دفترچه

نسخه‌ی کامل: گفتگو پیرامون فمینیسم
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53
نقل قول:ببخشید!؟ پس این همه دخترها سر تیپ و چهره و پول و درآمد و رفتار و وفاداری و هوش و X و Y پسرها می‌سخنند اگر گزینش آگاهانه نیست، پس چیست آندد جان!؟
فکر کنم کلا فاز نریینگیت زده بالا:))بابا من میگم
نقل قول:ما انسان ها که موجودات خودآگاهی هستیم رو در نظر نگیر
دوباره از انسان نمونه میاری!؟:)))
نقل قول:سخن از "حق" نبود، سخن از "توان" بود. شما یک دختر باشید میتوانید هر زمان که خواستید بچه‌دار شوید، ولی اگر پسر هم باشید بی تجاوز کردن میتوانید؟ نه.
پس اینجا توان گزینش چه کسی بالاتره؟
باز هم دارم میگم از موجودات خودآگاه مثال نزن(چون توضیح ژنتیکی لزوما نداره)توان گزینش نرها و ماده ها برابره به این دلیل ساده که برای بقای ژن به هم نیاز دارند.
اون دختری که بخواد بچه دار بشه بکرزایی میکنه؟!:))))بلاخره پای یک پسری در میون هست که حاملش میکنه و هرچند پیشنهاد زنان به مردان با مقاومت کمتری رو به رو هست ولی ما در هر حال مسئله انتخاب رو داریم،اگر مرد انتخاب نکنه زن بچه دار نمیشه.

نقل قول:گفتیم بجز تجاوز، همچنین در خود آدمی هم تجاوز فراگیری آنچنانی نداشته، در جانورانی که نرینه تجاوز میکند کالبُد (تن)
نرینه تنومندتر و بزرگتر است، در آدم ولی کمابیش یک اندازه است و روزبه‌روز هم میتوانیم بگونه‌ای بیانگاریم که کمتر میشود.
تجاوز برای بقای نسل رو میپذیرم که چندان فراگیر نبوده ولی انواع دیگه تجاوز که لزوما با بقای نسل پیوندی نداره اتفاقا بسیار هم به نظر من نمونه داره(در همین انسان امروزی و در کشورهای متمدن تجاوز در ازدواج رو داریم،آمارشو که یادته:) )
مساله اینجا بیش از موفقیت استراتژیک زن یا مرد بودن از نگر فرگشتی (که از نظر مادر طبیعت به یک میزان موفق هستند چرا که نسبت تولد تقریبا برابر هست) شرایط زندگی از نظر خود مرد بودن یا زن بودن هست.
مرد ها شانس موفقیت کمی دارند (تعداد تلفات بالا) ولی آنهایی که موفق میشوند میتوانند امتیاز بزرگی از نظر فرگشتی بدست آورند غالب شدن ژنشان + سکس.
زنها اما از طرف دیگر انتقال ژنشان تقریبا تضمین است (چون رحم آنها منبعی با ارزش و غیر قابل جایگزینی از نظر فرگشتیک است) برد و باخت سنگین ندارند و تغییرات پاداش فرگشتی در رنج محدودیست و همگی تقریبا میتوانند سکس داشته باشند -منهی البته مشکلات بادراری مانند خطر مرگ بر سر زا و...

این دو را اگر مقایسه کنید میبینید از نظر رفاه (حداقل با حساب آوردن تنها سکس) شما بهتر است زن باشید که سکس دائم دارد تا مرد باشید و به احتمال قریب به یقین سکس راحت نخواهید داشت و اگر هم موفق بشوید با اینکه از نظر فرگشتی برد بزرگی داشته اید ولی از نگر رفاه خودتان تازه به آنچیزی رسیده اید که زنان براحتی دارا هستند.

مشکل اینجا اینست که همانطور که گفته شد زنان به کمک پیشرفت بشر از چرخه تولید مثل سالیانه رها شده اند (که بسیار خوب است) ولی باقی ماجرا تغییر چندانی نکرده که هیچ مرد بودن از نظر رفاهی امتیازاتش کمتر هم شده.

