اینها که شعار است که مردان چه قدر نسبت به زنان در فشارند.اگر حقیقتا در زندگی یک بررسی شود از هر گوشه اش
میتوان فهمید که زنان هر کجای دنیا در چه وضعی هستند.
اما خوب اینکه مردان را هم به واسطه ی تعاریفی که برایشان کردند دارای مشکلاتی هستند نیز قابل تامل است.
مشکل اینجاست که هر گاه پای اینگونه بحث ها بهمیان می آید هرکس در پی اثبات چیزیست که شاید همه قبول داشته باشند.اما کمتر کسی دیده شده که نسبت به ریشه ها ی بروز آینگونه مشکلات نگاه ویژه داشته باشد ودر پی بر اندازی بسیاری از سنت ها وتعاریف بی سر و ته باشد....
iranbanoo نوشته: اینها که شعار است که مردان چه قدر نسبت به زنان در فشارند.اگر حقیقتا در زندگی یک بررسی شود از هر گوشه اش
آنرا گفتم که دقیقا کسی همین را بگوید.شما از هر جنبه که نگاه کنید میبینید یک مرد برای تامین زندگی فشار های روحی و جسمی بیشتری نسبت به زنان تحمل میکنند.به عنوان مثال جوانی را در نظر بگیرید از یک خانواده متوسط (شامل تحصیل تا مثلا لیسانس،سربازی،کار،ازدواج).اگر این مراحل را به عنوان شروع یک زندگی مشترک در نظر داشته باشیم، آنگاه جوان مذکور باید کنکور را با شرایط دشوارتری نسبت به یک دختر پشت سر بگذارد.چرا که در این مورد اگر دختر یک بار در کنکور موفق نشد، صبر میکند دفعه دوم کنکور میدهد، نشد دفعه سوم و... . اما آن جوان اگر نشد باید سربازی را ببیند.علاوه بر اینکه دختران سدی به نام سربازی را پیش رو ندارد، در مورد شغل هم برای زن اجباری نیست.اگر گیرش آمد که خوب است ، اگر نشد هم اتفاق چندان ناگواری رخ نداده است.یعنی در مقایسه، یک مرد بیکار با یک زن بیکار، تفاوت از زمین است تا آسمان!ازدواج هم که دیگر جای حرف ندارد.هم اکنون برای یک عروسی متوسط، پسر جوان بیچاره که یک شغل متوسط دارد، باید چند سال حقوقش را خرج کند. عروس چه؟!(خانه و ماشین و این چیزها را هم فاکتور گرفته اما!)
این ها تمامش برای شروع یک زندگی است.در ادامه زندگی هم شرایط چندان بهتر نیست.
داریوش عزیز اول به من بگویید در پی اثبات چه هستید
اینکه مردان مظلوم واقع شده اند؟و زنان فارغ از هرگونه فشار های روحی و جسمی آسوده زندگی میکنند و به سرشان زده که فریاد بزنند که حق و حقوقی به عنوان انسان دارند....
با آشنایی نسبی ای که از نوع اندیشه شما دارم فکرنمیکنم شما وضعیت مردان و زنان را با این مثال های عادی بررسی کنید.اگر اینگونه است که زنان هم اکنون برای ازدواج موانعی دارند که به نوبه ی خود تمام زندگی انها را تحت شعاع قرار میدهد.اگربحث ها را دنبال کنید خواهید دید که در ابتدایی ترین مسئله (ارتباط جنسی)هم زنان کنترل میشوند و برای اینکه از این مانع عبور کنند در پی انکار خویش برمی آیند و هم به خود و هم به شریک زندگیشان چه آسیب هایی که وارد نمیکنند.
در مورد مسئله کار و در امد نیز همنطور.وقتی امیر از واژه ی انگل استفاده کرد چندان مرا خوش نیامد اما واقعیت این است که این سبک زندگی هم برای زن زجراور است وهم به تبع ان مرد را تحت فشار های بیهوده و باید و نباید های بی سرو ته قرار می دهد.
