دفترچه

نسخه‌ی کامل: پرسش و پاسخ‌های فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23
Philo نوشته: جناب مزدک چه لزومی دارد که خود را درگیر "مایه" کنیم و دنبال آن بگردیم؟ چرا باید مثل یونانیان باستان بیندیشیم که اصلا مسئله ای به نام مسئله "تعیین مایه جهان" وجود دارد؟
هیچ بایستگی در کار نیست، از بیخ، چرا بایسته است که
زنده بمانیم ؟ شاید همین فردا یک سنگ سترگ آسمانی بر
زمین فروا فتد و این گفتمان را برای میلیاردهای سال خاموش نماید!
:e140:
Philo نوشته: مزدک گرامی فکر می کنم اولین نامزد مارکس انگلستان بود نه آلمان.
گرچه من پیر شدم ولی گمان میکنم هنوز یادم خوب کار
میکند و مارکس از آلمان نیز در کنار انگلستان در جایگاه
نامزد های سوسیالیسم سخن رانده بود. هتّا از فرانسه و امریکا.
E032
مزدك بامداد نوشته: گرچه من پیر شدم ولی گمان میکنم هنوز یادم خوب کار
میکند و مارکس از آلمان نیز در کنار انگلستان در جایگاه
نامزد های سوسیالیسم سخن رانده بود. هتّا از فرانسه و امریکا.

مزدک گرامی این حقیقت دارد :

ناگفته های تاریخ ایران - انگلس و زبان فارسی
sonixax نوشته: مزدک گرامی این حقیقت دارد :

ناگفته های تاریخ ایران - انگلس و زبان فارسی
درست است انگلس چنین نامه ای را نوشته و گفته است
که یادگیری پارسی از عربی آسان تر است ولی بازگردانی
که شما آدرس دادید کمی ناجور است، گویا از روی انگلیسی
و کمی درشت برگردان شده.
E032
من فکر می کنم چندان چیز عجیب و غیر عادی ای نباشد، تا جایی که می دانم گوته هم حافظ را تحسین کرده بود و هگل هم در نوشته هایش به ایران باستان اشاره کرده و نیچه هم که چنین گفت زرتشت را نوشته، که این ها نشان دهنده آشنایی آلمانی های قرن های گذشته با ایران و زبان فارسی و توجه و علاقه فرهیختگان آلمانی به این دو است.
مزدك بامداد نوشته: بیایید برای نمونه، به "فوتون" نگاه کنیم، این فوتون ماندمایه (جرم) ندارد،
آهنربا هم بر او کارگر نیست! هیچی ندارد جز اینکه زمانی که به چیزی
میخورد، به جنبش آن میفزاید، برای نمونه، نور آفتاب که پوست شمارا
گرم میکند، که چیزی جز افزایش جنبش اتمهای پوست شما نیست.
این فوتون خودش هم خیزه وار در اسپاش با تندای () گسترش می یابد.
"چیزی" هم نیست که جنبش بر آن روی داده باشد ( عرضی) . نشانه ی
هستی آن هم تنها همان جنبشی است که در برخورد پدید میاورد. پس
بیراه نیست که بگوییم که خودش از جنبش ساخته شده یا همان جنبش است


بسیار خوب است. میتوان نتیجه گرفت که ما از فوتون چیزی ندیده ایم جز جنبش. یعنی علامت وجودی فوتون جنبش است. چطور از این میتوان نتیجه گرفت فوتون فقط جنبش هیچ چیز است؟ مگر نمیبایست از استقرا هم در اینجا استفاده کرد؟ تا به حال در طبیعت هرچه جنبش بوده مربوط به چیزی بوده، بر اساس استقرا باید نتیجه گرفت که جنبش فوتون هم مربوط به چیزی است که تا به حال مشاهده نشده است.
سامان نوشته: بسیار خوب است. میتوان نتیجه گرفت که ما از فوتون چیزی ندیده ایم جز جنبش. یعنی علامت وجودی فوتون جنبش است. چطور از این میتوان نتیجه گرفت فوتون فقط جنبش هیچ چیز است؟ مگر نمیبایست از استقرا هم در اینجا استفاده کرد؟ تا به حال در طبیعت هرچه جنبش بوده مربوط به چیزی بوده، بر اساس استقرا باید نتیجه گرفت که جنبش فوتون هم مربوط به چیزی است که تا به حال مشاهده نشده است.

