دفترچه

نسخه‌ی کامل: وقایع، اخبار و اطلاعات انتخابات ریاست‌جمهوری 92
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55
نقل قول:کدام اعتراضات ؟!
چهار تا شعار که زندانی سیاسی آزاد باید گردد اون هم فقط برای یک شب شد زنده شدن اعتراضات ؟! نمردیم معنی زنده شدن اعتراضات رو هم فهمیدیم !
دست شما درد نکند واقعن که چشمان ما را باز کردید E032
گویی شما هیچ مبارزه ای را به جز جنگ مسلحانه اعتراض نمی دانید و مردم هم اگر هزار هزار کشته نشوند نه معترض اند و نه شجاع.داریوش گرامی توضیح بسیار خوبی در مورد شرایط حال حاضر ایران داد میلاد جان.اساسا دیگر تشکلی وجود ندارد که بخواهد تحریم کند یا نه.الان شما در ترکیه می بینید پس از یک هفته اعتراض سندیکاها فرمان اعتصاب داده اند،ما اساسا چیزی به اسم سندیکا در ایران نداریم.جنبش دانشجویی هم که با از بین رفتن انجمن اسلامی و دفتر تحکیم وحدت و ادوار و زندانی شدن همه ی اعضایشان عملا خلاص شده.در این شرایط شما توقع دارید هرکه آمد در خیابان اولین شعارش سقط نظام باشد؟


نقل قول:عقب نشینی با جلیلی و به دستور مستقیم آغا یعنی خودکشی سیاسی . ظاهر باید به گونه ای باشد که ا.ن را مسئول گند و گوزهای بالا آمده جا بزنند .
مثلن فکر میکنید چرا جمهوری اسلامی یک بار برای همیشه با به رسمیت شناختن اسرائیل خیال خودش را برای همیشه راحت نمیکند ؟ مگر نمیگویید که اینها هر کاری برای بقا میکنند ؟!
یک سری حرکتها هست نظام رو از هم میپاشونه . احتمالن شما فکر میکنید اصولگرایان روی هم رفته 1% هم نیستند . گیریم که اینگونه هم باشد عملکرد نباید طوری باشد که همین 1% هم ریزش کند که البته شمارشان خیلی خیلی بیشتر از این حرفهاست .
به هیچ عنوان این برای من قابل قبول نیست و جمهوری اسلامی اگر حکومتی بود که فقط به فکر بقا بود و چاپیدن مردم هیچ گاه این بلاها سر مردم نمی آمد.اینها آنقدر ها هم که گمان می کنید عاقل نیستند.


نقل قول:هر کدام از این کشورها یک بخشی دارند که مسئول شناسایی حرکتهای سیاسی و رفتار حکومتهای دیگر و بررسی موقعیتها و تاریخچه و ادعاهای پناهجویان سیاسی و ... هستند . از آن طرف جمهوری اسلامی در کشورهای تاثیر گذار لابی های مختلفی مانند نایاک دارد که کارشان منحرف کردن مسیر اصلی تحقیقات است . اینچنین میشود که در گزارشی که برای دریافت اقامت من از مرکز مطالعات ایرانشناسی برلین به دادگاه فرستاده میشود نوشته میشود که به هیچ عنوان بالاتر از پل گیشا و در طول اتوبان چمران هیچ پمپ بنزینی و حد فاصل ایستگاه آتش نشانی تا بزرگراه شیخ فضل الله در بزرگراه جلال آل احمد هم هیچ اداره پلیسی وجود ندارد و در نتیجه ادعای این شخص دروغ است و نمیتوانسته در جاهایی که پمپ بنزین و اداره پلیسی نیست چنان اتفاقهایی افتاده باشد !!!! و اون قاضی هم زحمت بررسی رو به خودش نداده بود (زورش اومده بود توی گوگل مپ نگاه کنه دست کم!) به همین ترتیب من میبایستی در جلسه دادگاه نقشه تهران و لپتاپ با خودم میبردم که نشان بدهم هست . بماند که کلی اطلاعات و آمارهای غلط و اشتباه دیگر برای دادگاه فرستاده شده بود که من فقط 3 ساعت تمام داشتم آنها را درست میکردم و بعدش تازه بحث اصلی شروع شد.
بله اینها در رابطه با جمهوری اسلامی ایران یک جاهایی از احمق هم احمق ترند .
از اون طرف هم میبینیم در کشورهایی که جمهوری اسلامی لابی ندارد سیاستمدارن هم همین طوری زرتی خَر نمیشوند !
با توجه به آنچه من در این غرب کوفتی دیده ام درکش برایم سخت نیست که بفهمم اکنون در آمریکا همه فکر میکنند چه خبر شده .



مشکل همینجاست که ما میگوییم این انتخاب نظام بود و هدفش فریب مردم و بقیه دنیا بود که موفق هم شد.
ولی شما با آوردن یک سری استدلال و لینک کشکی از نوری زاده و ... مدعی هستید که خیر انتخاب نظام نبود .

واسه من جالبه که شما هنوز درک نکردید که بابا هر 8 نفر کاندید از فیلتر شورای نگهبان گذشتند ، روحانی نماینده آغا بوده و این جریان اسهالات همه اش کشک است برای سر کار گذاشتن ملت .

