دفترچه

نسخه‌ی کامل: ازدواج
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24
مهربد نوشته: نکته در این است که این زاب‌هایی زیبایی‌شناسی را چه کسی می‌برگزیند، دختر یا پسر؟

یک سوالی دارم - ما با اینکه طاووس نیستیم - زیبایی طاووس نر رو درک میکنیم - آیا این درک زیبایی موجودات غیر خودی در سایر موجودات هم وجود دارد ؟

من گربه های زیادی (ماده - نر) رو دیدم که از انسان مرد دوری میکنند ولی وقتی به انسان زن میرسند خودشون رو میمالند بهش و براش عشوه میاند و میو میو میکنند و ... دلیلش چی میتونه باشه ؟
در ایران که گربه ها وقتی یک مردی رو میبینند با سرعتی باور نرکردنی پا به فرار میذارند ! ولی از دست زنها فرار که نمیکنند هیچ ناز هم براشون میکنند . این در شرایطیه که زن ایرانی معمولن بیشتر از جک و جونور بدش میاد تا مرد ایرانی . (از موش میترسند ، از سوسک میترسند ، از همون گربه اش میترسند ، از قورباغه میترسند ، از خرچنگ میترسند ، از ماهی زنده میترسند و ... ) اگر مبنا رو بر لوس بازی برای دلبری نذاریم فقط با سگ (اون هم نژاد های عروسکی) مثل اینکه مشکل ندارند البته اگر مسلمان باورمندِ خرکی نباشند !
مهربد نوشته: از تارنمای خود نگراپرداز (Robin Baker):


KILLER SPERM SCIENCE: There is a rumour going around that the concept of killer sperm is dead: “repeatedly squashed” in the words of Tim Birkhead in one of his several attacks; “discredited” according to the anonymous author of the original Wikipedia entry for Sperm Wars. Repeatedly? Search as I might, I can only find one publication that presents new data and that tries (very hard) to kill-off killer sperm. Admittedly as early as 1997 Tim warned that the work was coming, even if he did at the time imply that it had nothing to do with him. Then two years later the work was published – by the Royal Society, no less – with Tim as one of the three authors. Later that year it was summarised in Science and Tim referred to it again in the Preface to his book Promiscuity. One piece of work quoted four times – maybe that’s what Tim meant by “repeatedly” – and it has been uncritically repeated ever since. Even the original Wikipedia author rather underhandedly quoted two of these publications in an attempt, presumably, to double the justification of his/her use of the word “discredited.”


If I have missed other publications of data, somebody please let me know and I will both apologise and re-write this part of my blog accordingly. But until then, as far as I am aware, there is just the single publication, and that is the 1999 Royal Society paper on the work carried out by Tim Birkhead and his two colleagues from Sheffield University....


http://www.robin-baker.com/books/sperm-w.../#Kamikaze
من قبل از اینکه پست قبلیم رو بدم این تارنما رو هم تا حدودی خودندم.این چیزی رو هم که شما نقل قول کردین بیشتر دعوای خاله زنکی هست تا بحث علمی...در هر صورت هنوز هم مساله اسپرم های جنگجو چیزی بیشتر از یه فرضیه نیست...
مهربد نوشته: مردان در گذشته نقش محافظت و برآوردن نیازهای خانواده را برعهده داشتند. چشمداشت اینکه یک مرد در گذشته از زن خود نگرسنجی کند مانند آن
است که بگوییم مغز آدم برای تنظیم تپش قلب از انگشت اشاره نگرسنجی کند! روشن است که در چنین جایگاهی مشورت به ویرانی و خرابی می‌رسد.

در زندگی امروزین هم از روی زیبایی و فانتزی قضیه زن و مرد تصمیمات مشترک نمی‌گیرند. با آسانتر شدن مشاغل امروزی و هموندی
وظایف زن و مرد در زندگی (هر دو کار می‌کنند، هر دو در بزرگ کردن بچه‌ها انرژی می‌گذارند، هر دو پول اجاره خانه‌ می‌دهند)
تصمیمات آندو نیز مشترک شده است. در خانواده کلاسیک که مرد نان‌آور است و زن خانه‌دار، تصمیمات بیشتر منطقا بر دوش مرد است.

فراموش نکنیم این تصمیمات بیشتر امتیاز افزوده‌ای هم نداشته و ندارد، تنها به
پایداری بنیاد خانواده می‌انجامد که در نهایت خواسته درونی زن و مرد بوده است.
من از این دیدگاه بحث میکنم که مردها میتوانستند نیازهای اولیه خود را بتنهایی تامین میکنند و دوام بیاورند ولی زنها باید یا زیر چتر پدر خود غذا و سرپناهی میافتند یا شوهر خود.البته این مشکل احتمالن در انسانهای اولیه بعلت قبیله بودن و حمایت همدیگر نبوده ولی در جوامع بزرگتر این عدم توازن برای زنها مشکل بوده چرا که هم توان کمتر بدنی آنها و هم عدم توان استقلال آنها باعث میشده که از حقوق اولیه انسانی خود محروم شوند. همین امروز هم خشونت علیه زنان یکی از مشکلات حل نشده است.
یک نکته دیگر هم بحث آزادیست،درست است که بخش زیادی از کار نکردن زنان محدودیتهای محیطی و فیزیکی بوده ولی باید توجه داشته باشیم که با وجود نامطلوب بودن کار تاثیر زیادی در امکان تجارب اجتماعی داشته در حالی که در پخت و پز و خانه و بجه داری این تجارب ممکن نیست.
Russell نوشته: من هم متوجه این زیباتر بودن مردها از زنها نمیشم.بنابر آنچیزی که مهربد میگوید،زنها در جفتگیری عمل انتخاب را انجام میدهند بنابراین مردها سعی در جلب توجه و زیبایی برای رقابت دارند.این درست است ولی نتیجه زیبایی بیشتر مردان را نمیدهد،در گام اول باید یک با چند مرد با اشتیاق پا پیش بگزارند تا ماده انتخاب خود را انجام دهد.یعنی در هر صورت جاذبه دوطرفه باید وجود داشته باشد.بنظر میرسد زنها جاذبه بیشتری از نظر ظاهری نسبت به مردها دارند،مثلن آرایش صورت ضریفتر اندامها و نرمی و لطافت بیشتر پوست و صدا و همه این عوامل دیگر.در حالی که مردها بنظر میرسد با یکسری صفات در رفتار خود است که زنها را جذب میکنند.اینکه زنها خود را آرایش میکنند و بسیاری از تابلوهای هنری که تابحال کشیده شده از چهره و اندام زنان است باور این گفته را سخت میکند.البته در گونه ای مانند طاووس و شاید یکسری دیگر از حیوانات این درست است ولی در مورد انسان باورش سخت است.شاید اگر نمونه هایی از قوم و خویشهای نزدیکتر ما مثل شامپانزه ها بیاورید باور آن راحتتر شود.


