دفترچه

نسخه‌ی کامل: رهایی از اسارت (یک)
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24
کوشا نوشته: یکی اینکه نمی دانم از کجا به این نتیجه رسیده اید که قبول دین از یک طرف مساوی با رها کردن امور و واگذاری آن به خدا و ماورا از طرف دیگر است؟
دین دنگ و فنگ و هزینه زیاد داره وقت هم میگیره.
طبیعتا آدمی که هدفهای بزرگ و جدی این جهانی داره براش اون وقت و انرژی و هزینه ای که سر دین میذاره خیلی ارزشمنده و نمیخواد اونطور تلف کنه.
نماز خوندن هم وقت میگیره و هم انرژی مصرف میکنه و هم آزار داره از نظر روانی آدم رو خسته میکنه.
شاید برای شما اینطور نباشه، ولی برای من اینطوره. شاید چون در نظر من نماز خوندن چیز مسخره و بی معنایی است.
یکی میگفت نماز مگه چقدر وقت میبره 5 دقیقه هم میشه یک نوبتش رو خوند! بهش گفتم عزیزم نماز 5 دقیقه ای که از مسخره هم مسخره تره و دیگه به چه دردی میخوره! اینکه سریع دوتا دولا و راست بشی و چندتا ور ور کنی و اسمش رو بذاری نماز و اطلاعات از خدا، بنظر من خیلی مسخرس. حداقل باید نماز هم اگر میخونی با آرامش و عمیق و تفکر و یخورده مدیتیشن وار باشه. اینطوری هم حداقل 20 دقیقه ای فکر کنم بشه فقط یک نماز مثلا نماز ظهر یا عصر. خب شما حساب کن مجموع نمازها رو بخوای به این شکل بخونی جمعش چقدر میشه. احتمالا بیش از یک ساعت. کل شبانه روز 24 ساعته. بعدم فقط همینطور یه دفه نمیپری روی نماز 20 دقیقه سرو تهش باشه که، کلی زمانهای جانبی مثل دستشویی رفتن، وضو گرفتن، گاهی چس در رفتن و دوباره وضو گرفتن (واسه من خیلی وقتا وسط نماز هم پیش اومده!!)، حالا اون صبح یا اوقاتی که بهرصورت خسته ای و خوابت میاد پاشی و این کارها رو انجام بدی و کمبود خواب و تشکیلات دیگه میاری + وقتهای جانبی که برای اینکه آدم تازه حالش جا بیاد و غیره و غیره، خلاصه درکل بخوای حساب کنی نماز و تشکیلات و مخلفات و دردسرهای جانبیش اگر بخواد درست و حسابی باشه (که بایدم درست و حسابی باشه وگرنه نمی ارزه)، در شبانه روز چندین ساعت وقت آدم رو میگیره. و این وقت و خستگی و فشار تاثیر نامطلوب خودش روی بقیهء چیزها و ساعات و کارهای روزانه رو هم میذاره.

نقل قول: کدامیک از بزرگان دین را می شناسید که عملا به این مرحله رسیده باشند؟
من اصلا بزرگان دین رو نمیشناسم.
اینا همش داستان و روایته که من بهشون اعتمادی ندارم. مثل خود دین و قرآن ضد و نقیض و مشکوک زنی توشون هست. اصولا هم به تاریخ و این باورها و داستانهای عمومی و توده ای نمیشه اعتماد زیادی کرد.
نقل قول:دیگر اینکه با روش شما در قوی شدن
نهایتا گلیم خودتان و یکی دو نفر اطرافتان از آب بیرون کشیده شود
خودم به تنهایی کافی ام.
دنبال بیش از این نیستم.
بنظر من هرکس مسئول خودشه.
البته اطرافیان هم اگر ناخواسته وابستگی زیادی داشته باشن، یا بهرصورت آدم خودش مسئولیت دیگران رو بدوش خودش آورده باشه (مثلا با ازدواج)، اونوقت وبال گردن آدم هستن. ولی خب خدا پس این وسط برگ چغندره؟ خودش آفریده خودش این بساط رو درست کرده، خودش هم راست و ریسش کنه. توان ما هم که محدوده. نجات کل بشریت وظیفهء من و شما نیست و توان این کار رو هم نداریم. ولی اگر تونستیم هرکاری بکنیم، میکنیم. البته اونم بستگی داره به شرایط که چقدر هزینه داشته باشه و آیا وظیفه و واجب باشه یا نه جزو مستحبات!! بهترین و عاقلانه ترین راه اینه که هرکس به کار خودش بپردازه و سعی کنه به دیگران صدمه نزنه. اینکه فکر کنیم سوپرمن هستیم و میتونیم دنیا یا حتی یک نفر و دو نفر دیگه رو نجات بدیم، فکر عاقلانه ای نیست. هرکاری باید با نیاز و دلیل و پایه انجام بشه، نه بر مبنای تصورات و باورهای کور و اوهام و چرندیات دیگر.

