دفترچه

نسخه‌ی کامل: گفتگو پیرامون فمینیسم
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53
Dariush نوشته: گویا ایشان علاوه بر ناتوانی پاسخگویی و دفاع از مدعیات خود، توان رعایت ادب را هم از دست داده اند
-------------------------------------------------
بد نیست بگویم که بله، حتی یک صدم فشار بار زندگی در ایران ، آنطور که مردان ایرانی آنرا به دوش میکشند، زنان تحمل نمیکنند. و این شرایط هر روز بیشتر به ضرر مردان میشود.اینجا ما به دنبال این نیستیم که چه کسی مسئول این شرایط است .

داریوش وقتی پستای منو نخوندی بیجهت نیا حمله کن. من توان پاسخگوی دارم از چرندیات امیر خیلی منطقی تر هستن. کسی هم نگفته مردان نشستن توطئه کردن که زنان و استثمار کنن که راسل از ابتدای شروع کار فروم در سال 2010 هی اینو تکرار میکنه. هر چی هم بهش میگی انگار به دیوار گفتی.
شرایط زندگی تا یک قرن اخیر زنان رو به استثمار مردان درآورده. حالا به هر دلیل. و زنان دیگه نمیخوان مایملک و جنس دوم باشن. آیا این غیرمنطقی یا زیاده خواهی محسوب میشه؟ زنان میخوان شرایط برابر اجتماعی اقتصادی مدنی و... وجود داشته باشه. نمیخوان مردان به قول خودشون زیادی به خودشون زحمت بدن و خودشون رو زودتر نفله کنن. میگن ما راضی به زحمتتون نیستیم که به خاطر ما خودتون رو به کشتن بدید .فقط رضایت بدید که حقوق و شرایط برابر داشته باشیم. ما هم میخوایم مثل شما رنج و بدبختی و سختی رو متحمل بشیم شما چرا مانعید؟
حالا باز راسل میاد میگه توطئه دسته جمعی مردان برای استثمار زنان دروغی بیش نیست. E412
shirin نوشته: داریوش وقتی پستای منو نخوندی بیجهت نیا حمله کن. من توان پاسخگوی دارم از چرندیات امیر خیلی منطقی تر هستن. کسی هم نگفته مردان نشستن توطئه کردن که زنان و استثمار کنن که راسل از ابتدای شروع کار فروم در سال 2010 هی اینو تکرار میکنه. هر چی هم بهش میگی انگار به دیوار گفتی.

شما حوتان نمیدانید گویا فمینیسم چیست و حاوی چه میزان ادعاهای شکمی درباره ساز وکار جامعه است از جمله توطئه مردان (استثمار آگاهانه زنان توسط مردان) یک بخش مهم آنست.جالبترین قسمت ماجراها هم اینست که فمینیستها اکثرا خودشان نظرات خود زنان را قبول ندارند و به زور نمایندگی آنها را بر عهده گرفته اند.بعبارت دیگر برای نجات زنان و "هویت بسرقت رفتشان توسط مردان !!" فمینیستها (اکثرشان) هویت و شخصیت زورکی از تئوریهای فوق دانشیک خود برای زنان تعریف میکنند و میخواهند به آنها زورچپان کنند تحت نام دفاع از حقوق زنان.


