دفترچه

نسخه‌ی کامل: پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا می‌رویم؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44
Mehrbod نوشته: با درود بر تو ری‌اکتورِ نازنین, من هم مانند دیگر دوستان نگرانت بودم و از دیدن دوباره ات و اینکه زنده و تندرست هستی, بسیار شاد شدم گرامی

E306مهربد عزیز خیلی خیلی خوشحالم کردی جواب دادی.
آقا دلم برات خیلی تنگ شده بود. من شمال بودم امروز برگشتم.

اینکه مدتی نبودم بخاطر مسائل مالی کاری بود و مشکل اینترنت ایران زمان انتخابات. گرفتاری داریم دیگه. پولهامون رو جمع میکنیم بریم از این کشور بیرون یک دفعه ارزش ریال کم میشه و ... دلار و طلا مثل موشک میره بالا.

حالا من بازهم پول نقد ریالی کم داشتم خیلی ها بودن بیشتر سرمایه شون ریالی بود ناجور زمین خوردن.
حالا این بار دلار و طلا یکهو شُل کرد و بهشت زهرا دوباره پُر شد...

اینترنت هم که صاحبش قربونش بره انگار که یک تکه سیمه با یک سوئیچ برق! هر موقع دلشون بخواد وصلش میکنن و هروقت هم بخوان قطعش میکنن.

داستانی داریم در ایران!

نقل قول:من پاسخ چرای ات درباره‌یِ نامیدی از خردگرایی را با این داستان میدهم.


***


«کشتیِ کودنان»

مهربد جان داستان عمیقی بود و آخرش مثل بعضی حقایق تلخ بود.

اما حقیقت همیشه تلخ نیست.

هنوز هم دلیل این همه نا امیدی شما رو نفهمیدم.

اگر امکانش هست موضوع رو کمی تشریح کنید.

صد البته اگر میل دارید.
خیلی دوست دارم مثل همیشه از حضور شما در این فروم باز هم استفاده کنیم:e303:
onali نوشته: باتشکر حضور دوباره شما مهربد گرامی،من پست ها را مطالعه کردم.درحد توان خودم باید بگویم موضوعی که مطرح کردیدو نگرانیتان دراین باره را درک میکنم.و دراسرع وقت به مطالعه کتبی که قرار دادید میپردازم.تنها دو نکته میماند که مایلم مطرح کنم.


سپاسگزارم گرامی, این دفترچه هم براستی جای ویژه‌ای است که میتوان چند آدم درخوری برای گفتمان یافت.
هر آینه من تنها همین یک جستار را هستم تا همه‌یِ پرسش‌ها را پاسخ داده باشم, اگرنه زمانِ و انگیزه‌یِ پرداختن به دیگر گفتگو‌ها برای من نیست.




onali نوشته: مطلب اول که جناب ارش هم مطرح کردند.درهمین تاپیک ها مطالبی میبینیم به این عنوان که انسان فردا لزوما مانند انسان امروزی نیست.چیزی که به نظر میرسدتنها یک مغز هوشمند دریک بدنه ی کاملا ماشینی باشد ویا در حد پیشرفته تر انتقال داده شده ی محتوای مغز انسان را به یک است. و در عوض میتوان این غشای طبیعی را دور انداخت.حتی اعلام شده که این پروژه میتواند در طی ده سال که به نظرم خوش باوری است اما مسلما کمتر از زمان درنظر گرفته شما برای زیر کنترل قرار گرفتن تکنولوژی،عملی شود.

اینها در کتاب دوم و سومی که از «ژاک اِلول» آوردیم, به نام «سیستم تکنولوژیک» و دیرتر در «بلوفِ تکنولوژی» آمده‌اند.

همچنانکه تکنولوژی پیش میرود, ما این روزها از این داستانها نیز بسیار میشنویم:
تکنولوژی شما را جاودانه خواهد کرد.
تکنولوژی شما را نامیرا خواهد کرد.
تکنولوژی شما را آزاد خواهد کرد.
تکنولوژی شما را به اسپاش[sup][aname=rpab47b][[/aname][anchor=pab47b]1][/anchor][/sup] خواهد برد.
...


اینها همان بلوف‌هایِ تکنولوژی هستند.

آیا تکنولوژی میتواند شما را نامیرا کند؟ بی هیچ گمانی.
آیا تکنولوژی میتواند شما را به اسپاش ببرد؟ میتواند و هماکنون تا ماه برده.
...
اگر این تکنولوژی عملی شد, دیگر تکنولوژی‌های ناخواستنی که درباره‌یِ آنها سخن گفتیم آیا روی ما کارگر نخواهند بود؟

پاسخ به این پرسش پایانی شوربختانه «نه» است.

به سخن کوتاه‌تر, اگر شما به یک راه جادوئین* توانستید از کالبد[sup][aname=rpa2213][[/aname][anchor=pa2213]2][/anchor][/sup] بیولوژیک خود برونرفته و در کالبدی سیلیکونی فروروید, همچنان دگرسانی‌ای[sup][aname=rpa45c9][[/aname][anchor=pa45c9]3][/anchor][/sup] در سرنوشت شما رخ نخواهد داد.

در کنار آن, بیشترِ اینها بلوف هستند و ژاک الول بزیبایی میگوید که چگونه نگره‌پردازان این نگره‌ها[sup][aname=rpa4c0f][[/aname][anchor=pa4c0f]4][/anchor][/sup] همواره جوری سخن میرانند که انگار تکنولوژی نامبرده همین چند سالِ دیگر فراگییر شده و در دست من و شما خواهد بود; تنها بنگرید به اینکه چگونه ٥٠ سال پیش با قطعیت به شما میگفتند که تا ٢٠ سال آینده روبوت‌هایِ کارگر همه‌یِ کارها را نموده و آدمی دست به سیاه و سپید نخواهد زد:

The Technological System
p. 30

Take D. Rorvik, for instance. His unbelievable books, Brave New Baby (1972) and As Man Becomes Machine (1971, contain a huge catalogue of what certain advanced technologies are bringing about. And once again, we cannot tell from these descriptions whether they bear upon technologies that are already acquired and mastered, or ongoing experiments whose results are not yet known, or a scientist's hopes of success, or a research project, or the conviction that twenty years from now we'll attain something or other). Rorvik presents: the machine man, the "kibert," the direct link between the brain and the computer; electronic medicine; the generalized use of robots; E.S.B. (electronic stimulation of the brain, which he translates marvelously into electrosex, electromemory, electroeuphoria); A.R.M.S. (a cybernetic system allowing the extension of the senses and of work to thousands of miles away); B.F.T. (bio-feedback training to separate the mind from matter and liberate the body); etc. And Rorvik (like A. Toffler, by the way) offers all these things as the reality of technology in the near and sure future. A lab technician does a few experiments-like putting fifty electrodes in a guinea pig's brain-and that, we are told, is going to be the normal, everyday situation tomorrow. And nobody wonders about the moral and psychological obstacles set up by men, or about the economic difficulties of putting such enterprises to general use, or about the political and sociological problems involved. Everything happens as in a dream world. The great wizard discovers a new technology, his magic wand touches reality, and presto! Everything is transformed.

To be precise, I am not passing judgment on any particular technology, I am simply trying to point out that there is a world of difference between the laboratory discovery of a technology and its universal application. All sorts of discoveries have seemed possible at a given moment, and yet ultimately they did not materialize. Bear in mind all the density of reality. It is not the "dangers" in the growth of those technologies that frighten me, but rather the childishness of the authors who believe that these technologies are already here and that tomorrow's world is today's laboratory. To speak of a machine that lives and thinks, or even reproduces itself is infantile anthropocentrism (Von Neumann). Jean Claude Beaune declares that the machine has a superrationality "testifying to the strength of a creative thought of its own norms, founded on a new world full of noise and senses.” But that is pure phantasmagoria. again, this is precisely a focus on aspects of technology (mainly computers); and Beaune is pushing them to an extreme as if they were the reality.

But technology is inevitably part of a world that is not inert. It can develop only in relation to that world. No technology, however autonomous it may be, can develop outside a given economic, political, intellectual context. And if these conditions are not present, then technology will be abortive. Once again, the magicians who tout the machine as the perfect substitute for man, as thinking so much better than man because it can think "outside the tumult of passions" (Beaune), are lapsing into the same error. They are considering an aspect, one facet of the technological phenomenon, but not the technological phenomenon itself.

Only by knowing this phenomenon in its totality can one measure both its newness and its limits. Obviously, if we picture plural technologies, next to one another, then we can always imagine their indefinite development. But if we study a system in which the technologies correlate to one another and we perceive that the system is not closed, then we also have to realize that we can neither anthropologize the technologies nor imagine their indefinite development.


در دنباله هم به بخشی میپردازد که این روزها تا دل اتان بخواهد در سینما میبینید و در ادبسار[sup][aname=rpa3fda][[/aname][anchor=pa3fda]5][/anchor][/sup] از آن میخوانید. آینده‌هایِ تاریک و نژندی[sup][aname=rpa9e9c][[/aname][anchor=pa9e9c]6][/anchor][/sup] — دُژآرمانشهرها — که تکنولوژی را دژ-پنگاشته‌اند و در عمل مایه‌یِ این میشوند که پس از پایانِ فیلم یا کتاب, شما این حس را داشته باشید که اینها داستان بود و چهره‌ای از تکنولوژی بد, ولی جهان ما هرگز اینجوری نخواهد شد:

That is why we have to start by conceptualizing technology and flatly rejecting the hyperbolic and phantasmagorical depictions of tomorrow's society à la Godard's Alphaville.

