دفترچه

نسخه‌ی کامل: پرسش و پاسخ‌های فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23
مزدك بامداد نوشته: انگیزه مندی، برترین قانون ماده است. هیچ پدیده و هیچ جنبشی در جهان ماده نیست
که پیرو قانون مادی[١] و فیزیکی و کوانتومی " برهمکنش[٢] ریزگان[٣]" نباشد. هر جا که
نیروی گرانش[٤] هست، سیب بر روی زمین میافتد. هرگز دیده نشده که سیب از درخت
کنده شده و به راهی دیگر برود.، چرا؟ چون قانون برهمکشی گراویتون ها همواره
یکسان و همواره نیز پیامد آن یکسان است. برای همین شما میتوانید ١۰۰% بگویید
که آب نه تنها در شهر شما، بساکه[٥] در هر شهر دیگری در ١۰۰ درجه به جوش[٦] میاید
( با یک خورده دگرسانی[٧] به انگیزه ی فشار هوا و بلندا[٨] از تراز[٩] دریا و ..). به این
میگویند "قانونمندی ماده".هتّا برخی پدیده های کوانتومی و گرایندی[١٠] که دلبخواهی
به نگر میایند، در واپسین نگاه ، پیرو قانون آماری و گرایندی هستند، مانند تاس
انداختن و یا آزمایش کوانتومی پرتاب الکترون به دو شکاف، که در نگاه نخست،
هربار شماره ی دیگری میاید و الکترون به جای دیگری میخورد ولی در نگاه کلان
به همه ی این چیزهای شانسی برروی هم، میتوان قانون گرایندی را در آن دید.
شایندگی[١١] و آزادی در گزینش، تنها آنگاه راستین میبود که مغز ما میتوانست از این
قانونمندی مادی بگریزد. تنها زمانی راستین میبود که گزینش و رفتار ما ، که به
دید خودمان آزادانه میاید، در پی واکنش به کنش های بیرون از ویر[١٢] و فرمان های
ژنتیک بجای مانده از نیاکان[١٣] ما در ویر ما، انجام نمیشد. ما ها، تنها اینگونه میسهیم[١٤]
که آزادی گزینش راستین داریم، بویژه آنگاه که نیروهای بازدانده و نیروهای راننده،
با هم برابر میشوند. بگذارید با چند نمونه سخن خود را روشن تر کنم. بینگارید که
شما بسیار گرسنه هستید و تنها جاییکه در آن خوراک[١٥] هست، نانوایی کوچه ی بهمان
است. پس شما اینجا گزینشی ندارید و از آنجا که دستور نامه ی ژنتیک به شما میگوید:
"باید بکوشید که زنده بمانید"، به ناچار میروید آن نانوایی و خود را با ان نان سیر میکنید.
در این نمونه که گفتیم، شما کمترین تراز آزادی خواست[١٦] و کمترین زینه[١٧] ی شایندگی را
می آروینید[١٨]. در یک نمونه ی دیگر، شما در یک رستوران هستید و در فهرست خورشت
ها، میان چلوکباب چنجه و چلوکباب برگ و .. دودل هستید و سرانجام یکی را بر میگزینید.
در اینجا شما سهش[١٩] آزدی گزینش بیشتری را دارید ولی درپایه و واده، بازهم مغز شما
در پی فرایندی مادی[١] که در آن، کوچکترین پراسنج[٢٠] ها، مایه[٢١] ی گزنیش شده اند
( مانند اینکه یادتان آمده که کباب چنجه ی بار پیش کمی بوی چربی میداد) ، گزینش خود
را انجام داده است. بزبان دیگر، مغز شما یک دستگاه داده پرداز ( مانند رایانه) بیش
نیست که در آن، داده های اندر میشوند (input ) و مغز که یک رایانه با سامانه[٢٢] ی
توره[٢٣] ی نورونی است، با دستور نامه های ویری[٢٤] ژنتیک که در درون آن جایگیر
هستند ( mental directives ) پس از داده پردازی، یک برونداد ( output ) بدست
میدهد که همان واکنش ها و گزینش های ما هستند. همه ی این کار داده پردازی
نورونی هم پیرو قانون کوانتومی و برهمکنشی[٢] ریزگان[٣] میباشد. پس چیزی به نام
"من" که رها از قانون برهمکنشی ریزگان، رها از دستور های ویری، رها از کنشهای
برون-ویری و رها از سامه[٢٥] های زیستبوم[٢٦]، رها از فرهنگ و آموزش و پرورش، ...
باشد ، هستی ندارد. "من" تنها در بستر "همه چیز" و همه ی جهان مادی پدید
آمده و از اینروپدیده ای مادی و پیرو قانون ماده است. ما و "من" تنها میتوانیم
چینش ریزگان مادی را دگرگون بکنیم ولی نمیتوانیم قانون ماده را دگرگون کنیم.
میتوانیم الکترون هارا از الف به ب بفرستیم، ولی نمیتوانیم کاری کنیم که الکترون
گاهی تنمایه[٢٧] ای دیگر و گاهی بار کهربایی[٢٨] دیگری داشته باشد. پس ما ناچار از
پیروی از این دگرگونی ناپذیری الکترون و قانون های برهمکنشی آن هستیم و هستی
و زندگی و گزینش های مان بر روی این پایه های ساده ( قانون های برهمکنشی
کوانتمی ریزگان ) ساخته شده و ما نمیتوانیم هرگز از این پایه و ستون های هستی
آزاد و رها باشیم، همچنان که کارد هرگز نمیتواند دسته ی خود را ببرد.

