دفترچه

نسخه‌ی کامل: نگرشی پیرامون جنس ''زن''
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39
Russell نوشته: چرا من 4
البته من تا اونجا که فهمیده ام این دیالکتیک که شناخته شده چیز بیخودی بوده،اینکه علت ها یکسویه نیستند و بازخورد دارند درست است و دلیلش هم پیچیدگی جهان ماست ولی اگر ما علی دیدن را کنار بگزاریم دور باطل مرغ و تخم مرغ میشود که در آن درک بهتر علمی وجود ندارد.

این بخش را نفهمیدم دید علی را کنار بگذاریم؟ 39

این دسته از فرایند هرگونه آغاز شده باشند براستی اهمیت ندارد، اینکه ولی یک اندرکنش درونی میانشان هست
یک واقعیت است و علت را نمیشود دیگر در اینسو یا آنسو، که باید در خود فرایند و هر دو سو دنبال کرد.

آغازنده این دیالکت دشواری‌های زن و مرد هم که روشنه فرگشت بیشتر نبوده، امروز ولی
ما میتوانیم با خودآگاهی و پادرمیانی این دشواری‌ها را بکاهیم و هر دو جنس را به هم نزدیک کنیم.
sonixax نوشته: همین مردان باشعور در دامان آنها پرورش میابند (مادر من و شما هم زن است)
هر آنکس که تاکنون به نوشتارهای جنون آمیزِ من در این انجمن نگریسته، همانا که به رُک گویی و قلم تند و تیز من نیز، پی برده است! و بر این اساس قلمِ تیزِ نگرشِ نقادانه ام نه تنها نیمی از انسان ها، بلکه خانواده خودم و چه بسا بُرنده تر از همه، خودِ مرا هدف می گیرد.
اگر بخواهم در نقشِ مادر هم نگرشم را در موردِ زنان بیان کنم؛ شوربختانه تلخ و زننده می باشد!
برای نمونه: در موردِ مادر خودم...
در اساس از اینکه موجبِ به وجود آمدن من در این جهان خشن و بدتر از آن سرزمینی پلید و متعفن بوده است خرده می گیرم! از اینکه در ابتدای کودکی ام خزعبلات دینی را به خوردِ من داد و مرا به اجبار به یادگیری قرآن می فرستاد! از اینکه می خواهد همچون عروسکی دل پذیر برایش باشم که هر طور که او خواست زندگی(بردگی) کنم! از اینکه وقتی در باورهای دینی ام شک کردم مرا به آخوندها و دیندارانی روشنفکرنما معرفی کرد تا موجبِ تحقیر بیشتر من شود! از اینکه اصلا مرا نمی فهمد! از اینکه توجیهی برای دردهایم ندارد!
و وقتی از او می پرسم که چرا تن به ازدواج با پدرم دادی و در به وجود آمدن من شریک بودی با نگاهی مظلومانه می گوید: ''برای اینکه پدرت طلاقم ندهد و چون خودم هم بدون بچه تنها بودم '' Various_033

بیشینه انسان ها هم، خصوصا آنهایی که باشعور باشند؛ تا پیش از بلوغ فکری دربندِ پرورش مادرانشان هستند و پس از آن خودشان باورها و در پی آن شخصیتشان را شکل می دهند.

من به خاطر آنچه از جبرِ پلید این جهان درک می کنم و ادراکِ رنج آوری که از آن بر ''خودآگاهی انسان'' وارد می شود؛ این حق را به خودم می دهم که پدر و مادرم را ''جنایت کار '' بدانم و همچنین هر زن و مردی را هم که با تولید مثل، سببِ ایجاد رنج بر انسانی دیگر می شوند را به نسبتِ ژرفای آن رنج گناهکار می پندارم، از تولدِ انسانی جدید اندوهگین شده و از هراسِ رنجهایی که در این جهان بر او وارد خواهند شد، چشمانم تَر می شوند...


sonixax نوشته: مثالهای نقض فراوانی است در مورد زنان كه وقتی فرصتها و آزادی های برابر با مردان به آنها داده شده از مردان پیشی هم گرفته اند
من باورِ خود را به طور مطلق بیان نکردم که شما بخواهید برایم مثال های نقض بیاورید؛ این زنان را می شود در آن ۵٪ که بیان داشته بودم استثناء دانست. همچنین مقایسه ای آماری در جنسیتِ دانشمندان و فیلسوفان جهان، خود به خوبی تقویت کننده باورِ من می باشد.