من خود اعتقاد دارم که هر گونه کمی و کاستی و دست اندازی در زندگی زن ومرد برای هر دو اثر سوء شان به یکمیزان است و ضایع شدن حقوق این یکی به قیمت ضایع شدن حقوق ان یکی تمام میشود.
iranbanoo نوشته: مشکل اینجاست که هر گاه پای اینگونه بحث ها بهمیان می آید هرکس در پی اثبات چیزیست که شاید همه قبول داشته باشند.اما کمتر کسی دیده شده که نسبت به ریشه ها ی بروز آینگونه مشکلات نگاه ویژه داشته باشد ودر پی بر اندازی بسیاری از سنت ها وتعاریف بی سر و ته باشد....
ایرانبانو من هر جا را نمیدانم ولی اینجا مثلا کدام کاربر هوادار "سنت" است؟
تمام کاربران اینجا موافق و مخلف تا آنجا که من میدانم در پی تغییر سنت و حرکت بسوی مدرنیته هستند.
بعد هم فمیسنیم جنیستی (gender feminism) که من برای تمایز مشخص کردم اساسا مشکل را مشخص کرده تمام شده و آنهم مردان و توطئه سیستماتیک مردان است،چه جای بحثی میماند.
البته همانطور که گفتم فمینیسم مانند هر جنبشی یک ذات ندارد و فمینیستمهایی هستند که سخن منطقی میگویند و مورد طرد و حمله بقیه هستند.مشکل اصلی این است که فمینیسم بصورت کالت و یکسری دگمها درآمده که راه گفتگو را بسته حتی در میان خود.
Russell نوشته: ایرانبانو من هر جا را نمیدانم ولی اینجا مثلا کدام کاربر هوادار "سنت" است؟
تمام کاربران اینجا موافق و مخلف تا آنجا که من میدانم در پی تغییر سنت و حرکت بسوی مدرنیته هستند.
بعد هم فمیسنیم جنیستی (gender feminism) که من برای تمایز مشخص کردم اساسا مشکل را مشخص کرده تمام شده و آنهم مردان و توطئه سیستماتیک مردان است،چه جای بحثی میماند.
البته همانطور که گفتم فمینیسم مانند هر جنبشی یک ذات ندارد و فمینیستمهایی هستند که سخن منطقی میگویند و مورد طرد و حمله بقیه هستند.مشکل اصلی این است که فمینیسم بصورت کالت و یکسری دگمها درآمده که راه گفتگو را بسته حتی در میان خود.
خوب راسل جان منظورمن این بود که اگرکمی از اینگونه بحث های فرسایش کمی فاصله گرفته شود فرصت بروز حقایق فراهم میگردد.خوب این به کجا میرسد که بگوییم حق با من است و آن یکی در پی اثبات خود باشد.فکرمیکنم نیاز
است که راهکارها مورد بررسی قرار گیرند.
من هم مانند شما همین عقیده را دارم و سعی میکنم همیشه از نظریه هایی استفاده کنم که هم با واقعیت و هم با عقل جور در بیاید و فمنیست برایم مانند یک جنبش بی عیب و نقص نیست و از ان به میزانی که سودمند واقع شود برداشت میکنم.
اما با این وجود هم فکرمیکنم فمنیست در حالت تندش هم حرفهایی برای گفتن دارد خصوصا برای وضعیت زنان ایران
از بدترین حالتش هم میتوان بهره برداری کرد .شاید شما هنگام هم سخنی با زنانی که تحت تاثیر این تند روی ها قرار گرفته اند حس خوبی نداشته باشید اما من میبینم که همین سخن ها 10 درصد همدر زندگی یک زن ایرانی اثرنمیکند
چرا که وضعیت بیش از اینها خراب است.از طرفی اشاعه ی اینگونه نظریه ها حتی به گوش زنان روسنایی که اسیر سنتها هستند هم رسیده و اندکی موجب بیداریشان شده.
خوب تبعاتش هم, هم به نفع زن است و هم به نفع مرد و هم به نفع جامعه.
