Russell نوشته: بیشتر توضیح دهید گرامی.بخش تکاملی سخن شما بکل خطا بنظر میرسد.تکامل مربوط میشود به یک نوع نه یک جنس خاص.دلیل نمیشود دو جنس در یک سطح رفاه باشند.مثلن در برخی حشرات نرها بسیار زودتر میمیرند و بیگاری میکنند یا در شیرها شیر نر موفق میخورد و میخوابد و ماده ها بشکار میروند.
سود کلی آن البته به گونه یا نوع میرسد، ولی در تراز شخصی (لذت شخصی و کیفیت زندگی) همانگونه که گفتی
در برخی جانداران نرها زودتر میمیرند (زنبور عسل، موریانه، ...) و در برخی مادهها بیشتر آسیب میبینند (شیر) و پس دگرش دارد.
Russell نوشته: حالا در انسان اینکه بطور سنتی زحمت و مسئولیت بیشتری بدوش مردان است میتواند کمی درست باشد ولی خوب زندگی زنان هم تعریف چندانی نداشته مثلن میتوان بزندگی مادربزرگهای خودمان مراجعه کنیم برای قیاس،مخصوصن که زنها از بسیاری از آزادیها هم برخوردار نبوده اند.
برای نمونه از چه آزادیهایی برخوردار نبودهاند؟
Russell نوشته: حتی سود بیشتر دلیل بر این نیست که طرف مقابل همان اندازه ضرر میکند.مثلن اگر زنها بیشتر نیاز به ایجاد یک خانواده و همسر داشته باشند این دلیل نمیشود که مرد اینجا ضرر میکند چون او هم نیازمند ایجاد خانواده است ولی کمتر(بر فرض البته).در اینجا تنها میتوان به این نتیجه رسید که بعلت نیاز بیشتر طرف مقابل مردها اشتباه میکنند همینجوری ازدواج میکنند و ..
ازدواج به چَم کلاسیک آن میشود پیمان یا قرارداد دو-سویه در همخوابی انحصاری با یکدیگر در راستای بچهداری.
در این پیمان سود بیشتر به زنها میرسد (
برآوردش نیاز انحصارطلبی +
بچه) و زیان بیشتر به مردها (
ازدست دادن حق همخوابی با دیگر زنها +
بچه)
Russell نوشته: باید یک امتیازی باجی چیزی به خاطر این عدم تعادل نیازها از زنها بگیرند،که البته در مواردی هم میگیرند.
چه باجی دقیقا!؟
مهربد نوشته: برای نمونه از چه آزادیهایی برخوردار نبودهاند؟
آزادی شرکت در فعالیتهای سیاسی،سفر و مشارکت اجتماعی بطور مستقل و بدون اجازه یا نظارت یک مرد،کار کردن (در صورتی علاقه و خواست)،محرومیت از شانس آموزش برابر
شما را نمیدانم ولی این موارد را من بشخصه در نسل پدر بزرگ و مادر بزرگهای خودمان میبینم.
مهربد نوشته: ازدواج به چَم کلاسیک آن میشود پیمان یا قرارداد دو-سویه در همخوابی انحصاری با یکدیگر در راستای بچهداری.
در این پیمان سود بیشتر به زنها میرسد (برآوردش نیاز انحصارطلبی + بچه) و زیان بیشتر به مردها (ازدست دادن حق همخوابی با دیگر زنها + بچه)
مرد هم علاقه به انحصار طلبی دارد.این حسادت جنسی نوع انسان دو سویه است.یک نکته مهم دیگر هم ایست که مردها هم علاقشان به همخوابگی با کسی که عاشقش شده اند در سالهای اولیه گویا افزایش میابد و این هم دلیل هورمونی و ژنتیکی دارد و همین هم هست که باعث دوام رابطه در یکی دو سال اول و تولید مثل میشود.بنظر میرسد که مشکل معمولن بعد از همین مدت آغاز میشود.البته حتی بعد از افول علاقه هم و حتی با وجود افزایش علاقه به همخوابگی با دیگر زنان باز هم حسادت نسبت به عدم همخوابگی زن با دیگر مردها ادامه دارد.بعبارت دیگر اگر علاقه مردان به جند زنی و زنان فقط به یک مرد درست و علمی باشد این نشان میدهد که فقط شکل خانواده انسانها مانند عربستان و برخی حیوانات دیگر میشود که یک مرد با چند زن و بچه میشود خانواده در برابر شکل عام آن که تک همسریست. اما باز هم اینجا اهمیت فرگشتی تشکیل خانواده سر جایش میماند و فقط نوع آن عوض میشود.
