصلا مگه جاندار است؟
نخستین جانداران، یاخته ها ( در ان زمان تکیاخته ها) هستند
و بودند. جاندار یا زینده به آن سامانه ای میگویند که:
١- انرژی بگسارد
٢- همانند زایی کند.
یاخته ها همگی فرگشت همان یاخته های آغازین هستند و
توانایی های آنهارا در خود نــِـهـُــفته دارند ولی در میان گونه های
فرگشته، " کارشناسی پیشه ای" پدید امده و گونه های
یاخته ها هرکدام کارشناس یک کار و خویشکاری شده اند.
[ATTACH=CONFIG]2427[/ATTACH]
همچنان که ژن مورچه ی سیاه هم یکسان است ولی
مورچه ی کارگر و مورچه ی سرباز و مورچه ی مادر از آن
پدید میاید که هرکدام یک ویژه‌کاری بر دوش دارند.
[ATTACH=CONFIG]2428[/ATTACH]



* تکیاخته = تک سلولی : مانند باکتری و آمیب و ...
همانند‌زایی = تولید مثل reproduction
ویژه‌کاری = specialized profession

پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: آن بدبخت که در خودآگاه خود اینرا نمیداند. شما هم در نوزادی خودآگاهانه شیر نمی مکید. برنامه ریزی ژنتیک شماست. برنامه ریزی فرهنگی ان دختر هم همین است، دست خودش نیست، آنجا یک همبود واپس مانده اسلامیستی قراضه است که از یک دختر که میتوانست ماری کوری بشود، یک ننه قمر درست میکند. ( ناگفته نماند که پیوند میان تک ها و همبود دیالکتیک و دوسویه است ولی همبود رُل نیرومندتری دارد). پس سخن من این است که نکوهش کردن چنین کسی از سوی شما نابجاست. باید نخست آن فرهنگ و همبودی را نکوهید که چنین کسانی را میپرورد. برای همین گفتیم: باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شوره زار خس [SIZE=3][/SIZE] تک ها= فرد ها individuum
آن بخش از نگاشت من؛ مربوط به بخشی از پاسختان بود که زنان را به فرنود در دست داشتن سلاح غریزه جنسی؛ همواره زرنگ و به واسطه آن مردان را برده شده ی آنها توصیف نمودید. و مقصود من نمایاندن این عدم کامیابی(؟!) در سایر شرایط بود. اما اکنون که بدان پرداختید؛
بسیاری از کسان(همچون خود من) در همین همبود متولد شده و تا بلوغ فکری و حتی پس از آن؛ مورد تجاوز روانی قرار گرفته اند؛ ولی با شهامت و آنچه من" اراده آزاد" می خوانم؛ به خرد خود بها داده و از بندگی و بردگی رهایی یافته اند! من منکر آن نیستم که هنوز در قرن بیست ویکم؛ در همبودهایی زنان با محدودیت ها و بی منزلتی های فراوانی دست به گریبانند؛ ولی چه اندازه برای رهایی از این خفت تلاش می کنند؟!
همچنین پیش تر نیز نگاشته بودم؛ که زنان در همبود، خودشان نقشی کلیدی دارند؛ پس همچنان نکوهش های من منطقی و بجا هستند!
ضمن اینکه برایم پرسش برانگیز است، که به بررسی سایر بخش های پاسخم نپرداختید.

نقل قول:این فروزه ی (Virtue/Tugend) شما ستودنی است ولی بهتر است انرا در اندرتار(internet) بکار بگیرید تا در زندگی راستین، چرا که میتواند به نابودی و زیان شما بینجامد، درست مانند داستان "آهویی در تویله ی خران". بویژه که اگر در ج. اسلامی بسر ببرید براستی چون آهویی در تویله ی خران گیر کرده اید!
سپاس!
من فردی غیر اجتماعی، کم سخن و بی تفاوت به اجتماع اطرافم هستم.
از این رو؛ کم تر در معرض زیان و خطر می باشم.
پس رو راستی و رک گویی من، متوجه اندک افرادی است که با آنهادر پیوند هستم
و برایشان ارزش و شانی درخور؛ درنگر می گیرم.
Rationalist نوشته: آن بخش از نگاشت من؛ مربوط به بخشی از پاسختان بود که زنان را به فرنود در دست داشتن سلاح غریزه جنسی؛ همواره زرنگ و به واسطه آن مردان را برده شده ی آنها توصیف نمودید. و مقصود من نمایاندن این عدم کامیابی(؟!) در سایر شرایط بود. اما اکنون که بدان پرداختید؛
بسیاری از کسان(همچون خود من) در همین همبود متولد شده و تا بلوغ فکری و حتی پس از آن؛ مورد تجاوز روانی قرار گرفته اند؛ ولی با شهامت و آنچه من" اراده آزاد" می خوانم؛ به خرد خود بها داده و از بندگی و بردگی رهایی یافته اند! من منکر آن نیستم که هنوز در قرن بیست ویکم؛ در همبودهایی زنان با محدودیت ها و بی منزلتی های فراوانی دست به گریبانند؛ ولی چه اندازه برای رهایی از این خفت تلاش می کنند؟!
همچنین پیش تر نیز نگاشته بودم؛ که زنان در همبود، خودشان نقشی کلیدی دارند؛ پس همچنان نکوهش های من منطقی و بجا هستند!
ضمن اینکه برایم پرسش برانگیز است، که به بررسی سایر بخش های پاسخم نپرداختید.


