Anarchy نوشته: اینکه عدمی در کار نبوده خود به خود خدای خالق رو به نابودی خواهد کشاند !! کلیت هستی ، همیشه هست فقط اجزا در حال جا به جایی هستن...
اگر اینقدر سواد داشتی که معنای کلمه خلق و خالق را بهفمی نیازی نبود اینقدر مانند بچه ها ورجه وورجه کنی و تو جواب دادن به جای منطق
بالا پایین بپری و شکلک دربیاری !
نقل قول:پرسش این بود که "هدف خدا" از "خلقت" چی بوده... مگر اینکه بگویید خدا در خلقت نقشی نداشته یا خدا بی هدف بوده !! پس دردسر خودتون رو بیشتر نکنید. یا مزخرف نگید یا بگید نمیدونم یا در حد دانش انسان نیست و این گونه خزعبلات پا منبری که یاد گرفتید همیشه در وقت کم آوردن بگید !!
خب جواب رو نفهمیدی عین بچه آدم بگو نفهمیدم برام توضیح بده !
نقل قول:همین که زحمت دقاع از خدا بر دوش شما افتاده و خودش ناتوانه ظاهرا ، گویای همه چیز هست !!
اگر یقین داشتی خدا وجود نداره
با خیال راحت می رفتی دنبال چریدن بیشتر و لذت بردن
(د لایف ایز شورت)
وقت خودت رو اینجا تلف نکن برو تا میتونی زندگی را لیس بزن تا ناکام از دنیا نری !
کوشا نوشته: اگر اینقدر سواد داشتی که معنای کلمه خلق و خالق را بهفمی نیازی نبود اینقدر مانند بچه ها ورجه وورجه کنی و تو جواب دادن به جای منطق
بالا پایین بپری و شکلک دربیاری !
معنی کلمه رو از شما بهتر میدونم و با همفکران شما هم قبلا بحث کردم...خدای شما در بهترین حالت ، "صانع" هست نه " خالق" !!
کوشا نوشته: خب جواب رو نفهمیدی عین بچه آدم بگو نفهمیدم برام توضیح بده !
حرف مفت نزنید و اگر جواب ندارید برای این سوال که "هدف خدا از خلقت" چی بوده ، سوال من رو طبق دلخواه خودتون تغییر ندید !!
کوشا نوشته: اگر یقین داشتی خدا وجود نداره
با خیال راحت می رفتی دنبال چریدن بیشتر و لذت بردن
(د لایف ایز شورت)
وقت خودت رو اینجا تلف نکن برو تا میتونی زندگی را لیس بزن تا ناکام از دنیا نری !
البته چریدن و لذت بردن به خودی خود نه ایرادی داره و نه الله شما ردش کرده !! تمام وعده های آخرت شما هم ، همین چریدن دنیایی ما هست... منتها ممکنه شما اون دنیا که بری ، جای لذات و چراهای وعده داده شده ، با یک بیلاخ بزرگ مشابه
مواجه بشید
!!
خدای اینها خود شیطان است!
Anarchy نوشته: معنی کلمه رو از شما بهتر میدونم و با همفکران شما هم قبلا بحث کردم...خدای شما در بهترین حالت ، "صانع" هست نه " خالق" !!
نه نفهمیدید !
نقل قول:حرف مفت نزنید و اگر جواب ندارید برای این سوال که "هدف خدا از خلقت" چی بوده ، سوال من رو طبق دلخواه خودتون تغییر ندید !!
هدف در فعل است نه در فاعل
به همون لینک های که دادم رجوع کن تا معنی این جمله رو بفهمی
نقل قول:البته چریدن و لذت بردن به خودی خود نه ایرادی داره و نه الله شما ردش کرده !! تمام وعده های آخرت شما هم ، همین چریدن دنیایی ما هست... منتها ممکنه شما اون دنیا که بری ، جای لذات و چراهای وعده داده شده ، با یک بیلاخ بزرگ مشابه مواجه بشید !!
من نهایت تلاش خود را کرده ایم نتیجه هر چه بادا باد:
نقل قول: ماجرای تشرف دوباره علامه حسنزاده آملی به دین اسلام
خداوند استاد علامه حسنزاده آملی را که از بزرگان و عرفا و متفکران عالم اسلام است، حفظ کند. ایشان میفرمود: «من زمانی به ذهنم آمد نکند آنچه را که من تا به حال از عقاید و اندیشهها و افکار پذیرفتهام به تقلید از پدر و مادر و قوم و قبیله و مردم بوده باشد و همین طور تحت تأثیر قرار گرفته باشم. لذا تمام عقاید خودم را و همه آنچه را که از پدر و مادر و قوم و خویش و مردم گرفته بودم، بوسیدم و کنار گذاشتم.
