دفترچه

نسخه‌ی کامل: پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا می‌رویم؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44
دُنباله‌ها - Sequences

یک دنباله به چینش رخدادن رویدادها گفته میشود و دانش به آن میتواند مایه‌یِ دریافت بهتر سخن ما از افسارگریختگی تکنولوژی و چرایی آن باشد.

یک دنباله میتواند بسادگی این دو رویداد باشد:
بیهوشی[sup][aname=rpa822d][[/aname][anchor=pa822d]1][/anchor][/sup]
جراحی

دگرسانیِ[sup][aname=rpab375][[/aname][anchor=pab375]2][/anchor][/sup] بسیاری است میان اینکه نخست بیهوشی بیاید سپس جراحی و وارونه.
پس اگر ما بیهوشی را رویداد A و جراحی را رویداد B بنامیم, تنها دنباله‌یِ خواستنی برای ما خواهد بود: AB.


در فرایند پیشرفت تکنولوژی ما نیز رویداد‌هایی داریم که چینش آنها میتواند بسادگی پیامدهای نابودی, زندگی
جاودان, یا بردگی را برای ما دربر داشته باشد. رویداد‌هایِ تکنولوژی آینده‌هایی است که ما میتوانیم ببرونیابیم[sup][aname=rpa2147][[/aname][anchor=pa2147]3][/anchor][/sup], برای نمونه:
A. رسیدن به تکینگی[sup][aname=rpa93b5][[/aname][anchor=pa93b5]4][/anchor][/sup] فندین
B. ساخت نخستین هوشواره[sup][aname=rpa1769][[/aname][anchor=pa1769]5][/anchor][/sup] که هوشی برابر یا بیشتر از آدم داشته باشد.
C. رسیدن به نانوتکنولوژی
D. یافتن تواناییِ دستکاری ژن‌ها (مهندسی ژنتیک)
E. ...


از دیدگاه کسیکه درباره‌یِ تکنولوژی هیچ نیاندیشیده, اینکه کدامِ اینها نخست بیاید و کدام بدنبال
دگرسانی‌ای ندارد, زیرا از پیامد‌هایِ هرکدام و اینکه چگونه مایه‌یِ پوچیدن[sup][aname=rpaf834][[/aname][anchor=paf834]6][/anchor][/sup] همدیگر میشوند آگاه[sup][aname=rpad443][[/aname][anchor=pad443]7][/anchor][/sup] نیست.

برای اینکه دورنمایی به خواننده داده باشیم, اگر ما نخست رویداد B را داشته باشیم سپس C, D یا A, نژاد بشر بگرایند[sup][aname=rpaaa55][[/aname][anchor=paaa55]8][/anchor][/sup] بالا نابود خواهد شد.
اگر A را نخست داشته باشیم, نژاد بشر باز به گرایند[sup][aname=rpa2665][[/aname][anchor=pa2665]9][/anchor][/sup] بالا نابود خواهد شد.
اگر D را یکم داشته باشیم سپس B, نژاد بشر شانس فرازیست[sup][aname=rpa9f04][[/aname][anchor=pa9f04]10][/anchor][/sup] دارد.
...


افسارگریختگی تکنولوژی

چرا ما نمیتوانیم به تکنولوژی راستا دهیم؟ پاسخ ساده است, زیرا بجز ما, آنهایی هم هستند.

بیانگارید که شما تنها کسی هستید که تکنولوژی را پیش میبرد. شما میتوانید بگویید تا زمانیکه به رویداد D نرسیده‌ایم,
همه‌یِ فعالیت‌ها در رسیدن به رویداد‌هایِ A و B را کنار میگذاریم و دنباله را بشیوه‌یِ درست و خواستنی می‌دنبالیم[sup][aname=rpa72db][[/aname][anchor=pa72db]11][/anchor][/sup].

با در پیش گرفتن چنین رویکردی, شما بیگمان در فرایند پیشرفت کندی خواهید داشت و هتا شاید به بنبست برخورید, زیرا هر تکنولوژی‌ای در وابستگی ناب با دیگر تکنولوژی‌ها میباشد. ابزارهای نوین پزشکی
بی ابزارهای نوین رایانه‌ای کار نمیکنند, ابزارهای نوین رایانه‌ای بی کارخانه‌هایِ صنعتی نوین فراهم نمیشوند, کارخانه‌هایِ صنعتی نوین, بی زیرساختارهای شهری و کاری و اقتصادی خود ساخته نمیشوند, etc.

شما در جایگاه تنها راستادهنده‌یِ تکنولوژی, به گاه برخورد با یک بنبست یا یک کندیِ سنگین, میتوانید با واکاوی باریک نیازهای خود, در تکنولوژی‌هایِ که
به رویداد‌هایِ ناخواستنی میرسند بازنگریسته و در آنها اندکی روند پیشرفت را شُل[sup][aname=rpa6371][[/aname][anchor=pa6371]12][/anchor][/sup] کنید و پس از برداشتگی دشواری, روند پیشرفت آنها را بازایستانید.

در چنین نگاهی, شما به تکنولوژی راستا میدهید و آنرا زیر کنترل دارید.



در جهان راستین چگونه تکنولوژی پیش میرود

در جهان بیرونی کسی آنجا نیست که بگوید چه رویدادی خواستنی است و باید نخست به آن رسید, چه رویدادی نه و باید به دورتر انداخت: تکنولوژی در همه‌یِ گستراهای[sup][aname=rpa4fb2][[/aname][anchor=pa4fb2]13][/anchor][/sup] شایند[sup][aname=rpa2806][[/aname][anchor=pa2806]14][/anchor][/sup] (possible dimensions) پیش میرود.

روند پیشرفت تکنولوژی در اینجا بمانند آبی میماند که از راهی میشارد[sup][aname=rpa45f6][[/aname][anchor=pa45f6]15][/anchor][/sup] که از همه هموارتر باشد. اگر امروز پیشرفت در بهمان سخت‌افزار رایانه‌ای شایندی داشت,
پس شایندی آن گشوده شده و فردا به آن خواهیم دست یافت. اگر امروز ساخت بهمان جنگ‌افزار ویرانگر شدنی است, پس شایندی آن گشوده شده و فردا ساخته خواهد شد.