اینکه مردها با زاب‌های دیگری زنها را جذب می‌کنند پیوندی با زیباتر بودن ندارد. میانگین اما فکر نمی‌کنم فاکتور زیبایی بیشتر از 40 درسد در گزینش موثر باشد.

البته بستگی خوبی هم به این دارد که دختر از چه طبقه و جایگاهی باشد. برای نمونه دختری که نیاز به پشتیبانی مالی و ..
ندارد اولویت بسیار بیشتری به زیبایی حتا نسبت به هوش می‌دهد، ولی دختری که نیاز به پشتیبانی دارد بهای بیشتری به هوش و قد بلند و ...

آرایش کردن زنها نیز به گونه‌ای بیشتر برای رقابت و هم‌آوردی است تا گزینه‌های بهتری در دست داشته باشد. البته این روزها آرایش مردها نیز
کمتر از زنها نیست، برداشتن ابروها کم و بیش در خود ایران هم یک هنجار شده است. در گذشته دور هم گویا مردها سرمه به چشم می‌کشیدند.

همه اینها گفتیم به این می‌بازگردد که گزینش را چه کسی انجام می‌دهد. اگر پسر باشد که دختر را می‌برگزیند، آنگاه زیبایی دختر مهم‌تر است، اگر دختر باشد زیبایی پسر.

هرآینه شاید یک راه ساده این باشد که زیباترین پسر و زیباترین دختری را که می‌توانید بیانگارید و ببینید کدامیک می‌تواند زیباتر باشد.

در نهایت این را هم فراموش نکنیم که زنها از دیرباز از هر گونه آرایش و ابزاری که توانسته‌اند برای زیبایی سود برده‌اند (مانیکور و ناخون‌ها، پودر و کرم برای کم کردن
fluctuations‌های صورت، برداشتن پرزهای بدن، باریک کردن ابروها، سایه چشم برای بزرگتر نشان دادن، آرایش موها و ...) ولی مردها تا همین چند سال پیش دست به ابروها هم نمی‌زدند:

با آرایش:
[ATTACH=CONFIG]368[/ATTACH]

بدون آرایش (تقریبا همه مردان):
[ATTACH=CONFIG]367[/ATTACH]

از همینرو نگاه آماری و اینکه دور و بر خودمان را نگریسته و بگوییم کدامیک زیباترند بیشتر گمراه کننده است.



sonixax نوشته: یک سوالی دارم - ما با اینکه طاووس نیستیم - زیبایی طاووس نر رو درک میکنیم - آیا این درک زیبایی موجودات غیر خودی در سایر موجودات هم وجود دارد ؟

من فکر می‌کنم داشته باشند.



sonixax نوشته: من گربه های زیادی (ماده - نر) رو دیدم که از انسان مرد دوری میکنند ولی وقتی به انسان زن میرسند خودشون رو میمالند بهش و براش عشوه میاند و میو میو میکنند و ... دلیلش چی میتونه باشه ؟
در ایران که گربه ها وقتی یک مردی رو میبینند با سرعتی باور نرکردنی پا به فرار میذارند ! ولی از دست زنها فرار که نمیکنند هیچ ناز هم براشون میکنند . این در شرایطیه که زن ایرانی معمولن بیشتر از جک و جونور بدش میاد تا مرد ایرانی . (از موش میترسند ، از سوسک میترسند ، از همون گربه اش میترسند ، از قورباغه میترسند ، از خرچنگ میترسند ، از ماهی زنده میترسند و ... ) اگر مبنا رو بر لوس بازی برای دلبری نذاریم فقط با سگ (اون هم نژاد های عروسکی) مثل اینکه مشکل ندارند البته اگر مسلمان باورمندِ خرکی نباشند !

از آنجاییکه من هم گربه خانگی داشتم هم سگ و .. می‌توانم این یکی را روی تجربه خودم بگم. گربه‌ها مانند آدم (و بیشتر دخترها) جذب کسانی
می‌شوند که کمتر (ولی نه کمتر از همه) به آنها توجه می‌کند. از سویی تقریبا 90% دخترهایی که من آشنا بوده‌ام از گربه فراری و بیشتر
سگ‌دوست بوده‌اند. از همینرو گربه‌ها در یک جمع بیشتر به سوی دخترها می‌روند. در تنهایی ولی یک اندازه واکنش نشان می‌دهند.

البته اینکه جانداران جذب نر یا ماده آدم می‌شوند می‌تواند پیوند خوبی هم به فرومون‌ها (Pheromones) داشته باشد.
فرومون‌ها (که گویا در آدمی همچنان هست) یکی از فاکتورهای جفت‌گیری بسیار مهم جانداران هستند که از بوی جفت به او جذب می‌شوند، که در اینجا می‌تواند یک تداخل اَندرگونه‌ای فرومونی هم در کار باشد.

امروز اسپری‌های فرومونی هم روی این نگرا برای آدم ساخته شده که گویا دخترها را ناخودآگاه جذب می‌کند:
[ATTACH=CONFIG]370[/ATTACH]

اگر آزمودید نتیجه را بگید!