از این بابت است که از هرگونه شفاف سازی در ورد وضعیت زنان استقبال میکنم چرا که فکرمیکنم در نهایت این جدل ها جامعه به یک بالانس در دیدگاههای خود خواهد رسید
iranbanoo نوشته: داریوش عزیز اول به من بگویید در پی اثبات چه هستید
در پی اثبات ادعایی که در پست اول خود بیان کردم. من به طور مشخص به دنبال این نیستم که چه کسی مظلوم واقع شده(و به همین دلیل بود که گفتم ما اینجا به دنبال این نیستیم که چه کسی مسئول این شرایط است).به نظر میرسد، هم اکنون به دست آوردن تحلیلی درست از شرایط موجود مهم تر و مفید تر باشد(و به نظر میرسد که بحث های این جستار هم به دنبال همین هستند).من منکر حق و حقوق انسانی زن ها و شرایط دشوار زندگی زنان در ایران نیستم.(منظور تحمیل هاییست که حکومت و سنت بر آنها روا میدارد).در پی پرسش و پاسخی که در جستار صندلی داغ عنوان شد، گفتم که به نظرم جایگاه زنان نسبت به مردان اسف بارتر است.اما این اصلا به این معنا نیست که زنان بار سنگین تری بر دوششان است. و اتفاقا کاملا برعکس است.شاید اصطلاحی که جناب امیر به کار برد (انگل) را من نخواهم به کار ببرم، اما به راستی اینجا مصداق های بارزی از شباهت ها وجود دارد.و از آنجا که در این جستار حین گفتگو مثال های عینی ذکر میشد، من هم گفتم بد نیست چنین کاری کنم.
زندگی شبه انگلی، شاید به زنان ایرانی تحمیل شده باشد و شاید آنها از این وضع راضی نباشند، اما هرچه که هست ، همین است!نمیتوان منکرش شد.زنانی که از خانواده های متوسط ایرانی هستند، به طور خاص، درگیری هایشان چندان از مسائل حاد خاله زنکی بالاتر نمیرود.اگر آنها نیز همچون زنان کشورهای غربی بخشی از بار زندگی را بر دوش میکشیدند، آنگاه قدری بیشتر میشد رویشان اعتبار باز کرد! اکثریت قابل توجه رنان در ایران، عظیم ترین دشواری یک روزشان شستن ماتحت یک نوزاد است و یا شکسته شدن یک دست ظرف چینی! اگر وضعیت یک روز خاص را برای یک مرد از صبح که به بیرون میرود تا شام که به خانه می آید بررسی کنید، متوجه تفاوتها میشوید و با من همداستان میشوید که چرا یک مرد بیش از یک زن باید بار زندگی را بر دوش خود تحمل کند.
من موافق نیستم که زنان مشکلات جنسی بیشتر نسبت به مردان تحمل میکنند.هرچه هست شرایط به ضرر هر دو است. و در این ورطه ممکن است که ضرر یک شرایط برای یک گروه خاص کمتر باشد.
پ.ن:پیرامون این موضوع ، نمیتوان چیزی را برای اثبات پیش کشید.هر چه هست به توجه به مشاهدات و عینیات است.وگرنه باید آمارها و نمودار ها را پیش بکشیم که در ایران مشخص است اوضاع چگونه است!و به همین دلیل است که من سعی میکنم در گفته هایم، از مشاهدات مشترک همه برای پیش برد حرف هایم استفاده کنم.و به همین دلیل موضوعی مثل اینکه وقتی مردی که در سن 35 سالگی میمیرد و حقوقش به زنش میرسد که تا آخر عمرش در خانه مینیشیند و از حقوق مرد مرده ارتزاق میکند، را عنوان نکردم!