بازدارنده‌های سخت

در برخی زمینه‌های بسیار ویژه همچون شکافت اتم بازدارنده‌هایی دیده میشوند, ولی این بازدارنده‌ها خود به خود در گذر زمان و با پیشرفت همه‌سویه‌یِ تکنولوژی برچیده میشوند. اگر
امروز بازدارنده‌ای برای ساخت بَهمان chip مورد نیاز برای ساخت بهمان دستگاهِ مهندسی ژنتیک دارید, فردا براه چاپگرهای ٣ گُسترائین[sup][aname=rpab3ed][[/aname][anchor=pab3ed]16][/anchor][/sup] میتوانید آنرا بسازید و پس بازدارندگی آن خواه ناخواه برداشته میشود.



بازدارنده‌های نرم

بازدارنده‌هایِ نرم همان وژدان و خرد آدمیان (گسترندگان تکنولوژی) میباشند. این بازدارنده‌ها شوربختانه به چندان[sup][aname=rpa0d5e][[/aname][anchor=pa0d5e]17][/anchor][/sup] کاری در این تراز[sup][aname=rpa8768][[/aname][anchor=pa8768]18][/anchor][/sup] گسترده نمیایند, زیرا
نمونه‌وار کسیکه در راستای رسیدن به رویداد A میکوشد, میتواند بسادگی در این توهم باشد که دارد کاری درست و بسزا در حق بشریت انجام میدهد.

در کنار آن نیز دیده شده که مردم آگاهانه به کاری نااخلاقی میپردازند, زیرا آنرا پیشه‌ و راه درآمدِ خود میدانند: This is how I make a living.

بنیادگذار Bill Joy, Sun Microsystems در نوشتار خود که تاثیر[sup][aname=rpac00c][[/aname][anchor=pac00c]19][/anchor][/sup] گرفته از کازینسکی میباشد, تقویت این بازدارنده‌هایِ نرم را راهکار میداند:

Wired 8.04: Why the future doesn't need us.
...
Verifying compliance will also require that scientists and engineers adopt a strong code of ethical conduct, resembling the Hippocratic oath, and that they have the courage to whistleblow as necessary, even at high personal cost. This would answer the call - 50 years after Hiroshima - by the Nobel laureate Hans Bethe, one of the most senior of the surviving members of the Manhattan Project, that all scientists "cease and desist from work creating, developing, improving, and manufacturing nuclear weapons and other weapons of potential mass destruction."14 In the 21st century, this requires vigilance and personal responsibility by those who would work on both NBC and GNR technologies to avoid implementing weapons of mass destruction and knowledge-enabled mass destruction.



این رفتار[sup][aname=rpac67e][[/aname][anchor=pac67e]20][/anchor][/sup] که میتوان براه یک شماری کُدهای اخلاقی و گسترش آنها میان دانشمندان و پیروی اشان, چینش دنباله‌ها را کنترل کرد
چیزی بیشتر از خودفریبی نیست, زیرا همچون کسی میماند که میخواهد همه‌یِ ستاره‌هایِ آشکار در آسمان شب را بشمرد: لغزشها پیشگیری ناپذیرند.





----
[aname=pa822d]1[/aname]. [anchor=rpa822d]^[/anchor] Hušidan || هوشیدن: تعقل و تفکر کردن Dehxodâ to comprehend
[aname=pab375]2[/aname]. [anchor=rpab375]^[/anchor] digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari difference
[aname=pa2147]3[/aname]. [anchor=rpa2147]^[/anchor] borun+yâftan::Borunyâftan || برونیافتن: برآوردنِ بلنجِ یک برآیه بیرون از گستره‌یِ بلنج‌هایِ شناخته شده ⚕Heydari, Ϣiki-En to extrapolate
[aname=pa93b5]4[/aname]. [anchor=rpa93b5]^[/anchor] tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطه‌یِ تکین Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ singularity
[aname=pa1769]5[/aname]. [anchor=rpa1769]^[/anchor] huš+vâr+e::Hušvâre || هوشواره: هوش مصنوعی Ϣiki-En artificial intelligence Künstliche Intelligenz
[aname=paf834]6[/aname]. [anchor=rpaf834]^[/anchor] Pucidan || پوچیدن: باطل کردن to cancel
[aname=pad443]7[/aname]. [anchor=rpad443]^[/anchor] âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ to be informed
[aname=paaa55]8[/aname]. [anchor=rpaaa55]^[/anchor] be+gerâyand::Begerâyand || بگرایند: احتمالا Ϣiki-En, Ϣiki-En likely; probably
[aname=pa2665]9[/aname]. [anchor=rpa2665]^[/anchor] ger+ây+and::Gerâyand || گرایند: محتمل, اگرآیند probable
[aname=pa9f04]10[/aname]. [anchor=rpa9f04]^[/anchor] farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En survival
[aname=pa72db]11[/aname]. [anchor=rpa72db]^[/anchor] donb+âl+idan::Donbâlidan || دنبالیدن: پیرفتن; دنبال کردن Ϣiki-En to follow
[aname=pa6371]12[/aname]. [anchor=rpa6371]^[/anchor] šal+idan::Šalidan || شلیدن: تشبث کردن; همراه با بار نائین Ϣiki-En, ϢDict-Pâ to dodge || شلیدن: توسل جستن (بار نائیین) to recourse
[aname=pa4fb2]13[/aname]. [anchor=rpa4fb2]^[/anchor] gostar+â::Gostarâ || گسترا: بعد; دایمنسیون www.loghatnaameh.org, Ϣiki-En dimension
[aname=pa2806]14[/aname]. [anchor=rpa2806]^[/anchor] šây+and::Šâyand || شایند: ممکن Ϣiki-En possible
[aname=pa45f6]15[/aname]. [anchor=rpa45f6]^[/anchor] Šâridan || شاریدن: جریان داشتن Ϣiki-En to flow
[aname=pab3ed]16[/aname]. [anchor=rpab3ed]^[/anchor] gostar+â+in::Gostarâin || گسترائین: بُعدی Ϣiki-En dimensional
[aname=pa0d5e]17[/aname]. [anchor=rpa0d5e]^[/anchor] candân+idan::Candânidan || چندانیدن: ضرب کردن Ϣiki-En, Ϣiki-De to multiply multiplizieren
[aname=pa8768]18[/aname]. [anchor=rpa8768]^[/anchor] tarâx+tan::Tarâxtan || تراختن: ترتیب دادن Dehxodâ, Ϣiki-En to arrange arrangieren
[aname=pac00c]19[/aname]. [anchor=rpac00c]^[/anchor] hanây+eš::Hanâyeš || تاثیر: تاثیر Ϣiki-En efficacy
[aname=pac67e]20[/aname]. [anchor=rpac67e]^[/anchor] raftâr+idan::Raftâridan || رفتاریدن: رفتار کردن Ϣiki-En to behave sich verhalten
Unknown نوشته: مهربد گرامی، من در مورد خطرات پیش رو با شما مخالفتی ندارم، اما بدبینی شما نسبت به پشیتازان فناوری و نهادهای تصمیم گیرنده را درک نمی کنم. تکینگی، مهم ترین دستاورد بشر، یا شاید مهمترین دستاورد ماده در کائنات باشد، از همین رو بحثهای مربوط به عواقب و ریسکهای آن، از دستکم یک دهه پیش از دستیابی به آن، بالا خواهد گرفت. بنابراین در هنگام دستیابی به چنان پتانسیلی، خطرات آن به طور گسترده شناخته شده است، و گمان نمی کنم آنهایی که برای اولین بار به چنین پدیده ای دستیافته اند، آنقدر کله شق باشند که بدون یافتن راه حل قطعی برای کنترل آن، استارتش را بزنند.

