Mehrbod نوشته: در برابر سیستم فندین نیز همینگونه است, بویژه همانجورکه سرکار مزدک در جُستار دیگر به آن اشاره کردند, یک
سامانه هر چه پیشرفتهتر و سامامندتر میشود, به شکنندگی آن بفراخور افزوده میشود. برای نمونه, خود آدم
هم یک سامانهیِ بسیار شکننده است جوریکه با یک ضربه به مغز ناکار و نابود میشود, ولی هرچه
در تراز فرگشت پایینتر میرویم, به جانداران سادهتر ولی دیرشکنتر و سختشکنتر میرسیم
که نمایانگر این وابستگی میان پیشرفتگی و شکنندگی میباشد.
گرچه پیشرفتگی با شکنندگی فزونتر همراه است ولی با یک ویژگی افزاینده ی دیگر هم آراسته است
و آن همانا خواستنی تر بودن آن است. سور خر شدن گرچه طبیعی تر است ولی سوار بنز شدن
خواستنی تر است. داشتن دستگاه های پیچیده ی رایانه ای پزشکی بهتر و خواستنی تر از آن
است که از هر ده بچه شش تایش بمیرد و دو تایش آبله رو شود و یکی اش فلج کودکان بگیرد.
برای همین گرچه شکنندگی همواره بالاتر میرود ولی پرستاری از این سامانه های شکننده نیز
فزونی میگیرد. ده ها و سدها کارگر و کارمند، از یک نیروگاه هسته ای و یا از یک کارخانه ی
ماشین سازی "پرستاری" میکنند. و ابرسازواره و این فند ها، از ما پرستاری میکنند ، درست
مانند پرستاری ما از گاوها و شیر دادن گاوها به ما.
پس فندآوری شکننده، از این راه ( سود دهی به ما) خویشکاری پدافند از شکنندگی خود را به
گردن ما نهاده است و خودش هم در این پدافند یاور ماست. همچنان که یک هواپیمای میگ
میتواند ارتش روم باستان را به تنهایی تار و مار نماید!
•
پارسیگر
kourosh_iran نوشته: اما بهرحال نباید فکر کرد که ما هیچ نقش قابل توجهی در آینده نمیتوانیم داشته باشیم و همینطور بی تفاوت باشیم.
قطعن میتونیم در آینده نقش داشته باشیم! من جایی این حرف رو نزدم.
من از مبارزه با تکنولوژی حرف زدم که درش صفت عقب نشینی وجود ندارد! یعنی چه ؟ یعنی زمانی که مرسدس بنز به شما معرفی شد! به قول جناب مزدک خر سواری دیگر خواستنی نیست و سوار خَر نمیشوید! مگر اینکه کلن مرسدس بنزی در کار نباشد.
kourosh_iran نوشته: اگر دنبال نمونه میگردید، همان ریچارد استالمن و جنبش نرم افزار آزاد یک نمونهء خوبیست که چطور از یک تفکر شخصی و یک فرد آغاز شد ولی سرانجام و در مدتی نه چندان زیاد سراسر جهان را فرا گرفت و تاثیر قابل توجه و عمیق و پایداری هم در جهان گذاشت. هرچند شما در بحثهای قبلی ظاهرا این تاثیر را کم اهمیت و کم ارزش میدانستید، ولی حداقل بنده شخصا میدانم که به هیچ روی اینطور نیست!
من تاثیر دنیای آزاد رو کم اهمیت یا کم ارزش ندونستم! بلکه تاثیر، نفوذ و کاربریشان را در دنیای کاربران دستکاپ کمرنگ معرفی کردم! وگرنه چه کسیست که نداند بدون لینوکس و یونیکس لایکها 80% اینترنت وجود نخواهند داشت!
