مزدك بامداد نوشته: نادرست است زیرا:
مزدک ده ساله. هم آروین ها و دانسته های مزدک ۵ ساله را در خود دارد و هم ژنهای اورا ،
همچنین ٢۰ ساله به ١۰ ساله ولی شما نمیتوانید این زنجیره را ناگهان از گوشت به آهن
بدهید، چرا که گوشت دیگر ژن های مزدک را که همه چیز او را ساخته بودند را در بر ندارد.
بر این پایه، شما انگیزه ی هستی مزدک را از میان برده اید که همان فرازیست ژن ها بوده.
ژن ها ویر ها یک "غریزه" پدید اورده اند که آن هم همان خودنگهداری ( صیانت نفس) است .
این غریزه است که به من میگوید که اگر ویر مزدک هم ناچار بجا بماند، بهتر از این است که
همه ی مزدک از میان برود، چرا که برای نمونه من میتوانم هنوز به فرزندانم و به مردم ام
یاری کنم تا زندگی بهتری داشته باشند ولی خودم دیگر هیچ خوشی و سهش دیگری در
کالبد آهنین ندارم، از چلو کباب هم نمیتوانم خوشی ببرم و ....
خب، این غریزه خودش کور است و نمیداند که برای نگهداشت ژن پدید امده و نمیداند که
او به تنهایی یک ابزار است و در پیشکاری ژن میباشد. تا چندی پیش که دانشمندان به
انگیزه ی پیدایش غریزه پی بردند ... اکنون کمابیش هنوز همه ی جانوران نیز نه از آگاهی
و اندیشه، بساکه تنها و تنها از غریزه پیروی میکنند.
این ژن که انسان را برای خودنگهداری پدید آورده، خود او را چه چیزی پدید آورده؟
اسید های آمینه خود از چه و برای خودنگهداریِ چه چیزی پدید آمدند؟
---
اگر ما بگوییم که ژن میخواهد خودنگهداری کند،
فردید شما از ژن، کدام مرحله از سیر تکامل ژن است؟
شما میگویید ژن انسان،
ولی مگر همین ژن انسان ژن میمون را هم در خود ندارد؟ مگر از یک ریشه نیستند؟
پس چرا ژن ما به گفته شما ما را ناتوان از نابود کردن میمون ها نکرده و نمیکند؟
پس میبینید که اینجا ژنِ تکامل یافته تر(دارای آگاهی قدرتمندتر) برای ماندن خود ژن ناتوان تر(آگاهی کمتر) را از بین میبرد.
و اما "انگیزه" زمانی معنا به خود میگیرد که ما به آگاهی یا دانش برسیم.
یعنی ژن های ما که از اسید های آمینه پدید آمدند و تا اینجا بر اثر تصادف و شانس پیش آمدند،
هیچ انگیزه ای برای خودنگهداری ندارند، انگیزه اینجا بیمعناست ولی یکجایی از تکامل خواهد رسید که آگاهی پدید میاد،
اینجاست که آگاهی به وجود غریزه پی میبره و میتونه در برابرش بایسته.
نمونش هم در حیوانات دیده نمیشه که آهو بره پیش شیر و سرش رو توی دهان شیر فرو کنه
چون فعل و انفعالات مغز و واکنش ها هنوز به مرحله "پدید آمدن آگاهی از وجود غریزه" ولی در یک انسان میبینیم که آگاهانه و بر خلاف غریزش میتونه عمل کنه.
از این زمان هست که آگاهی با گسترش خودش روند تکامل اون موجود رو بدست میگیره
یک روز برای فرار از دست میمون های قوی و کشته نشدن ژن ها رو مجبور میکنه به بیرون جنگل برن و اونجا تکامل پیدا کنن
یک روز برای کمک به میمون آتش رو کشف میکنه
یک روز....
همینطور دانش رو افزایش میده و فندآوری گسترده میشه
و سپس یک روز برای باقی موندن ژن ها رو کنار میگذاره و وارد رایانه میشه
بله ژن باز هم به وجود میاد و از بین میره...
اینجا آگاهی هست که آگاهانه میخواد خودشو نگه داره.
و این سخن من بود.
اگر ما از بیرون نگاه کنیم تا قبل از پدید آمدن آگاهی که از وجود غریزه باخبر بشه، ژن از خودنگهداری میکنه!!، که البته این تنها و تنها تصادف و شانس است.
بعد که آگاهی پدید اومد آگاهی شانس رو کنار میگذاره و خودش ژن ها رو برای بهتر تکامل یافتن رهبری میکنه
از این مرحله هست که کم کم انگیزه ما(=آگاهیِ ما=دانشِ ما) نگهداری از آگاهی(=خودش) خواهد شد و نگهداری از ژن به حاشیه میرود.
بله این آگاهی هم از بستر همان ژن ها پدید آمده،
ولی دانه سیب برابر نیست با درخت سیب!
و مثلن اگر مزدک یک مدرسه بسازد کسی نمیگوید پدر مزدک مدرسه ساخت، میگویند مزدک ساخت!
اگر ژن ما امروز به این شکل درآمده و با میمون تفاوت دارد این کار آگاهی ماست هرچند خود آگاهی را ژن ها درست کردند.