درود ناشناخته‌یِ گرامی,

دشواری مهادین[sup][aname=rpa2bec][[/aname][anchor=pa2bec]1][/anchor][/sup] شما همینجاست که میاندیشید یک "ما"یی آنجا هست. پرسش این است, کدام ما؟ آیا شما تک تکِ ٧
میلیارد و خرده‌ای آدم زنده را میشناسید و میدانید هر کدام هماکنون دارند روی پیشرفت چه چیزی کار میکنند که میگویید ما؟

سپس اینکه میگویید ١٠ سال پیش از رسیدن به تکینگی[sup][aname=rpa0e9c][[/aname][anchor=pa0e9c]2][/anchor][/sup] تکنوفایل‌ها (technophiles) ناگهان به خطرهای آن آگاه[sup][aname=rpaf104][[/aname][anchor=paf104]3][/anchor][/sup] میشوند, چند پرسش اینجا به میان میایند:
١. چگونه خواهیم دانست که ١٠ سال دیگر بهمان تکنولوژی نوآورده[sup][aname=rpad1d6][[/aname][anchor=pad1d6]4][/anchor][/sup] میشود؟ آیا ١٠ سال پیش از ساخت بمبِ اتم, کسی میدانست ١٠ سال دیگر بمب اتم ساخته خواهد شد؟ (یا ١٠ سال پیش از رویداد جنگ جهانی یکم کسی میدانست جنگ جهانی یکم رویمیدهد؟ درباره‌یِ جنگ جهانی دوم چه؟)

٢. چگونه پس از آگاهی از خطرهای یک تکنولوژی, آن را کنترل میکنند؟ بگوییم تکنوفایلها ١٠ سال پیش از تکینگی دریافتند که نمیتوانند تکینگی را کنترل کنند و چیز خوبی نیست, اکنون چه میکنند, چگونه از پیشرفت بیشتر در راستای رسیدن به آن پیش میگیرند؟ (با هم پیمان میبندند که بیایید در این یک زمینه پیشرفت نکنیم!؟)

٣. ما درباره‌یِ تکنولوژیِ پیش پا افتاده‌ای همچون بمب اتم میبینیم که تنها پس از آزمایش چندباره اش بود که توانستند به ژرفای[sup][aname=rpaf986][[/aname][anchor=paf986]5][/anchor][/sup] آسیب‌های پنهان و ناپنهان اش پی ببرند, چگونه درباره‌یِ تکنولوژی همچون تکینگی که آزمودنی هم نیست — یکبار بیشتر نمیتوانید به تکینگی برسید — میخواهند از آسیب‌هایِ شناخته و مهندتر[sup][aname=rpa54d6][[/aname][anchor=pa54d6]6][/anchor][/sup], ناشناخته‌ اش پی ببرند؟

٤. اگر کسانیکه نخست به تکینگی دست یافتند باهوش بوده و کله شق نبودند هم به کاری نمیاید, زیرا اگر این تکنوفایل‌هایِ باهوش بیش از اندازه منتظر بمانند کم کم کله شق‌ها هم به ساخت آن توانا میشوند (همانجور که امروز کره‌یِ شمالی شده و ایرانِ کله شق هم دارد به بمب اتم مجهز میشود): تکنولوژی در دست من یا شما یا شماری برگزیده ابرباهوشِ همه چیزدان نیست, دیر یا زود فراگیر میشود.