مهربد نوشته: چه باجی دقیقا!؟
انواع مختلف، مثلن تعریف اولیه در حقوق و وظایف را بسود خود تغییر میدهند.تصمیماتی که باید بطور مشترک گرفته شوند را با دانش اینکه زن نیازمند حفظ خانواده است بتنهایی میگیرند.
علاقه زن به حفظ خانواده بعلاوه فشارهای اجتماعی بر زن متعلقه و محدودیتهای آن باعث میشود که برخی مردان از این شرایط سو استفاده کنند.
reactor نوشته: اگر شما ایرانی هستید که نباید تعجب کنید؟
دخترهای ایرانی بدنبال فرصت و موقعیت بهتر هستند همین. نه دنبال عشق و پایبندی. قبلا امتحان شده و بی ارزش و وقت تلف کردنه. اگر خیلی زرنگ باشید مثل من از زیرش شونه خالی میکنید. اگرم زرنگ نباشید مثل خیلی های دیگه تا آخر توی پاچه ی مبارکتون میکنن و باید تشریف ببرید زندان آب خنک نوش جان کنید!
البته خدا!!! نکنه شمای نوعی رو گفتم
این تعمیم دادن هم به نظر من یکی از نشونه های فرهنگ غلط هست. من یه دختر ایرانی هستم. همه عمرم هم تو ایران بودم. هیچوقت هم قصدم از ازدواج پیدا کردن یه فرصت و موقعیت بهتر نیست. و اتفاقا نمونه های زیادی از پسرها رو دیدم که دنبال یه دختر میگردن که هم شاغل باشه و حقوق خوبی و دایمی داشته باشه و هم خانواده پولداری داشته باشه در صورتی که خودشون پشیزی نمی ارزن.
کلا تو ایران ازدواج بر مبنای درستی شکل نمیگیره و برای بسیاری از دخترها تنها گریزی هست از ترس از تنها موندن و همچنین پیدا کردن یه تکیه گاه. و برای بسیاری از پسرها هم صرفا زن به معنی یه کالای مطمئن که همیشه برای سکس در دسترس هستن و اطمینان از اینکه تنها به خودشون تعلق داره اون کالا. البته دلایل بیشماری غلط دیگری نیز برای ازدواجشون هست. ازدواجهای بسیار کمی بر اساس عشق و شناخت کامل شکل میگیره.[color="silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 01:20 am ---------- ارسال قبلی در 01:15 am ----------
[/color]
sonixax نوشته: بله پول چیز بدی نیست ، ولی همه چیز نیست . حد اقل از دید من نیست . قبلن هم نوشتم به دست آوردن پول سخت نیست ولی حفظ سلامتی و زندگی سالم داشتن خیلی سخته .
شما تو ایران زندگی نمیکنی بایدم بگی بدست آوردن پول سخت نیست
shirin نوشته: شما تو ایران زندگی نمیکنی بایدم بگی بدست آوردن پول سخت نیست
من همون موقع اش هم که ایران بودم برام پول به دست آوردن سخت نبود . به خارج اومدن یا نیومدن من ربطی نداره این داستان .
پول در آوردن به طور کلی کار سختی نیست . هر کسی اندازه تلاش ، دانش و مهارت هاش میتونه پول به دست بیاره .
شخصن کسی رو سراغ ندارم که هیچ مهارتی نداشته باشه و تن پرور محض باشه و هیچ دانشی نداشته باشه ! حتا عقب مانده های ذهنی هم در حد خودشان مهارت دارند .
میلاد اینطور که میگی نیست. کسی هم اگه مهارتی داشته باشه اصلا نمیتونه به تناسب مهارتش درآمد داشته باشه. البته شاید برای خانمها اینطور باشه. حداقل من خودم و کسانی که میشناسم پول دراوردن براشون خیلی سخته و پولی هم که درمیارن بسیار کمتر از اون چیزی هست که واقعا استحقاقشو دارن.
ولی در مورد ازدواج به نظر من ازدواج امر بیهوده ای هست. دو نفر که همدیگه رو دوست دارن و از کنار هم بودن لذت میبرن. میتونن با هم زندگی کنن و مطمئنا این دو شخص اگه عاقل و بالغ باشن خیلی راحت میتونن در مورد همه مسائل اعم از بچه داری و کار کردن و تهیه مخارج با هم کنار بیان. و لزومی به هیچ ثبت قانونی هم نباشه. البته در مورد کشور ما کاربرد نداره. چون اولا چنین رابطه ای کاملا بر مبنای اعتماد شکل میگیره که مردم ما بسیار غیرقابل اعتماد هستن و حتی عشق و دوست داشتنشون هم به سختی میشه باور کرد. (که البته اینم به خاطر شرایط خاص فرهنگیمون هست) ثانیا مرد و زن از شرایط برابری برخوردار نیستن که زن بتونه بر اساس توانایی های خودش کاملا مستقل باشه.