من برام جای شگفت است که چگونه شما سیاست خارجی آمریکا و انگلیس و آلمان را پشم می شمارید اما کانادا و اسرائیل را استاد سیاست می پندارید.در همان اسرائیل هم شیمون پرز موضع مشابه آمریکا و انگلیس گرفته.اما اینها مهم نیست هدف از آوردن این نقل قول ها پوچ کردن استدلال شما بود که برای جمهوری اسلامی وجهه خریدید و مردم دنیا نمی توانند از پیچیدگی سیاسی اوضاع ایران سر در بیاورند و همه گمان می کنند مردم به نظام رای داده اند و سعی می کنند با آخوند ها کنار بیایند و این انتخابات نشان می دهد که همه ی مردم خواستار سیاست های خارجی و اتمی جمهوری اسلامی اند.
nevermore نوشته: گویی شما هرچیزی را به جز جنگ مسلحانه اعتراض نمی دانید
*هیچ چیز E306
نقل قول:از همینجاش میشه فهمید که آمریکا اصلن توی باغ نیست ! کدام رای ؟ فکر میکنید رای مردم روحانی رو برنده کرده ؟ :)))))
در ضمن اسرائیل به هیچ عنوان فریب این سیرک تبلیغاتی را نخورده :
اتفاقا آمریکا و اروپاییان برخلاف شما به خوبی پیام رای مردم را شنیده اند اما این شمایید که در باغ نیستید و گمان می کنید ملت بازی خورده اند.


نقل قول:یا شما خیلی ساده هستید یا ما را گیر آورده اید !!!
هر کسی میداند که سیاستهای هسته ای دست مردم و روحانی و شیخ پشمک نیست .
بفرمایید گوش کنید ثواب دارد : ‮ایران‬ - ‭BBC ‮فارسی‬ - ‮آیا برای اسراییل مهم است که چه کسی در انتخابات ایران پیروز شود؟‬
کسی هم نگفت سیاست هسته ای دست رییس جمهور است.مهم پیام انتخاب روحانی بود(از بعد سیاسی کمی آنطرف تر نگویید پس به این دلیل به روحانی رای دادید)که پیش از این راه سازش با آمریکا و اروپا را در پیش گرفته بود که به خوبی آمریکاییان این پیام را دریافتند.
نقل قول:تنها کشورهایی که درست نتیجه گیری کرده اند تا الان کانادا و اسرائیل بوده اند . بقیه همگی دست کم در ظاهر فریب خورده اند .

می بینید که همان کانادا و اسراییل هم رای دادن مردم را به حساب نظام ننوشته اند وکانادا در بیانیه اش به صراحت سخن از محدودیت ها ی انتخابات گفته با این حال به خواست مردم برای تغییر هم احترام گذاشته.پس تا اینجا هیچ وجهه بین المللی برای حکومت توسط مردم خریده نشده که شما طرفداران تحریم در بوق و کرنا می کنید.
نقل قول:زین پس به جای شادی بفرمایید اعتراض !!!
همان گونه که الله و اکبر = اسلام نمیخواهیم :)))))))
ما باید یک بار برای همیشه تکلیف مان را با این شعارهایی که شما به نفع نظام می دانید روشن کنیم.شخصا 4 سال پیش از شعار الله و اکبر خوشم نمی آمد اما دقیقا در 25 بهمن 89 که در شهر ما حدود 1 هزار نفر برای نخستین بار جمع شده بودند ملت فریاد الله واکبر که سر می دادند کم کم داشت به شمار جمعیت افزوده می شد که ناگهان یکی از همین نفوذی ها فریاد زد مبارک،بن علی نوبت سید علی که مانند سگ های وحشی موتوری های حکومت ریختند به دنبال مردم و فارغ از اینکه چند نفر را دستگیر کردند، نگذاشتند اعتراضات مردم حداقل نیم ساعت ادامه یابد.پس باز هم می گویم نشستن کنار گود اعتراضات و نادیده گرفتن شعارهای دیگر مردم و بند کردن به همین الله و اکبر نشان از عدم درک صحیح شرایط از سوی شما دارد.

نقل قول:راستی امانت دار باشید و تمام متن را نقل کنید :
شهریار گرامی این شادی یک شبه با یک بشکه روغن هم به عنوان اعتراض به کسی فرو نمیرود ! بیخود تلاش نکنید .
اگر درست دقت می کردید و سری هم به بالاترین می زدید هدف از آن لینک پوچ کردن مزخرفات پان ترک ها و تجزیه طلبان بود که می گفتند ترک ها برایشان ایران اساسا مهم نیست و در همان تبریز و کرمانشاه چندین ویدئو موجود است که مردم شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران می دادند.شعاری که به گواه همه بدجوری کک در پاچه ی اسلامگرایان و حکومتیان انداخت.
sonixax نوشته: یک وقتهایی دوستان یک حرفهایی میزنند که آدم تا فیخالدونش میسوزه !
مثل این حرف جناب شهریار :

یا این حرف امیر :


من میخوام بدونم اون موقع که سر یک اختلاف کوچک با یکی از این آقا زاده های اسهال طلب ریختند و خانه ما را زیر و رو کردند شما کجا بودید ؟!
آن موقع که فقط به خاطر پیدا کردن یک کپی از یک دستنوشته که در آن شیوه ساخت برخی از انواع مواد منفجره را نوشته بود در خانه به من بسته بودند که در تلاش برای انجام عملیات تروریستی در ایران هستم شما کجا بودید ؟!
آن موقع که 6 ماه تمام در یک زیر زمین نمور زندگی میکردم شما کجا بودید ؟!
آن موقع که 3 ماه تمام در خانه ی قاچاقچی کرد با آن همه شایعه مبنی بر کشته شدن مسافران توسط اینها با ترس و لرز زندگی میکردم شما کجا بودید ؟!
آن موقع که من 5 سال تمام در یک کمپ پناهندگی در یک دهات کوچک نزدیک فرانکفورت اودا لب مرز لهستان زندگی میکردم و برای یک خرید معمولی باید یک ساعت پیاده روی میکردم شما کجا بودید ؟!
آن موقع که برای پیدا کردن من خانواده ام را تحت فشار گذاشته بودند و جلوی چشم پدر و مادرم برادرم را به قدری کتک زده بودند که راهی بیمارستان شده بود شما کجا بودید ؟!
آن موقع که مجبور بودم روزی 18 ساعت کار کنم تا بتوانم اندکی پول تهیه کنم که خانواده ام را هم از ایران کوفتی بیرون بیاورم شما کجا بودید ؟!

