Russell نوشته: مهربد گرامی کمی بیشتر درباره آنچه درباره اثرات فرگشتی در تشکیل خانواده انسان توضیح میدی و لینک میدی؟
اون مقاله درباره اسپرمهای قاتل خیلی جالب بود.شکل اولیه خانواده و جفتگیری در انسان چگونه بوده؟اینکه نرهای متعدد با یک ماده جفتگیری میکردند چطور ممکن بوده،با توجه به اینکه معمولن در بقه حیوانات نرها بر سر ماده ها جنگ میکنند و انکه سالمتر است جفتگیری میکند.اما بر این اساس که شما توضیح دادی،هر نری با هر ماده ای میتوانسته جفتگیری کند و بچه ها را هم حتمن بطور گروهی بزرگ میکرده اند.
و یک سوال دیگر،انهم اینکه تکلیف تربیت فرزاندان چه میشود اگر تکهمسری از بین برود؟
دنباله بایگانی (3):
Ratso
به طور کلی سیستم های جفت گیری به قراره زیره:
1- تک همسری: (Monogamy) . یک نر و یک ماده پیونده زناشویی تشکیل می دهند.این پیوند ممکن است کوتاه یا دراز مدت (در بخشی از فصل تولید مثل یا تمام آن و یا حتی تمام عمر ) باشد.اغلب والدین از هردو تخمها و بچه ها مواظبت می کنند.
2-چند زنی (Polygyny) هر نر با چند ماده جفت می شود اما هر ماده فقط با یک نر. ارتباط نرها ممکن است همزمان با چند ماده باشد (چند زنی همزمان) یا در پی هم (چند زنی متوالی) در چند زنی این ماده است که معمولاً وظایف والدینی را برعهده دارد.
3- چند شویی: (Polyandry). این درست برعکس چند زنی است. ماده یا همزمان با چند شوهر است.(چند شویی همزمان) و یا در پی یکدیگر (چند شویی) متوالی. در این موارد مواظبتهای والدینی توسط نر صورت می گیرد.
4- هرج و مرج جنسی (Promiscuity). نر و ماده هردو چندین بار با افراد مختلف جفتگیری می کنند. لذا این مورد مخلوطی است از چند زنی و چند شویی. هر کدام از دو جنس ممکن است از تخمها یا بچه ها مواظبت کنند.
توضیح : اصطلاح پلی گامی (Polygamy) یک لفظ عمومی مشتمل بر حالت پلی آندری و پلی گینی است . به عبارت دیگر زمانی که در یک گونه یک فرد از هریک از دو جنس بیش از یک همسر داشته باشد؟
سوال برای بحث:
- انسانها براساس خصوصیات زیستی جز کدوم دسته هستن؟
- آیا این ویژگی زیستی به نظر شما تخطی ناپذیره و ازش فراری نیست؟
- اصولاً خودتون و جامعه انسانی رو بیشتر دربند قیودات زیستی می دونین یا فرهنگی؟ (جدال فرهنگ و طبیعت)
فکر کنم اون قدر مهره داریم که بتونیم یه ساختار منطقی رو سامون بدیم:
داده هامون چیه؟
1- پستانداران از جمله انسان، نرها قابلیت تولید مثلی بیشتری از ماده ها دارند.
2- بند 1 باعث می شه که سیستم جفت گیری (براساس ساختار زیستی) انسانها چند زنه یا پلی گینی باشه.
(تاکید می کنم ساختار زیستی، در انسان همه حالات سیستم جفت گیری مشاهده شده)
3- نرها برای پیدا کردن ماده مناسب باهم رقابت می کنند.
(علتش سرمایه گذاری بالای ماده ها در تولید مثل بود، و به تعبییر دیگه ماده ها منبعی کمیاب برای نرها محسوب می شن. اما منبعی که خودش قدرت انتخاب داره و می تونه از قابلیتهاش استفاده کنه)
نکته: در گونه های دیگر چند زنی نرها کار اصلی شون بارور سازی ماده هاست. در بعضی گونه ها حرم یا به تعبییری خانواده تنها برای چند روز شکل می گیره و در بعضی دیگه که پایدار تره نر فقط مدیریت کلی و نبرد های خارجی و بیشتر داخلی (بقیه نرهای مدعی) رو پوشش می دهه. (پادشاهی رو تجسم کنید که فقط به دنبال حفظ تاج و تخت خودشه)
4- پس مهمترین خواسته زیستی مردها از زنها تولید مثله (لازم نیست که تاکید کنم، کام جویی و لذت جنسی رو در کنار هدف تولید مثل به عنوان یک بسته ی کامل ببینید)
نتیجه: فکر کنید شما یه مادینه باستانی هستید (در مثل مناقشه نیست)در برخورد با این جنس مخالف چکاری می کردید (پرزور، احتمالاً خشن و ....)
