m@hdi نوشته: داشتم تاپیک:
http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%84%D8...8%9F-1100/
را میخواندم و دیدم شما به جبرگرایی رای دادید اما نظری ندادید. بنده خودم جبرگرا هستم اما بعضا به بودن اختیار مشکوک میشوم. میخواستم بدانم چرا شما به جبرگرایی اعتقاد دارید؟
انگیزه مندی، برترین قانون ماده است. هیچ پدیده و هیچ جنبشی در جهان ماده نیست
که پیرو قانون مادی و فیزیکی و کوانتومی " برهمکنش ریزگان" نباشد. هر جا که
نیروی گرانش هست، سیب بر روی زمین میافتد. هرگز دیده نشده که سیب از درخت
کنده شده و به راهی دیگر برود.، چرا؟ چون قانون برهمکشی گراویتون ها همواره
یکسان و همواره نیز پیامد آن یکسان است. برای همین شما میتوانید ١۰۰% بگویید
که آب نه تنها در شهر شما، بساکه در هر شهر دیگری در ١۰۰ درجه به جوش میاید
( با یک خورده دگرسانی به انگیزه ی فشار هوا و بلندا از تراز دریا و ..). به این
میگویند "قانونمندی ماده".هتّا برخی پدیده های کوانتومی و گرایندی که دلبخواهی
به نگر میایند، در واپسین نگاه ، پیرو قانون آماری و گرایندی هستند، مانند تاس
انداختن و یا آزمایش کوانتومی پرتاب الکترون به دو شکاف، که در نگاه نخست،
هربار شماره ی دیگری میاید و الکترون به جای دیگری میخورد ولی در نگاه کلان
به همه ی این چیزهای شانسی برروی هم، میتوان قانون گرایندی را در آن دید.
شایندگی و آزادی در گزینش، تنها آنگاه راستین میبود که مغز ما میتوانست از این
قانونمندی مادی بگریزد. تنها زمانی راستین میبود که گزینش و رفتار ما ، که به
دید خودمان آزادانه میاید، در پی واکنش به کنش های بیرون از ویر و فرمان های
ژنتیک بجای مانده از نیاکان ما در ویر ما، انجام نمیشد. ما ها، تنها اینگونه میسهیم
که آزادی گزینش راستین داریم، بویژه آنگاه که نیروهای بازدانده و نیروهای راننده،
با هم برابر میشوند. بگذارید با چند نمونه سخن خود را روشن تر کنم. بینگارید که
شما بسیار گرسنه هستید و تنها جاییکه در آن خوراک هست، نانوایی کوچه ی بهمان
است. پس شما اینجا گزینشی ندارید و از آنجا که دستور نامه ی ژنتیک به شما میگوید:
"باید بکوشید که زنده بمانید"، به ناچار میروید آن نانوایی و خود را با ان نان سیر میکنید.
در این نمونه که گفتیم، شما کمترین تراز آزادی خواست و کمترین زینه ی شایندگی را
می آروینید. در یک نمونه ی دیگر، شما در یک رستوران هستید و در فهرست خورشت
ها، میان چلوکباب چنجه و چلوکباب برگ و .. دودل هستید و سرانجام یکی را بر میگزینید.
در اینجا شما سهش آزدی گزینش بیشتری را دارید ولی درپایه و واده، بازهم مغز شما
در پی فرایندی مادی که در آن، کوچکترین پراسنج ها، مایه ی گزنیش شده اند
( مانند اینکه یادتان آمده که کباب چنجه ی بار پیش کمی بوی چربی میداد) ، گزینش خود
را انجام داده است. بزبان دیگر، مغز شما یک دستگاه داده پرداز ( مانند رایانه) بیش
نیست که در آن، داده های اندر میشوند (input ) و مغز که یک رایانه با سامانه ی
توره ی نورونی است، با دستور نامه های ویری ژنتیک که در درون آن جایگیر
هستند ( mental directives ) پس از داده پردازی، یک برونداد ( output ) بدست
میدهد که همان واکنش ها و گزینش های ما هستند. همه ی این کار داده پردازی
نورونی هم پیرو قانون کوانتومی و برهمکنشی ریزگان میباشد. پس چیزی به نام
"من" که رها از قانون برهمکنشی ریزگان، رها از دستور های ویری، رها از کنشهای
برون-ویری و رها از سامه های زیستبوم، رها از فرهنگ و آموزش و پرورش، ...
باشد ، هستی ندارد. "من" تنها در بستر "همه چیز" و همه ی جهان مادی پدید
آمده و از اینروپدیده ای مادی و پیرو قانون ماده است. ما و "من" تنها میتوانیم
چینش ریزگان مادی را دگرگون بکنیم ولی نمیتوانیم قانون ماده را دگرگون کنیم.
میتوانیم الکترون هارا از الف به ب بفرستیم، ولی نمیتوانیم کاری کنیم که الکترون
گاهی تنمایه ای دیگر و گاهی بار کهربایی دیگری داشته باشد. پس ما ناچار از
پیروی از این دگرگونی ناپذیری الکترون و قانون های برهمکنشی آن هستیم و هستی
و زندگی و گزینش های مان بر روی این پایه های ساده ( قانون های برهمکنشی
کوانتمی ریزگان ) ساخته شده و ما نمیتوانیم هرگز از این پایه و ستون های هستی
آزاد و رها باشیم، همچنان که کارد هرگز نمیتواند دسته ی خود را ببرد.
[ATTACH=CONFIG]3351[/ATTACH]
•
واده = اصل
پارسیگر