همچنین من ترجیه میدهم ریچارد استالمن و بیل گیتس و ماریا کاری و ... نباشم! گمنامی را بیشتر میپسندم.
kourosh_iran نوشته: یک چیز را نباید فراموش کرد و آن اینکه مسئله فقط حجم و تعداد و زور فیزیکی و پول و این حرفها نیست. بلکه محتوا و قدرت و حقانیت خود باورها و رفتارها هم هست و اینکه تمام این سیستم از انسانها تشکیل شده است، حال بعضی مزدور و بعضی هم غیرمزدور، بعضی دارای منافع مستقیم یا غیرمستقیم قابل توجه و بعضی دیگر هم نه اینطور (و حتی گاهی بعکس)، و تمام این انسانها عقل و وجدان و قابلیت روشن شدن و تغییر نگرش و رفتار را دارند.
با پول و قدرت فراوان شما میتوانید رسانه های قدرتمند درست کنید و در عین حال سایر رسانه ها را فیلتر کنید! نتیجه این میشود که رسانه های طرف پولدارتر عملکرد حرفه ای تر و بهتری خواهند داشت و تاثیر گذاریشون هم چند ده بلکه چند صد برابر بیشتر میشه!
نتیجه این میشه که در جمهوری اسلامی ایران، با اینکه صدا و سیمای میلیشون رضایت عموم رو نتونسته جلب کنه! ولی تبلیغاتشون کماکان در جامعه تاثیر گذاریش از هر شبکه خارجی و فاروم و ... بیشتره و این رو میشه به وضوح در روح جامعه ایرانی دید.
حتا کسانی که مخالف این حکومت هستند و به گفته های رسانه های این سیستم توجهی نمیکنند خواه نا خواه تحت تاثیر پروپاگانداهای اون هستند!
kourosh_iran نوشته: نگویید اینها بهرحال تاثیر ندارد چون قدرت و پول دست عدهء معدود دیگری است!
نه، من کمونیستی فکر نمیکنم! قدرت و پول همیشه دست دو دسته از افراد است :
1- افراد لایق و سخت کوش و فرزندان و وارثانشان.
2 - حکومتهای دیکتاتری و یک مشت دزد و قاچاقچی و ...
وقتی قدرت و پول دست دسته ی دوم باشد یک مقداری مبارزه کردن باهاشون سخت تر میشه ولی غیر ممکن نمیشه. البته من در بحثم سخنم در مبارزه با حکومتها و ... نبود بلکه کلهم با اسلام در سراسر جهان بود! شاید مردم ایران به خاطر وجود منحوس جمهوری اسلامی اندکی به اسلام بد بین شده باشند! ولی این فقط 60-70 میلیون از 1.5 میلیارد است!!!! آن یک میلیارد و چهارصد و سی میلیون بقیه نه تنها از اعتقادشان کم نشده بلکه راه میوفتند داعش و طالبان و ... درست میکنند و از سرتاسر جهان برای مبارزه با کفر به آن میپیوندند!
من در اینجا حرفی از مبارزه با جمهوری اسلامی نزدم! چرا که جمهوری اسلامی بسیار ضعیفتر و سست تر از آنیست که بخواهیم آن را شکست ناپذیر بدانیم! من کل مجموعه ای به نام اسلام و مسلمانی حرف زدم.
در این بحث به نظرم دو مسئله مطرح هست،اول اینکه تکنولوژی "ابزار" بدبختی بشر بشه و یا اینکه "خودش"(مثلا به شکل هوش مصنوعی) بشر رو به اسارت بکشه یا نابود کنه.
خب در مورد اول جای تامل وجود داره چون ما نمونه های زیاید از ذات شریر انسان دیدیم(و طبیعتا تکنولوژی قدرتمند در دست انسان های شریر خطرش هم بیشتره) ولی در مورد دوم به نظرم نگرانی بیهوده هست،بلاهایی که انسان ها سر همنوعاشون خودشون تا به حال اوردند یا میتونند بیارند به اندازه ای هست که یک هوش مصنوعی احتمالی پییشون فرشته به نظر برسه :))
undead_knight نوشته: خب در مورد اول جای تامل وجود داره چون ما نمونه های زیاید از ذات شریر انسان دیدیم(و طبیعتا تکنولوژی قدرتمند در دست انسان های شریر خطرش هم بیشتره) ولی در مورد دوم به نظرم نگرانی بیهوده هست،بلاهایی که انسان ها سر همنوعاشون خودشون تا به حال اوردند یا میتونند بیارند به اندازه ای هست که یک هوش مصنوعی احتمالی پییشون فرشته به نظر برسه :))
به نظر من هم آینده ای که هوش مصنوعی کنترل بشر رو به دست بگیره یک مقداری زیادی تخیلیه! وقتی میشه با پراندن یک فیوز کل هوش مصنوعی رو فرستاد دَدَر!
سوای این هوش مصنوعی همون طور که از اسمش پیداست مصنوعی هست! یعنی ساخته ی دست بشر! پس بشر میتونه درش فانکشنها و سیستمهای از کار انداختنش رو از پیش قرار بده! (کما اینکه قرار میده)
بد بینی به هوش مصنوعی بیشتر به درد همان هالیوود و بالیوود و ... میخورد تا واقعیت. همان طور که خودتان هم گفتید بهتر است ما نگران هوش های طبیعی صاحب تکنولوژی باشیم تا انواع مصنوعی اش!
sonixax نوشته: به نظر من هم آینده ای که هوش مصنوعی کنترل بشر رو به دست بگیره یک مقداری زیادی تخیلیه! وقتی میشه با پراندن یک فیوز کل هوش مصنوعی رو فرستاد دَدَر!
ایراد نظر شما اینست که دچار به این پیشباور ِ نادرست ِ ذاتا «چپگرایانه» هستید که انسانها بالذات رهایی میخواهند نه بندگی. مشاهدهی رفتار نوع انسان در زندگی شخصی من گواه از رانهی دیگری دارد، و آن همانا اشتیاقی مهارنشدنی برای بندگی، تسلیم شدن به مرجعیت قویتر، ایمان به چیزی بیرون از خودشان و در کل «تسلیم» است نه رهایی. رهایی معمولا فانتزی افرادیست که در یک قرارداد به خصوص اجتماعی طرف ضعیفتر محسوب میشوند در حالی که ایمانشان به آن قرارداد را از دست دادهاند. از زمان مرگ مذاهب ما در به در دنبال یافتن خدایی جدید هستیم و همهی شواهد گواهی میدهند که «علم» و محصول مستقیم آن تکنولوژی این جای خالی را پُر کردهاند و میروند که پُرتر هم بکنند.
رسیدن به عالم و قادر مطلق آرزوی کمابیش همهی مردمان است نه «ترس پنهان» آنها، رهایی از بار مسئولیت تصمیمگیری و زندگی کردن با عواقب آن تصمیمات دلیل پذیرفتن بندگی در سرتاسر تاریخ بوده نه «جهل آدمهای ابله و کمسواد ذاتباوری که بهتر نمیدانستهاند». همهی این رانهها هنوز پابرجا هستند، ما امروز این امکان را داریم تا کمال را تولید بکنیم و هیچ چیز نمیتواند مانعمان بشود، از جمله احتمال نابودی خودمان.
پس طبیعت بشری + تکنولوژی => فاجعهی اجتنابناپذیر.
مشکل وانگهی آنست که «طبیعت بشری» الان سیصد سال است که انکار میشود، و ما چنان از آن بیخبریم که گمان میکنیم رهایی خوب است و بندگی بد.
Ouroboros نوشته: ایراد نظر شما اینست که دچار به این پیشباور ِ نادرست ِ ذاتا «چپگرایانه» هستید که انسانها بالذات رهایی میخواهند نه بندگی. مشاهدهی رفتار نوع انسان در زندگی شخصی من گواه از رانهی دیگری دارد، و آن همانا اشتیاقی مهارنشدنی برای بندگی، تسلیم شدن به مرجعیت قویتر، ایمان به چیزی بیرون از خودشان و در کل «تسلیم» است نه رهایی. رهایی معمولا فانتزی افرادیست که در یک قرارداد به خصوص اجتماعی طرف ضعیفتر محسوب میشوند در حالی که ایمانشان به آن قرارداد را از دست دادهاند. از زمان مرگ مذاهب ما در به در دنبال یافتن خدایی جدید هستیم و همهی شواهد گواهی میدهند که «علم» و محصول مستقیم آن تکنولوژی این جای خالی را پُر کردهاند و میروند که پُرتر هم بکنند.