چون آدمها قابل پیش بینی نیستن و احساساتشون ممکنه در طول زمان تغییر کنه به همین دلیل اجبار کردنشون به یک رابطه طولانی مدت غیر از شکست و دلزدگی هیچ چیز دیگه ای به ارمغان نخواهد داشت،
Russell نوشته: خوب بالاخره بکنیم یا نکنیم،ازدواج؟ یسوال مهم از نظر من اینه که چطور آدمها رو میشه شناخت،مخصوصن کسی که از جنس مخالفه؟کاملن تجربیه یا میشه بهترش کرد با مطالعه؟بنظر من اگر بشه تا یحدی خوبی طرف رو شناخت ازدواج خوبه،فقط باید آدم حواسش باشه که چیزهای خوب ابدی نیستند و لزومن تا آخر عمر دلیل نمیشه که بتونید یا بخواید با یکی زندگی کنید.
به نظر من اصل در کردنه!
باید بکنید!
هر کس پا داد و کردنی بود باید کرد!
شوخی کردم ولی واقیتیه!
به ازدواج هم فکر نکنی. در زندگی شما چیزهای خیلی مهمتری هم غیر از ازدواج هست. این که میگم قبل از ازدواج هر آدم باید تفریحاتش رو بکنه چون به تجربه دیدم آدم هایی رو که عشق و حال درست و حسابی نکردند و بعد از ازدواج تازه مزه ی چیز رفته زیر زبونشون و دیدند اون چیز چه چیز خوبیه که این همه سرش دعواست! اینجور آدم ها بعد از ازدواج یا خیانت و خانم بازی رو پیشه کردند یا الان پشیمونن که چرا زود ازدواج کردن و ای کاش دیرتر ازدواج میکردند!در مورد شناخت اگر منظورتون شناخت برای ازدواجه که در ایران در کل شناختن و نشناختن تاثیری نداره اینجا هیچ سنگی روی سنگ بند نمیشه. شما هرچقدر هم که شناخت داشته باشید باز هم در زندگی کم میارید. چون اینجا فرهنگ خرابه و بچه ها در یک محیط و فرهنگ بد بزرگ میشن و نمیخوان هم اون فرهنگ بد رو تغییر بدن و میخوان اون رو با خودشون بیارن داخل زندگی. اگر برای دختربازی و اینجور مسائله و میخواهید ببینید طرف اهل تفریحات و خونه آمدن هست هم بحثش مفصله و جداست. هم باید خودتون تجربه کنید هم از دوستان تجربه بگیرید. حالا من نمیدونم منظورتون کدوم مورد است.
نقل قول:فقط باید آدم حواسش باشه که چیزهای خوب ابدی نیستند و لزومن تا آخر عمر دلیل نمیشه که بتونید یا بخواید با یکی زندگی کنید
ببینید شما وقتی راضی میشید با یک نفر زیر یک سقف زندگی کنید دارید از احساستون مایه میگذارید! وقتی از احساس مایه میگذارید دیگه حرف زدن از اینکه فکر آخر کار رو بکنید و اینکه فکر کنید چیزهای خوب ممکنه از دست برن یک جورهایی فقط در حد حرفه! اگر بخواید به این فکر کنید که موقعیت خوبی که فرضا در زمان حال دارید فردا روزی وجود نخواهد داشت اینجوری شما دارید زمان حال رو هم از دست میدید. بزرگترین ضربه هایی که مردها بعد از طلاق میخورن ضربه ی روحی نیست! ضربه ی مادیه! به نظر من تنها کار منطقی و عقلانی و آینده نگرانه و همینطور عملی که میشه برای جلوگیری از دیدن ضربه بعد از طلاق بهش فکر کرد اینه که تا جای ممکن اثر مادیات رو در جذب طرف مقابل بی اثر کرد. یعنی شما مهریه نکنی! یا 3 دنگ خونه ت رو به نام زنت نکنی! یا اموالت رو نصف نکنی! اینجوری میتونی خیالت راحت باشه که زنت تورو بخواطر خودت میخواد و این به ادامه ی زندگی دلگرمت میکنه و همینطور خاطرت جمع باشه که اگر احیانا طلاقی صورت بگیره مالت رو از دست نمیدی و بیچاره نمیشی.