برای آزمایش زیبایی همچنین بیشتر از بچه‌های خردسال سود می‌برند. کودکانی که هنوز زبان باز نکرده‌اند را فرتورهایی از چهره‌های مرد و زن می‌دهند،
فرتوری که کودک زمان بیشتری به آن نگاه می‌کند را برداشت به زیباتر بودن آن چهره می‌کنند. اینکه این شیوه بدرستی می‌بازشناسد یا نه البته گفتمان دیگری است.


ولی همه ما می‌توانیم زیبایی را بازشناسیم:

[ATTACH=CONFIG]369[/ATTACH]

کمتر کسی چپی را زیباتر می‌بیند.
Havadar_e_Democracy نوشته: من قبل از اینکه پست قبلیم رو بدم این تارنما رو هم تا حدودی خودندم.این چیزی رو هم که شما نقل قول کردین بیشتر دعوای خاله زنکی هست تا بحث علمی...در هر صورت هنوز هم مساله اسپرم های جنگجو چیزی بیشتر از یه فرضیه نیست...

حقیقتا بودن یا نبودن اسپرم‌های جنگجو آن اندازه هم مهم نیست گرامی.

آنچه بی‌وفایی و promiscuity زنان را می‌استواند پنهان‌بودگی زمان باروری است. در بیشتر جانداران گفتیم ماده به راه‌های گوناگون (آزاد کردن فرومون تا نشانه جسمی و ..)
زمان باروری را سیگنال می‌دهد، ولی در آدم حتی خود ماده هم نمی‌تواند زمان دقیق باروری‌اش را بداند و این مانند یک مکانیسم پدافندی و بدرد بخور فرگشتیگ کار می‌کند.

[COLOR="Silver"]

---------- Post added at 07:59 PM ---------- Previous post was at 07:57 PM ----------

[/COLOR]

نوشتارهایی از جستار "اخلاق، ژن، فلسفه" کاربر مزدک بامداد از بایگانی (1):

Ratso

زوج هایی که سخت در حسرت داشتن یک کودک بوده اند به خوبی می دانند که تشخیص دقیق تخمک گذاری یک زن چقدر دشوار است. انسان جزو اقلیتی از پستانداران است که چنین ویژگی دارند. در اکثر گونه های پستانداران دوران فحلی با موجی از نشانه های فراگیر اعلام می شود. برای مثال در مورد بابون های ماده پوست اطراف واژن برآمده شده و به رنگ قرمز روشن در می اید. بوهای آشکار از وی متصاعد شده و ماده صرفاً برای تشدید منظورش به هر نری که می رسد و او را می پسندد، پشتش را نشان می دهد.
این واقعیت که تخمک گذاری از نرها و ماده های انسان مخفی است، از عقاید عجیب و غریبی که انسان ها تقریباً تا همین اواخر در مورد باروری جنسی داشتند نیز قابل استنباط است. در بسیاری از جوامع سنتی مردم تقریباً هیچ رابطه ای میان آمیزش و بارداری نمی دیدند. برخی می پنداشتند که بچه ها از محیط وارد بدن ماده می شوند و برخی دیگر منشاء تمام بچه ها را از پدر می دانستند. ارسطو این عقیده را تایید می کند و حتی اولین کاربران میکروسکوپ نظیر وان لیون هوک فکر می کردند که می توانند مینیاتور انسان ها را (آدمک) در اسپرم مردان تشخیص دهند. به همین دلیل این ذرات با عنوان Spermatozoid یا "بذر حیوانات" شناخته شدند.
تخمک گذاری پنهان در انسان و چند نخستی دیگر منجر به فرضیات بسیار متنوع تری نسبت به تخمک گذاری آشکار شده است. این یک مسئله کم اهمیت نیست چرا که پنهان سازی تخمک تنها سبب کاهش بیشتر در راندمان فعالیت جنسی می گردد. فعالیت جنسی از نظر زمان و انرژی مصرفی، امکان انتقال بیماری و خطر صیادی، عملکرد پر هزینه ای برای جاندار به شما می آید. از همین رو بایستی دلایل تکاملی قانع کننده ای برای پنهان ساختن زمان آمیزش پر ثمر تر وجود داشته باشد. در این مورد نظریات متعددی وجود دارد ...


نظریه های متعددی برای توجیه تخمک گذاری پنهان ارائه شده است که "سکس در ازای غذا" یکی از آنهاست. حضور روسپی ها در سراسر تاریخ شاهدیست که اینطور القاء می کند شاید تخمک گذاری پنهان به آدم نما های نخستین ماده فرصت می داده تا سکس را با غذا مبادله کنند. اگر تخمک گذاری آشکار می بود، نر می دانست که چه هنگام هدیه دادن در ازای سکس به ماده برایش امتیازات تولید مثلی در پی خواهد داشت. لذا می توانست از اهدای چنین هدایایی در زمانی که ماده آمادگی جنسی نداشت پرهیز کند. پنهان کردن تخمک گذاری به زنان اجازه می داد که تقریباً همیشه در شرایطی باشند که بتوانند سکس را در ازای مایحتاج خود – و با وعده ی پدر شدن- عرضه نمایند. شواهد حاکی از آن است که هنوز هم در جوامع شکارچی – جمع آورنده این موضوع رخ می دهد، بدین صورت که زنان سکس را در ازای گوشت به بهترین صیاد عرضه می کنند.
فرضیه دیگر از ایده ژن های خودخواه خارج می شود و با عنوان "منع جلوگیری از بارداری" شناخته می شود. اگر زنان از تخمک گذاری آگاه بودند و در نتیجه می توانستند برای کاهش خطر حاملگی از آمیزش سرباز زنند، از خود زادگان کمتری نسبت به آن دسته از مادران که فاقد چنین آگاهی بودند، بر جا می گذاشتند. از این رو، تخمک گذاری پنهان محصول هوشیاری زیرکانه ژن هاست؛ پیروزی جسم بر ذهن.

