مزدك بامداد نوشته: قران هم همین سفسته را دارد،
هر کس که ممد را نمی پذیرفته و به او
پول و دختر نمیداده، برایش آیه میامده که:
فی قلوبهم مرض = کژاندیش و بیمار روانی هستند ( چون قران قلب را جایگاه اندیشه میدانسته)
اولئک هم السفهاء = آنها خودشان کودن هستند
شرّ الدواب = مارو کژدم و بدترین جک و جانوها هستند!
لهم قلوب، لا یفقهون بها : دل دارند ولی با ان هوش نمیکنند ( در قران ، دل جایگاه اندیشه و سهش است)
...
•
هزار و چهارصد سال گذشته و شما همچنان سخن پیشینیان خود را نشخوار می کنید:
نقل قول:وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا یَعْلَمُونَ
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید!» مىگویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولى نمىدانند!
پس این فرگشت بی عرضه چه غلطی می کند؟ !
Alice نوشته: پس چرا زبان فطرت من کار خودش را نمیکند؟ فکر کنم فطرت من باید بیمار شده باشد!
با این تیزی ! که در دست شماست فطرت که جای خود دارد شیر ژیان هم به شما نزدیک نخواهد شد !
در ضمن ننه جون .... شبت درازه !
کوشا نوشته: ای مرده شور ببرد فرگشت را که اینگونه ضعیف عمل کرده و تنها عده ای قلیل را عقل و خرد کامل بخشیده !
سفستهی دستیازی به باور همگانی!
کوشا نوشته: با این تیزی ! که در دست شماست فطرت که جای خود دارد شیر ژیان هم به شما نزدیک نخواهد شد !
در ضمن ننه جون .... شبت درازه !
من ننهی شما نیستم!
یکی از ویژگیهای فطرت آدمی, سرشت "بشری" است. آیا میتوانید ثابت کنید تکتک مردم جهان
فطرت خداجو دارند؟ خیر. پس برهان فطرت هم دود میشود میرود هوا... بهمین سادگی!
--
کوشا نوشته: با این تیزی ! که در دست شماست فطرت که جای خود دارد شیر ژیان هم به شما نزدیک نخواهد شد !
در ضمن ننه جون .... شبت درازه !
احسنتم، تمثیل بسیار بجایی کردید، من هم پیشتر به این شباهت اشاره کرده بودم، این اتفاق نمیتواند تصادفی و بیحکمت باشد.
در فطرت انسان میل به خداجویی و بخود شاشیدن ودیعه نهاده شده که هر دو به هنگام ترس خود را از پس افکار منحط و انحرافات نمایان میکنند و بوجود خدا شهادت میدهند !!
Alice نوشته: سفستهی دستیازی به باور همگانی!
نمی شود کسی ناباور باشد اما دست به سفسطه یافتنش قوی نباشد !
آنقدر که می شود این موضوع را در ردیف دیگر سفسطه ها قرار داد
سفسطه سفسطه یابی !
نقل قول:من ننهی شما نیستم!
مشکل اینجاست که ضرب المثل بلد نیستی !
نقل قول:یکی از ویژگیهای فطرت آدمی, سرشت "بشری" است. آیا میتوانید ثابت کنید تکتک مردم جهان
فطرت خداجو دارند؟ خیر. پس برهان فطرت هم دود میشود میرود هوا... بهمین سادگی!
چرا نتوانم ؟
وقتی در نبود پیامبران مردم از پیش خود بت و خورشید و ماه را خدا انگاشته و پرستیده اند و یا به گونه ای سرنوشت خود را به ماوراء گره زده اند و
از همه مهمتر تلاش و کوشش ناباوران در پاک کردن اندیشه خدا از ذهن مردن به جایی نرسیده است؛
آیا چاره ای به جز پذیرش خداجویی در ضمیر انسان راه دیگری باقی می ماند؟
--
@
کوشا:
اینشتین میگوید:
The word god is for me nothing more than the expression and product of human
weaknesses.
-- Albert Einstein, in a letter responding to philosopher Eric Gutkind, who had sent him a copy of his book Choose Life: The Biblical Call to Revolt; quoted from James Randerson, "Childish Superstition: Einstein's Letter Makes View of Religion Relatively Clear: Scientist's Reply to Sell for up to £8,000, and Stoke Debate over His Beliefs" The Guardian, (13 May 2008)
a God, in short, who is but a reflection of human
frailty
-- Albert Einstein, obituary in New York Times, 19 April 1955, quoted from James A Haught, "Breaking the Last Taboo" (1996)
1. سرچشمهی خدایان ناتوانی و ترس هومنی به دژآمدهای طبیعی و .. است که زمینهی
ماوراءالطبیعه را پدید میاورد. پس "ترس" از طبیعت و ناتوانی انسان منجر به خودفریبی و
آرامش روانی میشود و این نخستین گام برای خرافه و جهل و نادانیست.
2. متودولوژی و فرجامیابی شما از بیخ نادرست است که چون انسانها بطور سرشتین به
ماوراءالطبیعه گرایش دارند پس همچه چیزهایی وجود دارد.
