Mehrbod نوشته: این را که باید بتوان با یک مانندسازی رایانشیک در آورد؟
به نگر آن اندازه پیچیده نمیایید که ببینیم اگر چند گروه آدم داشته باشیم و در یکی زاب گونهدوستی باشد و در دیگران نه، در بلند زمان کدام پیروزتر کار میکند.
چند نوشتاری که من یافتم:
من سه تا از لینکهایی که آوردهاید را مطالعه کردم و آنها جملکی در تائید گزینش خویشاوندی و در رد ِ گزینش گروهی هستند.
با وجودی که ایندو شبیه به هم به نظر میآیند، با یکدیگر از بنیاد متفاوتند. در گزینش گروهی مطرح میشود که نوعدوستی در تعارض با نفع شخصی، و به نفع جمع انجام میگیرد. امروزه ما میدانیم که چنین نیست، یعنی هیچ عملی در طبیعت از روی «فداکاری» نیست، و «از خودگذشتگی» یا «نوعدوستی» ولو ظاهرا در تضاد با منافع فرد، دیر یا زود، مستقیم یا غیرمستقیم، خود شخص یا حاملان ژنتیکی مستقیم یا غیرمستقیم او نفع آن را به همان اندازه، یا حتی بیشتر از همان ِ یک عمل خودخواهانه دریافت میکند:
[ATTACH=CONFIG]755[/ATTACH]
یعنی چه خودخواهی، چه نوعدوستی راههایی متفاوت برای رسیدن به هدفی مشترک محسوب میشوند، نه دو سر متضادی که یکدیگر را قطع میکنند. دو نوع رفتار دیگر، یعنی «خصومتورزیدن» و «فداکاری» هر دو به از میان رفتن ژنها تا نزدیکی انقراض کامل میانجامند و اگر اتفاق خاصی نیافتد در همان حد باقی میمانند.
Anarchy نوشته: البته من به مزاح گفتم اون جمله رو گرامی!!
شما اگر برگردید که به زمانی که اسپرم پدر شما و تخمک مادر شما با هم لقاح یافت میبینید هسته های تخمک و اسپرم با هم یکی شده و بعد 46 کرموزوم که حامل ژن های امروز شماست در همان یک سلول تشکیل شد...و بعد سلول ها تقسیم میتوز انجام دادند و ...تا شدید اینی که هستید!!!
غیر از اون هسته اولیه سلول تخم که حاوی DNA بود,سیتوپلاسم و غشای سلولی ای بیش نبودید که در واقع سیتوپلاسم هم همگی متعلق به تخمک بوده و اسپرم سیتوپلاسم چندانی ندارد و در نبود اون DNA شما اصولا تکوین یا حیات پیدا نمیکردید..
پس به گمانم ما همان ژن هایمان باشیم اما امروز به دلیل کارکرد مغزمان گاهی غیر از این فکر میکنیم!!
نه ما همان ژنهایمان نیستیم آنارشی جان!
ژنها چیزی بیشتر از کد یا برنامه برای ساختن و زنده نگه داشتن ما نیستند. ژن را میتوان به یک کُد آغازین یا
Bootstrapping code
همانندی کرد که با روان شدن خود به پدید آمدن زیرساختارهای مغز برای کدهای تراز بالاتر که همان فرایندهای اندیشیدک باشند، میانجامد.
در کنار آن، برنامههای ژنتیکی بنیادینی داریم که مانند directiveها یا بُندستورها در برنامهریزی رایانهای کار
میکنند، این بندستورها برای ما همان رانههای (drive) هایمان هستند، مانند رانه گرسنگی یا رانه جنسی.
این بندستورها درست مانند همجنس رایانهای خود هستند و "همیشه" روان (اجرا) میشوند و ما کنترلی رویشان نداریم؛ برای نمونه کسی نمیتواند با
دم نکشیدن (نفس) خود را بکشد! چرا که پس از کم شدن اکسیژن خون، یک بندستور بسیار کهن آنجا روان شده و ما "وادار" به دم کشیدن میشویم.
Mehrbod نوشته: نه ما همان ژنهایمان نیستیم آنارشی جان!