This is a mythological picture of civilization, which is not about to, and indeed never will, come true. Like 2001, it is as alien as it is both horrible and perfectly reassuring. An author constructs a monstrous and imaginary vision of the world to come, and then he attacks it-which he can do with impunity, since it does not correspond to any social structure or any group. This also plays a part in the development of the system, as we shall see further on; but it is downright false in regard to technology. And whether the mistake is due to overgenerosity, as in Rorvik, or to horror, it comes down to the same thing: this is not technology, this is not "the world of tomorrow."




به سخن بهتر, این پیشبینی‌ها[sup][aname=rpaa366][[/aname][anchor=paa366]7][/anchor][/sup] ارزن ارزشی ندارند و این کسانیکه میگویند نمیدانم ١٠ سال دیگر بهمان میشود و آدمی اله میشود و .. در همان تراز‌هایِ[sup][aname=rpa9ab8][[/aname][anchor=pa9ab8]8][/anchor][/sup] رویاپردازی و بلوف زدن و آوردن راهکارهای جادوئین مانده‌اند; پیشبینی تنها در تراز کلان و آنهم هماگ[sup][aname=rpaaf16][[/aname][anchor=paaf16]9][/anchor][/sup] کار میکند, همانگونه که ما نمیتوانیم پیشبینیم[sup][aname=rpa0375][[/aname][anchor=pa0375]10][/anchor][/sup] که سکه‌‌ای که بالا میاندازیم پشت میاید یا رو, ولی میتوانیم بخوبی پیشبینیم که میان ١٠٠٠ بار سکه بالا انداختن, ≈٥٠٠ بار آن پشت و ٥٠٠ بار دیگر رو خواهد آمد.

بماند که این تکنوفایل‌ها (technophiles) نیز همواره جوری سخن را میزنند که انگار یک کسی آن بالا نشسته و دارد همه‌یِ اینها را سرورانه برنامه‌ریزی و آماده‌سازی میکند, هنگامیکه ما در این جُستار نشان داده‌ایم که کسی (که؟) یا کسانی (کیان؟) تکنولوژی را کنترل (چگونه؟) نمیکنند, بساکه تکنولوژی تنها همه‌یِ شایندی‌ها (= possibilities) را دیر یا زود میگشاید, چه خوب باشند, چه بد.

«شایندی‌ها» بخش بسیار مِهندی[sup][aname=rpa10bf][[/aname][anchor=pa10bf]11][/anchor][/sup] از گفتمان ما نیز هستند.

یک شایندی[sup][aname=rpadbd4][[/aname][anchor=padbd4]12][/anchor][/sup] (امکان, possibility) نمونه‌وار میتواند این باشد که فردا براه دستگاهِ مغزخوان اندیشه‌هایِ درونی شما را بتوانند بخوانند; چنین چیزی همین امروز تا اندازه‌ای شدنی است و خودِ من از نزدیک با دستگاهِ rfMRI کار کرده ام و اینجا بسیار کوتاه درباره‌یِ آن نوشته بودم: صندلی داغ - Mehrbod - برگ 3


پرسمان[sup][aname=rpa4b0d][[/aname][anchor=pa4b0d]13][/anchor][/sup] راهکارناپذیر تکنولوژی نیز بدرستی همین شایندی‌ها است. ما نمیتوانیم تنها شایند‌هایِ[sup][aname=rpa1a2c][[/aname][anchor=pa1a2c]14][/anchor][/sup] خوب را بگشاییم, زیرا شایند‌ها در پیروی از قانون‌هایِ فیزیک و همسانی با درگاشت[sup][aname=rpaeb12][[/aname][anchor=paeb12]15][/anchor][/sup], همگی پیوسته به گشودگی می‌گرایند[sup][aname=rpade75][[/aname][anchor=pade75]16][/anchor][/sup]:

The Technological Bluff - The Triumph Of The Absurd
p. 218

First, technique has become that which enables us to do things. It is both universal
and absolute possibility. It enables us to walk on the moon (and to me this
makes sense when we think of what "being on the moon" has meant from the
standpoint of folklore and myth and popular appreciation). It makes possible
speed, instantaneity, (false) immediacy, power, etc. It can achieve all that we
imagine or desire. To come up against an obstacle seems to us to be a
scandalous thing. We find it abnormal that there should be something that we
cannot do, for example, cure cancer or create life ex nihilo. But this brings us
under the radical judgment that if everything is possible then nothing is
possible.
Nothing is possible for the self because it is the object that is
possible. As Castoriadis put it, absolute power is impotence.


"Thus possibility seems greater and greater to the self; more and more
becomes possible because nothing becomes actual [with the reality of the
self]. Eventually everything seems possible, but this is exactly the point at
which the abyss swallows up the self. . . . The instant something appears to
be possible, a new possibility appears, and finally these phantasmagoria
follow one another in such rapid succession that it seems as if everything
were possible, and this is exactly the final moment, the point at which the
individual himself becomes a mirage."
There is no longer any reality (the
question of modern physicists) because reality is a synthesis of the possible
and the necessary, and there is no longer (in appearance, in illusion, in
phantasmagoria) anything necessary. This is one of the reasons for our
modern anguish.





onali نوشته: مطلب دوم اینکه اگر فرض بگیریم که نگرانی شما کاملا بجاست و درصد نابودی انسان ها تابه این اندازه از امکان های دیگر بیشتر است البته اینکه میگویم کمی خیال پردازی است اما به نظرم وقتی به نابودی اینده تااین درجه فکرکرده ایم چندان هم بی مورد نیست که به چنین امکاناتی فکر کنیم.
امکان اینکه ان عده را که شدت وخامت قضیه را درک میکنند و مایلنداز زیر بار فاجعه های بیرون بروند، از این سیاره جداکرد و در محل دیگری اسکان داد.

لزوما نباید دنبال یک سیاره دارای شرایط حیات گشت.همانطور که دربرنامه های هالیوودی میبینیم گاها صحبت از یک ماشین غول اسا وایجاد شرایط حیات در ان است.البته هزینه ان بالاست اما حتی ده سال هم میتواند کمک کند که یا راه حلی بیابیم،یا به مسیر تکنولوژی راستای جدیدی دهیم یا محل ثابتی برای زندگی پیدا کنیم.
میدانم که کمی خنده داراست چون مافعلا شرایط ان را نداریم اما زمانی که تابه این حد تصور نابودی امکان پذیر است به هرحال باید تمام شرایط پیش رو را بررسی کرد که ایده ساخت چنین ماشینی که ساختش امکان پذیر باشد به احتمال زیاد قبل از رسیدن به زمانی که تکنولوژی به حد مورد بحث برسد می تواند عملی شود.

آفرین بر شما, این نخستین راهکارِ عملی است که اینجا میبینم به آن اندیشیده‌اند و نشان میدهد که در سخن خوب باریک شده‌اید.

هر آینه, گرچه رویکرد را وارونه آوردید — کسانی که میخواهند تکنولوژی پیشرفت کند باید بیرون از زمین آنرا بیانجامند, نه وارونه و کسانیکه نخواستند را از زمین به یکجای دیگر روانه! کنند —, ولی با چشپوشیِ آن, بمانند بالا میتواند دید که این تنها یک فانتزی یا رویکردِ خام بیشتر نیست.

برای اینکه به خام بودن و پیاده‌ساختنی نبودن آن پی ببرید, از خود اتان این پرسش ساده را بکنید:

آیا من در جایگاه onali, میتوانم راه افتاده و این رویکرد اندیشیده شده‌یِ خوبِ خود ام را پیاده سازی کنم یا در ترازی[sup][aname=rpab7ac][[/aname][anchor=pa9ab8]8][/anchor][/sup] جهانی بپذیرانم؟

پاسخ به آن با کمابیش همیشه خیر میباشد (مگر آنکه بمانند بخت‌آزمایی, شانسی شما تاثیرگذار بزرگی باشید). توان من یا شما در گسترش و راستادهی
چنانکه گفته‌ایم, اگر در بهترین و مردمسالارترین همبودِ[sup][aname=rpaa41d][[/aname][anchor=pab7ac]17][/anchor][/sup] شدنی هم باشید, از یک رای ناچیز فرا نمیرود.

نکته‌ دیگری که شما نگرفته‌اید نیز این است که آدمی چون یک چیزی را خواست[sup][aname=rpaf455][[/aname][anchor=paa41d]18][/anchor][/sup], تکنولوژی هم پس در دنباله آنرا نخواهد فراهمید.
شاید پیشِ خودتان اینگونه میاندیشید: آدمی مردمسالاری (democracy) را بهترین شیوه‌یِ زندگی دیده, پس تکنولوژی برای فراهمش آن به ما یاری رسانده. آدم رویکرد مرا خواستنی میبیند, پس فردا کسانیکه دوست نداشته باشند در گویالِ[sup][aname=rpaf359][[/aname][anchor=paf455]19][/anchor][/sup] زمین مانده و در پیشرفتهای تکنولوژیک سهیم[sup][aname=rpa120a][[/aname][anchor=paf359]20][/anchor][/sup] باشند را به گویالِ/جایِ دیگری روانه میکند.