اینکه در فیزیک کوانتمی میگویند برخی چیزها ذاتا غیر قابل پیش بینی هست منظور چیست و آیا این خود جبری بودن همه چیز در عالم را زیر سوال نمیبرد؟
m@hdi نوشته: اینکه در فیزیک کوانتمی میگویند برخی چیزها ذاتا غیر قابل پیش بینی هست منظور چیست و آیا این خود جبری بودن همه چیز در عالم را زیر سوال نمیبرد؟
این همان است که در پیام خود گوشزد کردیم. ( در نمونه پرتاب الکترون به دو شکاف)
قانون و بایستگی مادی در پدیده هایی، باید در نگاه کلان نگریسته شود. برای نمونه
همان انداختن سکه، در هر یک بار ، نمیدانیم شیر یا شمار است، ولی میدانیم که اگر
بارهای بیشمار یک سکه را بیندازیم، یک الگوی گرایندی ( همان ۵۰%-۵۰%) کم کم
بدست خواهد آمد و هرچه بیشتر بیندازیم، آمار به مرز های ۵۰%-۵۰% نزدیک تر و
بازهم نزدیک تر میشود=قانون . یا نمونه ی دیگر: یکی از سرما خوردگی میمیرد و یکی
زیر ماشین میرود و یکی بیماری گـِشی و یا چنگار میگیرد و دیگری را تیرباران میکنند:
همه ی این ها که بختکی و شانسی مینماید، روی هم یک قانون کلان را بدست
میدهد و آن هم انیکه هرکسی باید سرانجام بمیرد. در بستر کوانتومی نیز از آنجا که
خود "دیدن" میتواند رفتار ریزگان را دگرگون نماید، مرزی برای پیش بینی رفتار
ریزگان در این ریز ترین تراز مادی، برای هر یکدانه رویداد کشیده شده است ولی
انبوه ی رویداد ها برروی هم، الگوی قانون مادی را بدست میدهند. پس این یک
برداشت نادرست ولی گسترده است که گویا، دانش کوانتوم و پیش بینی ناپذیری
رفتار ریزگان در هر یک تک رویداد، بایندگی و دترمینیسم را زیر پرسش میبرد.
به وارونه، دانش کوانتوم، نشان میدهد که گریز از قانون مادی شدنی نیست!
[video=youtube;DfPeprQ7oGc]http://www.youtube.com/watch?v=DfPeprQ7oGc[/video]



گش= قلب
پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: همان انداختن سکه، در هر یک بار ، نمیدانیم شیر یا شمار است، ولی میدانیم که اگر
بارهای بیشمار یک سکه را بیندازیم، یک الگوی گرایندی[٢] ( همان ۵۰%-۵۰%) کم کم
بدست خواهد آمد و هرچه بیشتر بیندازیم، آمار به مرز های ۵۰%-۵۰% نزدیک تر و
بازهم نزدیک تر میشود=قانون

این را میشود بمهر باز تر کنید؟ در همان نمونه‌یِ شیر یا شمار سکه, آیا
میتوانیم بگوییم پس از ١٠٠٠ بار شیر, بار ١٠٠١ اُم اندکی گرایندیِ شُمار بالامیرود؟

از دید کلان به نگر من این درست میسَهد و جهان یکجور "ویر" آنجا دارد که میگوید بار ١٠٠١ اُم گرایندیِ
شُمار بالا میرود, ولی در جایِ دیگر میخوانیم که این گونه‌ای کژفرنود است: Gambler's fallacy - WiKi

