Philo نوشته: البته عزیز در سخن شما سفسطه ای هست، و آن اینکه شما من را با ژنم مساوی گرفته اید، من حامل ژنم هستم نه خودش، وقتی من نباشم گور بابای ژنم، بذار هر بلایی میخواد سرش بیاد.
البته من به مزاح گفتم اون جمله رو گرامی!!
شما اگر برگردید که به زمانی که اسپرم پدر شما و تخمک مادر شما با هم لقاح یافت میبینید هسته های تخمک و اسپرم با هم یکی شده و بعد 46 کرموزوم که حامل ژن های امروز شماست در همان یک سلول تشکیل شد...و بعد سلول ها تقسیم میتوز انجام دادند و ...تا شدید اینی که هستید!!!
غیر از اون هسته اولیه سلول تخم که حاوی DNA بود,سیتوپلاسم و غشای سلولی ای بیش نبودید که در واقع سیتوپلاسم هم همگی متعلق به تخمک بوده و اسپرم سیتوپلاسم چندانی ندارد و در نبود اون DNA شما اصولا تکوین یا حیات پیدا نمیکردید..
پس به گمانم ما همان ژن هایمان باشیم اما امروز به دلیل کارکرد مغزمان گاهی غیر از این فکر میکنیم!!
البته این دوستمون بیراه هم نمیگه.از این نظر که موضع ما نسبت به دیگران پس از مرگ ما چیه.
البته من فکر میکنم بچه دار شدن چیز لذتبخشیه و خودش محرک داره در خودش،اما از نظر احساس ما نسبت به آیندگان هم ببینیم ما همینطور که برای اطرافیانمون بعد از مزگ خودمون حساس هستیم و به سرنوشت اونها اهمیت میدیم چرا نباید نسبت به آیندگان و چرخه حیات اهمیت ندیم؟
خود ما مگر بخاطر ادامه همین چرخه بوجود نیامدیم؟چرا نباید این فرصت رو به بقیه هم بدیم؟البته اینجا سوال اخلاقی هست،بعضی مواقع خود بدنیا آوردن کودکان میتواند نااخلاقی باشه،مثل کودکان ناقص با نقص ژنتیکی و...
فردریش نیچه بچه دار شدن رو خوب نمیدونه ولی بشرطی که یکسری پارامترها درش رعایت بشه اون رو واجب و یک جور وظیفه به گردن شخص میدونه که حتما باید انجام بشه.
نیچه میگه: وقتی تونستی کسی رو بوجود بیاری که از هر جهت از خودت بهتر باشه اون موقع وقتشه!
آنارشی عزیز ما نمیخواهیم اینجا با کلمات بازی کنیم، به هر حال فیلو (که یک سیستم، یا مجموعه ای از سلول ها، یا مجموعه ای از ذرات مادی، یا هر چه هست) به هر دلیلی یا علتی، می اندیشد که: من برایم صرف ندارد که بچه دار شوم که ژنم در طبیعت باقی بماند. یا این سیستم می اندیشد که برایش مهم نیست که وقتی از کار افتاد، چه بلایی سر عناصر سازنده اش می آید.
از یاد نبریم: یک سیستم با عناصر سازنده اش مساوی نیست
Philo نوشته: آنارشی عزیز ما نمیخواهیم اینجا با کلمات بازی کنیم، به هر حال فیلو (که یک سیستم، یا مجموعه ای از سلول ها، یا مجموعه ای از ذرات مادی، یا هر چه هست) به هر دلیلی یا علتی، می اندیشد که: من برایم صرف ندارد که بچه دار شوم که ژنم در طبیعت باقی بماند. یا این سیستم می اندیشد که برایش مهم نیست که وقتی از کار افتاد، چه بلایی سر عناصر سازنده اش می آید.
یعنی شما حقیقتا اگر کودکتان گم شود یا جلوی چشمتان جان بدهد از اینرو که برای نسل آیندتان (آن ژنهای مشترک بین شما و کودک) اهمیت قائل نیستید ولش میکنید تا بمیرد و آن وقت بر اساس سود خود هم عمل کرده اید؟
Russell نوشته: یعنی شما حقیقتا اگر کودکتان گم شود یا جلوی چشمتان جان بدهد از اینرو که برای نسل آیندتان (آن ژنهای مشترک بین شما و کودک) اهمیت قائل نیستید ولش میکنید تا بمیرد و آن وقت بر اساس سود خود هم عمل کرده اید؟
در مسئله ای که من باهاش روبرو هستم کودکی وجود ندارد، شما شرایط جدیدی وارد مسئله کرده اید.
Philo نوشته: در مسئله ای که من باهاش روبرو هستم کودکی وجود ندارد، شما شرایط جدیدی وارد مسئله کرده اید.
قوم و خویش چطور،برادر زاده یا خواهر زاده،دوست؟
رابینسون کروزوئه که نیستید؟!
Russell نوشته: قوم و خویش چطور،برادر زاده یا خواهر زاده،دوست؟ رابینسون کروزوئه که نیستید؟!
خوب من کسی را که بتوانم از مرگ نجات میدهم، یا به دیگران کمک میکنم (کلا سعی میکنم کارهای خوب بکنم)، بفرمایید ببینم از این موضوع چه نتیجه ای میخواهید بگیرید.
Philo نوشته: خوب من کسی را که بتوانم از مرگ نجات میدهم، یا به دیگران کمک میکنم (کلا سعی میکنم کارهای خوب بکنم)، بفرمایید ببینم از این موضوع چه نتیجه ای میخواهید بگیرید.
شما ابتدا گفتید که ژن برایتان مهم نیست.ولی دوست دارید جان بچه ها را نجات دهید.در حالی که این علاقه به حفظ جان کودکان در من و شما علتش همان حفظ ژن است.