رسیدیم به جای حساس : اگر من مادینه ی باستانی (موجودی خیالی که با غریزه ای استوار بر اصول زیستی فکر می کنه) بودم ، فکر می کردم که ازم داره بهره کشی می شه. مرد از من کام جویی می کنه و تولید مثل رو بعد از جفت گیری به من می سپاره ، درسته که ما در یک قبیله (یا هر ساختار کلنی دیگه ای) زندگی می کنیم و من گرسنه نمی مونم اما آیا این وضع قابل تحمله.آیا می شه همبستری مرد رو با بقیه ماده ها تحمل کنم در حالی که وظیفه به دنیا آوردن بچه ها، بزرگ کردنشون (همون تلاش والدینی) با منه و می بینم مرد داره نیروش رو برای جفت گیری صرف می کنه.
در اینجا دو تا استراتژی می تونه خودشو نشون بده........
دیدیم که مادینه باستان یه راهی به نظرش رسید که زیاد به نظرش جالب نیومد. مرداهایی که از این روش ناراضی بودن به راحتی گروه رو ترک می کردن و .... شاید باید راه دیگه ای پیدا می شد.
در گشت و گذار به اطراف لانه پرنده ای رو می بینه که پرنده نر آماده کرده، با نرهای دیگه کلنجار می ره و بعد از تصاحب دل ماده و تخم گذاری کنارش باقی می مونه تا از بچه ها نگهداری کنه.اولین کلمه ای که به ذهنش رسید عشق به خانواده بود (البته در این مورد اصلاً مشکل تلفظ نداشت)
خیلی راحت بود. نرها قرار بود تولید مثل کنند (عمیقاً حاضر نبودند از این خواسته دل بکنند، مثل انرژی هسته ای)ولی چطور می شد اونها رو متعهد کرد بعد از گذشتن خرشون از پل وفادار باشن. تکامل رفتاری نیازمند فرهنگ شد. تشکیل خانواده یک نگره و دستورالعمل زیستی نیست ولی ساختاری می شه که تداوم نسل رو ممکن می کنه.
اشکال اولیه دین شکل می گیره و زنان اولین شارعان فرهنگ در دنیا می شن.(نیچه می گه فرهنگ ساختاری زنانه داره) ارتباط جنسی نیازمند اعلام و ثبت شد. مرد طالب باید تو قبیله اعلام می کرد که می خواد با این زن همنشین بشه (انحصار هم خوابگی) با دیگر مدعیان جدال می کرد. برنده می شد. خانه می ساخت. تامین غذا می کرد و از همسرش منتفع می شد. خیانت جرم شد. در این دوران زنان مانا و کاریزمای زیادی دارن. تقویم زیستی و شعور زنانگی در تعیین زمان جفت گیری و آبستنی و شکل گیری اولین تقویم ها از این طریق نقش زنان رو در جامعه تحکیم می کنه. (اگه قرار زمان جفت گیری درست تعیین نمی شد تولد فرزند مقارن با فصل سرد می شد و زندگی مادر و کودک محکوم به فنا می شد.)
شاید در این زمان ما شاهد تولد عشق هستیم. شخصاً معتقدم آنچه که مردها در مورد زنها حس می کنند (فیزیولوژیک) غریزه جنسیه. پس عشق از کجا می آید. آیا نه اینکه آموزه های فرهنگی ما، داستانهای ما، اسطوره های ما، مفهوم عشق رو برامون رقم زدن. آیا در لحظه مگر اولین برخورد با محبوب حس برانگیختگی به مرد دست نمی ده؟ آیا از نظر زیستی این واکنشه نیاز به ارتباط نیست. ولی در ساحت فرهنگی و روانی ما چه چیزی صورت می پذیره. چرا کلمه عشق به ذهنمون می یاد. چرا یاد مادر می افتیم؟ یاد لیلی و مجنون، رمئو و ژولیت و ..... داستانهای عاشقانه رو کی باسه مون تعریف می کنه؟ پدر های زیادی رو دیدم که در میانسالی و پیری به جون های عاشق نگاه می کنن و می گن عاشقی یه داستانه......
