دفترچه

نسخه‌ی کامل: زن‌ستیزی عفونی [+18]
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27
این جستار را برای ستیزیدن منسجم‌تر با زنان براه انداختم. E414

[ATTACH=CONFIG]1615[/ATTACH]

در اینجا به بانوان گرانقدر انجمن نشان می‌دهم تفاوت میان طرح منطقی یا عاطفی مسائل حقیقی مردان، نقد تاریخی، فلسفی و علمی فمینیسم و تلاش برای اصلاح روابط میان زن و مرد در هر دو جامعه‌ی سنتی و مدرن با مدلی بجز همان ِ فمینیسم چه تفاوتهایی با «زن‌ستیزی» دارد. بجز این پست، باقی پیامهای این جستار به شدت ضدزن، توهین‌آمیز و زهردار خواهند بود. این البته به این معنی نیست که حقیقت نخواهند داشت، بالعکس، حقایقی خواهند بود بی‌پرده پوشی و رعایت هیچ عنصر ثانوی، مطرح شده با لحنی تحریک‌آمیز، موهن و عامدانه سخت‌گیر. این جستار را گشودم تا نشان بدهم هیچکدام از مکانیزمهای تحقیر و خجالت‌دادنی که توسط زنان این انجمن برای ساکت کردن منتقدان فمینیسم اتخاذ شده نه فقط جواب نداده و نمی‌دهد، بلکه مرا چنان پایبند به درستی مسیری که در آن گام گذاشته‌ام کرده که حاضرم برای تداوم حرکت استوار در آن تمام اعتبار شناسه‌ی Amir2591 را بی‌درنگ به زباله‌دانی بیاندازم و فدای بیان بی‌ملاحظه‌ی حقیقت بکنم. اگر ما قادر نیستم اینجا که محیطی‌ست مجازی و متشکل از آدمهای ناشناس از ترس برچسب خوردن و رنجاندن عواطف این و آن حقایق را به زن‌پسندترین شکل ممکن ارائه بکنیم یا یکسره مسکوت بگذاریم تا مبادا، به راستی به بد مرحله‌ای از تکامل فرهنگی انسان رسیده‌ایم..

مبادا چه؟ خواهم گفت.
مبادا سکس را از ما دریغ بکنند. بله، استفاده‌ی ابزاری، یا به عبارت بهتر «نظامی» زن از سکس برای کنترل مرد بطور طبیعی و نیز خودآگاه، بر مردانی که بیش از نیم ساعت بر زندگی جنسی خود نگریسته‌اند پوشیده نیست، و چنان است که «مردان کافر به الهه‌ی مقدس» را در محیط مجازی، بی‌استثنا، دیر یا زود به نحوی مستقیم یا غیرمستقیم به محرومیت از دسترسی به کُس، یا به عبارت دیگری نابودی کامل ژنتیکی تهدید می‌کنند. در اوایل این مباحث ضد/فمینیستی در دفترچه، کاربر فمینیست اکنون ناپیدا شیرین، در جستاری پس از طرح اینکه من مردی هستم واپس‌مانده و زن‌ستیز، در پایان پست خود افزود که «پس، فرار باید کرد». یعنی: اگر ادامه بدهی شانس خود با زنها را از دست خواهی داد.

فمینیسم هرگز درباره‌ی «رها کردن زنان تحت سلطه» نبوده و نیست، چنانکه پیشتر در جستارهای دیگر نیز نشان داده شد، هرگز سلطه‌ای منحصرا جنسیتی برضد زنان وجود نداشته و میزان مشخصی از کنترل که توسط خود آنها در برابر ِ و برای خریدن ِ سرویسهای گوناگون، گسترده و مداوم مردان در سیستم «مردسالاری» به ایشان داده شده بود(و هرگز هیچگاه برابر با بهره‌ای که زن می‌برد نبود)، تنها راه بقا برای موجودی غیرمولد و آسایش‌طلب همچون زن در جهانی فاقد تکنولوژی بسنده برای آویزان شدن از دولت، انجام کارهای تکراری و بی‌نیاز از تخصص حقیقی و به زور قوانین «تبعیض مثبت» بوده. پس انگیزه از وجود این ایدئولوژی جدا از تثبیت سلطه‌ی زنان بر جامعه چیست، مگرنه نه آنکه سلطه خود نیازمند مسئولیت پذیری گسترده‌ای‌ست که زنان هرگز اشتیاق، علاقه و توانایی برعهده گرفتن آنرا نداشته‌اند، ندارند و نخواهند داشت؟ به باور من، بیش از هر چیز، اعمال کنترل هرچه بیشتر بر مردان..