عده ای تخمک گذاری پنهان را تاکتیک پیشرفته ای از سوی زنان می دانند که مردان را از استراتژی چند زنی کم سرمایه گذارانه و رقابتی (سرمایه گذاری رقابت با نرهای دیگر) به سوی تک همسری سرمایه گذارانه با مراقبت والدینی بیشتر از کودکان سوق دهد. یک نر برای حصول اطمینان از پدر بودن، نیاز دارد تا برای دوره های طولانی مدت در کنار همسرش باقی بماند. دوره گردی به امید سکس با زنان دیگر سودی برای مرد ندارد، چرا که ممکن است زنانی که او با آنه می آمیزد، در حال تخمک گذاری نباشند و تازه در همان حال، زن خود وی در خانه در معرض توجه نرهای زن باز مشابهی قرار داشته باشد. بنابراین نر در خانه می ماند، همسر خود را همواره مطلوب می یابد و در عوض پاداشی که دریافت می کند اطمینان از پدر بودن است. این فرضیه اصطلاحاً "بابا در خانه" (Daddy at home) نامیده می شود.
فرضیه دیگر با نام "بابای خوب" تشریح کننده زاویه دیگری از کاربرد تخمک گذاری پنهان است. اگر تخمک گذاری آشکار بود نرها می توانستند با ایجاد ارتباط بین زمان جفت گیری و علائم بارداری از پدر بودن خود مطمئن شوند و در صورت احراز پدر نبود ممکن بود دست به کودک کشی بزنند. نمونه این رفتار را پیش از این در مورد شیرها مثال زده بودم.ایده های دیگری هم موجود است...
دنباله بایگانی (2):

Ratso

میزان تولید مثل بالقوه در گونه های چند همسری برای نرها به مراتب بالا تر از ماده هاست. داده های زیر از کتاب Guiness و چند تحقیق زیست شناسی اقتباس شده.

گونه : فیل دریایی => حداکثر تعداد فرزندان تولید شده => جنس نر:100 جنس ماده: 8
گوزن قرمز => حداکثر تعداد فرزندان تولید شده => جنس نر:24 جنس ماده: 14
انسان => حداکثر تعداد فرزندان تولید شده => جنس نر:888 جنس ماده: 69

کاکایی پا قرمز => حداکثر تعداد فرزندان تولید شده => جنس نر:26 جنس ماده: 28

1- سه گونه اول سیستم چند همسری دارن و گونه کاکایی پا قرمز تک همسری

2- آقای محترمی که در انسانها 888 بچه تولید کرده همون مولا اسماعیل معروفه (فکر کنم پادشاه مراکش بود یا مغرب؛ البته اگه این دو کشور یکی نباشن)

3- خانم محترم دارای 69 نوزاد هم تا اونجا که یادم می یاد مال روسیه بود و زن یه مزرعه دار (تعداد 27 یا 28 بار زایمان) ، یادمه که دبیرستان که بودم قضیه این خانم رو برای یکی از دوستام تعریف کردم، دوستم وحشت زده بهم نگاه کرد و گفت : فکر می کنی چیزی از سیستم تناسلی و تولید مثلی اون بنده خدا در وضع حمل 27 باقی مون باشه و طوری بهم نگاه کرد که حالا که فکر می کنم

***

رقم 888، در مقایسه با بیشتر موارد پدری بسیار غیر عادی به نظر می رسد، اما در نگاه اول از لحاظ عملی محتمل است.

اسماعیل (پادشاه مراکش – 1727-1672) در سن 55 سالگی مرد، پس می توانسته یک دوره ی زادآوری 40 ساله را تجربه کرده باشد. در طول این زمان، او می توانسته روزانه یک یا دوبار با معشوقه های خود بخوابد. با این وجود، دروتی اینون صحت رکورد مربوط به اسماعیل را زیر سوال برده است. او احتمال آبستن شدن اعضای حرمسرای اسماعیل را بررسی نمود.

اولین مشکلی که یک نر تولید مثل کننده که به تعداد زیادی از ماده ها دسترسی دارد، با آن رو به روست این است که او نمی داند آنها چه موقع در حال تخمک گذاری اند. تا پیش از 1920 کسی از این واقعیت که تخمک گذاری 14-18 روز پیش از قاعدگی بعدی روی می دهد، آگاهی نداشت. احتمال اینکه با یک امیزش در روز با زنی که در چرخه تخمکی اش به سر می برد، بتوان او را حامله کرد در حدود 10 درصد است، که اگر از جفتگیری در روزهای قاعدگی صرف نظر شود به 15 درصد افزایش می یابد.

ثانیاً، زن تنها در نیمی از تمام چرخه های قاعدگی اش قابلیت باروری دارد. عوامل دیگری که احتمالات آبستنی را کاهش می دهند، عبارت اند از احتمالات لقاح، لانه گزینی تخم و سقط جنین. نتیجه نهایی اینکه، اگر اسماعیل سه بار در هفته جماع می داشت، بدون در نظر گرفتن وقفه های ناشی از بیماری یا خستگی، می توانست در سراسر عمر خود 79 فرزند تولید کند و اگر 14 بار در هفته جماع می داشت این تعداد به 368 فرزند می رسید.