فوتون "چیزی" نیست که بجنبد یا جنبش رویش سوار شده باشد!
فوتون آروین (مشاهده) شده و ساختار ان هم روشن است، میدانیم
که یک خیزه ی آهنکهربایی است که اندازه ای از انرژی ( جنبش) را
به همراه خود دارد یا برای نمونه میدانیم که فوتون ماندمایه (جرم سکون) ندارد.
با نگاه کلاسیک ، پس میتوان گفت که این یک چیز! نیست ولی با نگاه
دانشیک نوین، این یک چیز است و آن چیز همان جنبش است، چیز دیگری
در پس پرده نیست، چون هر چیزی که هست، دارای نشانه هستی ( اثر وجودی )
میباشد. زمانی هم که فوتون برای نمونه به الکترون میخورد و جنبش الکترون
افزایش می یابد، دیگر فوتونی در کار نیست!!. اینگونه مانند توپ بیلیارد نیست
که جنبش اش را به توپ دیگر بدهد و خودش به ایستد!:
هستم اگر میروم، گر نروم نیستم!*
---
دشورای و سستی بازکاوی و فراگیرسازی (استقرا، تعمیم ) این است که آنزمان
که یک نمونه ی نایی (منفی) پیدا شد، میشکند، تنها یک جور روش بازکاوی
درست است و آنهم بازکاوی فرزام ( استقرای کامل ) است.
برای نمونه تا کنون میگفتیم که ماده ، اسپاش را فرومیگیرد ( فضا را اشغال میکند) ،
برای نمونه چون ما نمیتوانیم جای که دیوار هست ، بگذریم. ولی دیرتر دیده شد
که این دیوار در فربود ۹۹۹۹۹۹۹۹۹ میلیاردم، تـُهی است و برای همین نوترون ها
و نوتریتنو ها فوتون های ایکس و .. میتوانند از دیوار هم بگذرند. یا اینکه همه ی
جهان در ریزک مهابنگ که ناچیز ترین گنجایش "پلانک" را داشت، درهم فشرده بود.

گرفتاری کلان بازکاوی شما این است که بر روی آروین های کلان‌جهان (macro cosmos)
پدید امده و ما تازه داریم به فربود ها و آروین های دیگری در ریزجهان (micro cosmos)
میرسیم. برای نمونه اینکه هر ریزکی (ذره ای) یک خیزه (موج) هم هست.


[SIZE=3]



*
ساحل افتاده گفت: گر چه بسی زیستم
هیچ نه معلوم شد آه كه من كیستم؟
[SIZE=2]موج ز خود رفته ای، تیز خرامید و گفت:
هستم اگر می روم گر نروم نیستم
موج ز خود رفته رفت
ساحل افتاده ماند
این، تن فرسوده را،
پای به دامن كشید؛
و آن سر آسوده را،
سوی افق ها كشاند
ساحل تنها، به درد
در پی او ناله كرد:
موج سبكبال من،
بی خبر از حال من،

پای تو در بند نیست!
بر سر دوشت، چو من،

كوه دماوند نیست!
هستم اگر می روم
خوشتر ازین پند نیست!
بسته به زنجیر را
لیك خوش آیند نیست
اقبال لاهوری
[/SIZE][/SIZE]
مزدك بامداد نوشته: فوتون "چیزی" نیست که بجنبد یا جنبش رویش سوار شده باشد!
فوتون آروین (مشاهده) شده و ساختار ان هم روشن است، میدانیم
که یک خیزه ی آهنکهربایی است که اندازه ای از انرژی ( جنبش) را
به همراه خود دارد یا برای نمونه میدانیم که فوتون ماندمایه (جرم سکون) ندارد.
با نگاه کلاسیک ، پس میتوان گفت که این یک چیز! نیست ولی با نگاه
دانشیک نوین، این یک چیز است و آن چیز همان جنبش است، چیز دیگری
در پس پرده نیست، چون هر چیزی که هست، دارای نشانه هستی ( اثر وجودی )
میباشد. زمانی هم که فوتون برای نمونه به الکترون میخورد و جنبش الکترون
افزایش می یابد، دیگر فوتونی در کار نیست!!. اینگونه مانند توپ بیلیارد نیست
که جنبش اش را به توپ دیگر بدهد و خودش به ایستد!:
هستم اگر میروم، گر نروم نیستم!*
---
دشورای و سستی بازکاوی و فراگیرسازی (استقرا، تعمیم ) این است که آنزمان
که یک نمونه ی نایی (منفی) پیدا شد، میشکند، تنها یک جور روش بازکاوی
درست است و آنهم بازکاوی فرزام ( استقرای کامل ) است.
برای نمونه تا کنون میگفتیم که ماده ، اسپاش را فرومیگیرد ( فضا را اشغال میکند) ،
برای نمونه چون ما نمیتوانیم جای که دیوار هست ، بگذریم. ولی دیرتر دیده شد
که این دیوار در فربود ۹۹۹۹۹۹۹۹۹ میلیاردم، تـُهی است و برای همین نوترون ها
و نوتریتنو ها فوتون های ایکس و .. میتوانند از دیوار هم بگذرند. یا اینکه همه ی
جهان در ریزک مهابنگ که ناچیز ترین گنجایش "پلانک" را داشت، درهم فشرده بود.

