دفترچه

نسخه‌ی کامل: گفتگو پیرامون فمینیسم
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53
sonixax نوشته: پس آیا زمانی که برابری راستینی وجود ندارد مثلن سخن گفتن از مزد برابر (نه حق و حقوق شهروندی) چیز مسخره ای نیست ؟

فکر می کنم مزدها را باید بر اساس عملکرد و تاثیر افراد داد. من بیشتر ازاین جهت گفتم که باید دو جنس استعدادهای خود را بشناسند تا بیشترین بهره برداری را کرده باشند.
MEHDI نوشته: فکر می کنم مزدها را باید بر اساس عملکرد و تاثیر افراد داد. من بیشتر ازاین جهت گفتم که باید دو جنس استعدادهای خود را بشناسند تا بیشترین بهره برداری را کرده باشند.

خوب تا به اینجا بانوان نه تنها تاثیر کمتری داشته اند در قیاس با مردان بلکه استعدادهای خاصی هم نشان نداده اند و فقط خواستار مزد برابر شده اند ! کارِ برابر را جا انداخته اند .

روشن کردن ماشین لباسشویی کار نیست ! هر ننه من قمری میتواند آن کار را بکند . ولی درست کردن ماشین لباس شویی کار است ! کار سختی هم میباشد .
Mehrbod نوشته: دوستان گرامی بدبختانه این خودش نشانگر شستشوی مغزی کامیابی است که ما مردان و پسران را داده‌اند. به زبان ساده, همینکه شما میاندیشید چون مردان در کارهای هوشیک و اندیشیک بسیار سرتر از زنان هستند, پس "برتر" هم هستند همانا سخت بیراهه‌روی‌ای بیش نیست.میدانیم که کارآمدی میشود اینکه با کاربرد چند کارمایه, چند بازده داشته باشیم. اکنون اینگونه به فرهِشتِ جُستار بنگرید, یک زن و یک مرد, هر کدام باید چه اندازه کارمایه بسوزانند تا بتوانند به ایستار یکسانی از بهزیستی و آسایش در زندگی دستیابند؟امروزه یک مرد برای کامیاب بودن باید از مغز اش بسختی کاربکشد, باید دانا به چند زبان زنده باشد, باید همانجور که گفتید از پس دانش‌هایِ نوینی چون برنامه‌ریزی و مزدائیک پیشرفته بربیاید و بسیاری بسیاری چیزهای دیگر و از همه‌یِ اینها مهندتر, باید به توانایی خودش در انجام همه‌یِ اینکارها بنازد.در دست دیگر ما یک زن را داریم, نون همین زن برای اینکه بتواند به اندازه‌یِ همان مرد کامیاب باشد چه اندازه کارمایه باید بسوزاند؟ آیا جز این است که با اندکی رسیدن به سر و روی خود اش و آرایش و خرید چند جامه‌یِ گرانمایه‌ و برازنده (آنهم بپول بابایی {= یک مرد دیگر}) میتواند دِل یکی از همین مردهای توشمند و آتاو را بُرده و با همسری, از هوش و توش وی بآسانی بهره‌ ببرد؟یک زن به چیزهایی که شما گفتید هیچ ارزشی درونی‌ای نمیدهد, اینکه شما بتوانید برنامه‌نویسید یا ننویسید چه ارزشی دارد؟ مغز یک زن را میتوانیم بگوییم برای کنترل مغز یک مرد فرگشته و بمانند زبرنگری میماند که تنها به بازده و فرجام کار شما مینگرد و هیچ کاری به اینکه چگونه و به چه راهی انجام میشود دیگر ندارد.برای یک زن برنامه‌ریزی/برنامه‌نویسی بدرستی چیزی بیشتر از این نیست که از آن چه درمیاید و مرد برنامه‌ریز چه اندازه گرایندیِ کامیابی در زندگی دارد.پس اگر نیک بنگرید, بالش و نازش به اینکه ما مردان میتوانیم این کارها را بهتر بکنیم بمانند کارگرهایِ کارخانه‌ای میماند که به اینکه چه خوب میتوانند با آچار و افزار کارکنند, میلافند (;پارسیگر
من بیشتر برای پررنگ کردن تفاوت ها آن ها را نوشتم ولی برای من فعالیت های intellectual و اینکه بدانم دارم چیزی از این جهان رنگارنگ سر درمیاورم مهم است و خواسته من این نبوده که انگل وار زندگی کنم گرچه زندگی ام آنگونه همراه با آسایش و آرامش خواهد شد. گمان می کنم این طرز فکر بوده که ما را به نقطه فعلی در علم رسانده و من هم دوست دارم تا جای ممکن از این دانش که حاصل زحمت و فداکاری های آدم های بزرگی بوده استفاده کنم و اگر بتوانم چیزی به آن بیفزایم.
MEHDI نوشته: من بیشتر برای پررنگ کردن تفاوت ها آن ها را نوشتم ولی برای من فعالیت های intellectual و اینکه بدانم دارم چیزی از این جهان رنگارنگ سر درمیاورم مهم است و خواسته من این نبوده که انگل وار زندگی کنم گرچه زندگی ام آنگونه همراه با آسایش و آرامش خواهد شد. گمان می کنم این طرز فکر بوده که ما را به نقطه فعلی در علم رسانده و من هم دوست دارم تا جای ممکن از این دانش که حاصل زحمت و فداکاری های آدم های بزرگی بوده استفاده کنم و اگر بتوانم چیزی به آن بیفزایم.