Reactor نوشته: اگر برای دختربازی و اینجور مسائله و میخواهید ببینید طرف اهل تفریحات و خونه آمدن هست هم بحثش مفصله و جداست. هم باید خودتون تجربه کنید هم از دوستان تجربه بگیرید. حالا من نمیدونم منظورتون کدوم مورد است.
اینم یه نمونه بارز فرهنگ بسیاری از پسران ایرانی. میرن با کلی دروغ و ابراز احساست الکی به اصطلاح خودشون مخ یه دختر از همه جا بیخبر که فکر میکنه پسره واقعا عاشقشه رو میزنن و دختره رو با حرفهای دروغ قشنگشون عاشق خودشون میکنن و کلی با احساساتش بازی میکنن تا اونو بکشونن طرف خونه و مکان و ازش صرفا سواستفاده جنسی ( و اگه پولدار هم باشه یا شاغل باشه سوءاستفاده مالی هم همچنین) کنن. و اتفاقا همین پسرا همه جور غلطی رو برای خودشون مجاز میدونن و برای دختری که میخوان باهاش ازدواج کنن یا واقعا عاشقش باشن بسیار بد و غیر مجاز.
خیلی از دخترایی که چندتا شکست اینجوری تو زندگیشون میخورن تجربه کافی رو بدست میارن تا با پسرا دقیقا مثل خودشون رفتار کنن. و به نظر من اینگونه پسرها دقیقا حقشون هست که دخترا هم مثل خودشون باشه. یعنی کاملا عادلانه هست.
shirin نوشته: این تعمیم دادن هم به نظر من یکی از نشونه های فرهنگ غلط هست. من یه دختر ایرانی هستم. همه عمرم هم تو ایران بودم. هیچوقت هم قصدم از ازدواج پیدا کردن یه فرصت و موقعیت بهتر نیست. و اتفاقا نمونه های زیادی از پسرها رو دیدم که دنبال یه دختر میگردن که هم شاغل باشه و حقوق خوبی و دایمی داشته باشه و هم خانواده پولداری داشته باشه در صورتی که خودشون پشیزی نمی ارزن. کلا تو ایران ازدواج بر مبنای درستی شکل نمیگیره و برای بسیاری از دخترها تنها گریزی هست از ترس از تنها موندن و همچنین پیدا کردن یه تکیه گاه. و برای بسیاری از پسرها هم صرفا زن به معنی یه کالای مطمئن که همیشه برای سکس در دسترس هستن و اطمینان از اینکه تنها به خودشون تعلق داره اون کالا. البته دلایل بیشماری غلط دیگری نیز برای ازدواجشون هست. ازدواجهای بسیار کمی بر اساس عشق و شناخت کامل شکل میگیره.
شما یک نفر هستید که اینجوری فکر میکنید. فکر میکنید بقیه هم مثل شما هستند؟ فکر میکنید همه مثل شما آوانگارد هستند و از تغییر نمیترستند و حاضرن فرهنگ غلطی که توش بزرگ شدن رو اصلاح کنند تا انسانی تر زندگی کنند؟ضمنا من نگفتم پسرهای ایرانی خیلی خوب هستند!!!!!!! اون ها اگر از دخترها کم تر نباشند بیشتر نیستند. من دخترها ی اینجا رو بیشتر از پسرها قبول دارم. اگر گفتم دخترهای اینجا اینجوری هستند چون موضوع صحبت دوستان راجع به ازدواج بود و من تا جایی که میدونم در این تالار کسی گی نیست و همه به جنس مخالف گرایش دارند پس الزاما موضوع بحث ناخواسته به قضاوت در مورد خانم ها گرایش پیدا میکنه.
Reactor نوشته: اینجوری میتونی خیالت راحت باشه که زنت تورو بخواطر خودت میخواد و این به ادامه ی زندگی دلگرمت میکنه و همینطور خاطرت جمع باشه که اگر احیانا طلاقی صورت بگیره مالت رو از دست نمیدی و بیچاره نمیشی.
خوب یه طرفه به قاضی میری، اون دختری که میخواد با تو ازدواج کنه با چه تضمینی ازدواج کنه؟ اون از کجا بدونه که تو واقعا به خاطر چی اونو میخوای؟ حاضری موقع ازدواج شرایط ازدواج برای هر دوتاتون کاملا برابر باشه؟ حق طلاق داشته باشه؟ حق سرپرستی بچه ها به عهده اون باشه، شاغل باشه و کارای خونه هم کاملا به عهده دوتاتون باشه؟ یا فقط میخوای یه کلفت بگیری که همیشه تو خونه دم دستت و مطابق میلت باشه؟