نقل قول:اما
کسانی که ما آنها را با نام پیامبر و یا مردان الهی می شناسیم شمول و گستره کار آنها
تهیه نقطه اتکا برای میلیونها و میلیاردهاست
آهان!
شما اینقدر مطمئنی و از جانب دیگران هم صحبت میکنی؟
بنده خدا تو خودت تونستی در زندگیت چیزی رو واقعا بفهمی و انجام بدی و مسائل مربوط به خودت رو حل کنی شاهکار کردی.
منکه به این کس شعرها دیگه هیچ اهمیتی نمیدم. چون واقعا هم برام بی مفهوم و پوچ هستن.
من کار خودم رو میکنم و به چیزهایی که مستقیما به خودم مربوط میشن میپردازم، و چیزی که در عمل هم بهم ثابت شده اینکه این تفکر و روش هم برای دنیای آدم بهتره و هم برای معنویتش.
من دیگه خودم رو مسخرهء هیچ کس و هیچ تفکر و ادعا و شعار و تبلیغاتی نمیکنم. میخواد این اراجیف و شعارهای تاریخی و کلیشه ای باشه میخواد جمهوری اسلامی و به اصطلاح ولایت فقیه باشه. از دید من همشون کس شعر محض هستن!
پیامبران هم احترامشون بجا، ولی تا همین حد شخصی که حرفهایی میگن اونا زدن و کسانی بودن به اسم پیامبر، خب ما گوش میکنیم اگر بنظرمون حرف عاقلانه و مفید و درستی توش بود خب قبول و عمل میکنیم (سعی خودمون رو میکنیم). دیگه بقیش عزیزم، اینکه بریم مثل شما یا حکومتهای ایدئولوژیک مثل جمهوری اسلامی تبلیغ بکنیم و یجوری بگیم و جای دیگران صحبت کنیم و طوری که انگار قطعا اینطوره و هیچ مشکل و تناقض و شکی درکار نیست، بازم تکرار میکنم، بنظر من کس شعر محضه! این حرفا شاید یه زمانی واسه عده ای معنادار و مفید و عاقلانه بوده، اما این دوران دیگه وضعیت خیلی فرق میکنه. الان وقت و انرژی حیفه که آدم سر این حرفای صد من یک غاز هدر بده. چون کل دین و خدا و پیامبران زیر سوال هستن و اعتقادات و باورهای عمومی متناقض و ناکارا.

نقل قول: ببینید اختلاف از کجا تا کجاست!
اوهه! راست میگیا منو کور رو بگو که ندیده بودم lol

نقل قول: قصه دردها و رنجهایی هم که ذکر کردید جزء قوانین بازی این دنیاست و در قیاس با ازل و ابد هستی دمی و لحظه ای بیش نیست
اینا فرض و ادعاهای شما و امثال شماست. واسه من دلیل و سند نمیشه. شاید درست شاید هم نادرست. پس اصلا گفتن و دونستنش زیاد تغییری ایجاد نمیکنه. حداقل در عمل زیاد فرقی به حال من یکی که نمیکنه.