رسیدن به عالم و قادر مطلق آرزوی کمابیش همهی مردمان است نه «ترس پنهان» آنها، رهایی از بار مسئولیت تصمیمگیری و زندگی کردن با عواقب آن تصمیمات دلیل پذیرفتن بندگی در سرتاسر تاریخ بوده نه «جهل آدمهای ابله و کمسواد ذاتباوری که بهتر نمیدانستهاند». همهی این رانهها هنوز پابرجا هستند، ما امروز این امکان را داریم تا کمال را تولید بکنیم و هیچ چیز نمیتواند مانعمان بشود، از جمله احتمال نابودی خودمان.
پس طبیعت بشری + تکنولوژی => فاجعهی اجتنابناپذیر.
مشکل وانگهی آنست که «طبیعت بشری» الان سیصد سال است که انکار میشود، و ما چنان از آن بیخبریم که گمان میکنیم رهایی خوب است و بندگی بد.
ولی من هرگز نظر بدی در مورد پیشرفت تکنولوژی و هوش مصنوعی نداشته و نخواهم داشت.
به نظر من این همه هشدار و آی میزنند میکشند و ... همگی کشک است!!!
آینده تکنولوژی از نگر من نه ترمیناتور 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و I Robot و ... بلکه ارتقاء توانایی بشر از طریق تکنولوژی تولید سایبورگ است که روز به روز در حال پیشرفت و به روز شدن است. به نظر من Metal Gear Solid و Iron Man و ... بیشتر واقعی هستند تا آنهایی که گفتم!!! طبیعتن هوش مصنوعی این وسط بیشترین نقش را بازی خواهد کرد.
من حتا به وجود گونه های هوشمند تر از انسان در فاصله ای که توانایی دسترسی به آنها داشته باشیم یا آنها به ما دسترسی داشته باشند را خیلی خیلی نا محتمل میدانم و فکر میکنم در محدوده ی دسترسی با هر تکنولوژی که فکرش را بکنید انسان هوشمند ترین گونه است اگر فرض را بر این بگیریم که زمین تنها مسکن موجودات زنده نیست!
به عبارت ساده تر من نه تنها به میل طبیعی برای بندگی باور ندارم! بلکه به میل طبیعی برای آزادی هم باور ندارم!!!! من به تمایل برای قوی تر شدن که یک خصیصه ی بسیار مشخص در هر انسان و حتا موجود زنده ایست باور دارم.
Ouroboros نوشته: ایراد نظر شما اینست که دچار به این پیشباور ِ نادرست ِ ذاتا «چپگرایانه» هستید که انسانها بالذات رهایی میخواهند نه بندگی. مشاهدهی رفتار نوع انسان در زندگی شخصی من گواه از رانهی دیگری دارد، و آن همانا اشتیاقی مهارنشدنی برای بندگی، تسلیم شدن به مرجعیت قویتر، ایمان به چیزی بیرون از خودشان و در کل «تسلیم» است نه رهایی. رهایی معمولا فانتزی افرادیست که در یک قرارداد به خصوص اجتماعی طرف ضعیفتر محسوب میشوند در حالی که ایمانشان به آن قرارداد را از دست دادهاند. از زمان مرگ مذاهب ما در به در دنبال یافتن خدایی جدید هستیم و همهی شواهد گواهی میدهند که «علم» و محصول مستقیم آن تکنولوژی این جای خالی را پُر کردهاند و میروند که پُرتر هم بکنند.
خب امیر جان تجربه زندگی شخصیت اگر چه دسته اول است ولی معاصر هم هست.
شاید سهم اشتیاق به بردگی در گدشته کمتر بوده و شاید بتوان با روشهایِ یوژنیک سهم آنرا در آینده کم کرد.