از یک سو مردان، تنها نیروی اجتماعی قادر به ساقط کردن یک دولت فاسد و سرکوبگر هستند، هیچ انقلاب زنانه‌ای در تمام تاریخ رخ نداده، و حضور زنان در هیچ انقلابی تعیین‌کننده نبوده، فارغ از آنکه بازنگری فمینیستی از تاریخ‌ بشر با رهیافتی درست‌نمایانه چه ادعایی می‌کند، این همواره خون، درد، هوش، پافشاری و شهامت مردان بوده که سرنوشت سیاسی و غیرسیاسی بشر را رقم زده و هیچ مقداری از «مثال نقض‌» نخواهد توانست خدشه‌ای به این بازشناسی ساده از حقیقت که هر انسان با انصاف و رها از تعلقات ایدئولوژیک قادر به درک آنست وارد آورد. اکثریت مطلق زنان امنیت تضمین شده توسط یک دیکتاتوری حاکم را به احتمال آسیب دیدن بر اثر روبرویی با آن ترجیح می‌دهند. و همین ویژگی ارجح گرفتن «امنیت» بر هر چیز دیگر توسط ایشان(که نمود آنرا در بچه‌پرستی ِ جوامع زن‌محور امروزی می‌بینیم که همه را بچه‌باز و بچه‌دزد می‌بیند و از تکان خوردن بچه از کنار پای مراقبش جلوگیری می‌کند و هر فعالیت خطرآفرینی برای او را ممنوع می‌کند و ...)، دلیل اصلی آنست که چرا برابری برای زنان همانطورکه صد سال تجربه‌ی فعالیت فمینیستی و شصت سال موفقیت مداوم آن نشان داده حرکتی‌ست در خیابانی یکطرفه، به سود زنان، و هرجا برابری به نحوی به تضعیف «امنیت» و آسایش آنها بیانجامد، نادیده گرفته شده، حتی به شدت انکار خواهد شد، همین ویژگی دلیل اصلی آنست که «مدافعین حقوق زن» گمان می‌کنند اخذ امتیاز به قیمت نقض حقوق مردان(مثل «حق» سقط جنین، که حق نیست، زیرا وقتی یک طرف – مادر – توانایی تصمیم‌گیری درباره‌ی مادر ماندن یا نماندن پس از حاملگی را دارد اما طرف دیگر – پدر – اگر بچه نمی‌خواست باید کیرش را توی شلوارش نگاه می‌داشت، این دیگر یک حق نیست، یکطرفه است، و حق یکطرفه می‌شود امتیاز، به قیمت نقض حقوق والدی مرد)ایرادی ندارد و حتی ممانعت از آن نوعی ستیز با کل زنی و زنانگی محسوب می‌شود.

پس میل به باقی ماندن مداوم در امنیت، به هر قیمتی، همراه شده است با تلاشی دیرینه برای کنترل مردها که دولتهای فاسد و دیکتاتوری نیز هر دو را برای بقا و اعتلای خود به بهترین نحو ممکن مورد استفاده قرار می‌دهند. هیچ کس این بی‌عدالتی را به پای زنان نمی‌نویسد که با کمک دولت غیرمردمی و فاسد جمهوری اسلامی، ده‌ها هزار مرد بی‌گناه را، بخاطر مهریه به زندان انداخته‌اند، دقیقا همانطورکه هیچکس اهمییتی نمی‌دهد به این حقیقت که در غرب «آزاد» زنان با همکاری و همدستی با دولت فاسدی که از هر باجی به زنان دریغ نمی‌ورزد مردان را تبدیل به بردگانی کرده‌اند که باید هر ماه نیمی از درآمد خود را بدهند «المونی» و «حمایت از بچه» و «مالیاتی که می‌شود کمکهای دولتی برای زنان». پدر این همدستی میان زنان و دستگاه مستقر برای کنترل، نفع زنان که واضح است، نفع سیستم نیز در تضعیف روحیه‌ی دگرگونی طلب و استثمار ثمره‌ی کار مردان که در هر دو مدل سنتگرا و فمینیست‌گرای دولت دیده می‌شود، تا احتمال هرگونه تغییر عینی در جامعه را به حداقل رسانده و تسلط زن بر مرد، و دولت بر هر دو را حداکثری بکند.