کدام درست است؟


پارسیگر
Mehrbod نوشته: این را میشود بمهر باز تر کنید؟ در همان نمونه‌یِ شیر یا شمار سکه, آیا
میتوانیم بگوییم پس از ١٠٠٠ بار شیر, بار ١٠٠١ اُم اندکی گرایندیِ شُمار بالامیرود؟

از دید کلان به نگر من این درست میسَهد و جهان یکجور "ویر" آنجا دارد که میگوید بار ١٠٠١ اُم گرایندیِ
شُمار بالا میرود, ولی در جایِ دیگر میخوانیم که این گونه‌ای کژفرنود است: Gambler's fallacy - WiKi

کدام درست است؟


پارسیگر
ما باید بهوشیم که قانون ماده خواهان آن است که آمار همه ی
پرتاب های سکه ها در همه ی کهکشان ها و در همه ی زمانها
۵۰-۵۰ باشد. اگر شما با یک سکه ی درست، ١۰۰۰بار شیر
انداختید، برای این است که در جای دیگری و زمان دیگری
در جهان ١۰۰۰ بار خط آمده/خواهد آمد.
هرچه شمار پرتاب ها افزایش یابد، شما میتوانید چشمداشت
بیشتری داشته باشید که این الگو را ببینید و اگرنه، به سکه
و درستی ساختمان ان بدگمان میشوید ولی نکته در اینجاست
که اینبار هزارو یکم، نباید بیگمان در همان " نشست" شما
انجام شود و شاید در اتاق کناری که برای طبیعت ، بار هزار
و یکم یا ایکس ، به شمار میرود، خط آمده باشد ! یااینکه
این هزار تا خط "افزوده" و کژ کننده ی آمار، در سالهای
گذشته روی داده و اکنون این شیر امدن ها، آن کژی را راست
میکند. این است که سرانجام به این برآورد میرسیم که گرایندی
این یک پرتاب هزار و یکم ( ولی هزار و یکم در در نشست ما =
in our session) بازهم ۵۰-۵۰ است و "ناوابسته" به آنچه
که در گذشته و آینده، در این یا ان اتاق بغلی، میگذرد میباشد،
چرا که باید یک قانون کلان و همه زمانی/همه جایی را سیراب کند.
درست مانند گرایندی زایش پسر و دختر که یکی میتواند هفت
پسر داشته باشد برای اینکه یکی دیگر هفت دختر دارد/داشت.
مهند این است که در همفزود همه ی زایش ها در همه ی زمانها
و همه جایها، آمار ۵۰-۵۰ ( یابهتر بگوییم ۴۹-۵١) بدست آید.
---
در کژفرنود قمارباز هم این درست است که اگر گرایندی برنده
شدن یک در میلیون هم باشد، سرانجام در همه ی زمانها و پرتابها،
یک قمارباز برنده خواهد شد، ولی بایسته نیست که این قمارباز
ویژه آن برنده باشد. یکی شاید چارسد بار دسته ی "دزد یکدست"
یا همان دستگاه های قمار لاس‌وگاس را کشیده و باخته باشد و
آنگاه که نا امیدانه از جایش برخاست، قمارباز دیگری تنها با
انداختن یک سکه، جک پات گردآوری شده را برنده شود.
[ATTACH=CONFIG]3355[/ATTACH]

پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: این همان است که در پیام خود گوشزد کردیم. ( در نمونه پرتاب الکترون به دو شکاف)
قانون و بایستگی مادی در پدیده هایی، باید در نگاه کلان نگریسته شود. برای نمونه
همان انداختن سکه، در هر یک بار ، نمیدانیم شیر یا شمار است، ولی میدانیم که اگر
بارهای بیشمار یک سکه را بیندازیم، یک الگوی گرایندی ( همان ۵۰%-۵۰%) کم کم
بدست خواهد آمد و هرچه بیشتر بیندازیم، آمار به مرز های ۵۰%-۵۰% نزدیک تر و
بازهم نزدیک تر میشود=قانون . یا نمونه ی دیگر: یکی از سرما خوردگی میمیرد و یکی
زیر ماشین میرود و یکی بیماری گـِشی و یا چنگار میگیرد و دیگری را تیرباران میکنند:
همه ی این ها که بختکی و شانسی مینماید، روی هم یک قانون کلان را بدست
میدهد و آن هم انیکه هرکسی باید سرانجام بمیرد. در بستر کوانتومی نیز از آنجا که
خود "دیدن" میتواند رفتار ریزگان را دگرگون نماید، ...
گش= قلب
پارسیگر