تصمیم گرفتم به عنوان یک انسان عاقل در میان این غوغا و فضای فعلی خودم حق و باطل را بفهمم. تمام کتابهایی را که در مباحث ادیان غرب و شرق قبل از اسلام و بعد از اسلام بود، از آیین بودا تا مسیحیت و یهود و آتشپرستها و سرخپوستهای آمریکایی و ... جمعآوری کردم. شروع به مطالعه و بررسی و بحث نمودم و مدت زیادی را به این مطالعه فراگیر اختصاص دادم.
پس از زمان بسیار زیادی که مطالعاتم پیرامون این افکار و اندیشهها انجام شد، آنها را کنار قرآن و روایات اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و تعالیم اسلامی قرار دادم. بدون تعارف و هیچ مبالغهای دیدم آنچه را به طور پراکنده از حرفهای خوب و عقاید صحیح از دیگر کتب بررسی کردهام، بسیار بهتر و کاملترش در قرآن وجود دارد.
صرف نظر از این، آنچه را که از اوهام و خیالات و امور غیر منطقی و غیر برهانی در بقیه کتب و مرامها و مسلکها است، در قرآن و سیره نبوی و تعالیم ائمه معصومین (ع) وجود ندارد.
آنگاه من دوباره به دین مبین اسلام مشرف شدم و از بین فرق و مذاهبی که در دین مبین اسلام هست و هم چنین فرقههای گوناگون تشیع، دیدم تنها مذهب و تنها دینی که صاحب و ناموس دارد و میشود به آن اتکا کرد مذهب شیعه 12
امامی است. ما میتوانیم بگوییم کسی که انسان کامل است و در زمان فعلی هست و پشتوانه ماست، حضرت ولی عصر(عج) است.
بقیه فرق و ادیان نه نبوتشان به پر رنگی نبوت اسلام است و نه انسان کامل حاضر موجود در زمان ما در میان آنها و در تفکراتشان هست. لذا من دوباره به دین مبین اسلام و مذهب تشیع نوع اثنی عشری مشرف شدم و همانطور که در وجود خورشید شک نمیکنم، در حقانیت دین خودم ذرهای تردید ندارم».
کوشا نوشته: نه نفهمیدید !
شما هم هر زمان جواب نداشتید دو کلمه شکمی میپرونید و فلنگ رو میبندید !!! مثل آدم بفرمایید بگید خدا هستی رو از عدم خلق کرده یا نه ؟؟ بزرگان شما که زیر پاسخ به این پرسش زاییدن ، ببینیم شما چیکار میکنی !!
کوشا نوشته: هدف در فعل است نه در فاعل
به همون لینک های که دادم رجوع کن تا معنی این جمله رو بفهمی
زیر پاسخ زاییدی میفرستی دنبال نخود سیاه !!
پرسش آنارشی (ع) : هدف خدا از خلقت چی بوده ؟
پاسخ کوشا : هدف در فعل است نه فاعل !!
برادر خب زاییدی دیگه... چرا خرعبل میگی؟؟
کوشا نوشته: من نهایت تلاش خود را کرده ایم نتیجه هر چه بادا باد:
پس شما هم دنبال همون چرا و لذات هستی دیگه !! حوری و قلمان و نهر های پر از مشروب... فقط بپا بیلاخ نصیبت نشه !!!
کوشا نوشته: تصمیم گرفتم به عنوان یک انسان عاقل در میان این غوغا و فضای فعلی خودم حق و باطل را بفهمم. تمام کتابهایی را که در مباحث ادیان غرب و شرق قبل از اسلام و بعد از اسلام بود، از آیین بودا تا مسیحیت و یهود و آتشپرستها و سرخپوستهای آمریکایی و ... جمعآوری کردم. شروع به مطالعه و بررسی و بحث نمودم و مدت زیادی را به این مطالعه فراگیر اختصاص دادم.
علامه خالی بستن !! شما فقط حساب کنید چند تا کتاب و چند صفحه میشه !! تا آخر عمرشم وقت میذاشته نمیرسیده همه رو بخونه
Anarchy نوشته: خدا هستی رو از عدم خلق کرده یا نه ؟؟
نه
معنای واقعی کلمه خلق، نمود است یعنی چیزی که وجود واقعی ندارد و تنها وجود نماست
خلق از عدم محال است، وجود شدن عدم تناقض است.
تمام آنچه آن را مخلوق یا موجود می گوییم تنها تجلی وجود جل جلاله و عظم شأنه است.
توضیح بیشتر در
اینجا
کوشا نوشته: نه
معنای واقعی کلمه خلق، نمود است یعنی چیزی که وجود واقعی ندارد و تنها وجود نماست
خلق از عدم محال است، وجود شدن عدم تناقض است.
تمام آنچه آن را مخلوق یا موجود می گوییم تنها تجلی وجود جل جلاله و عظم شأنه است.
توضیح بیشتر باشه برای خودتون چون همه رو قبلا خوندم !!
خب اگر عدمی نبوده به دنبالش هستی خلق شه ، یعنی هستی خودش همواره بوده !! اگر بوده پس خدا این وسط چیکاره هست ؟
Anarchy نوشته: توضیح بیشتر باشه برای خودتون چون همه رو قبلا خوندم !!
خب اگر عدمی نبوده به دنبالش هستی خلق شه ، یعنی هستی خودش همواره بوده !! اگر بوده پس خدا این وسط چیکاره هست ؟
مشخص شد که نخوندی
برو بخون
نترس چیزی از دست نمی دی !
در ضمن حرف من رو هم نفهمیدی.
کوشا نوشته: مشخص شد که نخوندی
برو بخون
نترس چیزی از دست نمی دی !
در ضمن حرف من رو هم نفهمیدی.
برادر کوشا ، خود برادران مسلمان هم در پاسخ به این سوال موندن !! بر مبنای آیات قرآن :
خلق
نقل قول:1- از دیدگاه دینی كلامی؛ خَلْق، از این دیدگاه در معنای آفریدن و ایجاد كردن به كار میرود و آن دارای دو معنای مطلق و نسبی است:
الف) خلق مطلق: و آن عبارت است از صِرف الایجاد یا خلق از عدم (= آفرینش از هیچ) كه صفتی است خداوندی و كرداری است ویژۀ حق تعالی. خلق در این معنا همان ابداع، یعنی آفرینش موجودات مجرد است، یعنی موجوداتی كه نه در مادهاند و نه در زمان و به اصطلاح فلاسفه مسبوق به ماده و مدت (=زمان) نیستند ابداع از دیدگاه متكلمان به پدید آوردن شیء بدون استفاده از اصل یعنی بدون استفاده از چیزی دیگر به عنوان اساس و بنیاد و نیز بدون تقلید كردن از یك نمونه (الگو) تعبیر میشود و چنانكه
«
خَلَقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ »
[1]
به دلیل
«
بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ »
[2]
به معنی اِبداع زمین و آسمان از سوی خداست. نیز آیۀ شریفۀ
«
أَفَمَن یَخْلُقُ كَمَن لاَّ یَخْلُقُ أَفَلا تَذَكَّرُونَ »
[3]
تأییدی بر كاربرد خلق است در معنای ابداع، چرا كه تنها خدا قادر به ابداع است و ماسوی الله چنین قدرتی ندارند.
ب)خلق نسبی: و آن عبارت است از ایجاد شیء ازشیء، یعنی پدید آوردن چیزی از چیزهای دیگر كه به منزلۀ مواد و مصالح به شمار میآیند. چنان كه مراد از خلق در آیۀ
«
خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ »
[4]
«خدا انسان را از نطفه آفرید»
یا
«
خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ »
[5]
«خدا انسان را از چكیدۀ گِل آفرید»
بیانگر ایجاد شیء (=انسان) از شیء دیگر (=نطفه یا چكیدۀ گل) است.
این گونه خلق كه در زمان و مكان صورت میگیرد و به اصطلاح مسبوق است به ماده و مادت (=زمان) همان است كه چون از سوی خداوند صورت پذیرد، در اصطلاح فیلسوفان از آن به احداث و از آفریدههای مسبوق به ماده و مدت (= موجودات مادی) به محدثات تعبیر میشود، چنانكه چون از آفرینش موجودات مسبوق به ماده و نه مسبوق به زمان (=مدت) سخن برود- یعنی از خلق افلاك- از آن به تكوین یا اختراع تعبیر میگردد.
از آنجا كه متكلمان برخلاف فلاسفه آفرینش هر قسم از موجودات را با اصطلاح خاص بیان نمیكنند و اصطلاحاتِ بیانگر آفرینش، مثل ابداع و تكوین و احداث و اختراع و همانند آنها را – به صورت مترادف و در مفهوم خلق و ایجاد به كار میبرند، طبیعی و بدیهی است كه خلق از دیدگاه آنان در دو معنای خاص (=مطلق= ابداع) و عام (=نسبی= احداث و تكوین یا اختراع) به كار رود و آفرینش تمام حوزههای هستی، یعنی حوزۀ مجردات، حوزۀ افلاك و حوزۀ موجودات مادی را بیان كند.
پس بر خلاف حرف شما ، ظاهرا خدا از عدم هم قادر به خلق بوده !! اما این آیات دشواری فلسفی ایجاد میکنه و ظاهرا الله حواسش نبوده!! پس نیاز به ماله کشی هست :
نقل قول:3- از دیدگاه فلسفی؛ در فلسفۀ اسلامی ایجاد شیئی از شیئی دیگر و با ایجاد مسبوق به ماده و مدت، «خلق» نام دارد و هر امر ممكن الوجودی جز خداوند، فعل و معلول او به شمار میرود و بیواسطه یا باواسطه یا با چند واسطه به او مرتبط میشود. نخستین صادر از خدا یك عقل است. این عقل به خودی خود ممكن و به وسیله مبداء نخستین واجب است. این صدور یا فیض، نخستین انگیزۀ صدور بقیۀ موجودات است و پس از وجود او مخلوقات دارای انقساماتی از قبیل مادی مجرد و مجرد عقلی و مثالی میگردند. موجودات و مخلوقات جهان از حیث فلسفی، «ممكن»اند، یعنی دارای وجودی كه از ناحیۀ ذات، مستقل و قائم به خود نیست بلكه وجودش به غیر است از این رو هرگاه نظر به ذات، آن باشد، وجودش مستقل است، نیز وجودش، مساوق با وحدت است ولی اگر با توجه به غیری كه وجودش از او است در نظر گرفته شود، ایجاد است نه وجود، و آن غیر، موجود او خواهد بود. همین وجود به اعتبارات گرفته دیگر مخلوق و مظهر رحمت الهی نیز هست، پس هستی و نیستی( وجود و عدم) دو امر زاید بر موجود و معدوم نیستند بلكه خود موجود و معدوماند؛ اما وهمِ انسان چنین میپندارند كه هستی و نیستی دو صفت راجع به موجود و معدوم هستند. [6]
حالا پیدا کنید پرتقال فروش را
!!
ببینید خودشون هم دچار درگیری و اختلاف برای ماله کشی شدن :
آیا ممکن است که از نیستی، چیزی بوجود بیاید؟ - گنجینه پاسخها - اسلام کوئست - مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعی
نقل قول:مسئله خلقت از نیستی، یکی از مباحث مهم کلامی، فلسفی و روایی است. نخست تذکر این نکته ضروری است که این بحث یکی از شاخههای بحث دیگری با عنوان حدوث و قدم عالم است. اندیشمندان اسلامی همگی اتفاق نظر دارند که عالم، قدیمِ ذاتی نیست، بلکه حدوث ذاتی دارد؛ زیرا قدیم ذاتی بودن عالم، با بینش توحیدی سازگار نیست. متفکران اسلامی در عین اتفاق بر حدوث ذاتی عالم و قدیم ذاتی نبودن آن، در حدوث زمانی عالم اختلاف نظر دارند: اکثر متکلمان اسلامی عالم را حادث زمانی میدانند؛ اما بیشتر فیلسوفان مسلمان حدوث زمانی را در مورد عالم بیمعنا می دانند؛ زیرا زمان یکی از ابعاد عالم ماده است؛ بنابر این معنا ندارد که زمانی بدون ماده داشته باشیم. البته پس از بحث حدوث و قدم در مورد کل عالم(ماسوی الله) در مورد عالم ماده نیز این سؤال مطرح میشود.
فیلسوفان مسلمان به همان دلیل که حدوث زمانی را در مورد عالم بیمعنا میدانند، در مورد عالم ماده نیز حدوث زمانی را بیمعنا میدانند. البته برخی از فیلسوفانی که حدوث زمانی عالم ماده را نمیپذیرند، در مورد ازلیت عالم ماده حکم قطعی نمیدهند، بلکه به صورت یکی از دو احتمال بیان میکنند. بعضی از فیلسوفان مسلمان با توجه به ضرورت دوام فیض الهی، عالم ماده را نیز ازلی میدانند.در هر صورت همه اندیشمندان اسلامی، پس از پرداختن به مسئله قبلی باید به این پرسش مهم پاسخ دهند که آغاز خلقت چگونه است؟ آیا خلقت از نیستی آغاز شده است یا از هستی؟
این سؤال یکی از پرسشهای دشواری است که پاسخ به هر دو طرف آن با بن بست روبرو میشود؛ زیرا اگر گفته شود عالم از هستی خلق شده، مشکل این است چیزی که وجود دارد، چگونه دوباره بهوجود میآید و اگر از نیستی به وجود آمده است؛ نیستی و عدم چگونه میتواند منشأ هستی شود؟! این مسئله زمانی جدی میشود که روایات متعددی مسئله خلق از عدم را مطرح کردهاند. بنابر این تمام اندیشمندان اسلامی با اختلاف نظرهایی که دارند، باید به این پرسش پاسخ دهند؛ یعنی هم اندیشمندانی که عالم را حادث زمانی میدانند باید به این پرسش پاسخ دهند که خلقت ابتدایی از هستی بوده، یا از نیستی؟ و هم اندیشمندانی که عالم را حادث زمانی نمیدانند باید به این مشکل پاسخ دهند.