آیا کسی هست که از اینهمه ریاکاری زنان به هنگام طرح «حق زن برای انتخاب» درست وقتی که مرد را از همان حق محروم کرده‌اند و می‌کنند، دلزده و بیزار نباشد؟ یا حتی مثالی از این ریاکارانه‌تر: استاندارد دوگانه با فاحشگی و فواحش. سرنوشت عبرت‌انگز زنان خودفروشی که از دیرباز توسط «خواهران مقدس»(=جامعه‌ی پذیرفته‌شده‌ی زنان توسط خود زنان، که با نرم عوض می‌شود و میلیونها زن در هر جامعه‌ای جزو آن نیستند، چنانکه فمینیستها زنان سنتی را نمی‌پذیرند و زنان سنتی فمینیتسها را نمی‌پذیرند و آنها هر دو، فواحش را هرگز نمی‌پذیرند)تحقیر و آزار و از استعمال «حق انتخاب بر بدن خود» محروم شده‌اند، اما وقت سقط جنین و کشتن بچه‌ی مرد که می‌رسد خودی می‌شوند و ناگهان «حق» پیدا می‌کنند. اینست کثافتی که زنان پخته‌اند: در غرب پیشتاز زن می‌تواند بچه‌ی به دنیا نیامده‌ی خود را بکشد، اما نمی‌تواند سکس را با پول عوض بکند. چرا؟ این چگونه دفاع از «اختیار بر بدن خویش» است که هر زمان نرخ دستگاه تولید مثل زنان را پائینتر از همه چیز، و مطلقا همه چیز ِ مرد می‌آورد بد می‌شود؟


دلیل همچنان پابرجاست، کنترل بیشتر. کُس، تنها ابزار زنان برای کنترل، مجازات و پاداش دادن به مردان در سرتاسر تاریخ بشر بوده است. زن هیچ چیز دیگری برای ارائه به مرد ندارد، و خود او هم اینرا می‌داند، شما برای خوش گذراندن، هم‌اندیشی، تامل، تفریح، تعمق، مباحثه یا همنشینی خارق‌العاده و بی‌نظیر زیر بار تمام مسئولیتهای نامشروع، توهین‌های بی‌جا، توقعات بی‌پایان و رفتار شرم‌آور زنان نمی‌روید، فقط بخاطر کُس است که آنها را تحمل می‌کنید. نیاز بیولوژیکی مرد به تداوم نسل خود از طریق دسترسی به دستگاه تولید مثل زنان، همراه شده با هجمه‌ای همه جانبه و از سوی فرهنگ حاکم تقویت‌شده پیرامون اینکه مرد بودن ِ مرد و مردانگی او و کل کیستی و چیستی و هستی انسانی او در این جهان بسته به اینست که چند زن را به رخت‌خواب کشانده یا چه استفاده‌ای می‌تواند به او برساند، این برآمده از ذهنیت «مردسالار» و «ضد زن» مردان نیست، از بی‌چیزی خودخواسته‌ی زنان است. اگرنه مردان دائم به خودفریبی و توجیه خرفتی زنان مشغول هستند، و حقیقت عریان پیش چشمان خود را نمی‌پذیرند. اینها همه، باعث بوجود آمدن نوعی اعتیاد و وابستگی رقت‌انگیز مردان به کُس شده، وابستگی‌ای چنان شدید که آشکارا مرد حاضر است خود را تا پای بردگی قانونی و اخلاقی و جنسی پست بکند تا دسترسی به آنرا حفظ کرده، تداوم نسل را از این طریق تضمین بکند. باورکردنی نیست حجم حقارت، حماقت و فضاحتی که یک مرد حاضر است برای تقویب و تداوم احتمال دریافت سکس از انسان ماده را به جان بخرد، و زن نیز اینرا می‌داند، و آگاهانه به بهترین شکل از آن برای کنترل کردن مرد و کشاندن او به هر راهی که می‌خواهد بهره می‌برد.