به هر صورت ایرانبانو جان ، اینجا ما با موضوعی طرف هستیم که موکدا از بحث تئوریک و انتزاعی خارج میشود و اجبارا باید از عینیات و مشاهدات کمک گرفت.
iranbanoo نوشته: خوب راسل جان منظورمن این بود که اگرکمی از اینگونه بحث های فرسایش کمی فاصله گرفته شود فرصت بروز حقایق فراهم میگردد.خوب این به کجا میرسد که بگوییم حق با من است و آن یکی در پی اثبات خود باشد.فکرمیکنم نیاز
است که راهکارها مورد بررسی قرار گیرند.
من هم مانند شما همین عقیده را دارم و سعی میکنم همیشه از نظریه هایی استفاده کنم که هم با واقعیت و هم با عقل جور در بیاید و فمنیست برایم مانند یک جنبش بی عیب و نقص نیست و از ان به میزانی که سودمند واقع شود برداشت میکنم.
اما با این وجود هم فکرمیکنم فمنیست در حالت تندش هم حرفهایی برای گفتن دارد خصوصا برای وضعیت زنان ایران
از بدترین حالتش هم میتوان بهره برداری کرد .شاید شما هنگام هم سخنی با زنانی که تحت تاثیر این تند روی ها قرار گرفته اند حس خوبی نداشته باشید اما من میبینم که همین سخن ها 10 درصد همدر زندگی یک زن ایرانی اثرنمیکند
چرا که وضعیت بیش از اینها خراب است.از طرفی اشاعه ی اینگونه نظریه ها حتی به گوش زنان روسنایی که اسیر سنتها هستند هم رسیده و اندکی موجب بیداریشان شده.
خوب تبعاتش هم, هم به نفع زن است و هم به نفع مرد و هم به نفع جامعه.
از این بابت است که از هرگونه شفاف سازی در ورد وضعیت زنان استقبال میکنم چرا که فکرمیکنم در نهایت این جدل ها جامعه به یک بالانس در دیدگاههای خود خواهد رسید
خوب مشکل با همین سودمندیست،من در کل بارها گفته ام هیچ مشکلی با تندروی ندارم و آنرا در بسیاری مواقع میپسندم و کاراتر از میانه روی میدانم ولی مساله تعیین کننده درستی و منطبق بودن آن با واقعیت است.
حقیقتش من هم تا چند وقت پیش اینجور سخنان را شعارهای بیخطر میدیدم ولی الان دیگر داستان را اینطور نمیبینم.
حمله به مردان و زنان بیگناه جامعه است که حتی اگر تصور کنیم که قصد و باوری پشت آن نیست و فقط تاکتیکیست باز هم شدیدا نااخلاقی و ناصادقانه است و از همه بدتر نابود کردن دید و فضای بحث و حمله به هر مخالف باعث از میان رفتن خرد میشود و نتیجه تصمیماتی که با تفکر است چندان روشن نیست چه برسد اثرات کور که بخواهد به این صورت بر اجتماع گذاشته شود.
و از همه بدتر عمل غلط،غلط است و چیزی عاید مردان که نمیکند عاید زنان هم نمیشود.مثلا نگاه کنید به این نظرسنجی و نظر عمومی درباره آن در انگلیس:
Feminism | The rise and fall of the feminist label - Netmums
یا این مقاله درباره تجاوز و نقش ظاهرا بیخطر فمینیسم در بدتر کردن اوضاع که امیر گرامی گذاشته بود:
Researching the "Rape Culture" of America
Dariush نوشته: زندگی شبه انگلی، شاید به زنان ایرانی تحمیل شده باشد و شاید آنها از این وضع راضی نباشند، اما هرچه که هست ، همین است!نمیتوان منکرش شد.زنانی که از خانواده های متوسط ایرانی هستند، به طور خاص، درگیری هایشان چندان از مسائل حاد خاله زنکی بالاتر نمیرود.اگر آنها نیز همچون زنان کشورهای غربی بخشی از بار زندگی را بر دوش میکشیدند، آنگاه قدری بیشتر میشد رویشان اعتبار باز کرد! اکثریت قابل توجه رنان در ایران، عظیم ترین دشواری یک روزشان شستن ماتحت یک نوزاد است و یا شکسته شدن یک دست ظرف چینی! اگر وضعیت یک روز خاص را برای یک مرد از صبح که به بیرون میرود تا شام که به خانه می آید بررسی کنید، متوجه تفاوتها میشوید و با من همداستان میشوید که چرا یک مرد بیش از یک زن باید بار زندگی را بر دوش خود تحمل کند.