Unknown نوشته: اینکه چگونه میتوان هوش برتر را (بطور گارانتی شده) کنترل کرد، بیشتر به یک مسئله ریاضیاتی می ماند، اما به گمان من شدنی است. ریاضیدان نابغه ای را در نظر بگیرید، که در یک سلول با دیوارهای آهنی زندانی شده است. هرچقدر هم که او نابغه باشد، نخواهد توانست فرار کند، چون ابزار ندارد. یا بطور مشابه، فرض کنید یک ابررایانه دارد شما را در شطرنج شکست می دهد، شما به سادگی میتوانید با چکش بزنید ناکارش کنید! کوتاه سخن اینکه، هوش برتر الزاما به معنای توانایی بیشتر نیست. برای کارهای کارگری، ما نیاز به روباتهای خیلی باهوش نداریم، اما برای تئوری پردازی، اختراع ها و پیشبرد تکنولوژی، نیاز به هوش بالاتر هست، که می توان آن را ناتوان ساخت، بدون دست و پا/ابزار.

اینجا همچنان شما از «ما» میگویید. این «ما» بجز در ذهن شما جای دیگری نیست گرامی, "آنها" آن بیرون هستند و کسی
به همه‌یِ آنها نگفته که نباید به هوشواره[sup][aname=rpa3be8][[/aname][anchor=pa3be8]7][/anchor][/sup] دست و پا بدهند و اگر هم کسی به آنها میاندرزید مایه‌یِ اینکه گوش فرا داده و فرمان بردارند نمیشد.

کنترل چیزی به نام تکینگی[sup][aname=rpa4fa0][[/aname][anchor=pa0e9c]2][/anchor][/sup] فندین نیز خودفریبی بیشتر نیست, کسانیکه در زمینه‌یِ تکینگی کار میکنند هتا
نمیتوانند یک tiling agent (یک agent که فرایند پردازش خود را به زیرagent‌هایش وامی‌گذارد) را گارانتی‌ شده برنامه‌ریزند:
Tiling Agents for Self-Modifying AI, and the Löbian Obstacle

چه برسد به تکینگی که از بیخ مهارناپذیر است, زیرا برنامه‌ریزها نه تنها باید ١٠٠% بی هیچ لغزش و ایرنگی[sup][aname=rpa6a96][[/aname][anchor=pa4fa0]8][/anchor][/sup] زیرساختار آن را برنامه‌ریزند, بساکه باید بتوانند
با پیشبینی[sup][aname=rpa7b30][[/aname][anchor=pa6a96]9][/anchor][/sup] اینکه کُد آنها چگونه در روند خود-دگرانیِ هوشواره تاثیر[sup][aname=rpa2063][[/aname][anchor=pa7b30]10][/anchor][/sup] میگذارد را هم در سدها گام پیشبینی کنند.

بمانند این میماند که شما بخواهید توپ بیلیارد را در برخوردهایش پیش‌بینید[sup][aname=rpa5604][[/aname][anchor=pa2063]11][/anchor][/sup], پیشبینی ١ برخورد و جایگاه توپ پس از آنرا یک کودک ٥ ساله هم میتواند, ٢
برخورد کمی دشوار میشود, ٣ برخورد را تنها یک بیلیاردباز کاردرست میتواند, پیشبینی ٤ یا ٥ برخورد نیاز به ابررایانه دارد, ولی برای پیشبینی جایگاه توپ پس از
٥٦ امین برخورد, شما باید آگاه[sup][aname=rpa38e3][[/aname][anchor=paf104]3][/anchor][/sup] به جایگاه تک تکِ ریزگان[sup][aname=rpa7167][[/aname][anchor=pa5604]12][/anchor][/sup] جهان باشید, زیرا دورترین ریزگان در دورترین کرانه‌‌هایِ جهان در اینکه توپ پس از این برخورد کجا خواهد بود تاثیر سرنوشتسازی خواهند داشت:

The Black Swan: The Impact of the Highly Improbable, p. 177

Assuming one has knowledge of the location of every ball and the speed and accuracy of the cue ball, it is relatively easy to predict the expected movement of the ball after the first shot. A person might even expect that second, third and fourth degree movements can be estimated with great accuracy due to the growing computational power of computers. The problem, however, grows increasingly complex with each subsequent movement. This is because after the ninth movement the gravitational pull of a person standing at the next pool table exerts enough of an effect to alter the trajectory of the ball. And after 56 movements even the smallest particle on the outer edge of the universe will effect the trajectory!



فراموش نکنید که ما درباره‌یِ یک توپ بیلیارد که تنها کنش و بازکنش دارد سخن گفتیم, نه درباره‌یِ یک هوشواره‌[sup][aname=rpa99ed][[/aname][anchor=pa3be8]7][/anchor][/sup] با مغزی پویا و هوشی بیشتر از خود امان.




Unknown نوشته: درمورد مهندسی ژنتیک، من متوجه نشدم که چگونه میخواهد فراگیر شود، بدون فراگیر شدن تکینگی. اما آنهم بمانند مورد قبلی، مستلزم حماقت گسترده از سوی تکنولوژیستها خواهد بود.

مهندسی ژنتیک ساده‌تر از تکینگی[sup][aname=rpaddc1][[/aname][anchor=pa0e9c]2][/anchor][/sup] است, تکینگی یک آستانه‌یِ سُترگ[sup][aname=rpa6a1a][[/aname][anchor=pa38e3]13][/anchor][/sup] دارد و شاید بتوان پیچیدگی آنرا زمختانه همتراز با نانوتکنولوژی دید.








