دفترچه

نسخه‌ی کامل: نگرشی پیرامون جنس ''زن''
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39
mahtab71 نوشته: البته دوست عزیز من و بسیاری از زنان خیلی پیشتر متوجه شده بودیم که اکثر مردان ما نقش یک روشنفکر را بازی میکنند و در واقع اگر دقت شود در عمق ذهن خود مردان متعصب ،سنتی و ضد زن هستند.مردانی که هنوز فکر میکنند با توهین کردن به زنان ،مردانگی شان نه تنها زیر سوال نمی رود بلکه میتوانند بهتر و بالاتر سر خود را در جمع نگه دارند.همانهایی که هرجا بحثی پیش بیاید برای ثقیل تر کردن وزن گفته هایشان از فلان فیلسوف اروپایی نقل قول میکنند اما در عمل پایبند به گفته های حضرات و آیات عظام داخلی هستند.
در مورد روشنفکربازی، چه در مرد و چه در زن، آنرا غیرقابل تحمل میدانم.اما اگر این کار در زنان یک رفتار کودکانه و خنده آور است، در مردان تهوع آور و منزجر کننده است.اما تقریبا هر دوی اینها نه به سبب هدف مشترکی که دارند(جلب توجه جنس مقابل یا چیزهایی مثل این)،بلکه به سبب خرفتی های مشترکشان، در یک دسته قرار میگیرند که البته در همان دسته، روشنفکرنماییِ مردان قبیح تر و شرم آورتر از روشنفکرنمایی زنان است(به دلایلی که اگر خواستید خواهم گفت).البته اینکه مرا تلویحا ضد زن شناختید را نمیدانم چگونه باید ارزیابی کنم، اما خود به شخصه،توان به کار بردن واژه "مرد" برای مردِ ضدزن را ندارم.و ضدزن، آنهم از نوع اسلامی و "حضرات آیاتی" اش، اگر یک جنون نباشد، حتما یک بیماری حاد روانی و پس از آن اجتماعی است که باید در اولین فرصت قرنطینه اش کرد، چرا که احتمال درمانش اندک است!
اما سخن این است که اگر تا دیروز مردان سنگی جلوی پای زنان بودند، امروز اینطور نیست و باید خود زنان استین بالا زده و خود کاری برای خودشان بکنند.منظورم این است که جایگاهی که زن شایسته اش است را خود زنان باید کسب کنند، نه اینکه منتظر باشند مردان به آنها بدهند.
و تا زمانی که زنان از همان موضعی با مردان برخورد میکنند که مردان با زنان، این مشکل رفع نخواهد شد.همیشه دیده ام که زنان دوست دارند به همان شکلی با مردان برخورد کنند که مردان تا دیروز با آنها برخورد میکردند!
حداقل در جامعه ایرانی، زنان تمایل به تقلید از مردان دارند، و خیلی اوقات تا آنجا پیش میروند که اساسا زن بودن خودشان را فراموش میکنند و کسی باید پیدا شود و لطف کند این حدیث معروف را برایشان بازگو کند:"زن باید زن باشد، زنی که زن نباشد زن نیست"!
البته در جامعه ایران، نمودهایی از زنانی دیده ام که اگر اسطوره نیستند، یک ابرزن هستند و این حقیقتا امیدوار کننده است.اما تا آنجا که زنان بتوانند به جایگاه حقیقی خود برسند، هنوز فاصله زیادی داریم و زنان اینچنینیِ بیشتری نیاز است.
آن چیزهایی که از "فیلسوفان غربی" نقل کردم را زیاد جدی نگیرید!بیشتر شوخی بود!
مخلص!
viviyan نوشته: من یک روشنفکر واقعی هستم E414