خوب برای مردان هم شاید بتوان از چنین اصطلاحاتی استفاده کرد.
چرا که مردان هم به نوعی در زندگی زن دست اندازی میکنند و با استفاده از آن به بسیاری از خواسته هایشان میرسند.
وقتی یک زن انگل وار از پول وحاصل زحمت بیرون از خانه ی مرد بهره میبرد مرد هم به تبع ان از سرویس هایی که در خانه از طرف زنش به او داده میشود انگلوار استفاده میکند.چه در غذا خوردن-چه در بچه داری-چه در مسائل جنسی و....
پس این صحبت که چه کسی انگل است چه کسی میزبان را کنار بگذاریم بهتر است چونوارد همان چرخه ی باطل میشویم.
اما درقسمت بعدی حرفتان هم نمیتوانیم بگوییم که چون زنان کهنه شوری میکنند ومردان حمالی پس مردان بیشتر در فشارند.
مثل این است که شما بگویید یک مدیر کارخانه چون همیشه پشت میز مینشیند با یک کارگری که مدام کارش با دستگاه است را مقایسهکنیم خواهیم دید که آن کارگر مسئولیتش بیشتر است و زحمت بیشتری میکشد.!!
حتی با در نظرگرفتن فرض شما به نظرمن باز مردان در قبال کار بیرون پولی دریافت میکنند ولی زنان به عنوان یک کنیز خانگی هم کنیزی میکنند و هم حرف میشنوند و هم تحت کنترل اند و هم اخر سر عنوان خاله زنک را حمل میکنند بدون هیچگونه دریافتی وحق و حقوقی!!
اگر من از ترکیب جامعه ی مرد سالار استفاده میکنم به این معنی نیست که مردان را خوناشام هایی فرض کرده ایم که
به دنبال نقشه کشیدن برای زنان هستند بلکه به این مسئله اشاره دارم که بسیاری از سنت ها و خصیصه هایی که به زنان تحمیل شده از جانب خود این مردان است.
به قول شما با همین مثال های عینی از وضعیت جامعه بنگرید که چند درصد مردان حاضرند بیرون از خانه به هر کاری تن در دهند اما زنشان کار نکند و فکرمیکنند با این کار مردانگی به خرج داده اند ومنتظر مدال افتخار هم هستند...!!
Russell نوشته: خوب مشکل با همین سودمندیست،من در کل بارها گفته ام هیچ مشکلی با تندروی ندارم و آنرا در بسیاری مواقع میپسندم و کاراتر از میانه روی میدانم ولی مساله تعیین کننده درستی و منطبق بودن آن با واقعیت است.
حقیقتش من هم تا چند وقت پیش اینجور سخنان را شعارهای بیخطر میدیدم ولی الان دیگر داستان را اینطور نمیبینم.
حمله به مردان و زنان بیگناه جامعه است که حتی اگر تصور کنیم که قصد و باوری پشت آن نیست و فقط تاکتیکیست باز هم شدیدا نااخلاقی و ناصادقانه است و از همه بدتر نابود کردن دید و فضای بحث و حمله به هر مخالف باعث از میان رفتن خرد میشود و نتیجه تصمیماتی که با تفکر است چندان روشن نیست چه برسد اثرات کور که بخواهد به این صورت بر اجتماع گذاشته شود.
