Russell نوشته: من فقط این توضیح را بدهم که وقتی گفتم سرمایهداری پابرجاست و روبه سقوط نیست منظورم دفاع از اخلاقی بودن آن نبود، در همان چین ترکیب سرمایهداری و دیکتاتوری و ارتجاع (که همانطور که گفتید بسیاری از آن به مشکلات اساسی مردم چین برمیگردد) بسیار وحشتناک بنظر میرسد و میبینیم دولت چین امروز برای حفظ منافعش رسما از پایمال شده حقوق بشر دفاع میکند و پشت تمام دیکتاتورها از بشار اسد تا ج.ا و... میایستد.البته دانش من دربارهیِ مارکسیسم بسیار محدود است و بودن شما باعث خوشحالی و همانطور که مهربد پیشتر گفت حقیقتا امیدواریم از مزدک گرامی دراینباره بیشتر بخوانیم و بیاموزیم.به میان آمدن بحث کمونیسم هم در این میان به همان عدالت طلبی برمیگشت وگرنه قصد منحرف کردن بحث را نداشتم که آن بحث بنظر مفصل میرسد و جستار خود را میطلبد. :e303:
دوست گرامی، ما اینرا میدانیم و شما نیازی به روشنگری در راستای پدافند از خود ندارید.
سرمایه داری هم جوان است و کمابیش میتوان سرمایه داری نوین را از تاریخ واژگشت
بزرگ فرانسه دانست، واژگشت ساختآوری ( انقلاب صنعتی) در انگلستان و جز آن، ولی
در همین زمان کوتاه، (کوتاه از دید تاریخی)، جنبش های همبودگرایانه و چپ توانسته اند
کاپیتالیسم نخستینی و درشتخو را بسیار پس زده و چیزهایی مانند سندیکاها، بیمه های
بازنشستگی، بیکاری، پزشکی، ... ، روزهای آزاد، زمان کار مرزمند، انباز شدن کارگران در
سهام کارخانه ها، انجمن های کارگری، ... را با خون میلیونها رزمنده ی کارگری و چپ
بدست بیاورند. بزبان دیگر گرچه ما پیوسته تار و مار شدیم ولی سرمایه داران از ترس ما
تن به این واپس نشینی ها و این پیشرفت های در زندگی و بهزیستی کارگران دادند و
ما هم باز پس از هربار تار و مار شدن ، برگشتیم [ATTACH=CONFIG]2403[/ATTACH]. این نبردی تاریخی است که
بهره دهان، با بهرهکشان دارند واز کوشش های نخستینی مانند جنبش
مزدک بامداد
و دیرتر ،
بابک خرمدین گرفته تا
مارکس و
چهگوارا ، چون رگه ی سرخی در سراسر
تاریخ روان است. کموبنیسم و سوسیالیسم با همه کژی و کوژی که هم از بیرون و
هم از درون بر دوش او نهادند، توانست نشان دهد که میتواند یک کشور سرفاژ
واپس مانده مانند روس را به یک اَبَرکشور جهانی واگرداند، یک کشور میلیاردی مانند
چین را که میلیونها تن همه ساله از بی خوراکی در ان میمردند، ساماندهی کند
و به گرسنگی یک میلیارد پایان داده و زادوزای شان را مرزمند (محدود) نماید، از
کشوری که روسپی خانه ی پولدار های امریکایی و کشت نیشکرشان بود(= کوبا)،
کشوری با بالاترین تراز دانش آموزی و پزشکی و دادگری همبودین(social justice)
بسازد، گرچه زیر فروبند (تحریم) های امریکا هم دهه ها له له زده باشد و انرا
همچو مدلی برای دیگر کشورهای آمریکای لاتین پیشکش نماید. گرچه
سالوادور آلینده
را سازمان سیا برانداخت، ولی او برای ملت های لاتین گیراست و نه پینوشه، گرچه
چه گوارا را در گوشه ی جنگل تیرباران کردند ولی او نزد رنجبران مهر آفرین است و
نه نیکسون و ... ، گرچه نام حزب توده ی ایران را همچون دشنام نمودند، ولی همین
که توکلی نتوانست قانون کار اجاره ی اسلامی را پیاده کند، همین که هنوز انجمن های
کارگری و جنبش های کارگری و بیمه و ... در ایران است، از همان سرچشمه است.
پس تاریخ یک روند رجگون (linear process) ندارد و پر از فراز و نشیب هاست، ولی
باید در نگاه کلان و در بازه های (مقاطع) بزرگ تاریخی نگریست که آیا چه چیز در پیشرفت
و چه چیز در پسرفت است! چگونه در آمریکا، از ریگان به اوباما رسیدیم ، چگونه در آلمان،
گهواره ی سرمایه داری اروپا، حزب های مسیحی دم از سزامندی های کارگران و مرز
کمینه ی دستمزدها ( حداقل حقوق) میزنند، چگونه جهان سرمایه داری که تازه از پیروزی
پندارین (imaginary) خود بر کمونیسم سرمست بود، در بحران سرایداشتی و بانکی فرو رفت
و بار دیگر چهره ی زشت بهرهکشی را نشان داد؟ چگونه جنبش وال استریت پدید امد و
چگونه هتّا اسلامیست ها، دم از دستان پینه بسته ی کارگران زدند ( گرچه به دروغ).
[SIZE=3]•[/SIZE]