هی آدم میخواد ساکت بمونه حرفهایی میشنوه که بدجوری بهش فشار میاد !

ویرایش : لینک به اون فایل خلاف قوانین بود و حوصله درگیری با NSA را هم ندارم برای همین ویرایش میکنم .

همانطور که امیر هم گفت کسی منکر هزینه هایی که شما دادید نشد اما این شمایید که هزینه هایی که مردم 4 سال پیش دادند را هیچ می انگارید و همه را به پای بازی خوردن مردم در 4 سال پیش و امسال می گذارید.همانطور که پیشتر هم گفتم کماکان برای من موضع تحریمی ها قابل احترام است اما هدف از این بحث ها تعدیل کردن این هجمه ی همه جانبه ایست که این روزها علیه ملتی راه افتاده که با تمام محدودیت های سیاسی و فشار اقتصادی رای دادند.
دوستان این مقاله داریوش سجادی رو بخونید...نظرتون چی هست در موردش؟

نقل قول:[h=2]دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ه‍.ش.[/h][h=3]گربه چکمه پوش![/h]
[عکس: 28.jpg]

بازبینی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران
انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری ایران با تمام فراز و نشیب هایش اینک و با بسته شدن پرونده آن و اعلام نتایج آراء شاخص مهمی را در فهم چیستی و جنس و ماهیت آرای شهروندان ایرانی را در اختیار تحلیل گران گذاشت.با احتساب میزان آرای ماخوذه هر کدام از نامزدها و نزدیکی آرای چهار نامزد منسوب به جبهه اصولگرائی (قالیباف ـ جلیلی ـ رضائی ـ ولایتی) به یکدیگر و در حالی که مجموع آرای این 4 نفر نیز نمی توانست به آرای حسن روحانی نزدیک شود از این واقعیت می توان نتیجه گرفت:
انتخابات مزبور قابل مقایسه با انتخابات سال 84 نیست که در آن اصلاح طلب ها بدلیل تعدد نامزد مبتلا به تقسیم آرا و شکست محتوم مقابل اصولگرایان شدند.
آمار آرای نامزدها نشان دهنده واقعیت مهمی است و آن این که نه آن 4 اصولگرا به روحانی باخته اند و نه روحانی از این 4 نفر برده است! آرای قلیل و نزدیک به هم جلیلی و قالیباف و رضائی و ولایتی نشان می دهد هیچ کدام از این 4 نفر رای دیگری را نشکسته بلکه اساساً رای حائز اهمیت و قابل اعتنائی نیآورده اند!
لذا باید بدنبال آن بود که رقیب اصلی «چیز» دیگری بوده که روحانی «با آن» بُرده و قالیباف و جلیلی و رضائی و ولایتی «به آن» باخته اند!
اهتمام این مقاله پاسخ به همین پرسش است که «رقیب اصلی» در انتخابات مزبور چه کسی یا چه چیزی بود!؟
قبل از یابش پاسخ این پرسش در این واقعیت نمی توان تردید داشت که در کنار «رقیب اصلی» دو عنصر «غیظ» و «مظلومیت» نقش موثری در اقبال بخشی از شهروندان ایرانی به «حسن روحانی» را در انتخابات ریاست جمهوری عهده داری کرد.
نخست غیظی که ریشه در نظم مستقری داشت که از فردای اعلام نتایج انتخابات سال 88 ذائقه آن بخش از شهروندان که کماکان به سناریوی تقلب در انتخابات 88 باور داشتند را تلخ نگاه داشته بود و چنین «غیـّاظانی» با تحفظ چنان «غیظی» رای خود را به آنی دادند که در «میتینگ های انتخاباتی» خود را مدافع محصوران جنبش سبز (موسوی ـ کروبی) و مخالف حافظان «نظم مزبور» معرفی می کرد!
گذشته از آنکه بخشی از جامعه که با ورود هاشمی به انتخابات مبتلا به امید و ابتهاج شدند و با رد صلاحیت اش، هاشمی را در هاله ای از مظلومیت دیدند اینک رای به حسن روحانی را حداقل وظیفه اخلاقی خود در دفاع از مظلومی می دانستند که بعد از رد صلاحیت، شکسته دلانه «روحانی» را در قامت «من کنت مولا هذا علی مولا» نشانه گذاری می کرد!
هر چند نباید این واقعیت را نادیده انگاشت که مظلومیت متصور برای هاشمی قبل از آنکه ریشه در واقعیت داشته باشد محصول واکنش سنجیده و محاسبه شده ایشان در قبال رد صلاحیت اش بود. (نگاه کنید به دو مقاله گام بعدی هاشمی و بازی بزرگان)
سناریوی «هاشمی مظلوم» از لحظه ای کلید خود که ایشان بعد از رد صلاحیتش بدون هیچ اعتراض مشهودی با توسل به سیاست «گربه چکمه پوش» توانست بسرعت نزد افکار عمومی خود را مبدل به هاشمی مظلومی کند که علی رغم «پدر انقلاب» بودنش! علی رغم «قهرمان انقلاب» بودنش! علی رغم «شناسنامه انقلاب» بودنش! علی رغم «السابقون انقلاب» بودنش! علی رغم «صحابه امام» بودنش! چنان بی رحمانه صلاحیتش در شورای نگهبان رد می شود و این «پیر فرزانه» و «زعیم پرسابقه» بی هیچ گله ای پارسا کیشانه و نجیبانه با بُغضی در گلو از داوری نارفیقانه شورای نگهبان تمکین می کند! (نگاه کنید به مقاله هاشمی هاشمی است)