پ.ن:این گریه و فحش و حمله شخصی و جیغ و داد نمیدانم چیست.خودتان را کنترل کنید.برای من کوچکترین اهمیتی ندارد این حمله ها و یا اینکه اصلا درباره من چه فکر میشود.اینرا برای این میگویم که خودتان را اذیت نکنید بیخود !!
نخستین خدمت‌کار خانه‌گی
"زن نخستین خدمت‌کار خانه‌گی و از شرکت در تولید اجتماعی بیرون رانده شد. تنها صنعت بزرگ نوین دوباره راه تولید اجتماعی را به روی زن- و آن هم تنها به روی زن پرولتر- باز کرد؛ اما این کار چنان انجام گرفته است، که هرگاه زن خدمتِ خصوصی خود را برای خانواده‌اش انجام می‌دهد و از تولید همه‌گانی خارج است، نمی‌تواند چیزی به دست آورد، و هنگامی که می‌خواهد در صنعت همه‌گانی شرکت کند و روزی خود را به استقلال تامین کند، در وضعی نیست که بتواند وظیفه‌های خانوادگی خود را انجام دهد. چیزی که در کارخانه درباره‌ی زن صادق است، در همه‌جا حتا در جزا و قانون نیز، برای او صادق است. خانوده‌ی فردمحور نوین، بر برده‌گی خانه‌گی آشکار یا پنهان زن استوار است؛ و جامعه‌ی نوین، توده‌یی است که ملکول‌های سازنده‌ی آن تنها عبارت‌اند از خانواده‌های فردمحور. امروزه در بیش‌ترین نمونه‌ها دست‌کم در میان طبقه‌های دارا، مرد روزی‌رسان و نان‌آور خانواده است و همین به او پای‌گاهی برتر می‌دهد که هیچ احتیاجی به امتیازِ ویژه‌ی قانونی هم ندارد. مرد در خانواده، بورژوا است و زن، پرولتاریا است. ولی در جهان صنعتی، ویژگی ستمِ اقتصادی که به پرولتاریا وارد می‌شود، تنها هنگامی به خوبی آشکار می‌گردد که امتیازهای قانونی ویژه‌ی طبقه‌ی سرمایه‌دار برچیده شود و برابری حقوقی همه‌سویه در هر دو طبقه برپا شده باشد. جمهوری دموکراتیک، تضاد بین طبقه‌ها را از میان بر نمی‌دارد؛ در برابر، میدان را برای جنگ آماده می‌کند. و به همین‌گونه، سرشت ویژه‌ی چیرگی مرد بر زن در خانواده‌ی نوین، و نیاز و نیز روش ایجاد برابری اجتماعی راستین بین آن دو، تنها هنگامی به خوبی آشکار می‌شود که آن‌ها به طور کامل از دیدگاه قانون یک‌سان باشند. آن‌گاه آشکار می‌شود نخستین شرط رهایی زن، ورود دوباره‌ی همه‌ی زنان به صنعت همه‌گانی است. و باز این نیز نیازمند آن است که ویژه‌گی خانواده‌ی فردمحور به عنوان واحد اقتصادی جامعه، از میان برود."
این نقل قول انگلس به نظرم تاحدودی میتواند پاسخگوئی بعضی از مطالب باشد كمااینكه درادامه به ابعاد دیگر موضوع خواهیم پرداخت
iranbanoo نوشته: خوب پس لازم شد یکبار هم برای من توضیح دهید که چرا تند روی را دست کم در اینگونه مسائل صحیح میدانید
ببینید تندروی اساسا آن طوری که مخالفان نامگذاریش میکنند یعنی تفکر و تصمیم گیری واقعی و جدی.مخصوصا در عرصه اندیشه یا تصمیمگیری و استراتژی اینها بسیار اهمیت دارند.اساسا اگر ما مقدار مناسب یک رفتار را بدانیم که دیگر بحثی نمیماند.مهم خود موضوع است.اگر موضع درست باشد که باید پایش ایستاد اگر نمیدانیم هم که داریم چکار میکنیم که آب بستن در آن مشکلی را که حل نمیکند هیچ بدتر هم میشود وضع.
اگر فمینیستی واقعا چنین میاندیشد که مردان خوناشام هستند خوب باید با آنها مبارزه کند و کار اخلاقی همین است.اشکال از نداشتن عینیت و تفکر شفاف است نه اینکه کجای طیف هستیم.