اگر اسماعیل می دانست که زنانش دقیقاً در چه زمانی در حال تخمک گذاری هستند، می توانست متعاقباً کوشش های خود را متمرکز کند. پنهان سازی تخمک گذاری احتمالاً به عنوان تاکتیکی از سوی ماده ها برای جلب توجه و مراقبت نرها تکامل یافته است.
Russell نوشته: مهربد گرامی کمی بیشتر درباره آنچه درباره اثرات فرگشتی در تشکیل خانواده انسان توضیح میدی و لینک میدی؟
اون مقاله درباره اسپرمهای قاتل خیلی جالب بود.شکل اولیه خانواده و جفتگیری در انسان چگونه بوده؟اینکه نرهای متعدد با یک ماده جفتگیری میکردند چطور ممکن بوده،با توجه به اینکه معمولن در بقه حیوانات نرها بر سر ماده ها جنگ میکنند و انکه سالمتر است جفتگیری میکند.اما بر این اساس که شما توضیح دادی،هر نری با هر ماده ای میتوانسته جفتگیری کند و بچه ها را هم حتمن بطور گروهی بزرگ میکرده اند.
و یک سوال دیگر،انهم اینکه تکلیف تربیت فرزاندان چه میشود اگر تکهمسری از بین برود؟



دنباله بایگانی (3):

Ratso

به طور کلی سیستم های جفت گیری به قراره زیره:
1- تک همسری: (Monogamy) . یک نر و یک ماده پیونده زناشویی تشکیل می دهند.این پیوند ممکن است کوتاه یا دراز مدت (در بخشی از فصل تولید مثل یا تمام آن و یا حتی تمام عمر ) باشد.اغلب والدین از هردو تخمها و بچه ها مواظبت می کنند.
2-چند زنی (Polygyny) هر نر با چند ماده جفت می شود اما هر ماده فقط با یک نر. ارتباط نرها ممکن است همزمان با چند ماده باشد (چند زنی همزمان) یا در پی هم (چند زنی متوالی) در چند زنی این ماده است که معمولاً وظایف والدینی را برعهده دارد.
3- چند شویی: (Polyandry). این درست برعکس چند زنی است. ماده یا همزمان با چند شوهر است.(چند شویی همزمان) و یا در پی یکدیگر (چند شویی) متوالی. در این موارد مواظبتهای والدینی توسط نر صورت می گیرد.
4- هرج و مرج جنسی (Promiscuity). نر و ماده هردو چندین بار با افراد مختلف جفتگیری می کنند. لذا این مورد مخلوطی است از چند زنی و چند شویی. هر کدام از دو جنس ممکن است از تخمها یا بچه ها مواظبت کنند.

توضیح : اصطلاح پلی گامی (Polygamy) یک لفظ عمومی مشتمل بر حالت پلی آندری و پلی گینی است . به عبارت دیگر زمانی که در یک گونه یک فرد از هریک از دو جنس بیش از یک همسر داشته باشد؟

سوال برای بحث:
  • انسانها براساس خصوصیات زیستی جز کدوم دسته هستن؟
  • آیا این ویژگی زیستی به نظر شما تخطی ناپذیره و ازش فراری نیست؟
  • اصولاً خودتون و جامعه انسانی رو بیشتر دربند قیودات زیستی می دونین یا فرهنگی؟ (جدال فرهنگ و طبیعت)



فکر کنم اون قدر مهره داریم که بتونیم یه ساختار منطقی رو سامون بدیم:
داده هامون چیه؟

1- پستانداران از جمله انسان، نرها قابلیت تولید مثلی بیشتری از ماده ها دارند.
2- بند 1 باعث می شه که سیستم جفت گیری (براساس ساختار زیستی) انسانها چند زنه یا پلی گینی باشه.
(تاکید می کنم ساختار زیستی، در انسان همه حالات سیستم جفت گیری مشاهده شده)
3- نرها برای پیدا کردن ماده مناسب باهم رقابت می کنند.
(علتش سرمایه گذاری بالای ماده ها در تولید مثل بود، و به تعبییر دیگه ماده ها منبعی کمیاب برای نرها محسوب می شن. اما منبعی که خودش قدرت انتخاب داره و می تونه از قابلیتهاش استفاده کنه)

نکته: در گونه های دیگر چند زنی نرها کار اصلی شون بارور سازی ماده هاست. در بعضی گونه ها حرم یا به تعبییری خانواده تنها برای چند روز شکل می گیره و در بعضی دیگه که پایدار تره نر فقط مدیریت کلی و نبرد های خارجی و بیشتر داخلی (بقیه نرهای مدعی) رو پوشش می دهه. (پادشاهی رو تجسم کنید که فقط به دنبال حفظ تاج و تخت خودشه)

4- پس مهمترین خواسته زیستی مردها از زنها تولید مثله (لازم نیست که تاکید کنم، کام جویی و لذت جنسی رو در کنار هدف تولید مثل به عنوان یک بسته ی کامل ببینید)

نتیجه: فکر کنید شما یه مادینه باستانی هستید (در مثل مناقشه نیست)در برخورد با این جنس مخالف چکاری می کردید (پرزور، احتمالاً خشن و ....)

رسیدیم به جای حساس : اگر من مادینه ی باستانی (موجودی خیالی که با غریزه ای استوار بر اصول زیستی فکر می کنه) بودم ، فکر می کردم که ازم داره بهره کشی می شه. مرد از من کام جویی می کنه و تولید مثل رو بعد از جفت گیری به من می سپاره ، درسته که ما در یک قبیله (یا هر ساختار کلنی دیگه ای) زندگی می کنیم و من گرسنه نمی مونم اما آیا این وضع قابل تحمله.آیا می شه همبستری مرد رو با بقیه ماده ها تحمل کنم در حالی که وظیفه به دنیا آوردن بچه ها، بزرگ کردنشون (همون تلاش والدینی) با منه و می بینم مرد داره نیروش رو برای جفت گیری صرف می کنه.
در اینجا دو تا استراتژی می تونه خودشو نشون بده........


