حسین نوشته: بعبارت ساده وقتی من میپرسم مگر میشود کسی که از بیخدایی به خداباوری رسیده همچنان برای منافع شخصی خود رفتاری بیخدایانه داشته باشد و این در تضاد با خداباوری است پاسخ شما میشود بله با وعده بهشت و... میشود !
پاسختان را دادم ، نخست اینکه افراد از خداباوری به بیخدایی میرسند .
فرد باسواد هرگز بیسواد نمیشود ! ولی فرد بیسواد باسواد میشود - البته منظور در اینجا این نیست که خداباوران بیسواد هستند ، بلکه هدف نشان دادن این است که خداناباوری یک پله جلو تر از خداباوری است .
به فرض هم که چنین اتفاقی بیوفتد همان طور که پیشتر توضیح دادم وعده های داده شده در خداباوریست که همان هوری و .. بوده .
اگر نمیدانید به طور مشخص در اسلام نامش
تقیه است !
یعنی فرد خداباور برای منافع خود یا اسلام یا ... خود را نامسلمان یا کافر یا بیخدا و ... معرفی میکند .
پس نه تنها هیچ تضادی با آنچه شما فرمودید وجود ندارد ، بلکه راه برای فرد بیخدایی که خداباور شده !!!!!!! باز تر هم میشود برای بی اخلاقی .
چیزی که شما پیشتر فرمودید و مدعی شده بودید با خداباوری در تضاد هستش ، تنها تصور شما از خداباوری هستش ، ولی حقیقت نیست . هر چند هم تصور شما قشنگ و زیبا باشه ولی حقیقت نیست .
در اون مورد به خصوص که شما مثال زدید و فکر میکردید که با خداباوری رفتار شخص در تضاده همان طور که پیشتر گفتم ما دستور دینی به نام تقیه داریم ، یعنی عین خداباوریست و هیچ تضادی با مثالی که شما زدید ندارد .
kourosh_bikhoda نوشته: له، نه در بیخدایی و نه در باخدایی چیزی که شما نوشتید «تضمینی برای رفتار اخلاقی» وجود نداره. بارها اشاره کردم که در هیچ دیدگاهی قید و بندی وجود نداره. یک باخدا هم میتونه قوانین خدا رو به همون طریق که میشه قوانین اجتماعی و وجدان رو دور زد دور بزنه. قبلن گفتم که میشه در باخدایی به بهانه جهاد آدم کشت و مالش رو بلند کرد و سهم آخوند رو داد و این از نظر شما اگرچه برابر با اخلاقه (چرا که مطابق کتاب آسمانیه) ولی از نظر ما اومانیست ها و خردگرایان یک وحشی گری و بی اخلاقیه و ما اینجور افراد رو زندانی میکنیم و از حقوق اجتماعی محرو می کنیم. اینه که اگر سپاه صدر اسلام و پیغمبر الان اگر زندگی می کردند مورد سرزنش و نکوهش قرار می گرفتند و احتمالن هم زندانی میشدند. سعی کنید اینو بفهمید و هی مدام برای من حرف های تکراری نزنید که در بیخدایی قیدی وجود نداره. قید اگر فیزیکی نباشه در هیچ جا وجود نداره جانم. باز قیود روانشناختی خیلی به فیزیک نزدیکترند تا قیود ایدئولوژیکی!
عدم وجود تضمین رفتار اخلاقی در بیخدایی را موافقم . در این مورد اختلاف نظری نداریم .