به همین دلیل است که حق انتخاب زن بر بدنش درباره‌ی سقط جنین تضمین، مبالغه و تبلیغ می‌شود، اما همین«حق» درباره‌ی جندگی یا صیغه‌شدن یا بازی در فیلمهای پورنوگرافی به انحای گوناگون توسط همان کسان، رد و نقد و انکار می‌شود، و همه‌ی اینها رخ می‌دهد با وجود آنکه خودفروشی نوع عینی‌تر و دقیق‌تر و بی‌واسطه‌تری از کنترل بر بدن خویش است زیرا پای یک انسان سوم(که وحشی‌گری و بی‌تفاوتی مطلق زنان غربی نسبت به حق حیات او از نظر مقیاس و درندگی تنها قابل قیاس با تنها هالوکاست است)در میان نیست. اما خودفروشی، صیغه‌گری، پورن(که متریال برای خودارضایی محسوب می‌شود)و هر نوع دیگری از ارضای جنسی مرد که از طریق پرداخت باج و خراج بسنده به زنان نباشد مایه‌ی رقابتی شدن «بازار» و روی‌گرداندن میلیونی مردها از زنانی خواهد شد که تمام عمر برای رفاه و آسایش آنها جان می‌کنند و در نهایت هم با عناوین سلطه‌ورز و خراب و خبیث مورد پذیرایی و قدرشناسی قرار می‌گیرند، و هیچ چیز، هیچوقت آنها را راضی نخواهد کرد. در جامعه‌ای حقیقتا بی‌تفاوت نسبت به خودفروشی که آنرا به عنوان انتخاب شخصی افراد بازشناخته‌اند، از آنجاکه در نهایت تمام زنان بدون استثنا سکس را با «چیزی» عوض می‌کنند و دستگاه تولید مثل خود را در برابر وجهی در اختیار مردان می‌گذارند(و به نوعی، فاحشه هستند)، آنها که ارزان‌تر از همه می‌دهند برنده‌ی ثمره‌ی کار و تولید مرد خواهند بود و بازاری حقیقتا رقابتی، طبیعی‌ست که مورد پسند ابرشرکت از قدیم مستقر نخواهد بود.


زمان آن رسیده که به عنوان یک مرد به تمام فریب، باج‌گیری، تحقیر و سواری مفتی که هزاران سال از شما گرفته شده پایان بدهید، تنها چیزی که دربرابر تمام اینها دریافت می‌کنید سکس است، و سالهاست که دیگر هرگز به بهایی که می‌طلبد نمی‌ارزد.
مرد ایرانی خراب است، مرد ایرانی خرغیرت است، مرد ایرانی نفهم است، مرد ایرانی ارزشی برای زن قائل نیست، مرد ایرانی بدوی و خشک‌اندیش است، مرد ایرانی به زن احترام بسنده و بایسته را نمی‌گذارد و ... اما سوال اینست : احترام به کدام زن؟ همین زنان خرفت، مسئولیت‌ناپذیر، پولکی، دروغگو و مادیت‌پرستی که هفته‌ای چهار روز در آرایشگاه به سر می‌برند؟ همین زنهایی که با صورتهای نقاشی شده، پستانهای تقلبی و دماغهای از نیمه بریده شده از دیپلمه تا دکترایشان مومن به طالع‌بینی‌ و فال قهوه هستند؟ همینهایی که شوهرشان از در جلویی بیرون نرفته از در پشتی رفیقشان را می‌آورند و گله‌ای از آنها طلاق گرفته و ایشان را بخاطر مهریه به زندان می‌اندازند؟

به این زنها باید احترام بگذاریم؟ یا نه، آن یکی زنها. آن چادری‌های «پاکدامنی» که در‌به‌در دنبال مرد ساده‌باور ابلهی هستند تا انگلش بشوند، تا قطره‌ی آخر خونش را بمکند و برای حفظ امنیت، آرامش و رفاه خود هفته‌ای پنجاه ساعت از او کار بکشند در حالی که خودشان روی ماتحت‌های ناموزون خود در خانه نشسته‌اند و شستن چهار دانه ظرف را برابر با مسافرکشی در خیابانهای تهران جلوه می‌دهند؟ مسلمات عفیفی که هر هفته سفره می‌اندازند و نذری می‌پزند و بچه‌هایتان را شستشوی مغزی می‌دهند؟ انگلهایی که چون مشتی روسپی بی‌هیچ خجالتی خود را صاحب دارایی‌های شما می‌دانند، فقط چون یک کُس دارند؟