[عکس: 29.jpg]




(گربه چکمه پوش یا Puss in Boots اشاره به یکی از شخصیت های تریلوژی Shrek دارد که با ترفند مظلوم نمائی و قرار دادن خود در موضع معصومیت و ترحم این اعتماد را در رقیب فراهم می کرد تا به وی نزدیک شوند و آنگاه در فرصتی مغتنم و از موضعی مسلط بر ایشان فائق آید)


[عکس: 30.jpg]


هاشمی بخوبی می دانست اعتراض به داوری شورای نگهبان و عدم تمکین از آن و اتخاذ رویکردهای اپوزیسیونی بمعنای ابتلا به انزوا و حذف از دایره قدرت ایران خواهد بود. طبیعتاً وی بخوبی فرجام فردی مانند آیت الله منتظری را در خاطر داشت که چگونه علی رغم برخورداری از سابقه «قائم مقام رهبری» و برخورداری از «سابقه انقلاب» و اشتهار به «شناسنامه انقلاب» و افتخارش به «یار امام بودن» وقتی عزم مقابل نظام ایستادن کرد نظام نیز بدون تامل از روی وی گذشت.
اتخاذ رویکرد «گربه چکمه پوش» تا آن اندازه موثر بود که بتواند با قرار دادن هاشمی در کانون مظلومیتی تاثرآور، ایشان را در وجدان عمومی جامعه مُبدل به «منجی و قهرمان مظلوم انقلاب» نماید. همین مظلومیت بود که هاشمی را در کسری از زمان به یک «رسانه ملی» تبدیل کرد تا حدی که بتواند با «گامبی کردن عارف» و تحمیل نامزد خود (حسن روحانی) به جبهه مشترک اعتدالیون و اصلاح طلبان اقناع و اجماعی گسترده بین بدنه اجتماعی دو جبهه متحد اعتدالیون و اصلاح طلبان را بنفع حسن روحانی فراهم آورد. (در این زمینه نگاه شود به فراخوان هاشمی ـ گفتگو با ژاپه یوسفی)
قدر مسلم آن است که همین اتفاق (اقناع و اجماع بر روی روحانی) در صورت حذف روحانی بنفع عارف، می توانست برای عارف هم فراهم شود اما ترجیح هاشمی طبیعتاً با کسی بود که قرابت و هم تباری سیاسی با خود داشته باشد و روحانی چنین فردی بود.
در مجموع هاشمی موفق شد با «گامبی کردن عارف» یک «حـُفره» با قدرت مَکشی بسیار بالا در فضای انتخابات ایران ایجاد کند تا از آن طریق سنگربانان هاشمی بتوانند جهت جذب گسترده آرا و هدایت آراء بسمت انگشت اشاره «مُنجی» و اقبال به «نامزد پیشنهادی منجی» بسترسازی و انگیزه سازی نمایند.
این در حالیست که بعد از رد صلاحیت هاشمی توسط شورای نگهبان «هاشمی» و «بازی هاشمی» از سوی «رقبای هاشمی» تمام شده محسوب می شد. اما این «پیرماهی» سیاست در ایران نشان داد تا آن اندازه در نرد سیاست حرفه ای هست تا با «بازی خوب کردن با تاس بد» نتیجه را از شکست کامل به پیروزی کامل مبدل کند. (مقاله گامبیه هاشمی)
در واقع هاشمی از طریق حذف بموقع عارف و اعلام حمایت اش از روحانی در کسوت «مُنجی مظلوم» و متابعت شیدائیان «منجی مظلوم» از فراخوان ایشان، توانست صفحه مبارزه را به طرفة العینی بنفع خود عوض نماید و از این طریق بود که در کمترین زمان ممکن آرای روحانی مواجه با جهشی انفجاری شد تا جائی که در سه روز پایانی ایام تبلیغات، نتیجه آرای انتخابات به طرز محیرالعقولی بنفع «افسر تحت امر هاشمی» تغییر جهت پیدا کرد!
علی ایحال هر چند غیظ بخش موثری از «طبقه متوسط» ایران از دولت احمدی نژاد در کنار بازی موثر هاشمی در قامت «منجی مظلوم» توانست موجی عظیم از میانه شهروندان را بنفع روحانی در انتخابات ریاست جمهوری تاسیس و تهییج کند اما این دو عامل هنوز محتاج یک عنصر تمام کننده بودند تا از آن طریق و با تلفیق این سه عامل، نتیجه انتخابات یکسره شود.
برای یابش این «عنصر سوم» که آن را می توان «رقیب اصلی» چهار نامزد اصولگرایان و رفیق و یاور اصلی برای ظفرمندی «روحانی» به حساب آورد باید کمی به عقب بازگشت!
سه شنبه یازدهم مهر ماه سال 91 (هشت ماه قبل از آغاز ثبت نام نامزدهای ریاست جمهوری) که هنوز کمترین احتمال و گمانه ای از خواست هاشمی برای ورود به انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری نمی رفت. شخصاً ضمن تحریر مقاله «خیز بلند هاشمی» با قاطعیت خبر از آن دادم که «اکبر هاشمی رفسنجانی» در انتخابات مزبور خود را نامزد خواهد کرد!
اما این گمانه زنی نه ناظر بر کف بینی بود و نه برخورداری از جامی جهان بین نزد مدعی و صرفاً به اعتبار شناخت از «روانشناسی فردی» آقای هاشمی مسجل بود ایشان در انتخابات ریاست جمهوری حتماً شرکت خواهد کرد. (نگاه کنید به مقاله مرد خیزرانی)
اما تاکید بر ورود هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری در مقاله «خیز بلند هاشمی» تنها یکی از مُفاد آن مقاله بود و جز این چند نکته دیگر نیز در مقاله مزبور گوشزد شده بود که بازبینی آنها خالی از لطف نیست:
نخست آنکه ـ هاشمی در مقام نامزد وارد انتخابات خواهد شد!
دو ـ هاشمی در قامت منجی و با القای نجات میهن از بحران وارد انتخابات می شود!
سه ـ ورود هاشمی به انتخابات با اقبال ملی و گسترده و با تضمین موفقیت همراه خواهد شد! (در آن مقاله به دلائل اقبال به هاشمی به تفصیل اشاره شده که خوانش مجدداش قابل تامل خواهد بود)
چهار ـ شورای نگهبان توان رد صلاحیت هاشمی را به اعتبار منصوب رهبری بودن در مجمع تشخیص مصلحت ندارد!
پنج ـ شورای نگهبان تنها می تواند به اعتبار و اتکا بر مصوبه قانونی «کبر سن» هاشمی را رد صلاحیت کند!
اظهارات هاشمی رفسنجانی در فردای رد صلاحیت اش توسط شورای نگهبان تائید بند بند مفاد مطرح شده در مقاله 8 ماه پیش تر «خیز بلند هاشمی» بود.
هاشمی در این زمینه طی نشستی با حامیانش در مورخه 22 خرداد 92 اظهار می دارد:
« بعد از تماسی دیگر ... به آقای حجازی فقط گفتم که ایشان را (آیت الله خامنه ای) از خواب بیدار نکنند و برایشان پیغام گذاشتم در نهایت برای ثبت نام راهی وزارت کشور شدم. و حتی آن قدر این رفتن با عجله بود که گروه چک سپاه نتوانست قبل از ما برسد و بدون هماهنگی و چک عازم وزارت کشور شدیم ... با توجه به شور و نشاطی که در سراسر کشور پس از اعلام حضورم در انتخابات ایجاد شد و از آنجایی که در مسیر تایید صلاحیت بنده نیز بهانه و مشکلی نبود، وزیر اطلاعات برخلاف عرف و قانون، شخصا در جلسه بررسی صلاحیت‌ها در شورای نگهبان حضور یافت که ابتدا مورد اعتراض برخی از اعضای شورای نگهبان نیز قرار گرفت و نهایتا به اعضای شورای نگهبان گفت که حضور هاشمی در انتخابات می‌تواند موجب پیروزی قاطع و با رای بالای مردم شود که با راه و رسم آن‌ها سازگار نیست و لذا شورا را متقاعد کرد که به بهانه شرایط سنی رای به عدم احراز صلاحیت بنده دهند» (پای نوشت مهم)
علی ایحال فرای پنج مورد مطرح شده در مقاله «خیز بلند هاشمی» یک واقعیت محوری نیز در آن مقاله تحت عنوان کلید خوردن پروژه «چاموروئیزه کردن انقلاب» ازطریق «ایجاد بحران انگیزشی» نزد بدنه انقلاب با استفاده از فشار اقتصادی و جنگ و درگیری خسته کننده و توانفرسا و «اسقاط ابزار حکومت از درون» مورد اشاره قرار گرفته بود تا از آن طریق بتوان نهایتاً طی یک انتخابات دمکراتیک آرای سربازان انقلاب را بشیوه «بالا برده هزینه معیشت شهروندان» بصورت کاملا بهداشتی بنفع نامزدی مورد وثوق مصادره کرد! (در این زمینه حتماً مقاله «گلوله های کاغذی» را بازخوانی نمائید)
در همان مقاله (خیز بلند هاشمی) بر این نکته تاکید شده بود که:
«« نباید از نظر دور داشت که گزینه هاشمی و تاکید همیشگی وی بر سیاست اعتدال و میانه روی همواره و به صفت ظاهر مورد وثوق و اقبال غرب و بویژه آمریکائی ها نیز بوده. لذا طبیعتاً ایشان نیز احتمالاً و بموقع امدادهای لازم را به این پروسه (پیروزشدن هاشمی در انتخابات) خواهند رساند. از جمله سنگین تر کردن وضعیت اقتصادی برای مردم بمنظور تضغیف پایگاه اصولگرایان حامی خط مشی احمدی نژاد و تقویت توقع مردم به ضرورت «بازگشت مرد بحران ها»!
اظهارات سخنگوی کاخ سفید در تحلیل چرائی افت ارزش ریال و افزایش قیمت ها در ایران مبنی بر آنکه:

«مردم ایران متوجه هستند که چه کسانی مسوول شرایط ایجاد شده برای اقتصاد این کشور هستند، شرایطی که ناشی از خودداری رژیم این کشور از رعایت تعهداتش است» چنین اظهاراتی را می توان پاس بموقع و معنادار آمریکائی ها جهت متوجه کردن افکار عمومی در ایران به یک «منجی در سایه» معنا کرد!»»
آمریکائی ها بخوبی می دانستند که هاشمی همواره با رویکرد اعتدالی بدنبال بهبود مناسبات با واشنگتن است. این واقعیتی نچندان پنهان در کاریر سیاسی آقای هاشمی بوده و اخیراً نیز ایشان طی مصاحبه با «فصلنامه مطالعات بین المللی» صراحتاً خبر از آن داد که در سال های آخر حیات بنیان گذار جمهوری اسلامی بصورت خصوصی و محرمانه از ایشان خواسته قبل از رحلت شان تکلیف رابطه با آمریکا را روشن کنند (نگاه کنید به مقاله باشنده با شیطان)
بهبود مناسبات با آمریکا پرونده ای قدیمی در سنت سیاسی هاشمی رفسنجانی است که ظاهراً تبدیل به یک آرزو برای ایشان شده تا از این طریق ایشان بتواند تحت عنوان فاتح این پروژه نام خود را در تاریخ معاصر ایران ثبت و حک نماید.
اولین جرقه این بحث در مرداد ماه 68 طی انتشار مقاله جنجالی «نکته» بقلم سعیدی سیرجانی در روزنامه اطلاعات زده شد که در آن تاریخ موجبات جنجالی بزرگ در محافل سیاسی ایران شد.
کلیات آن مقاله ناظر بر چند محور بود از جمله:
ـ مبارزه شعاری انقلاب با آمریکا.
ـ زیر سوال بردن اشغال سفارت آمریکا.
ـ اداره غیر خردمندانه مملکت.
ـ و نهایتاً اعتلای ایران و زمامداری در محدوده و جغرافیای آن بجای پرداختن به اوج افلاک!
هر چند مقاله مزبور نهایتاً کار بجائی نبرد اما مانع از آن نشد تا یازده ماه بعد و در اردیبهشت سال 69 بار دیگر این بحث اما این بار به قلم «عطاالله مهاجرانی» معاونت وقت حقوقی هاشمی رفسنجانی در کاخ ریاست جمهوری و ذیل مقاله ای تحت عنوان «مذاکره مستقیم» در روزنامه اطلاعات وارد مجادلات سیاسی ایران شود. اما این بار بازتاب های این بحث تا آنجا بالا گرفت که نهایتاً آیت الله خامنه ای شخصاً وارد غائله شد و طی سخنانی تند خطاب به مهاجرانی اظهار داشت:
«بنده معتقدم آن کسانی که فکر می کنند ما باید با راس استکبار یعنی آمریکا مذاکره کنیم یا دچار ساده لوحی و یا مرعوبند ... چرا نسبت به اقتدارآمریکا مرعوب می شوید؟ ... یازده سال است که شعار مرگ بر آمریکا از دهان ملت ما نیفتاده و راه ها به روی ما بسته نبوده ... صرف اینکه شما بروید با آمریکا حرف بزنید و مذاکره کنید آیا مسئله حل می شود؟ ... این طور نیست. مذاکره در عرف سیاسی یعنی معامله ... «تو» از انقلاب اسلامی چه چیزی را می خواهی به آمریکا بدهی تا یک چیزی را از او بگیری؟ والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران بقدر مسلمان بودن و پایبند اسلام ناب محمدی بودن ناراحت نیست. او می خواهد شما از این پایبندی تان دست بردارید. می گویند بیائید با گروگان ها معامله کنیم. این هم ساده لوحی است. این ساده لوحی است که کسانی بگویند برویم پشت میز مذاکره ... اینها این گونه اند. نخیر، من با مذاکره با آمریکا مخالفم و دولت جمهوری اسلامی بدون اجازه من امکان ندارد چنین کاری بکند و خودشان هم قاعدتا با چنین کاری موافق نیستند»
علی ایحال ظاهراً هاشمی کماکان مُصر بود تا قفل مناسبات بین تهران و واشنگتن توسط ایشان و در دوران ریاست جمهوری ایشان باز شود به همین دلیل بود که با نزدیک شدن به پایان دور دوم ریاست جمهوریش معاون پارلمانی ایشان (عطاالله مهاجرانی) بار دیگر جنجال ساز شد و ضمن مصاحبه ای با اینجانب منتشره در روزنامه ایران نیوز (پائیز سال 73) این بار متقاضی تغییر قانون اساسی بمنظور تداوم ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی شد! (نگاه کنید به مقاله ظلم زدائی از تاریخ)
هر چند آن پیشنهاد نیز نهایتاً با مخالفت صریح آیت الله خامنه ای به جائی نرسید اما همین ناکامی ظاهراً بستر انعقاد نطفه اشتیاق بازگشت مجدد هاشمی به عرصه ریاست جمهوری طی سالهای بعد شد که تلاش ناکام اش در سال 84 را باید در همین راستا گمانه زنی کرد. هم چنانکه ورود ایشان به انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری و در آستانه 90 سالگی را نیز می توان گام بلند ایشان برای عملیاتی کردن این آخرین آرزوی سیاسی خود در دوران حیاتش محسوب کرد که با سد پیش بینی نشده رد صلاحیت شورای نگهبان برخورد کرد!