لطفا بفرمایید اگر یک خداباور مسلمان انسان بیگناهی را کشت چگونه میتواند قوانین الهی را دور بزند ؟! (یادتان باشد منظور من قوانین الهی است نه اجتماعی یا وجدان صرف )
لطفا راه دور زدن را براساس مراجع رسمی نشان دهید و نه تخیلات ! مثلا میتوانید از سایت رسمی یکی از مراجع بپرسید ! صریحا بگویید "من یک مسلمانم و یک بیگناه را کشتم .حال چکار کنم تا از عذاب الهی در امان باشم ؟"
kourosh_bikhoda نوشته: من فکر کنم براتون استدلال کردم که اختیار مطلق اصلن نمیتونه وجود داشته باشه. بنابر این اون افراد بیخدای نسبتن فراوان همان حرف من رو تایید می کنند. این ربطی به مادیگرایی هم نداره. در ضمن مادیگرایی امروزه تقریبن ورافتاده جانم. اینها مال فلسفه اسلامی و ملاصدرا و ابن سینا و عهد باستانه که شما استفاده می کنید.
البته این مربوط به این جستار نیست اما اگر خواستید در همین جستار یا جستاری دیگر نشان دهید که چه تفاوتی از لحاظ معنا بین مادیگرایی گفته شده در فلسفه اسلامی با مادیگرایی موجود وجود دارد ؟
توضیح اینکه منظور من تفاوت معنای بین این دو است و نه اینکه از چه ابزاری برای انکار خدا استفاده میشود ! حتما میدانید حداقل از 2500 سال پیش فلاسفه بیخدا وجود داشتند و حالا هم وجود دارند .به نظر من تفاوت آنها فقط در ابزار انکار خداست ! امروزه از ابزاری مانند فرگشت برای انکار استفاده میشود (که حتی خود داروین از آن چنین استفاده ای نکرد ) و قبلا از ابزاری دیگر .
sonixax نوشته: پاسختان را دادم ، نخست اینکه افراد از خداباوری به بیخدایی میرسند .
فرد باسواد هرگز بیسواد نمیشود ! ولی فرد بیسواد باسواد میشود - البته منظور در اینجا این نیست که خداباوران بیسواد هستند ، بلکه هدف نشان دادن این است که خداناباوری یک پله جلو تر از خداباوری است .
به فرض هم که چنین اتفاقی بیوفتد همان طور که پیشتر توضیح دادم وعده های داده شده در خداباوریست که همان هوری و .. بوده .
اگر نمیدانید به طور مشخص در اسلام نامش تقیه است !
یعنی فرد خداباور برای منافع خود یا اسلام یا ... خود را نامسلمان یا کافر یا بیخدا و ... معرفی میکند .
پس نه تنها هیچ تضادی با آنچه شما فرمودید وجود ندارد ، بلکه راه برای فرد بیخدایی که خداباور شده !!!!!!! باز تر هم میشود برای بی اخلاقی .
چیزی که شما پیشتر فرمودید و مدعی شده بودید با خداباوری در تضاد هستش ، تنها تصور شما از خداباوری هستش ، ولی حقیقت نیست . هر چند هم تصور شما قشنگ و زیبا باشه ولی حقیقت نیست .
در اون مورد به خصوص که شما مثال زدید و فکر میکردید که با خداباوری رفتار شخص در تضاده همان طور که پیشتر گفتم ما دستور دینی به نام تقیه داریم ، یعنی عین خداباوریست و هیچ تضادی با مثالی که شما زدید ندارد .
لطفا در مورد جلوتر بودن بیخدایی یا با خدایی اظهار نظر نکنید و داوری را به خوانندگان بسپارید .
آیا شما میتوانید بفرمایید که تقیه برای چه هدفی است و حدود آن چیست .؟!
توضیح آنکه اگر من از خداباوری به بیخدایی برسم میتوانم براساس منافع شخصی خود شدیدا تظاهر به خداباوری کنم تا منافع مادی خود را تامین کنم. این تظاهر و تلاش برای تامین حداکثری منافع خود در دیدگاه مادیگرایی هیچ حد وحدودی ندارد (اگر دارد شما نشان دهید !)و در تعارض با مادیگرایی نیست اما
در صورت دیگر من از بیخدایی میتوانم به خداباوری برسم . در اینصورت بفرمایید در چه شرایطی میتوانم تقیه کنم و این تقیه حرام (مستوجب عذاب الهی ) نباشد !؟ برای مثال میتوانید انواع تقیه را در این
لینک (پایین صفحه )ببینید .
