دفترچه

نسخه‌ی کامل: گفتگو پیرامون فمینیسم
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53
iranbanoo نوشته: الان با کجای این اشعار مشکل دارید؟!!
حساس شدید ها!
میشود به ما بگویید شما از این قطعه چه چیز را برداشت میکنید؟ (به کلِ آن ترانه که سراسر دیونمایی مردان است و قربانی جلوه دادنِ زنان، شما فقط همین یک تکه را چگونه میتوانید از محتوای ضدمردانه‌اش تهی تفسیر کنید؟)

نقل قول:تو بوی سیلی و شلاق میدی خانوم تا کی میخوای به مردا باج بدی خانوم
شعر های شاهین بیشتر سیاسی و ضد مذهبیست و برداشت هایی که شما دارید به خاطر مردانه -زنانه بودنش نیست.
احتمالا میخواسته جایگاه زنان را در جایی که قانونی حکم فرما نیست به جز خشونت ناشی از دین زدگی نشان دهد.
تقدیم به کسانیکه میگویند فمنیسم در ایران چندان فراگیر نیست:
شیرین عبادی در مصاحبه با یورونیوز، وقتی از او چنین پرسشی میشود :
نقل قول:
Irena is also from Spain. Her video question concerns life in Iran now: “I would like to know what the real situation in Iran is, because it seems quite complicated. Thank you very much.”
Isabelle Kumar asked: “In some respects, Shirin Ebadi, our vision of Iran is fed by films like ‘Argo’, by the hard-line rhetoric that we hear from the ruling class. In a nutshell what’s the real Iran like nowadays?”
چنین پاسخ میدهد:

نقل قول:
The feminist movement in Iran is very strong; one of the strongest existing in the Middle East. Our union movement is strong; many of our organisers are in jail. We also have a very strong student movement which has resulted in the arrest and imprisonment of student activists. The Iranians are peaceful, because for 34 years they have lived with the revolution and they also endured the eight-year war with Iraq; this is too much for one generation. So while the Iranians are not happy with the situation at the moment, they want any changes to be made peacefully. They are tired of war, of violence.

اینکه فمنیسم در ایران بسیار نفوذ یافته، شکی درش نیست اما وقتی این زن در پاسخ به اینکه اوضاع در ایران چگونه است، نخستین چیزی که ذکر میکند قدرت جنبشِ فمنیسم است، انسانِ ایرانی لاجرم دچار سردرد میشود چگونه میتوان اینقدر وقیحانه 35 سال مبارزه‌ی «مردم» ِ ایران را علیه شرورترین و خونخوارترین حکومتِ جهان، در انواع و اقسام جنبش‌های مدنی از قبیل جنبشِ سبز، جنبش‌های دانشجویی،جنبشِ کارگران ، کشتارهای سال‌های 67، قتل‌های زنجیره‌ای و انواع و اقسام دیگر مبارزات ِ مستمر با هزینه‌های گزافی چون اعدام‌های هزاران نفری،زندان‌هایی که لبریزند از زندانیانِ سیاسی، شکنجه شدگانِ محشور با بیضه‌کش و شیشه نوشابه، میلیون‌ها تبعیدی ِ خارج از کشور، ترور‌های سازمان‌یافته و... که به ندرت دامانِ خانواده‌ای در ایران را نگرفته، تلویحا تقلیل داد به جنبش فمنیسم برای اینکه نشان داده شود که «مردم ایران پیشرو و متمدن و صلح‌دوست هستند» و این رژیم را نمیخواهند؛ حال آنکه اگرچه فمنیسم در ایران گسترش عظیمی یافته، اما هرگز جنبش نبوده و نیست. آخرین حرکتِ فمنیست‌های ایران، جمع شدنِ چند زن در پارکِ لاله بود. این هم بخشی از قطع‌نامه‌شان :

نقل قول:آری در چنین نظامی انسانها و بطور خاص زنان و كودكان، به مثابه ابزاری برای حاكمان وقت محسوب شده و از مینیمم حقوق انسانی برخورد نیستند! در اینجاست كه مردسالاری آنهم به عریانترین و خشن ترین شكل ممكن خودنمایی میكند و نظام حاكم آنرا ترویج می نماید . و مردان را صاحبان روح و جسم زنان و كودكانشان قلمداد میكنند. در حالی كه خداوند انسانها را برابر آفریده و همانطور كه در قرآن نیز آمده : بین زن و مرد فرقی نیست بجز در اراده و ایمانهایشان. پس خون و نفس آنان هم برابر است و تعلق به جنس مخالف ندارد.