میشود بطور خلاصه گفت:
Mother Nature is a Bitch !!
Mehrbod نوشته: E306 به هر روی یک نابرابری فیزیولوژیک و مهادین میان زن و مرد هست و سود این دو در پادراستای یکدیگر پیش میرود، از اینرو هر کس در رابطه‌های شخصی خودش میتواند با راهکارها یا همین یافتیک‌هایی بگوییم، بپذیرد که خودش بتواند خودرضایی کند ولی خودارضایی دیگری را ناپسند بشمارد. نمونه خود من هم یک یافتیک (heuristic) ای دارم که اگر در رابطه‌ای یک دختر از من چنین چیزی پرسید:
اگر عاشق من هستی اینکار را بکن
و زمانیکه نکردم بخواهد اخم و تخم و قهر کند، در اینجا یافتیک من میگوید که با بالاترین تُـندا و شِتابی که میتوانم از رابطه خودم را دور کنیم، زیرا با کسی سر و کار دارم که میخواهد با دست‌آویز به دلباختگی و احساس‌های درونی من از کژبهره بگیرد. هر آینه، باز اینجا ولی این حق را به خودم میدم که یک دختر را در چنین شرایطی بگذارم که: «اگر مرا دوست داری کاری که میخواهم را بکن». در اینجا من به خودم این هوده (حق) را میدهم زیرا دختر در رابطه دستِ‌بالا را دارد و من آنجا هستم به گزینش او، پس من از جایگاه قدرتمندی این درخواست را نمیکنم، بساکه بیشتر در راستای پاسداری از خواسته‌ی خودم آنهم در جایگاه واپسین راهی که برایم مانده و شدنی است میکنم. در رابطه دختر و پسر یک اندازه قدرت ندارند، قدرت بیشتر دست دختر است - بویژه پس از پاگیری رابطه، از همینرو رویکردهایی که دوسوی رابطه در برابر هم در پیش میگیرند نیز ببایست نباید یکسان و دوسویه‌پذیر باشد.
من براستی پیوند این سخنان شما را به متهم کردن من به ندانستن حق و حقوق مرد ها و حمایت بی دلیل از زنان را، نفهمیدم. باور شما هم باز پیوندی به گناه دانستن خود ارضایی ندارد.اینکه میان دختر و پسر چه توافقاتی انجام میشود و چگونه با یکدیگر برخورد میکنند به من مربوط نیست اما گناه دانستن خود ارضایی بحث دیگری است.به هرروی من مایل به ادامه ی این گفتگو درباره ی باور های کاربر امیر نیستم.اگر شما چنین باوری دارید میتوانیم باهم گفتگو کنیم. اما باز هم میگویم که داوری شما نا به جا بود و شما به نا حق و بر اساس حدس و گمان بی پایه خود مرا متهم به ندانستن حقوق خودم به عنوان یک مرد و حمایت بی چون و چرا از بانوان کردید.یک بار دیگر به نوشته ی خود بنگرید: روشنه که مردان هم از سوی طبیعت و هم از سوی فرهنگ، دستکم ده برابر زنان سرکوب شده‌اند و میشوند، بیچاره‌ها دشواری اینجاست که خودشان هم این را مانند این دوستمان nevermore در بالا نمیدانند و می‌گمانند که دارند حق زنان را میگیرند!!
undead_knight نوشته: باز هم دارم میگم از موجودات خودآگاه مثال نزن(چون توضیح ژنتیکی لزوما نداره)توان گزینش نرها و ماده ها برابره به این دلیل ساده که برای بقای ژن به هم نیاز دارند.
اون دختری که بخواد بچه دار بشه بکرزایی میکنه؟!:))))بلاخره پای یک پسری در میون هست که حاملش میکنه و هرچند پیشنهاد زنان به مردان با مقاومت کمتری رو به رو هست ولی ما در هر حال مسئله انتخاب رو داریم،اگر مرد انتخاب نکنه زن بچه دار نمیشه.

ای بابا، خب آندد جان نکته در اینه که "یک اندازه" به هم نمی‌نیازند!

گزیننده گفتیم مادینه است، پس زمانیکه دست به گزینش زد، نرینه دو راه دارد:
1- با او خوابیده و فرار کند (پس شانس اینکه مادینه بچه‌دار شود + از زایمان نمیرد + ...) را از دست بدهد = ناخواستنی
2- با او خوابیده و وفادار بماند: اگر جرزن (cheater) نباشد (اندک) همین هم میشود.


نقل قول:...
اینقد نزن توی سر مال:))اگر راهکار تک همسری فراگیر باشه شانس مردان و زنان برای گسترش ژن یکسانه(و تقریبا شانس سکس)اگر He-Man فراگیر باشه تعداد قابل توجهی از مردها ناکام از دنیا میرند!:))
اگر خود سکس منظور باشه و رسانه رو در نظر بگیریم،باز هم شانس برابری برای سکس وجود داره(این رو حالتی در نظر میگیرم که رسانه هایی مثل ما بدون هم آوری رابطه جنسی برقرار کنند)چون اینجا دیگه ژن مطرح نیست و وابستگی دوطرفست.

دیگر اینکه من نمیدانم در تک‌همسری چگونه شانس بچه‌دار شدن نرینه و مادینه را باز یکی گرفتی، در تک‌همسری باز هم مادینه‌ها می‌گزینند و از
آنجاییکه هیچ نیاز فرنودینی بر یک‌به‌یک بودن فرایند نیست، پس باز نرینه‌ها نمیتوانند همگی بچه‌دار شوند، ولی یک مادینه گفتیم توان بالاتر و شانس نزدیک به 100% دارد.

