دفترچه

نسخه‌ی کامل: رهایی از اسارت (یک)
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24
کوشا نوشته: باز جای شکرش باقی است که آنقدر دگم نیستید که ادعا کنید همه هستی همان است که هم اکنون ما در آن هستیم و آن را درک می کنیم.

قدیمی ترها گفته اند که اثبات شیئ نفی ما عدا نمی کند
فکر کنم حرفی غلطی نزده باشند.
بیجاست،
نخست اینکه بار پایوری چیزهایی که بیرون از هنجار آروینی هستند،
بدوش داوگران آن است و دیگران نباید وارون آنرا پایور کنند.
من نباید پایور کنم که شلوار من ، از آنِ خود من است ولی اگر
کسی بگوید که شلوار من ، از آنِ او ست باید خودش پایور کند و
تا زمانی که پایور نکرده، شلوار مرا از پای من بیرون نمی آورند
که به او بدهند.
دوم اینکه:
چیزی که نشانه هستی ندارد، در جایگاه نبود است!
عدم آثار وجود = حکم عدم
چیزی که روی ماده کارگر نیست، در زندگی ما نیز هم جایی ندارد
و برابر با نیستی است. چرا که همچنان که میدانیم، هستی ، با
نشانه های هستی پایور میشود و این نشانه ها برای ما همگی
مادی هستند و هتّا همان قران شما کوشیده است که نشانه های
مادی الله را نشان دهد، مانند پرواز برخی مرغان در آسمان، بی بال زدن !
ولی بدبختی تان اینجاست که دانش نشان داده است که همگی این پدیده ها
که گویا نشانه های هستی خدا هستند، سازوکاری مادی دارند و دیگر هیچ
پدیده ای در جهان نمانده که بتوان از آن بنام نشانه ی هستی خدا کژسود جست!

پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: بیجاست،
بیجاتر است !
لحظه ای که حواستان نباشد زبان فطرت کار خودش را می کند و حرف حق را بر زبانتان جاری می کند.

ما در جهان ممکنات زندگی می کنیم، هر چه دلیل بر آن نداشته باشیم در حکم معدوم نیست بلکه همچنان ممکن است.

نظر بوعلی هم بر همین است.
کوشا نوشته: بیجاتر است !
لحظه ای که حواستان نباشد زبان فطرت کار خودش را می کند و حرف حق را بر زبانتان جاری می کند.

ما در جهان ممکنات زندگی می کنیم، هر چه دلیل بر آن نداشته باشیم در حکم معدوم نیست بلکه همچنان ممکن است.

نظر بوعلی هم بر همین است.
بیجاست!
برخی میگویند که دراکولا هست، ولی چون نشانه های هستی
ندارد، کسی به خودش ، بوته ی سیر برای راندن دراکولا
آویزان نمیکند. اگر چنین کاری بکند، کودن و بیخرد شمرده میشود.
پس میبینید که چیزی که نشانه ی هستی ندارد،در کنش و کردار،
برابر با نیست است:
عدم آثار وجود = حکم عدم


پارسیگر
مزدك بامداد نوشته: بیجاست!
برخی میگویند که دراکولا هست، ولی چون نشانه های هستی
ندارد، کسی به خودش ، بوته ی سیر برای راندن دراکولا
آویزان نمیکند. اگر چنین کاری بکند، کودن و بیخرد شمرده میشود.
پس میبینید که چیزی که نشانه ی هستی ندارد، در کنش و کردار،
برابر با نیست است:
عدم آثار وجود = حکم عدم

هر چند در کنش و کردار هم مردم جانب احتیاط را مراعات می کنند و بی گدار به آب نمی زنند
اما بحث یک بحث عقلی است

و در این بحث خودتان می دانید که مدعایتان هیچ ارزشی ندارد و پوچ است.
در فلسفه عدم دلیل، دلیل بر عدم نیست.
کوشا نوشته: هر چند در کنش و کردار هم مردم جانب احتیاط را مراعات می کنند و بی گدار به آب نمی زنند
اما بحث یک بحث عقلی است

و در این بحث خودتان می دانید که مدعایتان هیچ ارزشی ندارد و پوچ است.
در فلسفه عدم دلیل، دلیل بر عدم نیست.
بیجاست، شما هنوز دگرسانی میان جایگاه نیستی و خود نیستی را نمیدانید.
نیستی هیچ چیزی را نمیتوان نشان داد، هتّا همان دراکولا ! و نیازی هم نیست.
تا زمانی که نشانه های هستی چیزی نباشد، آن چیز در جایگاه و برابر نیستی است
= حکم عدم : رفتار و کردار شما باید چنان باشد که آن چیز را نبود بینگارید.
حکم عدم <> عدم
دوراندیشی (احتیاط) هم زمانی فزونی می یابد که فرنودی در راستای نشانه های هستی آورده باشید!
مزدك بامداد نوشته: تا زمانی که نشانه های هستی چیزی نباشد، آن چیز در جایگاه و برابر نیستی است

مشکل شما دقیقا همین جاست نهایت زورتان این است که دلیلی بر وجود خدا نیست اما

نشانه تا دلتان بخواهد موجود است

نشانه هایی که میلیاردها انسان را مجاب به پذیرش وجود خدا کرده است.
کوشا نوشته: مشکل شما دقیقا همین جاست نهایت زورتان این است که دلیلی بر وجود خدا نیست اما

نشانه تا دلتان بخواهد موجود است

نشانه هایی که میلیاردها انسان را مجاب به پذیرش وجود خدا کرده است.
بیجاست.
کژ فرنود آویزان شدن از بیشینگان.
میلیاردها آدم از زمانی که گمان میکردند آذرخش نشانه ی خداست
خداباور بودند. اکنون با پیشرفت دانش، تنها خداباور-زادگان،
نادان ها و یا نوکران بهره کشان هستند که خداباورند.
هیچکدام از فرنود ها و برهان های هستی خدا، فرزام
و پایور کننده چنین داوی نیستند.


پارسیگر
کوشا نوشته: لحظه ای که حواستان نباشد زبان فطرت کار خودش را می کند و حرف حق را بر زبانتان جاری می کند.

پس چرا زبان فطرت من کار خودش را نمی‌کند؟ فکر کنم فطرت من باید بیمار شده باشد!
Alice نوشته: پس چرا زبان فطرت من کار خودش را نمی‌کند؟ فکر کنم فطرت من باید بیمار شده باشد!
قران هم همین سفسته را دارد،
هر کس که ممد را نمی پذیرفته و به او
پول و دختر نمیداده، برایش آیه میامده که:
فی قلوبهم مرض = کژاندیش و بیمار روانی هستند ( چون قران قلب را جایگاه اندیشه میدانسته)
اولئک هم السفهاء = آنها خودشان کودن هستند
شرّ الدواب = مارو کژدم و بدترین جک و جانوها هستند!
لهم قلوب، لا یفقهون بها : دل دارند ولی با ان هوش نمیکنند ( در قران ، دل جایگاه اندیشه و سهش است)
...
مزدك بامداد نوشته: بیجاست.
کژ فرنود آویزان شدن از بیشینگان.
میلیاردها آدم از زمانی که گمان میکردند آذرخش نشانه ی خداست
خداباور بودند. اکنون با پیشرفت دانش، تنها خداباور-زادگان،
نادان ها و یا نوکران بهره کشان هستند که خداباورند.
هیچکدام از فرنود ها و برهان های هستی خدا، فرزام
و پایور کننده چنین داوی نیستند.

ای مرده شور ببرد فرگشت را که اینگونه ضعیف عمل کرده و تنها عده ای قلیل را عقل و خرد کامل بخشیده !
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24