دشواری اینجاست که در هیچکدام از اینها کس/کسانی (که؟) آنجا (کجا؟) نیستند که چیزی را عملی کرده باشند و بکنند. مردمسالاری را با پیش‌اندیشی و برنامه‌ریزی در آزماشگاه پدید نیاورده‌اند.
تنها به تاریخ چند سد سال گذشته‌یِ هومنی[sup][aname=rpa67cd][[/aname][anchor=pa120a]21][/anchor][/sup] بنگرید, ما همه‌یِ شیوه‌هایِ شدنی/شایند[sup][aname=rpaeffb][[/aname][anchor=padbd4]12][/anchor][/sup] از کشورگردانی را — با خونریزی فراوان — آزموده‌ایم و تنها آنهایی بجا مانده‌اند که بهتر کار میکرده‌اند —> گزینش طبیعی.

ما در این انجمن و در گُفـتْمان کمونیستم نمونه‌وار همین سخن را داشتیم و هموند[sup][aname=rpad40a][[/aname][anchor=pa67cd]22][/anchor][/sup] امان philo چیزی نوشته بود که هنوز در یادِ من مانده است:

گفتگو پیرامون[sup][aname=rpa8e41][[/aname][anchor=paeffb]23][/anchor][/sup] کمونیسم و سوسیالیسم - برگ 7

philo نوشته: اول[sup][aname=rpa959d][[/aname][anchor=pad40a]24][/anchor][/sup]: من پیشرفت اقتصادی به قیمت زیر پا گذاشتن انسانیت را نمی خواهم. به فرض اگر روزی ثابت شود که دزدی موجب پیشرفت اقتصادی است، آن را هم مجاز باید کرد؟
...

شما در همین یک خط گفتگو آن چه را دارید که انسانی است و باید همواره نخستین و مِهندترین[sup][aname=rpa84da][[/aname][anchor=pa8e41]25][/anchor][/sup] چیزی باشد که همه‌یِ ما به آن میاندیشیم.

آماج[sup][aname=rpa7b4c][[/aname][anchor=pa959d]26][/anchor][/sup] ما از پیشرفت چه باید باشد؟ آیا جز این است که کیفیت زندگی امان را بالا برده و ارزش‌هایی که انسانی میدانیم — و نمیتوانیم بدرستی آنها را فرمولیزه کنیم — را پـاسداریـم؟

هر آینه, چنین چیزی در واقعیت کار نمیکند. در واقعیت ما سرمایه‌داری را نداریم, چون آدمها آنرا از دیدگاهی انسانی بهتر یافته‌اند (سرمایه‌داری و ارزش‌هایِ انسانی شوخی خوبی است), در واقعیت ما سرمایه‌داری داریم زیرا که بهتر از کمونیسم و دیگر شیوه‌هایِ همسان خود "کار کرده" و «مایه‌یِ پیشرفت» میشود.

چرا «مایه‌یِ پیشرفت» شدگیِ یک سیستم کشورگردانی از بیخ مهند است؟ یک آزمایش اندیشیک ساده کنید:
دو کشور را داریم, یکی میکوشد به ارزش‌هایِ انسانی پایبند باشد (بگوییم کمونیسم), دیگری میکوشد به ارزشهایِ پیشرفت و فرآوری[sup][aname=rpae4aa][[/aname][anchor=pa84da]27][/anchor][/sup] (progress and development) پایبند باشد (= کپیتالسیم).
پس از چند سال, کشور دومی با زیر پا له کردن آدمهای بیشمار, پیشرفت‌هایِ اقتصادی و بازرگانی شگرفی کرده و جمعیت بسیار بیشتری را در خود گردآورده و همچنان فرایند پیشرفت و بزرگیِ آن تندا[sup][aname=rpa9f96][[/aname][anchor=pa7b4c]28][/anchor][/sup] خواهد گرفت.
هر آینه در همسنجیِ[sup][aname=rpa8ab0][[/aname][anchor=pae4aa]29][/anchor][/sup] آن, کشور کمونیست زمانیکه نتوانست با کشور سرمایه‌دارِ "پیشرفته" همآوردی کند, روز به روز از شانس فرازیست[sup][aname=rpa41c0][[/aname][anchor=pa9f96]30][/anchor][/sup] اش کاسته شده و اقتصاد اش بسوی نداری و بیپولی و کیفت زندگی مردم اش کاهیده و شانس بجاماندگی اش به 0 می‌نزدیکد[sup][aname=rpa8ecd][[/aname][anchor=pa8ab0]31][/anchor][/sup].


اینکه در برخی زمینه‌ها, بنمونه اینکه میبینیم مردمسالاری (democracy) دوشادوش تکنولوژی پیش رفته است برای این نیست که ارزش‌هایِ انسانی در مردمسالاری والا شناخته شده‌‌ و پس پیاده‌سازی شده‌اند, برای این است که کشورهایی که مردمسالاری نداشته‌اند (همچون ایران) توانایی همآوردی نداشته و از میدان بدر شده‌اند و خواهند شد.

پس,
راستادهنده‌یِ تکنولوژی نه ارزش‌هایِ انسانی, بساکه نیازهای تکنولوژیک میباشند.

زمانیکه این راستادهنده‌یِ زیرین و نهان را بازشناختید, میتوانید ببینید که خواسته‌یِ من و شما,
ارزش‌هایِ من و شما و رویهمرفته همه‌یِ آنچه من و شما میخواهیم هیچکدام هیچ ارزشی ندارند مگر آنکه با ارزش‌هایِ تکنولوژی سازگار باشند —> ابرسازواره‌یِ[sup][aname=rpa7079][[/aname][anchor=pa41c0]32][/anchor][/sup] خودراستادهنده

بهمینسان بهترین شیوه‌یِ کشورگردانی برای سیستم تکنولوژیک بر پادِ آنچه شاید خام‌وار به ذهن بیاید, حکومتی تمامیت‌خواه یا دیکتاتوری نیست, بساکه دموکراسیِ آزاد و مردمی است. شیوه‌ای که سیستم تکنولوژیک
از همه بیشتر برای جوانان میپسندد کسانی پیرو و فرمانـبُـردار نیست, بساکه جوانانِ ساختارشکن و پرانرژی‌ای است که
میخواهند از الگو‌ها و بند‌هایِ کهنه‌یِ پیرامون[sup][aname=rpa7ba8][[/aname][anchor=paeffb]23][/anchor][/sup] اشان فرارفته و در رویکرد‌ها‌یِ خود نوآور[sup][aname=rpa284f][[/aname][anchor=pa8ecd]33][/anchor][/sup] باشند.


برخی از ارزش‌هایِ بالایِ سیستمِ تکنولوژیک:
پیشرفت (به هر بهایی[sup][aname=rpa18f3][[/aname][anchor=pa7079]34][/anchor][/sup]): این یکی را خوب به یاد بسپارید و ببینید که چه اندازه کاربرد واژگان «پیشرفت», «تولید», "advancement", "production" و از همه بیشتر "progress" و "development" را روزانه پیرامون خود میبینید و میشنوید.

نوآوری

آزادی (در دموکراسی فرایند پیشرفت بس آسانتر و تندتر است تا در بگوییم دیکتاتوری)

ساختارشکنی
...







پ.ن.
* جادوئین, چراکه نمیتوان "هستومندی[sup][aname=rpa9be2][[/aname][anchor=pa7ba8]35][/anchor][/sup]" یک جاندار زنده را هرگز اینچنین جابه‌جا کرد, زیرا بسادگی هستومندی شما
وابسته به بستر کنونی (مغز زنده اتان) و «پیوستگی»ِ شما در جنبش ماده (وابسته به گیتیگِ[sup][aname=rpa542b][[/aname][anchor=pa284f]36][/anchor][/sup] کوانتوم) میباشد. اگر ما همه‌یِ
داده‌هایِ مغز شما را گرفته و به یک ماشین بفرستیم, شما را به ماشین جابه‌جا نکرده‌ایم, تنها از شما یک رونوشت[sup][aname=rpad538][[/aname][anchor=pa18f3]37][/anchor][/sup] ماشینی ساخته‌ایم و بس.

برای آگاهی بیشتر کتاب پیوست شده, فرگرد[sup][aname=rpa19b6][[/aname][anchor=pa9be2]38][/anchor][/sup] Uploading The Soul: Prospects And Mechanisms را بخوانید.