حضوری که در صورت عدم رد صلاحیت اش این فرصت را به هاشمی می داد تا با اتکای بر آرای معترضه (پراکندگی و چیستی این آرا در مقاله خیز بلند هاشمی آمده است) و برخورداری از «پاس طلائی تحریم ها» وی را بر تارک اقبال حداکثری شهروندان ایرانی در انتخابات قرار دهد و از قبال آن پیروزی پر اقبال «به بهانه قشار اقتصادی بر مردم» و «سیاه نمائی از وضعیت کشور» و این که مردم دیگر خسته اند و رای بالای شان به من یعنی با سیاست های مبارزه جویانه با آمریکا مخالفند، بستر تحمیل و خوراندن جام زهر «شکستن قفل رابطه با آمریکا» را از طریق مشابه سازی با خوراندن جام زهر پذیرش قطعنامه 598 به مرحوم امام باز تولید نماید. (برای توضیح بیشتر به مقاله «اسب های چوبی» و ایضاً مقاله «باد کاشتید آقای هاشمی» مراجعه نمائید)
بر این اساس می توان عزم هاشمی جهت تصاحب کرسی ریاست جمهوری در کنار تشدید تحریم های فلج کننده اقتصادی آمریکا را بمثابه قطعات پازلی محسوب کرد که در صورت عدم بروز مشکل در مسیر ریاست جمهوری مجدد هاشمی از طریق دامن زدن به انگاره «بازگشت منجی» می توانست تضمینی بر موفقیت قطعی هاشمی در انتخابات باشد.
تضمینی که بعد از حذف پیش بینی نشده هاشمی از انتخابات بصورت قهری منتقل به جانشین هاشمی در انتخابات مزبور (حسن روحانی) شد!
لذا اکنون و با تفطن به واقعیت های مزبور باید «رقیب اصلی» در انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری را آمریکا و تحریم های اقتصادی فلج کننده اش تلقی کرد که از آن طریق توانست با تسمه از گـُرده اقشار فرو دست کشیدن، میزان نارضایتی و کلافگی و استیصال اقتصادی شهروندان ایرانی را از طریق بحران معیشت تا آنجا بالا ببرد که چهار نامزد منسوب به جبهه اصولگرایان در فرهنگ و باور عامه به «حافظان نظم ناکارآمد موجود» شناخته شوند و نامزد مقابل ایشان و متحد «مُنجی مظلوم» به سمبل تغییر و نجات و تعامل و چرخاننده چرخ زندگی در کنار چرخ سانتریفوژهای نیروگاه اتمی مُبدل گردد!
قاعدتاً نظام جمهوری اسلامی کماکان برخوردار از بدنه ای ایدئولوژیک و حامی هست که تحت هر شرایط سختی در دفاع از حکومت شان پایمردی می کنند اما هم زمان نمی توان این واقعیت را نیز نادیده گرفت که بدنه عوام جامعه که بصورت طبیعی ناتوان از فهم و تحلیل مسائل پیچیده سیاسی اند و اولویت ایشان قبل از فهم مسائل سیاسی تامین معیشت و فراغت خانواده است و هر چند در وضعیت عادی مشکلی نیز با حکومت خود نداشته باشند اما قهراً در بلند مدت نظام نمی تواند از چنان توده هائی توقع کند تا تحت هر شرایطی جان نثارانه نیازها و حقوق اولیه زیست فردی و اجتماعی خود و خانواده شان را بنفع مانائی جمهوری اسلامی در نبرد با زیاده خواهی آمریکائی ها قربانی کنند. ایشان همان اقشاری هستند که نظام سلطه با تحریم های فلج کننده اقتصادی بیشترین سرمایه گذاری را بر روی ایشان کرده تا از طریق فشار اقتصادی بتواند از میانه ایشان و بنفع هژمونی خود یارگیری کند.
بر این اساس است که می توان ترکیب آرای حسن روحانی را تلفیقی از آرائی متنوع در حد فاصل آرای شهروندان فرودستی که حتی تا پیش از این طرفدار احمدی نژاد بودند اما اینک زیر بار فشار اقتصادی در حال خرد شدن هستند تا طبقات متوسط معترض به سیاست های انقباظی اصولگرایان و ایضاً سبزها و اصلاح طلبانی محسوب کرد که کماکان به تقلب در انتخابات سال 88 باور دارند.
اما در یک نکته نباید تردید داشت که وجهه غالب آرای روحانی علی رغم تنوع خاستگاه، جملگی از یک درد مشترک اقتصادی در رنج بودند و همان درد مشترک عامل اصلی اقبال و اجماع و سرریز آرای اکثریتی شهروندان «مختلف الطبقه» اما «مشترک الدغدغه» در سبد «حسن روحانی» شد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پای نوشت:
در حد فاصل انتشار مقاله «خیز بلند هاشمی» تا ثبت نام و رد صلاحیت وی 8 ماه بعد از انتشار مقاله مزبور یک اتفاق مهم نیز افتاد که ارزش تاریخی دارد اما بدلیل ملاحظات حقوقی نویسنده فعلاً از بیان آن احتراز کرده اما تا همین حد در این پانوشت متذکر آن شدم تا در آینده و برای ثبت در تاریخ در فرصتی مقتضی و رفع ملاحظات حقوقی به آن اشاره گردد.