با سپاس,
پرسشی دیگر; میشود درباره‌یِ جایگاهِ نپاهشگر (observer) در این آزمایش روشنگرید؟
آیا نپاهش الکترون پیش از گذشتن از دو شکاف نباید فرجامِ آزمایش را نادگرسان بگذراند؟

در کلیپی که آوردید ساده‌‌انگارانه یک چشم پیش از رد شدن الکترون آنرا دارد مینگرد, ولی خب در این بازه از زمان الکترون هنوز
"نگُزیریده" که از کدام شکاف رد شود (یا جهان برایش نگُزیریده), پس نباید الگویِ رج-سان و نه آژنگ‌وار (wave-like) را نیز در فرجام آزمایش همچنان ببینیم؟

آیا دگرسانی‌ای ندارد در کدام بخش از آزمایش فرایند نپاهشِ الکترون انجام شود که فروریزیِ آژنگ (wave collapse) و پس الگویِ رج-سان را بدنبال, داشته باشیم؟


پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: این همان است که در پیام خود گوشزد کردیم. ( در نمونه پرتاب الکترون به دو شکاف)
قانون و بایستگی مادی[١] در پدیده هایی، باید در نگاه کلان نگریسته شود. برای نمونه
همان انداختن سکه، در هر یک بار ، نمیدانیم شیر یا شمار است، ولی میدانیم که اگر
بارهای بیشمار یک سکه را بیندازیم، یک الگوی گرایندی[٢] ( همان ۵۰%-۵۰%) کم کم
بدست خواهد آمد و هرچه بیشتر بیندازیم، آمار به مرز های ۵۰%-۵۰% نزدیک تر و
بازهم نزدیک تر میشود=قانون . یا نمونه ی دیگر: یکی از سرما خوردگی میمیرد و یکی
زیر ماشین میرود و یکی بیماری گـِشی و یا چنگار[٣] میگیرد و دیگری را تیرباران میکنند:
همه ی این ها که بختکی و شانسی مینماید، روی هم یک قانون کلان را بدست
میدهد و آن هم انیکه هرکسی باید سرانجام بمیرد. در بستر کوانتومی نیز از آنجا که
خود "دیدن" میتواند رفتار ریزگان[٤] را دگرگون نماید، مرزی برای پیش بینی رفتار
ریزگان در این ریز ترین تراز[٥] مادی، برای هر یکدانه رویداد کشیده شده است ولی
انبوه ی رویداد ها برروی هم، الگوی قانون مادی را بدست میدهند. پس این یک
برداشت نادرست ولی گسترده است که گویا، دانش کوانتوم و پیش بینی ناپذیری
رفتار ریزگان در هر یک تک رویداد، بایندگی[٦] و دترمینیسم را زیر پرسش میبرد.
به وارونه، دانش کوانتوم، نشان میدهد که گریز از قانون مادی شدنی نیست!

آیا تاکنون برای شما رخ داده که در مورد یک مسئله 2 انتخاب داشته باشید و هر دو هم به یک اندازه برای شما ارزش داشته باشد یا اصلا هیچ فرق خاصی برای شما نداشته باشد و در این حالت اقدام به انتخاب کردن یکی از آن دو مورد بکنید؟ من خودم جبرگرا هستم اما این حالت برای من پیش آمده و نمیتوانم در این حالت نقش اختیار را نادیده بگیرم.

جبر در چنین وضعیت هایی چگونه قابل توجیه است؟
m@hdi نوشته: آیا تاکنون برای شما رخ داده که در مورد یک مسئله 2 انتخاب داشته باشید و هر دو هم به یک اندازه برای شما ارزش داشته باشد یا اصلا هیچ فرق خاصی برای شما نداشته باشد و در این حالت اقدام به انتخاب کردن یکی از آن دو مورد بکنید؟ من خودم جبرگرا هستم اما این حالت برای من پیش آمده و نمیتوانم در این حالت نقش اختیار را نادیده بگیرم.