----
[aname=pab47b]1[/aname]. [anchor=rpab47b]^[/anchor] Espâš || اسپاش: فضا Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org space
[aname=pa2213]2[/aname]. [anchor=rpa2213]^[/anchor] Kâlbod || کالبد: قالب Dehxodâ, Ϣiki-En template || کالبد: تن جاندار Dehxodâ body körper
[aname=pa45c9]3[/aname]. [anchor=rpa45c9]^[/anchor] digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari difference
[aname=pa4c0f]4[/aname]. [anchor=rpa4c0f]^[/anchor] negar+e::Negare || نگره: فرضیه Ϣiki-En theory
[aname=pa3fda]5[/aname]. [anchor=rpa3fda]^[/anchor] adab+sâr::Adabsâr || ادبسار: ادبیات Ϣiki-En literature
[aname=pa9e9c]6[/aname]. [anchor=rpa9e9c]^[/anchor] než+and::Nežand || نژند: مالیخولیا Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ melancholic || نژند: مهموم Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ sorrow
[aname=paa366]7[/aname]. [anchor=rpaa366]^[/anchor] piš+bin+i::Pišbini || پیشبینی: prediction
[aname=pa9ab8]8[/aname]. ^ [anchor=rpa9ab8]آ[/anchor] [anchor=rpab7ac]ب[/anchor] tarâx+tan::Tarâxtan || تراختن: ترتیب دادن Dehxodâ, Ϣiki-En to arrange arrangieren
[aname=paaf16]9[/aname]. [anchor=rpaaf16]^[/anchor] ham+âg::Hamâg || هماگ: کلی; دربرگیرنده general
[aname=pa0375]10[/aname]. [anchor=rpa0375]^[/anchor] piš+didan::Pišdidan || پیشدیدن: پیشبینی کردن Ϣiki-En to predict
[aname=pa10bf]11[/aname]. [anchor=rpa10bf]^[/anchor] meh+and+i::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ importance
[aname=padbd4]12[/aname]. ^ [anchor=rpadbd4]آ[/anchor] [anchor=rpaeffb]ب[/anchor] šây+and::Šâyand || شایند: امکان Ϣiki-En possible
[aname=pa4b0d]13[/aname]. [anchor=rpa4b0d]^[/anchor] pors+mân::Porsmân || پرسمان: مساله Dehxodâ, Ϣiki-En problem
[aname=pa1a2c]14[/aname]. [anchor=rpa1a2c]^[/anchor] Šâyande || None: مختار کننده; ممکن کننده
[aname=paeb12]15[/aname]. [anchor=rpaeb12]^[/anchor] dar+gâšt::Dargâšt || درگاشت: آنتروپی Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ entropy
[aname=pade75]16[/aname]. [anchor=rpade75]^[/anchor] ger+ây+and+idan::Gerâyandidan || گرایندیدن: احتمالمند بودن to be probable
[aname=pab7ac]17[/aname]. [anchor=rpaa41d]^[/anchor] ham+bud::Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En society
[aname=paa41d]18[/aname]. [anchor=rpaf455]^[/anchor] Xwâst || خواست: اراده Ϣiki-En, Ϣiki-De, ϢDict-Pâ, Dehxodâ will Wille
[aname=paf455]19[/aname]. [anchor=rpaf359]^[/anchor] guy+âl::Guyâl || گویال: کره; گویال زمین Ϣiki-En planet
[aname=paf359]20[/aname]. [anchor=rpa120a]^[/anchor] sah+istan::Sahistan <— Sehistan || سهیستن: به نظر رسیدن MacKenzie to seem erscheinen
[aname=pa120a]21[/aname]. [anchor=rpa67cd]^[/anchor] human+i::Humani || هومنی: بشریت mankind || هومنی: یک هومن a human
[aname=pa67cd]22[/aname]. [anchor=rpad40a]^[/anchor] ham+vand::Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En, Dehxodâ member
[aname=paeffb]23[/aname]. ^ [anchor=rpa8e41]آ[/anchor] [anchor=rpa7ba8]ب[/anchor] pirâ+mun::Pirâmun || پیرامون: محیط Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ around
[aname=pad40a]24[/aname]. [anchor=rpa959d]^[/anchor] Ul || اول: بالا MacKenzie, Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Ϣiki-Pâ up
[aname=pa8e41]25[/aname]. [anchor=rpa84da]^[/anchor] meh+and::Mehand || مهند: مهم important; significant
[aname=pa959d]26[/aname]. [anchor=rpa7b4c]^[/anchor] Âmâj || آماج: نشانه‌یِ تیر: توده‌یِ خاکی که نشانه‌یِ تیربر آن نهند. Dehxodâ target
[aname=pa84da]27[/aname]. [anchor=rpae4aa]^[/anchor] far+âvar+dan::Farâvardan || فراوردن: حاصل کردن Ϣiki-En to produce
[aname=pa7b4c]28[/aname]. [anchor=rpa9f96]^[/anchor] tond+â::Tondâ || تندا: سرعت Ϣiki-En speed
[aname=pae4aa]29[/aname]. [anchor=rpa8ab0]^[/anchor] ham+sanjidan::Hamsanjidan || همسنجیدن: مقایسه کردن to compare
[aname=pa9f96]30[/aname]. [anchor=rpa41c0]^[/anchor] farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En survival
[aname=pa8ab0]31[/aname]. [anchor=rpa8ecd]^[/anchor] Nazdikidan || نزدیکیدن: نزدیک کردن to bring close; to come close
[aname=pa41c0]32[/aname]. [anchor=rpa7079]^[/anchor] abar+sâz+vâre::Abarsâzvâre || ابرسازواره: Ϣiki-En superorganism
[aname=pa8ecd]33[/aname]. [anchor=rpa284f]^[/anchor] no+âvardan::Noâvardan || نواوردن: نوآوری کردن; ابداع کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to innovate
[aname=pa7079]34[/aname]. [anchor=rpa18f3]^[/anchor] hây+estan::Hâyestan || هایستن: تایید کردن; هایسته کردن to confirm
[aname=pa7ba8]35[/aname]. [anchor=rpa9be2]^[/anchor] hast+umand+i::Hastumandi || هستومندی: دارای هستی; موجودیت Ϣiki-En, Ϣiki-De being Wesen
[aname=pa284f]36[/aname]. [anchor=rpa542b]^[/anchor] git+ig::Gitig || گیتیگ: physics: مادی اینجهانی در برابر ماورالطبیعه Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ physics
[aname=pa18f3]37[/aname]. [anchor=rpad538]^[/anchor] ru+nevešt::Runevešt || رونوشت: کپی Dehxodâ, Ϣiki-En copy
[aname=pa9be2]38[/aname]. [anchor=rpa19b6]^[/anchor] far+gard::Fargard || فرگرد: فصل کتاب Ϣiki-En, Ϣiki-De, ϢDict-Pâ, Ϣiki-Pâ, Dehxodâ chapter Kapitel
Mehrbod نوشته: هر آینه, گرچه رویکرد را وارونه آوردید — کسانی که میخواهند تکنولوژی پیشرفت کند باید بیرون از زمین آنرا بیانجامند, نه وارونه و کسانیکه نخواستند را از زمین به یکجای دیگر روانه! کنند —, ولی با چشپوشیِ آن, بمانند بالا میتواند دید که این تنها یک فانتزی یا رویکردِ خام بیشتر نیست.

برای اینکه به خام بودن و پیاده‌ساختنی نبودن آن پی ببرید, از خود اتان این پرسش ساده را بکنید:


آیا من در جایگاه onali, میتوانم راه افتاده و این رویکرد اندیشیده شده‌یِ خوبِ خود ام را پیاده سازی کنم یا در ترازی[8] جهانی بپذیرانم؟

پاسخ به آن با کمابیش همیشه خیر میباشد (مگر آنکه بمانند بخت‌آزمایی, شانسی شما تاثیرگذار بزرگی باشید). توان من یا شما در گسترش و راستادهی
چنانکه گفته‌ایم, اگر در بهترین و مردمسالارترین همبودِ[17] شدنی هم باشید, از یک رای ناچیز فرا نمیرود.
دلایلی که اوردید باعث شد تا من به گفته شمارویکرد وارونه را پیشنهاد کنم.تعداد کسانی که برای ما قابل توجیه نباشند بسیار بیشتر از انست که بتوان یک همچین سیستمی برای انهاراه انداخت و ان ها را به فضا فرستاد.من نیات خیرخواهانه شما درک میکنم اما مقصود من از بیرون بردن افراد از زمین مردم عادی نیست.بیشتر شامل دانشمندان و تکنیسین هایی است که این موضوع را درک میکنند و میخواهند کناربکشند.بنابراین لازم نیس دل نگران این باشیم که همه را میتوان قانع کرد یا نه.تنها چون نمیتوان برای این نوع زندگی به چندتا دانشمند!اکتفا کرد باید سعی کرد که در همه نوع قشر اجتماعی و شغلی به اندازه کافی طرفدار پیدا کردتا بتوان بیرون از اینجا مدتی دوام اورد.البته من گمان نمیکنم پروژه ای این چنینی را به تنهایی این قشر بتوانند پیش ببرند برای ان نیاز به کمک بهترین تکنیسین ها داریم. که به نظرم دشواری مادروهله اول است که چطور دیگران را قانع کرد به ماکمک کنند.از انجایی که اینکار ماهیچ سودی برای انها ندارد.یک راه متوسل شدن به خشونتی! است که ازخود کازینسکی هم مشاهده کردیم.به هرحال به نظرم بقای نسل انسان های پیشرو درعلم ارزش چنین رویکردی را دارد که بخاطرش چند انسان عادی اینجا وانجا فدا شوند.هرچند که بگویید مانمیخواهیم بقای ارزش های انسانیمان رابرکشت و کشتارو نقض همین ارزش ها بنانهیم
Mehrbod نوشته: شما در همین یک خط گفتگو آن چه را دارید که انسانی است و باید همواره نخستین و مِهندترین[25] چیزی باشد که همه‌یِ ما به آن میاندیشیم.

آماج[26] ما از پیشرفت چه باید باشد؟ آیا جز این است که کیفیت زندگی امان را بالا برده و ارزش‌هایی که انسانی میدانیم — و نمیتوانیم بدرستی آنها را فرمولیزه کنیم — را پـاسداریـم؟

هر آینه, چنین چیزی در واقعیت کار نمیکند. در واقعیت ما سرمایه‌داری را نداریم, چون آدمها آنرا از دیدگاهی انسانی بهتر یافته‌اند (سرمایه‌داری و ارزش‌هایِ انسانی شوخی خوبی است), در واقعیت ما سرمایه‌داری داریم زیرا که بهتر از کمونیسم و دیگر شیوه‌هایِ همسان خود "کار کرده" و «مایه‌یِ پیشرفت» میشود.

