به گمانم مذهبیا منطقشون از شما بیشتر باشه. چون معتقدند زنان ناقص العقل هستند و به همین دلیل استحقاق شرایط اجتماعی برابر رو هم ندارند چون تواناییشو ندارن. و میگن باید حقوقی در حد تواناییشون بهشون داد.و و شماها معتقدید زنان ناقص العق هستند با اینحال بهتره ریسک کنیم و و حقوق برابری رو بهشون بدیم. چطور معتقدید وقتی کسی توانایی انجام کاری رو نداره کاری فراتر از تواناییش رو بهشون بسپرید؟
shirin نوشته: خب اینکه انسانهای معلول چون سالم نیستند حق حیات ندارن یه تفکر فاشیستی هست. شما میتونی بگی کلا تمام موجودات دیگه هم چون مثل انسان نیستند حق حیات ندارن.
فاشیستی هست یا نیست مهم نیست، اینجا مهم اینست که بنا بر پیش فرض شما که "حقوق قانونی برابر تنها میتواند به انسانهای برابر تعلق گیرد" صلب حق حیات معلولان کاملا موجه میشود.
shirin نوشته: راسل تا حالا چند تا معلول ذهنی سراغ داری که خواسته باشه مدیر جایی بشه یا قاضی بشه یا رئیس جمهور بشه بهش گفته باشن چون معلولی نمیتونی و اعتراض کرده باشه؟
والا معلول معترض که بسیار است شما حرفهای عجیبی دراینمورد میزنید حقیقتا،ولی اگر یک معلول ذهنی یا جسمی توان انجام وضایف یک رئیس جمهور را داشته باشد چرا نباید بتواند رئیس جمهور شود،همانطور که بسیاری انسانهای نرمال هم توان انجام وظایف یک رئیس جمهور را ندارند؟
Ouroboros نوشته: من همانطورکه پیشتر در این جستار گفتم گمان میکنم «واقعیت غلط است»، و باید تا هنگامی که آن را با گسترش و همگانی کردن خودآگاهی تغییر ندادهایم، از بیان شدنش در جایگاه حقیقت جلوگیری بکنیم.
و اگر واقعیت آنچه ما میخواستیم نبود؟
shirin نوشته: به گمانم مذهبیا منطقشون از شما بیشتر باشه. چون معتقدند زنان ناقص العقل هستند و به همین دلیل استحقاق شرایط اجتماعی برابر رو هم ندارند چون تواناییشو ندارن. و میگن باید حقوقی در حد تواناییشون بهشون داد.و و شماها معتقدید زنان ناقص العق هستند با اینحال بهتره ریسک کنیم و و حقوق برابری رو بهشون بدیم. چطور معتقدید وقتی کسی توانایی انجام کاری رو نداره کاری فراتر از تواناییش رو بهشون بسپرید؟
این دیگر گذاشتن خرف در دهان ماست،ما گفتیم انسانها لازم نیست برابر یا قابل جایگزینی با یکدیگر باشند تا دادن حقوق قانونی برابر اخلاقی باشد.
مذهبیون هم در واقع استدلالشان(؟) این نیست که زنان ناقص العقل پس حقوق برابر نباید داشته باشند،این بخشی از توجیهشان است،استدلال اصلی آنها اینست که خدا گفته حقوق مردان بیش از زنان باشد و خدا گفته زنان ناقص العقل هستند پس هر دو مورد درست است و خدا گفته همینیست که هست !!
فکر کنم حرفهای شما بسیار عجیبتر باشه. داری بحث رو بسیار غیرمنطقی پیش میبری. ما در مورد حق حیات حرف نمیزنیم. در مورد حق برابر حرف مزنیم. یه معلول ذهنی که بتونه از پس انجام رهبری یه جامعه بربیاد دیگه معلول ذهنی نیست. نمیدونم تعریفت از معلول ذهنی چیه. ولی من تا حالا معلول ذهنی که بتونه مثل یه آدم سالم فکر و رفتار کنه ندیدم. شاید معلولهای ذهنی شما با ما فرق دارن. یه معلول جسمی هم که در ناحیه دو پا معلول هست هم نمیخواد تو مسابقه ی دویی شرکت کنه که باید با افراد سالم رقابت کنه. چون از قبل میدونه رقابت بیهوده و نابرابری هست. چون شما حرف زدنتون به سفسطه کردن کشیده شده من دیگه ادامه نمیدم.
Mehrbod نوشته: و اگر واقعیت آنچه ما میخواستیم نبود؟
باید آنرا تغییر بدهیم. روزگاری تغییر جنسیت برای ترنسکشوالها رویا بود، امروز چنان نیست. در آینده ما میتوانیم هر جای واقعیت را که ایراد دارد دگرگون بکنیم، همچون میرایی انسان را، که گفتگوهایی پیرامون آن داشتهایم.
shirin نوشته: فکر کنم حرفهای شما بسیار عجیبتر باشه. داری بحث رو بسیار غیرمنطقی پیش میبری. ما در مورد حق حیات حرف نمیزنیم. در مورد حق برابر حرف مزنیم. یه معلول ذهنی که بتونه از پس انجام رهبری یه جامعه بربیاد دیگه معلول ذهنی نیست. نمیدونم تعریفت از معلول ذهنی چیه. ولی من تا حالا معلول ذهنی که بتونه مثل یه آدم سالم فکر و رفتار کنه ندیدم. شاید معلولهای ذهنی شما با ما فرق دارن. چون شما حرف زدن به سفسطه کردن کشیده شده من دیگه ادامه نمیدم.
