دفترچه

نسخه‌ی کامل: رهایی از اسارت (یک)
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24
کوشا نوشته: زشتی و زیبایی، کوری و بینایی، سلامتی و بیماری، ثروت و نداری و .... همه امتحان است و امتحان با داشته ها سخت تر از امتحان با نداشته هاست.
زندگی هم در قیاس با ازل و ابدی هستی دمی و لحظه ای بیش نیست.
بیجاست، کسی که پول دارد، آسانتر نیکوکاری میکند و کسی
که دارا و زیباست، بی رشک تر و شادتر و خوشتر است و کمتر
بسوی کار بد میرود چرا که نیاز ندارد ولی یک زشت کچل و چل و
چه میدانم کور، همواره و در سراسر زندگی در رنج است که گویا
دارد آزمون(!) پس میدهد. روشن نیست که چرا این آزمون زشت
به گردن وی افتاده. کسی هم که نان شب ندارد، از ترس یا
بزور جلوی خودش را می گیرد که دزدی نکند برای زنده
ماندن بچه اش. پس درست به وارونه ی یاوه ی شما، آزمون
برای "نا داشته ها" بسی سخت تر و بسی ناگوار تر است.
بویژه اینکه سرانجام، از روی همان قران خودتان، تنها
کردار ها هستند که پاداش و پاد افره میگیرند ( فمن یعمل)
و جایی در قران نیست که کچلی هم پاداش آن جهانی دارد !!
E105
---
اینهم که گویا چون جهان جاودان با گاییدن جاودانی چشم
براه ماست، بسنده نیست که بگوییم که یارو سراسر زندگی
کور و کچل بوده و زاده ی بورکینا فاسو باشد و کونش پاره.
خب آنهاییکه در این جهان هم زیبایی و دارایی و نیکی داشتند چه؟
این چه دادگری است؟
:e530:
کوشا نوشته: لا یُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها
خداوند هیچ كس را جز به مقدار توانایى كه به او داده تكلیف نمى‏كند.
این آیه هم پیوندی به جستار ما ندارد و تنها ،میگوید که اگر کسی دست نداشت
که برود شمشیر بزند، الله در روز رستاخیز، از او بازخواست نمیکند که چرا
نرفتی جهاد و کفار را نکشتی! نمیگوید که خدا به انگیزه ی این چلاغ بودن
دست، به او پاداش افزوده هم میدهد یا اگر دزدی کرد، زیر سبیلی رد میکند!


پارسیگر
کوشا نوشته: معلوم است هنوز فرق بین معدات و علت و معلول های حقیقی را نمی دانید و لازم است حداقل بدایه علامه را بخوانید.
علّت حقیقى و اعدادى -علّت گاهى به موجودى اطلاق مى شود كه وجود معلول، وابستگى حقیقى به آن دارد بگونه اى كه جدایى معلول از آن، محال است مانند علّیت نفس براى اراده و صورتهاى ذهنى كه نمى توانند جداى از نفس، تحقّق یابند و یا باقى بمانند، و در این صورت آن را «علّت حقیقى» مى نامند و گاهى به موجودى اطلاق مى شود كه در فراهم آوردن زمینه پیدایش معلول، مؤثّر است ولى وجود معلول، وابستگى حقیقى و جدایى ناپذیر، به آن ندارد مانند پدر نسبت به فرزند، و در این صورت آن را «علّت اِعدادى» و یا «مُعِدّ» مى خوانند.
بیجاست.
هر رویداد را با مرزهایش کران‌نمایی میکنند. شما نمیتوانید مرز یک رویداد را تا جاودان کش
بدهید. برای نمونه زمانی که آذرخش روی میدهد، با پایان یافتن جابجایی الکترون ها، این
پدیده و رویداد per definition نیز به پایان میرسد. در ماست مالی شما، از آنجا که پیامد های این
رویداد مانند سدا و نور، همچنان در راه هستند و هرکدام در جای خود، پیامد های دیگری هم میتوانند
داشته باشند، ( مانندن رسیدن نور آدرخش به کهکشان های دور دست و دیده شدن آن با
تلسکوپ فرا-زمینیان و ..!! ) این رویداد آذرخش تا جاودان کش می یابد و هر پیامد و انگیخته ی
آن هم میتواند در جای خود بخشی از انگیزه به شمار رود. اینگونه برای نمونه، رویداد کوتاه زمان
مهابنگ را میتوان تا امروز هم کش داد چون همه چیز پیامد این یک رویداد است. بزبان دیگر
شما میتوانید ١۴ میلیارد سال جدایی زمانی را هم با این ترفند برابر با صفر بکنید.
همچنان که گفتیم، با این دید، "آفرینش" که گویا در ۶ روز پایان گرفته، هنوز هم پایان نگرفته
است چون پیامد های آن همچنان روی میدهند و هر پیامدی نیز میتواند از اینرو خودش، بخشی
از انگیزه شمرده شود!
این درست مانند آن سفسته است که میگوید که خرگوشی برای رفتن از الف به ب، نخست باید
نیم راه را بپیماید و سپس نیمی از نیمه ی دیگر را و هی همانجور نیمی از نیم های بجای مانده
را و اینگونه، خرگوش هرگز به تیل ب نمیرسد.
ولی در جستار انگیزه مندی و گفتمان های فلسفی، همواره برای پدید ها مرزی کشیده شده
و برای همین فرایافتی بنام زنجیره انگیزشی* و یا خوشه ی انگیزشی که پساپیشی رویداد هارا
که یکی انگیزه و یکی انگیخته است( و سپس انگیخته خود میتواند انگیزه نیز بشود)، داریم.

در فیزیک و فلسفه ی نوینبرخاسته از ان هم برای همین هرگز دو رویداد، که یکی انگیزه ی
آندیگری باشد، بیدرنگ instantan و بی جدایی زمانی روی نمیدهند، چون انرژی دست بالا
با تندای نور در راه است و نه با تندای بیکران!
Causality - WiKi


*
زنجیره انگیزشی = سلسله ی علت و معلول
پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: بیجاست، کسی که پول دارد، آسانتر نیکوکاری میکند و کسی
که دارا و زیباست، بی رشک تر و شادتر و خوشتر است و کمتر
بسوی کار بد میرود چرا که نیاز ندارد ولی یک زشت کچل و چل و
چه میدانم کور، همواره و در سراسر زندگی در رنج است که گویا
دارد آزمون(!) پس میدهد. روشن نیست که چرا این آزمون زشت
به گردن وی افتاده. کسی هم که نان شب ندارد، از ترس یا
بزور جلوی خودش را می گیرد که دزدی نکند برای زنده
ماندن بچه اش. پس درست به وارونه ی یاوه ی شما، آزمون
برای "نا داشته ها" بسی سخت تر و بسی ناگوار تر است.
بویژه اینکه سرانجام، از روی همان قران خودتان، تنها
کردار ها هستند که پاداش و پاد افره میگیرند ( فمن یعمل)
و جایی در قران نیست که کچلی هم پاداش آن جهانی دارد !!
E105
---
اینهم که گویا چون جهان جاودان با گاییدن جاودانی چشم
براه ماست، بسنده نیست که بگوییم که یارو سراسر زندگی
کور و کچل بوده و زاده ی بورکینا فاسو باشد و کونش پاره.
خب آنهاییکه در این جهان هم زیبایی و دارایی و نیکی داشتند چه؟
این چه دادگری است؟
:e530:

این آیه هم پیوندی به جستار ما ندارد و تنها ،میگوید که اگر کسی دست نداشت
که برود شمشیر بزند، الله در روز رستاخیز، از او بازخواست نمیکند که چرا
نرفتی جهاد و کفار را نکشتی! نمیگوید که خدا به انگیزه ی این چلاغ بودن
دست، به او پاداش افزوده هم میدهد یا اگر دزدی کرد، زیر سبیلی رد میکند!
تصدیق می فرمایید که جز روضه خواندن کار دیگری نکرده اید !
با تشکر
مستفیض شدیم !
مزدك بامداد نوشته: بیجاست.
هر رویداد را با مرزهایش کران‌نمایی میکنند. شما نمیتوانید مرز یک رویداد را تا جاودان کش
بدهید. برای نمونه زمانی که آذرخش روی میدهد، با پایان یافتن جابجایی الکترون ها، این
پدیده و رویداد per definition نیز به پایان میرسد. در ماست مالی شما، از آنجا که پیامد های این
رویداد مانند سدا و نور، همچنان در راه هستند و هرکدام در جای خود، پیامد های دیگری هم میتوانند
داشته باشند، ( مانندن رسیدن نور آدرخش به کهکشان های دور دست و دیده شدن آن با
تلسکوپ فرا-زمینیان و ..!! ) این رویداد آذرخش تا جاودان کش می یابد و هر پیامد و انگیخته ی
آن هم میتواند در جای خود بخشی از انگیزه به شمار رود. اینگونه برای نمونه، رویداد کوتاه زمان
مهابنگ را میتوان تا امروز هم کش داد چون همه چیز پیامد این یک رویداد است. بزبان دیگر
شما میتوانید ١۴ میلیارد سال جدایی زمانی را هم با این ترفند برابر با صفر بکنید.
همچنان که گفتیم، با این دید، "آفرینش" که گویا در ۶ روز پایان گرفته، هنوز هم پایان نگرفته
است چون پیامد های آن همچنان روی میدهند و هر پیامدی نیز میتواند از اینرو خودش، بخشی
از انگیزه شمرده شود!
این درست مانند آن سفسته است که میگوید که خرگوشی برای رفتن از الف به ب، نخست باید
نیم راه را بپیماید و سپس نیمی از نیمه ی دیگر را و هی همانجور نیمی از نیم های بجای مانده
را و اینگونه، خرگوش هرگز به تیل ب نمیرسد.
ولی در جستار انگیزه مندی و گفتمان های فلسفی، همواره برای پدید ها مرزی کشیده شده
و برای همین فرایافتی بنام زنجیره انگیزشی* و یا خوشه ی انگیزشی که پساپیشی رویداد هارا
که یکی انگیزه و یکی انگیخته است( و سپس انگیخته خود میتواند انگیزه نیز بشود)، داریم.