چرا «مایه‌یِ پیشرفت» شدگیِ یک سیستم کشورگردانی از بیخ مهند است؟ یک آزمایش اندیشیک ساده کنید:
دو کشور را داریم, یکی میکوشد به ارزش‌هایِ انسانی پایبند باشد (بگوییم کمونیسم), دیگری میکوشد به ارزشهایِ پیشرفت و فرآوری[27] (progress and development) پایبند باشد (= کپیتالسیم).
پس از چند سال, کشور دومی با زیر پا له کردن آدمهای بیشمار, پیشرفت‌هایِ اقتصادی و بازرگانی شگرفی کرده و جمعیت بسیار بیشتری را در خود گردآورده و همچنان فرایند پیشرفت و بزرگیِ آن تندا[28] خواهد گرفت.
هر آینه در همسنجیِ[29] آن, کشور کمونیست زمانیکه نتوانست با کشور سرمایه‌دارِ "پیشرفته" همآوردی کند, روز به روز از شانس فرازیست[30] اش کاسته شده و اقتصاد اش بسوی نداری و بیپولی و کیفت زندگی مردم اش کاهیده و شانس بجاماندگی اش به 0 می‌نزدیکد[31].


اینکه در برخی زمینه‌ها, بنمونه اینکه میبینیم مردمسالاری (democracy) دوشادوش تکنولوژی پیش رفته است برای این نیست که ارزش‌هایِ انسانی در مردمسالاری والا شناخته شده‌‌ و پس پیاده‌سازی شده‌اند, برای این است که کشورهایی که مردمسالاری نداشته‌اند (همچون ایران) توانایی همآوردی نداشته و از میدان بدر شده‌اند و خواهند شد.

پس,

راستادهنده‌یِ تکنولوژی نه ارزش‌هایِ انسانی, بساکه نیازهای تکنولوژیک میباشند.

زمانیکه این راستادهنده‌یِ زیرین و نهان را بازشناختید, میتوانید ببینید که خواسته‌یِ من و شما,
ارزش‌هایِ من و شما و رویهمرفته همه‌یِ آنچه من و شما میخواهیم هیچکدام هیچ ارزشی ندارند مگر آنکه با ارزش‌هایِ تکنولوژی سازگار باشند —> ابرسازواره‌یِ[32] خودراستادهنده

بهمینسان بهترین شیوه‌یِ کشورگردانی برای سیستم تکنولوژیک بر پادِ آنچه شاید خام‌وار به ذهن بیاید, حکومتی تمامیت‌خواه یا دیکتاتوری نیست, بساکه دموکراسیِ آزاد و مردمی است. شیوه‌ای که سیستم تکنولوژیک
از همه بیشتر برای جوانان میپسندد کسانی پیرو و فرمانـبُـردار نیست, بساکه جوانانِ ساختارشکن و پرانرژی‌ای است که
میخواهند از الگو‌ها و بند‌هایِ کهنه‌یِ پیرامون[23] اشان فرارفته و در رویکرد‌ها‌یِ خود نوآور[33] باشند.


برخی از ارزش‌هایِ بالایِ سیستمِ تکنولوژیک:

پیشرفت (به هر بهایی[34]): این یکی را خوب به یاد بسپارید و ببینید که چه اندازه کاربرد واژگان «پیشرفت», «تولید», "advancement", "production" و از همه بیشتر "progress" و "development" را روزانه پیرامون خود میبینید و میشنوید.

نوآوری

آزادی (در دموکراسی فرایند پیشرفت بس آسانتر و تندتر است تا در بگوییم دیکتاتوری)

ساختارشکنی
...
اگر منظورتان از این گفتارها و دومقایسه سیستم کمونیسم و کپیتالیسم اینست که درهرحال درزندگی اجتماعی ،انسان در هرزمان و هرکجایی که باشدخواه ناخواه دراثر فرگشت زیرکنترل تکنولوژی قرار خواهد گرفت و این مسیری است که باید طی میشد.بنابراین پیشنهاد کازینسکی نیزتحت عنوان بازگشت به دوران ماقبل ماشینی شدن نیز بیهوده است.درانصورت بگمانم هیچ راهی جز سرسپردن به ایندهای که توصیف کردیدوجود ندارد.
اما به نظرم میتوان از همین تکنولوژی استفاده کرد و تاهرحدی که مقدور است دران انرژی لازم برای کندوکاو در فضا قرار داد تا سیاره ای قابل سکونت پیدا شود،پایه های زندگی طبیعی رابا کمک همین تکنولوزی بنانهاد سپس ان را دور ریخت.درنظر بگیرید اکنون وصعیت ما با چند هزار سال پیش متفاوت است.ما از اینده این تکنولوژی مطلعیم و میتوانیم در این زمینه برخلاف گذشته که در این گرداب نااگاهانه فرو افتادیم و اینده خود را دست احتمالات دادیم اگاهانه تر برخورد کنیم.تنها بایدجامعه ای طراحی کردکه بعد از پایه گذاری توسط تکنولوژی به ان بی نیاز باشد
onali نوشته: دلایلی که اوردید باعث شد تا من به گفته شمارویکرد وارونه را پیشنهاد کنم.تعداد کسانی که برای ما قابل توجیه نباشند بسیار بیشتر از انست که بتوان یک همچین سیستمی برای انهاراه انداخت و ان ها را به فضا فرستاد.من نیات خیرخواهانه شما درک میکنم اما مقصود من از بیرون بردن افراد از زمین مردم عادی نیست.بیشتر شامل دانشمندان و تکنیسین هایی است که این موضوع را درک میکنند و میخواهند کناربکشند.بنابراین لازم نیس دل نگران این باشیم که همه را میتوان قانع کرد یا نه.تنها چون نمیتوان برای این نوع زندگی به چندتا دانشمند!اکتفا کرد باید سعی کرد که در همه نوع قشر اجتماعی و شغلی به اندازه کافی طرفدار پیدا کردتا بتوان بیرون از اینجا مدتی دوام اورد.البته من گمان نمیکنم پروژه ای این چنینی را به تنهایی این قشر بتوانند پیش ببرند برای ان نیاز به کمک بهترین تکنیسین ها داریم. که به نظرم دشواری مادروهله اول است که چطور دیگران را قانع کرد به ماکمک کنند.از انجایی که اینکار ماهیچ سودی برای انها ندارد.یک راه متوسل شدن به خشونتی! است که ازخود کازینسکی هم مشاهده کردیم.به هرحال به نظرم بقای نسل انسان های پیشرو درعلم ارزش چنین رویکردی را دارد که بخاطرش چند انسان عادی اینجا وانجا فدا شوند.هرچند که بگویید مانمیخواهیم بقای ارزش های انسانیمان رابرکشت و کشتارو نقض همین ارزش ها بنانهیم

به هر روی اینها هم اخلاقیات بسته[sup][aname=rpa91b9][[/aname][anchor=pa91b9]1][/anchor][/sup] شکسته‌یِ شما هستند که برگرفته‌یِ همان تکنولوژی میباشند: بیایید دانشمندان و تکنسین‌ها (گسترندگان تکنولوژی!) را هم از زمین بیرون بفرستیم که اگر خدایِ ناکرده[sup][aname=rpac14c][[/aname][anchor=pac14c]2][/anchor][/sup] زندگی در خودِ زمین براه تکنولوژیِ نازنین نابود شد, اینها بتوانند دوباره از نو تکنولوژی را بگسترانند[sup][aname=rpa2147][[/aname][anchor=pa2147]3][/anchor][/sup].

سپس اینکه, گفتیم اینها تنها رویاپردازی هستند. شما میگویید تکنولوژی میتواند بهمان کار را بکند و بخشی از بشریت را هم در کنار نابودی اش نجات دهد, بسیار خوب, ولی کو؟ کجا دارند این کار را میکنند؟ چگونه دارند این کار را میکنند؟ چه کسی دارد میکند؟ کِی به پایان خواهد رسید؟ چه کسی بجز این دانشمندان و تکنسین‌ها شانس نجات خواهد داشت؟

شما در جایگاه یک آدم, تنها میتوانید در یک گروه "کوچک" تاثیر[sup][aname=rpadefc][[/aname][anchor=padefc]4][/anchor][/sup] گذار باشید (همانچیزیکه آدمی در بستر آن فرگشته[sup][aname=rpa873c][[/aname][anchor=pa873c]5][/anchor][/sup]: تیره‌هایِ کوچک و اندک‌شمار) و به آن "راستا"دهید, ولی در یک همبود[sup][aname=rpa525c][[/aname][anchor=pa525c]6][/anchor][/sup] چند میلیارد تنه ارزش شما تنها یک ارزن از 0 بالاتر است.
اینکه چه میشود را شما یا راهکارهای شما یا خرد شما نیستند که راستا میدهند, آنچه میشود آن چیزی است که باید شود و بس: «بایستگی‌هایِ» تکنولوژیک راستادهندگانِ آغازین و پایانیک میباشند.



onali نوشته: اگر منظورتان از این گفتارها و دومقایسه سیستم کمونیسم و کپیتالیسم اینست که درهرحال درزندگی اجتماعی ،انسان در هرزمان و هرکجایی که باشدخواه ناخواه دراثر فرگشت زیرکنترل تکنولوژی قرار خواهد گرفت و این مسیری است که باید طی میشد.بنابراین پیشنهاد کازینسکی نیزتحت عنوان بازگشت به دوران ماقبل ماشینی شدن نیز بیهوده است.درانصورت بگمانم هیچ راهی جز سرسپردن به ایندهای که توصیف کردیدوجود ندارد.