مضاف بر این، آنچه درخورِ تعمق است، سرشکستگی و زوالِ نفسِ ملتی‌ست که با آغوشِ باز هرآنچه که از باختر می‌آید را استقبال کرده و آنرا مایه روشنفکری و پیشروی میداند. البته گمان نمیکنم فمنیسم هرگز جایی با مقاومت روبرو شود و احتمالا در همه‌ی سرزمین‌ها با آغوش باز پذیرفته خواهد شد (به دلایلِ گوناگون از جمله اینکه که تعدادِ مردانِ کس‌لیس همیشه و همه جا چندبرابر بیشتر از مردانِ مستقل است یا صداقتِ فکریِ مردان به دلایلِ گوناگون بیش از زنان است و...) اما فمنیسم تنها به دلیلِ فلسفه‌اش در ایران پیش‌ نرفته، بلکه تلاشی برای گرفتنِ نوعی تاییدِ ارضاکننده از «آن‌سو» نیز هست که قرار است بوسیله آن قدری از تحقیرها، کاستی‌ها، بی‌آبرویی‌ها و رسوایی‌های ملی نیز جبران شود و جالب آنکه فمنیسم ، همانطور که در پاسخِ شیرینِ عبادی میبینید، برجسته‌ترین و موجه‌ترین دستاویز برای این منظور خواهد شد. یعنی نفوذِ فمنیسم میشود شاخصِ «پیشرو بودن»، «صلح‌دوست بودن»، «آزادی‌خواه بودن» و در نهایت «تمدن»‌ ِ یک ملت در مقایسه با دیگران! میبیند که عبادی چگونه پز میدهد که فمنیسم در ایران، در منطقه قوی‌ترین است!

راستی، گویا ایشان مقلدِ آیت‌الله منتظری هستند. درست است؟

لینک مصاحبه یورونیوز با شیرین عبادی
Dariush نوشته: مضاف بر این، آنچه درخورِ تعمق است، سرشکستگی و زوالِ نفسِ ملتی‌ست که با آغوشِ باز هرآنچه که از باختر می‌آید را استقبال کرده و آنرا مایه روشنفکری و پیشروی میداند. البته گمان نمیکنم فمنیسم هرگز جایی با مقاومت روبرو شود و احتمالا در همه‌ی سرزمین‌ها با آغوش باز پذیرفته خواهد شد (به دلایلِ گوناگون از جمله اینکه که تعدادِ مردانِ کس‌لیس همیشه و همه جا چندبرابر بیشتر از مردانِ مستقل است یا صداقتِ فکریِ مردان به دلایلِ گوناگون بیش از زنان است و...) اما فمنیسم تنها به دلیلِ فلسفه‌اش در ایران پیش‌ نرفته، بلکه تلاشی برای گرفتنِ نوعی تاییدِ ارضاکننده از «آن‌سو» نیز هست که قرار است بوسیله آن قدری از تحقیرها، کاستی‌ها، بی‌آبرویی‌ها و رسوایی‌های ملی نیز جبران شود و جالب آنکه فمنیسم ، همانطور که در پاسخِ شیرینِ عبادی میبینید، برجسته‌ترین و موجه‌ترین دستاویز برای این منظور خواهد شد. یعنی نفوذِ فمنیسم میشود شاخصِ «پیشرو بودن»، «صلح‌دوست بودن»، «آزادی‌خواه بودن» و در نهایت «تمدن»‌ ِ یک ملت در مقایسه با دیگران! میبیند که عبادی چگونه پز میدهد که فمنیسم در ایران، در منطقه قوی‌ترین است!