(الو، سفارت سوئیس ، من یه تقاضای پناهندگی می خوام، هرچه زودتر، جونم در ..........)
تو صفحه سکس و جنسیت من با دوستان بحث داشتم که زنان به اندازه مردان در شکل گیری نگاه به خودشون مقصراً و این فرهنگ عرفی بیشتر زاییده نظر زنانه تا مردان (البته آقایون هم که بدشون نمی اومد) در اینجا اول اصول کلی بحث رو چیدم که چرا زنان احساس می کنن در رابطه جنسی و جفت گیری (فارغ از بحث فرهنگی و واقعیت امروز، فقط و فقط بصورت زیستی) مورد ظلم هستن. علت رو در سرمایه گذاری بیشتر این جنس در تولید فرزندان دیدیم. نشون دادم که مردان (البته فکر کنم) تنوع طلبی مردان در خصوصیات زیستیش نهفته است و فقط مختص انسان نیست و گونه های مشابه زیستی هم اینطور هستن. (تنوع طلبی یه ابزار بود مثل لذت که هدف اصلی یعنی جفتگیری رو تضمین می کرد) پس مردها طبیعتاً گرایش به چند زنه بودن دارن. در گام بعدی گفتیم که زنان چه راهکاری برای مقابله با این اتفاق از خودشون بروز دادن. مشکل سیستم جنسی بود. باید نقش مردان رو در نگهداری از بچه ها یا مشارکت اونا رو در زندگی بیشتر می کردن. برای اینکار دو راه حل بود:
چند زنه => هرج و مرج یا چند شویه
یا
چند زنه => مونو گامی
راه حل اول در بعضی جوامع پیاده شد ولی تعهد اجرایش سخت بود و یه نظام آیینی سخت برای حفظش لازم بود. راه حل دوم ساده تر بود ولی نیاز به ابزاری داشت به نام فرهنگ. فرهنگ خانواده، عشق، پدر (موجود در خانواده) و غیره اختراع زنان در تاریخ بود که سیستم رو به سمت مونو گامی ببرن. اونا یاد گرفتن که در مقابل خواسته جفت گیری مردان نباید به راحتی جواب مثبت داد. ساختاری آیینی رو ترتیب دادن که در اون نرها اول بتونن آنگونه که در حالات بدوی تر و زیستی تر باهم رقابت می کردن بازم باهم رقابت کنن. ولی اینبار تفکیک کارها در جامعه شکل گرفته بود پس زن می تونست اعلام کننه من مرد ماهی گیر می خوام یا قصاب یا زارع. رقابت ساختار بهتری پیدا کرد. در گام بعد عشق ساخته شد. زنها یادگرفتن که چقدر اب به مردان بدن که همیشه تشنه باشن (در این زمان کم کم قابلیت های چهره آرایی و خود تزیینی شکل می گیره : آنطور که فروغ به مادینه باستان توصیه کرده بود، گویا ایشان با خدایان یونانی مثل آفرودیت یا آتنا سرو سری داشتن). اختراع بعدی خانواده به عنوان نیروی کاره، انسان اولیه شکارچی و جمع آوری کننده میوه های جنگلی بود (Hunter and gatherer) و در یک جامعه کلنی-اشتراکی زندگی می کرد (رویای کمونیست ها) با شکل گیری زراعت (مفهوم زراعت در اکثر اسطورها با زنان ارتباط داره، مرد باستانی میل خودشو به گوشت و شکار همیشه حفظ کرده، و این زنان بودنند که یادگرفتند چطور می شه که زراعت کرد، یادتون باشه که مفهوم تقویم هم اولین بار توسط زنان بسط داده شد که تاثیر زیادی در تعیین زمان کشت و زرع داره) مفهوم خانواده می تونست مالکیت رو رقم بزنه، فرزندان نیروی کار بودن و ترغیب مرد خیلی سخت نبود.(جونش کمتر در خطر بود و دیالکتیک هگلی بین برده و ارباب در حال شروع بود) با شکل گیری خانواده، عشق، دوست داشتن، مادر و اسطورهای ارتباطی بین دو جنس سامان دهی می شن و در یک قالب آموزش از نسلی به نسل دیگه داده می شه.حالا نکته اینه که در چه دوره ای به زنان خیانت می شه و سکان هدایت خانواده از زن به مرد می رسه؟