خوب دوست نازنین, زنان هم همین را میدوسند دیگر, که شما به این چیزهای intellectual و هوشیک و اندیشیک گرایش داشته باشید و با همینها سرگرم باشید
و انگیزه‌یِ زندگی بگیرید, اگرنه سنجه‌یِ فرجامین و راستین چیزی نیست بجز رسیدن همان آسایش و بهزیستی. هر آینه ولی چون از کودکی به شما آموخته‌اند که بخشی از "آسایش" همین است
که بدانید چرا زنده‌اید و چگونه پاسخ و راهکار برای هرچیزی درآورید, پس در بزرگسالی هم میاندیشید با دانش‌اندوزی و شناخت فرهود دارید به آسایش روانیک بیشتری دست میابید, هر چه باشد دارید به پرسش‌هایِ جهان پاسخ میدهید و گره از پرسمان‌هایِ دشوار فلسفیک و اندیشیک میگشایید!!

این چیزی بجز همان شرطی کردن شما نیست که آسایش اتان را در گروی اندیشه به چیزهای والا و بالا برود, اگر
نه از خودتان بپرسید این همه دختر و زنی که تره هم برای رازهای کهکشان و هستی خورد نمیکنند پس چگونه می‌زیوند؟

آماج من از این سخنان نکوهش خرد و اندیشه نیست, تنها گُم شدن «آماج راستین» که همان والایش و بالایش بهزیستی و آسایش باشد هست, و اینکه سنجه‌یِ راستین
اینها هستند و اگر هم میخواهیم رفتار دختران و زنان را بنکوهیم, باید ببینیم در این راستا پیش‌میروند یا نه, اگر نه این ما هستیم که رفتار و کنش امان بیهوده و کژرفته خواهم بود.

پارسیگر
بحث های فمنیستی و زن ستیزی بدون من مزه داره عایااا؟؟؟؟
چند روزی سایه همایونی بر سرتان نبوده ، چه بَـلبَـشویی راه انداخته اید پدرسوخته هاااا

:-)
Reactor نوشته: اصراری نیست.
این همه دختر ریخته است.
ازدواج توجیهی ندارد.
هر مردی بهتر است پولی را که بدست می آورد خرج خودش کند.
اینگونه, تنوع هم دارد.
من طبق تجربه دیده ام که اکثر مردان متاهل افرادی هستند که تجربه ی دوستی و سکس قبل از ازدواج را نداشته اند.
به همین علت است که بسیاری از مردانی که متاهل میشوند, تازه با سکس آشنا میشوند و تازه میفهمند که سکس عجب چیز خوبی است که این همه سرش رقابت است.
از آنجایی که جنس مرد, تنوع طلب است, خیلی از این افراد بعد از مدتی زندگی, کم کم احساس نیاز پیدا میکنند و از مردان دیگر زیر آبی رفتن را یاد میگیرند و می افتند دنبال خانم بازی و صیغه بازی Various_027

مرد همین ست،پر از شهوت و تنوع طلبی
mosafer نوشته: مرد همین ست،پر از شهوت و تنوع طلبی

بد هست یا خوب ؟
Anarchy نوشته: بد هست یا خوب ؟
نگاه ابزاری خوب است؟
iranbanoo نوشته: نگاه ابزاری خوب است؟

سوالو با سوال جواب نمیدن که E404 !!
Anarchy نوشته: سوالو با سوال جواب نمیدن که
شما چرا هی فرار میکنی انارشی جان؟
بیا یک بار مرد و مردونه بحث کن ببینیم موضعت چیه خوب؟
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53