دفترچه

نسخه‌ی کامل: پرسش و پاسخ‌های فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23
undead_knight نوشته: کسی مثل مایکل مور که امثال این فیلم رو میسازه چطور میتونه با داشتن 50 میلیون دلار سرشو روی بالش بزاره؟!:)))
این یک کلیشه و کژپندار گسترده در میان هامیان است که گویا هوادارن سوسیالیسم و یا نکوهشگران
سرمایه داری (کاپیتالیسم) باید خود بیچیز و ندار باشند. ولی یک سامانه و یک تک هومن،
دو رهگذر جدا از هم هستند. یک ادم پولدار هم میتواند نیک اندیش و هوادار دادگری همبودین
باشد و یک آدم بیچیز هم میتواند یک تبهکار بد اندیش و یا دستکم ، از ناآگاهی ، هوادار
سرمایه داری باشد، چنانکه میلیونها تن ادم بیچیز در جمهوری اسلامی، به اخوند سواری
میدهند و میلیونها دلار در ضریح امام زاده ها میریزند و همزمان، اگر زن و دختر تنهایی
را هم گیر بیاورند، به او تجاوز هم میکنند!
یک آدم پولدار همچنین نمیتواند با پخش کردن پولهای خود، سامانه ی کاپیتالیسم را دگرگون
نماید، تنها خودش را بیچاره و ندار میسازد. ولی اگر پول و توان خود برای گسترش ایده
و اندیشه ی سوسیالیسم و دادگری همبودین بهره ببرد، بیشترین نیکی را به هومنی کرده است.

پارسیگر
این که روزگاران جوانی‌تان بر باد رفت و دیگر بازنخواهد آمد چه اندازه سُـهش اندوه و سوگ برایتان به ارمغان میاورد؟!
اینکه سد و بیست سال دیگر نیست می‌شوید گو اینکه هرگز هستی نداشتید و جاودانه هیچ می‌شوید، دژمناک و آبزورد نیست؟!
Alice نوشته: این که روزگاران جوانی‌تان بر باد رفت و دیگر بازنخواهد آمد چه اندازه سُـهش اندوه و سوگ برایتان به ارمغان میاورد؟!
اینکه سد و بیست سال دیگر نیست می‌شوید گو اینکه هرگز هستی نداشتید و جاودانه هیچ می‌شوید، دژمناک و آبزورد نیست؟!
نه،
جاودانه بودن برای همگان خواستنی نیست، بسیاری هم در پی آرامش جاودانی یا نیستی همیشگی (نیروانا)
هستند و همچنان که زادن ، زمان خود را دارد، همسریابی و زناشویی، زمان خود را دارد و بزرگ کردن
فرزندان و .. زمان خود را دارد، زمانی هم میرسد که شما کاری برای انجام دادن ندارید و تنها در آرزوی
آسودگی از رنج ها و ستیزه های این جهان هستید. مهند این است که شما از برای فرزندان و خون خود
که سرانجام همان همه ی جهانیان و و هومنی هستند، به اندازه ی توان خود در ساختن آینده ای بهتر که
زندگی ارزش و خوشی بیشتر داشته باشد کوشیده باشید. اگر فرزند من بهتر زندگی کند مانند این است که
من بهتر زندگی کرده ام ، اگر جهانیان آینده بهتر زندگی کنند، زیستن جهانیان گذشته بیهود نبوده است.

به هرروی اگر بخواهید آسوده و نا پژمان بزیوید، بایستی چیزهایی را نمیتوان (دستکم با توانایی های
امروزین) دگرگون نمود، مانند پیری و مرگ را بپذیریم و بهترین هایی را که میشود در این چارچوب
بدست آورد، فراکوشیم. زپس دیرنده بیدار بودن، بهتر که خوابیدن و جهان را به بیداران وا نهادن