حسین نوشته: لطفا بفرمایید اگر یک خداباور مسلمان انسان بیگناهی را کشت چگونه میتواند قوانین الهی را دور بزند ؟! (یادتان باشد منظور من قوانین الهی است نه اجتماعی یا وجدان صرف )
لطفا راه دور زدن را براساس مراجع رسمی نشان دهید و نه تخیلات ! مثلا میتوانید از سایت رسمی یکی از مراجع بپرسید ! صریحا بگویید "من یک مسلمانم و یک بیگناه را کشتم .حال چکار کنم تا از عذاب الهی در امان باشم ؟"
بله بله شما درست میگید.
حسین نوشته: البته این مربوط به این جستار نیست اما اگر خواستید در همین جستار یا جستاری دیگر نشان دهید که چه تفاوتی از لحاظ معنا بین مادیگرایی گفته شده در فلسفه اسلامی با مادیگرایی موجود وجود دارد ؟
توضیح اینکه منظور من تفاوت معنای بین این دو است و نه اینکه از چه ابزاری برای انکار خدا استفاده میشود ! حتما میدانید حداقل از 2500 سال پیش فلاسفه بیخدا وجود داشتند و حالا هم وجود دارند .به نظر من تفاوت آنها فقط در ابزار انکار خداست ! امروزه از ابزاری مانند فرگشت برای انکار استفاده میشود (که حتی خود داروین از آن چنین استفاده ای نکرد ) و قبلا از ابزاری دیگر .
مدتهاست مادیگرایی مرده. ولی خب چون شماها با فلسفه کهنه و قدیمی آشنا هستید (اونهم تازه تا حدی) ازین خبر ندارید. طبیعت گرایی چیزیه که شما باید بهش بتازید جانم.
kourosh_bikhoda نوشته: بله بله شما درست میگید.
آقا کوروش جسارتا اینبار من نمیدانم که با جمله فوق مرا انداختید یا قبول کردید که در جهان بینی خداباوری که دارای قیامت هست نمیتوان قوانین الهی را دور زد ! در حالیکه دور زدن قوانین اجتماعی یا ندای وجدان (که تنها منابع تصحیح رفتاری در جهان بینی مادی هستند ) قابل دور زدن هستند !اما نکته جالبتر قضیه آنستکه دور زدن قوانین اجتماعی یا سرکوب ندای وجدان تضادی با مادیگرایی ندارد یعنی من هم میتوان بیخدا باشم و هم خلافکار ! اما خلافکاری در جهان بینی الهی موجب طرد فرد از آن جهان بینی میشود بعبارتی امکان ندارد هم خداباور باشد و هم خلافکار (حداقل خلاف از نظر خود فرد )
و برای همین وقتی فرمودید که قوانین الهی را هم میشود دور زد من فقط این پرسش را و راه حل عملی را بیان کردم .
لطفا بفرمایید اگر یک خداباور مسلمان انسان بیگناهی را کشت چگونه میتواند قوانین الهی را دور بزند ؟! (یادتان باشد منظور من قوانین الهی است نه اجتماعی یا وجدان صرف )
لطفا راه دور زدن را براساس مراجع رسمی نشان دهید و نه تخیلات ! مثلا میتوانید از سایت رسمی یکی از مراجع بپرسید ! صریحا بگویید "من یک مسلمانم و یک بیگناه را کشتم .حال چکار کنم تا از عذاب الهی در امان باشم ؟"
کوروش گرامی همه اینها که گفتم تکراری بود میبخشید اما چون فکر کردم بدلیل عدم گفتار درست از سوی من ,مرا دست انداختید دوباره گفته های قبلی را باه صورت دیگری تکرار کردم !
kourosh_bikhoda نوشته: مدتهاست مادیگرایی مرده. ولی خب چون شماها با فلسفه کهنه و قدیمی آشنا هستید (اونهم تازه تا حدی) ازین خبر ندارید. طبیعت گرایی چیزیه که شما باید بهش بتازید جانم.