داریوش گرامی این بیش از آنکه برآمده از «زوال نفس ملی» باشد منجر شده از «زن‌محوری»ست. یکی از جمله نشانگان پیشتازی ایران در خاورمیانه و «فرق ما با آنها» و جلوتر بودن ملت از دولت و ... اینست که ۷۰٪ دانشجویان کشور دختر هستند. در فروم‌ها، سایتها و محفلهایی که در آن پیرامون موقعیت کنونی کشور ایران بحثی براه می‌افتد، قطعا کسی پیدا خواهد شد و برای «اسطوره‌زدایی» از تصویر بد و «ضدزنی» که از ایران ترسیم شده، این آمار را به نشانه‌ی پیشرفتگی ایران به میان خواهد کشید. مایه‌ی افتخار، خوشحالی، سرافرازی و شادی‌ست که مردها در سیستم آموزش عالی حضور ندارند، و آنرا نه در مقام معضلی حاد و شرایطی از بنیان بحرانی که نیازمند جلب توجه دائم و همه جانبه‌ی تمام شهروندان است، بلکه خبری خوش تلقی می‌کنند. در جهانی که ما زندگی می‌کنیم شکست و کهتری و عقب‌ماندن مردها در یک عرصه جشن گرفته می‌شود اگر به پیشتازی و سواری زنان در آن بیانجامد.

فمینیسم هم در ایران بیش از صد سال سابقه دارد(از انجمن حریت زنان)، و نه فقط بطور رسمی در تمام ادوار در صحنه‌ی سیاسی ایران حاضر بوده، حضور غیررسمی بسیار چشمگیری هم داشته که همواره نادیده می‌ماند. ایرانیان می‌دانند که اگر روی چیزی اسم بگذاری امکان نقد و هجمه بر آن را گشوده‌ای، و همینست که هرچند عقاید فمینیستی راه خود را دستکم هشتاد سال بطور سازمان‌یافته در سیاست، مطبوعات، ادبیات و باقی مدیای فارسی گشوده و دائم در حال تغییر نگرش مردم بوده، عموم گمان می‌کنند «کمپین یک میلیون امضا» سرآغاز یک حرکت جدی فمینیستی در ایران بوده، آنهم در کشوری که قبل از سوئد به زنان حق رای داده و یکی از مهمترین روزهای تاریخ آن(۱۵ خرداد ۱۳۴۲)حول محور قوانین عمیقا فمینیستی که شاه براه انداخته بود شکل گرفت.
Ouroboros نوشته: داریوش گرامی این بیش از آنکه برآمده از «زوال نفس ملی» باشد منجر شده از «زن‌محوری»ست. یکی از جمله نشانگان پیشتازی ایران در خاورمیانه و «فرق ما با آنها» و جلوتر بودن ملت از دولت و ... اینست که ۷۰٪ دانشجویان کشور دختر هستند. در فروم‌ها، سایتها و محفلهایی که در آن پیرامون موقعیت کنونی کشور ایران بحثی براه می‌افتد، قطعا کسی پیدا خواهد شد و برای «اسطوره‌زدایی» از تصویر بد و «ضدزنی» که از ایران ترسیم شده، این آمار را به نشانه‌ی پیشرفتگی ایران به میان خواهد کشید. مایه‌ی افتخار، خوشحالی، سرافرازی و شادی‌ست که مردها در سیستم آموزش عالی حضور ندارند، و آنرا نه در مقام معضلی حاد و شرایطی از بنیان بحرانی که نیازمند جلب توجه دائم و همه جانبه‌ی تمام شهروندان است، بلکه خبری خوش تلقی می‌کنند. در جهانی که ما زندگی می‌کنیم شکست و کهتری و عقب‌ماندن مردها در یک عرصه جشن گرفته می‌شود اگر به پیشتازی و سواری زنان در آن بیانجامد.