ولی جدی تعداد زنان روشنفکر یا زنانی که ارزش روشنفکر بودن رو درک میکنن خیلی بیشتر از مردان روشنفکر یا مردانی که ارزش روشنفکر بودن رو درک میکنن هست، البته شاید تعاریفشون از روشنفکری متفاوت باشه با اون چیزی که من یا داریوش یا ... فکر میکنیم. در هر صورت اینم از باهوش تر بودن زنان برای درک و دریافت بهتر موضوعات حکایت دارد.
اینکه شخصی ضددین باشد، یا کتابخوان باشد یا حتی فیمینست باشد، برای من الزاما نمودی از روشن فکری نمیتواند باشد.رابطه ای هست میان روشنفکر بودن و روشنفکرانه زیستن.به این رابطه بیشتر فکر کنیم!
نقل قول:اگر تا دیروز مردان سنگی جلوی پای زنان بودند، امروز اینطور نیست و باید خود زنان استین بالا زده و خود کاری برای خودشان بکنند.منظورم این است که جایگاهی که زن شایسته اش است را خود زنان باید کسب کنند، نه اینکه منتظر باشند مردان به آنها بدهند.
خیر این بخش مثل آن هست که بگوییم وقتی فردی را میزنند نباید دردش بگیرد!
وقتی تمامی مفا هیم جامعه ی ما مردمحور است و خوبی و بدی هر مسئله ای را با تفکرات مرد محورانه سنجیده میشود چه طور ممکن است قبل از نقد این شرایط در پی اثبات فرمول دیگری بود؟
iranbanoo نوشته: خیر این بخش مثل آن هست که بگوییم وقتی فردی را میزنند نباید دردش بگیرد!
وقتی تمامی مفا هیم جامعه ی ما مردمحور است و خوبی و بدی هر مسئله ای را با تفکرات مرد محورانه سنجیده میشود چه طور ممکن است قبل از نقد این شرایط در پی اثبات فرمول دیگری بود؟
حرفتان درست است، اما همین بانوان،به جای آنکه هویت اجتماعی و فردی خود را در بازتعریفی مستقل به مردان و جامعه تحمیل کنند، سعی در بازی در نقش ها و مفاهیمی را دارند که مردان برایشان تدارک چیده اند یا اینکه مردان از آنها انتظار دارند. به پندار من ،بخش عظیمی از مشکلات زنان در جامعه همین است.تا وقتی که زنان برابری را، صرفا در چیزهایی تقسیم مشاغل دولتی ای که تا دیروز در انحصار مردان بود و امثالهم میبینند، وضعشان تغییری نخواهد کرد.ریشه ای تر برخورد کردن با این معضل، همانا یک بارنگری جامع است از آنچه زنان از خود انتظار دارند و یک خودشناسی مستقل است.زمانی که زنان به این شناخت و درک رسیدند، اکنون میتوانند بدون کمترین مماشات، خود را به جامعه تحمیل کنند و گرنه سردرگمیِ آنها مشکلی ست که آنها با خود دارند و در این مورد گناهی متوجه مردان نیست!
مسئله اینجاست که افکار بیش از انچه که مینماید مردانه است.این مردانه بودن ها گنجایش پذیرش فرمول های دیگری را ندارد.
به جرات میگویم که روشنفکر ترین افراد نیز در تربیت فرزندانشان بی آنکه متوجه باشند این مردانگی ها را به کودک تزریق میکنند و در نهایت شاهد این هستیم که کوتاهی ها را به گردن زنان می اندازند.
اینجانیاز است مفاهیم باز سازی شوندو برابری آن به رسمیت شناخته شود
iranbanoo نوشته: به جرات میگویم که روشنفکر ترین افراد نیز در تربیت فرزندانشان بی آنکه متوجه باشند این مردانگی ها را به کودک تزریق میکنند و در نهایت شاهد این هستیم که کوتاهی ها را به گردن زنان می اندازند.
اینجانیاز است مفاهیم باز سازی شوندو برابری آن به رسمیت شناخته شود


برای نمونه چه تربیتی؟
نمونه و مثال زیاد هستند.اما انها را حتی در اموزش ,تربیت,در رفتار و گفتار فرزندان دختر نسبت به فرزندان پسر میتوان دید.
دختران را معمولا در خانواده می اوزند تا.هر حرفی نزنند,زنانه تر لباس بپوشند,از اسباب بازی هایی استفاده کنند که فکر میکنند برای این جنس مناسب تر است,در بازیها از رفتار های زنانه تقلید کنند مثل همان خاله باز یهای خودمان و.... در دختران جوان تر می اموزند تا زنانه تر لباس بپوشند,جنب و جوش کمتر ی داشته باشند تا به انها جلف نگویند,بیشتر به انها مفهوم از خود گذشتگی را می اموزند و.....
ادامه بدهم؟
iranbanoo نوشته: نمونه و مثال زیاد هستند.اما انها را حتی در اموزش ,تربیت,در رفتار و گفتار فرزندان دختر نسبت به فرزندان پسر میتوان دید.
دختران را معمولا در خانواده می اوزند تا.هر حرفی نزنند,زنانه تر لباس بپوشند,از اسباب بازی هایی استفاده کنند که فکر میکنند برای این جنس مناسب تر است,در بازیها از رفتار های زنانه تقلید کنند مثل همان خاله باز یهای خودمان و.... در دختران جوان تر می اموزند تا زنانه تر لباس بپوشند,جنب و جوش کمتر ی داشته باشند تا به انها جلف نگویند,بیشتر به انها مفهوم از خود گذشتگی را می اموزند و.....
ادامه بدهم؟
کتابی فمنیستی بود به نام"زنان خوب به آسمان می رسند،زنان بد به همه جا!"
از این مثال ها توش زیاد بود،حتی موقعی که مثلا یک پسر زمین میخوره(در اکثر موارد)یک مسئله طبیعیه و کسی با دویدنش مشکل نداره،ولی در تفکر سنتی همین زمین خوردن دختر باعث میشه که دویدن رو برای بد جلوه بدند و بگن مثلا خانومانه راه برو! :))
iranbanoo نوشته: نمونه و مثال زیاد هستند.اما انها را حتی در اموزش ,تربیت,در رفتار و گفتار فرزندان دختر نسبت به فرزندان پسر میتوان دید.
دختران را معمولا در خانواده می اوزند تا.هر حرفی نزنند,زنانه تر لباس بپوشند,از اسباب بازی هایی استفاده کنند که فکر میکنند برای این جنس مناسب تر است,در بازیها از رفتار های زنانه تقلید کنند مثل همان خاله باز یهای خودمان و.... در دختران جوان تر می اموزند تا زنانه تر لباس بپوشند,جنب و جوش کمتر ی داشته باشند تا به انها جلف نگویند,بیشتر به انها مفهوم از خود گذشتگی را می اموزند و.....
ادامه بدهم؟