و از همه بدتر عمل غلط،غلط است و چیزی عاید مردان که نمیکند عاید زنان هم نمیشود.مثلا نگاه کنید به این نظرسنجی و نظر عمومی درباره آن در انگلیس:
Feminism | The rise and fall of the feminist label - Netmums
یا این مقاله درباره تجاوز و نقش ظاهرا بیخطر فمینیسم در بدتر کردن اوضاع که امیر گرامی گذاشته بود:
Researching the "Rape Culture" of America
خوب پس لازم شد یکبار هم برای من توضیح دهید که چرا تند روی را دست کم در اینگونه مسائل صحیح میدانید:e405:
سودمندی ای که من از آن یاد میکنم تنها به حوزه ی جق و حقوق زنان محدود نیست.از آنجایی که سیری که در همه ی جوامع حاکم است سیری صعودیست ,باید زنان هم به همین نسبت با این آهنگ رشد پیش روند تا در نهایت جامعه بهره ببرد.
مطمئنا حاصل اینکه هر فرد چه زن و چه مرد به حق و حقوق دیگری واقف شود به سود کل جامعه ختم میشود و این تعادل در تمامی ابعاد زندگی هر فرد نمود پیدا میکند.
البته منکر برخی ناهمگونی هایی که رخ میدهد نیستم اما به این توجه کنید که هدف اصلی تولید یک دانش فمنیستی است که به این توانایی برسیم که بفهمیم چگونه به فردیت خود بنگریم.دانشی که زنان خود را در آن باز شناسند و زندگی هر روزه ی خود و نحوه ی شکل گیری آن در جامعه را درک کنند.
بله مسلم است که گاهی از واقعیات فاصله میگیرند و دچار انحراف هایی میشوند(مانند هر دانش دیگری)اما اگر در پی انکار و سرکوب یا جهت دهی های دلبخواهی به ان بود نیز اثرات سوء اش بیش از فوایدش میشود.
از طرفی خطر این گونه انحرافات در ایران کمتر است و قدرتش به حدی نیست که باعث نگرانی شود.
باری من فکرمیکنم تنها راه مقابله با آن همان است که دقیقا امیر و شما انجام میدهید.یعنی پیش کشیدن حقوق مردان و جامعه شناسی مردان تا زنان نیز در این امر یکه تازی نکنند
iranbanoo نوشته: خوب برای مردان هم شاید بتوان از چنین اصطلاحاتی استفاده کرد.
چرا که مردان هم به نوعی در زندگی زن دست اندازی میکنند و با استفاده از آن به بسیاری از خواسته هایشان میرسند.
وقتی یک زن انگل وار از پول وحاصل زحمت بیرون از خانه ی مرد بهره میبرد مرد هم به تبع ان از سرویس هایی که در خانه از طرف زنش به او داده میشود انگلوار استفاده میکند.چه در غذا خوردن-چه در بچه داری-چه در مسائل جنسی و....
پس این صحبت که چه کسی انگل است چه کسی میزبان را کنار بگذاریم بهتر است چونوارد همان چرخه ی باطل میشویم.
علاوه بر اینکه توضیح من در مورد اینکه من اینجا به دنبال مسئول این شرایط نیستم را نادیده گرفته اید، موضوعات را به هم ریخته و خودتان یک دور باطل ایجاد کرده اید و میگویید از این دور بپرهیزیم! و اینجا نگاه یک طرفه شما نسبت به رابطه جنسی ، در عین شگفتی، کاملا مشهود است.مگر از رابطه جنسی این تنها مرد است که بهره میبرد؟از سویی موضوعی که ساده است، نباید آنرا پیچیده کرد.فرض کنید یک منبع بی پایان وجود دارد و تمام نیازهای مادی زن و شوهر از این راه تامین میشود.در اینصورت، در حین زیستن زن و مرد در کنار یکدیگر، در شرایط عادی و عمومی ، بار مسئولیت کسی بیشتر از آن یکی نیست.اما حال فرض کنید این منبع نباشد.اگر وضعیت عادلانه باشد، باید هم زن و هم مرد بار مسئولیت تامین آنرا بر عهده گیرند.اما به طور سنتی صرفا مرد است که آنرا بر عهده میگیرد و اگر زن کاری در این مورد انجام دهد معمولا به عنوان چماق از آن استفاده میکند! از سویی خیلی اوقات، بسیاری از مردان در بخشی از کارهای خانه هم به زنان کمک میکنند.شما از هر طرف به موضوع نگاه کنید، چیزی ست در همین حد!