چنین است و من این فاکتورِ اساسی را از خاطر برده بودم. پیش از این یکبار در موردِ اینکه چرا تعدادِ دخترانِ دانشجو در ایران بیش از دانشجوی پسر است، گفته بودم. آنچه همه میدانند این است که دانشگاههای ایران، جز همان انگشت‌شماری که مشهورند، در حد همان دبیرستان هستند. من نمیدانم شما مثلا دانشگاه‌های علمی کاربردی، پیام نور، مجازی یا آزاد را در شهرستانها دیده‌اید؟ باور کنید من براحتی میتوانم چند لیسانس و فوق لیسانس بگیرم ، فقط اگر میشد هر ترم مثلا چهل واحد برمیداشتم! من چند بار به جای دیگران در این دانشگاه‌ها امتحان داده‌ام؛ آنهم در رشته‌هایی که اصلا ربطی به رشته‌ی من نداشتند مثلِ علوم سیاسی. کافیست شما دو ساعت قبل از امتحان وقت بگذارید و کتاب را ورق بزنید، نمره‌تان بالای پانزده خواهد شد. پس دانشگاه‌ها واقعا جایی برای دانش‌اندوزی نیستند. الان 97 درصد از دانشجویان، دانشجوی دانشگاه آزاد و پیام نور هستند که باور کنید معمولا آنچنان وضعیت رقت‌باری از لحاظِ سطح علمی و امکانات دارند که آدم گاه خجالت میکشد بگوید مثلا من لیسانس هستم! با تمامِ این اوصاف، از جمعیتِ سه میلیون نیمی‌ِ تعدادِ دانشجویانِ کشور، نزدیک به دو میلیون و پانصدهزار نفر دختر هستند!

از سویی بگوییم برای کار خوب است؟ خیر. اینهم الان دیگر بدیهی‌ست که با لیسانس دیگر کاری در ایران نیست (عنایت دارید که اکثریت عظیمِ دانشجویان در ایران تا مقطع لیسانس هستند ، یعنی بیش از 70 درصد) و اگر هم باشد، مدرک لیسانس هیچ تضمینی برای کار نیست. حرف اول را پارتی و پول میزند. در شرکت‌های خصوصی هم اگر مدرک داشته باشید و تخصص نداشته باشید، همان روز اول بیرون‌تان میکنند.

پس نه برای کار است و نه برای دانش‌اندوزی. حال چرا جمعیت دانشجویانِ دختر بیشتر از دانشجویانِ پسر است؟ آنهم زمانیکه رشته‌های دانشگاهی معمولا یا مردانه هستند یا مردانه/دخترانه و همچنین تعدادِ زیادی از دانشگاه‌ها صرفا مردانه؟

مردان مدتهاست که دریافته‌اند درس خواندن در ایران تنها وقت تلف کردن است و ارزشی ندارد. خیلی از آنها معمولا قید تحصیل را میزنند و میروند دنبال کار و بازار. تعدادِ زیادی از آنها موعدِ سربازی‌شان میرسد و اینگونه از تحصیل بازمی‌مانند. بعضی‌ها در میانه راه منصرف میشوند و... . یعنی جوانی که تازه پیش‌دانشگاهی‌اش را تمام کرده، از همان روزِ نخست در نگرانیِ کار، سربازی، ازدواج، ادامه تحصیل و... است و وقتی میبیند که در وضعیتِ کنونی تحصیل هیچ‌یک از گره‌های زندگی‌اش را نمیگشاید، برای آنکه در عرصه‌ی اجتماعی و در رقابت با دیگرِ هم سن و سالانِ خود عقب نماند، ناچار میشود قید تحصیل و دانشگاه را بزند. پرسشِ درست اینجا این است که دختران برای دانش‌آموزی که نمیروند دانشگاه، برای کار هم که نمیروند، پس هدف‌شان چیست؟ اصلا هدفی دارند؟ از من میپرسید میگویم اکثریتِ قاطعِ‌شان تنها از روی بیکاری، پز دانشجویی، استفاده از مدرک دانشگاهی به عنوانِ بخشی از جهیزیه، همسریابی یا دوست‌پسریابی و... میروند دانشگاه. میخواهد برود کلاسِ منجوق دوزی، گوبلن‌بافی، آرایشگری، اروبیک؟ خب همین وقت را میگذارد میرود دانشگاه، هم فال است هم تماشا دیگر!