sonixax نوشته: احساسی بودن زنان به هیچ عنوان خصوصه بدی نیست .
احساسی بودن اگر در بسترِ خرد و منطق باشد خوب است؛ ولی شوربختانه در زنان چیزی واژگون مشاهده گردیده!


sonixax نوشته: بهتر نیست این خودبرتر بینی و مردسالاری را از تفكر خود پاك كنیم ؟
خود برتر بینی من سری دراز دارد که در حوصله این جستار نمی گنجد؛ ولی مردسالار خواندنم اَنگی بیش نیست، که شما و برخی کاربران آن را به من نسبت می دهید!
در مورد مادرتان باز هم كه شخصی مانند شما را تحویل جامعه داده ، كم كاری نكرده . شاید شما بگویید كه هر چه كرده اید خودتان كرده اید ، ولی اینطور نیست .
در مورد مسایل آماری چیزی حدود ١٠٠ سال است كه تازه در برخی كشورها به زنان حق و حقوق شاید برابر با مردان داده شده و هنوز در بسیاری از كشورها زنان را آدم حساب نمیكنند . اگر این آمار را به نسبت درازای تاریخ با این سد سال در نظر بگیریم ادعای برتری مطلق مردان پوچ میشود . مردان در طول و عرض تاریخ به خاطر قدرت بدنی بیشتر زنان را تحت سلطه خود گرفته و مانع از پیشرفتشان شدند ، اكنون كه رفته رفته آن تسلط در حال محو شدن است ما شاهد پیشرفت چشمگیر زنان هستیم و از نظر بنده این جای بسی خوشحالی و خوشبختیست .
بنده شما را مردسالار نخواندم ، خیلی كلی مطرح كردم . ولی بیشعور و نفهم دانستن كسانی كه در تمام تاریخ تا همین چند ده سال پیش به جز كلفتی چاره ای جز مرگ نداشتند بی انصافیست .
Russell نوشته: باز هم میگویم دیدگاه افراطی دراینباره دیدگاه مخالف ماست که میگوید تفاوت مردان و زنان تنها القای جامعه است و همینطور بار اثبات این ادعاهای خارق العاده هم بدوش مدعیان آنست نه عکس آن،ما اگر میخواهیم تصمیم اخلاقی دراینباره بگیریم باید با دید واقع بینانه باشد و هوشیارانه وگرنه با پمپاژ ایده های یک بخش فمینیستها که جنبش فمینیست را بسرقت برده اند و دروغ گفتن درباره اختلاف زن و مرد کمکی به زنان نکرده ایم.تنها زندگی زنان و مردان را با نگفتن حقیقت خرابتر کرده ایم و بجای حل تضادهای احتمالی صورت مساله را انکار میکنیم.
اینجا همه قبول داریم که گرایش متفاوت به سکس در زن و مرد داریم و این امروزه یک معضل است.مخصوصا که بچه دار شدن و خانواده هم گزینه ای اختیاری شده.خوب حالا ناز کردن دخترها اینجا برای چیزی که هر دو طرف از آن لذت میبرند از نظر پسرها نامنطقیست و باید تغییر کند.اصلا فرگشت را فراموش کنیم اینجا.دوستان مخالف بفرمایند ایراد و خواست پسرها با مستقل شدن هر دو طرف از نظر مالی و رنگباختن سنتهای بیهوده بجاست یا نه؟
من نمیدانم پیچیده بودن و نافهم بودن یک طرز فکر گویا جدیدا حسن شده،حداقلش این است که بگوییم هر کس نوع فکر خود را دارد،ولی اینکه بگوییم پسرها اینجا نامنطقی و مردسالار هستند و تنها آنها باید خود را تغییر دهند تا مناسب سلیقه زنان بشوند در قرن 21 سخن نااخلاقی و نامنطقیست نه آنچه ما میگوییم.
من متوجه صورت مساله نشدم. آیا آنچه ناز کردن دختران خوانده اید مساله است؟
یکی از چیزهای بسیار دلسرد کننده که من با آن برخورد کردم این است که اگر شما بخواهید به دخترها با احترام رفتار کنید (در ایران) آنها زود فکر میکنند قصد مخ زنی دارید، حتی اگر کاملا برایشان سعی کنید روشن کنید که چنین قصدی نداشتید، من هم با دیدن این رفتار با خود گفتم وقتی این رفتار جای اینکه به انها ارزش دهد فعلا آنها را ممکن است ناراحت کند فعلا بیخیال این ماجرا شدم، این بلایی است که اشاره ای شدن و غیر مستقیم شدن تمامی روابط و ارتباط ها میتواند بر سر یک جامعه بیاورد که البته دلیلش هم مشخص است.
من وقتی دخترهای تحصیل کرده و دانشگاه رفته رو با دخترهای الاف و بیسواد مقایسه میکنم خیلی فرق میبینم. مخصوصا دخترهای فنی مهندسی یا پزشکی یا وکالت. از نظر هوش و فهم و شعور با پسرها تفاوتی ندارند اما از نظر عاطفی به نظرم سواد درش نقش کمی داره. چون سیستم ساده باوری یا بعبارتی مخ زدن همشون یکسانه و از نظر احساسی فرقی با هم ندارند.
اما همین تحصیل و کار خیلی باعث پیشرفتشون شده. فکر میکنم به همین خاطر هم هست که حکومت اینقدر با تحصیل دخترها مخالفت میکنه.
Reactor نوشته: فکر میکنم به همین خاطر هم هست که حکومت اینقدر با تحصیل دخترها مخالفت میکنه.
و واکنش زنان چیست؟ وقتی این را به آگاهیشان می رسانیم و به اعتراض دعوتشان می کنیم!؟
تنها شاید از اینکه شانس یافتن شوهر برایشان کاهش یافته افسوس بخورند؛ نه به خاطر دانش و تخصص.
در این سرزمین مردم در سیستم حاکم حل شده اند و در آن زنان به خوبی و بهتر از مردان با در حاشیه بودنشان و تطبیق پذیریشان نقش آفرینی می کنند!
Kaveh نوشته: من متوجه صورت مساله نشدم. آیا آنچه ناز کردن دختران خوانده اید مساله است؟