یا باز هم نه، باید به این زنهای دیگر احترام گذاشت، اینهایی که از فرط خودشیفتگی مجنون شده‌اند؟ زنانی که فقط برای بالا بردن نرخ به دانشگاه رفته‌اند، ترشیده‌اند و حالا به طلبکاری بیولوژیک خود جنبه‌های ایدئولوژیک و شبه‌فلسفی بخشیده‌اند و شده‌اند فمینیست؟ همینها که حقارت خود از بابت ناتوانی در «تور کردن» مردان الفا را سر مردان معمولی بی‌پناهی که با تمام وجود تلاش می‌کنند «آدم خوبه» باشند خالی می‌کنند؟ همانها که رنج و حمالی و فلاکت مردان در سرتاسر تاریخ را «مزیت» جلوه می‌دهند و هر هفته در مجالس «شب شعر» عقده‌ی بی‌کیری خود را به وزن و قافیه مزین می‌کنند؟ این زنها که با قیافه‌ی جدی درباره‌ی سلطه‌آمیز بودن زدن پشم کس و زیر بقلشان کتاب می‌نویسند وقتی سالی ده هزار مرد در معادن سرتاسر جهان کشته می‌شوند؟


به اینها باید احترام بگذاریم؟ بسیار خُب، برای تمام شما زنان مستقل، آزاداندیش و رهاشده، شما زنان پاکدامن و معتقد و متدین، شما زنان زیبا و دلفریب و مه‌چهره،
یک ظرف پر از احترام، نوش جانتان:

[ATTACH=CONFIG]1602[/ATTACH]
here we go:))
خوش برگشتی;)
نقل قول:به عبارت دیگری نابودی کامل ژنتیکی تهدید می‌کنند.
من نمیفهمم زنتیک دقیقا چه اهمیتی داره؟!
آیا باور داری زن پرستی یا زن ستیزی چیزی ژنتیکی هست که زنان بتونند روش تاثیر بزارند؟
مشکل من این هست که نگاه ژنی رو با نگاه ایدولوژیک و تا حدی جامعه شناسانه مخلوط میکنی در صورتی که سود ژن های کور و بی هدف(که اگر هدفی داشته باشند چیزی جز پایداری نیست) با سود انسان هایی که صاحبشون هستند لزوما یکی نیست و در بهترین حالت موازیه:)
undead_knight نوشته: here we go:))
خوش برگشتی;)
ممنون، شوالیه‌ی [...] عزیز. E411

undead_knight نوشته: من نمیفهمم زنتیک دقیقا چه اهمیتی داره؟!
آیا باور داری زن پرستی یا زن ستیزی چیزی ژنتیکی هست که زنان بتونند روش تاثیر بزارند؟
مشکل من این هست که نگاه ژنی رو با نگاه ایدولوژیک و تا حدی جامعه شناسانه مخلوط میکنی در صورتی که سود ژن های کور و بی هدف(که اگر هدفی داشته باشند چیزی جز پایداری نیست) با سود انسان هایی که صاحبشون هستند لزوما یکی نیست و در بهترین حالت موازیه:)

زن‌محوری که بی‌تردید ژنتیکی‌ست، زیرا در سرتاسر طبیعت مشهود است، نرها یکدیگر را بر سر جلب نظر مساعد ماده می‌درند و زن بدلیل تساحب رحم تمام حق انتخاب را در اختیار دارد، و از آن بی هیچ ملاحظه‌ای استفاده می‌کند. مردسالاری افساری بود که فرهنگ به هایپرگمی زن و بی‌بند و باری مرد می‌زد، یعنی طی آن غریزه‌ی لاشخوری در زن از طریق تحقیر یا ممنوع کردن طلاق، مجازات کردن بسیار شدیدتر خیانت زن و محدود کردن حق انتخاب(و نه هرگز از میان بردن آن)، مرد را مجاب می‌کردند به بردگی گه‌آلودی که نام آن ازدواج باشد تن در بدهد و تا پایان عمر تمام مازاد درآمد خود را در اختیار زن و بچه‌ی او بگذارد و از او در برابر «تمام» تهدیدات «تا پای جان» مراقبت بکند. زن‌ هرزه‌ی پسافمینیستی به خوبی نشان داد که چطور مرد هرگز بخش حقیقتا مورد پسند زندگی زن نبوده و نخواهد بود، اینکه چطور به محض پدید آمدن امکانات تکنولوژیک در هر جامعه‌ای، که عملا به معنای غیریدی شدن بیشینه‌ی کارهای مهم و قابلیت انجام بیشتر آنها توسط زنان بود، بلادرنگ به خیانت یک طرفه‌ی زنان به این قرارداد، طلاق‌های میلیونی، مردستیزی سیستماتیک ِ قانونی، ایدئولوژیک و اجتماعی انجامید. هرچند هنوز زن انگل مازاد درآمد مرد است، و هرچند هنوز خرج او را دولت به زور از مرد استخراج می‌کند، اما دیگر وادار به دادن هیچ امتیازی در مقابل آنها نیست.