----
[aname=pa2bec]1[/aname]. [anchor=rpa2bec]^[/anchor] meh+âd+in::Mehâdin || مهادین: اصلی Ϣiki-En, Ϣiki-En principal; main
[aname=pa0e9c]2[/aname]. ^ [anchor=rpa0e9c]آ[/anchor] [anchor=rpa4fa0]ب[/anchor] [anchor=rpaddc1]پ[/anchor] tak+in+eg+i::Takinegi || تکینگی: نقطه‌یِ تکین Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ singularity
[aname=paf104]3[/aname]. ^ [anchor=rpaf104]آ[/anchor] [anchor=rpa38e3]ب[/anchor] âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ to be informed
[aname=pad1d6]4[/aname]. [anchor=rpad1d6]^[/anchor] no+âvardan::Noâvardan || نواوردن: نوآوری کردن; ابداع کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to innovate
[aname=paf986]5[/aname]. [anchor=rpaf986]^[/anchor] žarf+â::Žarfâ || ژرفا: ژرفیِ یک چیز profundity
[aname=pa54d6]6[/aname]. [anchor=rpa54d6]^[/anchor] meh+and::Mehand || مهند: مهم important; significant
[aname=pa3be8]7[/aname]. ^ [anchor=rpa3be8]آ[/anchor] [anchor=rpa99ed]ب[/anchor] huš+vâr+e::Hušvâre || هوشواره: هوش مصنوعی Ϣiki-En artificial intelligence Künstliche Intelligenz
[aname=pa4fa0]8[/aname]. [anchor=rpa6a96]^[/anchor] Irang || ایرنگ: خطا; لغزش MacKenzie error irrtum
[aname=pa6a96]9[/aname]. [anchor=rpa7b30]^[/anchor] piš+bin+i::Pišbini || پیشبینی: prediction
[aname=pa7b30]10[/aname]. [anchor=rpa2063]^[/anchor] hanây+eš::Hanâyeš || تاثیر: تاثیر Ϣiki-En efficacy
[aname=pa2063]11[/aname]. [anchor=rpa5604]^[/anchor] piš+didan::Pišdidan || پیشدیدن: پیشبینی کردن Ϣiki-En to predict
[aname=pa5604]12[/aname]. [anchor=rpa7167]^[/anchor] rizeg+ân::Rizegân || ریزگان: ذرات Ϣiki-En particles
[aname=pa38e3]13[/aname]. [anchor=rpa6a1a]^[/anchor] Setorg <— Sotarg || سترگ: بزرگ و کلان Ϣiki-En, Ϣiki-En magnificent; great
Rationalist نوشته: در پاسخی که نگاشتی؛ تنها انگیزه پرداختن به این بخش از آن را دارم[SUP]۱[/SUP].
خود گمان می بردم که شاید به طور ناخودآگاه به چنین سفسته ای روی آورده باشم؛ ولی مطالعه دقیقتر آن و خردورزی بیشتر پیرامون آن نگرانیم را برطرف نمود.
اساس این سفسته در چنین حالتی رخ می دهد: " از آنجاییکه مهربد نگران پیشرفت فندآوری است؛
پس دیدگاهش هم بیهوده و مضحک است."

....
۱. زیرا با پیشروی این جستار و بررسی بیش تر نگاشت هایت؛ مردود بودن اساس دیدگاهت و چشم داشت هایت، در بیهوده گی نگرانیت برایم آشکار می گردد.

در همین پست هم شده‌ای, بجای پرداختن به سخن که چه در این جستار گفته‌ایم, به اینکه من (مهربد) چگونه رفتار[sup][aname=rpa8e52][[/aname][anchor=pa8e52]1][/anchor][/sup] میکنم و که هستم و چه انگیزه‌هایی دارم پرداختی—> سفسته‌یِ بَرسخنگو یا Ad hominem - WiKi


به سخن دیگر, من خنده‌دار رفتار کنم یا ناخنده‌دار بنویسم, در اینکه چه گفته ام و منطق سخن ام چیست دگرسانی‌ای[sup][aname=rpad202][[/aname][anchor=pad202]2][/anchor][/sup] نمیدهند.





----
[aname=pa8e52]1[/aname]. [anchor=rpa8e52]^[/anchor] raftâr+idan::Raftâridan || رفتاریدن: رفتار کردن Ϣiki-En to behave sich verhalten
[aname=pad202]2[/aname]. [anchor=rpad202]^[/anchor] digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari difference
مثَل شما مثَل بیماریست که تا هفته دیگر از سرطان کبد میمیرد ولی در طول این یک هفته مدام دلشوره دارد که نتیجه آزمایش hiv اش مثبت خواهد بود یا منفی.


بماند که این انسانیت و نژاد هومنی چه تقدسی دارد که نگران از بین رفتنش هستید؟
نه روحی نه خدایی نه عالم غیبی... چه چیزی میمونه که به انسان تقدسی بده که لایق حفظ شدن به شکل اولیه و نابود نشدن باشه؟
نکنه پیروان اسپاگتی(ع) هم باورمندن که انسان اشرف مخلوقات است؟!!!:e420:
از نگر من مهم حفظ دانش هست و انتقالش به موجودات دیگه.. چه آدم های فضایی چه ربات ها چه هوش مصنوعی و...
SAMKING نوشته: مثَل شما مثَل بیماریست که تا هفته دیگر از سرطان کبد میمیرد ولی در طول این یک هفته مدام دلشوره دارد که نتیجه آزمایش hiv اش مثبت خواهد بود یا منفی.


بماند که این انسانیت و نژاد هومنی چه تقدسی دارد که نگران از بین رفتنش هستید؟
نه روحی نه خدایی نه عالم غیبی... چه چیزی میمونه که به انسان تقدسی بده که لایق حفظ شدن به شکل اولیه و نابود نشدن باشه؟
نکنه پیروان اسپاگتی(ع) هم باورمندن که انسان اشرف مخلوقات است؟!!!:e420:
از نگر من مهم حفظ دانش هست و انتقالش به موجودات دیگه.. چه آدم های فضایی چه ربات ها چه هوش مصنوعی و...
نه دوست گرامی، نباید فراموش کرد که مهند ترین انگیزه ی ما در زندگی همان خود زندگی و فرازیست
است ( بهزیستی خود ما و فرزندان ما). اگر ما از خوان زندگی بهره ای نداشته باشیم، پس بگذار توفان
همه را در کام خود بکشد! چرا من باید نگران این باشم که دانش ما به باشندگان دیگر برسد؟ چه بهره ای
من یا فرزندانم یا زادمان هومن ( اگر بجای باشند) از این رفتار من خواهند برد و اگر بجای نباشند، چرا
باید چنین کنم؟ پس همانگونه که برای نمونه در سیاست، همکاری گروه ها باهم برای رسیدن به بهره
و سود است، هر گام دیگر آدمی و جانوران در راه رسیدن به بهره های زیستی است. به زبان دیگر،
تنها چیزی که در این جهان ارزش دارد، زندگی است و همه ی ارزش های دیگر از ارزش زندگی
و بهزیستی بر میخیزند. (اگر تکیاخته ها مارا پدید آورده اند برای این بوده که خودشان به تراز بالاتری
از فرازیست بهینه برسند!) اگر ما این پایه را اره کنیم، هر چیز دیگری در جهان ارزش خود را برای ما
از دست میدهد و همان چیزی میشود که در فربود(واقع) بود: یک توده ی پروتون ها و الکترون ها !
این است که باید هر کاری را در سجنش با ارزش ان در " فرازیست بهینه ی ژن" انجام داده و
انگیزه ی هر رفتار مردم و گروه ها و .. را نیز در بستر همین "رازیست بهینه ی ژن" ارزیابی نمود.