فراکوشیدن = anstreben / to strive for


پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: این یک کلیشه و کژپندار گسترده در میان هامیان است که گویا هوادارن سوسیالیسم و یا نکوهشگران
سرمایه داری (کاپیتالیسم) باید خود بیچیز و ندار باشند. ولی یک سامانه و یک تک هومن،
دو رهگذر جدا از هم هستند. یک ادم پولدار هم میتواند نیک اندیش و هوادار دادگری همبودین
باشد و یک آدم بیچیز هم میتواند یک تبهکار بد اندیش و یا دستکم ، از ناآگاهی ، هوادار
سرمایه داری باشد، چنانکه میلیونها تن ادم بیچیز در جمهوری اسلامی، به اخوند سواری
میدهند و میلیونها دلار در ضریح امام زاده ها میریزند و همزمان، اگر زن و دختر تنهایی
را هم گیر بیاورند، به او تجاوز هم میکنند!
یک آدم پولدار همچنین نمیتواند با پخش کردن پولهای خود، سامانه ی کاپیتالیسم را دگرگون
نماید، تنها خودش را بیچاره و ندار میسازد. ولی اگر پول و توان خود برای گسترش ایده
و اندیشه ی سوسیالیسم و دادگری همبودین بهره ببرد، بیشترین نیکی را به هومنی کرده است.

پارسیگر
مزدک عزیز،من به سوسیالیسم نتاختم(که اگر این کار رو کرده بودم قطعا سفسطه پرداختن به شخص بود)ولی باور دارم که:
put your money where your mouth is
این مایکل مور هم از اول ادم پولداری نبوده بلکه از راه ساختن همین فیلم های ضد سرمایه داری به سرمایه رسیده!
یک جورهایی مثل جان استاینبک،با این تفاوت که ایشون در اواخر عمرش حداقل مواضعش رو تغییر داد و روراست موند:))
مزدك بامداد نوشته: یک چینش ویژه ی این مولکول ها،
روان بودن، یا هتا یخی بودن را پدید میاورد. emergence of property
هوش هم از برهمکنشی های ساده میان ریزگان کوانتومی پدید میاید.

مزدک ارجمند, میشود درباره‌یِ این فرایند (فرارویش/فرابرنهش { مهاد فرابرنهادگی - Supervenience Principle }) چند بنمایه‌ بشناسانید و اگر شدنی بود,
روشنگری‌ای نیز بکنید; من پیک‌هایِ شما در این جُستار را پیشتر میخواندم و جایی ب.ن. این پرسش به میان آمده بود
که ذهن یک هوشواره میتواند جهان را بریخت دگرسانی از ما ببیند یا هتّا دو تن در ذهن میتوانند برداشتِ دگرسانی از
سُرخی داشته باشند (بگوییم یکی در ذهن آبی را سرخ ببیند و وارونه). تا جاییکه من دراینباره اندیشیده‌ام, بایستی داته‌هایِ
پنهان و پیشبینی‌پذیر‌ی آنجا باشند که بتوانیم نمونه‌وار با دلاستواری گوییم, اگر ماده اینجور چیده شود, ذهن "اینگونه" رنگ را خواهد دید:

[عکس: 11.gif]


آیا بنمایه یا نسکی که در اینباره بژرفی پژوهیده باشد, میشناسید؟ رویهمرفته راهی برای
شناخت بهتر این فرایند آیا در دست هست, و نگر خودتان درباره‌یِ خیزش/پیدایش این ژاده‌ها چیست؟



پارسیگر
Mehrbod نوشته: مزدک ارجمند, میشود درباره‌یِ این فرایند (فرارویش/فرابرنهش { مهاد فرابرنهادگی - Supervenience Principle }) چند بنمایه‌ بشناسانید و اگر شدنی بود,
روشنگری‌ای نیز بکنید; من پیک‌هایِ شما در این جُستار را پیشتر میخواندم و جایی ب.ن. این پرسش به میان آمده بود
که ذهن یک هوشواره میتواند جهان را بریخت دگرسانی از ما ببیند یا هتّا دو تن در ذهن میتوانند برداشتِ دگرسانی از
سُرخی داشته باشند (بگوییم یکی در ذهن آبی را سرخ ببیند و وارونه). تا جاییکه من دراینباره اندیشیده‌ام, بایستی داته‌هایِ
پنهان و پیشبینی‌پذیر‌ی آنجا باشند که بتوانیم نمونه‌وار با دلاستواری گوییم, اگر ماده اینجور چیده شود, ذهن "اینگونه" رنگ را خواهد دید:

[عکس: 11.gif]


آیا بنمایه یا نسکی که در اینباره بژرفی پژوهیده باشد, میشناسید؟ رویهمرفته راهی برای
شناخت بهتر این فرایند آیا در دست هست, و نگر خودتان درباره‌یِ خیزش/پیدایش این ژاده‌ها چیست؟



پارسیگر
در باره ی این پیدایش ویژگی های "نوین" در پی چنیش های ویژه، باید گفت که دو دیدگاه هست:
١- اینکه ریشه ی این ویژگیها را نمیتواند در تراز ریز پیگیری نموده و یافت ( امرجنسیست های کهن)
٢- این ویژگیها از ساختار ریزگان در تراز ریزتر پدید میایند ( ~ ردوکسیونیست ها= فروکاست‌گرایان)
که در دید من دومی درست است. من یک سخنرانی در این باره از پروفسور استفن واینبرگ به زبان
انگلیسی داشتم که در باره ی فیزیک کوانتوم و اینکه همه ی زاب ها و ویژگیهای چیز ها و
پدیده هارا میتوان در زاب های سرشتین کوانتومی یافت، سخن میگفت.(فایل mp۳ را اگر
پیدا کنم ، میفرستم)
به هرروی میتوانید اگر در گوگل، نام Weinberg ، واژه reductionism را بدهید،
گفتگو ها و جستار های فراوانی در این باره می یابید
یک نسکی هم از جان سرل در باره ی نورونها و پیدایش اندیشه و شایندگی گزینش آزاد
( خواست آزاد) از ان خوانده بودم که بیشتر دیدگاه امرجنسیستی را نمایندگی میکرد.
نسک بالایی به زبان فرانسه است ولی بیگمان بازگردان به انگلیسی اش را هم میتوانید
بیابید: Liberte et neurobiologie
نگرگاه خود من این است که براستی ، همه ی ویژگیهای جهان کلان، از ویژگیهای جهان ریز
و یا بهتر بگوییم از ویژگیهای کوانتومی فیزیکی پایه ای سرچشمه میگیرند.
برای نمونه ، از آنجا که مولکول آب یکسنج نیست، درست مانند یک دوسرگاهی کهربایی
(دیپول الکتریکی) کار میکند و از اینرو، یک پـُـل هیدروژنی میتواند میان دو مولکول آب
برپا شود که پایه ی زاب روانی آب است.
[ATTACH=CONFIG]3179[/ATTACH]