چندهمسری هم باز به سود مادینه است، بویژه تا همین دویست سال پیش، زیرا اینبار میتواند با هر چند نرینه‌ای که خواست همخوابیده
و هیچکدام از نرینه‌ها نمیدانند بچه از آنِ کیست، پس همگی وادارند که آنجا مانده و بجای یک نرینه، چند نرینه از او پشتیبانی میکنند!

اینجا ابزار کلیدی زادآوری دست مادینه است و از هر نگری توان او بالاتر.



undead_knight نوشته: تجاوز برای بقای نسل رو میپذیرم که چندان فراگیر نبوده ولی انواع دیگه تجاوز که لزوما با بقای نسل پیوندی نداره اتفاقا بسیار هم به نظر من نمونه داره(در همین انسان امروزی و در کشورهای متمدن تجاوز در ازدواج رو داریم،آمارشو که یادته:) )

آری، ولی ما اینجا سرانجام باید از یک نگاهی بتوانیم داستان را بکاویم که از هر دو سو (زن و مرد) پذیرفتنی باشد.
هر کس بخواهد در زندگی شخصی‌اش بنگرد، میگوید جنس دیگر برتره (خود منم همین را میگویم)، ولی از دید طبیعت ما
میتوانیم یک دیدگاه کمابیش برآختی (objective) داشته باشیم که کدام برایش باارزش‌تر بوده، که بی هیچ گمانی
مادینه بوده: این باارزش‌تر هم نه اینکه طبیعت مادینه را پرستیده، یعنی یک edge یا برتری‌ای به او randomوار داده.




undead_knight نوشته: ده برابر؟!:))

آری ده برابر و شاید هم بیشتر، احساسی ننگرید، آماروار بگوییم شما از چند هزار سال پیش تاکنون اگر مرد یا زن بودید، در کدامیک شانس بالاتری در فرازیست و زنده‌ ماندن داشته‌اید؟

همسنجی کار سختیه، ولی آماروار بنگریم، اگر مرد باشید شانس مردن بالاتری دارد یا زن؟



نقل قول:البته من نظر خاصی در این مورد ندارم به یک دلیل مهم"نا آگاهی زنان"شاید تشبیه خیلی افراطی به نطر بیاد ولی من وضعیتشون رو مثل بردگانی میبینم که فکر میکنند برده بودنشون خیلی طبیعی هست و اصلا جای پرسش و تلاش برای رهایی رو ندارند(البته برای آدم هایی مثل من که خود کار کردن رو چیز دلچسبی نمیبینند باید بگم رابطه اگاهی و وضعیت منظورمه نه لزوما شباهت بردگان و زنان!)
البته این فرایند ناآگاهانه تر از این حرفاست که من بخوام مردها یا زن ها رو برای آغازش محکوم کنم:)

برده کجا بود! یک دختر با یک زیبایی میانه میتواند یک مرد را به کار گرفته و همه‌ی کار را بر دوش او بیاندازد و همسانی خوبی با همان
انگل دارد. روشنه که طبیعت هم به هیچکس بهای بیخودی نمیدهد، زن هم در برابر این بردگی مرد در گذشته باید بچه‌دار میشده و از خود
بچه بسان همان انگل در تنش برای نزدیک یک سال از جان و دل گذاشته و پس از آنهم چندین سال (همراه با مرد) از زندگی اش را به او بدهد!

از دید من نه مرد نه زن خوشبخت بوده‌اند، دشواری من اینجا تنها با "خوشبخت شمردن" بیجای مردان و این مردسالاری پوچی است که جاافتاده.





نقل قول:ماده و نر که اصلا واژگان دست ساز ما برای نام گذاری طبیعت هست،مگرنه وقتی تولید مثل غیر جنسی باشه اصلا نر و ماده معنا نداره:)
چرا نگیم طبیعت همه ما نرینه هست؟:)))

کالبد (قالب) تن ما زنانه نیست، که ویژگی‌های مردانه روی آن سوار شده باشند؟



نقل قول:البته تولید مثل جنسی کاملا در سرعت فرگشت تاثیر میزاره ولی هیچ نیازی به وجود اسپرم و تخمک نیست،کافیه دو جنس در کار باشند.
نرها چیترها و جرزن هایی هستند که باعث شدند در یک ستیز جنسی فرگشتی اسپرم ها ارزون تر و کوچیکتر بشند و تخمک ها بزرگتر و باارزش تر.

روشنگری کن! (:



نقل قول:من!:))اگر کار بیرون رو توی خونه انجام بدی زحمت و دردسرشم کمتره:)) (البته نه در مقایسه با کار خونه)

نکته:در مورد حقوق از دست رفته مردها حرفی ندارم توی کمپ شماهام:))
یعنی مجبورم میکنید 10 برابر علاقم به فرگشت از فرگشت مایه بزارم:))

روی سخن با زنان بود!