خوب حقوق جمع حق است،ما یکی از حقوق را که حق حیات است گرفتیم تا متوجه شوید لازم نیست همه انسانها قابل جایگزینی با یکدیگر باشند تا حق قانونی برابر داشته باشند.همچنین ما نگفتیم زنان ناقص العقل هستند.
معلول ذهنی نابغه که زیاد داشته ایم،خود انیشتین هم تا حدود زیادی آنرمال بود.معلولان ذهنی با توانایی های فوق العاده هم کم نیستند و من دلیلی نمیبینم چرا باید جلوی شکوفاییشان را گرفت.
ادامه بحث هم میل خودتان است شیرین بانو،ما خوشحال میشویم شما هم در بحث شرکت داشته باشید
Alice نوشته: مثلن چه موضوع هایی ؟
یعنی هیج دختری در این موضوعات چیزی سر در نمیاورد ؟
باز هم
بیشتر شد
هیچ که
خوشبختانه چیزهایی که من گرایش دارم بسیارند و همواره چیزی هست که هنباز میان دختران بیابم، ولی در این چیزها دخترها سر در نمیاورند:
رایانه: کمابیش هیچی نمیدانند، هتا زمانیکه رشته دانشگاهیاشان است.
[indent]برنامهریزی: کمابیش 100 درسد نرمافزارهای کاربردی بدست پسرها نوشته میشوند!
فلسفه: دوستانِ دختری که فلسفه میخواندند من داشتهام، ولی همچنان چیز درخوری نداشتهاند و یک چیزی در مایههای توتیوار خواندن همان چرندیات گنگ هگل و ..
مزداهیک (ریاضی): دخترهای بسیار بسیار کمی میابیم که از مزداهیک براستی سر در بیاورند.
فرنود رایانش (compute) کردن نیست، که دریافت مزداهیک در جایگاه شیوهای برای اندیشیدن و نگرش به جهان.
ژنتیک: در این زمینه هر از گاهی دخترانی میبینیم، ولی باز شمارشان بسیار بسیار کمتر از پسرها است.
فرگشت: ما چندین و چند ساله میکوشیم بگوییم پشتوانه «ناز کردن» چیست، ولی هنوز دختری ندیدهایم این را بپذیرد!
فیزیک: گمان نمیکنم شما یک دختر ببینید که بتوانید درباره فیزیک کوانتومی سخنی به او بگویید! چیزهای آهنجیده گویا هیچ خواستاری ندارند میان دختران.
همبودشناسی (sociology): کمتر دختری میبینید که از سازوکار همبود سر در بیاورد، جهان برای بیشتر زنان گویا در fashion و جایگاه همبودین شخص نهفته و بس!
...
[/indent]
روی هم رفته برخی از رشتههای بالا از دید ارزشهای آدمی والا هستند (فلسفه، همبودشناسی، ژنتیک، فرگشت، مزداهیک، ..) برخی هم تنها گرایشهای من هستند (فیزیک، برنامهریزی، رایانه، ..).
فراموش نشود، در هر زمینهای شما بگردید چندتایی دختر میابید، نکته در آمار و شمار این دختران و رویکرد هماگ (کلی) دختران در برابر پسران در جهان است.
Nocturne نوشته: به نظر من این موضوع به پیچیدگی که دوستان اشاره میکنند نیست، تنها کاری که لازم است بشود این است که زنها قدرت اقتصادی و و استقلال پیدا کنند، من از خودم میپرسم چرا به طور مثال زن ها مخصوصا در جامعه ی ایران انقدر به ظاهر خود حساسیت دارند؟ دلیلش چیست؟ چیزی که به ذهنم میرسد این است که خیلی از زنها منافع خودشان را در پیدا کردن یک شوهر مناسب میبینند و برای این کار دست به این کارها میزنند، وقتی به زن ها استقلال و توانایی مالی پیدا کنند و به هیچکس وابسته نباشند، خوب با خود میگویند خوب من فلان عیب ظاهری را دارم که دارم، اگر من را زیبا میبینی با من باش و اگر نمیبینی هری، البته خوب اینکه مسیری درست شود که زن ها بتوانند به این استقلال ذکر شده برسند این است که ارزشهایی پوچی که در خانواده ها از بچگی به آنها تحمیل میشود تغییر کند ولی من بیشتر ان را یک مسئله ی مرتبط با قدرت داشتن میبینم، وقتی یک زن تنها قدرتی که در خود میبیند قدرت سکس باشند، خوب مجبور است از تنها قدرتی که دارد استفاده کند که به چیزهایی که دوستان گفتند منتهی میشود، وقتی زن ها قدرت اقتصادی پیدا کنند کمتر از قدرت سکس استفاده خواهند کرد.
در غرب از دید دستمزد زنان بسیار به مردان نزدیکند، ولی همچنان «ناز کردن» را دنبال میکنند، تنها یک خوردهای
کمتر ناز میکنند آنهم از روی رقابت بیشتر و همچنین کارکرد رسانهها است و پیوندی به دستمزد و استقلال ندارد.
البته مهربد جان بگمانم دخترها بیشتر به بیولوژی و جامعه شناسی علاقه داشته اند از دید گرایش آکادمیک اگر درست خاطرم باشد.