[SIZE=3][/SIZE]
مزدك بامداد نوشته: نه دوست گرامی، نباید فراموش کرد که مهند ترین انگیزه ی ما در زندگی همان خود زندگی و فرازیست
است ( بهزیستی خود ما و فرزندان ما). اگر ما از خوان زندگی بهره ای نداشته باشیم، پس بگذار توفان
همه را در کام خود بکشد! چرا من باید نگران این باشم که دانش ما به باشندگان دیگر برسد؟ چه بهره ای
من یا فرزندانم یا زادمان هومن ( اگر بجای باشند) از این رفتار من خواهند برد و اگر بجای نباشند، چرا
باید چنین کنم؟ پس همانگونه که برای نمونه در سیاست، همکاری گروه ها باهم برای رسیدن به بهره
و سود است، هر گام دیگر آدمی و جانوران در راه رسیدن به بهره های زیستی است. به زبان دیگر،
تنها چیزی که در این جهان ارزش دارد، زندگی است و همه ی ارزش های دیگر از ارزش زندگی
و بهزیستی بر میخیزند. (اگر تکیاخته ها مارا پدید آورده اند برای این بوده که خودشان به تراز بالاتری
از فرازیست بهینه برسند!) اگر ما این پایه را اره کنیم، هر چیز دیگری در جهان ارزش خود را برای ما
از دست میدهد و همان چیزی میشود که در فربود(واقع) بود: یک توده ی پروتون ها و الکترون ها !
این است که باید هر کاری را در سجنش با ارزش ان در " فرازیست بهینه ی ژن" انجام داده و
انگیزه ی هر رفتار مردم و گروه ها و .. را نیز در بستر همین "رازیست بهینه ی ژن" ارزیابی نمود.
درود بر مزدک گرامی
شما فرمودید "تنها چیزی که در این جهان ارزش دارد، زندگی است"
خب این "زندگی" چی هست؟
چی هست که به چند کیلو گوشت و استخوان زندگی میده؟
انسان یک کیسه گوشتی پر شده با خون و استخوان است که اندکی دانش و آگاهی بر آن سوار شده
در واقع چه تفاوتیست که روزی هوش مصنوعی بر ما غلبه کند و به جای این کیسه گوشتی، دانش و آگاهی بر یک قوطی آهنی سوار شود(ربات ها)؟
چه لزومی به پافشاری به فرازیست بهینه ژن است؟
هیچ!
در واقع پرسش اساسی اینجاست که چرا انسان نمیتواند ربات ها یا هوش مصنوعیِ ساخته شده به دست خود را همچون فرزندان خویش بداند، نه دشمنان!!
پاسخ به گمان بالا این است که باور به ویژه بودن و مقدس بودن یا اشرف مخلوقات بودن در تار و پود نظام فکری ما ریشه کرده
در حالی که همه میدانیم که ما تنها موجودات کمی بیشتر تکامل یافته هستیم و خدایی هم به سان گفته ادیان نیست که قداستی به ما ببخشد.
اکنون چرا نتوانیم برای نمونه"تعویض بدن گوشتی با بدن آهنی!" را یک گام بلند در تکامل خود حساب کنیم؟
هیچ قانون الهی/غیر الهی در کار نیست که ما را موظف به پایبندی به سلول های زنده کند.
مزدك بامداد نوشته: اگر ما از خوان زندگی بهره ای نداشته باشیم، پس بگذار توفان
همه را در کام خود بکشد! چرا من باید نگران این باشم که دانش ما به باشندگان دیگر برسد؟
در این صورت است که هوش مصنوعی و ربات ها و...فرزندان ما و نسل بعدی زندگی و حیات خوهند بود و ما هم دلیلی برای انتقال و مراقبت از دانشمان خواهیم داشت.

اگر هم از یک زاویه دیگر نگاه کنیم:
رشد تکنولوژی را یا میتوانیم متوقف کنیم یا نه
اگر توانستیم که به مرور به غار نشینی بازگشته و دوباره چرخه رشد تکنولوژی تکرار میشود.
اگر نتوانستیم هم در نهایت و آینده دور یا نژدیک سرنوشت ما کنار رفتن و سرنوشت مخلوقات هوشمندمان حکمرانیست.
یک ضرب المثل چینی میگوید:
"اگر به تو تجاوز شد و تو هیچ کاری از دستت ساخته نبود عاقلانه تر این است که تو هم لذت ببری."
وگرنه داستان زئوس و تیتان ها تکرار میشود!
SAMKING نوشته: درود بر مزدک گرامی
شما فرمودید "تنها چیزی که در این جهان ارزش دارد، زندگی است"
خب این "زندگی" چی هست؟
چی هست که به چند کیلو گوشت و استخوان زندگی میده؟
انسان یک کیسه گوشتی پر شده با خون و استخوان است که اندکی دانش و آگاهی بر آن سوار شده
در واقع چه تفاوتیست که روزی هوش مصنوعی بر ما غلبه کند و به جای این کیسه گوشتی، دانش و آگاهی بر یک قوطی آهنی سوار شود(ربات ها)؟
چه لزومی به پافشاری به فرازیست بهینه ژن است؟
هیچ!
در واقع پرسش اساسی اینجاست که چرا انسان نمیتواند ربات ها یا هوش مصنوعیِ ساخته شده به دست خود را همچون فرزندان خویش بداند، نه دشمنان!!
پاسخ به گمان بالا این است که باور به ویژه بودن و مقدس بودن یا اشرف مخلوقات بودن در تار و پود نظام فکری ما ریشه کرده
در حالی که همه میدانیم که ما تنها موجودات کمی بیشتر تکامل یافته هستیم و خدایی هم به سان گفته ادیان نیست که قداستی به ما ببخشد.
اکنون چرا نتوانیم برای نمونه"تعویض بدن گوشتی با بدن آهنی!" را یک گام بلند در تکامل خود حساب کنیم؟
هیچ قانون الهی/غیر الهی در کار نیست که ما را موظف به پایبندی به سلول های زنده کند.