سپاس!
من فردی غیر اجتماعی، کم سخن و بی تفاوت به اجتماع اطرافم هستم.
از این رو؛ کم تر در معرض زیان و خطر می باشم.
پس رو راستی و رک گویی من، متوجه اندک افرادی است که با آنهادر پیوند هستم
و برایشان ارزش و شانی درخور؛ درنگر می گیرم.

من این پیک شمارا نپاسخیده بودم چون تیل چندان ناسازگاری در ان نیافتم.
روشن است که آن زنان و دختران هم مانند شما فراورده ی همبود هستند و یا
به سخن درست خود شما، زیر تجاوز روانی رفته اند ولی شما نمیتوانید چشم
داشته باشید که ان همگان مانند شما هوش و خرد فرازنده داشته باشند.
[ATTACH=CONFIG]2626[/ATTACH]
بیشتر مردم، دربند می مانند و همچنان که میدانید، بهره ی هوشی مردم ، از
خمش مزدائیک و آماری "گاوس" پیروی میکند که نشان میدهد که اندک
کسانی به بهره ی هوشی فرای ١٢۰ یا هتّا ١١۰ میرسند و برای همین هم
هست که روشن‌ویران اندک اند و فرزانگان بازهم اندک تر. ولی زمانی که
شما فرزانه و روشن‌ویر شدید، این توان برتر، بار پاسخگویی بیشتری را
هم بدوش شما میاندازد* و برای همین مردم نیاز به رهبرانی دارند که آنها
را از این بدبختی دربیاورند و برای همین هم فرزانگان و روشن‌ویران،
نخستین کسانی هستند که زیر پیگرد و سرکوب و شکنجه ی ستمگران میروند.



*
Luke 12 : 48 "from the one who has been entrusted with much, much more will be asked
(With great power comes great responsibility)

پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: ولی شما نمیتوانید چشم
داشته باشید که ان همگان مانند شما هوش و خرد فرازنده داشته باشند.
چونان که آگاهی دارید؛ هوش[SUP]۱[/SUP] یک چیز است و خرد[SUP]۲[/SUP] یک چیز دیگر.
به طور کلی، من از زنان چشم داشت این را ندارم که به نظریه پردازی فلسفی یا به پژوهش در فیزیک کوانتوم بپردازند. ولی گمان نمی برم آن مواردی را که
در آنها نکوهیده ام؛ به کاستی هوشمندی شان یا به کاستی خردشان مربوط باشد.
مگر اینکه بخواهید هوش و خرد آنها را تا چنین اندازه ای تقلیل بدهید؟!






مزدك بامداد نوشته: بیشتر مردم، دربند می مانند و همچنان که میدانید، بهره ی هوشی مردم ، از
خمش مزدائیک[4] و آماری "گاوس" پیروی میکند که نشان میدهد که اندک
کسانی به بهره ی هوشی فرای ١٢۰ یا هتّا ١١۰ میرسند و برای همین هم
هست که روشن‌ویران[5] اندک اند و فرزانگان[6] بازهم اندک تر.
ولی به باور من؛ در بند بودن مردم؛ به کاستی هوش آنها نیست. بلکه به کاستی خردورزی آنها می باشد. یک فرد می تواند از لحاظ هوشی نابغه باشد؛ ولی همچنان در بند خرافات و موقعیت
پست اجتماعی.