تنها کسانیکه فضای دانشگاههایی چون دانشگاهِ آزاد (که هفتاد درصد دانشجویان را در خود جا داده) را بشناسد ، میداند که باد در غبغب انداختن برای آمارِ بالای دانشجویانِ دختر و اینرا نمودِ دانش‌دوستی یا روشنفکری دانستنِ آنها، چه کس‌شعر مضحکی است.

آمارها :
همشهری آنلاین: جزئیات آمار اطلس ملی آموزش کشور
[URL="http://www.ensani.ir/fa/content/109061/default.aspx"]پرتال جامع علوم انسانی - داوطلبان کنکور؛ دختران 70 درصد، پسران 30 درصد! چرا؟
[/URL]
داریوش گرامی مشکل خیلی حادتر و ریشه‌ای‌تر از اینهاست. یک سه ضعلی شوم و شیطانی مانع ادامه‌ی تحصیل پسرهاست، به دو ضلع آن من و شما و دیگران به تفصیل پرداخته‌ایم و درباره‌ی آن گفته‌ایم، جوابی برای آن وجود ندارد و همین راهکار دست و پا شکسته‌ی جنسیتی کردن رشته‌ها هم جواب نخواهد داد: ضلع اول سد عظیم و کمرشکن خدمت سربازی‌ست، که عملا به پسرها برای شرکت در کنکور و پذیرفته شدن در رشته‌های ارزشمند تنها یک سال فرصت می‌دهد. این بطور خودکار نیمی از پسرها را از ادامه‌ی تحصیل باز می‌دارد. سد دوم را شما اینجا به خوبی مورد برسی قرار داده‌اید، مدارک دانشگاهی ارزش اقتصادی خود را از دست داده‌اند و مرد به عنوان نان‌آور پیشفرض باید به فکر پول درآوردن باشد، و تنها دلیل شرکت در نظام آموزشی و پیشرفت علمی هم توانایی کسب مهارت برای بدست آوردن دستمزد بالاتر(و دسترسی به زنان مرغوب‌تر)بوده، که اکنون دیگر موضوعیت ندارد. من چند سال در بازار فرش تهران رفت و آمد داشتم، آنجا آدمهای به مراتب باهوش‌تری از دانشگاه تهران حضور دارند که مشغول دلالی و کلاه‌برداری و از این دست بگیر به آن دست بنداز و ... هستند!

دلیل سوم اما که همواره مسکوت می‌ماند، اشغال فضای مردانه توسط زنان است. به این معنی که حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی توام است با تغییر و دگرگونی آن به نحوی که با روانشاسی او تطابق به مراتب بیشتری دارد، که دم دستی‌ترین عاقبت آن از جذابیت ساقط شدن فضای مذکور برای مردان است. اگر شما مرد هستید و در رشته‌هایی که توسط دختران اشغال شده حضور پیدا می‌کنید، دو حالت دارد: یا موفق می‌شوید، که در آنصورت آدم بی‌وجود و عوضی و بی‌ملاحظه‌ای هستید که با سوء استفاده از مزیت مردی خود و از مقامی «نابرابر» دختران را شکست داده‌اید و به این پیروزی کاذب غره شده‌اید، یا شکست می‌خورید که در آنصورت «از زن کمترید» و خاک بر سرتان باید کرد و در نهایت هم برای زنان بنده‌ی هایپرگمی که مردان همسطح و پائین‌تر از خود را هرگز نمی‌بینند هیچ جذابیتی نخواهید داشت. پس رقابت با زنها یک پروسه‌ی «باخت/باخت» است که فارغ از نتیجه شما را از هدف اصلی و اولیه کسب دانش(که بدست آوردن جایگاهی بالاتر در هرم قدرت مردان و دسترسی به زنان مرغوب‌تر بوده)دور می‌کند. به همین دلیل است که در همین غرب هم مردان از رشته‌ای مثل روانشناسی بطور کامل بیرون انداخته شده‌اند و ۸۰٪ به بالای دانشجویان آن زن هستند. هرجا زنان وارد محیطی رقابتی می‌شوند، مردان آنرا بلادرنگ ترک می‌کنند، زیرا زنها «همکار طبیعی» مرد جا زده شده‌اند و چیزی از رقابت با آنها به مرد نمی‌رسد بجز سرزنش و بدنامی و عدم دسترسی به چیزی که برای دسترسی به آن به رقابت پرداخته‌اید. پس کیفیت سیستم آموزشی، اینکه کار نیست، اینکه سربازی شخص را وادار به انتخاب میان یک رشته‌ی زباله و یا آزمودن شانس در بازار می‌کند و ... همگی به باور من تحت شعاع این فاکتور نهایی، یعنی اشغال و دگرگونی فضای مردانه است.