مردم به کار میاندیشد یک دفتر و دستکم و رایانه و ... پیش چشمشان میاید، ولی تا همین دویست
سال پیش کار چیزی بیشتر از جان کندن و زمین کندن و کارهای بیهوده و خسته‌کننده‌ی این چنینی نبوده،
داستانی داریم که باید بگوییم بابا مردسالاری نبوده اینها، بیشتر توسری خوری از طبیعت بوده! ((:
nevermore نوشته: من براستی پیوند این سخنان شما را به متهم کردن من به ندانستن حق و حقوق مرد ها و حمایت بی دلیل از زنان را، نفهمیدم. باور شما هم باز پیوندی به گناه دانستن خود ارضایی ندارد.اینکه میان دختر و پسر چه توافقاتی انجام میشود و چگونه با یکدیگر برخورد میکنند به من مربوط نیست اما گناه دانستن خود ارضایی بحث دیگری است.به هرروی من مایل به ادامه ی این گفتگو درباره ی باور های کاربر امیر نیستم.اگر شما چنین باوری دارید میتوانیم باهم گفتگو کنیم. اما باز هم میگویم که داوری شما نا به جا بود و شما به نا حق و بر اساس حدس و گمان بی پایه خود مرا متهم به ندانستن حقوق خودم به عنوان یک مرد و حمایت بی چون و چرا از بانوان کردید.یک بار دیگر به نوشته ی خود بنگرید: روشنه که مردان هم از سوی طبیعت و هم از سوی فرهنگ، دستکم ده برابر زنان سرکوب شده‌اند و میشوند، بیچاره‌ها دشواری اینجاست که خودشان هم این را مانند این دوستمان nevermore در بالا نمیدانند و می‌گمانند که دارند حق زنان را میگیرند!!

ای بابا .. من کوشیدم تنها شما را به سخن بکشم شهریار جان! (:

دیگر اینکه گناه یک بار دینی دارد، از دید امیر باید بگوییم "نمیپذیرد که دختر در رابطه
خودارضایی کند، ولی میپذیرد خودش بکند" که من هم نمیدانم چرا و راستش انگیزه‌ی چندانی هم در یافتن ندارم ((:

اگر از من میپرسید، دیر یا زود هر دو سوی رابطه در رختخواب با یکدیگر هستند، ولی در ذهنشان با یکی دیگر دارند میخوابند، اصلا اگر نیک بگویم
برای طبیعت اینکه من و شما و زن و مرد خرسند و خوشنود باشند کمترین ارزشی نداشته و ندارد، ما خودمان باید بکوشیم اینها را براه‌های "ناطبیعی" پدید بیاوریم.
Russell نوشته: مساله اینجا بیش از موفقیت استراتژیک زن یا مرد بودن از نگر فرگشتی (که از نظر مادر طبیعت به یک میزان موفق هستند چرا که نسبت تولد تقریبا برابر هست) شرایط زندگی از نظر خود مرد بودن یا زن بودن هست.
مرد ها شانس موفقیت کمی دارند (تعداد تلفات بالا) ولی آنهایی که موفق میشوند میتوانند امتیاز بزرگی از نظر فرگشتی بدست آورند غالب شدن ژنشان + سکس.
زنها اما از طرف دیگر انتقال ژنشان تقریبا تضمین است (چون رحم آنها منبعی با ارزش و غیر قابل جایگزینی از نظر فرگشتیک است) برد و باخت سنگین ندارند و تغییرات پاداش فرگشتی در رنج محدودیست و همگی تقریبا میتوانند سکس داشته باشند -منهی البته مشکلات بادراری مانند خطر مرگ بر سر زا و...

این دو را اگر مقایسه کنید میبینید از نظر رفاه (حداقل با حساب آوردن تنها سکس) شما بهتر است زن باشید که سکس دائم دارد تا مرد باشید و به احتمال قریب به یقین سکس راحت نخواهید داشت و اگر هم موفق بشوید با اینکه از نظر فرگشتی برد بزرگی داشته اید ولی از نگر رفاه خودتان تازه به آنچیزی رسیده اید که زنان براحتی دارا هستند.

مشکل اینجا اینست که همانطور که گفته شد زنان به کمک پیشرفت بشر از چرخه تولید مثل سالیانه رها شده اند (که بسیار خوب است) ولی باقی ماجرا تغییر چندانی نکرده که هیچ مرد بودن از نظر رفاهی امتیازاتش کمتر هم شده.

میشود بطور خلاصه گفت:
Mother Nature is a Bitch !!
ضمن اعلام موافقت با نظرت در مورد مادر طبیعت یک چیز رو باید در مورد تئوری شرطبندی بگم:)
ما اینجا کسانی که دو نوع شرط بندی انجام میدند،یکی کسانی که ریسک کمی میکنند ولی دستاوردشون هم کم هست=زن،دیگری کسانی که ریسک زیادی میکنند ولی دستاورد بالایی هم دارند=مرد.