از مرحله پدیدار شدن آگاهی هم تکامل ژن ها را آگاهی کنترل کرده و بهش شکل داده.
و یکروز هم که دیگر ژن بدرد نخورد آگاهی نوعی فندآوری میسازد که خود را از بند ژن رها کند و همچنان بماند.
یک نمونه:
من تلفنی با مزدک سخن میگویم
مزدک در این حالت و از دید سام اطلاعات را میگیرد پردازش میکند و پاسخ میدهد
اینجا هتا اگر من چلو کباب خوردن شما و خوشی بردنتان را هم نبینم(آگاهی من نبیندو نفهمد) باز هم از نگر من شما زنده هستید.
هتا اگر ندانم که رباتی شدید.
و اما از دید خودتون:
اگر در کالبد رایانه ای فرو رفتید به دلیل وجود آگاهی از وارد شدن داده ها و پردازش اونها و پاسخ دادنتون با خبر میشید و میفهمید که هنوز هستید.
پس یکروز که کالبد رایانه ای داشتیم هم میتوانیم خود را زنده بدانیم، هرچند چلوکباب نخوریم و ژن نداشته باشیم.
مزدك بامداد نوشته: آری همه ی فرهنگ ما روساختی است که برروی زیر ساخت ژنتیک ساخته شده است.
اینکه اکنون شما خال سرخ میگذارید برای این است که رفتار من با رفتار شما همکنشی
(تعامل) داشته و شما این رفتار را از من پذیرفته (آداپته) کرده ایدپس اینکه من خال قرمز را استفاده کردم این "من" یعنی همان آگاهی من.
چنان که شما میگویید سام نقطه قرمز بکار برد و نمیگویید:
ژن های یک انسان به نام سامکینگ نقطه قرمز بکار بردند
یا
ژن های یک میمون نقطه قرمز بکار برد
یا
ژن های یک تک سلولی نقطه قرمز بکار برد
یا
اسید های آمینه نقطه قرمز بکار بردند
یا
اتم های کربن نقطه قرمز بکار بردند!
این "من" یعنی سام کینگ زمانی معنا میگیرد که من آگاهی داشته باشم.
چنانکه اگر با ماشین به خانه بروید نمیگویید من با آهن به خانه رفتم!
مزدك بامداد نوشته: نادرست است، شیر ها برافتادند چرا که آدمیان جا و جان آنهارا گرفتند.
پس آنها در هماوردی با ژنی برتر کنار رفتند. در میان آدمیان هم این
هماوردی هست، شمایی که در کنکور بهتر از بهمان کس نمره میاورید،
جایگاه بهتر و پیشه ی پول آور تر و برتری بر او پیدا میکنید ، به زبان دیگر،
ژن شما که خوبی خود را اینگونه نشان داده، بخت بیشتری برای فرازیست
پیدا میکند چرا که اگر شما دو تن ( به انگار اینکه هر چیز دیگرتان یکی باشد)
به خواستگاری یک دختر خوشگل و پولدار بروید، جایگاه همبودین (اجتماعی)
شما که از پذیرش در کنکور پدید امده، شانس شمارا بالا میبرد و آنکس باید با
دختر کمتر پولدار و کمتر زیبایی جفت گیری نماید و به لایه های فرودست فروافتد.خیر این بیشتر نقش آگاهی و دانش و شانس و تصادف است تا نقش ژن.
نمونه:
2 تن که دوقلوی همسان هستند، یکیشان معتاد میشود یکی مهندس!
ژن ها یکیست ولی بر اثر تصادفو شانس یا هرچیز دیگر که بر میزان دانش و آگاهی فرد اثر میگذارد،
اینها انتخاب هایی آگاهانه میکنند و نتیجه یکی معتاد و یکی مهندس میشود
پس اینجا دانش و آگاهیست که شانس ژن را در رسیدن به دختر زیبا افزایش میدهد نه اینکه صرفن ژن باهوشتر سبب دستیابی به دختر زیبا شود.
مزدك بامداد نوشته: پس سخن ما این است که این فرایند از گوشت به آهن، با خواسته ی ژنها سازگار نیست
و برای همین ما داوخواهانه، فرمانروایی خود را به روباتها واگذار نمیکنیم و یامغز و ویر خو
د را داوخواهانه به رایانه نمیسپاریم و آنهارا همچو فرزند نخواهیم دانست.بله ترک ژن با خواست غریزه یکی نیست ولی چنان که گفتیم مدتهاست که آگاهی انسان توان مقابله و کنار زدن غریزه را دارد.
ژن ها نمیخواهند که اگاهی را که پدید آورده اند تا آنها را بهتر تکامل بخشد، را ازدست بدهند. ولی اونها دیگه یه بازنده هستن.
در کنار این روزی میرسه که دانش و آگاهی(فرزند نا خلف) ژن ها را ترک میکند و برای ماندن خودش داوخواهانه وارد رایانه میشود.
و چنان که گفتیم مدتهاست که آگاهی توان چیره شدن بر غریزه را دارد، پس چنین خواهد شد.
:e303: