Anarchy نوشته: لابد تعریف عقل میشه آن چیزی که شما و مشتی اسلامیست ماست مال گفتن...
یک توصیه دوستانه
این نوع ادبیات نه تنها هیچ چیزی را به نفع شما نمی کند بلکه برعکس مشت شما را باز می کند که چیزی در چنته ندارید،
به طور طبیعی دوستان همفکر شما ممکن است دکمه سپاس را فشار دهند اما
قطعا قضاوت خوانندگان خاموش چیز دیگری است.
کوشا نوشته: یک توصیه دوستانه
این نوع ادبیات نه تنها هیچ چیزی را به نفع شما نمی کند بلکه برعکس مشت شما را باز می کند که چیزی در چنته ندارید،
به طور طبیعی دوستان همفکر شما ممکن است دکمه سپاس را فشار دهند اما
قطعا قضاوت خوانندگان خاموش چیز دیگری است.
ممنون از توصیه شما اما :
1) در چنته بسیار داشتیم و رو کردیم و جواب شما شد "خوش باشید" !! پس کسی که چیزی در چنته نداشته و نداره شما هستید.
2) دوستان من هم جز خوانندگان هستن ، ضمن اینکه نظر خواننده به خودی خود ارزشی نداره مگر اینکه از سکوت در بیاد و نوشته من رو نقد منطقی بکنه...
3) اگر به خاطر داشته باشید اولین خودتون شروع به رجز خونی کردید خطاب به بانو آلیس... حالا از چی گلایه دارید ؟ وقتی پاسخ ندارید و به جای توضیح ، مثل نوار یک حرفی رو تکرار کنید انتظار نداشته باشید به گرمی از شما استقبال بشه !!
کوشا نوشته: از نظر عقلی جای هیچ شک و شبهه ای در این موضوع نیست
پس یقینا از نظر فیزیک فهم اشتباهی صورت گرفته است.
بیجاست، فیزیک خود فراورده ی کاربرد والای خرد است.
از سوی دیگر، از انجا که مغز و خرد خود دستاورد فرگشت
و آروین و ایرنگ است، آنچه که آزمایش های دانشیک
نشان میدهد، خردوند ( عقلی) هستند و نه آنچه که شما
بنام "عقل" باور دارید، بویژه عقلی که با ان قمه هم میزنید!
--
خرد باید به پشتوانه ی آروین هم آراسته باشد چون از
آروین برخاسته است. برای نمونه اگر خرد میگوید که چیز
بزرگ در چیز کوچک جای نمیگیرد، از روی این است که
چنین چیزی در جهان دیده ایم. پس شما باید یک نمونه بیاورید
که در آن، هیچ درنگ زمانی میان انگیزه و انگیخته نباشد
تا خرد فرهیخته چنین چیزی را بپذیرد!
•
پارسیگر
کوشا نوشته: اولا که بسیاری از ناملایمات حاصل انتخاب خود ماست مثل ازدواج فامیلی
ثانیا مگر در سایر علوم همه مجهولات کشف شده که لازم باشد در امور مذهبی هم اینگونه باشد؟
تدریج در کشف مجهولات اینجا هم جاری است.
:e057:
آهان، چون دیدید که پوزش خواهی خدا ریشخند امیز است،
رو به روشنگری دانشیک اوردید! نه جانم، شما باید در بستر
همان دین تان سخن بگویید که همه آدمها در ان آفریده
خدا و از "عالم ذر"! گام به این جهان مینهند! از سوی دیگر
هم اگر زناشویی میان بستگان ناجور بود چرا دین همه کاره ی
شما انرا نشناخت و مانند زناشویی خواهر و برادر "حرام"
ندانست که هیچ، خود ممّد هم زینب را ( از دست پسرش) گرفت!؟
-----
از این گذشته، همه زشتی های و کچلی ها و ... گناه ! و کارکرد
خود هومن نیست که شما خواستید اینهارا همه به گردن خودمان
بیندازید. تازه، از آنجاییکه جهان را در دید شما خدا افریده، هتّا
همین کژی و کوژی پدید امده از زناشویی بستگان هم گناه خداست !
•
Anarchy نوشته: ممنون از توصیه شما اما :
1) در چنته بسیار داشتیم و رو کردیم و جواب شما شد "خوش باشید" !! پس کسی که چیزی در چنته نداشته و نداره شما هستید.
2) دوستان من هم جز خوانندگان هستن ، ضمن اینکه نظر خواننده به خودی خود ارزشی نداره مگر اینکه از سکوت در بیاد و نوشته من رو نقد منطقی بکنه...
3) اگر به خاطر داشته باشید اولین خودتون شروع به رجز خونی کردید خطاب به بانو آلیس... حالا از چی گلایه دارید ؟ وقتی پاسخ ندارید و به جای توضیح ، مثل نوار یک حرفی رو تکرار کنید انتظار نداشته باشید به گرمی از شما استقبال بشه !!
1-وقتی حرفهای شما در حد ورجه ورجه کردن یک بچه سه چهار ساله است جز اینکه آرزوی خوش بودن برایتان شود چاره ای نیست.
2-اکثر مردم بیشتر گوش می کنند و می خوانند و نتیجه را در زندگی خود تاثیر می دهند.
3-ایشون صدای هل من مبارز رو بلند کردند من هم گفتم بسم الله همین !
مطمئن باشید در یک سایت الحادی انتظار استقبال داشتن کمی تا قسمتی احمقانه است.
مزدك بامداد نوشته: بیجاست، فیزیک خود فراورده ی کاربرد والای خرد است.
از سوی دیگر، از انجا که مغز و خرد خود دستاورد فرگشت
و آروین و ایرنگ است، آنچه که آزمایش های دانشیک
نشان میدهد، خردوند ( عقلی) هستند و نه آنچه که شما
بنام "عقل" باور دارید، بویژه عقلی که با ان قمه هم میزنید!
--
خرد باید به پشتوانه ی آروین هم آراسته باشد چون از
آروین برخاسته است. برای نمونه اگر خرد میگوید که چیز
بزرگ در چیز کوچک جای نمیگیرد، از روی این است که
چنین چیزی در جهان دیده ایم. پس شما باید یک نمونه بیاورید
که در آن، هیچ درنگ زمانی میان انگیزه و انگیخته نباشد
تا خرد فرهیخته چنین چیزی را بپذیرد!
اولا که لودگی چیزی را به نفع شما نمی کند.
ثانیا اگر بتوانید تخلف معلول از علت بعد از تمام شدن علت را ثابت و مستدل کنید کار تمام است.
فرض فاصله بین علت و معلول عقلا محال است حال این فاصله به تندای نور باشد یا به بلندای قرن.
کوشا نوشته: خداوند معدومات را موجود نمیکند . چون موجود کردن عدم محال است . اصلا در مساله خلقت سخن از موجود کردن معدوم نیست بلکه سخن از ایجاد اشیاء است. در کلمه ایجاد دقت بفرمایید. قبل از خلقت عالم خداوند با علم ازلی خود ، نقشه جهان هستی را ترسیم میکند که چه چیزی را میخواهد خلق کند.
یک مغلطه اشتراک لفظی اینجا هست... اینکه میگیم خدا باستی از عدم ، هستی رو خلق کرده به این معنی نیست که وجودی به نام "عدم" تبدیل به هستی میشه ، منظور تغییر وضعیت از عدم به هستی هست جون غیر از این باشه دیگه خلقت نیست !! ایجاد هم همان خلقت هست و این بازی با کلماته... اشاره به "قبل" هم اشاره به زمان هست و میبینید امکان نداره اشاره ای به تصمیم خدا بشه اما حرفی از زمان زده نشه... پس باز حرف ما ثابت شد که خدا باید برای خلقت و ایجاد ، یک انگیزه جداگانه داشته باشه و همچین چیزی نیست که بگیم هدف در فعل است... یعنی ما سه زمان قبل از خلقت ، خلقت ، بعد از خلقت داریم و متن شما هم به همین معترف شده !! لحظه ای که خدا تصمیم به خلقت میگیره یعنی یک تغییر و تصمیم جدید که باید هدف تازه ای هم داشته باشه... این تفکر و تدبر و در خلسه فرو رفتن و ترسیم ذهنی توسط خدا هم با صفاتش جور در نمیاد و بیشتر نشون میده نیاز به هدف جداگانه ای هست...
حالا بفرمایید هدف خدا از خلقت چیه ؟؟
کوشا نوشته: به تعبیر بسیار دور و بعید برای مثال عرض کنم که همانگونه که یک نقاش قبل از کشیدن نقاشی خود ، در ذهن خود انچه را که میخواهد بکشد ، ترسیم میکند و سپس به انچه در ذهن ترسیم کرده است عینیت میبخشد ، خداوند نیز در علم ازلی خود ، به مخلوقات خود علم دارد .
نویسنده هم فهمیده قیاس مع الفارق کرده...اما در همین مثال بعید ، آیا نقاش هدفی داشته از نقاشی کشیدن یا نه ؟ یا هدف در فعل او بوده
؟
کوشا نوشته: نکته دقیق مطلب اینجاست که خداوند نه از وجود خود به این ماهیات اعطا میکند و نه وجود دیگری به اینها عطا میکند بلکه از وجود خود در انها تجلی مینماید.
برای درک دقیق مطلب باید دوکلمه تجلی و تجافی را توضیح بدهم . تجافی به اینصورت است که از یک شیء به شیء دیگر چیزی عطا شود به صورتی که ان چیز عطا شده دیگر در نزد عطا کننده نباشد و در حقیقت با اعطای این عطا ، از ان فرد عطا کننده کم شود. مثلا وقتی از اب یک حوض مقداری اب در یک لیوان بریزید ، به همین اندازه از اب حوض کم میشود و این ابی که از حوض برداشته شده دیگر متعلق به حوض نیست نیست . و در اینصورت به همین مقدار نقص در اب حوض حاصل میشود این را میگویند تجافی اب حوض
اما تجلی به اینصورتست که از یک شیء به یک شیء دیگر چیزی عطا شود به صورتی که از خود فرد عطا کنند چیزی کم نشود و فرد عطا کننده هم بهره ای بیابد . این مطلب را با مثالی برای شما قابل فهم میکنم. مثلا عالمی را در نظر بگیرید که مشغول تدریس است و دارد به عده ای علم عطا میکند. این فرد عالم در زمان عطای علم به دیگران ، نه از علم خودش چیزی را جدا میکند و به دیگران میدهد و نه معدومی را موجود میکند. بلکه علم او در بقیه نیز تجلی میکند. سایر افراد این علم را ندارند و از تجلی علم ان عالم ، صاحب این علم میشوند . در حالیکه نه چیزی از علم عالم کم شد و نه معدومی در عالم موجود شد ( چون این علم موجود بود و تنها در دیگران تجلی کرد نه اینکه چیزی که موجود نبود و معدوم بود ، موجود شد) .
این هم باز قیاس مع الفارق هست. همون مثال تدریس ، فعل و انفعال مادی هست و انتقالی در بستر فیزیکالیسم !! در یک حالت عدمی ، چطور میشه چیزی رو به قول دوست شما متجلی کرد ؟
کوشا نوشته: خلقت عالم به نحو تجلی است نه به نحو تجافی. چون ذهن ما بیشتر در مادیات و عالم طبیعت سیر میکند و انسی با مفاهیم ملکوتی و ماوراء طبیعت ندارد ،فکر میکند که همه اعطا ها در عالم باید به نحو تجافی باشد . در صورتی که نمیداند اصلا نوعی از اعطا به نام تجلی نیز هست
اینجا خود نویسنده هم فهمیده چیز شعر تلاوت کرده !! از ایشون بپرسید اگر ذهن درک نمیکنه ، ایشون چطور فهمیدن تجلی هم داریم ؟
البته من هر چی آخوند و شبه آخوند دیدم ، هر زمان میگفتم یه چیز غیر مادی نام ببرید میگفتن علم و دانش... میگفتن اگه علم مادی هست ، علمتو به من نشون بده... یعنی این کند ذهن ها ، تعریفشون از ماده در این حد بود !!
کوشا نوشته: خدا عالم را نه از لاشیء افریده ونه از شیء . بلکه در ابتدا در علم خود صور و هیات اشیاء را ایجاد فرموده و بعد به نحو تجلی انها را موجود میکند . نه از وجود ش چیزی کم میشود ( چون در تجلی از وجود اعطا کننده چیز ی کم نمیشود ) نه مابقی اشیاء واجب الوجود میشوند ( چون تجلی عین متجلی نیست بلکه معلول متجلی است ) . نه معدوم را موجود میکند ( چون خود موجود است و ماهیت اشیاء نیز به وجود علمی در علم حق تعالی موجودند و در این ماهیات علمی ، تجلی عینی میشود) و بالاخره تمام فروع و اشکالاتی که در مساله هست ، حل میشود.
ما نفهمیدیم بالاخره در این قصه و شعری که این برادر تلاوت کرده ، خلقت دقیقا کجا هست چون اینی که اینجا توصیف شده اسمش هر چیزی میتونه باشه جز خلقت !! اگر کسی فهمید به منم خبر بده...
کوشا نوشته: بفرمایید توضیح دهید که چرا آب خیس است؟
به عبارت دیگر رطوبت هر چیزی از آب است، رطوبت آب از کجاست؟
خب برای اینکه بشه به این سوال جواب داد ، ابتدا شما بگید تعریف رطوبت چیه تا بعد ببینیم به قول شما رطوبت آب از کجا میاد !!!
کوشا نوشته: شما اسم موجودات را هر چه می خواهید بگذارید بالاخره از یک جایی آمده اند.
بله از یک جایی آمده اند ، از درون سیستمی به نام هستی !! نه از قصه گل بازی خدای خیالی شما...
کوشا نوشته: شما از واقعیات صحبت کنید تا مستفیض شویم !
شما فقط پای منبر یا درون حجره حوزه های علمیه مستفیض میشید
، فقط احتیاط کنید زیاده روی نشه که آثار بدی به جا میذاره
!!!
کوشا نوشته: اولا که لودگی چیزی را به نفع شما نمی کند.
ثانیا اگر بتوانید تخلف معلول از علت بعد از تمام شدن علت را ثابت و مستدل کنید کار تمام است.
فرض فاصله بین علت و معلول عقلا محال است حال این فاصله به تندای نور باشد یا به بلندای قرن.
بیجاست.
نخست اینکه ما دستاورد خرد هایی همچو خرد شماهارا برشمردیم که چیزی جز
ترور و بدبختی و سرکوب و برده داری و قمه زنی و علم کشی نبوده و نیست.
سپس:
گفتیم که خرد باید با آروین همساز باشد و نه با انگاشته های نادرست تاریخی.
فیزیک میگوید که هر دگرگونی در جنبش و ایستار هر چیز و هر سامانه ای با
افزوده و یا کاسته شدن از انرژی آن انجام میشود و انرژی هم همواره دست بالا
با تندای نور در راه است. بر این پایه اگر نوری از گیسوی یک زنی به شما برسد
و شما تحریک بشوید ، میان انگیزه که همان موی بی حجاب است و انگیخته، که
همان چیز شما است، یک درنگ در میان است و آن زمانی است که نور از موی
آن زن نیاز دارد تا به چشم و مغز شما برسد.
پس میبینید که همان "تمام" شدن انگیزه، نیاز به زمان دارد!
[SIZE=3]•[/SIZE]
مزدك بامداد نوشته: :e057:
آهان، چون دیدید که پوزش خواهی خدا ریشخند امیز است،
رو به روشنگری دانشیک اوردید! نه جانم، شما باید در بستر
همان دین تان سخن بگویید که همه آدمها در ان آفریده
خدا و از "عالم ذر"! گام به این جهان مینهند! از سوی دیگر
هم اگر زناشویی میان بستگان ناجور بود چرا دین همه کاره ی
شما انرا نشناخت و مانند زناشویی خواهر و برادر "حرام"
ندانست که هیچ، خود ممّد هم زینب را ( از دست پسرش) گرفت!؟
-----
از این گذشته، همه زشتی های و کچلی ها و ... گناه ! و کارکرد
خود هومن نیست که شما خواستید اینهارا همه به گردن خودمان
بیندازید. تازه، از آنجاییکه جهان را در دید شما خدا افریده، هتّا
همین کژی و کوژی پدید امده از زناشویی بستگان هم گناه خداست !
بفرمایید این هم جواب از بستر دین:
نقل قول:أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ (2 عنکبوت)
آیا مردم گمان كردند همین كه بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها مىشوند و آزمایش نخواهند شد؟
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ (155 بقره)
قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش مىكنیم و بشارت ده به استقامتكنندگان.
گیر و ایراد بنی اسرائیلی صفت جدایی ناپذیر کفار گران جان است؛ من و سلوی هم از بهشت نازل شود عقب گرد کرده و کار پر زحمت می خواهند و طلب عدس و پیاز می کنند !
کوشا نوشته: گیر و ایراد بنی اسرائیلی صفت جدایی ناپذیر کفار گران جان است؛ من و سلوی هم از بهشت نازل شود عقب گرد کرده و کار پر زحمت می خواهند و طلب عدس و پیاز می کنند !
بیجاست،
در کنکور هم همه را یکسان آزمایش میکنند ولی خدای کودن شما یکی را
کچل می آفریند و یکی را چلاق و یکی را تازشگر و سپس می گوید که
آزمایش میکنم و از این که آزمایش تان یکسان نیست، پوزش میخواهم
هه هه ..
[SIZE=3]•[/SIZE]