iranbanoo نوشته: سودمندی ای که من از آن یاد میکنم تنها به حوزه ی جق و حقوق زنان محدود نیست.از آنجایی که سیری که در همه ی جوامع حاکم است سیری صعودیست ,باید زنان هم به همین نسبت با این آهنگ رشد پیش روند تا در نهایت جامعه بهره ببرد.
مطمئنا حاصل اینکه هر فرد چه زن و چه مرد به حق و حقوق دیگری واقف شود به سود کل جامعه ختم میشود و این تعادل در تمامی ابعاد زندگی هر فرد نمود پیدا میکند.
البته منکر برخی ناهمگونی هایی که رخ میدهد نیستم اما به این توجه کنید که هدف اصلی تولید یک دانش فمنیستی است که به این توانایی برسیم که بفهمیم چگونه به فردیت خود بنگریم.دانشی که زنان خود را در آن باز شناسند و زندگی هر روزه ی خود و نحوه ی شکل گیری آن در جامعه را درک کنند.
بله مسلم است که گاهی از واقعیات فاصله میگیرند و دچار انحراف هایی میشوند(مانند هر دانش دیگری)اما اگر در پی انکار و سرکوب یا جهت دهی های دلبخواهی به ان بود نیز اثرات سوء اش بیش از فوایدش میشود.
از طرفی خطر این گونه انحرافات در ایران کمتر است و قدرتش به حدی نیست که باعث نگرانی شود.
باری من فکرمیکنم تنها راه مقابله با آن همان است که دقیقا امیر و شما انجام میدهید.یعنی پیش کشیدن حقوق مردان و جامعه شناسی مردان تا زنان نیز در این امر یکه تازی نکنند
من هیچ مخالفتی با مطالعه اثر جنسیت در جامعه و تلاش برای اخلاقیتر کردن آن ندارم که هیچ، از آن با آغوش باز هم استقبال میکنم و خودم هم همواره به آن معتقد بوده ام.
ولی اینجا دو چیز را باید متمایز شد.یکی بحث قانونی و حقوقیست که فکر نکنم هیچکس با تساوی حقوق اساسی و شهروندی مخالف باشد یک بخش منظر تبعیض اجتماعیست و در بعد فرهنگی، این بخش هم بسیار مهم است ولی این شیوه طرفگیری در موردش جواب نمیدهد (من گمان میکنم نشان دادن اشتباهات فمینیسم بسیار موثرتر باشد تا دامن زدن به آن با راه اندازی گروه حمایت از مردان) اینکه. زنان بروند یکطرف مردان هم یکطرف هر کس سعیش را بکند مثل مثلا جدال بین کشورها یا احزاب سیاسی و در آخر نتیجه ای بیرون بیاید.جنسیت مقوله ایست بسیار متفاوت است.وقتی صحبت از زن و مرد است صحبت از زن و شوهر و پدر و مادر و... هم هست نه این کشور و آن کشور.چطور مرد به همراه مرد همسایه علیه زن و دختر و مادر خود توطئه میکند آخر یا میخواهد آنها را استثمار کند.خود مرد هم همانطور که گفته شد اینجا قربانیست.مردی که بخواهد مردانگی از خود نشان ندهد شما ببینید در اجتماع چه بلایی از سر همین زنان و رمدان بسر او خواهد آمد.من تا بحال تقبیح اجتماعی به اندازه مردی که مردانگی در جامعه از خود بروز ندهد را ندیده ام.
وقتی قبول کنیم که این سیستم حاکم برای همه ناعادلانه است (نه لزوما دقیقا یک اندازه) و مغز متفکری هم ندارد (مگر مادر طبیعت) و مردان و زنان خودشان تنها نقش را در تعیین آن دارند آنوقت است که تازه میشود تحلیل درستی از وضع موجود داشت.
یک مساله هم بگویم انهم اینکه اساسا فمینیسم یک جنبش فلسفی سیاسیت که از لحاظ فلسفی هم حرفی ندارد چندان چه برسد به دانش بوده.اگر عینیت داشت که مشکلی نبود.اساسا در علم و واقعیت که نمیشود طرفگیری کرد.بدترین کاری که میشود در علم کرد همین است که آنرا سیاسی کنیم و با این کار نه خود علمی تولید کنیم و نه بگذاریم دیگران اینکار را بکنند.
Russell نوشته: اینجا دو چیز را باید متمایز شد.یکی بحث قانونی و حقوقیست که فکر نکنم هیچکس با تساوی حقوق اساسی و شهروندی مخالف باشد یک بخش منظر تبعیض اجتماعیست و در بعد فرهنگی، این بخش هم بسیار مهم است ولی این شیوه طرفگیری در موردش جواب نمیدهد (من گمان میکنم نشان دادن اشتباهات فمینیسم بسیار موثرتر باشد تا دامن زدن به آن با راه اندازی گروه حمایت از مردان) اینکه. زنان بروند یکطرف مردان هم یکطرف هر کس سعیش را بکند مثل مثلا جدال بین کشورها یا احزاب سیاسی و در آخر نتیجه ای بیرون بیاید.جنسیت مقوله ایست بسیار متفاوت است.وقتی صحبت از زن و مرد است صحبت از زن و شوهر و پدر و مادر و... هم هست نه این کشور و آن کشور.چطور مرد به همراه مرد همسایه علیه زن و دختر و مادر خود توطئه میکند آخر یا میخواهد آنها را استثمار کند.خود مرد هم همانطور که گفته شد اینجا قربانیست.مردی که بخواهد مردانگی از خود نشان ندهد شما ببینید در اجتماع چه بلایی از سر همین زنان و رمدان بسر او خواهد آمد.من تا بحال تقبیه اجتماعی به اندازه مردی که مردانگی در جامعه از خود بروز ندهد را ندیده ام.
خوب در اینجا یک مسئله ی مهم پیش می اید
اینکه چه کسی قرار است فمنیست را نقد کند؟و اینکه حقیقتا پیام اصلی فمنیست چیست و از زبان چه کسی قرار است بیان شود؟
گاها دیده ایم که مذهبیون هم در چارچوب های اعتقادی خود فمنیست را به نقد میکشند و از ان ایراد میگیرند.یا معمولا در جوامع سنتی تر هم اینگونه انتقاد ها بیشمار است و فمنیست برای مقابله با این نوع از انتقاد ها مواجه است و شاید یکی از علت هایی که فمنیست را به انحراف دچار میکند همین موضع گیری های غیرمتخصصانه باشد.
از این روست که من میگویم برای اینکه به اینگونه مسائل ومشکلات دامن زده نشود لازم است که حقوق زنان از زبان زنان و حقوق مردان از زبان مردان مطرح شود و با بررسی و کارشناسی نقاط تلاقی آنها یافت و مورد بازبینی قرار گیرد.

در کل فمنیست قصد دارد پژوهش ها یی که برای زنان است را توسط خود زنان انجام دهد.
من خود به شخصه معتقدم فمنیست ها در صورتی میتوانند نوعی جامعه شناسی فمنیستی دانشی جامع تر و کامل تر پدید آورند که در تحقیقات علاوه بر زنان به مردان هم توجه کنند البته با این شرط که پژوهش از چشم انداز زنان انجام شود.