خب با این حساب تکلیف شما بیشتر شد
قبلا منتظر مقاله ای فارسی در باره توضیح "اختیار و بیخدایی " بودم حالا باید منتظر مقاله ای در باره توضیح "تفاوت های معنایی ماده گرایی و طبیعت گرایی "
باشم !
راستش من فکر نمیکنم اینها تفاوت اساسی باهم داشته باشند و تنها عناوین متفاوت یک نوع تفکر هستند .
حسین نوشته: آقا کوروش جسارتا اینبار من نمیدانم که با جمله فوق مرا انداختید یا قبول کردید که در جهان بینی خداباوری که دارای قیامت هست نمیتوان قوانین الهی را دور زد ! در حالیکه دور زدن قوانین اجتماعی یا ندای وجدان (که تنها منابع تصحیح رفتاری در جهان بینی مادی هستند ) قابل دور زدن هستند !اما نکته جالبتر قضیه آنستکه دور زدن قوانین اجتماعی یا سرکوب ندای وجدان تضادی با مادیگرایی ندارد یعنی من هم میتوان بیخدا باشم و هم خلافکار ! اما خلافکاری در جهان بینی الهی موجب طرد فرد از آن جهان بینی میشود بعبارتی امکان ندارد هم خداباور باشد و هم خلافکار (حداقل خلاف از نظر خود فرد )
و برای همین وقتی فرمودید که قوانین الهی را هم میشود دور زد من فقط این پرسش را و راه حل عملی را بیان کردم .
لطفا بفرمایید اگر یک خداباور مسلمان انسان بیگناهی را کشت چگونه میتواند قوانین الهی را دور بزند ؟! (یادتان باشد منظور من قوانین الهی است نه اجتماعی یا وجدان صرف )
لطفا راه دور زدن را براساس مراجع رسمی نشان دهید و نه تخیلات ! مثلا میتوانید از سایت رسمی یکی از مراجع بپرسید ! صریحا بگویید "من یک مسلمانم و یک بیگناه را کشتم .حال چکار کنم تا از عذاب الهی در امان باشم ؟"
کوروش گرامی همه اینها که گفتم تکراری بود میبخشید اما چون فکر کردم بدلیل عدم گفتار درست از سوی من ,مرا دست انداختید دوباره گفته های قبلی را باه صورت دیگری تکرار کردم !
اگر آیات عظام برای شما مهمند، مراجعه کنید به رساله های عملیه بخش متعه، تعدد زوجین و سنگسار و این قبیل مراجعه کنید. ولی من بیشتر منظورم آیات مبارکه قرآن هست. جالبه که شما من رو که دارم از قرآن و سنت حرف میزنم به رساله ارجاع میدید! اگر در قرآن از سربریدن و نحوه غارت غیرمسلمان و کتک زدن همسر و اینها صحبت کرده ولی حالا به لطف قانون این مخلوق زیبای بشر که قبلن صحبتش شد آیات عظام شما جرات نمیکنند در رساله هاشون چنین احکامی بنویسند (البته در ایران) این دیگه مشکل خودتونه چون ما استفادمون رو از اون آیات آسمانی میبریم.
حسین نوشته: خب با این حساب تکلیف شما بیشتر شد قبلا منتظر مقاله ای فارسی در باره توضیح "اختیار و بیخدایی " بودم حالا باید منتظر مقاله ای در باره توضیح "تفاوت های معنایی ماده گرایی و طبیعت گرایی "
باشم ! راستش من فکر نمیکنم اینها تفاوت اساسی باهم داشته باشند و تنها عناوین متفاوت یک نوع تفکر هستند .