نقل قول:اگر در گوشه ای کودکی از گرسنگی رنج می کشد و ذره ذره می میرد در گوشه دیگر ارزش آینه بغل ماشین فلان آقازاده و یا بچه تاجر هزینه زندگی چند ماه یا چند سال آن کودک است و ....
خب همین که میگی باعث شک به وجود چنان خدای کمال و عدالت و رحمت مطلقی است که ادیان ادعا میکنن.
نقل قول:ماییم و چاه ویل دنیا تنها راه مفروض برای خروج از این چاه چیزی است که ما به آن می گوییم حبل الله؛ ریسمان خدا
و الا در این چاه اگر به اندازه یک فیل قوی شود، به اندازه گاو بخوری و به اندازه یک خروس آمیزش کنی
در نهایت محل و مأوایی به جز ته چاه نخواهی داشت
وقتی صحبت از عقل می شود قسمتی از آن اشاره به این قسمت از این قصه دارد
این چاه خونهء ماست. بهرحال مجبوریم فعلا توش باشیم و معلوم هم نیست کی و چطوری ازش رهایی پیدا کنیم و اصلا برای ما بجز اینجا جای دیگری باشه یا نه و به چه شکلی. لزوما هم دلیل نمیشه به همون شکل و ادعای ادیان و مذاهب کلاسیک باشه. ادیان و مذاهب برن اول تناقضها و زیرسوال بودن خودشون رو حل کنن!
ما کاری که میتونیم بکنیم و غلط و عرضه ای که همین جا ممکنه بتونیم از خودمون نشون بدیم، اینکه از فرصتها در همین لحظه و مکان و زندگی حداکثر استفاده رو ببریم و خودمون رو بصورت متعادل یا بهینه ای ارتقا بدیم و خوشبخت کنیم. نه اینکه بذاریم همینطوری کونمون پاره بشه و اندازهء خر هم از زندگی نفهمیم و هیچ پخی نشیم، به امید زندگی و خوشبختی و تعالی پس از مرگ.
من بعنوان یک موجود دارای احساس و نیروها و تشخیص ذاتی و درونی، این رو میفهمم و خودم رو برحق میبینم که از خودم دربرابر تهدیدها و رنجها دفاع کنم با هر نیرو و روش و ابزاری که در اختیار دارم و مشروع می یابم. این یک مسئلهء خیلی طبیعی است که هیچ دین و تفکر عاقلانه ای نمیتونه اون رو نفی کنه. اصلا ادیان خودشون با وعدهء بهشت و جهنم به همین نیروهای طبیعی و جلب منفعت و دفع ضرر در انسانها متوسل شدن. چون حقیقتا انگیزه و چیز دیگری جز این نیروهای بنیادین وجود نداره. حداقل نه برای ما آدمهای عادی در این کیفیت فعلی که هستیم.

نقل قول: من روی این قضیه خیلی فکر کرده ام؛ هیچ راهی باز نیست، همه راهها بسته است، کاملا بسته
تنها روزنه امید راه ادیان است بس
شما فکرت به درد خودت میخوره.
راه هم بسته باشه نباشه من دیگه زیاد اهمیتی نمیدم چون بهرصورت کاری از ما ساخته نیست.
ما بصورت طبیعی تنها کاری رو که بنظرمون درسته و از پسش برمیایم و شدنی میبینیم انجام میدیم. بقیش دیگه گردن ما نیست.
اگر خدایی باشه، و چنان خدایی باشه، خودش آفریده خودش همه این بساط رو راه انداخته، خودش هم توان بیشتری داره و میتونه و قاعدتا باید نهایت کار رو خودش درست کنه و به سرانجام برسونه. ما صرفا درحد خودمون میتونیم باشیم. نمیتونیم به این بهانه که راهی نیست و بدبختیم و این چرت و پرت ها دنبال چیزهای اثبات نشده و هر موهوم و وعده و وعیدی بریم. چه بسا که با این تفکر ابلهانه بدبخت تر هم بشیم، و چه بسا که راه معنویت و تعالی واقعی یا بهینه ای نباشه.
آدم خودش عقل داره، وجدان داره، خرد داره. چرا باید هر کس شعری رو به این بهانه که مردم اینطور میگن و در تاریخ اینطور ادعا شده و نمیدونم راه و چیز دیگه ای برای آویزون شدن پیدا نشده، قبول و پیروی کنه؟
کوشا نوشته: جان کلام در درک درست و دریافت چگونگی این بازه است
کیفیت این بازه هر چه باشد از جنس زمان نیست چرا که اصلا واقعیتی در هستی به نام زمان و مکان قابل فرض نیست
فاصله زمانی بین خالق و مخلوق نیست.