Russell نوشته: یک مساله هم بگویم انهم اینکه اساسا فمینیسم یک جنبش فلسفی سیاسیت که از لحاظ فلسفی هم حرفی ندارد چندان چه برسد به دانش بوده.اگر عینیت داشت که مشکلی نبود.اساسا در علم و واقعیت که نمیشود طرفگیری کرد.بدترین کاری که میشود در علم کرد همین است که آنرا سیاسی کنیم و با این کار نه خود علمی تولید کنیم و نه بگذاریم دیگران اینکار را بکنند.
خوب سیاسیت چون نه تنها در صدد تفسیر جامعه بلکه در پی متحول کردن آن است.
این را در نظر بگرید که واقعیات زندگی برای همه ی زنان یکسان نیست و زنان به شیوه های مختلفی فرودست میشوند.تجربه ها و مشاهدات ماهم که به خودی خود چیزی به ما نمی گویند.باید آنها را توضیح داد و به صورت نظریه در اورد.همین کار های نظری میتواند این امکان را به زنان بدهد که به درکی از زندگی خود و عوالم فکری و فرهنگی و سیاسی خود دست یابند.با این وجود هم فمنیست ها هرگز ادعا نمیکنند که جهان را از دریچه ی علم نگاه می کنند
Russell نوشته: شما حوتان نمیدانید گویا فمینیسم چیست و حاوی چه میزان ادعاهای شکمی درباره ساز وکار جامعه است از جمله توطئه مردان (استثمار آگاهانه زنان توسط مردان) یک بخش مهم آنست.جالبترین قسمت ماجراها هم اینست که فمینیستها اکثرا خودشان نظرات خود زنان را قبول ندارند و به زور نمایندگی آنها را بر عهده گرفته اند.بعبارت دیگر برای نجات زنان و "هویت بسرقت رفتشان توسط مردان !!" فمینیستها (اکثرشان) هویت و شخصیت زورکی از تئوریهای فوق دانشیک خود برای زنان تعریف میکنند و میخواهند به آنها زورچپان کنند تحت نام دفاع از حقوق زنان.


پ.ن:این گریه و فحش و حمله شخصی و جیغ و داد نمیدانم چیست.خودتان را کنترل کنید.برای من کوچکترین اهمیتی ندارد این حمله ها و یا اینکه اصلا درباره من چه فکر میشود.اینرا برای این میگویم که خودتان را اذیت نکنید بیخود !!

مثل اینکه شما برداشت اشتباهی دارید از فمنیستم. فمنیستم ادعا نمیکنه مردان در طول تاریخ به عمد و در طی یک توطئه دسته جمعی زنان رو سطح پایین نگه داشتن . روند تاریخی نقش زنان و مردان به سمت مردسالاری پیش رفته حالا روند طبیعی تکامل بشر یا ناتوانی انسانها در تقسیم وظایف برابر زن و مرد و یا هر چیز دیگه دلیلش بوده چیزی که مبرهن هست انسان به مرحله ای از تکامل رسیده که دیگه نیازی به نقش حمایتی مردان و زندگی برده وار زنان در قبال این حمایت مردان نیست. و هر چند امروزه شرایط زندگی عوض شده و زنان هم به مرحله ای رسیدن که توان انجام کارها مثل مردان رو دارن و میتونن خیلی خوب از پس کارهایی که تا امروز مردانه بودن هم بربیان و دیگه نمیخوان مثل قبل برده وار زندگی کنن ولی این مردان هستن که هنوز اینبار آگاهانه سعی میکنن که مانعشون بشن و هنوز خواهان این هستن که زنان رو در کنترل خودشون نگه دارن. شاید در غرب مردان پذیرفته باشن و زنان رو به عنوان جنسیتی برابر با خودشون بپذیرن ولی در بسیاری جوامع از جمله کشور ما هنوز این امر برآورده نشده و زن همچنان طفیلی محسوب میشه هر چند بسیاری از زنان معترض هستن و خواهان تغییر و حقوق برابر. و این مردان هستن که آگاهانه هنوز میخوان زنان رو در گوشه خانه نگه دارند.
امیدوارم درک کرده باشید مفهوم حرفام رو. در ضمن من گریه و جیغ و داد راه ننداختم. نظرمو گفتم. چظور حمله های شخصی خودتون به چشمتون نمیاد یکی که واقعیت رو در موردتون میگه خیلی بهتون برمیخوره؟ در ضمن کلا من کجا اسم تو رو آوردم. من اگه حمله شخصی کردم به امیر کردم شما وکیل وصی امیر هستی؟
مفهوم فمنیست هم برو از تو ویکی پدیای فارسی به زبان شیرین فارسی بخون شاید یه چیزی دستگیرت شد.
فمینیسم - WiKi
shirin نوشته: مثل اینکه شما برداشت اشتباهی دارید از فمنیستم. فمنیستم ادعا نمیکنه مردان در طول تاریخ به عمد و در طی یک توطئه دسته جمعی زنان رو سطح پایین نگه داشتن . روند تاریخی نقش زنان و مردان به سمت مردسالاری پیش رفته حالا روند طبیعی تکامل بشر یا ناتوانی انسانها در تقسیم وظایف برابر زن و مرد و یا هر چیز دیگه دلیلش بوده چیزی که مبرهن هست انسان به مرحله ای از تکامل رسیده که دیگه نیازی به نقش حمایتی مردان و زندگی برده وار زنان در قبال این حمایت مردان نیست. و هر چند امروزه شرایط زندگی عوض شده و زنان هم به مرحله ای رسیدن که توان انجام کارها مثل مردان رو دارن و میتونن خیلی خوب از پس کارهایی که تا امروز مردانه بودن هم بربیان و دیگه نمیخوان مثل قبل برده وار زندگی کنن ولی این مردان هستن که هنوز اینبار آگاهانه سعی میکنن که مانعشون بشن و هنوز خواهان این هستن که زنان رو در کنترل خودشون نگه دارن. شاید در غرب مردان پذیرفته باشن و زنان رو به عنوان جنسیتی برابر با خودشون بپذیرن ولی در بسیاری جوامع از جمله کشور ما هنوز این امر برآورده نشده و زن همچنان طفیلی محسوب میشه هر چند بسیاری از زنان معترض هستن و خواهان تغییر و حقوق برابر. و این مردان هستن که آگاهانه هنوز میخوان زنان رو در گوشه خانه نگه دارند.