اختیار دارید. معنی واژگان با هم فرق میکنه. کاربرد واژگان مختلف باعث مهنی دهی های مختلف میشه. ولی مگه طبیعت گرایی در جایی توضیح داده نشده؟ گوگل کنید naturalism و مطالعه کنید. ولی نقدن:
موضوع تفاوت این دو یک مقدار تاریخی است. طبیعت گرایی میفرماید هرچیزی که وجود دارد طبیعی است و در حوزه طبیعت پیرامون قرار دارد. ماده گرایی میفرماید که همه چیز ماده است (البته با تعریف جدید ماده در فلسفه که اثرات ماده مانند انرژی رو هم شامل میشه) و البته اضافه میکنه که غیرماده وجود ندارد. ولی طبیعت گرایی برای مثال احتمال غیرمادی (باز هم ماده در فلسفه جدید) بودن ذهن رو منتفی نمیدونه یعنی معتقده که پدیده هایی غیرمادی میتونند موجود باشند ولی طبیعی هستند و چیزی غیر طبیعی وجود نداره. بطور خلاصه ماده گرایی در حوزه وجود اظهار نظر میکنه و همه وجود رو در ماده خلاصه میکنه، ولی طبیعت گرایی در مورد علل و تاثیرات صحبت میکنه و میگه علت همه چیز در طبیعت هست و هرچه در طبیعت هست طبیعی است!
kourosh_bikhoda نوشته: اگر آیات عظام برای شما مهمند، مراجعه کنید به رساله های عملیه بخش متعه، تعدد زوجین و سنگسار و این قبیل مراجعه کنید. ولی من بیشتر منظورم آیات مبارکه قرآن هست. جالبه که شما من رو که دارم از قرآن و سنت حرف میزنم به رساله ارجاع میدید! اگر در قرآن از سربریدن و نحوه غارت غیرمسلمان و کتک زدن همسر و اینها صحبت کرده ولی حالا به لطف قانون این مخلوق زیبای بشر که قبلن صحبتش شد آیات عظام شما جرات نمیکنند در رساله هاشون چنین احکامی بنویسند (البته در ایران) این دیگه مشکل خودتونه چون ما استفادمون رو از اون آیات آسمانی میبریم.
آقا کوروش لطفا حاشیه نروید . ! من اینجا فعلا در باره " تعریف عمل اخلاقی " صحبتی نکردم که شما از "سربریدن "و غیره صحبت به میان میاورید !.
من تاکنون فقط و فقط به مقایسه دو دیدگاه جهان بینی مادی و الهی در باره" تضمین رفتار اخلاقی "پرداختم .
شما گفتید قوانین الهی را هم مانند قوانین اجتماعی یا ندای وجدان میتوان دور زد و من هم با ارائه سئوالی خواستم چگونگی دور زدن را بفرمایید !
ضمنا شما که از آیات قرآنی به نظر خودتان استفاده میکنید حتما میدانید که در قرآن گفته نشده که نماز چند رکعت است و این از سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گرفته شده که مسلمانان در شبانه روز 17 رکعت نماز واجب میخوانند ! و در حال حاضر هم چه بخواهیم و چه نخواهیم مراجع هستند که بیان کننده احکام اسلامی هستند حال اگر شما خودتان با تفاسیر دل بخواهی خودتان از قرآن فکر میکنید که میشود قوانین الهی را دور زد ! خب مبارک است فقط بدانید این تفاسیر زاییده تخیل خود شماست ! پس خوش باشید با حریف تخیلی خود !
من اینجا به میان بیخدایان آمدم تا براساس تخیل خود در باره باورهای بیخدایان قضاوت نکرده باشم و زندگی با واقعیات را بیشتر دوست دارم . البته از همکاری شما و سایرین هم تشکر میکنم .
حسین نوشته: آقا کوروش لطفا حاشیه نروید . ! من اینجا فعلا در باره " تعریف عمل اخلاقی " صحبتی نکردم که شما از "سربریدن "و غیره صحبت به میان میاورید !.