اتفاقا منظور من این نیست که باید از جنس زمان باشه ، از جنس هر چی که باشه بالاخره یا خلقتی رخ داده یا نداده و هستی همیشه بوده !! اگر رخ داده یعنی تغییر و تصمیم تازه برای خدای خالق و این یعنی پشت این تغییر وضعیتی و تصمیم ، هدفی جدیدی هم بوده و نمیشه گفت هدف جداگانه ای براش قابل فرض نیست و خلق کردن در ذات خدا هست... تازه همینجا هم حتی میشه پرسید چرا خلق کردن ، در ذات خدا هست ؟ دلیل منطقی داره ؟

قیاسی هم که با آتش و گرما کردید مع الفارق بود چون در هیچ حالتی بین آتش و گرما جدایی نیست و البته اون یک پروسه فیزیکی قابل آزمودن هست اما خالق بودن خدا یک ادعای شکمی...
کوشا این چاه خانهء ماست. حداقل فعلا. معلوم هم نیست تاکی. شاید تو بگی تا 80 سال دیگر (تا زمان مرگ). ولی من میگم ممکنه بیش از این و خیلی بیش از این هم باشه. چون من شخصا به اینکه انسان بیش از یک بار به دنیا میاد اعتقاد دارم. یعنی اعتقاد دارم اگر خدا و خلقت و ماوراء و معنویتی درکار باشه، داستانش به این شکله، و تقریبا تمام انسانها بیش از یک بار و چندین و چند بار زندگی میکنن. شاید ده ها و شاید صدها بار. بستگی داره به آدمش و اینکه چقدر سریع بتونه رشد کنه و به سطح بالاتری برسه.
البته اگر فرض کنیم خدا و خلقت و ماوراء و چنان هدف والایی در کار است.

خب بهرحال من به این نتیجه رسیدم که باید خودم رو با زندگی در این چاه هم تطبیق بدم تا زیاد بهم سخت نگذره و بتونم به هدفها و آرمانهای خودم هم تاحدی که شدنی هست برسم، نه اینکه مدام چیزی در این جهان منو به تسخیر و اسارت خودش درآورده باشه.
شاید ما بتونیم حتی پادشاه این چاه هم بشیم و برش غلبه کنیم.
و اونوقت شاید بتونیم به سطوح بالاتری هم بریم.
البته منظور من از پادشاه شدن و قدرت، اون مقام و قدرتهایی نیست که اکثر مردم عادی میشناسن و بهش اعتقاد دارن.منظور من قدرتهای اصیل و درونی است که در تاپیک دیگر دربارش توضیح داده ام و بحث کرده ام.

ولی چیزی که ادیان میگن و راه و روشی که ارائه میدن امروزه و حداقل برای من یکی بیش از حد مبهم و متناقض و ناکارا و غیرقابل اعتماد بنظر میاد. یک دلیل مهمش هم تجربه است. وقتی من روش خودم رو کاراتر یافتم، و حتی بنظر خودم با روش خودم به اصول بنیادین معنویت و مشترکات ادیان هم بیشتر میتونم پایبند باشم، چرا دنبال بحث شکست خوردهء دین و مذهب برم؟
folaani نوشته: نماز خوندن هم وقت میگیره و هم انرژی مصرف میکنه و هم آزار داره از نظر روانی آدم رو خسته میکنه.
شما به وسواس مبتلا هستید؟
Anarchy نوشته: اتفاقا منظور من این نیست که باید از جنس زمان باشه ، از جنس هر چی که باشه بالاخره یا خلقتی رخ داده یا نداده و هستی همیشه بوده !! اگر رخ داده یعنی تغییر و تصمیم تازه برای خدای خالق و این یعنی پشت این تغییر وضعیتی و تصمیم ، هدفی جدیدی هم بوده و نمیشه گفت هدف جداگانه ای براش قابل فرض نیست و خلق کردن در ذات خدا هست...
وقتی از جنس زمان نباشد آن وقت باید دید که از چه جنسی است
اگر این جنس به درستی درک شود مشکل حل خواهد شد و
این نیاز به کمی درس خواندن دارد.