در این صورت است که هوش مصنوعی و ربات ها و...فرزندان ما و نسل بعدی زندگی و حیات خوهند بود و ما هم دلیلی برای انتقال و مراقبت از دانشمان خواهیم داشت.

اگر هم از یک زاویه دیگر نگاه کنیم:
رشد تکنولوژی را یا میتوانیم متوقف کنیم یا نه
اگر توانستیم که به مرور به غار نشینی بازگشته و دوباره چرخه رشد تکنولوژی تکرار میشود.
اگر نتوانستیم هم در نهایت و آینده دور یا نژدیک سرنوشت ما کنار رفتن و سرنوشت مخلوقات هوشمندمان حکمرانیست.
یک ضرب المثل چینی میگوید:
"اگر به تو تجاوز شد و تو هیچ کاری از دستت ساخته نبود عاقلانه تر این است که تو هم لذت ببری."
وگرنه داستان زئوس و تیتان ها تکرار میشود!
درود!
زندگی در روی زمین از فشردگی انرژی خورشید و گرایش جهان بسوی آنتروپی بیشتر پدید آمده. ما باشندگانی
انرژی گسار هستیم که انرژی های گرفتار خورشید در روی زمین را آزاد میکنیم. ( میخوریم و لامپ روشن میکنیم
و چندی هم هست که انرژی های هسته ای را هم آزاد میکنیم)، طبیعت در برابر این خویشکاری به ما چیزی بنام
خوشی و شادی ارزانی نموده است. دگرسانی ما که یک کیسه ی گوشتی هستیم با روبات ها، هم اکنون همین است.
=>
اگر فردید (منظور) شما این است که ویر و روان ما در کالبد های رایانه ای بجای بماند، سخن شما بسزاست،
ولی تنها انزمان که در آنجا هم توانایی درد و خوشی را داشته باشیم، توانایی سـُـهش (حس) خوشبختی و
اندوه را هم داشته باشیم، انگیزه ای برای فرازیست و زندگی داشته باشیم، شما دوست دارید زنده بمایند
چون از خوردن چلوکباب و آمیزش جنسی و آب خنک و کوهنوردی خوشی می یابید . اگر شما هیچ خوشی
نداشته باشید، آماج و انگیزه ای برای زندگی ندارید. اینکه ماده ی سازنده ی ما چیست، در این رهگذر جایی
ندارد، گوشت هم از الکترون و پروتون درست شده، آهن و پولاد هم.ولی اگر فردیدتان این است که روبات هایی
که ما میسازیم، روان خودشان را داشته باشند، سخنتان بسزا نخواهد بود: روبات با ما پیوند ژنتیک ندارد. ما
فرزند خود را میپروریم چون ژن ما در او بجای می ماند. ما شاه یا رهبر را میپروریم و به او پول و باژ (مالیات)
میدهیم، چون او در جایگاه رهبری، میکوشد که ژن ما را از آسیب دشمنان نگاه دارد. ما با ژن گوسپند هم
پیمان دوستی بسته ایم چون برای زیست و فرازیست ما سودمند است. همچنین اگر روبات میسازیم،
در راستای آسودگی ماست و نه اینکه ساختن هومنواره، یک چیز خودآماج ( self- purpose /selbstzweck)
بوده باشد. پس این فندآوری و این هوشمندی چه هوشمندی ما و چه هوشمندی ساختگی، در راستای
بهزیستی ما بوده و بی ما ارزش و جایگاهی برای ما ندارد.

مزدك بامداد نوشته: زندگی در روی زمین از فشردگی انرژی خورشید و گرایش جهان بسوی آنتروپی بیشتر پدید آمده. ما باشندگانی
انرژی گسار هستیم که انرژی های گرفتار خورشید در روی زمین را آزاد میکنیم. ( میخوریم و لامپ روشن میکنیم
و چندی هم هست که انرژی های هسته ای را هم آزاد میکنیم)، طبیعت در برابر این خویشکاری به ما چیزی بنام
خوشی و شادی ارزانی نموده است. دگرسانی ما که یک کیسه ی گوشتی هستیم با روبات ها، هم اکنون همین است.
خوب اگر چم زندگانی را در گرفتن و آزاد ساختن انرژی بدانیم
افزون بر انسان باید آبشار، دشت، جنگل و گویال زمین را هم زنده بدانیم؛ چه بسا خود آدم آهنی هم در این تعریف جای خواهد گرفت.
و اما خوشی و شادمانی،
خوشی برای ما انسان ها آماج رسیدن به هدف است، نه چیزی بیشتر و نه کمتر!
یک راهکار برای دلگرم کردن ما به پیگیری هدف ها و زنده ماندنمان و تولید فرزندان و حفظ ژن، که با تولید هورمون در بدن انجام میشود!
این هرگز چیز ویژه ای نیست.
برای نمونه میشود برای آدم آهنی ها برنامه ریزی کرد که هر بار به کاملن شارژ شدند یک لامپ رو سرشان چشمک بزند.
و در مورد رفتار های آدم آهنی تا 1 ساعت آینده جوری برنامه ریزی کنیم که به نگر انسان خوش اخلاق تر است!!!
(هرچند اگر روزی انسان نابود شد به همین هم نیاز نیست و خوشی ربات تنها به یک پیغام"شما کاملن شارژ شدید!" محدود میشود.)


