04-12-2014, 01:17 PM
undead_knight نوشته: بنابراین استدلال"چون میخواست مرا بکشد من "حق" داشتم او را بکشم"اشتباهه،استدلال درست اینه "چون میخواست مرا بکشد مجبور به دفاع از خود شدم و او کشته شد"
کشتن به گاه ناچاری, خوب است یا بد؟
undead_knight نوشته: بنابراین استدلال"چون میخواست مرا بکشد من "حق" داشتم او را بکشم"اشتباهه،استدلال درست اینه "چون میخواست مرا بکشد مجبور به دفاع از خود شدم و او کشته شد"
Mehrbod نوشته: کشتن به گاه ناچاری, خوب است یا بد؟بد ولی "ناخواسته"
undead_knight نوشته: بد ولی "ناخواسته"
مهربد ما توی داوری اخلاقی هم به "خواسته" توجه میکنیم و هم به "عمل".
Mehrbod نوشته: پس کشتن کسیکه میخواهد ما را بکشد بد است و نباید او را بکشیم؟اره دیگه "نباید" بکشیمش ولی ممکنه "رخ" بده.
undead_knight نوشته: اره دیگه "نباید" بکشیمش ولی ممکنه "رخ" بده.
Mehrbod نوشته: کسی با انگیزهیِ کشتن ما دارد نزدیک میاید:مهربد جان بزار نمونه رو گسترش بدیم.١- اگر ما با انگیزهیِ کشتن وی در پدافند از خود فرونرویم, خواهیم مرد.
٢- اگر ما با انگیزهیِ کشتن وی در پدافند از خود فروبرویم, نخواهیم مرد.
داشتن انگیزهیِ کشتن وی در پدافند, خوب است یا بد؟
undead_knight نوشته: مهربد جان بزار نمونه رو گسترش بدیم.
شرط1:شما کس دیگه ای رو کشتید و الان شخص دیگه ای میخواد انتقامش رو از شما بگیره یا حکومت میخواد شما رو مجازات بکنه.
شرط2:شمار زیادی در پی کشتن شما هستند(به هر دلیلی،شاید دلیل قبلی،شاید هم بدون دلیل موجه)
حتی اگر سرسخت هم باشیم میشه فهمید که این دو شرط اضافی میتونه مسئله رو پیچیده تر بکنه بنابراین دفاع از خود هم محدودیت هایی میتونه داشته باشه(همونطور که آزادی به عنوان یک ارزش از دید من محدودیت داره)
نکته بعدی این هست که انگیزه کشتن فرض بی مورده،حتی وقتی جایی میدونی جز کشتن راهی برای نجات خودت نیست انگیزه تو دفاع میتونه باشه.
نمونه:من میخوام از جایی نجات پیدا کنم ولی باید یک در رو بشکنم،خب اینجا انگیزه من مشخصا نات پیدا کردن هست ولی در اجبارا شکسته میشه،حالا ممکنه یه نفر از شکستن در لذت هم ببره یا اینکه شکستن در جز انگیزه هاش باشه ولی انگیزه مهم تر و اصلی تر همون نجات پیدا کردن هست که میتونه تنها انگیزه باشه.
نقل قول:ما سخنی از "لذت بردن از کشتن" یا "در" شکستن نزدیم. نمونه بسیار روشن بود, ولی میبینیم ناچاری به این بازیهای زبانی روی بیاوری.گویا برای نفهمیدن باید به مثال هم گیر بدی:))
نقل قول:به گاه ناچاری آیا کشتن کسیکه میخواهد ما را بکشد خوب است؟بسته به دیدگاه اخلاقی:میتونه خوب یا بد یا خنثی باشه،مثلا شخص صد نفر رو کشته و دارند اعدامش میکنند(من نمیگم اعدام خوبه!)بعد برای اینکه اعدام نشه بزنه جلاد رو هم بکشه،این لابد خیلی خوبه:))
نقل قول:با نگرش به فرنودسار, از آنجاییکه یک چیز نمیتواند یکزمان هم خوب باشد هم بد, تو نمیتوانی بی طفره رفتن این را بپاسخی:کدوم طفره رفتن!؟من دارم میگم کشتن همواره بد هست.
نقل قول:برای هرکس کمابیش روشن است که کشتن در بالا, خوب است.حرف در دهان بقیه نزار،هرچند اگر همه هم قبول داشته باشند توسل به باور همگانی باز سفسطه هست.