اما بیایید یک لحظه به دلیل اصلی ادامه‌ی تحصیل زنان بپردازیم. پیشتر هم اینرا گفته‌ام که ادامه‌ی تحصیل برای زنها استفاده‌ای کاملا تزئینی دارد، و از آن برای بالاتر بردن «نرخ» سر مجلس خواستگاری و دسترسی به مردان دارای جایگاهی بالاتر در هرم قدرت بهره می‌برند. من زن پزشک فوق تخصص می‌شناسم که با رضایت خاطر در خانه نشسته و بچه داری می‌کند. اما یک مشکل اینجا پدید می‌آید، و آن هایپرگمی زنهایی‌ست که ادامه تحصیل داده‌اند: آنها حاضر نیستند با مردان کم‌سوادتر وصلت بکنند! اتفاقی که می‌افتد اینست که یک زن فوق لیسانسه، تحت کمتر شرایطی حاضر می‌شود با یک مرد دیپلمه ازدواج بکند. زیرا هایپرگمی و آلفاپرستی به فاکتورهایی پرشمار برمی‌گردد و ثروت تنها یکی از آنهاست، یعنی فارغ از میزان درآمدی که شما دارید، جایگاه اجتماعی، لقبی که دارید و ... تمام عناصر دیگری که به هر نحو جایگاه شما در هرم قدرت مردان را تحت تاثیر مثبت قرار می‌دهد در این مسئله نقش دارند. به عبارت ساده، یک زن میان یک پزشک که ماهی دو میلیون تومان درآمد دارد، با یک لوله‌کشی که ماهی ده میلیون درآمد دارد، قطعا اولی را انتخاب می‌کند، چون جایگاه او در هرم اجتماعی قدرت بسیار بالاتر است.

من دوست برق‌کاری دارم که از هجده سالگی وارد بازار شد، خیلی زود استاد کار شد و شرکت برق‌کشی ساختمانی خودش را احداث کرد و اکنون ماهیانه پانزده تا بیست میلیون تومان درآمد دارد. وانگهی مدرک تحصیلی او یک دیپلم برق‌کشی‌ست از مدرسه‌ی کار و دانش! و هرگاه کسی او را آقای مهندس خطاب می‌کند با چهره‌ای سرخ و سری افکنده می‌گوید «من مهندس نیستم». این آدم از هر جهت از من موقعیت بهتری دارد(مالی، ظاهری، رفتاری و ...)، اما میزان موفقیت او با زنان در تناسب با من، مثل ارتباط میان ساختمان چهار طبقه‌ی مش نقی‌ست با برج میلاد! چراکه جایگاه خانوادگی، لقبی که روی من هست و سالهایی که در دانشگاه هدر داده‌ام به مراتب مقبولیت بیشتری دارند.