معنای اینها دو چیز است: اول و مهمتر از هر چیز دیگری، اینکه شما، به عنوان یک مرد، هرگز چیزی فراتر از این نبودید، نیستید، و نخواهید بود:

[ATTACH=CONFIG]1603[/ATTACH]

راهی برای استخراج منابع. نیم نگاهی به آمار طلاق در تمام کشورهایی که به میزان مشخصی از پیشرفت تکنولوژیک رسیده‌اند، نشان می‌دهد که زن فقط تا زمانی با شماست که به او سرویسی که می‌خواهد را می‌رسانید، و به محض آنکه این سرویس قطع، کند یا مخدوش بشود، یا سرویس‌دهنده‌ی بهتری پیدا بکند شما را دور می‌اندازد، بچه‌تان را برمی‌دارد، نیمی از ثروت شما را برمی‌گیرد، تا پایان عمر ازتان بردگی اقتصادی می‌کشد و می‌رود. زن هرگز مرد را دوست نمی‌داشته، آنچه مرد می‌توانسته برای او بکند را دوست می‌داشته.

دوم اینکه زن با اطلاع به نیاز شما به او جهت تولید مثل، و وجود میل دیوانه‌وار در تمام مردان برای این کار(اشتیاق به سکس چیزی بجز اشتیاق به تولید مثل نیست)، آموخته که چگونه از طریق آن ابتدا بگذارد مردان یکدیگر را جهت رسیدن به او تکه‌تکه بکنند و از هم بدرند، سپس برنده را تا آنجا که می‌تواند و می‌خواهد بدوشد و بکوبد و بسپوزد، آنگاه نیز بدلیل آنکه «مردان واقعی همه مرده‌اند» و مرد به راستی مطیع هیچ جذابیتی برای سکشوالیته‌ی آلفاپسند زن ندارد او را دور بیاندازد.

دیگر اینکه، وقتی زنی شما را تهدید به «اخراج شدن از حلقه‌ی مقدس» می‌کند، بی یا با دانش میل ژنتیکی مذکور در مرد را هدف گرفته، زن می‌داند تمام آنچه که یک مرد در زندگی می‌کند، همه‌ی آن، بجز وقتی که به نحوی خودآگاه در تلاش برای جلب نظر آنها نیست(مثل منی که دارم خودم را عامدانه از جمع مردان مورد پسند بیرون می‌اندازم)برای جلب نظر مساعد اوست، و این دانش را برای ارعاب، مجازات و اجبار اراده‌ی خود بکار می‌گیرد. تحقیرهای مرحله‌ی اول زنان، که نسبت به مردان کافر به کیش زن‌پرستی اعلام و اعمال می‌شود همگی چنین ریشه‌هایی دارند: «لابد آنقدر زنها به تو نه گفته‌اند عقده‌ای شده‌ای»، «بس که سکس نکردی دیوانه شده‌ای»، «چه خبر از زیرزمین خانه‌ی پدری؟ باکره»، «هیچ زنی حاضر به ارتباط با چنین مرد عقب‌مانده‌ای نخواهد بود» و .... همگی به نوعی تهدید به این هستند که اگر خفه نشوی، از سکس خبری نیست، که یعنی از تداوم ژنها خبری نیست، که یعنی نسل تو از روی زمین محو خواهد شد!
نقل قول:ممنون، شوالیه‌ی [...] عزیز.
قابلی نداشت،تو برای من در حکم راکتور هسته ای هستی کلی میتونم ازت انرژی استخراج کنم:))
نقل قول:چنان است که «مردان کافر به الهه‌ی مقدس» را در محیط مجازی، بی‌استثنا، دیر یا زود به نحوی مستقیم یا غیرمستقیم به محرومیت از دسترسی به کُس، یا به عبارت دیگری نابودی کامل ژنتیکی تهدید می‌کنند.
من پاسخم رو نگرفتم؛ ژنتیک چه اهمیتی داره؟من به عنوان یک حامل ژن چرا باید برای زن هام اهمیت قائل باشم نه مغزم و محتوایی که توش هست!؟