هیچکدوم از این راهکارها برتری چندانی نسبت به هم ندارند.نکته هم اینه که به هر حال اگر راهکار تک همسری غالب باشه سر کسی بی کلاه نمیمونه،باز هم باید درنظر بگیریم بچه دار شدن و مراقبت از بچه هزینه های فرگشتیکی هستند که واقعا زیاد هستند و سختی کشیدن مردها راهکار فرگشت برای برابر کردن این سختی هاست:)

نکته اصلی اینجاست که اگر ما خودآگاه نباشیم هیچ فرقی نمیکنه که ماده و زن باشیم،اینقدر توی چنگال فرگشت گرفتاریم که اصلا متوجه نمیشیم به عنوان رسانه ژن چیزی به نام رفاه شخص هم داریم:)
بنابراین اگر از زمان خوداگاه شدن نسبت مردها و زن ها رو در نظر بگیریم باز هم به نظر من چندان ستمی به دو طرف نشده(به جز زمانی که عامل فرهنگی اومده وسط)
undead_knight نوشته: ضمن اعلام موافقت با نظرت در مورد مادر طبیعت یک چیز رو باید در مورد تئوری شرطبندی بگم:)
ما اینجا کسانی که دو نوع شرط بندی انجام میدند،یکی کسانی که ریسک کمی میکنند ولی دستاوردشون هم کم هست=زن،دیگری کسانی که ریسک زیادی میکنند ولی دستاورد بالایی هم دارند=مرد.

آفرین، کوتاهیده‌ی سخن همینه:
نرینگان ریسک بالاتری میکنند، پرداخت بالاتری دارند: آنهایی که بجا میمانند!
مادینگان ریسک پایینتری میکنند، پرداخت پایینتری هم دارند: همگی بجا میمانند.


این هم از سوگیری‌های ذهنی ما است که آواز دهل شنیدن از دور برایمان
خوشه و میپنداریم این ریسک کردن مردها چیزیست خواستنی و نمیدانم میاندیشیم
مردها زندگی "میکنند" و زنها زندگی "میشوند" و این پندارهای پوچ و خوش‌باورانه‌ی دیگر.

از دور رویهمرفته همه قمارباز قهاری هستند، از نزدیک هم باید دید همین اندازه برایشان خواستنیه و خوبه یا نه!

این همه مرد جان میدهند و میمیرند و یک چندتایی از فراز کشتگان "کامیاب‌نما" بیرون میایند که نشد خوب آخر،
شده داستان سرمایه‌داری که این همه کَس زیر دست و پا له میشوند، ولی چون "ظاهر" کار خوب میماند میگویند به به چه خوبه! ((:
Mehrbod نوشته: آری ده برابر و شاید هم بیشتر، احساسی ننگرید، آماروار بگوییم شما از چند هزار سال پیش تاکنون اگر مرد یا زن بودید، در کدامیک شانس بالاتری در فرازیست و زنده‌ ماندن داشته‌اید؟

برابر که نه ولی نزدیک‌تر بوده، یعنی شانس مُردن زنان به وقت زایمان قابل قیاس با احتمال کشته شدن مردان در جنگ بوده، زیرا از یک طرف پزشکی توانایی جلوگیری از اولی را نداشته، و از طرف دیگر جنگها به اندازه‌ی امروز مخرب نبوده‌اند. آنچه طی صد سال اخیر اتفاق افتاده اینست که شمار مردان کشته شده در جنگ ده، پانزده هزار برابر شده، حال آنکه احتمال مرگ زنان سر زایمان به زیر یکی در صدتا رسیده. برای مثال کُل کشته‌شدگان جنگهای صلیبی طی چند قرن، نصف کشته شدگان ِ یک نبرد سُم در جنگ جهانی اول، که طی آن فقط در یک روز، یک و نیم میلیون نفر مرد جوان کشته شدند نبوده. پس شرایط مردان روبه وخامت داشته، شرایط زنان روبه بهبودی. در آغاز قرن بیستم مردان بطور متوسط یک سال زودتر از زنان می‌مرده‌اند، امروز این اختلاف به پنج تا هفت سال رسیده(منبع).
Ouroboros نوشته: برابر که نه ولی نزدیک‌تر بوده، یعنی شانس مُردن زنان به وقت زایمان قابل قیاس با احتمال کشته شدن مردان در جنگ بوده، زیرا از یک طرف پزشکی توانایی جلوگیری از اولی را نداشته، و از طرف دیگر جنگها به اندازه‌ی امروز مخرب نبوده‌اند. آنچه طی صد سال اخیر اتفاق افتاده اینست که احتمال کشته شدن مردان در جنگ ده، پانزده هزار برابر شده، و احتمال مرگ زنان سر زایمان به زیر یکی در صدتا رسیده. برای مثال کُل کشته‌شدگان جنگهای صلیبی طی چند قرن، نصف کشته شدگان ِ یک نبرد سُم در جنگ جهانی اول، که طی آن فقط در یک روز، یک و نیم میلیون نفر مرد جوان کشته شدند نبوده. پس شرایط مردان روبه وخامت داشته، شرایط زنان روبه بهبودی. در آغاز قرن بیستم مردان بطور متوسط یک سال زودتر از زنان می‌مرده‌اند، امروز این اختلاف به پنج تا هفت سال رسیده(منبع).
البته با اینکه با کل استدلال یعنی پیشرفت پزشکی بنفع زنان و از طرف دیگر پیشرفت سلاحها به ضرر سربازان(مردان) موافقم ولی مقایسه آماری که کردی امیر جان درست نیست.وقتی آمار مرگ زنان بر اثر زایمان را بدرستی نسبت به جمعیت میآوریم نسبت کشتگان جنگ را هم باید به نسبت جنگ بیاوریم که در آنصورت حتی با حساب جنکهای اول و دوم جهانی باز هم آمار تلفات بطور چشمگیری کاهش یافته (هر چند نه به اندازه کاهش مرگ زنان)
undead_knight نوشته: کلا بین sex و gender تفاوت هست،فرقی نداره که زن یا مرد باشه،نقش جنسیتی ساخته جامعه هست:)
برای زنان اینگونه نیست. در تمامی فرهنگ‌های جهان یک «مناسک گذر» برای مردان وجود دارد، که طی آن با انجام/اخذ یکسری افعال و اصول بسیار پیچیده و نمادین‌شده، تعلق و پایبندی خود را به جامعه‌ی مورد نظر خود اعلام می‌کنند، و پس از سالها تلاش و سرسپردگی ِ مطلق به آن آرمان‌ها، تبدیل به «مرد» می‌شوند. زنان اما زن به دنیا می‌آیند و هرچه مناسک احتمالی هم برای پذیرفتن آنها در جامعه وجود دارد در نهایت به سود خود آنهاست. مثل حجاب، که به سمبولیزه کردن موجودیت جنسی زن و تخفیف ِ بسیار شدید رقابت جنسی میان ماده‌ها و تشدید آن میان نرها می‌انجامد.