گامبیه هاشمی
سُخن: گامبیه هاشمی!
فراخوان هاشمی

سُخن: فراخوان هاشمی!
گلوله های کاغذی

http://sokhand.blogspot.com/2012/07/blog-post_26.html
مرد خیزرانی
سخن: مرد خيزراني
باشنده با شیطان
سُخن: باشنده با شیطان!
ظلم زدائی از تاریخ

سخن: ظلم زدائی از تاريخ
اسب های چوبی

سُخن: اسب های چوبی!
باد کاشتید آقای هاشمی

سُخن: باد کاشتید آقای هاشمی!
مدیریت بحران

سُخن: مدیریت بحران
خطابی با عتاب به آیت الهی برخطا

سُخن: خطابی با عتاب به آیت اللهی پر خطا!
استراتژیست های کلنگی

سُخن: استراتژیست های کلنگی




Anarchy نوشته: واقعا یکی برای من توضیح بده ایشون پیرو چه مکتب فکری ای هستن ؟؟

حزب باد
nevermore نوشته: در این شرایط شما توقع دارید هرکه آمد در خیابان اولین شعارش سقط نظام باشد؟

من انتظار داشتم اصلن کسی به خیابان نیاید ! چرا شما هی مشارکت نکردن را برابر قرار میدهید با بزن بکش ؟!


nevermore نوشته: به هیچ عنوان این برای من قابل قبول نیست و جمهوری اسلامی اگر حکومتی بود که فقط به فکر بقا بود و چاپیدن مردم هیچ گاه این بلاها سر مردم نمی آمد.اینها آنقدر ها هم که گمان می کنید عاقل نیستند.