آری، این ناز کردن امروز بی‌پشتوانه است:

Mehrbod نوشته: از دید طبیعت و فرگشت مردها بویژه در گذشته دورانداختنی بوده و زنها باارزش به شمار میرفته‌اند.

روی هم رفته هم گزینش همیشه و همواره با زن بوده، برای نمونه اگر شما یک مرد باشید برای اینکه ژن خودتان
را به زادمان دیگر برسانید کمابیش تنها یک راه دارید و آنهم اینکه یک زن از شما خوشش بیاید و بخواهد از شما بچه‌دار شود.

زنها ولی هتا زشت‌ترین آنها هم شانس باردار شدن را دارند و میتوانند هر زمان که خواستند بچه‌دار شوند.



پس در گذشته دور که کاندوم و قرص پاد‌بارداری و .. نبود فرگشت کار خود را درست انجام داده، چرا که اگر یک دختر میخواست با هر
پسری که از راه میرسید بخوابد، ناچار هم به بچه میانجامید چون راه پیشگیری نبود. از همینرو زنها به هوتاد (کیفیت) بسیار بیشتر از
چندتاد (کمیت) اهمیت میدهند، به گفته دیگر در زندگی میکوشند تنها و تنها با مردانی همخوابگی کنند که از همه سرتر و بهتر باشند.


هر آینه، امروز ولی گفتیم این داستان‌ها را دیگر نداریم، چرا که قرص پادبارداری هست و کاندوم فت و فراوان و "سکس -> بچه" دیگر نداریم.
برای همین رفتار دخترها (ناز کردن، خودبرتربینی) و ... بسیار نامنطقی و آزاردهنده به شمار میرود و میشود همان «باگ فرگشتیک» که گفته شد.