جبر در چنین وضعیت هایی چگونه قابل توجیه است؟
[ATTACH=CONFIG]3357[/ATTACH]
اینکه هردو سوی داستان براستی و به باریکی هم ارز باشند یک
ایستار تکینگی به شمار میرود که در فربود، هرگز پیش نمیآید،
چرا که همواره در ریز ترین پراسنج ها، که در یک چنین ایستاری
خود نمایی بیشتری دارند، هردو سو یکسان نیستند.
برای دریافت بهتر داستان، بینگاریم که در دو سوی یک ترازو،
که بسیار باریک سنج هم هست، هرکدام یک تن سنگ است، در
اینجا نشستن یک پروانه بر روی یکی از کفه های ترازو، میتواند
برای یک سوی داستان، سرنوشت ساز باشد. در فیزیک به این
ایستار، ایستار همترازی ناپایدار هم میگویند، مانند ایستادن
وارونه ی یک کله قند بر روی نوکش. در چنین ایستاری ،
هماگونه که گفتیم، ریزترین پراسنج ها، که شاید به تراز اتمی
و کوانتومی هم برسد، میتوانند بزرگترین کارساز و گزینشگر
مهادین بشوند.
در چنین جایی بازهم همان قانون گرایندی خودنمایی میکند
و مانند سکه یا تاس، یکبار چنین و یکبار چنان میشود که
بر روی هم بهره ی برابر به هر یک از ایستارهایی که
شدنی هستند، پخش میگردد.



پارسیگر
از نقطه نظر کوانتمی با توجه به اینکه جهان در لحظه انفجار بزرگ در اندازه زیر اتمی بوده پس آینده اش غیر قابل پیش بینی بوده اما ما الان میتوانیم خسوف و کسوف در چند قرن آینده را هم پیش بینی کنیم!

این تناقضی که بهش رسیدم منطقیه؟!
m@hdi نوشته: از نقطه نظر کوانتمی با توجه به اینکه جهان در لحظه انفجار بزرگ در اندازه زیر اتمی بوده پس آینده اش غیر قابل پیش بینی بوده اما ما الان میتوانیم خسوف و کسوف در چند قرن آینده را هم پیش بینی کنیم!

این تناقضی که بهش رسیدم منطقیه؟!
درست است ولی ستیز درونی در این نیست.
در زمان مهابنگ چینشی "بختکی" پدید امده ولی پس از اینکه این چینش
برپا شد و نیرو های جهان سرد* (ماکرو) جهان را در دست گرفتند، آینده
با در دست داشتن این قانون های مادی که دیگر دگرگونی ناپذیرند،
نگریستنی است ( هر آینه اگر همه پراسنج هارا داشته باشیم) . برای
هوش بهتر: زمانی که شما میخواهید یک پرسمان هنداسیک یا مزدائیک
را بگشایید باید نخست خاستگاه همارایی ( مبداُ مختصات) را برگزینید.
شما در این گزینش ١۰۰% آزاد هستید ولی پس از اینکه این تیل را
برگزیدید، باید همه ی شمارگری ها و رایانش های شما بر پایه ی
همین تیل باشید و دیگر نمیشود خاستگاه دیگری را برگزینید!
یک نونه ی آسانتر برای هوش کردن: تا زمانی که زن نگرفته اید
آزاد هستید که هر دختری را برای همسری برگزینید و با این و آن
زن و دختر لاس بزنید ولی پس از انیکه همسر خود را برگزیدید و
زناشویی نمودید، دیگر باید با همین یک زن روال زندگی آینده تان را
بسازید.


*
درست مانند آب که روان و در دگرگونی است ولی یخ سفت !

پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: درست است ولی ستیز درونی در این نیست.
در زمان مهابنگ[١] چینشی "بختکی" پدید امده ولی پس از اینکه این چینش
برپا شد و نیرو های جهان سرد* (ماکرو) جهان را در دست گرفتند، آینده
با در دست داشتن این قانون های مادی[٢] که دیگر دگرگونی ناپذیرند،
نگریستنی است ( هر آینه اگر همه پراسنج[٣] هارا داشته باشیم) . برای
هوش بهتر: زمانی که شما میخواهید یک پرسمان[٤] هنداسیک یا مزدائیک[٥]
را بگشایید باید نخست خاستگاه[٦] همارایی ( مبداُ مختصات) را برگزینید.
شما در این گزینش ١۰۰% آزاد هستید ولی پس از اینکه این تیل[٧] را
برگزیدید، باید همه ی شمارگری ها و رایانش[٨] های شما بر پایه ی
همین تیل باشید و دیگر نمیشود خاستگاه دیگری را برگزینید!
یک نونه[٩] ی آسانتر برای هوش کردن: تا زمانی که زن نگرفته اید
آزاد هستید که هر دختری را برای همسری برگزینید و با این و آن
زن و دختر لاس[١٠] بزنید ولی پس از انیکه همسر خود را برگزیدید و
زناشویی نمودید، دیگر باید با همین یک زن روال زندگی آینده تان را
بسازید.


*
درست مانند آب که روان و در دگرگونی است ولی یخ سفت !

چگونه ممکن است که رفتارهای سلول های بدن بصورت جزء قابل پیش بینی نیست اما بصورت کل هست؟
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23