این هم سخنی 'فرگشت‌پرستانه' است که بگوییم فرگشت (= سرنوشت) ما این بوده که به اینجا برسیم و پس جایِ نگرانیِ چندانی[sup][aname=rpab575][[/aname][anchor=pab575]7][/anchor][/sup] نیست.

فرگشت هم میلیون‌ها سال دایناسورها را پدید آورد و چند میلیون سال بیشتر هم آنها را فرگرداند[sup][aname=rpaf369][[/aname][anchor=paf369]8][/anchor][/sup] و سرانجام نیز همه را نابود کرد.

«بازگرداندن ساعت به عقب» هم شدنی است: انقلاب و دوراندازیِ تکنولوژی.





onali نوشته: اما به نظرم میتوان از همین تکنولوژی استفاده کرد و تاهرحدی که مقدور است دران انرژی لازم برای کندوکاو در فضا قرار داد تا سیاره ای قابل سکونت پیدا شود،پایه های زندگی طبیعی رابا کمک همین تکنولوزی بنانهاد سپس ان را دور ریخت.درنظر بگیرید

روشن است که میشود, ولی در کنارِ آن بیشمار چیز دیگر هم میشوند که شدن‌هایِ برخی از آنها شدن‌هایِ برخی از اینها را میپوچاند.

زمانیکه میگوییم «اگر همه چیز شایند[sup][aname=rpa05fd][[/aname][anchor=pa05fd]9][/anchor][/sup] بود, پس هیچ چیز شایند نخواهد بود (if everything was possible, then nothing will be possible», بسادگی یعنی همین.







onali نوشته: اکنون وصعیت ما با چند هزار سال پیش متفاوت است.ما از اینده این تکنولوژی مطلعیم و میتوانیم در این زمینه برخلاف گذشته که در این گرداب نااگاهانه فرو افتادیم و اینده خود را دست احتمالات دادیم اگاهانه تر برخورد کنیم.تنها بایدجامعه ای طراحی کردکه بعد از پایه گذاری توسط تکنولوژی به ان بی نیاز باشد

اکنون که ما از این ویژگی‌هایِ تکنولوژی آگاهیم[sup][aname=rpa6871][[/aname][anchor=pa6871]10][/anchor][/sup]؟
پیش از همه, این "ما" کیست؟
سپس, این "ما" پس از آگاهش به اینها, چه کاری میتواند بکند؟
شما در جایگاه onali اکنون که اینها را دانستید میخواهید چگونه با آگاهاندن[sup][aname=rpa779e][[/aname][anchor=pa779e]11][/anchor][/sup] دیگران چیزی را هتا اندکی بدگرانید[sup][aname=rpa5e5f][[/aname][anchor=pa5e5f]12][/anchor][/sup]؟

براستی میاندیشید یک تنه — یا یک هزار تنه — میتوانید به سیستم تکنولوژیک غول‌پیکری که میلیارد‌ها تن آن را دربست پذیرفته‌اند و کوچکترین شکی به آن ندارند کاری کرده و آنرا راستادهید؟

زمانیکه میگوییم «انقلاب و برگشت به دوران نخستینی[sup][aname=rpa1f0c][[/aname][anchor=pa1f0c]13][/anchor][/sup]» کار میکند برای این است که «ویراندن» همیشه چندین بـُرزرایه[sup][aname=rpa6ab1][[/aname][anchor=pa6ab1]14][/anchor][/sup] آسانتر
از «ساختن» است: شما میتوانید سیستم تکنولوژیک را با کوشش متمرکز و کمی شانس نابود کنید, ولی بی کوچکترین شکی, هرگز نمیتوانید آنرا راستادهید.

برای اینکه به ژرفایِ[sup][aname=rpa1249][[/aname][anchor=pa1249]15][/anchor][/sup] خودفریبی اتان نیز بهتر پی ببرید: ایران زادگانی[sup][aname=rpa1188][[/aname][anchor=pa1188]16][/anchor][/sup] نزدیک به ٧٠ میلیون دارد. بگوییم بیشترِ
مردم ایران گرفتار زندگی روزاروز[sup][aname=rpa0039][[/aname][anchor=pa0039]17][/anchor][/sup] و نان در آوردن و گرسنه نماندن اشان هستند, ولی میتوانیم با دلپُری[sup][aname=rpa79e6][[/aname][anchor=pa79e6]18][/anchor][/sup] بگوییم آن دسته‌ای که
به iPhone و Apple و این چیزهای لوکس میاندیشند دیگر این گرفتاری‌ها را تا اندازه‌یِ بسیار بالایی در زندگی اشان ندارند, درسته؟


درسد آگاهی مردم به بدی‌هایِ تکنولوژی, در برابری خوبی‌هایِ آن؟

[عکس: 4.png]

پدیره‌یِ[sup][aname=rpaa248][[/aname][anchor=paa248]19][/anchor][/sup]

[عکس: 5.png]





----
[aname=pa91b9]1[/aname]. [anchor=rpa91b9]^[/anchor] Bast || بست: سد Ϣiki-En, Ϣiki-De, ϢDict-Pâ, Ϣiki-Pâ, Dehxodâ dam Talsperre
[aname=pac14c]2[/aname]. [anchor=rpac14c]^[/anchor] â+kardan::Âkardan || آکردن: کار را به مانند پیش کردن MacKenzie to undo
[aname=pa2147]3[/aname]. [anchor=rpa2147]^[/anchor] Gostar Ânidan <— Gostarândan
[aname=padefc]4[/aname]. [anchor=rpadefc]^[/anchor] hanây+eš::Hanâyeš || تاثیر: تاثیر Ϣiki-En efficacy
[aname=pa873c]5[/aname]. [anchor=rpa873c]^[/anchor] far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com to evolve
[aname=pa525c]6[/aname]. [anchor=rpa525c]^[/anchor] ham+bud::Hambud || همبود: اجتماع Ϣiki-En society
[aname=pab575]7[/aname]. [anchor=rpab575]^[/anchor] candân+idan::Candânidan || چندانیدن: ضرب کردن Ϣiki-En, Ϣiki-De to multiply multiplizieren
[aname=paf369]8[/aname]. [anchor=rpaf369]^[/anchor] Fargardânidan || فرگردانیدن: به فرگشت واداشتن TFD, Ϣiki-En to evolve
[aname=pa05fd]9[/aname]. [anchor=rpa05fd]^[/anchor] šây+and::Šâyand || شایند: امکان Ϣiki-En possible
[aname=pa6871]10[/aname]. [anchor=rpa6871]^[/anchor] âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ to be informed
[aname=pa779e]11[/aname]. [anchor=rpa779e]^[/anchor] âgâh+ândan::Âgâhândan
[aname=pa5e5f]12[/aname]. [anchor=rpa5e5f]^[/anchor] Degarânidan <— Degarândan || دگرانیدن: تغییر دادن to change
[aname=pa1f0c]13[/aname]. [anchor=rpa1f0c]^[/anchor] noxost+in+i::Noxostini || نخستینی: بدوی Ϣiki-En primitive
[aname=pa6ab1]14[/aname]. [anchor=rpa6ab1]^[/anchor] borz+râye::Borzrâye || برزرایه: مرتبه بزرگی ⚕Heydari, Ϣiki-En order of magnitude Größenordnung
[aname=pa1249]15[/aname]. [anchor=rpa1249]^[/anchor] žarf+â::Žarfâ || ژرفا: ژرفیِ یک چیز profundity
[aname=pa1188]16[/aname]. [anchor=rpa1188]^[/anchor] zâd+eg+ân::Zâdegân || زادگان: جمعیت Ϣiki-En population
[aname=pa0039]17[/aname]. [anchor=rpa0039]^[/anchor] ruz+â+ruz::Ruzâruz || روزاروز: روزمرّه Ϣiki-En, Dehxodâ quotidian
[aname=pa79e6]18[/aname]. [anchor=rpa79e6]^[/anchor] Delpor || دلپر: مطمئن Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En certain; assured; confident
[aname=paa248]19[/aname]. [anchor=rpaa248]^[/anchor] Padire || پدیره: در برابر; رویارو; روبرو MacKenzie, Ϣiki-En against
Reactor نوشته: E306مهربد عزیز خیلی خیلی خوشحالم کردی جواب دادی.
آقا دلم برات خیلی تنگ شده بود. من شمال بودم امروز برگشتم.

اینکه مدتی نبودم بخاطر مسائل مالی کاری بود و مشکل اینترنت ایران زمان انتخابات. گرفتاری داریم دیگه. پولهامون رو جمع میکنیم بریم از این کشور بیرون یک دفعه ارزش ریال کم میشه و ... دلار و طلا مثل موشک میره بالا.

حالا من بازهم پول نقد ریالی کم داشتم خیلی ها بودن بیشتر سرمایه شون ریالی بود ناجور زمین خوردن.
حالا این بار دلار و طلا یکهو شُل کرد و بهشت زهرا دوباره پُر شد...

اینترنت هم که صاحبش قربونش بره انگار که یک تکه سیمه با یک سوئیچ برق! هر موقع دلشون بخواد وصلش میکنن و هروقت هم بخوان قطعش میکنن.

داستانی داریم در ایران!

راست اش اکنون که میاندیشم میبینم در یادِ من همواره در جایگاه یک پیشبردگرا[sup][aname=rpa6de7][[/aname][anchor=pa6de7]1][/anchor][/sup] میایی و از این رو و اینکه از پسِ دشواری‌هایِ زندگی ات همیشه خواهی برآمد چندان[sup][aname=rpa35a1][[/aname][anchor=pa35a1]2][/anchor][/sup] نگران ات نبودم! (:




Reactor نوشته: مهربد جان داستان عمیقی بود و آخرش مثل بعضی حقایق تلخ بود.