نقل قول:تازه همینجا هم حتی میشه پرسید چرا خلق کردن ، در ذات خدا هست ؟ دلیل منطقی داره ؟
نه نمی شه پرسید همانطور که نمی شه پرسید که چرا آب خیس و مرطوب است.
نقل قول:قیاسی هم که با آتش و گرما کردید مع الفارق بود چون در هیچ حالتی بین آتش و گرما جدایی نیست و البته اون یک پروسه فیزیکی قابل آزمودن هست اما خالق بودن خدا یک ادعای شکمی...
ظاهر این مثال خیلی ذهن شما را درگیر کرده
اولا که مثال بیشتر برای تقریب به ذهن است نه اینکه از تمام جهات با اصل مطلب یکی است.
ثانیا اگر حرارت نیازمند منشاء است چرا خلق نیازمند منشاء نباشد؟
منشایی که باید حداقل نشانه هایی از مخلوق در او باشد
نه آنگونه کر و کور که شما می پندارید.
folaani نوشته: کوشا این چاه خانهء ماست. حداقل فعلا. معلوم هم نیست تاکی. شاید تو بگی تا 80 سال دیگر (تا زمان مرگ). ولی من میگم ممکنه بیش از این و خیلی بیش از این هم باشه. چون من شخصا به اینکه انسان بیش از یک بار به دنیا میاد اعتقاد دارم. یعنی اعتقاد دارم اگر خدا و خلقت و ماوراء و معنویتی درکار باشه، داستانش به این شکله، و تقریبا تمام انسانها بیش از یک بار و چندین و چند بار زندگی میکنن. شاید ده ها و شاید صدها بار. بستگی داره به آدمش و اینکه چقدر سریع بتونه رشد کنه و به سطح بالاتری برسه.
البته اگر فرض کنیم خدا و خلقت و ماوراء و چنان هدف والایی در کار است.

خب بهرحال من به این نتیجه رسیدم که باید خودم رو با زندگی در این چاه هم تطبیق بدم تا زیاد بهم سخت نگذره و بتونم به هدفها و آرمانهای خودم هم تاحدی که شدنی هست برسم، نه اینکه مدام چیزی در این جهان منو به تسخیر و اسارت خودش درآورده باشه.
شاید ما بتونیم حتی پادشاه این چاه هم بشیم و برش غلبه کنیم.
و اونوقت شاید بتونیم به سطوح بالاتری هم بریم.
البته منظور من از پادشاه شدن و قدرت، اون مقام و قدرتهایی نیست که اکثر مردم عادی میشناسن و بهش اعتقاد دارن.منظور من قدرتهای اصیل و درونی است که در تاپیک دیگر دربارش توضیح داده ام و بحث کرده ام.

ولی چیزی که ادیان میگن و راه و روشی که ارائه میدن امروزه و حداقل برای من یکی بیش از حد مبهم و متناقض و ناکارا و غیرقابل اعتماد بنظر میاد. یک دلیل مهمش هم تجربه است. وقتی من روش خودم رو کاراتر یافتم، و حتی بنظر خودم با روش خودم به اصول بنیادین معنویت و مشترکات ادیان هم بیشتر میتونم پایبند باشم، چرا دنبال بحث شکست خوردهء دین و مذهب برم؟
اینها یعنی تناسخ ادیان شرقی که هیچ دلیلی بر آن نیست.
دین و مذهب شکست نخورده و تازه در آغاز راه است.
کوشا نوشته: وقتی از جنس زمان نباشد آن وقت باید دید که از چه جنسی است
اگر این جنس به درستی درک شود مشکل حل خواهد شد و
این نیاز به کمی درس خواندن دارد.

خب شما که درس خواندید به جای حرف های حاشیه ای بگید از چه جنسی هست ، چون احتمالا جنسش خوبه :e405: !! البته پاسخ احتمالی یا این هست که مصلحت خدا بوده یا اینکه هنوز صلاحیت و مراتب وجود ممکنات ، به حدی نرسیده بود که بخوان خلق بشن E415 !!

ثابت کنید بدون تغییر و هدف مجزا میشه فعل جدیدی رو انجام داد...