کل این پاراگراف پر است از ادعاهای فمینیستی که در جمله اول منکر ادعاشان هستید.منتهی سخنان منبری اجازه دیدنشان را بخودتان نمیدهد.


shirin نوشته: امیدوارم درک کرده باشید مفهوم حرفام رو. در ضمن من گریه و جیغ و داد راه ننداختم. نظرمو گفتم. چظور حمله های شخصی خودتون به چشمتون نمیاد یکی که واقعیت رو در موردتون میگه خیلی بهتون برمیخوره؟ در ضمن کلا من کجا اسم تو رو آوردم. من اگه حمله شخصی کردم به امیر کردم شما وکیل وصی امیر هستی؟
شما شروع گزافه گویی درباره کسانی که از پست امیر سپاسگذاری کرده بودند کردید (که یکیشان من بودم) و در یک پست هم که اساسا مرا با اسم مورد حمله قرار دادیم که از سال 2010 دارم زنستیزی میکنم و چنین مهملاتی.حمله شخصی هم یعنی پرداختن به سخنگو (مهم نیست در توهمات خود آنها را درست بدانید یا ندانید)،پس بهتر است پیش از آغاز یادگیری معنی فمینیسم معنی مغالطه (ad hominem) حمله شخصی را بیاموزید !!
نقل قول:

Argumentum ad Hominem (abusive and circumstantial): the fallacy of attacking the character or circumstances of an individual who is advancing a statement or an argument instead of trying to disprove the truth of the statement or the soundness of the argument. Often the argument is characterized simply as a personal attack.


  1. The personal attack is also often termed an "ad personem argument": the statement or argument at issue is dropped from consideration or is ignored, and the locutor's character or circumstances are used to influence opinion.
  2. The fallacy draws its appeal from the technique of "getting personal." The assumption is that what the locutor is saying is entirely or partially dictated by his character or special circumstances and so should be disregarded.

Argumentum Ad Hominem



shirin نوشته: مفهوم فمنیست هم برو از تو ویکی پدیای فارسی به زبان شیرین فارسی بخون شاید یه چیزی دستگیرت شد.
فمینیسم - WiKi
من به آندد هم گفتم معنای جنبش سیاسی را نمیشود از دانشنامه در آورد بلکه معنی جنبشهای سیاسی اینچنینی در جامعه تعریف میشوند،حالا آنهم از کجا !! از ویکیپدیای فارسی که مخصوصا این متنش بیشتر شبیه سخنرانی یک فمینیسم است پشت بلندگو تا تعریف جنبش.
همچنین وقتی بجای برابری قانونی و حقوقی صحبت از عدالت میشود آنوقت است که سعی میشود سخنان شکمی فمینیستی زیر نام آن قاچاق شوند اینست که اگر کسی همیجوری بگوید هوادار عدالت است و رفع ناعدالتی و... بخودی خود چیزی نگفته چرا که نازیها هم هنگام قتل عام یهودیان شدیدا باورمند بودند که کار درست و اخلاقیست و میکروبهای جامعه را پاکسازی میکنند، بنابراین تمام داستان در همان تعریف عدالت نهفته است.

پس تعریف فمینیسم آن جوکی که لینکش را دادید نمیشود بلکه چیزی میشود شبیه این:
نقل قول:

The term ‘feminism’ has many different uses and its meanings are often contested. For example, some writers use the term ‘feminism’ to refer to a historically specific political movement in the US and Europe; other writers use it to refer to the belief that there are injustices against women, though there is no consensus on the exact list of these injustices. Although the term “feminism” has a history in English linked with women's activism from the late 19th century to the present, it is useful to distinguish feminist ideas or beliefs from feminist political movements, for even in periods where there has been no significant political activism around women's subordination, individuals have been concerned with and theorized about justice for women. So, for example, it makes sense to ask whether Plato was a feminist, given his view that women should be trained to rule (Republic, Book V), even though he was an exception in his historical context. (See e.g., Tuana 1994.)