پارسیگر
ببخشید آقای مزدک در این جا(آدرسش در پایین مشخص شده) مدعی هستند بنا به دلایل آنها تکامل زیستی وجود نداشته. آیا حق با آنها است؟
آدرس:
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!!! - 5 (مقدمه)
chipollini نوشته: ببخشید آقای مزدک در این جا(آدرسش در پایین مشخص شده) مدعی هستند بنا به دلایل آنها تکامل زیستی وجود نداشته. آیا حق با آنها است؟
آدرس:
فرضیه ی تکامل؛ منطقه ی ممنوعه!!! - 5 (مقدمه)
نه آنها بیسوادند و در پی پژوهش بیسویانه دانشیک نمی باشند، بساکه در پی جنگ با "مدرنیسم" هستند
که خود بدان خستو شده اند. یک نمونه ی بیسوادی در همان فرنود(!) نخست شان پیداست که میگویند
که سنگواره های پیدا شده نمیتوانند برگه باشند چرا که شاید از جانوران بیمار ژنتیک بوده باشند!
از دید گرایندی، شمار جانوران بیمار ژنتیک در برابر نمونه های تندرست بسیار اندک است و اگر
اکنون در میان آدمیان ، برخ و شمار بزرگتری دارد، برای این است که ما از دید دانش پزشکی،
پیشرفته هستیم ولی در زمان دایناسور ها که چنین نبود، میتوان گفت که جانوران بیمار شانس
بالایی برای فرازیست نداشته اند و شما و برخ آنها در سنجش با جانوران تندرست بسیار اندک
بوده است. از سوی دیگر، شمار سنگواره ها هم بسیار کم است چون تنها شمار اندکی از جانواران
در پی به تله افتادن در میان شن ها و مرداب ها و ... سنگواره میشده اند و بیشترشان خورده میشدند.
از اینرو گرایندی اینکه سنگواره ها از جانوران بیمار باشد، فراورده ی بس-شماری این دو گرایندی
است، [گرایند بیمار بودن] X [ گرایند سنگواره شدن] که بسیار بسیار اندک میباشد. بر این پایه باید
پذیرفت که سنگواره ها با گرایند بسیار بالایی، از جانوران تندرست بوده است و نه به وارونه.
از این گذشته، برای شکستن مهاد نئوداروینیسم، باید نشان داد که چیزی بنام جهش ژنتیک درکار
نیست و این ژن ها نیستند که ریخت و ساختمان پیکر را از پیش برنامه ریزی کرده اند. تنها و تنها
در این رهگذر است که میشود این مهاد استوار دانشیک را شکست و نه جز آن، چرا که به وارون گذشته
و در روزهای نخست دارونیسیم که آگاهی از ژن ها نداشتیم و تنها برگه های ما ، سنگواره ها و جانوران
کنونی بودند، هم اکنون، دانش سترگ ژنتیک پایه و ستون مهادین آموزه ی نوداروینیسم می باشد.


پارسیگر
درود مزدیک گرامی
این پرسش برای من پیش آمده که چه شده و چرا جاندارانی مانند سگ و مرغ و گوسپند
با هومنی میزیند و آزادانه کمتر در سرشت(طبیعت) میزیند؟
چون همزیستی مانند این کمتر در جانداران دیگر دیده میشود.
چه شده که جانداری مانند سگ که می تواند مانند گرگ تنها بزیند
با هومنی همزیستی دارد؟ آیا این از روی توانایی های هومنی است؟
دگرسانش بزرگی میان هومنی و دیگر جانداران است؟
سپاس

پارسیگر
برخی از ژنها با ژنهای دیگر پیمان و همکاری دارند. برای نمونه مرغانی هستند ک
دندان های تمساه هارا پاک میکنند و تمساح آنهارا نمیخورد. هومن هم با چند ژن
دیگر پیمان نامه ی نانوشته دارد، که همان دامها و برخی گیاهان و برخی باکتری ها
و .. هستند. برای نمونه ما با ژن سیب پیمان داریم، سیب را میپروریم و خویشکاری
پدافند از او را در برابر جانوران و بیماری ها به دوش گرفته ایم. برای همین ژن سیب،
همه ی انرژی خود را برای میوه دادن هر چه بهتر می گسارد و نه برای پدافند، برای
همین سیب جنگلی که خویساوند سیب خانگی و باغی است، دارای میوه های ریزتر
و بد مزه تر و کرمو تر و .. است ولی سخت جان تر است و به آسانی سیب باغ، از
سرما و ناخوشایندی های طبیعی از میان نمیرود. داستان سگ و گرگ هم همین است،
سگ ها و گرگ ها هردو خویشاوند و از سگان نخستین و در رده ی سگسانان هستند
ولی ژن سگ با ما پیمان بست و ما خوراک او را در برابر کاری که او در پدافند از گله
برای ما انجام میدهد، فراهم میکنیم و همچنین جای خواب و گرما در زمستان و زاد
و زای و ... در برابر آن خوی درندگی او که نیازی بدان نبوده از میان میرود. اگر همین
سگ خانگی را در بیابان رها کنیم پس از چند زادمان، خوی درندگی در او پدیدار
میشود چون نیاز زیستی و فرازسیت او خواهان چنین خویی است. همین است
گندم خانگی و گندم دشتی، بز خانگی و بز دشتی ، بلال خانگی و بلال دشتی ...


پارسیگر
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23