اما حقیقت همیشه تلخ نیست.

هنوز هم دلیل این همه نا امیدی شما رو نفهمیدم.

اگر امکانش هست موضوع رو کمی تشریح کنید.

صد البته اگر میل دارید.
خیلی دوست دارم مثل همیشه از حضور شما در این فروم باز هم استفاده کنیم:e303:

ناامیدی از چه؟

اگر فَردید[sup][aname=rpa1745][[/aname][anchor=pa1745]3][/anchor][/sup] ات ناامیدی از خردگرایی و فرایند گسترش آن است, ساده است. خردگرایی میتواند نژادپرستی را براندازد, میتواند حقوق زنامرد را بیکساند, میتواند
حقوق پایمالیده‌یِ همجنسگرایان را به آنها دهد, میتواند شرایط کار و زندگی همه‌یِ ما را بهتر کند و بسیاری کارهای دیگر, ولی نمیتواند از نابودیِ نزدیک به ١٠٠% ای ما براه تکنولوژی (شُمال) پیشگیرد.

پس از آنجاییکه دستمزدِ بیشتر و شرایط زندگی بهتر, حقوق یکسانِ زنامرد, نبودِ نژادپرستی و آزادی همجنسگرایان زمانیکه
همگی نابود شدیم به کاری نمیایند, میتوان بروشنی نیز دریافت و دید که در همسنجی[sup][aname=rpa9c6f][[/aname][anchor=pa9c6f]4][/anchor][/sup] ارزشی نداشته و نباید با پرداختن به آنها, دشواریِ مِـهادین[sup][aname=rpa7f7a][[/aname][anchor=pa7f7a]5][/anchor][/sup] را به فراموشی سپرد.





----
[aname=pa6de7]1[/aname]. [anchor=rpa6de7]^[/anchor] pišbord+gerâ::Pišbordgerâ || پیشبردگرا: عملگرا Ϣiki-En pragmatist
[aname=pa35a1]2[/aname]. [anchor=rpa35a1]^[/anchor] candân+idan::Candânidan || چندانیدن: ضرب کردن Ϣiki-En, Ϣiki-De to multiply multiplizieren
[aname=pa1745]3[/aname]. [anchor=rpa1745]^[/anchor] far+did::Fardid || فردید: منظور Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ purpose; intention
[aname=pa9c6f]4[/aname]. [anchor=rpa9c6f]^[/anchor] ham+sanjidan::Hamsanjidan || همسنجیدن: مقایسه کردن to compare
[aname=pa7f7a]5[/aname]. [anchor=rpa7f7a]^[/anchor] meh+âd+in::Mehâdin || مهادین: اصلی Ϣiki-En, Ϣiki-En principal; main

زماین [SIZE=2]گروه[SIZE=2]ی
[/SIZE] اسیدهای امینه که از دید پایندگی در دریاهای گرم، فراتر از دیگران بودند، گرد هم آمدند تا پایستگی خود را در سامانه ای برتر، پایندان باشند. اینجا بود که نخستین تک یاخته ها پدید امدند و در هماوردی تنگاتنگ، پاینده ترین آنها فرا زیستند. هوش نخستینی یاخته برای نگهداشت و بازسازی اسید های امینه برنامه ریزی شده بود و آنها چاره ای جز انجام این خویشکاری نداشتند.
دیگر, اسیدهای امینه به تنهایی "کاره" ای نبودند و این سامانه ی یاخته بود که با تلاش پایندگی خود، پایندگی اسید های امینه را نیز بجای می اوردند. نون، یاخته ها هم گرد هم آمدند تا فرازیست تک تک تکیاخته هارا پایندان شوند و اینگونه، نخستین جانوران چندیاخته ای پدید آمدند که در آنها، دیگر یک تکیاخته، "کاره" ای نبود ولی آسایش و پایندگی او بدست سامانه ی برتر و فراگیر تر "جانور" فراهم میشد. سپس در هماوردی تنگاتنگ، کوشا ترین و توشمند ترین(the more fit)[/SIZE] بجای ماندند. : آدمیان, ....
مغز هوشمند آدمیان برای فرازیست خود یا همان تک تک یاخته ها برنامه ریزی شده بود و خودآگاه او توان رهایی از این آماج ناخودآگاه را نداشت[SIZE=2]ه و آماجی جز خوشی یاخته های خود نمیدید.
آنگاه اینها ،برای نمونه آدمیان دریافتند که با هم در یه همبود و گروه، بخت بیشتری برای فرزایست و پایندگی دارند و بدینسان کشور ها و دولت ها پدید آمدند. در این سامانه ها تک تک آدمها کاره ای نبودند ولی کشور و دولت، گارانت بهزیستی و زینهار (امنیت) و پایندگی آنها بود. دستگاه های هوشمند فرمانروایی کشور، برای نگهداشت خود که همان نگهداشت مردم و "ملت" بود، برنامه ریزی شده بود و آنها برای زنده ماندن چاره ای جز این خویشکاری نداشتند.
سپس این کشور ها در هماوری تنگاتنگ ، فرگشتند تا بهترین و پیشرفته ترین کشور ها با سامانه های نوین و کارآمد پدید آمدند. آنها میتوانست کیهان را درنوردند و یا با نانو روبات ها و رایانه ها، بهترین زندگی هارا پدید بیاورند.
تاجاییکه اندام های ساختگی برای آدمیان و بخت دراز زیوی آنانرا پدید آوردند و بخشی از هستی آنان گردیدند. مغز اَبَرهوشمند این رایانه ها برای نیکیاری آدمیان برنامه ریزی شده بود و خودآگاه آنان، توان دگرگونی این ناخودآگاه را نداشت و آماجی از هستی خود جز این نیکیاری نمیدیدند. در میان "جانداران الکتروسایبری" هماوردی تنگاتنگی به فرگشت هر چه بیشتر آنها و کنار رفتن فندآوری های زیان بخش یا واپسمانده انجامید

این روبات ها و رایانه ها کم کم سررشته ی کارها بدست گرفتند تا هومن، آسوده تر و بزینهار تر بزید. و در اینجا بود که کشورها و آدمها دیگر کاره ای نبودند و این سامانه اَبَرریانه ای/ هومن‌واره ای بود که گزینش ها و گـُزیر هارا انجام میداد ولی همچنان آماج آن، آسایش و زینهار کشورها،-> آدمها، جانور ها،-> تک تک یاخته ها -> و سرانجام، تک تک رشته های اسید های امینه بود!
[/SIZE]
[SIZE=2]پس فرارویی سامانه ها به سامانه ی برتر، هیچگاه آماج هستی آنها ([SIZE=2]Daseins-Grund)[/SIZE][/SIZE] را دگرگون نمیکند، بساکه آنرا در ترازی برتر و والاتر پایندان ( گارانت) است. بر این پایه است که من هیچ ترسی از فند و فندآوری چه رایانه و هومن‌واره و چه بمب ها و .. ندارم. چرا که روند فرگشت خودبخود چیزی را که به زیان فرازیست است از میان میبرد، همچنان که اکنون، ترس از بمب اتمی، داشتن آنرا بیهوده و تنها کاری پرهزینه و بی هیچ بازده سودمند نموده است، بگونه که کشور های اتمی در پی پیمان نامه هایی هستند که از دست این فندآوری گرانبها و بی هوده رهایی یابند. کسانی هم که از روی کودنی از ان سود بجویند از سوی همان هم از میان رفته یا دچار بیزاری بازماندگان خواهند گردید که برابر پایان فرمانروایی انان است. نام این روند هم هست: گزینش طبیعی.

[SIZE=2]روشن است که طبیعت سرد و"کور" برای مرگ کودن ها، ناتوشمندان و ناکوشایان ([SIZE=2]The Unfit)[/SIZE][/SIZE] و آنها که نیاموختند نخواهد گریست.مگر این نابودی دایناسور ها نبود که میدان را برای ما باز کرد؟
ممنون مزدک دانشمند؛E306
تحلیل ظریف و زیبایی بود.
در این جستار سخن ما برای مهربد؛ همچون داستان میخ و سنگ بود!
امید است با تحلیل شما؛ بدبینی افراطی او هم نسبت به پیشرفت فندآوری برطرف گردد.
Mehrbod نوشته: ما تنها زمانی در امنیت نسبی هستیم که هیچکس نتواند
از یک اندازه‌ای بیشتر ویرانگر باشد: روی این نوار کلیک کنید تا تصویر را در اندازه اصلی (640x480 پیکسل) ببینید . روی این نوار کلیک کنید تا تصویر را در اندازه اصلی (640x480 پیکسل) ببینید . روی این نوار کلیک کنید تا تصویر را در اندازه اصلی (640x480 پیکسل) ببینید .
مهربد گرامی، در اینجا یک نکته فراموش نشود:

هرچه جنگ افزار ساده تر و فروفند تر باشد، بیشتر هم بکار میرود چون هزینه و راه بدست آوردن آن آسانتر است. با شستار (سلاح) های سرد، هرروز آدمهای فراوانی کشته و زخمی میشوند که شاید نیوه (خبر) اش به ما نمیرسد چون پیش پا افتاده است.
shastaar = weapon
Sanskrit:
sastra [ 2. sás-tra ] n. [cutting instrument: &root;sas] knife, dagger, sword, weapon; C.: arrow (rare); sword=war.
با شستار های گرم و سبک نیز هر بار گروه بیشتری میتوانند کشته شوند ولی بارهایی که این رویداد پیش میاید کمتر از بارهای کشتار با چوب و چاکوست (چاکو = چاقو)، چرا که بدست آوردن شستار گرم که فرافند (hi-tech) تر است دشوار تر بوده و با هزینه ی بالاتری همراه است. برای درست کردن آنهم نیاز به زیرساخت و کارخانه و هنداسگر و فندآور و انیهاست، ولی چماق را هر کس میتواند در خانه درست کند. بمب های ویرانگر تر یا بمب اتمی هم گرچه هربار میتوانند بسیار بیشتر از تیربار و کارد، کشتار و ویرانی ببار بیاورند، ولی دیگر داشتن و بدست آوردن انها چنان هزینه مند است که تنها دولت ها و سامانه های همبودین بزرگتر از پس ان بر میآیند، و از آنجا که بسار ویرانگرند، کنترل بیشتری از سوی آدمهای بیشتری روی آنها هست . شمار بار هایی که بمب اتمی در کشتار بکار رفته، تنها تا کنون دو بار بوده است. بگونه ای که میتوان گفت که کـُشتگان و جانباختگان آن ، بسیار کمتر از کشتگان جنگ افزار های فروفند تر بوده.