کوشا نوشته: نه نمی شه پرسید همانطور که نمی شه پرسید که چرا آب خیس و مرطوب است.

اتفاقا میشه پرسید چرا آب خیس و مرطوب هست... این نپرسیدن ها یا خاص افراد ماله کش هست یا افراد شستشوی مغزی شده !!



کوشا نوشته: ظاهر این مثال خیلی ذهن شما را درگیر کرده

ذهن من رو نه ، اما دست و پای شما رو چرا... چون خواستید یه چیزی بگید اما توش موندید !!



کوشا نوشته: اولا که مثال بیشتر برای تقریب به ذهن است نه اینکه از تمام جهات با اصل مطلب یکی است.

خب همین تقریب به ذهن شما منجر به قیاس مع الفارق میشه...



کوشا نوشته: ثانیا اگر حرارت نیازمند منشاء است چرا خلق نیازمند منشاء نباشد؟

شما ثابت کنید خلقتی رخ داده ، بعد دنبال خالق بگردید نه اینکه با این قیاس مع الفارق در پی مصادره به مطلوب باشید !!



کوشا نوشته: منشایی که باید حداقل نشانه هایی از مخلوق در او باشد
نه آنگونه کر و کور که شما می پندارید.

اینها تخیلات و توهمات شماست...
کوشا نوشته: اینها یعنی تناسخ ادیان شرقی که هیچ دلیلی بر آن نیست.
نه که مثلا چیزی که در ادیان کلاسیک راجع به نظام خلقت اومده دلیل روشن و محکمی برش هست E415
از دید شما چیزی که مثلا در اسلام اومده حکم دلیل و سند روشن و محکم رو داره، غافل از اینکه خود این اسلام و چیزهایی رو که گفته نمیشه با دلایل و اسناد روشن و محکم ثابت کرد.
اتفاقا این نظام تناسخ خیلی میتونه به کمک ادیان کلاسیک بیاد، به کمک بحث خدا و ماوراء و پاداش و جزاء و عدالت و رحمت. ولی مدعیان ادیان کلاسیک اکثریتشون اینقدر متعصب و نادان هستن که از این چیز مفت کوچکترین استفاده ای نمیخوان بکنن. هرچند شایدم حق با اونا باشه، چون اونوقت این سوال پیش میاد که آیا این مسئله با چیزی که دین و مذهب اونا گفته از اساس در تضاد نیست، و چرا از اول و بطور صریح چنین چیزی در این ادیان مطرح نشده (البته بنده برای این استدلالهای خوبی آورده بودم).
بهرحال این بستگی به هرکس یا چیزی داره که ظرفیت استفاده از یه چیزی رو داشته باشه یا نه.
اگر ادیان کلاسیک بتونن این امکان رو قبول کنن، اونوقت شاید بتونه براشون مفید باشه.

نقل قول:دین و مذهب شکست نخورده و تازه در آغاز راه است.
هر چسی که میخواد باشه!
وقتی به درد من نخورد دیگه برام دوزار ارزش نداره و اون رو برای خودم شکست خورده و ناکارا میدونم.
بقول یارو میگه دیگی که واسه من نجوشه میخوام سر خر و سگ توش بجوشه!
چیزی که برای من کاربرد و فایده نداشته واسه چی باید برام اهمیت و ارزشی داشته باشه؟
حوصلم از خدا هم سررفته.
کاش حتی به خدا هم نیازی نداشتم.
انگار آدم حتی به خدا هم نیاز و وابستگی داشته باشه باعث رنج و بدبختیش میشه.

آخه خدا جون این چی بود خلق کردی حالا که چی مثلا!
یه چیزی درست و حسابی میافریدی هم خودت حال کنی هم خودش.
اصلا دیگه حوصله این زندگی و انسانهای کس شعر گو و کس شعر فکر و اراجیف صد من یک غازشون رو ندارم.
بابا ما از خیر هستی و بقا و سعادت ابدی هم حاضریم بگذریم.
عطایش را به لقایش بخشیدیم اگر میخواد شونصدهزار سال کونمون پاره بشه تا بهش برسیم.
چون خدایی که اینطوری بخواد چیزی بهم بده اینقدر سخت بگیره اینقدر طولانی و ملالت بارش کنه، من یکی دیگه نمیخوام اصلا ببینمش. یعنی امیدی ندارم که دیدنش دیگه برام جذابیت و خیری داشته باشه.