Our goal here is not to survey the history of feminism — as a set of ideas or as a series of political movements — but rather is to sketch some of the central uses of the term that are most relevant to those interested in contemporary feminist philosophy. The references we provide below are only a small sample of the work available on the topics in question; more complete bibliographies are available at the specific topical entries and also at the end of this entry.
In the mid-1800s the term ‘feminism’ was used to refer to “the qualities of females”, and it was not until after the First International Women's Conference in Paris in 1892 that the term, following the French term féministe, was used regularly in English for a belief in and advocacy of equal rights for women based on the idea of the equality of the sexes. Although the term “feminism” in English is rooted in the mobilization for woman suffrage in Europe and the US during the late 19th and early 20th century, of course efforts to obtain justice for women did not begin or end with this period of activism.[SUP][1][/SUP] So some have found it useful to think of the women's movement in the US as occurring in “waves”. On the wave model, the struggle to achieve basic political rights during the period from the mid-19th century until the passage of the Nineteenth Amendment in 1920 counts as “First Wave” feminism. Feminism waned between the two world wars, to be “revived” in the late 1960's and early 1970's as “Second Wave” feminism. In this second wave, feminists pushed beyond the early quest for political rights to fight for greater equality across the board, e.g., in education, the workplace, and at home. More recent transformations of feminism have resulted in a “Third Wave”. Third Wave feminists often critique Second Wave feminism for its lack of attention to the differences among women due to race, ethnicity, class, nationality, religion (see Section 2.3 below; also Breines 2002; Spring 2002), and emphasize “identity” as a site of gender struggle. (For more information on the “wave” model and each of the “waves”, see Other Internet Resources.)
However, some feminist scholars object to identifying feminism with these particular moments of political activism, on the grounds that doing so eclipses the fact that there has been resistance to male domination that should be considered “feminist” throughout history and across cultures: i.e., feminism is not confined to a few (White) women in the West over the past century or so. Moreover, even considering only relatively recent efforts to resist male domination in Europe and the US, the emphasis on “First” and “Second” Wave feminism ignores the ongoing resistance to male domination between the 1920's and 1960's and the resistance outside mainstream politics, particularly by women of color and working class women (Cott 1987).
One strategy for solving these problems would be to identify feminism in terms of a set of ideas or beliefs rather than participation in any particular political movement. As we saw above, this also has the advantage of allowing us to locate isolated feminists whose work was not understood or appreciated during their time. But how should we go about identifying a core set of feminist beliefs? Some would suggest that we should focus on the political ideas that the term was apparently coined to capture, viz., the commitment to women's equal rights. This acknowledges that commitment to and advocacy for women's rights has not been confined to the Women's Liberation Movement in the West. But this too raises controversy, for it frames feminism within a broadly Liberal approach to political and economic life. Although most feminists would probably agree that there is some sense of “rights” on which achieving equal rights for women is a necessary condition for feminism to succeed, most would also argue that this would not be sufficient. This is because women's oppression under male domination rarely if ever consists solely in depriving women of political and legal “rights”, but also extends into the structure of our society and the content of our culture, and permeates our consciousness (e.g., Bartky 1990).
Is there any point, then, to asking what feminism is? Given the controversies over the term and the politics of circumscribing the boundaries of a social movement, it is sometimes tempting to think that the best we can do is to articulate a set of disjuncts that capture a range of feminist beliefs. However, at the same time it can be both intellectually and politically valuable to have a schematic framework that enables us to map at least some of our points of agreement and disagreement. We'll begin here by considering some of the basic elements of feminism as a political position or set of beliefs. For a survey of different philosophical approaches to feminism, see “Feminism, approaches to”.

Topics in Feminism (Stanford Encyclopedia of Philosophy)
iranbanoo نوشته: خوب در اینجا یک مسئله ی مهم پیش می اید
اینکه چه کسی قرار است فمنیست را نقد کند؟و اینکه حقیقتا پیام اصلی فمنیست چیست و از زبان چه کسی قرار است بیان شود؟
گاها دیده ایم که مذهبیون هم در چارچوب های اعتقادی خود فمنیست را به نقد میکشند و از ان ایراد میگیرند
چرا خود منتقد دارای اهمیت است؟
خوب مذهبیون که اینجا حساب نیستن،مذهبیون کدام اصل منطقی را رعایت میکنند که این بخواهد بار دومش باشد خوب.هر دیدگاهی را میشود ایرادات علمی و تناقضات منطقیش را نقد کرد بدون اینکه لزوما موضع خاصی گرفت.فمینیسم هم در عرصه جامعه خودش معنیش را پیدا میکند و البته میشود بخش خاصی از فمینیسم را نقد کرد و لازم نیست حتا فمینیسم را دارای ذات واحدی فرض کرد برای نقد.و طبیعیست وقتی مثلا اکثر فعالان و متفکران یک سری تفکرات را در خود داشته باشند که برچسب فمینیسم هم بطرف آنها متمایل بشود.



iranbanoo نوشته: یا معمولا در جوامع سنتی تر هم اینگونه انتقاد ها بیشمار است و فمنیست برای مقابله با این نوع از انتقاد ها مواجه است و شاید یکی از علت هایی که فمنیست را به انحراف دچار میکند همین موضع گیری های غیرمتخصصانه باشد.
از این روست که من میگویم برای اینکه به اینگونه مسائل ومشکلات دامن زده نشود لازم است که حقوق زنان از زبان زنان و حقوق مردان از زبان مردان مطرح شود و با بررسی و کارشناسی نقاط تلاقی آنها یافت و مورد بازبینی قرار گیرد.
خوب اینجا هم باز میشود نکوهش و انداختن تقصیر نوع موضع گیری و روش فمینیستها گردن دیگران (اینبار بجای مردان به گردن سنت) بجای قبول مسئولیت آنچه گفته میشود و پذیرش عواقب آن.من سخنم اینست که اگر فمینیستها قرار است خودآگاهانه نسبت به مردان و زنان مخالف خود بیعدالتی کنند چرا که آنها هم اگر دوست دارند میتوانند بروند نسبت به ما و بقیه بروند ناعدالتی کنند این از نظر اخلاقی به شوخی شبیه است،مخصوصا که اینها دارند موعظه اخلاقی میکنند و از ظلم شاکی هستند خودشان.