مزدك بامداد نوشته: ولی زمانی که
شما فرزانه[7] و روشن‌ویر شدید، این توان برتر، بار پاسخگویی بیشتری را
هم بدوش شما میاندازد* و برای همین مردم نیاز به رهبرانی دارند که آنها
را از این بدبختی دربیاورند و برای همین هم فرزانگان و روشن‌ویران،
نخستین کسانی هستند که زیر پیگرد و سرکوب و شکنجه ی ستمگران میروند.
اگر مقصودتان بار تعهد نسبت به امور اخلاقی برتر جهت رعایت حقوق سایر موجودات زنده باشد؛ آری سخنتان درست است.
ولی اگر مقصودتان یاری به مردم احمقی باشد که برای نمونه همبود ایران امروز را تشکیل داده اند؛ خیر مخالف هستم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. به طور کلی،توانایی داده پردازی
۲. توانایی تشخیص فربود
Rationalist نوشته: چونان که آگاهی دارید؛ هوش۱ یک چیز است و خرد۲ یک چیز دیگر.
به طور کلی، من از زنان چشم داشت این را ندارم که به نظریه پردازی فلسفی یا به پژوهش در فیزیک کوانتوم بپردازند. ولی گمان نمی برم آن مواردی را که
در آنها نکوهیده ام؛ به کاستی هوشمندی شان یا به کاستی خردشان مربوط باشد.
مگر اینکه بخواهید هوش و خرد آنها را تا چنین اندازه ای تقلیل بدهید؟!
درست است که اینها یکی نیستند ولی خردورزی نیاز پایه ای به هوشمندی دارد.
کدام کودن را دیده ایم که بتواند خرد بورزد؟ خردورزی یک شمارگریِ رایانه ای مغزی
است که هم نیاز به آگاهی و هم نیاز به هوشمندی (تندای شمارگری و یافتن
پیوند های فرنودین و ..) دارد. من همچنین نگفتم که هوش انها کم است ( اندازه ی
اَوَست را نگفتم) بساکه اندازه ی سنجشی و وَست* را گفتم و اینکه توده، دارای یک
برنامه ریزی ژنتیک و فرهنگی سنگین هست که تنها آنکسانی که هوش بالاتر از هنجار
میانگین دارند، توانایی شناخت انگیزه ها و ریشه های راستین رویداد هارا پیدا میکنند
و توانایی دیگران هم در تراز هنجارین میانگین است، شاید پزشک هم باشند ولی
دیگر فرزانه و بینشگر و خردورز بودنشان بایسته نیست!


وَست = بربسته = نسبی


پارسیگر
Rationalist نوشته: اگر مقصودتان بار تعهد نسبت به امور اخلاقی برتر جهت رعایت حقوق سایر موجودات زنده باشد؛ آری سخنتان درست است.
ولی اگر مقصودتان یاری به مردم احمقی باشد که برای نمونه همبود ایران امروز را تشکیل داده اند؛ خیر مخالف هستم
فردید من هردو است. مردم دیگر هم برای زندگی بهینه ی شما بایسته هستند
و نادرستی روش انها برای شما هم میتواند زینبار باشد. پس داوری همان خرد
میگوید که هوشمندان و خردورزان باید به کم هوشان و کم خردان یاری کنند.
طبیعت انهارا از بیخ و بن برای چنین کاری پدید اورده، همچنان که زنبور های
سرباز را پدید اورده تا از زنبور های ناتوان کارگر، پدافند نمایند.
پس توده مهاد و مهند است و نه الیته و فرزانگان.


پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: نگفتم که هوش انها کم است ( اندازه ی
اَوَست[3] را نگفتم) بساکه اندازه ی سنجشی[4] و وَست[5]* را گفتم و اینکه توده، دارای یک
برنامه ریزی ژنتیک و فرهنگی سنگین هست که تنها آنکسانی که هوش بالاتر از هنجار[6]
میانگین دارند، توانایی شناخت انگیزه ها و ریشه های راستین رویداد هارا پیدا میکنند
و توانایی دیگران هم در تراز[7] هنجارین میانگین است، شاید پزشک هم باشند ولی
دیگر فرزانه[8] و بینشگر و خردورز بودنشان بایسته[9] نیست!
بر اساس همان اندازه ی وست که می فرمایید؛ به هر روی بیشینه شمار آنها را، شامل می شود.

ادامه پاسخ؛ چیزی جز توجیه غیر منطقی نیست!
آری...از دیدگاه فرگشتیک و در تراز جانداران پست تر، چیزی بایسته نیست...
گوسفند می چرد...الاغ بار می برد... گاو زمین را شخم می زند...
چرا نسبت به این دوستان، انتقادی را مطرح نمی کنم؟!