در فیزیک و فلسفه ی نوینبرخاسته از ان هم برای همین هرگز دو رویداد، که یکی انگیزه ی
آندیگری باشد، بیدرنگ instantan و بی جدایی زمانی روی نمیدهند، چون انرژی دست بالا
با تندای نور در راه است و نه با تندای بیکران!
Causality - WiKi
لطف کنید برهان عقلی مدعای خود را بیاورید.

یک مقداری هم در باره زمان برایمان بگویید.
مزدك بامداد نوشته: بزبان دیگر
شما میتوانید ١۴ میلیارد سال جدایی[٥] زمانی را هم با این ترفند[٦] برابر با صفر بکنید.
خوشبختانه غیر از من ظاهرا کسان دیگری نیز هستند که توانسته اند این زمان را صفر کنند:
نقل قول:طبق نسبیت خاص اینیشتین، این زمان بسیار طولانی، برای ما محسوس است، ولی برای خود نور چنین زمانی معنی ندارد و فاصله بسیار زیاد، در زمان صفر طی می‌شود.
سال نوری
لطفا اگر ممکن است این مطلب را هم کمی توضیح دهید.
کوشا نوشته: اگر جنگیدن با کافران و دشمنان بدی است حق با شماست ما کاملا بدیم !
در ضمن زشته برا یه پیرمرد اینطوری نیششو وا کنه !
پلیس هم "دشمن" دزد به شمار میرود. دشمنان (!) اسلام هم تنها ، آن کسان و ملت هایی
بودند که می خواستند از جان و دارایی و آزادی خودشان پدافند نمایند. برای نمونه در
جلوگیری از چپاول کاروان های بازرگانی شان بدست راهزنان یثرب (= مسلمین!)
:e057:

پارسیگر
کوشا نوشته: تصدیق می فرمایید که جز روضه خواندن کار دیگری نکرده اید !
با تشکر
مستفیض شدیم !
لودگی از کمبود فرنود!


پارسیگر
کوشا نوشته: لطف کنید برهان عقلی مدعای خود را بیاورید.
"مدعا" به سخنی میگویند که پایور نشده و نیاز به پایوری دارد. سخن
ما از روی دانش و از روی فیزیک نوین بوده و نیازی به پایوری ندارد.
انشتین یهودی کافر نشان داد که هیچ دو رویدادی که یکی انگیخته ی
دیگری باشد، نمیتوانند بیدرنگ پس از هم روی دهند ، چرا که پیام
انگیزشی ، نیاز به زمان دارد که دوراها را بپیماید. این پیامهای انگیزشی
چیزی نیستند جز ریزگان نیروبر ( بوزون ها) مانند فوتون و گراویتون که
در میان ریزگان نیروگیر ( فرمیون ها) در راه هستند.

کوشا نوشته: خوشبختانه غیر از من ظاهرا کسان دیگری نیز هستند که توانسته اند این زمان را صفر کنند:
نقل قول:طبق نسبیت خاص اینیشتین، این زمان بسیار طولانی، برای ما محسوس است، ولی برای خود نور چنین زمانی معنی ندارد و فاصله بسیار زیاد، در زمان صفر طی می‌شود.
سال نوری
لطفا اگر ممکن است این مطلب را هم کمی توضیح دهید.