پس ما یک پیوند مزدائیک وارونه میان کاربرد ابزار کشتار و تراز فندی آنها درمیبینیم.
y~1/x
بر این پایه اگر به نگاره هایی که نهادید، تراز کاربرد را هم چندباره کنیم ، ( توان کشتار در بار های کاربرد)، می بینیم که جنگ افزار های فرافندی انبوه‌کـُش، کشتار کمتری را پدید میاورند. از سوی دیگر هراس از انها، مردم را به سازش بیشتری با هم فرامیخواند.
absolut destruction = destruction power * count of application
Rationalist نوشته: ممنون مزدک دانشمند؛E306
تحلیل ظریف و زیبایی بود.
در این جستار سخن ما برای مهربد؛ همچون داستان میخ و سنگ بود!
امید است با تحلیل شما؛ بدبینی افراطی او هم نسبت به پیشرفت فندآوری برطرف گردد.
با رویداد های زشتی که امروزه میبینیم ، مانند همین تک شیمیایی در سوریه، این بدبینی بجا و سزاینده مینماید و خورده گیری به این گروه نیز از اینرو دشوار است.
Mehrbod نوشته: راست اش اکنون که میاندیشم میبینم در یادِ من همواره در جایگاه یک پیشبردگرا[1] میایی و از این رو و اینکه از پسِ دشواری‌هایِ زندگی ات همیشه خواهی برآمد چندان[2] نگران ات نبودم! (:

تقریبا پراگماتیست هستم. مقدار زیادی هم سگ جون هستم. پشتکار خر هم دارم. این ها روی هم رفته میشن منE404



Mehrbod نوشته: ناامیدی از چه؟

اگر فَردید[3] ات ناامیدی از خردگرایی و فرایند گسترش آن است, ساده است. خردگرایی میتواند نژادپرستی را براندازد, میتواند حقوق زنامرد را بیکساند, میتواند
حقوق پایمالیده‌یِ همجنسگرایان را به آنها دهد, میتواند شرایط کار و زندگی همه‌یِ ما را بهتر کند و بسیاری کارهای دیگر, ولی نمیتواند از نابودیِ نزدیک به ١٠٠% ای ما براه تکنولوژی (شُمال) پیشگیرد.

پس از آنجاییکه دستمزدِ بیشتر و شرایط زندگی بهتر, حقوق یکسانِ زنامرد, نبودِ نژادپرستی و آزادی همجنسگرایان زمانیکه
همگی نابود شدیم به کاری نمیایند, میتوان بروشنی نیز دریافت و دید که در همسنجی[4] ارزشی نداشته و نباید با پرداختن به آنها, دشواریِ مِـهادین[5] را به فراموشی سپرد.

دوست خوبم. چند وقت پیش بود داشتم الگوهای امواج الیوت و سیکل کوندراتیف و سوپر سیکل هزاره رو بررسی میکردم به این نتیجه رسیدم که احتمالا باید ۵ دهه ی پیش، دست کم پیشرفت تمدن به مدت صد سال یا بیشتر به مشکل میخورد.

این مشکل باید اونقدر بزرگ میبود که میتونست به مدت ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال تمدن رو متوقف کنه.

ساختار موج کندراتیف:

[ATTACH=CONFIG]2342[/ATTACH]

سوپر سیکل کندراتیف:
[ATTACH=CONFIG]2343[/ATTACH]

سوپر سیکل بزرگ هزاره:
[ATTACH=CONFIG]2344[/ATTACH]

در سوپر سیکل هزاره حمله ی مغول ها و فروپاشی امپراطوری روم از جمله بزرگترین عوامل استاپ تمدن بودند.

همونطور که در شکل میبینید روند در هر دوره حدود 100 سال افزایش داشته و بین 150 تا 250 سال استاپ کرده. از 1800 میلادی از زمان انقلاب صنعتی تا زمان حال حاضر بیشتر از 200 ساله که این سیکل یکسره فقط رشد داشته. این پیشرفت بیسابقه بوده. طبق این سیکل زمان زیادی از عوض شدن روند گذشته و روند عوض نشده. چرخش این سوپرسیکل تا الان عقب افتاده.

خیلی ها هم منتظرن که بالاخره یک بلایی سر زمین بیاد تا این اَبَر چرخه هم بیاد و گندش رو بزنه و بره...

شاید هم اینقدر بزرگ باشه که تمام سیکل و چرخه رو از دور خارج و منهدم کنه.

حوادثی که برای استارت روند نزولی به فکرم رسید وقوع جنگ هسته ای یا شیوع بیماری های واگیردار با ویروس هایی بسیار کشنده و مُسری بود یا دستکاری ژنتیکی انسان و آفرینش ناخواسته برای نمونه حیوانات یا حتی انسان هایی که میل غذاییشون بجای سبزیجات و گوشت حیوان، گوشت انسان باشه!! مثل شخصیت های زامبی در فیلم های سینمایی.
حادثه ای که بتونه بخش بزرگی از انسان ها رو نابود کنه.

من فکر میکنم این اتفاق احتمال داره بیوفته. به چه شکل ؟ نمیدونم. با چه کیفیتی ؟ نمیدونم. زمان دقیقش رو هم کسی نمیدونه.

اما همون طور که در سوپر سیکل اقتصادی کوندراتیف میبینیم و در سوپرسیکل هزاره نیز میبینیم (و در صورت جستجو در اینترنت در سیکل های دیگر نیز خواهیم دید ، خصوصا بطور مشخص در شاخص های بورسی و سهام کشورها) ، انسان تونسته سیکل رو دستکاری کنه. یعنی تونسته جایی رو که دلش میخواد طولانی کنه و جایی رو که دوست نداره کوتاه کنه.

نظر شخصیم، در بررسی سیکل ها، من به این نتیجه رسیدم که احتمال داره شاید تا ۲۰ تا ۳۰ سال آینده تمدن نابود بشه. یا احتمالش هست که با وقوع حادثه ای مهیب وقفه ای طولانی در پیشرفت تمدن بوجود بیاد.

من این پیشنهاد رو دارم که افرادی که در جاهای مختلف دنیا و مراکز تمدن در کشورهای پیشرفته اقامت دارند بجای انتظار تا روز موعود و جستجوی پایان جهان در سال ۲۰۰۰ یا سال ۲۰۱۳ و تقویم مایاها و فیلم های هالیوودی!!! " ان جی او" یا سازمان یا تشکّل یا هر سیستم اوپن سورس و همینطور اشتراکی رو پایه گذاری کنند که افراد بتونن علم رو از جدول مندلیف تا نقشه ی طراحی میکروچیپ و سی پی یو های اینتل تا نقشه ی طراحی مرسدس بنز اس کلاس و بطور کل علوم پزشکی و فن آوری و مهندسی و ... همه ی علمی که در دسترسه و پنهان نیست و برای عموم آزاده رو در دیتابیسی که استفاده اش برای همه مشترکه و در جایی مثل اینترنت قابل دسترسی و یا حتی دانلود هست بگذارند.

شبیه ویکیپدیا.

یک دائرت المعارف درست کنند و علم روز رو در اون قرار بدن که وقتی اتفاقی افتاد و هممون مرخص شدیم، بازماندگان بتونن خیلی زود سیکل نابودی رو ترمیم کنند و وقوع یک حادثه موجب از دست رفتن تمام پیشرفت بشر و تمدن انسانی نشه.

این بهترین کاریه که میشه کرد. ولی باید توجه داشت که احتمال نابودی تمدن یک احتماله . ولی استاپ تمدن احتمال قوی تری هست. چون این چرخه تا الان اتفاق افتاده. بعد از این هم اسپاگتی میدونه و بس.
ولی باز هم همه ی این ها احتماله. شاید پیشرفت تمدن اثر مثبتی داشته باشه و چرخه و سیکلی جدید بوجود بیاد.

بنده شخصا ترجیح میدم تا اون موقع از زندگیم لذت ببرم و در راه هدفم تلاش کنم. شاید هم من بخاطر سگ جون بودنم جزو کسانی خواهم بود که در صورت وقوع حادثه قِصِر در میرن.سیکل سگ جون بودن من که تا الان جواب دادهE11bE011
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44