در نتیجه ما با معضلی همه جانبه روبرو هستیم، که در آن دخترها مردانی را که یک روز برای کسب آنها و بخاطر آنها به دانشگاه رفته بودند را دیگر نمی‌خواهند، و عده‌ی مردانی که تحت نظام زبرگزینی زنان «مرد خوب» و «مرد مقبول» تلقی می‌شوند دائم و با شدتی بی‌سابقه روبه افزایش است.
این خبر هم جالبه،در اینجا نهایتا به همجنسگرایان توهین شده و به شوهر خانم آنوقت این میشود نماد تبعیض جنسیتی علیه زنان !!
‮جهان‬ - ‭BBC ‮فارسی‬ - ‮یک مجری رادیویی پس از مصاحبه با نخست‌وزیر استرالیا اخراج شد‬
Russell نوشته: این خبر هم جالبه،در اینجا نهایتا به همجنسگرایان توهین شده و به شوهر خانم آنوقت این میشود نماد تبعیض جنسیتی علیه زنان !!
‮جهان‬ - ‭BBC ‮فارسی‬ - ‮یک مجری رادیویی پس از مصاحبه با نخست‌وزیر استرالیا اخراج شد‬
راسل جان، شما اگر قدری به فضای رسانه‌ای توجه کنید، از این چیزها بسیار میبینید. من هر روز بارها و بارها چیزهایی مثل این را میبینم، اما از بیم ملالِ خاطرِ دوستان، تنها موارد برجسته را گاهی نقل میکنم. مثلا همین ساعتی پیش، در یک مصاحبه در ماهواره، از چهار نفر همچون عباس میلانی و فرج سرکوهی، پرسیدند که اگر شما رئیس جمهور شوید چه میکنید، همه‌شان ، از اولین چیزهایی که گفتند این بود که تبعیض و ناعدالتی را علیه زنان از بین میبریم یا قوانین ضدزن را حذف میکنیم، خشونت علیه زنان را فلان میکنیم، حجاب را چنان میکنم و.... . هرگز کسی نگفت که مثلا سربازی را لغو میکنم، قانونِ مهریه را که برپادِ مردان است، برخواهم چید یا هتا برابری زن و مرد را دنبال خواهم کرد!
یه سئوال از مردان مخالف فمینیسم و همینطور زنان فمینیست داشتم.
از امیر و دوستان دیگر که با فمینیسم مخالفند میپرسم، شما که دائم از ظلم به مردان سخن می گویید خودتان تا چه اندازه دوست داشتید زن باشید؟ نه لزوما در جامعه ایی مثل ایران، فرض کنیم در غرب. دوست داشتید زن به دنیا میومدید؟
همین سئوالو از بانوان فمینیست دارم. تا چه اندازه دوست داشتید مرد باشید؟

بعد از پاسخ دوستان میشه در موردش بحث کرد که این پاسخها معنای خاصی دارند یا نه.:e303:

(راستش بحثهای مردسالاری و فمینیسم رو زیاد دنبال نکرده ام.)
Bibak نوشته: از امیر و دوستان دیگر که با فمینیسم مخالفند میپرسم، شما که دائم از ظلم به مردان سخن می گویید خودتان تا چه اندازه دوست داشتید زن باشید؟ نه لزوما در جامعه ایی مثل ایران، فرض کنیم در غرب. دوست داشتید زن به دنیا میومدید؟
همین سئوالو از بانوان فمینیست دارم. تا چه اندازه دوست داشتید مرد باشید؟
؟!
بی‌باک جان تنها فاکتور مطرح در این گفتمان سود و زیان شخصی و یا کهتری/برتری موقعیت اجتماعی که نیست، عناصر بسیار گوناگونی هستند که مرد/زن بودن را معنا می‌دهند و تشریح می‌کنند. ما اینجا کوشیده‌ایم تا تصویری دقیق‌تر از آنچه روانشناسی/کارکتر انحصاری زن و مرد می‌دانیم به دست بدهیم و خصایل آنها در ارتباط با یکدیگر را بازشناسی و برسی بکنیم. و برطبق آنچه من «زن» تلقی می‌کنم، سوال شما برایم معنای چندانی ندارد: ترجیح می‌دهم اصلا بدنیا نیایم، تا زن باشم!
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53