به هرحال، اینکه سیستم و سنت، شرایطی اینچنینی را به جامعه امروز ما تحمیل میکنند، صرفا به ضرر زنان نیست و مردان هم به طور عمومی در آن مشترک هستند و از آن رنج میبرند.اما به نظر میرسد زنان از این شرایط کنونی راضی تر از مردان هستند (و چرا نباید باشند؟!) و اتفاقا یکی از دلایلی که این سنتِ "خانه خفتن"ِ زنان ایرانی تغییر نکرده، همین راضی بودنشان است.
نقل قول:اما درقسمت بعدی حرفتان هم نمیتوانیم بگوییم که چون زنان کهنه شوری میکنند ومردان حمالی پس مردان بیشتر در فشارند.
مثل این است که شما بگویید یک مدیر کارخانه چون همیشه پشت میز مینشیند با یک کارگری که مدام کارش با دستگاه است را مقایسهکنیم خواهیم دید که آن کارگر مسئولیتش بیشتر است و زحمت بیشتری میکشد.!!
حتی با در نظرگرفتن فرض شما به نظرمن باز مردان در قبال کار بیرون پولی دریافت میکنند ولی زنان به عنوان یک کنیز خانگی هم کنیزی میکنند و هم حرف میشنوند و هم تحت کنترل اند و هم اخر سر عنوان خاله زنک را حمل میکنند بدون هیچگونه دریافتی وحق و حقوقی!!
اگر آنطور که شما مقایسه میکنید، آنگاه یک پس گردنی را هم میتوان همتراز با ترکش خوردن در میدان جنگ دانست و رویش کلی تفسیر و تعبیر داشت.سوال این است که زنان که توانایی های خود را برابر با مردان میدانند چرا به اینجاها که میرسد، خود را به آنراه میزنند و کاردر خانه را شاق میپندارند و همچنین کارِ در بیرونِ احتمالی خود را خیلی ارزشمندتر از کارِ مردان؟
نقل قول:اگر من از ترکیب جامعه ی مرد سالار استفاده میکنم به این معنی نیست که مردان را خوناشام هایی فرض کرده ایم که
به دنبال نقشه کشیدن برای زنان هستند بلکه به این مسئله اشاره دارم که بسیاری از سنت ها و خصیصه هایی که به زنان تحمیل شده از جانب خود این مردان است.
به قول شما با همین مثال های عینی از وضعیت جامعه بنگرید که چند درصد مردان حاضرند بیرون از خانه به هر کاری تن در دهند اما زنشان کار نکند و فکرمیکنند با این کار مردانگی به خرج داده اند ومنتظر مدال افتخار هم هستند...!!
شما باید برای این واژه مردسالار حوزه اش را تعریف کنید ، بعد آنرا استفاده کنید و بگویید شامل چه مواردی ست؟ اگر منظورتان نقش های اجتماعی ست که باید گفت در حال حاضر بخش اعظم این نگاه های سرکوب گرانه، از سوی دستگاه دین و دولت است و نه مردان. البته به هر حال نمیتوان بخشی از تقصیرات را که بر گردن مردان است کتمان کرد.اینکه این ارزشها از سوی مردان تحمیل شده ، یک طرف قضیه است، بخش دیگر قضیه این است که گویا زنان هم خیلی به آنها خو کرده اند!مضاف براینکه مردان امروزی به راستی هیچ نقشی در این سنت ندارند و این صرفا زنان هستند که تمایل به ادامه این روند دارند.
در مورد اینکه میگویید مردان جلوی کار زنان را میگیرند، همه ی ما میدانیم که دوره ی این حرفا دیگر گذشته است و کسی برایشان اهمیتی قائل نیست( جز اینکه بخواهید مثلا بخواهید مثلا از روستاهای بلوچستان برایمان استثنا بیاورید) و هر زنی که صرفا بخواهد در بیرون کار کند، کسی جلویش را نمیگیرد.