این نیز نشان میدهد که در همان یاوه های کهنه ی " علامه" گیر کرده اید.
گذر زمان (= نرخ دگرگونی های چینشی ) برای هر پیکره ای که از ماده ی
ماندمایه* دار ساخته شده باشد ( و نه تنها برای "ما") کارگر است ولی از
دیدگاه خود ریزگان انرژی مانند فوتون ( نور، خیز های رادیویی و رادار،
پرتو ایکس و پرتو گاما و پرتو زیر سرخ و ..) یا گراویتون ( پرتو گرانش)
... زمان نمیگذرد چرا که خودشان با تندای نور، که جدایی های زمانی را
به هم پیوند میدهد، در جنبش هستند. هیچ ریزه ی دیگری که کارمایه ی
ناب نباشد ( دارای ماندمایه باشد، مانند الکترون و پروتون و نوترینو و ...)
نمیتواند با تندای نور در جنبش باشد و برای همین، همه ی پیکره ها دچار
زمان هستند. اگر بینگاریم که کسی میتوانست به تندای نور نجنبد، هرگز
پیر نمیشد، به این فرنود ساده که همه ی جنبش هایی شیمیایی و
گردش الکترون ها بگرد پروتون ها و .. به جنبش در یک راستا ودر تندای نور
دگرگون شده بود، مانند یک ماهی که در فریزری بگذرایم که دمای صفر
کلوین داشته باشد و این ماهی هرگز گندیده نمی شود، چون همه ی
جنبشهای ریزگان درون آن صفر میشدند( رسیدن به صفر کلوین = ۳۰۰
درجه زیر صفر سانتیگراد شدنی نیست)
--
بر این پایه، روشنی خورشید به هرروی چند باریکه زمانی به دیرا میکشد
که به زمین برسد و اگر یک رویداد در خورشید رخ دهد، مانند توفان خورشیدی،
یا لکه های سیاه خورشیدی، رادیو های ما چند زمان دیرتر دچار کاستی و از
هم پاشیدگی در کارکرد میشوند. هتّا اگر همین اکنون، خورشید از میان برود،
( رویدادی که با از میان رفتن خورشید به پایان رسیده) زمین پس از چند باریکه
از گردار خود بیرون رفته و در کیهان پرتاب میشود، چرا که نبود گراویتون ها
(نیروی گرانش) را تازه پس از زمانی که نور یا گراویتون ها نیاز دارند که از
پیکره ای به پیکره ی دیگر برسند، می سهد (حس میکند)و تازه پس از آن
به آن رویداد واکنش نشان میدهد.
پس اینکه یارو نوشته که "دورای بسیار دراز، با زمان صفر سپری میشود"
برای خود فوتون ها یا گراویتون هاست که برای انها همواره زمان صفر
است ( چون گفتیم که هر چیزی که با تندای نور میرود زمان ندارد) و از دید
خود همان گراویتون ها و فوتون ها و .. که" پیامبر انگیزش" میباشند و نه
در سامانه ای که این ریزگان در آن گرفتار و جایگیر هستند.
به زبان ساده، در یک سامانه، یک پیکره، از راه این فوتون ها و .. از
دگرگونی ها و رویداد ها در یک پیکره ی دیگر "آگاه" میشود و چون
این فوتون ها ناچار هستند که دورا هارا در نگاه سامانه، در زمان
ویژه ای بپیمایند، گیرنده ی آگاهی همواره واکنشی پس از فرستنده ی
آگاهی دارد.
برای هوش کردن بهتر:
مادر شما میمیرد(رویدادی که به پایان رسیده). آگاهی از این رویداد
با یک تلگراف برای شما فرستاده میشود. خود تلگراف، در همه ی
راه، دچار دگرگونی و زمان نمیشود و آن آگاهی که در خود میاورد،
نیز دگرگون نمیشود، ولی اندک زمانی ( از دید بیرون از خود تلگراف) ،
در راه است که به شما برسد. تازه آنگاه است که شما دچار اندوه میشوید.
درست مانند اینکه یک ماهی یخ زده برای فرستاده باشند که خود ماهی
دگرگون نمیشود (زمان ندارد) ولی رسیدنش به شما زمان میبرد.

فوتون ها و گراویتون ها و.. هم آگاهی‌بر میان پیکره ها هستند و آن
آگاهی هایی که میبرند، دگرگون نمیشوند، چون زمان در درون آنها کارگر
نیست، ولی پیکره هایی که کند تر از نور هستند، زمانی را که این آگاهی میان
آنها رفت و امد میکند را در یافته و پس از آگاه شدن از خود واکنش نشان میدهند
که همان جستار انگیزش و همان روند و زنجیره های انگیزه و انگیخته است


*
ماندمایه دار = دارای جرم سکون
ماندمایه = جرم سکون.
برای نمونه ماندمایه ی فوتون صفر است چون از
کارمایه ناب ( انرژی خالص) آزاد ساخته شده است

پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: پلیس هم "دشمن" دزد به شمار میرود. دشمنان (!) اسلام هم تنها ، آن کسان و ملت هایی
بودند که می خواستند از جان و دارایی و آزادی خودشان پدافند نمایند. برای نمونه در
جلوگیری از چپاول کاروان های بازرگانی شان بدست راهزنان یثرب (= مسلمین!)
:e057:
این کجاش خنده داره؟
هم کیشان شما اموال دیگران را در مکه مصادره کنند خوب است و دزدی نیست
معادل آن مال را از آنها پس ستاندن راهزنی است؟
مزدك بامداد نوشته: لودگی از کمبود فرنود!

شکسته نفسی می فرمایید استاد !
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24