من تاکنون فقط و فقط به مقایسه دو دیدگاه جهان بینی مادی و الهی در باره" تضمین رفتار اخلاقی "پرداختم .
شما گفتید قوانین الهی را هم مانند قوانین اجتماعی یا ندای وجدان میتوان دور زد و من هم با ارائه سئوالی خواستم چگونگی دور زدن را بفرمایید !
ضمنا شما که از آیات قرآنی به نظر خودتان استفاده میکنید حتما میدانید که در قرآن گفته نشده که نماز چند رکعت است و این از سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گرفته شده که مسلمانان در شبانه روز 17 رکعت نماز واجب میخوانند ! و در حال حاضر هم چه بخواهیم و چه نخواهیم مراجع هستند که بیان کننده احکام اسلامی هستند حال اگر شما خودتان با تفاسیر دل بخواهی خودتان از قرآن فکر میکنید که میشود قوانین الهی را دور زد ! خب مبارک است فقط بدانید این تفاسیر زاییده تخیل خود شماست ! پس خوش باشید با حریف تخیلی خود !
من اینجا به میان بیخدایان آمدم تا براساس تخیل خود در باره باورهای بیخدایان قضاوت نکرده باشم و زندگی با واقعیات را بیشتر دوست دارم . البته از همکاری شما و سایرین هم تشکر میکنم .
کسی هم به تعریف عمل اخلاقی نپرداخت! من فکر میکنم شما یا نمیدونید دارید چی میگید، یا یادتون میره چی گفتید. زمانیکه شما در پست #152 از من خواستید یک نمونه از طرف مراجع عظام نشونتون بدم همین کار رو کردم. حالا نمیدونم چی شد به ریشتون برخورد و میگید این کارو نکنم! فکر میکنم کسی که داره حاشیه میره شما هستید. چرا که من زمانیکه در پست های #99 و #150 از پیغمبر اسلام حرف زدم و کارهای غیر اخلاقی اون رو به رخ کشیدم شما سکوت کردید و الان دارید به من گوشزد میکنید که طبق سنت باید حرف بزنم نه طبق برداشت های خودم. آیه شریفه 34 سوره نساء آشکارا از کتک زدن همسر سخن میگه (وضربوهن) و من نمیدونم شما شاید دلتون بخواد عقلتون رو به دست رساله بسپارید که سعی میکنه این پاشنه رو به زور پاشنه کش ور بکشه، ولی معنی روشن و مستقیم کلمات رو نمیتونید انکار کنید که مثلن منظور از وضربوهن، نوازششان کنید است! نه بزنیدشان!
در ضمن، برام جالب شد بدونم که منظور شما از «قوانین الهی» که هی بهش تکیه میکنید چیه؟ چارچوب و حدودش رو نشونم بدید یا یک مرجعی معرفی کنید تا بتونم نحوه دور زدنشان را نشونتون بدم. چون از نظر من «قوانین الهی» خودشون سراسر آکنده از بی اخلاقی و ضد بشر بودن هستند.
kourosh_bikhoda نوشته: کسی هم به تعریف عمل اخلاقی نپرداخت! من فکر میکنم شما یا نمیدونید دارید چی میگید، یا یادتون میره چی گفتید. زمانیکه شما در پست #152 از من خواستید یک نمونه از طرف مراجع عظام نشونتون بدم همین کار رو کردم. حالا نمیدونم چی شد به ریشتون برخورد و میگید این کارو نکنم! فکر میکنم کسی که داره حاشیه میره شما هستید. چرا که من زمانیکه در پست های #99 و #150 از پیغمبر اسلام حرف زدم و کارهای غیر اخلاقی اون رو به رخ کشیدم شما سکوت کردید و الان دارید به من گوشزد میکنید که طبق سنت باید حرف بزنم نه طبق برداشت های خودم. آیه شریفه 34 سوره نساء آشکارا از کتک زدن همسر سخن میگه (وضربوهن) و من نمیدونم شما شاید دلتون بخواد عقلتون رو به دست رساله بسپارید که سعی میکنه این پاشنه رو به زور پاشنه کش ور بکشه، ولی معنی روشن و مستقیم کلمات رو نمیتونید انکار کنید که مثلن منظور از وضربوهن، نوازششان کنید است! نه بزنیدشان!