دیدیم که مادینه باستان یه راهی به نظرش رسید که زیاد به نظرش جالب نیومد. مرداهایی که از این روش ناراضی بودن به راحتی گروه رو ترک می کردن و .... شاید باید راه دیگه ای پیدا می شد.
در گشت و گذار به اطراف لانه پرنده ای رو می بینه که پرنده نر آماده کرده، با نرهای دیگه کلنجار می ره و بعد از تصاحب دل ماده و تخم گذاری کنارش باقی می مونه تا از بچه ها نگهداری کنه.اولین کلمه ای که به ذهنش رسید عشق به خانواده بود (البته در این مورد اصلاً مشکل تلفظ نداشت)
خیلی راحت بود. نرها قرار بود تولید مثل کنند (عمیقاً حاضر نبودند از این خواسته دل بکنند، مثل انرژی هسته ای)ولی چطور می شد اونها رو متعهد کرد بعد از گذشتن خرشون از پل وفادار باشن. تکامل رفتاری نیازمند فرهنگ شد. تشکیل خانواده یک نگره و دستورالعمل زیستی نیست ولی ساختاری می شه که تداوم نسل رو ممکن می کنه.
اشکال اولیه دین شکل می گیره و زنان اولین شارعان فرهنگ در دنیا می شن.(نیچه می گه فرهنگ ساختاری زنانه داره) ارتباط جنسی نیازمند اعلام و ثبت شد. مرد طالب باید تو قبیله اعلام می کرد که می خواد با این زن همنشین بشه (انحصار هم خوابگی) با دیگر مدعیان جدال می کرد. برنده می شد. خانه می ساخت. تامین غذا می کرد و از همسرش منتفع می شد. خیانت جرم شد. در این دوران زنان مانا و کاریزمای زیادی دارن. تقویم زیستی و شعور زنانگی در تعیین زمان جفت گیری و آبستنی و شکل گیری اولین تقویم ها از این طریق نقش زنان رو در جامعه تحکیم می کنه. (اگه قرار زمان جفت گیری درست تعیین نمی شد تولد فرزند مقارن با فصل سرد می شد و زندگی مادر و کودک محکوم به فنا می شد.)
شاید در این زمان ما شاهد تولد عشق هستیم. شخصاً معتقدم آنچه که مردها در مورد زنها حس می کنند (فیزیولوژیک) غریزه جنسیه. پس عشق از کجا می آید. آیا نه اینکه آموزه های فرهنگی ما، داستانهای ما، اسطوره های ما، مفهوم عشق رو برامون رقم زدن. آیا در لحظه مگر اولین برخورد با محبوب حس برانگیختگی به مرد دست نمی ده؟ آیا از نظر زیستی این واکنشه نیاز به ارتباط نیست. ولی در ساحت فرهنگی و روانی ما چه چیزی صورت می پذیره. چرا کلمه عشق به ذهنمون می یاد. چرا یاد مادر می افتیم؟ یاد لیلی و مجنون، رمئو و ژولیت و ..... داستانهای عاشقانه رو کی باسه مون تعریف می کنه؟ پدر های زیادی رو دیدم که در میانسالی و پیری به جون های عاشق نگاه می کنن و می گن عاشقی یه داستانه......
(الو، سفارت سوئیس ، من یه تقاضای پناهندگی می خوام، هرچه زودتر، جونم در ..........)



تو صفحه سکس و جنسیت من با دوستان بحث داشتم که زنان به اندازه مردان در شکل گیری نگاه به خودشون مقصراً و این فرهنگ عرفی بیشتر زاییده نظر زنانه تا مردان (البته آقایون هم که بدشون نمی اومد) در اینجا اول اصول کلی بحث رو چیدم که چرا زنان احساس می کنن در رابطه جنسی و جفت گیری (فارغ از بحث فرهنگی و واقعیت امروز، فقط و فقط بصورت زیستی) مورد ظلم هستن. علت رو در سرمایه گذاری بیشتر این جنس در تولید فرزندان دیدیم. نشون دادم که مردان (البته فکر کنم) تنوع طلبی مردان در خصوصیات زیستیش نهفته است و فقط مختص انسان نیست و گونه های مشابه زیستی هم اینطور هستن. (تنوع طلبی یه ابزار بود مثل لذت که هدف اصلی یعنی جفتگیری رو تضمین می کرد) پس مردها طبیعتاً گرایش به چند زنه بودن دارن. در گام بعدی گفتیم که زنان چه راهکاری برای مقابله با این اتفاق از خودشون بروز دادن. مشکل سیستم جنسی بود. باید نقش مردان رو در نگهداری از بچه ها یا مشارکت اونا رو در زندگی بیشتر می کردن. برای اینکار دو راه حل بود:

چند زنه => هرج و مرج یا چند شویه
یا
چند زنه => مونو گامی

راه حل اول در بعضی جوامع پیاده شد ولی تعهد اجرایش سخت بود و یه نظام آیینی سخت برای حفظش لازم بود. راه حل دوم ساده تر بود ولی نیاز به ابزاری داشت به نام فرهنگ. فرهنگ خانواده، عشق، پدر (موجود در خانواده) و غیره اختراع زنان در تاریخ بود که سیستم رو به سمت مونو گامی ببرن. اونا یاد گرفتن که در مقابل خواسته جفت گیری مردان نباید به راحتی جواب مثبت داد. ساختاری آیینی رو ترتیب دادن که در اون نرها اول بتونن آنگونه که در حالات بدوی تر و زیستی تر باهم رقابت می کردن بازم باهم رقابت کنن. ولی اینبار تفکیک کارها در جامعه شکل گرفته بود پس زن می تونست اعلام کننه من مرد ماهی گیر می خوام یا قصاب یا زارع. رقابت ساختار بهتری پیدا کرد. در گام بعد عشق ساخته شد. زنها یادگرفتن که چقدر اب به مردان بدن که همیشه تشنه باشن (در این زمان کم کم قابلیت های چهره آرایی و خود تزیینی شکل می گیره : آنطور که فروغ به مادینه باستان توصیه کرده بود، گویا ایشان با خدایان یونانی مثل آفرودیت یا آتنا سرو سری داشتن). اختراع بعدی خانواده به عنوان نیروی کاره، انسان اولیه شکارچی و جمع آوری کننده میوه های جنگلی بود (Hunter and gatherer) و در یک جامعه کلنی-اشتراکی زندگی می کرد (رویای کمونیست ها) با شکل گیری زراعت (مفهوم زراعت در اکثر اسطورها با زنان ارتباط داره، مرد باستانی میل خودشو به گوشت و شکار همیشه حفظ کرده، و این زنان بودنند که یادگرفتند چطور می شه که زراعت کرد، یادتون باشه که مفهوم تقویم هم اولین بار توسط زنان بسط داده شد که تاثیر زیادی در تعیین زمان کشت و زرع داره) مفهوم خانواده می تونست مالکیت رو رقم بزنه، فرزندان نیروی کار بودن و ترغیب مرد خیلی سخت نبود.(جونش کمتر در خطر بود و دیالکتیک هگلی بین برده و ارباب در حال شروع بود) با شکل گیری خانواده، عشق، دوست داشتن، مادر و اسطورهای ارتباطی بین دو جنس سامان دهی می شن و در یک قالب آموزش از نسلی به نسل دیگه داده می شه.حالا نکته اینه که در چه دوره ای به زنان خیانت می شه و سکان هدایت خانواده از زن به مرد می رسه؟
در مورد گربه من نمیدونم شما با چه استدلالی همچین حرفی میزنید و میگید بیشتر به سمت کسی که بهش توجه نمیکنه کشیده میشه. یه بار که از محل کار به خونه میومدم یه بچه گربه دنبالم راه افتاده بود. دستی بود فکر کنم. باهام تا تو خونه اومد و من بهش غذا دادم. این به من عادت کرده بود و من تا وقتی بزرگ شد بهش غذا دادم. ولی وقتی بزرگ شد چون هم جایی برای گربه نداشتم و هم عادت داشت میومد تو خونه. و در ضمن خیلی پیله بود و دایم تو دست و پام بود، دیگه بهش غذا ندادم و اتفاقا اون گربهه هر کسی دیگه هم که میومد خونمون چه مرد چه زن به دست و پاهاش میپیچید. و خودشو براش لوس میکرد. الان با اینکه مدتها بهش غذا نمیدم ولی گاهی که تو کوچه میبینمش باز پشت سرم راه میفته و میاد جلو راه رفتنمک هم میگیره و میو میو میکنه و تا یه زن غریبه میببینه فرار میکنه. با اینکه اون بهش توجهی نمیکنه و من کلی بهش توجه کردم.
یعنی اگه میلاد دیده گربه ها از مردا میترسن به خاطر این هست که مردا وقتی یه گربه میره سمتشون احتمال اینکه با لگد پرتش کنه خیلی بیشتر هست تا یه زن.
و در مورد زمان تخمک گذاری زن هم یه زن که دوره قاعدگی منظم داشته باشه (اکثر زنان) به راحتی میتونه تشخیص بده کی تخمک گذاری انجام میشه. هم حالتهای جسمی و هم روحی و هم از روی زمان قاعدگی.

این نظریه که زنان برای بقا و تهیه منابع به مردان احتیاج داشتن هم یه نظریه کاملا پوچ هست اگر همیشه مردان وظیفه تامین منابع برای خانواده برعهده داشتن به این دلیل بوده که در هنگام تعیین وظایف مردان اینو پذیرفتن و اصلا به این معنی نیست که زنان ناتوان بودن که بتونن از عهده خودشون بربیان. شرایط هر موجودی رو واردار میکنه تا خودشو با محیط سازگار کنه. همونطور که حتی هنوز هم ممکنه پیدا بشه در جامعه ای (مخصوصا جوامع روستایی یا کوچ نشینی) زن بلافاصله بعد از زایمانش به کار فعالیت و کشاورزی مشغول میشه.
و همونطور که در شیران هم این شیرهای ماده هستن که وظیفه تهیه غذا رو برعهده دارن.
دنباله بایگانی (4):

Mazdak

همانگونه كه كاربر " راتسو" بدرستی اشاره كرد، داستان در
تفاوت " هزینه" ی سكس در میان نرینه ها و مادینه هاست.
برای مادینه ها، هزینه ی سنگین بچه دار شدن ، كه از دید فراهم
كردن انرژی و بنمایه ها ( آسیب به پیكر و كاهش تراز تندرستی
در هر بار زایمان + دارایی و خانه و ابزار فرهنگش و آموزش
و پوشاك و ..) ، با هزینه جنس نر سنجیدنی نیست. پس باید برای
فرازیست زادمان بشری، مكانیسمی از سوی طبیعت پدید آمده باشد
كه مادگان را به ابزار " ناز" و"آزرم " و بدام نیفتادن به آسانی !
و دلبری و غیره آراسته كرده باشد و مردان را با بایستگی خودنمایی
با نیروی پیكری و نیروی همبودین ( پست و مقام) و هوشمندی و
دارایی و دارندگی و آمادگی برای فداكاری و وفاداری در بند كند،
تا فرزندان بتوانند در كانونی كم ریسك و درخور فرازیست پرورش
یابند. میدانیم كه بچه ی یتیم یك بار برای همبود در كودكی و یك
خطر برای همان همبود در بزرگی است. همچنین است كه بیخود نیست
كه آدم ها ( بچه ها بویژه ) بدكار و تبهكار و بی فرهنگ و دشواری
ساز برای دیگران را به دشنام " حرامزاده" میگویند، چرا كه بیشتر
اینها به انگیزه ی نبودن " سایه" پدر و یا مادر و .. فرهنگیده نشده
اند. البته امروزه دیگر در همبود های پیشرفته، این دشواری كمرنگ
شده است و هر كودكی در هر جایگاه " شرعی" دارای جایگاه یكسان
" قانونی" و حقوقی و امكان فرهنگیدن و پرورش است. •



دگا لویی

درود!
جناب مزدک!
آن سازوکاری که حضرت طبيعت بايد پيش بينی کند اساسا چه عنصر احمقانه و مضحکی هم هست!
شما متوجهيد که چه می گوئيد؟ سخنان شما را فمينيست های دوره اول هم اگر بشنوند، شما را به شدت تخطئه خواهند کرد. توجه داريد که دقيقا حرفهای روحانيون معظم را واگويه می کنيد؟ فرزندان بزرگوار بهترين و پاکترين ملت دنيا که هنر نزد آنان است و بس، لطف فرموده و بياموزند که محيط کم ريسک لزوما محيطی نيست که در آن پدر يک موجود بی احساس نرينه محور زمخت کله خر است و مادر يک موجود ضعيف نازخرکی کن بی منطق! اين حرفها اساسا مزخرفند جناب مزدک!
تنها تفاوت اين دو جنسيت در "نقش جنسيتی" است که آن نيز بايد به مقوله ارضاء جنسی محدود شود. ناز حضرات بانوان اگر معنائی دارد در قالب همان ارضاء است، يعنی مردان هم بايد به دنبال تعريفی از "زيبائی" برای خود باشند. روشن است؟ حضرتعالی در اين مورد کاملا در اشتباهيد. لطفا به تبعيت از scienta & sapientia اشتباه خود را بپذيريد يا استدلالی برای در اشتباه بودن من ارائه دهيد.