آدم یاد داستانهای تکراری شاهان و سلطان های خود بشر میفته که همش باید پاچه خاریشون رو بکنه و همینطور دمدمی و غیرمنطقی و نچسب هستن فقط باید ازشون بترسی و خایه مالی کنی که شاید بهت رحم کنن و یخورده دلقک بازی و تملق کنی براشون تا ازت خوششون بیاد یخورده زندگی به کامت بشه.

ای خدا، اگر هستی، باید بگم واقعا من نمیخواستم ببینم که تو یک چنین خدایی هستی!
متاسفم.
متاسفم که طرفدارانت یکسری امثال کوشا هست، تازه این خوبشه، و جز اراجیف و کس شعر و تمسخر و توهین چیزی برای مخالفان و کسانی که این خدا و هستی و داستان در نظرشون جالب نیست ندارن.
اونا درک نمیکنن که بابا ما نمیتونیم چیزی رو که درک میکنیم، با وجدان و وجودمون میفهمیم که خوب نیست، بهترین نیست، جذاب و زیبا و خواستنی نیست، بعنوان خدایی که دلمون واسش له له بزنه و بهش اعتماد و امید داشته باشیم بپذیریم.

به خدا همتون کس شعرید.
اصلا نمیخوام قیافتون رو ببینم دیگه.
جز چرند و اراجیف و آیهء یاس و عجز و تهی بودن انسان با تمام باورها و امیدهاش و تاریخ پر از جعل و ابتذالش چیزی درتون نیست.
برید گم شید بابا گورتون رو گم کنید به خدا نمیخوام تا ابد قیافتون رو ببینم.
خداتون هم به درد خودتون میخوره.
من میخوام یه انسانی ببینم یه موجودی یه انسان قوی و موفقی یه امید و راه واقعی و شدنی؛ وگرنه انسان درپیت و پشمک آبکی و کس شعرکی که از وقتی به دنیا اومدم راه به راه جلوی چشمم بوده؛ یکیش هم خودم!
فکر کنم چند میلیارد از این پشمک ها تاحالا خلق شدن و در دنیا حضور شریفشون رو دارن!
چند میلیارد، صدتا، بینهایت، فرقی نمیکنه، درپیت درپیته، کس شعر کس شعره، پشمک پشمکه. به درد لای جرز میخورن!

من تلاش کردم از این پشمکی و درپیتی تاجایی که میتونم فاصله بگیرم.
من نمیخوام این کس شعر باشم.
حالا شما میاید واسه من آیه و حدیث میخونید و اظهار همدردی میکنید، شما درپیت های مسخره که شاهکار خلق اون خداتون هستید، و میگید بیا نگران نباش تو هم به خدای پیت حلبی آفرین ما ایمان بیار، عاشقش شو، اطاعتش کن، باشد که در جهان پس از مرگ رستگار شوی!! بیا خیالت نباشه هرچند درپیت هستی اما مثل ما باور کن که این خدایی که تو رو اینطوری آفریده یخورده بهش ایمان بیاری و زندگی این دنیا رو به خودت سخت تر کنی و کونت رو بخاطرش پاره کنی اونوقت اون دنیا بهت رحم میکنه و نجاتت میده!!

اوه چقدر جالبه که اینطور مسخره آفریده شدیم بعد دوتا ایمان بیاریم به هر حرف چرندی از روی عجز و استیصال و بدبختی، دوتا دولا راست شیم و ور ور کنیم مثل طوطی، بعد همه چیز حل میشه سه سوت! واقعا چقدر ساده و روشن.

میخوام که خدا هم نباشه.
خدای شما واسه من با تمام دروغها و ظلم ها و جنایات و ناجوانمردی های بشریت در طول تاریخ فرق چندانی نداره.
میفهمی؟
بعد تو منو به ایمان و اطاعت چنین چیزی دعوت میکنی؟
من اصلا نمیتونم باور کنم همچین چیزی واقعا صحت داشته باشه.
اگرم صحت داشته باشه واقعا جز وحشت و ناامیدی برای خودمون چیزی درش نمی بینم.