iranbanoo نوشته: در کل فمنیست قصد دارد پژوهش ها یی که برای زنان است را توسط خود زنان انجام دهد.
من خود به شخصه معتقدم فمنیست ها در صورتی میتوانند نوعی جامعه شناسی فمنیستی دانشی جامع تر و کامل تر پدید آورند که در تحقیقات علاوه بر زنان به مردان هم توجه کنند البته با این شرط که پژوهش از چشم انداز زنان انجام شود.
من اصلیترین نقطه روشن کردن و فهم جنسیت در جامعه را رشته "روانشناسی فرگشتی" میبینم که بسیار هم تاثیرگذار و موفق بوده در عمر کوتاه خود و در آینده باز هم جای کار بسیار دارد.این یک رویکرد علمیست (چه بسا تنها پاسخ واقعا علمی موجود است) ولی فمینیستها از همان ابتدا به آن حمله کرده اند و همچنان هم مورد غضب است و دانشمندان درگیر در آن باید پی حمله و تحدید و ... را بخود بمالند پیش از اینکه وارد این کار شوند و نابودی ناعادلانه موفقیت حرفه ای خود را بر سر آن بگذارند.گمان نکنم در این مورد مخالف باشید چرا که خود شما هم بارها در همین انجمن از آن شکایت کرده اید.



iranbanoo نوشته: خوب سیاسیت چون نه تنها در صدد تفسیر جامعه بلکه در پی متحول کردن آن است.
این را در نظر بگرید که واقعیات زندگی برای همه ی زنان یکسان نیست و زنان به شیوه های مختلفی فرودست میشوند.تجربه ها و مشاهدات ماهم که به خودی خود چیزی به ما نمی گویند.باید آنها را توضیح داد و به صورت نظریه در اورد.همین کار های نظری میتواند این امکان را به زنان بدهد که به درکی از زندگی خود و عوالم فکری و فرهنگی و سیاسی خود دست یابند.با این وجود هم فمنیست ها هرگز ادعا نمیکنند که جهان را از دریچه ی علم نگاه می کنند
این چه سخنیست دیگر بانو؟
علم اساسش بر نداشتن پیش قضاوت و عینیت است و سخن گفتن بی طرفانه از آنچه هست.
سیاست و اخلاق درباره اینکه آنچه باید باشد است و علم درباره آچه هست.وقتی کسی ادعایی درباره وضعیت جهان میکند ادعای علمی کرده حالا چه فمینیستها مدعی علمی بودن و درست بودن آن باشند یا نباشند فرقی دراینکه ادعای علمی و تجربی کرده اند و میکنند نمیکند.برای تئوری پردازی سیاسی هم باید تئوری رو برای تئوری را با حقایق اصلاح کرد نه اینکه درباره حقایق از تئوری ادعا کرد و سپس به عوض کردن حقایق و وارونه نشان دادن آنها پرداخت این میشود کاری غیر علمی و ناصداقانه که محل اعتراض من همین همین است.درباره اینکه تفکر ایدئولوژی چهک میتواند بر سر علم بیاورد کافیست نگاه کنیم به وضع علم و علوم انسانی ایران خودمان لازم نیست راه دور برویم.
shirin نوشته: داریوش وقتی پستای منو نخوندی بیجهت نیا حمله کن.
شما ، طرفهای گفتگو و کسانی چون من را که به هردلیل از سخنان طرف مقابل شما حمایت و تشکر کرده است، مورد حمله ی شخصی کرده قرار داده و ادب را زیر پا گذاشتید؛ و همه ی اینها نشان از بی تجربگی شما در حضور در جمعی اینچنینی دارد ؛ وگرنه میدانستید که با چنین کارهایی صرفا خود را در معرض ریشخندهای جمع قرار میدهید . بگذریم از اینکه سخنانتان هم به طور مشخص چیزی جز جیغ و داد های زن پرستانه و مردستیزانه تهی از معنا نیستند و شرایط را طوری تصویر میکنید که گویا شخصی در حال توصیف سرزمینی خارج از کهکشان راه شیری است! و شما در جمع دوستانتان میتوانید اینها را برای هم تعریف کنید و مجلس روضه خوانی راه بیندازید، اما در اینجا به چیزی بیش از اینها نیاز دارید.

