01-05-2014, 08:42 AM
کوشا نوشته: یکی اینکه نمی دانم از کجا به این نتیجه رسیده اید که قبول دین از یک طرف مساوی با رها کردن امور و واگذاری آن به خدا و ماورا از طرف دیگر است؟دین دنگ و فنگ و هزینه زیاد داره وقت هم میگیره.
طبیعتا آدمی که هدفهای بزرگ و جدی این جهانی داره براش اون وقت و انرژی و هزینه ای که سر دین میذاره خیلی ارزشمنده و نمیخواد اونطور تلف کنه.
نماز خوندن هم وقت میگیره و هم انرژی مصرف میکنه و هم آزار داره از نظر روانی آدم رو خسته میکنه.
شاید برای شما اینطور نباشه، ولی برای من اینطوره. شاید چون در نظر من نماز خوندن چیز مسخره و بی معنایی است.
یکی میگفت نماز مگه چقدر وقت میبره 5 دقیقه هم میشه یک نوبتش رو خوند! بهش گفتم عزیزم نماز 5 دقیقه ای که از مسخره هم مسخره تره و دیگه به چه دردی میخوره! اینکه سریع دوتا دولا و راست بشی و چندتا ور ور کنی و اسمش رو بذاری نماز و اطلاعات از خدا، بنظر من خیلی مسخرس. حداقل باید نماز هم اگر میخونی با آرامش و عمیق و تفکر و یخورده مدیتیشن وار باشه. اینطوری هم حداقل 20 دقیقه ای فکر کنم بشه فقط یک نماز مثلا نماز ظهر یا عصر. خب شما حساب کن مجموع نمازها رو بخوای به این شکل بخونی جمعش چقدر میشه. احتمالا بیش از یک ساعت. کل شبانه روز 24 ساعته. بعدم فقط همینطور یه دفه نمیپری روی نماز 20 دقیقه سرو تهش باشه که، کلی زمانهای جانبی مثل دستشویی رفتن، وضو گرفتن، گاهی چس در رفتن و دوباره وضو گرفتن (واسه من خیلی وقتا وسط نماز هم پیش اومده!!)، حالا اون صبح یا اوقاتی که بهرصورت خسته ای و خوابت میاد پاشی و این کارها رو انجام بدی و کمبود خواب و تشکیلات دیگه میاری + وقتهای جانبی که برای اینکه آدم تازه حالش جا بیاد و غیره و غیره، خلاصه درکل بخوای حساب کنی نماز و تشکیلات و مخلفات و دردسرهای جانبیش اگر بخواد درست و حسابی باشه (که بایدم درست و حسابی باشه وگرنه نمی ارزه)، در شبانه روز چندین ساعت وقت آدم رو میگیره. و این وقت و خستگی و فشار تاثیر نامطلوب خودش روی بقیهء چیزها و ساعات و کارهای روزانه رو هم میذاره.
نقل قول: کدامیک از بزرگان دین را می شناسید که عملا به این مرحله رسیده باشند؟من اصلا بزرگان دین رو نمیشناسم.
اینا همش داستان و روایته که من بهشون اعتمادی ندارم. مثل خود دین و قرآن ضد و نقیض و مشکوک زنی توشون هست. اصولا هم به تاریخ و این باورها و داستانهای عمومی و توده ای نمیشه اعتماد زیادی کرد.
نقل قول:دیگر اینکه با روش شما در قوی شدنخودم به تنهایی کافی ام.
نهایتا گلیم خودتان و یکی دو نفر اطرافتان از آب بیرون کشیده شود
دنبال بیش از این نیستم.
بنظر من هرکس مسئول خودشه.
البته اطرافیان هم اگر ناخواسته وابستگی زیادی داشته باشن، یا بهرصورت آدم خودش مسئولیت دیگران رو بدوش خودش آورده باشه (مثلا با ازدواج)، اونوقت وبال گردن آدم هستن. ولی خب خدا پس این وسط برگ چغندره؟ خودش آفریده خودش این بساط رو درست کرده، خودش هم راست و ریسش کنه. توان ما هم که محدوده. نجات کل بشریت وظیفهء من و شما نیست و توان این کار رو هم نداریم. ولی اگر تونستیم هرکاری بکنیم، میکنیم. البته اونم بستگی داره به شرایط که چقدر هزینه داشته باشه و آیا وظیفه و واجب باشه یا نه جزو مستحبات!! بهترین و عاقلانه ترین راه اینه که هرکس به کار خودش بپردازه و سعی کنه به دیگران صدمه نزنه. اینکه فکر کنیم سوپرمن هستیم و میتونیم دنیا یا حتی یک نفر و دو نفر دیگه رو نجات بدیم، فکر عاقلانه ای نیست. هرکاری باید با نیاز و دلیل و پایه انجام بشه، نه بر مبنای تصورات و باورهای کور و اوهام و چرندیات دیگر.
نقل قول:اماآهان!
کسانی که ما آنها را با نام پیامبر و یا مردان الهی می شناسیم شمول و گستره کار آنها
تهیه نقطه اتکا برای میلیونها و میلیاردهاست
شما اینقدر مطمئنی و از جانب دیگران هم صحبت میکنی؟
بنده خدا تو خودت تونستی در زندگیت چیزی رو واقعا بفهمی و انجام بدی و مسائل مربوط به خودت رو حل کنی شاهکار کردی.
منکه به این کس شعرها دیگه هیچ اهمیتی نمیدم. چون واقعا هم برام بی مفهوم و پوچ هستن.
من کار خودم رو میکنم و به چیزهایی که مستقیما به خودم مربوط میشن میپردازم، و چیزی که در عمل هم بهم ثابت شده اینکه این تفکر و روش هم برای دنیای آدم بهتره و هم برای معنویتش.
من دیگه خودم رو مسخرهء هیچ کس و هیچ تفکر و ادعا و شعار و تبلیغاتی نمیکنم. میخواد این اراجیف و شعارهای تاریخی و کلیشه ای باشه میخواد جمهوری اسلامی و به اصطلاح ولایت فقیه باشه. از دید من همشون کس شعر محض هستن!
پیامبران هم احترامشون بجا، ولی تا همین حد شخصی که حرفهایی میگن اونا زدن و کسانی بودن به اسم پیامبر، خب ما گوش میکنیم اگر بنظرمون حرف عاقلانه و مفید و درستی توش بود خب قبول و عمل میکنیم (سعی خودمون رو میکنیم). دیگه بقیش عزیزم، اینکه بریم مثل شما یا حکومتهای ایدئولوژیک مثل جمهوری اسلامی تبلیغ بکنیم و یجوری بگیم و جای دیگران صحبت کنیم و طوری که انگار قطعا اینطوره و هیچ مشکل و تناقض و شکی درکار نیست، بازم تکرار میکنم، بنظر من کس شعر محضه! این حرفا شاید یه زمانی واسه عده ای معنادار و مفید و عاقلانه بوده، اما این دوران دیگه وضعیت خیلی فرق میکنه. الان وقت و انرژی حیفه که آدم سر این حرفای صد من یک غاز هدر بده. چون کل دین و خدا و پیامبران زیر سوال هستن و اعتقادات و باورهای عمومی متناقض و ناکارا.
نقل قول: ببینید اختلاف از کجا تا کجاست!اوهه! راست میگیا منو کور رو بگو که ندیده بودم lol
نقل قول: قصه دردها و رنجهایی هم که ذکر کردید جزء قوانین بازی این دنیاست و در قیاس با ازل و ابد هستی دمی و لحظه ای بیش نیستاینا فرض و ادعاهای شما و امثال شماست. واسه من دلیل و سند نمیشه. شاید درست شاید هم نادرست. پس اصلا گفتن و دونستنش زیاد تغییری ایجاد نمیکنه. حداقل در عمل زیاد فرقی به حال من یکی که نمیکنه.
نقل قول:اگر در گوشه ای کودکی از گرسنگی رنج می کشد و ذره ذره می میرد در گوشه دیگر ارزش آینه بغل ماشین فلان آقازاده و یا بچه تاجر هزینه زندگی چند ماه یا چند سال آن کودک است و ....خب همین که میگی باعث شک به وجود چنان خدای کمال و عدالت و رحمت مطلقی است که ادیان ادعا میکنن.