پ.ن:
خوش آمد ما را هم بپذيريد جناب مزدک!



Mazdak
١ ما نگفتیم كه طبیعت ساز و كاری را پیش بینی كرده،
بلكه چون اینجور شده است، ما بجای مانده ایم.

٢- این نیست كه هرچه آقایان روحانیون بگویند، ما
بایست پاد آنرا بگوییم، چون آخوند هستند.

۳ هیچ گمانی در این ینست كه هزینه ی طبیعی
تولید مثل برای پیكر و توان زنان بسیار سنگین تر است.
طبیعت هم نمیدانسته كه امروزه قرص ضد حاملگی
و قانون های كشور سوئد هست، طبیعت در میلیارد ها
سال، كور و با مهاد ماز به اینجا رسیده است.
امّا اكنون ما دارای اگاهی های هستیم كه میتوانیم
با ان، از راه فرهنگی، رفتار غریزی را لاپوشانی كنیم. •
shirin نوشته: در مورد گربه من نمیدونم شما با چه استدلالی همچین حرفی میزنید و میگید بیشتر به سمت کسی که بهش توجه نمیکنه کشیده میشه. یه بار که از محل کار به خونه میومدم یه بچه گربه دنبالم راه افتاده بود. دستی بود فکر کنم. باهام تا تو خونه اومد و من بهش غذا دادم. این به من عادت کرده بود و من تا وقتی بزرگ شد بهش غذا دادم. ولی وقتی بزرگ شد چون هم جایی برای گربه نداشتم و هم عادت داشت میومد تو خونه. و در ضمن خیلی پیله بود و دایم تو دست و پام بود، دیگه بهش غذا ندادم و اتفاقا اون گربهه هر کسی دیگه هم که میومد خونمون چه مرد چه زن به دست و پاهاش میپیچید. و خودشو براش لوس میکرد. الان با اینکه مدتها بهش غذا نمیدم ولی گاهی که تو کوچه میبینمش باز پشت سرم راه میفته و میاد جلو راه رفتنمک هم میگیره و میو میو میکنه و تا یه زن غریبه میببینه فرار میکنه. با اینکه اون بهش توجهی نمیکنه و من کلی بهش توجه کردم.
یعنی اگه میلاد دیده گربه ها از مردا میترسن به خاطر این هست که مردا وقتی یه گربه میره سمتشون احتمال اینکه با لگد پرتش کنه خیلی بیشتر هست تا یه زن.

دو دیدگاه با یکدیگر ناسازگاری ندارند که یکی را به جای دیگر بپذیریم، هر دو می‌توانند درست باشند.
من روی تجربه شخصی اینچنین برداشت کردم.



shirin نوشته: و در مورد زمان تخمک گذاری زن هم یه زن که دوره قاعدگی منظم داشته باشه (اکثر زنان) به راحتی میتونه تشخیص بده کی تخمک گذاری انجام میشه. هم حالتهای جسمی و هم روحی و هم از روی زمان قاعدگی.

زمان تخمک‌گذاری را نمی‌توان از روی گاه قاعدگی تنها در آورد، مگر آنکه از مکانیسم پشت آن آگاه باشیم - که تا همین چند دهه پیش نبودیم:

نقل قول:تا پیش از 1920 کسی از این واقعیت که تخمک گذاری 14-18 روز پیش از قاعدگی بعدی روی می دهد، آگاهی نداشت. احتمال اینکه با یک امیزش در روز با زنی که در چرخه تخمکی اش به سر می برد، بتوان او را حامله کرد در حدود 10 درصد است، که اگر از جفتگیری در روزهای قاعدگی صرف نظر شود به 15 درصد افزایش می یابد.

بازگشت داده شود به پیک‌های [post=8526]175[/post] و [post=8528]176[/post]



shirin نوشته: این نظریه که زنان برای بقا و تهیه منابع به مردان احتیاج داشتن هم یه نظریه کاملا پوچ هست اگر همیشه مردان وظیفه تامین منابع برای خانواده برعهده داشتن به این دلیل بوده که در هنگام تعیین وظایف مردان اینو پذیرفتن

هنگام تعیین وظایفی حقیقتا در کار نبوده. با روند فرگشت ما هم پیش‌رفته‌ایم و این وظایف روی دوش زن و مرد افتاده‌اند.



shirin نوشته: و اصلا به این معنی نیست که زنان ناتوان بودن که بتونن از عهده خودشون بربیان. شرایط هر موجودی رو واردار میکنه تا خودشو با محیط سازگار کنه. همونطور که حتی هنوز هم ممکنه پیدا بشه در جامعه ای (مخصوصا جوامع روستایی یا کوچ نشینی) زن بلافاصله بعد از زایمانش به کار فعالیت و کشاورزی مشغول میشه.
و همونطور که در شیران هم این شیرهای ماده هستن که وظیفه تهیه غذا رو برعهده دارن.

53

گویا همبودگاه‌هایی مانند زنان آمازونی هم داشتیم که زنانشان از پس همه نیازهای خود می‌برآمده‌اند.




پ.ن.
من هنوز مردی را ندیدم که گربه را با لگد پرت کند! 21
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24