مزدك بامداد نوشته: اگر فردید (منظور) شما این است که ویر و روان ما در کالبد های رایانه ای بجای بماند، سخن شما بسزاست،
ولی تنها انزمان که در آنجا هم توانایی درد و خوشی را داشته باشیم، توانایی سـُـهش (حس) خوشبختی و
اندوه را هم داشته باشیم، انگیزه ای برای فرازیست و زندگی داشته باشیم، شما دوست دارید زنده بمایند
چون از خوردن چلوکباب و آمیزش جنسی و آب خنک و کوهنوردی خوشی می یابید .
این "خوشی" که ما از آن سخن میگوییم تنها زمانی زمانی وجود دارد که ما انسان ها وجود داشته باشیم
ما که از بین رفتیم "تعریف ما از خوشی" هم خواهد رفت و فرزندان آهنی (یا گوشتی ولی تکامل یافته تر) ما تعریفشان با ما دگرسان خواهد بود.
نمونه:
من یک سیب میخورم=>هورمون خوشحالی در مغز=>من از زندگی خوشی میبرم!
آدم آهنی خود را شارژ میکن=>پیغام"شما با موفقیت شارژ شدید" در سیستم عامل یا رایانه یا مغز=>آدم آهنی از زندگی خوشی میبرد!


مزدك بامداد نوشته: اگر فردیدتان این است که روبات هایی
که ما میسازیم، روان خودشان را داشته باشند، سخنتان بسزا نخواهد بود: روبات با ما پیوند ژنتیک ندارد. ما
فرزند خود را میپروریم چون ژن ما در او بجای می ماند.
خیر من با این نگر شما مخالفم.
رباتیک و هوش مصنوعی امروز فرزندان نوپای ما هستند که در حال پرورش آنها هستیم.
نه به این دلیل که ژن ما را دارند بلکه به این دلیل که اینها حاملان دانش ما خواهند بود.
اینگونه به داستان ننگرید که یک ربات را به عنوان فرزند بدهیم به انسانی و او ربات را بپرورد!
بلکه تکنولوژی فرزند بشریت است.(چرا که دانش و آگاهی او را حمل میکند) و در البته حال رشد!
اگر بتوانیم به فرزند خود که چند کیلو گوشت واستخوان است بخاطر حمل ژن هایمان علاقه مند باشیم،
قطعن ما به فرزندمان که دانش و آگاهیمان را حمل میکند نیز میتوانیم علاقه مند باشیم و او را بپروریم و به بلوغ برسانیم.

اکنون ما کودکِ ناتوانِ ساخته دست خود را به کار گمارده ایم تا بیشتر "خوشی" ببریم چه بسا که چندی بعد او ما را به کار بندد.(که ممکن است به نابودی ژن ما بیانجامد.)
SAMKING نوشته: ....
خیر من با این نگر شما مخالفم.
رباتیک و هوش مصنوعی امروز فرزندان نوپای ما هستند که در حال پرورش آنها هستیم.
نه به این دلیل که ژن ما را دارند بلکه به این دلیل که اینها حاملان دانش ما خواهند بود.
......
فرای اینکه آیا ما بتوانیم خوشی یا درد ساخگی و روبوتیک
بسازیم یانه، پرسش و دشواری همچنان بجای خود است:
به چه انگیزه ای و به امید چه پاداشی ما باید چنین کنیم
که شما میفرمایید؟ مهر ما به فرزند و .. از روی برنامه ی
فرگشتیک ژنتیک ماست که میخواهد خودش را نگه دارد
و افزایش دهد. دانش هم خودش آرمان و آماج نیست،
دانش ابزار است برای فرازیست ژن. و اگر روزی ژن دید
که نخواهد بود، بجای ماندن ابزار برای او بی ارزش میشود.


مزدك بامداد نوشته: مهر ما به فرزند و .. از روی برنامه ی
فرگشتیک ژنتیک ماست که میخواهد خودش را نگه دارد
و افزایش دهد. دانش هم خودش آرمان و آماج نیست،
دانش و تکنولوژی امروز با ما پیوند خورده، به عبارتی میتوانیم بگوییم همانگونه که یک فرد عینکی بدون عینکش احساس کمبود میکند،
ما هم بدون تکنولوژی و دانش امروزی دیگر "خود"ی که امروز از خودمان میشناسیم نخواهیم بود.
بیانگارید همان فرد عینکی یک دست و یک پایش هم رباتی باشد....
...
بیانگارید که 100 سال گذشت و بدن او فرسوده شد و کل خاطرات و آگاهیش را به یک بدن مصنوعی (آهنی/ گوشتی/ و...) انتقال دادند...
و...
در چنین زمانیست که "دانش" خود آرمان و آماج خواهد بود و انسان (یا هر تعریفی که بتوان از این موجود جدید کرد) برای بودن و ماندنش نه به بقای ژن، که به دانش نیاز دارد.
شاید بتوان همین موجود جدید را دانش نام نهاد چرا که از انسان بودن(کیسه گوشت+دانش و آگاهی) تنها دانش و آگاهی از آن باقی مانده.


مزدك بامداد نوشته: دانش ابزار است برای فرازیست ژن. و اگر روزی ژن دید
که نخواهد بود، بجای ماندن ابزار برای او بی ارزش میشود.
چنین قانونی در هیچ کتاب قانونی نیست و لزومی هم بر پایبند بودن به آن نیست.
به عبارتی برای نیل به هدف آنقدر با ابزار گره میخوریم تا نتوان مرزی بین ابزار و هدف کشید اینجاست که ابزار خود به هدف بدل میشود.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44