3. این فطرتی هم که از آن دم میزنید سرشتین نیست و اکتسابی هست. چرا؟ چون بسیاری
هستند که بگونهی فطری به خدا گرایش ندارند و این بسادگی ابطالپذیر است. برای ابطال این
گزاره هم تنها یک نمونه ناسازگار (مثال نقض) بسنده میکند.
کوشا نوشته: --
ادای خودتان را دربباورید.
پارسیگر
کوشا نوشته: وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا یَعْلَمُونَ
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید!» مىگویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولى نمىدانند!
پرسش : وجود خدا را ثابت کنید.
پاسخ : در قرآن نوشته =))=))
کوشا نوشته: سفسطه سفسطه یابی !
وقتی مبنا را میکنید باور اکثریت و دلیلی جز این ارائه نمیکنید اسمش میشه مغلطه توسل به اکثریت... این رو هم یعنی نمیفهمید ؟
کوشا نوشته: چرا نتوانم ؟
وقتی در نبود پیامبران مردم از پیش خود بت و خورشید و ماه را خدا انگاشته و پرستیده اند و یا به گونه ای سرنوشت خود را به ماوراء گره زده اند و
از همه مهمتر تلاش و کوشش ناباوران در پاک کردن اندیشه خدا از ذهن مردن به جایی نرسیده است؛
آیا چاره ای به جز پذیرش خداجویی در ضمیر انسان راه دیگری باقی می ماند؟
الله شما که خودش یک بت بود ، منتها از جلوی چشم برداشته شد و به آسمان ها برده شد برای فریب مردم !! این تمایل و باور به ماورا از سوی مردم ریشه در ناآگاهی آنها به محیط داشته... همچنان که امروز با پیشرفت علوم ، این خدای شما قدم به قدم عقب تر رفته و سنگرها رو خالی کرده...
ضمنا این هم خدمت شما :
جمعیتشناسی بیخدایی - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
نقل قول:اگرچه بیخدایان در بسیاری از کشورها در اقلیت هستند، اما حضور نسبتاً شایعی در اروپا، کانادا، استرالیا، نیوزلند، کشورهای کمونیستی سابق و حال حاضر دارند همچنین به صورت کمرنگتر در ایالات متحده آمریکا و مخروط جنوبی نیز حضور دارند. در سال ۲۰۱۲ مرکز تحقیقاتی پیو به این نتیجه رسید که ۱۶ درصد از جمعیت جهان دارای وابستگی مذهبی نیستند و این دسته سومین گروه عقیدتی بزرگ به شمار میروند.[SUP][۷][/SUP]
Alice نوشته: @کوشا:
اینشتین میگوید:
The word god is for me nothing more than the expression and product of human weaknesses.
-- Albert Einstein, in a letter responding to philosopher Eric Gutkind, who had sent him a copy of his book Choose Life: The Biblical Call to Revolt; quoted from James Randerson, "Childish Superstition: Einstein's Letter Makes View of Religion Relatively Clear: Scientist's Reply to Sell for up to £8,000, and Stoke Debate over His Beliefs" The Guardian, (13 May 2008)
a God, in short, who is but a reflection of human frailty
-- Albert Einstein, obituary in New York Times, 19 April 1955, quoted from James A Haught, "Breaking the Last Taboo" (1996)
1. سرچشمهی خدایان ناتوانی و ترس هومنی به دژآمدهای طبیعی و .. است که زمینهی
ماوراءالطبیعه را پدید میاورد. پس "ترس" از طبیعت و ناتوانی انسان منجر به خودفریبی و
آرامش روانی میشود و این نخستین گام برای خرافه و جهل و نادانیست.
2. متودولوژی و فرجامیابی شما از بیخ نادرست است که چون انسانها بطور سرشتین به
ماوراءالطبیعه گرایش دارند پس همچه چیزهایی وجود دارد.
3. این فطرتی هم که از آن دم میزنید سرشتین نیست و اکتسابی هست. چرا؟ چون بسیاری
هستند که بگونهی فطری به خدا گرایش ندارند و این بسادگی ابطالپذیر است. برای ابطال این
گزاره هم تنها یک نمونه ناسازگار (مثال نقض) بسنده میکند.
مغلطه توسل به مرجعیت
نقل قول:ادای خودتان را دربباورید.
خیلی فکر کردم که بفهم ادای چه چیزی را درآورده ام که متوجه آن دو خط ریز شدم که ناخواسته از پست شما به پست من منتقل شده بودند.
عمدی در کار نبوده است.
شما میدانید سفستهی «دستیازی به آتوریته» چیست؟ من یکی دو عبارت از
اینشتین کوت کردم و به نقد آن پرداختم. سفستهی مرجیعیت زمانی رخ میدهد
که گفتهی مرجع مستقیماً جای استدلال بنشیند: چون اینشتین اینرا گفته است
پس خدا وجود ندارد.
جدای از این دو ایراد دیگر هم یکی به متودولوژی شما و دیگری نقض گزارهی "فطرت
بشری به ماوراء گرایش دارد" گرفتم که شما آن را نادیده گرفتید!