نقل قول:ماییم و چاه ویل دنیا تنها راه مفروض برای خروج از این چاه چیزی است که ما به آن می گوییم حبل الله؛ ریسمان خدااین چاه خونهء ماست. بهرحال مجبوریم فعلا توش باشیم و معلوم هم نیست کی و چطوری ازش رهایی پیدا کنیم و اصلا برای ما بجز اینجا جای دیگری باشه یا نه و به چه شکلی. لزوما هم دلیل نمیشه به همون شکل و ادعای ادیان و مذاهب کلاسیک باشه. ادیان و مذاهب برن اول تناقضها و زیرسوال بودن خودشون رو حل کنن!
و الا در این چاه اگر به اندازه یک فیل قوی شود، به اندازه گاو بخوری و به اندازه یک خروس آمیزش کنی
در نهایت محل و مأوایی به جز ته چاه نخواهی داشت
وقتی صحبت از عقل می شود قسمتی از آن اشاره به این قسمت از این قصه دارد
ما کاری که میتونیم بکنیم و غلط و عرضه ای که همین جا ممکنه بتونیم از خودمون نشون بدیم، اینکه از فرصتها در همین لحظه و مکان و زندگی حداکثر استفاده رو ببریم و خودمون رو بصورت متعادل یا بهینه ای ارتقا بدیم و خوشبخت کنیم. نه اینکه بذاریم همینطوری کونمون پاره بشه و اندازهء خر هم از زندگی نفهمیم و هیچ پخی نشیم، به امید زندگی و خوشبختی و تعالی پس از مرگ.
من بعنوان یک موجود دارای احساس و نیروها و تشخیص ذاتی و درونی، این رو میفهمم و خودم رو برحق میبینم که از خودم دربرابر تهدیدها و رنجها دفاع کنم با هر نیرو و روش و ابزاری که در اختیار دارم و مشروع می یابم. این یک مسئلهء خیلی طبیعی است که هیچ دین و تفکر عاقلانه ای نمیتونه اون رو نفی کنه. اصلا ادیان خودشون با وعدهء بهشت و جهنم به همین نیروهای طبیعی و جلب منفعت و دفع ضرر در انسانها متوسل شدن. چون حقیقتا انگیزه و چیز دیگری جز این نیروهای بنیادین وجود نداره. حداقل نه برای ما آدمهای عادی در این کیفیت فعلی که هستیم.
نقل قول: من روی این قضیه خیلی فکر کرده ام؛ هیچ راهی باز نیست، همه راهها بسته است، کاملا بستهشما فکرت به درد خودت میخوره.
تنها روزنه امید راه ادیان است بس
راه هم بسته باشه نباشه من دیگه زیاد اهمیتی نمیدم چون بهرصورت کاری از ما ساخته نیست.
ما بصورت طبیعی تنها کاری رو که بنظرمون درسته و از پسش برمیایم و شدنی میبینیم انجام میدیم. بقیش دیگه گردن ما نیست.
اگر خدایی باشه، و چنان خدایی باشه، خودش آفریده خودش همه این بساط رو راه انداخته، خودش هم توان بیشتری داره و میتونه و قاعدتا باید نهایت کار رو خودش درست کنه و به سرانجام برسونه. ما صرفا درحد خودمون میتونیم باشیم. نمیتونیم به این بهانه که راهی نیست و بدبختیم و این چرت و پرت ها دنبال چیزهای اثبات نشده و هر موهوم و وعده و وعیدی بریم. چه بسا که با این تفکر ابلهانه بدبخت تر هم بشیم، و چه بسا که راه معنویت و تعالی واقعی یا بهینه ای نباشه.
آدم خودش عقل داره، وجدان داره، خرد داره. چرا باید هر کس شعری رو به این بهانه که مردم اینطور میگن و در تاریخ اینطور ادعا شده و نمیدونم راه و چیز دیگه ای برای آویزون شدن پیدا نشده، قبول و پیروی کنه؟