مانند این میماند که شما از کسی برای یک کار تجاری که سود دوسویه دارد درخواست همکاری کنید، ولی
بجای کمک برای شما ناز کند که نه من بهتر هستم و باید سهم بیشتری داشته باشم، هنگامیکه در واقعیت بهتر نباشد.
Rationalism Ideology نوشته: و واکنش زنان چیست؟ وقتی این را به آگاهیشان می رسانیم و به اعتراض دعوتشان می کنیم!؟
تنها شاید از اینکه شانس یافتن شوهر برایشان کاهش یافته افسوس بخورند؛ نه به خاطر دانش و تخصص

واکنش زن ها جز این چیزی که ما بهش میگیم رفتار احمقانه نخواهد بود. دلیلی هم نداره ما بخواهیم حقوق اون هارو بهشون گوشزد کنیم. مگه ما وکیلیم اون ها هم مجرم؟ هر کسی اگر گرفتن حقش براش مهم باشه خودش میره دنبال حقش. بنده و شما هم خامنه ای نیستیم که حق این هارو خورده باشیم یا با اظهار نظر بتونیم جایی اثر گذار باشیم. این که بعضی از زن های ما هم بدبختن بخاطر شخصیت ضعیف خودشونه. وگرنه من و شما بیایم یک دنیا هم حرص بخوریم و شبانه روز با این ها درباره ی حقوقشون گفتگو کنیم فقط در نظر اون ها داریم خودمون رو در شکل "اسگل" جا میزنیم که بهمون بخندن.
حتی ممکنه بعضی شون از نیت پاک ما سوءاستفاده کنن و ازمون کلاه برداری هم بکنن! من این موارد رو نشنیدم به عینه دقیقا دیدم!
بهترین راهی که میشه زن هارو عاقل کرد از طریق جلوه های بصریه که در چشم و گوش نمود داره. مثل چیزهای باکلاس و مُد و فَشِن و فیلم و سریال و ...
بقیه ی کارها در نظر زن ها مثل دلقک بازی میمونه.
شما هم خودت رو سر این قضیه ناراحت نکن. منطقا قربانی و مقصر باید ناراحت باشن.



Rationalism Ideology نوشته: در این سرزمین مردم در سیستم حاکم حل شده اند و در آن زنان به خوبی و بهتر از مردان با در حاشیه بودنشان و تطبیق پذیریشان نقش آفرینی می کنند!

من اصلا موافق جدا کردن مردم ایران با مردم جاهای دیگر نیستم. این سرزمین با سرزمین های دیگر هیچ فرقی ندارد. یک عده مردم هستند که دارند از سنت به مدرنیته گذار میکنند. دلیل اینکه اینقدر دیر راه افتادند هم مشخصه فاکتور دین و موقعیت جغرافیایی و حماقت شاهان پیشین و غیره بوده.
در مورد زنان بگم اون ها توسط خودشون و سیستم احمق نگه داشته شدند. زن های ما هم نادان نگه داشته شدند پس در خوش بینانه ترین حالت تازه "فقط اکثرشون" احمقن. ولی این احمق بودن طبق ادعای اسلام بخاطر ذات زنانه نیست. مردهای بیسواد هم به همون نسبت گاو و نفهم هستند.
به نظر من اگر امکانات مساوی با مردان داشته باشن از مردها در فایده و کار و زندگی چیزی کمتر نیستند.
این هم در راستای نگرشی پیرامون جنس ''زن'' - صفحه 23

21


دختر : عزیزم ، این مانتو که پوشیدم بهم میاد؟
پسر : عزیــــــــــــــــــــــــزم ...خیلی بهت میااااد ..واقعا قشنگه!
دختر : اصلنشم نمیاد ،چاق نشونم میده!
پسر : ولی فکر میکنم میادااا ...چاق هم نشون نمیده!
دختر : با من بحث نکـــــــــــــــن ..میگم چاق نشون میده!
... پسر : باااااااااااااااشه ، چاق نشون میده اصلا!
دختر : چاق خودتی ...!!
پسر : ای بابا ، مگه من گفتم چاقی ..!
دختر : اصلا دیگه ازت نظر نمی
پرسم ...!
پسر : نپُرس ... والا ، بهتر!
دختر : کصاااافط ! میبینی چطور داری با من حرف میزنی؟ Sad
پسر : فدات بشم ، قربونت برم ، عزیز دلم ، تو بگو من چی کار کنم ؟! هر چی تو بگی ..!
دختر : هیچی ، دیگه نظر نده ...! باشه ؟!
پسر : باشه عزیزم ، چشم!
دختر : خیـــــــــــــــــلی بیشووووووری ..!
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39