undead_knight نوشته: اووم؛این قسمت به نظر من چیز طبیعی هست،همونطور که یک همجنسگرا،اقلیت مذهبی و... به ندرت فرصت،میل یا آگاهی برای دفاع از حقوق دیگرانی که تحت ستم هستند داره چه برسه به اینجا که نوعی دشمنی هم نسبت به گروه یا بخش بزرگی از مردان احساس میشه.
هیچ طبیعی نیست، فمینیسم این ایده‌ی شگفت و نادرست را مطرح می‌کند که تنها با پرداختن به مشکلات و دشواری‌ها و مصائب یک جنسیت، می‌توان تضادها و نابرابری‌های جنسیتی را برطرف کرد. که بطور عینی یعنی پدید آمدن نابرابری در جهتی مخالف(و خودابطال‌گری در بازه‌ی زمانی مشخص)، و بطور ضمنی یعنی «زنان مشکل دارند و مردان مشکل هستند».



undead_knight نوشته: خب فکر میکنم اینجا باید حرف از اختلاف طبقاتی بردگان سیستم زد:)بلاخره کمی از محتوای فرگشتی میخوام بیام بیرون:))
اولین نکته اینه که باید دید آیا وابستگی اقتصادی زن به مرد سودی برای مرد نداره؟خب من با توجه به اصول اقتصادی(و البته تجربه های ناخوشایند شخصی)میتونم بگم نتنها سود خواسته یا ناخواسته داره بلکه حتی ابزار قدرته.
پولی که مرد به زن در این پرتکل میده(و البته هر نوع سرمایه ای که در اختیار زن میزاره) به نوعی دستمزد برای به دنیا اوردن و نگه داری از بچه (تا حدی) و سکس و در موارد سنتی تر تمیزکردن خونه و غذا پختن و... هست(البته شخص به شکل دستمزد نمیبیندش)

چند مغلطه‌ی فمینیستی در این چند خط نوشته به چشم می‌خورد. اول آنکه هیچ کجا قدرتی مستقل از مسئولیت در هیچ کجای تاریخ به مردان داده نشده. هرجا به من حق اداره‌ی زندگی یک زن را داده‌اند، مسئولیت دفاع از جان و مال و امنیت و ژن‌های او در برابر مردان کم‌کیفیت‌تر را هم داده‌اند. همین امروز که زنان را به زور وارد کارزار اقتصادی و علمی و اجتماعی کرده‌اند و ادعای «قدرتمند» کردن آنها را می‌کنند، شما به عنوان یک مرد در هرکجای دنیا، با هر زنی که باشید، فارغ از شرایط و موقعیات، در صورت مورد حمله قرار گرفتن او تمامی ارزشها و ضدارزشهای موجود شما را موظف به دفاع از او می‌داند. از نظر عینی و تاریخی هم می‌بینیم که «کنترل» مورد ادعای شما به سود زنان(=تداوم بقای آنها)و به زیان مردان(=مردن فله‌ای اکثریت بزرگی از آنها)تمام شده. شاخص تناسب میان مسئولیت و قدرت در «زن‌ستیزترین سیستم‌ها» هم به سود زنان و به زیان مردان بوده.