اما اگر کاستی هوش و خرد زنان را آنچنان کم ندانیم که رفتار های احمقانه شان را همچون دیگر جانداران توجیه کنیم؛
پس رفتار های آنان؛ در جایگاه یک انسان،قابل نکوهش هستند. و از این روست که فرهیختن آنها را بایسته می دانم.
در حالیکه در برابر روشنگری و نقد هام؛ فورا موضع می گیرند و بر جایگاه پست خود پافشاری می کنند!
پیش تر هم نگاشته ام؛ من چشم داشت فرزانگی و خردمند بودن آنچنان بالایی را از زنان ندارم؛ بلکه چگونگی زیستن
و رفتارهای آنها را در تراز یک انسان؛ بسی حقیرانه و احمقانه در می یابم.
مزدك بامداد نوشته: فردید[1] من هردو است. مردم دیگر هم برای زندگی بهینه[2] ی شما بایسته[3] هستند
و نادرستی روش انها برای شما هم میتواند زینبار باشد. پس داوری همان خرد
میگوید که هوشمندان و خردورزان باید به کم هوشان و کم خردان یاری کنند.
طبیعت انهارا از بیخ و بن برای چنین کاری پدید اورده، همچنان که زنبور های
سرباز را پدید اورده تا از زنبور های ناتوان کارگر، پدافند[4] نمایند.
پس توده مهاد[5] و مهند[6] است و نه الیته و فرزانگان[7].
:e057::e057:E415E40e:e408:E406
...
...!!!
هنگامی که همبود من، چون فاضلابی است که در آن: دروغ، ریا، ظاهر بینی، دو رویی، دزدی و خرافه گرایی بیشترین
ارزش و اهمییت را دارند؛
اگر من تمام زندگی خود را هم، وقف یاری به آنها نمایم؛ به جز تمسخر و تحقیر و زندان و شکنجه و مرگ؛ به چه
چیزی خواهم رسید؟
Rationalist نوشته: گوسفند می چرد...الاغ بار می برد... گاو زمین را شخم می زند...
چرا نسبت به این دوستان، انتقادی را مطرح نمی کنم؟!
E415E415E415E00e

Rationalist نوشته: اما اگر کاستی هوش و خرد زنان را آنچنان کم ندانیم که رفتار های احمقانه شان را همچون دیگر جانداران توجیه کنیم؛
پس رفتار های آنان؛ در جایگاه یک انسان،قابل نکوهش هستند. و از این روست که فرهیختن آنها را بایسته می دانم.
در حالیکه در برابر روشنگری و نقد هام؛ فورا موضع می گیرند و بر جایگاه پست خود پافشاری می کنند!
پیش تر هم نگاشته ام؛ من چشم داشت فرزانگی و خردمند بودن آنچنان بالایی را از زنان ندارم؛ بلکه چگونگی زیستن
و رفتارهای آنها را در تراز یک انسان؛ بسی حقیرانه و احمقانه در می یابم.
خب دوست گرامی، چیزی که در نگر شما کودنانه است، رفتاری است
که تا کنون بهره‌مندی زنان را گارانتی کرده است. کودنانه بودن یک رفتار
از کجا روشن میشود؟ از داوری طبیعت که چیزی نیست جز پدید آمدن
ناکامی و شکست و مرگ برای آن کودن. پس زمانی که میبینیم که زنان
جایگاهی کمابیش زینهار و زندگی گاه بی نگرانی تری از مردان دارند و
یا نیاز به لت وپار کردن همدیگر و کشته شدن در جنگ ندارند، پس طبیعت
رفتار آنهارا چندان هم کودنانه برآورد نمیکند. دوست گرامی باید بدانید که
در این جهان، سزامندی ها همواره همراه خویشکاری ها هستند*.
سزامندی رها و آزاد از پاسخگویی نداریم. پس زمانی که طبیعت به مردان
از دید شما رفتار بهتری داده، برای این است که کار و پاسخگویی بیشتری
از انها درخواست مینماید ولی طبیعت به گوسپند هیچ ستزامندی و "ازادی"
نداده و در برابر آن چیچ خویشکاری و پاسخگویی هم از انها نمیخواهد، هتّا
نیاز به شاخ زدن و جنگ با گرگ هم ندارند، چون ما اینکار را برایشان میکنیم،
مایی که دارای آزادی و توان بیشتر هستیم و مایی که از همینرو، پاسخگویی
بالاتر ی را بردوش داریم.

*
Rigths and duties go together

پارسیگر
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23