این چیزها بیشترشان ژنتیکی هستند.
برای نمونه گرایش پسرها به اسباب بازی‌های جنگی و دخترها به عروسک و .. بیشتر ژنتیکی است.
گرایش دخترها به رنگ صورتی - که بسیار فراگیر است - باز ریشه ژنتیکی دارد.

http://sciencecases.lib.buffalo.edu/cs/f...gnment.pdf
http://childstudycenter.rutgers.edu/Publ...202011.pdf

اینها که پدر و مادر اینجور بار میاورند و .. تنها در پندار برخی فمینیست‌ها ریخت گرفته، اگر نه همانگونه که تن زن و مرد یکسان نیست و یکجور کار نمیکند، مغز
آنها هم یکسان نیست و برای کارهای ویژه‌ای فرگشته‌.
در این جستار اندکی در اینباره نوشته بودیم: تفاوت‌های زن و مرد در ساختار مغزی، جسمی و ...


Results

Figure 1 shows the results Experiment 1. As is clear from the data shown, there was no
evidence of any preference for pink in infancy. However, beginning around the age of
2, boys and girls diverged in their responses to this particular colour. Girls’ liking for
pink increased between 2 and 3 years of age and remained high through 4 years. In
contrast, boy’ response to pink showed a dramatic decline between 3 and 4 years of
age.

[ATTACH=CONFIG]1016[/ATTACH]

Mehrbod نوشته: این چیزها بیشترشان ژنتیکی هستند.
برای نمونه گرایش پسرها به اسباب بازی‌های جنگی و دخترها به عروسک و .. بیشتر ژنتیکی است.
گرایش دخترها به رنگ صورتی - که بسیار فراگیر است - باز ریشه ژنتیکی دارد.


اینها که پدر و مادر اینجور بار میاورند و .. تنها در پندار برخی فمینیست‌ها ریخت گرفته، اگر نه همانگونه که تن زن و مرد یکسان نیست و یکجور کار نمیکند، مغز
آنها هم یکسان نیست و برای کارهای ویژه‌ای فرگشته‌.
در این جستار اندکی در اینباره نوشته بودیم: تفاوت‌های زن و مرد در ساختار مغزی، جسمی و ...


Results

Figure 1 shows the results Experiment 1. As is clear from the data shown, there was no
evidence of any preference for pink in infancy. However, beginning around the age of
2, boys and girls diverged in their responses to this particular colour. Girls’ liking for
pink increased between 2 and 3 years of age and remained high through 4 years. In
contrast, boy’ response to pink showed a dramatic decline between 3 and 4 years of
age.

[ATTACH=CONFIG]1016[/ATTACH]

انکار کردن نقش ژنتیک در مورد تفاوت های جنسیتی نابخردانست ولی اثرات محیط هم بسیار زیاده تا حدی که گاهی حتی ویژگی های ژنتیکی رو سرکوب میکنه(مثلا همجنس گرایانی که به خاطر اجبار محیط با جنس مخالف سکس میکنند)
ویژگی های ژنتیکی روی عواطف،افکار،شکل بدن و... اثرات زیادی داره ولی این مرز این اثرات در خیلی از موارد نا مشخصه و استناد به وجود "تفاوت ژنتیکی"برای انکار نقش محیط هم خیلی یک طرفست.

WHO نوشته: ‘Gender’ describes those characteristics of women and men that are largely socially created, while ‘sex’ encompasses those that are biologically determined. However, these terms are often mistakenly used interchangeably in scientific literature, health policy, and legislation.
در واقع باید طبق نظر سازمان جهانی بهداشت تصحیح کنم که بین جنسیت و نقش های جنسیتی(برگردان بهتری پیدا نکردم) تفاوت وجود داره.بنابراین بین ویژگی هایی که اجتماع بوجود میاره و چیزهایی که ناشی از ژنتیک هستند تفاوت های عمده هست و ترکیب این دو یا نادیده گرفتن یکی چندان علمی نیست.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39