Theodor Herzl نوشته: مزدک گرامی شما از کجا انقدر ایران دوست و علاقمند به پارسی شدید؟ من هرچه مارکسیست - لنینیست دیدم جهان وطن بوده است!
نه همچه چیزی نیست، جهان میهنی با میهن دوستی هیچ ستیزی ندارد
و برای نمونه، کمبونیستهای شوروی در جنگ جهانی دوم، بیش از اینکه
از کموینسم پدافند میکردند، از میهن خود پدافند میکردند. این داستان
میهن پرستی نیست، داستان ملی گرایی ( ناسیونالیسم) و خودبهتر شماری
است که در کمونیسم نگوهیده است و برای همین دم از
انترناسیونایسم
زده میشود که
برابر جهان-میهنی نیست. در کمونیسم میگویند که مردم جهان
با هم سزامندی های یکسان دارند، از هر ملتی که باشند، و ستیز هومن،
در تراز ملی و میان ملت ها نیست، میان رده های بهره کش و بهره ده است
و اینکه کارگران جهان، جدای اینکه از چه ملتی هستند، باید باهم همبسته
باشند و این
همبستگی فراملیتی ( international solidarity ) است
که میتواند همه ی هومن را از بدبختی به گاری بسته شدن رهایی بخشد.
ترفند سرمایه داران برای جدا کردن کارگران جهان هم همین است که میگویند
تو کارگر آریایی هستی و از عرب یا یهود و .. بهتری، یادر آلمان میگویند این کارگران
ترک جای شما را در" بازار کار" (!) گرفته اند و گناه بیکاری شما آنها هستند و نه
سازوکار سرمایه داری و ترفند های انگل های مفت خور همبودین. اینجوری، با
پیروی از زبانزد رومی divide et impera ( جدایی بیفکن و فرمان بران )، میکوشند
با کژسود جستن از ناآگاهی کارگران، جنگ میان ملت ها، برکشیدن " فراتنی ملی "،
و ... خود را که دشمن مهادین همه هومنی در همه ی زمانه های تاریخی بوده اند،
به فراموشی سپرده و به زیر فرش جاروب کنند. ولی میهن پرستی، پدافند از خانه
و کاشانه، و فرهنگ و زبان، یک سرشت زادی و یک کار پسندیده است و هرچند
که مادران دیگران خوشگلتر باشند، شما مادر خود را بیشتر دوست دارید چون
هستی شما از آن سرچشمه میکیرد. پس کمونیست بودن، برابر یکدست شدن همه ی
فرهنگها و زبان ها و آیین ها و خوی ها و .. نیست و کمونیست های ایرانی میتوانند
همچنان آبگوشت بخورند و کمونیستهای امریکا، هات داگ و کمونیست های روس،
بورشچ نوش جان کنند. شور بختانه از انجا که مردم ایران بیشتر بیسواد و خنگ بار
امده اند، نمیتوانند فرایافت های باریک را از هم بازشناسند، ملی گرایی/میهندوستی
را یکی و یکسان می انگارند و همبستگی اینترناسیونال را برابر یکنواخت و همگون
شدن همه و کنار رفتن همه فرهنگ های بومی در برابر یک فرهنگ چیره میشمارند.
کسانی مانند احسان طبری با همه ی کمونیست بودن، ایراندوست و میهن دوست هم
بودند (یکی از انگیزه های من برای گراییدن بسوی ادبسار و زبان پارسی هم همین کس
بوده است.) و کارهایی که حزب توده ی ایران در راستای کمونیسم کرده، همزمان یک جور
میهن پرستی هم بوده است، چرا که میهن ما/شما در یک بافتار جهانی هم گرفتار است.
بیشتر چپول ها یا چپ های ایران هم بیشتر همین برداشت کج را داشتند و به انگیزه ی
سستی زبان "فارسی " ، patriotism را برابر nationalism یا شوونیسم شمرده و
internationalism را برابر بی میهنی یا جهان میهنی . از سوی دیگر گرچه جهان
میهن همگان است ولی هر گلی (یا گوهی!) ،جای خود را در این باغ دارد! پرسمان
بر سر این است که همه رنجبران، با همه ی دگرسانی های خود، دست بدست هم بدهند
که جهان را به یاری هم از انگل ها پاک کنند و نه اینکه به بهانه های پوچ و سرمایهدارساخته،
توی سر همدیگر بزنند و بزرگترین ترس سرمایه داران از همینست!
•
پارسیگر