پ.ن 1:
برای قضاوت در مورد یک جنبش از جمله فمنیسم، من کمترین ارزشی برای مانیفست ها قائل نیستم و صرفا به عملکردها نگاه میکنم و هر رفتاری که بطور میانگین در آن جنبش فراگیر باشد، به حساب آن جنبش میگذرام و شاخصی از آن خواهد بود .در این مورد حتی حق دارم عملکرد بخش حداکثریِ هموندانِ آن جنبش را هم به حساب آن جنبش بگذارم.در غیر اینصورت، هم اکنون باید به دنبال مسیحیت ناب انجیلی باشیم! و به طور خاص در مورد جنبش فمینیسم بد نیست این نقل قول را از نیچه اینجا داشته باشیم(هوشمندان میدانند که من چرا این را نقل میکنم):
"در حال نفرت، زنان خطرناک تر از مردان هستند، به خصوص اینکه هیچ توجهی به رعایت انصاف در آن احساس خصمانه نمیتواند مانع آنان شود و حس نفرت آنان تا بی نهایت بی هیچ مانعی برانگیخته خواهد شد و چون در این کار مهارت دارند ، زخم ها را (که هر انسانی دارد) می یابند و حمله به آنجا میکنند.اینچنین عقل بسیار برنده ی آنها بهترین خدمت را انجام میدهد، در حالی که مردان با مشاهده ی زخم ها پاپس میکشند و اغلب بزرگوار و آشتی پذیر هستند."


پ.ن2:
بخش قالب جنبش فیمینسم چیزی نیست جز فرو کردن حق و حقوق غالبا نوساخته، غیرقابل تشخیص و غیرقابل تعیین (از نظر حوزه) به چشم مردان، و تحمیل آنها به هر قیمتی از قبیل زیر پا گذاشتن و یا بی اعتنایی به حقوق مشروع مردان! یعنی اینجا ما صرفا با گروهی "نق زن" طرف هستیم که نه به دنبال راهکار بلکه به دنبال گردنی برای انداختن بار کاستی های خودشان رویش هستند.به محاکمه کشیدن مردان ، آنهم برای سنتی پی آمده از هزاره ها ( که آنهم تاکنون هم چندان بمخالف منافع زنان نبوده) بی شرمانه ترین بهانه ای است که میتوان برای آن جنبشی براه انداخت.(بازنگویید که در فلان کاغذپاره ی فمنیسم چنین نیامده است).من براستی در آرزوی جنبشی اصیل هستم که به دنبال بازتعریف و بازنشانی نقش های شایسته زنها در کنار مردها باشد نه چنین چیزی که صرفا آه و ناله و یا انتقام جویی و کینه ورزی باشد. اگر چه حتی همین جنبش فمینیسم هم میتواند دستاوردهایی داشته باشد، اما در دراز مدت معکوس میشود.چنین است که میبینید اکثرآ زنان بالای سنین میان سالی به این جنبش گرایش دارند!!!

پ.ن3:
ولی جداً بد نیست زنان به هوشمندی خود بنازند! آنان دقیقا خود را معترض چیزی نشان میدهند که در هزاره ها از آن سودها برده اند.زنان با تظاهر به زیردست بودن، برتری و حاکمیت خویش را تضمین میکنند. حتی نگهداری از کودکان را در اصل با هوشمندی بهانه ای ساخته اند تا در حد امکان از کار دوری کنند.حتی اگر هم کار کنند ، بازهم خیلی خوب میدانند که از کاری کوچک چون خانه داری، چنان سروصدایی برپاکنند که مردان بنابر عادت، ارزش خدمت آنانرا ده برابر درنظر آورند!
اگر این خدمتِ خواسته یا ناخواسته ی هزاران ساله ی مردان، هم اکنون محل اعتراض زنان است و براستی به دنبال شرایط برابر هستند، بفرمایند، این گوی و این میدان.وگرنه ما از هزار زوج هم یکی ندیدیم که مرد در خانه بنشیند و زن بیرون کار کند.و هتا در صورت چنین اتفاقی، بدا به حال آن مرد.چرا که احتمالا همه ی خانواده، اهل محل و فامیل به دنبال این هستند که آیا او خایه دارد یا خیر . و عوضش همین سنت مردسالارانه هزار ساله به مرد امروزی فهمانده که باید به خود افتخار کند که زنش در خانه میخسبد و خود هر روز به معنای واقعی کلمه "پاره" میشود تا زنش بتواند در انتهای ماه سرویس طلایش را عوض کند و پوزِ زنِ ناصر آقا را بزند؛ و دقیقا همین جاست که باید نفرین و لعنت فرستاد به مردان ستمگرِ ظالمِ بیشرمِ زن ستیز!

پ.ن4:
احساس میکنم در این بحث در نهایت به دشنامهایی چون ایکبیری و نکبت و همچنین به برخوردهایی چون پرتاب لنگه کفش برمیخوریم . و روحیات من یکی به من اجازه نمیدهد در یک جنگ روانی کودکانه شرکت کنم.
در میان گفتگو بد نیست نگاهی هم به آمار مردان ستمگری که با نهایت بی شرمی حقوق قانونی و شرعی زنان خود را نادیده می گیرند و بابت سال ها کلفتی و خانه داری(که همگان میدانیم کاری بس جانکاه است) و همچنین سرویس دهی جنسی!، دیناری به زنان ستمدیده خود نمی پردازند و به دست عدالت راهی زندان می شوند؛ بیندازیم.

. طی سالهای ۸۹ و ۹۰ بیش از ۲۰ هزار مرد به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریه
روانه زندان شده اند.


پ.ن:روی سخن من با بانوان این انجمن نیست و این پیک را تنها در راستای عنوان جستار که پدافندی از حقوق مردان است، فرستادم.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53