اگر هم زن ستیزی و زن پرستی ژنتیکی باشند طبق فرض تو باید الان زن ستیزی ژنتیکی در اقلیت باشه،در این صورت برای گسترشش باید به میم تکیه کنه،اگر این گسترش ممکن باشه پس میم در گذشته هم میتونسته نقش داشته باشه.
حالا اگر نقش میم رو بپذیریم از کجا مشخص میشه که زن ستیزی و زن پرستی میمتیک نیست بلکه ژنتیکیه؟
undead_knight نوشته: من پاسخم رو نگرفتم؛ ژنتیک چه اهمیتی داره؟من به عنوان یک حامل ژن چرا باید برای زن هام اهمیت قائل باشم نه مغزم و محتوایی که توش هست!؟

چون ۹۹.۹٪ مواقع شما از غریزه‌ی خود پیروی می‌کنید نه از آگاهی‌تان، به قول لاشخورهای فمینیست «با کیرتان فکر می‌کنید». بجای آنکه حقیقت عریان پیش چشمان خود را ببینید و بسنجید که زن هرگز رابطه‌ای با شما نخواهد داشت «بخاطر خودتان» و به محض قطع شدن نفعی که بابت آن به شما آویزان شده رهایتان خواهد کرد، خودفریبی و توجیه می‌کنید. یک مثال: به مردی بگویید که یک موقعیت برای سرمایه‌گذاری هست که پس از سه سال، ۹۰٪ احتمال شکست آن وجود دارد، و پس از آن نه فقط همه‌ی آنچه تا آن لحظه سرمایه‌گذاری کرده‌اید را از دست خواهید داد، بلکه سالها بعد همچنان باید بابت آن زیان بدهید، و در صورت عدم توانایی پرداخت آن «زیان» به زندان خواهید افتاد و ... به شما می‌گویم که هیچ تاجر عاقلی، هرگز حاضر به پذیرفتن آن نخواهد شد. اما وقتی پای ازدواج به میان می‌رسد مردان تاجر عاقل نیستند، قمار باز حرفه‌ای می‌شوند و می‌نشینند پای رولت روسی، آنهم با پنج گلوله داخل اسلحه‌ی شش لول. زیرا تمایل بیولوژیک قبلی (Biological predisposition) دارند به اینکه زنی را پیدا بکنند و عاشق او بشوند و به خدمت او در بیایند. نگاهی بیاندازید به مرد بدبخت ایرانی که در آن کشور کذایی از گوشت و پوست و خون خود مایه می‌گذارد تا مبادا پولی پیدا بکند، ماشین گران قیمت و لباس خوب و خانه‌ی مجللی مهیا بکند و یک فقره زن مبتلی به هایپرگمی را از آن خود بکند.

undead_knight نوشته: حالا اگر نقش میم رو بپذیریم از کجا مشخص میشه که زن ستیزی و زن پرستی میمتیک نیست بلکه ژنتیکیه؟

از اینجاکه کنش دارای نفع مستقیم ژنتیکی+گستردگی بسنده‌ی کنش در گونه‌های موجود(=موفق)یعنی این کنش دارای ریشه‌های ژنتیکی‌ست. مراقبت از زنان و رسیدگی به هر نیاز و خواسته‌ی آنها در برابر پرداخت بهایی از جیب خودتان در نهایت به سود شما بوده. این وضع کنونی که حالت پرستش کورکورانه به خود گرفته متعلق به دوران جدید است.

undead_knight نوشته: قابلی نداشت،تو برای من در حکم راکتور هسته ای هستی کلی میتونم ازت انرژی استخراج کنم:))