گرفتاری کلان بازکاوی شما این است که بر روی آروین های کلان‌جهان (macro cosmos)
پدید امده و ما تازه داریم به فربود ها و آروین های دیگری در ریزجهان (micro cosmos)
میرسیم. برای نمونه اینکه هر ریزکی (ذره ای) یک خیزه (موج) هم هست.


[SIZE=3]



*
ساحل افتاده گفت: گر چه بسی زیستم
هیچ نه معلوم شد آه كه من كیستم؟
[SIZE=2]موج ز خود رفته ای، تیز خرامید و گفت:
هستم اگر می روم گر نروم نیستم
موج ز خود رفته رفت
ساحل افتاده ماند
این، تن فرسوده را،
پای به دامن كشید؛
و آن سر آسوده را،
سوی افق ها كشاند
ساحل تنها، به درد
در پی او ناله كرد:
موج سبكبال من،
بی خبر از حال من،

پای تو در بند نیست!
بر سر دوشت، چو من،

كوه دماوند نیست!
هستم اگر می روم
خوشتر ازین پند نیست!
بسته به زنجیر را
لیك خوش آیند نیست
اقبال لاهوری
[/SIZE][/SIZE]
جناب مزدک گرامی،
جا دارد از زیبایی نوشتارهای شما هرچند با برخی از آنها موافق نباشم تشکر کنم. واقعا لذت میبرم. بابت این شعر فوق العاده ی اقبال هم ممنونم و مطمئنم غرضتان از آوردن آن در اینجا استفاده از عدم موج در هنگام سکون، برای قیاس کردن با بحثمان نیست.

شما معتقدید که انرژی با کم شدن سرعتش از سرعت نور جرم پیدا میکند. درست است؟
سامان نوشته: جناب مزدک گرامی،
جا دارد از زیبایی نوشتارهای شما هرچند با برخی از آنها موافق نباشم تشکر کنم. واقعا لذت میبرم. بابت این شعر فوق العاده ی اقبال هم ممنونم و مطمئنم غرضتان از آوردن آن در اینجا استفاده از عدم موج در هنگام سکون، برای قیاس کردن با بحثمان نیست.

شما معتقدید که انرژی با کم شدن سرعتش از سرعت نور جرم پیدا میکند. درست است؟
سپاس از مهر شما.

ولی در باره ی فوتون که یک خیزه است، براستی چنین است که برای نمونه
در روند گرفته شدن در الکترون ، از میان میرود. photon absorption
[attachment=2134]
---
نه من هیچ جا نگفتم که انرژی با کم شدن تـُـندایش ، تنمایه پیدا میکند.
تندای انرژی همواره یکسان و برابر C است. ولی انرژی میتواند در گردار
بسته ای گیر کند. برای نمونه ، یک استوانه ی دو سر آیینه ای تـُهی را
در نگر بیاورید که فوتونی در میان این دو آیینه در رفت و آمد است.
پس اینجا، انرژی در یک جای مرزمند گیر کرده است. تنمایه ی این استوانه
در نگاه از بیرون، زمانی که تهی از فوتون و زمانی که پر از فوتون باشد یکسان
نیست، گرچه فوتون ماندمایه ندارد ولی اگر این دو استوانه را روی یک ترازوی
بسیار باریک سنج بگذاریم، میبینیم که استوانه ی فوتون دار سنگینی
بیشتری را نشان میدهد و کفه ی ان رو به پایین میرود.
[ATTACH=CONFIG]2405[/ATTACH]
[SIZE=3][/SIZE]
مزدك بامداد نوشته: تنمایه ی این استوانه
در نگاه از بیرون، زمانی که تهی از فوتون و زمانی که پر از فوتون باشد یکسان
نیست، گرچه فوتون ماندمایه ندارد ولی اگر این دو استوانه را روی یک ترازوی
بسیار باریک سنج بگذاریم، میبینیم که استوانه ی فوتون دار سنگینی
بیشتری را نشان میدهد و کفه ی ان رو به پایین میرود.
خوب این به این معنی نیست كه فوتون جرم دارد؟
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23