در ضمن، برام جالب شد بدونم که منظور شما از «قوانین الهی» که هی بهش تکیه میکنید چیه؟ چارچوب و حدودش رو نشونم بدید یا یک مرجعی معرفی کنید تا بتونم نحوه دور زدنشان را نشونتون بدم. چون از نظر من «قوانین الهی» خودشون سراسر آکنده از بی اخلاقی و ضد بشر بودن هستند.
من در پست 152 مثال نخواستم بلکه گفتم اگر فکر میکنید میشود قوانین الهی را دور زد میتوانید این سئوال را از مراجع بطور صریح بپرسید:"من یک مسلمانم و یک بیگناه را کشتم .حال چکار کنم تا از عذاب الهی در امان باشم ؟" تا نشان داده شود آیا واقعا میشود قوانین الهی را دور زد یا نه ؟ حالا شما اگر فقط بطور صریح بفرمایید که عبارت شما در پست 154 که گفتید :"بله بله شما درست میگید."
دست انداختن نبود و واقعا متوجه شدید که نمیتوان قوانین الهی را دور زد میتوان به این پرداخت که مثلا "تعریف فعل اخلاقی چیست ؟" و به جزییات بیشتری رسید .
ضمنا منظور من از قوانین الهی در اینجا همان قوانین اسلام شیعی هست و باید برای نشان دادن دور زدن از مثالهای صریح و روشن استفاده شده که قابل برداشتهای مختلف نباشد مانند همینکه من پیشنهاد کردم ""من یک مسلمانم و یک بیگناه را کشتم .حال چکار کنم تا از عذاب الهی در امان باشم ؟" شما میتوانید با استفاده از نظرات هرکدام از مراجع شناخته شده دور زدن را نشان دهید .
درود بر همگی
حسین آقا گرامی شوربختانه شما پاسخ مرا ندادید، ولی روشن است که باز بودن راه توبه در آخرین دم ناتوانی می تواند به اندازه کافی وسوسه برانگیز باشد. پذیرش آن را می توان پای ارحم و ارحمین بودن خدا نوشت.
اگر حقیقت های اخلاقی دست خدا باشد می تواند کاری کند که دروغ گویی یک برتری اخلاقی باشد و دروغ گو یک فرد ارزشمند با اخلاق و قوی. پس رستاخیز یا قیامت به همین رو می تواند، دروغ باشد، ولی دروغ می تواند به اراده خدا یک ارزش اخلاقی باشد. به طور دقیق نمونه آن، همان آخوندی می شود که رو به قبله می شاشیده و به کسی که مچ او را گرفته، می گوید پیچش دست خودمان هست. اگر پیچش دست خودش است که می تواند هر کاری زشتی و هم چنین دروغ گویی را یکی از بالاترین ارزش های اخلاقی کند. پس اگر چنین نمی کند بی گمان پیچش دست خودش نیست.
از سوی دیگر این که شما مدعی هستید #152 نمی شود دادگاه الهی را دور زد، شاید نشود ولی می توان آن را با انواع رشوه ها مانند، عزاداری برای امام حسین، نذر امام زادگان، دست بالا در راه خدا شهید شدن ، قربانی، بدست آوردن دل کسی که مورد ظلم قرار گرفته و . . . . جواب مثبت و بهشت را از دادگاه اخذ نمود. می دانید حق الناس را اگر ناس ببخشد خدا هم می بخشد، یک تیکه منبر رفتم حالش ببرید.