دوم: پیشتر هم طرح کردیم و پاسخی نگرفت که به دنیا آوردن و مراقبت و نگهداری و ماندن در خانه کنار بچه‌هایتان «بار سنگین و کمرشکنی که مردسالاری بر گرده‌ی نحیف زنان گذاشته» نیست که کسی بخواهد بابت آن به شما دستمزدی بدهد، «امتیازی»ست که به شما امکان سپری کردن وقتتان را در کنار کسانی که بیش از هرکس دیگر دوست می‌دارید، بدون ِ دغدغه‌ی تامین مخارج آنها و الزام روبرو شدن با نوسانات و طوفان‌های سهمگین و بی‌رحم بازار بهتان می‌دهد. به نظرتان کمی مشکوک نیست که به محض نیاز سرمایه‌داری به زنان جهت تبلیغ کالاها از طریق سکس ناگهان خانه‌داری زنان عملی شد پست، و کلفتی آنها برای ده‌ها مرد غریبه در کارخانه‌ها و شرکت‌ها نشانه‌ی «استقلال مالی»؟ چنانکه انگار مردان در تاریخ استقلال مالی داشته‌اند!

سوم: هیچ اهرم قدرتی در جامعه وجود ندارد که مهم‌تر و کلیدی‌تر و عینی‌تر از توانایی اداره‌ی زندگی خود شخص باشد. ۹۹٪ مردان تاریخ این توانایی را نداشته‌اند، و ۱٪ به راستی توانایی کنترل زندگی خود و دیگران را داشته‌اند. پس پرسش درست اینست که کنش اجتماعی در آن جوامع در نهایت به سود چه کسانی تمام می‌شده، و جواب درست اینست که هیچکس و همه کس. نقوش سنتی زن و مرد هرچند نادرست و ناعادلانه و بدوی بوده که در آنها هر دو طرف از برخی جهات برده‌ی طرف دیگر محسوب می‌شده‌اند. اما برای «بقای» انسان کافی بوده‌اند و پاسخگوی نیازهای عینی ما محسوب می‌شده‌اند، این مُدلی که امروز به جای آن نشسته، افزون بر آنکه هیچ برتری اخلاقی ندارد(و شاید حتی پست‌تر باشد زیرا بطور علنی و رسمی یک طرف را به دروغ غالب و یک طرف را مغلوب جلوه می‌دهد)، کار هم نمی‌کند و به سایش هرچه بیشتر اعضای جامعه‌ی انسانی انجامیده.



undead_knight نوشته: خب ما اینجا محیط اجتماعی و قانونی رو هم نباید نادیده بگیریم،جو قانونی در ازدواج به سود مرد هست،بنابراین با دادن پول و سرمایه به زن(که همیشه هم زیاد نیست)، تا حدی حق مالکیت نسبت به زن رو هم به دست میاره(که وقیحانه ترینش این هست که در قوانین ایران چیزی به نام تجاوز در ازدواج نداریم!)این قوانین مالکیت شامل حق های زیادی منجمله حق جدایی،حق نگه داری بچه و لیست بلندبالایی میشه که وجودشون به نظر من خیلی آشکاره و قانون به مرد ایرانی داده.(حتی مهریه هم باز جز بهای مالکیت حساب میشه!)
اهرم اقتصادی دیگه اینه که وابستگی حتی اگر مالکیتی در کار نباشه باعث میشه زن نتونه بدون مرد زندگی کنه و در بهترین حالت بعد جدایی اگر بدون مهارت شعلی باشه، یا باید فاحشه بشه یا زن یکی دیگه!(که جفتش از نظر من شباهت زیادی دارند)
با اینکه در یک شرایط برابر کار کردن مرد برای رفاه زن مسخرست ولی در این مورد اتفاقا منبع درآمد مستقل راهکار دفاعی خوبیه.چون مرد به جز رفاه زن برای مالکیتش هم کار میکنه.
شاید یک دیدگاه بدبینانه به نظر برسه ولی اینجا جایی هست که اگر در شروع این ستیزجنسی، طبیعت رو میشد مقصر قلمداد کرد اینجا مردها در نقش برده داران رو واقعا پیدا میکنند،اینکه یک برده دار از حق قانونیش استفاده نمیکنه موردی هست.
اگر مردی از این نقش جنسی ناراضی هست ولی در برابر حاضر نیست از این حق های مالکیت بگذره پس مثل نمونه زن های"تنگ" فریبکار و دروغگو هست:)
نه، نه، و بازهم نه. اول آنکه مالکیت مرد بر زن مثل تمام دیگر انواع مالکیت، به معنای سلب ِ آن از دیگر مردان بوده نه خود او. مالکیت به معنای مسئولیت بوده که زنان آنرا نمی‌خواسته‌اند، تلاشهای فمینیستی برای تاریخ‌سازی نتوانسته «نبرد زنان برای برابری» را به تاریخی قدیمتر از صد و پنجاه سال قبل برساند، دلیل آنست که زنان نیازی به پذیرفتن این مسئولیت‌ها نداشته‌اند چراکه از منظر طبیعی مفید تلقی می‌شده‌اند و این مرد بوده که باید فایده‌ی خود را اثبات می‌کرده. اگرنه دردسر این «ملک» بسیار بیشتر از فواید آن بوده. هرجا مردی به این مالکیت تحمیلی و ضدمرد نه گفته، بلادرنگ ناپدید شده و مورد تمسخر، تحقیر و تشکیک هر دو جنس قرار گرفته، یعنی هرجا مردی فاقد فایده‌ برای زنان تشخیص داده می‌شده، در دم جایگاه اجتماعی خود را از دست می‌داده: مثل مردان همجنسگرا(حال آنکه همجنسگرایی زنان بسیار بیشتر تحمل می‌شود)، مردان بی‌غیرت(حال آنکه زنان با وجود داشتن همان اندازه یا حتی مقدار بیشتری از حس تعلق به مرد، ذره‌ای از آنرا ندارند)، مردان شکست خورده در جنگ(با آنکه زنان اغلب به «کنیزی» می‌رفته‌اند، هیچکس نمی‌پرسد بر سر مردانشان چه آمده بود و سرنوشت شوم‌تر آنها فراموش می‌شود) و ...