ژنها چیزی بیشتر از کد یا برنامه برای ساختن و زنده نگه داشتن ما نیستند. ژن را میتوان به یک کُد آغازین یا Bootstrapping code
همانندی کرد که با روان شدن خود به پدید آمدن زیرساختارهای مغز برای کدهای تراز بالاتر که همان فرایندهای اندیشیدک باشند، میانجامد.
در کنار آن، برنامههای ژنتیکی بنیادینی داریم که مانند directiveها یا بُندستورها در برنامهریزی رایانهای کار
میکنند، این بندستورها برای ما همان رانههای (drive) هایمان هستند، مانند رانه گرسنگی یا رانه جنسی.
این بندستورها درست مانند همجنس رایانهای خود هستند و "همیشه" روان (اجرا) میشوند و ما کنترلی رویشان نداریم؛ برای نمونه کسی نمیتواند با
دم نکشیدن (نفس) خود را بکشد! چرا که پس از کم شدن اکسیژن خون، یک بندستور بسیار کهن آنجا روان شده و ما "وادار" به دم کشیدن میشویم.
خب مهربد جان پس شما میگی نه ژن ها ما رو به طور کامل کنترل میکنند نه اینکه ما میتوانیم به طور کامل بر خلاف ژن هامون عمل کنیم،درسته؟
Anarchy نوشته: خب مهربد جان پس شما میگی نه ژن ها ما رو به طور کامل کنترل میکنند نه اینکه ما میتوانیم به طور کامل بر خلاف ژن هامون عمل کنیم،درسته؟
ما در آینده میتوانیم با دستکاری ژنهایمان بر پاد ژنهایمان کار کنیم، ولی امروز چنین فندی در دست نداریم، پس آری: امروز نمیتوان بر پاد ژنهایمان پیش رفت.
ژنها نیز چیزی بیشتر از کد + بُندستورهایی که بالا گفتیم نیستند و روی فرگشت پرپیچ و خم کور نوشته شدهاند و چیزی بیشتر از داتههای یافتیکی (heuristical rules) نیستند:
داتههای یافتیک:
نقدی بر نظریه داروین - فلسفه و منطق - هم میهن
Mehrbod نوشته: دید من همه ارزشهای ما قانونهایی هستند از گونه یافتیک (heuristic). دانسته یا قانونهای یافتیک قانونهایی هستند که با هزینه سنگین رایانش میشوند، ولی به فرآیند فرگزینش (تصمیم گیری) بیاندازه تندا میدهند.
برای نمونه زمانیکه یک بیمار به اتاق اورژانس برده میشود پزشک با پرسش و انجام چند آزمایش ساده و تطابق آنها با یک برگه دستورکار میتواند در کمترین زمان بفهمد که وضعیت بیمار آیا بحرانی است یا نه:
آیا بیمار تبی بالاتر از X دارد؟
اگر آری، آیا بیمار بیماری Y را هم دارد؟
اگر داشت، پس بحرانی است.
…
دانش اینکه "اگر «تب بالاتر از X + بیماری Y» با هم بود وضعیت بیماری بحرانی است" را ما یکبار و با هزینه سنگین آزمایش و آمارگیری گسترده بدست میاوریم، ولی پس از دانستن/یافتن آن دیگر به بازرایانی نیازی نبوده و کمابیش همواره درست کار میکند.
فرگزینهای اخلاقی ما در روند فرگشت نیز همینگونه فرگشتهاند. قانونهایی که در بیشتر زمانها و بیشتر جاها به فرازیست و هوتاد (کیفیت) بالاتر زندگی انجامیدهاند در ریخت خویشکاری اخلاقی (وظیفه اخلاقی) و وژدان در ما نهادینه شدهاند، اگر چه ما همواره چرایی بودن آنها و احساسهای خود را نفهمیم، ولی بیگمان آنجا هستند چراکه در گذشته کاربرد حیاتی داشتهاند.