نقل قول:به زبان دیگر, فرنودساری که من اینجا میشناسانم سادهتر است و از روی همین, نگرش مرا بر پایهیِ تیغ اوکام باید پذیرفت.استدلال تو مغالطه آمیز هست،بنابراین ساده تر بودنش دلیل بر درستیش نیست.زمانی ساده تر بودن میتونه برتری باشه که این ساده تر بودن شواهد رو نادیده نگیره.
نقل قول:نگرش توچطور این رو نمیفهمی؟!مثل تلفات ناخواسته جنگی که بد هستند ولی رخ میدند!چرا چون ناخواسته هستند.یک چیز میتونه بد باشه و رخ دادن هم پذیرفتنی باشه،تا زمانی که ناخواسته باشه.١- انگیزه از کنش جدا است.
٢- کشتن همیشه بد است —> کشتن دیگران هتّا از روی پدافند از جان خود بد است, ولی یک چیز رخدادنی است! (این چه معنیای میدهد, اسپاگتی و اعلم).
...
نقل قول:نگرش منامیدوارم که لینکی ویکی برات کافی باشه و بخونی مگرنه زحمت اضافی بهم میده تا نمونه های نادرست استفاده از تیغ اوکام رو بهت نشون بدم.١- کشتن همیشه بد نیست—>کشتن دیگران در پدافند از جان خود, خوب است.
نقل قول:یک پیشانگاشت, نمونهوار «یک» در پایین میتواند بوده و کژفرنود «تو همچنین», در آن اینگونه رخدهد:سر این باهات اختلافی ندارم،سر نمونه ای که میزنی اختلاف دارم.
این یک «پیشانگاشت ایستا» است. خوبی یا بدی سیگار وابسته به کنشگر نمیباشد
و از همینرو چه کیخسرو سیگار بکشد چه نه, مایهیِ خوبی یا بدیِ سیگار نخواهد شد.
یک پیشانگاشت میتواند پویا باشد
نقل قول:آیا در اینجا هم سفستهیِ! «تو همچنین» رخداده؟ خیر.سفسطه که من میگم فقط در شرایطی "تو هم همینطور" هست و گسترده تره.سفسطه مورد نظر این نیست که "چون من کاری ر وانجام میدم پس همون کار از سوی تو درسته" بلکه این هست"اگر من کار اشتباهی میکنم،باعث درست بودن کار اشتباه(چه همین و چه کار اشتباه دیگه ای) از سوی تو نمیشه"
نقل قول:چرا خیر؟ چون پیشانگاشت یک — کشتن بد است — همچون بد بودن سیگار ایستا نبوده و بسته به خود کنشگر, میتواند خوب یا بد بشود.مهربد در این مورد فرض تو "بدیهی" نیست.
به زبان دیگر, کشتن دیگران تنها و تنها تا زمانی بد است که آنها نخواهند ما را بکشند —>
نقل قول:پروتکل خودداری از کشتن: کشتن دیگران بد است, تا زمانیکه دیگران نخواهند ما را بکشند.
همهیِ پروتکلهایِ همبودین و سیاسی و .. از این جنس و پویا میباشند و از
همینرو نیز در آنها اینکه چه کسی نخستین بار پروتکل را میشکند, گناهکار به شمار میرود:
نقل قول:کسیکه نخست میتازد, شایستهیِ تازش میشود. کسیکه نخست برای کشتن
پیش میاید, شایستهیِ کشته شدن. کسیکه نخست میفریبد, شایستهیِ فریب خوردن و جزان.
نقل قول:نکتهای که در این جُستار گمشده نیز بباریکی همین است, پیشانگاشتهایِ «ایستا» و «پویا» یکسان گرفته شدهاند.نکته گمشده این هست که سر اصل توافق داریم سر نمونه،خیر.
undead_knight نوشته: گویا برای نفهمیدن باید به مثال هم گیر بدی:))
بسته به دیدگاه اخلاقی:میتونه خوب یا بد یا خنثی باشه،مثلا شخص صد نفر رو کشته و دارند اعدامش میکنند(من نمیگم اعدام خوبه!)بعد برای اینکه اعدام نشه بزنه جلاد رو هم بکشه،این لابد خیلی خوبه:))
undead_knight نوشته: کدوم طفره رفتن!؟من دارم میگم کشتن همواره بد هست.
undead_knight نوشته: چطور این رو نمیفهمی؟!مثل تلفات ناخواسته جنگی که بد هستند ولی رخ میدند!چرا چون ناخواسته هستند.یک چیز میتونه بد باشه و رخ دادن هم پذیرفتنی باشه،تا زمانی که ناخواسته باشه.
مثلا اینکه شما کسی رو ناخواسته بکشید(مثلا در اثر تصادف) همچنان چیز خوبی نیست! ولی رخ دادنش پذیرفتنیه.