خوب اینجا یک پرسشی پیش میاد :

اگر به فکر بقا نیست چه طوریه که وقتی فشار زیاد میشه کوتاه میاد ؟! من به شرکت مردم کاری ندارم به هر حال انتخاب روحانی نشان از کوتاه آمدن دارد.


nevermore نوشته: من برام جای شگفت است که چگونه شما سیاست خارجی آمریکا و انگلیس و آلمان را پشم می شمارید اما کانادا و اسرائیل را استاد سیاست می پندارید.در همان اسرائیل هم شیمون پرز موضع مشابه آمریکا و انگلیس گرفته.اما اینها مهم نیست هدف از آوردن این نقل قول ها پوچ کردن استدلال شما بود که برای جمهوری اسلامی وجهه خریدید و مردم دنیا نمی توانند از پیچیدگی سیاسی اوضاع ایران سر در بیاورند و همه گمان می کنند مردم به نظام رای داده اند و سعی می کنند با آخوند ها کنار بیایند و این انتخابات نشان می دهد که همه ی مردم خواستار سیاست های خارجی و اتمی جمهوری اسلامی اند.

من سیاست آنها را پشم نمیپندارم ولی میدانم که تقریبن همیشه در تحلیلهاشون از جمهوری اسلامی دچار اشتباه میشند .
مشکل اصلی اینه که اینها با آخوند طرف هستند. آخوند 1400 سال فقط برای شیره مالیدن سر مردم تکامل یافته !!!
nevermore نوشته: اتفاقا آمریکا و اروپاییان برخلاف شما به خوبی پیام رای مردم را شنیده اند اما این شمایید که در باغ نیستید و گمان می کنید ملت بازی خورده اند.

بهتره قضاوت در این مورد رو به آینده بسپاریم . چون به هر شکل الان برای نتیجه گیری خیلی زوده.


nevermore نوشته: کسی هم نگفت سیاست هسته ای دست رییس جمهور است.مهم پیام انتخاب روحانی بود(از بعد سیاسی کمی آنطرف تر نگویید پس به این دلیل به روحانی رای دادید)که پیش از این راه سازش با آمریکا و اروپا را در پیش گرفته بود که به خوبی آمریکاییان این پیام را دریافتند.

بله در این که شکی نیست انتصاب روحانی در حقیقت پیامی به غرب بود مبنی بر سازش .
منتها جمهوری اسلامی از طرف دیگه بقای خودش رو وابسته به مسلح شدن به سلاح هسته ای میدونه. یعنی این سازش مقطعی هستش تا اوضاع آرام بشه و بعد تمام فعالیتها مثل سابق مخفیانه میشود.
این بار هم با توجه به درسهای امنیتی که گرفته اند احتمالن شانس لو رفتن پروژه های مخفی توسط مجاهدین و ... کمتر میشه.


nevermore نوشته: می بینید که همان کانادا و اسراییل هم رای دادن مردم را به حساب نظام ننوشته اند وکانادا در بیانیه اش به صراحت سخن از محدودیت ها ی انتخابات گفته با این حال به خواست مردم برای تغییر هم احترام گذاشته.پس تا اینجا هیچ وجهه بین المللی برای حکومت توسط مردم خریده نشده که شما طرفداران تحریم در بوق و کرنا می کنید.

رای مردم این بار تنها با خواست نظام همسو بود. همین و بس
nevermore نوشته: ما باید یک بار برای همیشه تکلیف مان را با این شعارهایی که شما به نفع نظام می دانید روشن کنیم.شخصا 4 سال پیش از شعار الله و اکبر خوشم نمی آمد اما دقیقا در 25 بهمن 89 که در شهر ما حدود 1 هزار نفر برای نخستین بار جمع شده بودند ملت فریاد الله واکبر که سر می دادند کم کم داشت به شمار جمعیت افزوده می شد که ناگهان یکی از همین نفوذی ها فریاد زد مبارک،بن علی نوبت سید علی که مانند سگ های وحشی موتوری های حکومت ریختند به دنبال مردم و فارغ از اینکه چند نفر را دستگیر کردند، نگذاشتند اعتراضات مردم حداقل نیم ساعت ادامه یابد.پس باز هم می گویم نشستن کنار گود اعتراضات و نادیده گرفتن شعارهای دیگر مردم و بند کردن به همین الله و اکبر نشان از عدم درک صحیح شرایط از سوی شما دارد.

شعارهای علیه خامنه ای هرگز گسترش و وسعت سایر شعارهارو نداشتند . مردم حتا وحشت داشتند از بردن نام خامنه ای و به جایش میگفتند دیکتاتور ! که یک عده میگفتند منظور ا.ن هست یک عده میگفتند منظور خامنه ایست یک عده میگفتند منظور شخص دیگریست .
از اون طرف هم باید یادتون بیاد که آخوندی مثل کدیور که از جنس همین روحانی هم هست و حتا رادیکال تر چگونه شعار مردم را تحریف کرد.
راهپیمایی سکوت تهران پیام اعتراضیش خیلی بیشتر از تجمعات پراکنده با شعارهایی بود که مورد توافق اکثریت نبود.


nevermore نوشته: اگر درست دقت می کردید و سری هم به بالاترین می زدید هدف از آن لینک پوچ کردن مزخرفات پان ترک ها و تجزیه طلبان بود که می گفتند ترک ها برایشان ایران اساسا مهم نیست و در همان تبریز و کرمانشاه چندین ویدئو موجود است که مردم شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران می دادند.شعاری که به گواه همه بدجوری کک در پاچه ی اسلامگرایان و حکومتیان انداخت.

بله من این تودهنی محکم را به پانترکها دیده بودم ولی اساسن ربطی به اعتراض نداشت . پانترکها هم بسیجی و حکومتی نیستند یک مشت وطن فروشِ تجزیه طلب هستند.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55