پس یک مرزمندی کدری میان تواناییهای ما در کنترل کردن خودمان هست و برخی چیزها نیز بروشنی فرای کنترل ما میروند. نمونه اینکه کسی نمیتواند رانه جنسی را بخاموشاند
یا اینکه از "عاشق شدن" خودش پیشگیری کند، چرا که این رانهها بسیار توانمند هستند و اگر نیاکان ما عاشق نمیشدند و در کنار یکدیگر نمیماندند ما اینجا نبودیم، پس نمیتوان این دسته از انگیزشها را فروپیچاند (override).
مزدک هم یک همانندیای میکرد که خودآگاهی ما مانند یک وزیر خردمند در برابر یک پادشاه کودن (ژن) است که تواناییهای اندک و مرزمندی در کنترل و بهکرد رفتارها دارد و بس!
Does that answer to your questien?
کار خدا را به خود او واگذار کن
خدایی که علیم، قدیر، حکیم، مدیر، و ................ خطا نمی کند.
تو رسم بندگی خود را به جا آر.
بدون وجود خدا موجودی به نام انسان وجود خارجی ندارد؛ یکی از حیوانات جنگل طبیعت با صفاتی خاص مثلا وزن مغز بیشتر و ...
پس اگر فرض را بر بیخدایی گذاشتیم دیگر نگران اخلاقی و غیر اخلاقی بودن رفتار خود نباشیم و دم را غنیمت شمرده و مشغول چریدن شویم.
پانصد سال دیگر تنها تعداد محدودی از ما جزئی از تاریخ هستیم همین و دیگر هیچ !
کوشا نوشته: کار خدا را به خود او واگذار کن
خدایی که علیم، قدیر، حکیم، مدیر، و ................ خطا نمی کند.
تو رسم بندگی خود را به جا آر.
بدون وجود خدا موجودی به نام انسان وجود خارجی ندارد؛ یکی از حیوانات جنگل طبیعت با صفاتی خاص مثلا وزن مغز بیشتر و ...
پس اگر فرض را بر بیخدایی گذاشتیم دیگر نگران اخلاقی و غیر اخلاقی بودن رفتار خود نباشیم و دم را غنیمت شمرده و مشغول چریدن شویم.
پانصد سال دیگر تنها تعداد محدودی از ما جزئی از تاریخ هستیم همین و دیگر هیچ !
صحبتی در این زمینه دارید این تاپیک ها از پیش موجوده :
پایه اخلاقیات چیست؟
بیخدا و ارزش های اخلاقی
خلاصه ای از گفتگوهای انجام شده در موضوع بیخدایی و ارزش های اخلاقی همراه با ارائه چند مطالعه
لطف کنید هر جایی فیلتون یاد هندستون نیوفته و کمی قبلش جستجو کنید !!
کوشا نوشته: مباحثی از این دست یک تغار ماست و یک کاسه شیره است برای ماست مالی کردن و شیر بر سر مالیدن.
در زمان اکنون چه فرقی می کند پادشاهانی که هزاران زن را در حرامسرای خویش گرد آورده و آنها را سیر چریده اند، کارشان اخلاقی بوده یا نبوده؟ !
شیره رو که شما و امثال شما قرن هاست سر ملت میمالند برای کسب منافع بیشتر !! به هر حال تذکری دادم که اگر علاقه به بحث در این زمینه دارید ، به تاپیک مخصوص خودش مراجعه کنید.
Anarchy نوشته: شیره رو که شما و امثال شما قرن هاست سر ملت میمالند برای کسب منافع بیشتر !!
چه اشکالی دارد !
جنگل است دیگر، باید طبق اصل تنازع بقاء عمل کرد ! منفعت هر چه بیشتر بهتر
نقل قول:به هر حال تذکری دادم که اگر علاقه به بحث در این زمینه دارید ، به تاپیک مخصوص خودش مراجعه کنید.
شما فرض کن من یک حرفه ای تمام عیار در این زمینه هستم و مباحثی از این دست را بارها مرور کرده ام.
کوشا نوشته: در زمان اکنون چه فرقی می کند پادشاهانی که هزاران زن را در حرامسرای خویش گرد آورده و آنها را سیر چریده اند، کارشان اخلاقی بوده یا نبوده؟ !
بسیار هم به درد ما می خورد اینکه محمد با یک حرمسرا زن چریده!
یکی از بهترین ابزار های ما برای نشان دادن گند بودن اسلام است!
•