اینکه اگر برده‌ها پس از قرنها بردگی به نقوش اجتماعی خود خو گرفته‌اند و راه دیگری برای آزادی نمی‌شناسند، پس خاک بر سر احمقشان همین که هست حقشان است به این می‌ماند که من بگویم چون زنان توانایی جسمانی کمتری دارند و عرضه‌ی دفاع از خودشان را ندارند، پس کتک زدن آنها حق طبیعی و بدیهی منست و کتک خوردن ایشان تقصیر خودشان.


undead_knight نوشته: البته آغازکننده، فرمانده و سرباز تقریبا هر جنگی مردان بودند
E40e
خیر نیازهای عینی جوامع به منابع ِ بیشتر جهت رشد بوده. مردها را شیفته‌ی نبرد و جنگ بار می‌آورده‌اند زیرا جنگ پدیده‌ای بدیهی برای بقای هر جامعه‌ای محسوب می‌شده و زنان توانایی جسمی برای شرکت در آنرا نداشته‌اند. کمبود منابع تا همین صد سال پیش مشکلی بسیار واقعی و مهم بوده، امروز را نگاه نکنید که مشکل از تقسیم منابع است.. یک زمانی به راستی منابع کمتر از ادمها بوده‌اند.



undead_knight نوشته: با اینکه با همه موارد همدردی قابل توجهی داشتم این یک مورد به نظرم چندان چیز دندون گیری نداره.
اینکه مردان مشاغل خطرناک تر(نمیگم کم درآمد،چون میانگین حقوق مردان از زنان بالاتر هست) رودارند به این خاطره که مردان توانایی بیشتری در این شغل ها دارند و استخدام میشند و از بخت بدشون شغل های خطرناکی هستند.در مقابل مشاغل پستی یا کم درآمدی هم هستند که زنان درصد قابل توجهی رو در اونها دارند که ایران بانو چندتاییش رو مثال زد.

یعنی یک قرارداد اجتماعی نیست که مردها کارهای سخت و خطرناک و با دستمزد پایین رو انجام بدند!بلکه فقط در مورد مشاغل خطرناک و مواردی که نیاز به نیروی بدنی بیشتر هست مردان بیشتر هستند.اینجا عوامل اقتصادی خیلی بیشتر تاثیر دارند.(یعنی چیزهایی که ذاتا به جنسیت مرتبط نیستند)
درآمد بیشتر یا کمتر مردها مهم نیست، اگر همه‌ی درآمد هم در اختیار مردان باشد اهمیتی ندارد زیرا در نهایت این زنان هستند که صاحب دستمزد مردان می‌شوند. قدرت خرید در اختیار زنان است و پولی را که ما در می‌آوریم، آنها خرج می‌کنند. رقابت زنان برای رسیدن به مشاغل کم‌خطر و پردرآمد، و چنگ زدن به پیشداوری‌های اجتماعی برای توجیه بی‌میلی یا ناتوانی آنها از مشارکت در مشاغل پست و پرخطر در میان وقیحانه‌ترین حقایق روزگار ماست، و هرگز هم محدود به ایران نیست.

پس مردان کمتر عمر می‌کنند، بیشتر کار می‌کنند، اختیار کمتری یا اساسا هیچ اختیاری بر آنچه در می‌آورند ندارند و در مشاغل سخت‌تری مشغول به کار هستند.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53