خدای شما میخواد با من چکار کنه؟
بخاطر این حرفا، نماز نخوندن، جلق زدن، و اینطور چیزا اون دنیا منو به اون شکل سادیستی شکنجه کنه؟
یا اینکه چون از عقل و وجدان و تشخیص وجود خودم پیروی کردم، اون دنیا کلی حسرت میکشم و چون هر چیزی رو که بنظرم غیرمنطقی و چرند بوده قبول نکردم، از تعالی و دست یابی به سعادت و به اصطلاح مقام والا (تحفه های خداتون) محروم میمونم؟

بابا من فقط سعی خودم رو کردم و میکنم درحدی که خودم دریافتم در زندگی و بنظرم درست بوده و توانش رو داشتم و بنظرم شدنی بوده. همین! به خدا نه شاهی خواستم نه چیز خاصی و گنده ای. حتی از همسر و سکس هم گذشتم. نمیدونم دیگه از چی بگذرم کجا فرار کنم از دست خدا و دین شما که هزارتا بهانه و دستور دارن واسه گرفتن خر آدم و اینکه نذاره آدم بر اساس تفکر و تشخیص خودش و احساس خودش انتخاب و زندگی کنه.
من با خدای شما چکار دارم؟ اون با من کار داره.
وگرنه من چکار کردم مگه. نه آدم کشتم نه به کسی ظلم کردم. من فقط با شما فرق دارم نه از شما خوشم میاد نه از خداتون. هیچکدامتون رو قبول ندارم. فقط میخوام زندگی و پیشرفت کنم با فکر و روش خودم. چون مجبورم. کار دیگه ای ندارم. کار دیگه ای نمیتونم بکنم.

خدایا آخه واسه چی منو انداختی توی این چاهی که کوشا میگه؟
حالا انداختی، باشه بیخیال حتما یه علتی داشته، ولی دیگه به این بهانه های دوزاری میخوای منو تا ابد این توو نگه داری و کونم رو پاره کنی؟
آخه واسه چی مگه من چکار کردم چه آزاری بهت رسوندم.
این بود رسم جوانمردی و رحمت؟
این همه حرف از این چیزها و مهر و محبت و بخشش و جوانمردی و مرام و سخا میزنن توی دین و اسم اخلاق میارن. پس کجاست؟ خوبه طرفداران شما واسه ما معنی اینا رو مشخص میکنن! واقعا چقدر متعالی و خواستنی!! دمت گرم. لطف کردی.
کوشا تو و امثال تو باعث میشید که خداتون هم گریه کنه.
خدایا گریه کن.
گریه کن که برای ما جز کس شعر وجود نداره.
خودمون زندگیمون فکر و امیدمون همش کس شعره.
نمیدونم شایدم اصلا اهمیت ندی.
بالاخره هرچی نباشه توی خدایی و وضع خودت خوبه و هیچکس نمیتونه بهت آزاری برسونه.
بعدم واسه چی امثال منو دوست داشته باشی؟
تو چکار داری که من صادقم، ساده ام، رو راستم.
تو امثال دیگرانی رو دوست داری لابد که بهت ایمان بیارن و برات دولا راست بشن و ورد بخونن، و این مهم نیست که چطور برای دیگران منطق میارن و کورکورانه ازت طرفداری میکنن.

من از همهء اینها بدم میاد.
از کوشا، از جمهوری اسلامی و شعارهاش.
همشون پوچ و ریا کار هستن.
هیچکس به رو راستی من نیست.
اسم دروغ و فریب و تعصب رو میذارن راستی و خوبی و تقوا و اینطور چیزها!
واقعا حالم بهم میخوره.
اگر اینا چیزهای خوب دنیای توئه، همون بهتر که نباشیم.

چرا مخلوقات تو اینقدر مزخرف هستن که هیچوقت اعتراف نمیکنن که نمیتونن اعتقاداتشون رو ثابت کنن و نمیتونن جواب منطقی و قانع کننده ای به مخالفان بدن؟
لابد اینم مرام و قانون الهی توئه. نه؟
دستور تو بوده. نه؟
جون من اینها رو آفریدی که ما حال کنیم؟
خیلی باحاله واقعا.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24