بی‌تردید نتیجه‌ی نوکری ایدئولوژیک برای زنان است، مثل آنها انگل شده‌اید و فقط استخراج می‌کنید. E11b
نقل قول:چون ۹۹.۹٪ مواقع شما از غریزه‌ی خود پیروی می‌کنید نه از آگاهی‌تان، به قول لاشخورهای فمینیست «با کیرتان فکر می‌کنید». بجای آنکه حقیقت عریان پیش چشمان خود را ببینید و بسنجید که زن هرگز رابطه‌ای با شما نخواهد داشت «بخاطر خودتان» و به محض قطع شدن نفعی که بابت آن به شما آویزان شده رهایتان خواهد کرد، خودفریبی و توجیه می‌کنید. یک مثال: به مردی بگویید که یک موقعیت برای سرمایه‌گذاری هست که پس از سه سال، ۹۰٪ احتمال شکست آن وجود دارد، و پس از آن نه فقط همه‌ی آنچه تا آن لحظه سرمایه‌گذاری کرده‌اید را از دست خواهید داد، بلکه سالها بعد همچنان باید بابت آن زیان بدهید، و در صورت عدم توانایی پرداخت آن «زیان» به زندان خواهید افتاد و ... به شما می‌گویم که هیچ تاجر عاقلی، هرگز حاضر به پذیرفتن آن نخواهد شد. اما وقتی پای ازدواج به میان می‌رسد مردان تاجر عاقل نیستند، قمار باز حرفه‌ای می‌شوند و می‌نشینند پای رولت روسی، آنهم با پنج گلوله داخل اسلحه‌ی شش لول. زیرا تمایل بیولوژیک قبلی (Biological predisposition) دارند به اینکه زنی را پیدا بکنند و عاشق او بشوند و به خدمت او در بیایند. نگاهی بیاندازید به مرد بدبخت ایرانی که در آن کشور کذایی از گوشت و پوست و خون خود مایه می‌گذارد تا مبادا پولی پیدا بکند، ماشین گران قیمت و لباس خوب و خانه‌ی مجللی مهیا بکند و یک فقره زن مبتلی به هایپرگمی را از آن خود بکند.
where in hell can i falsify this :))
99.9 درصد انسان ها یا 99.9 درصد اوقات؟البته شاید هم تعریفت از غریزه و آگاهی فرق داره! :)
هرقدر هم من بخوام به جای نگاه ایدولوژیک با نگاه علمی به موضوع نگاه کنم قبلش باید پوچش پذیریش رو هم بسنجم دیگه:)

نقل قول:از اینجاکه کنش دارای نفع مستقیم ژنتیکی+گستردگی بسنده‌ی کنش در گونه‌های موجود(=موفق)یعنی این کنش دارای ریشه‌های ژنتیکی‌ست. مراقبت از زنان و رسیدگی به هر نیاز و خواسته‌ی آنها در برابر پرداخت بهایی از جیب خودتان در نهایت به سود شما بوده. این وضع کنونی که حالت پرستش کورکورانه به خود گرفته متعلق به دوران جدید است.
اوکی،خب این خوشبختانه به یک نتیجه خوب رسیدیم،فقط منظورت از دوران جدید رو هم شفاف سازی بکنی در این قسمت ابهامی باقی نمیمونه.

نقل قول:بی‌تردید نتیجه‌ی نوکری ایدئولوژیک برای زنان است، مثل آنها انگل شده‌اید و فقط استخراج می‌کنید.
ما همه انگل های طبیعت هستیم،یکی از موجودات بی جان بهره برداری میکنه یکی دیگه از جانداران:))
undead_knight نوشته: where in hell can i falsify this :))
99.9 درصد انسان ها یا 99.9 درصد اوقات؟البته شاید هم تعریفت از غریزه و آگاهی فرق داره! :)
هرقدر هم من بخوام به جای نگاه ایدولوژیک با نگاه علمی به موضوع نگاه کنم قبلش باید پوچش پذیریش رو هم بسنجم دیگه:)
It doesn't need to be falsified you [...]
تئوری علمی که نیست این، مُدل علمی‌ست. مدل علمی هم نه لازم است ابطال‌پذیر باشد، نه لازم است اثبات‌پذیر باشد، نه می‌تواند حتی درست یا غلط باشد، فقط کافی‌ست بتواند شرایط موجود را توضیح بدهد. بپر دوباره روی ویکی‌پدیا. این مدل می‌تواند شرایط موجود میان نر و ماده‌ی موجودات زنده را به بهترین نحوی که با ابزار حقیر کنونی شناخت برای ما میسر است توضیح بدهید.

undead_knight نوشته: اوکی،خب این خوشبختانه به یک نتیجه خوب رسیدیم،فقط منظورت از دوران جدید رو هم شفاف سازی بکنی در این قسمت ابهامی باقی نمیونه.
صد سال اخیر. هرچند همیشه مردان شاخه‌ی کوتاه‌تر نی گیرشان آمده و بازنده‌ی بازی بوده‌اند، اما تفاوت مدل سنتی ِ «زن‌ستایی» با مدل مدرن «زن‌پرستی» این بود که هرچند اولی ناعادلانه و غیراخلاقی بود، حداقل کار می‌کرد(و همینکه ما اینجا هستیم گواه آنست)، اما دومی نه اخلاقی‌ست، نه عادلانه‌ است، و نه هرگز ذره‌ای کار می‌کند.

undead_knight نوشته: ما همه انگل های طبیعت هستیم،یکی از موجودات بی جان بهره برداری میکنه یکی دیگه از جانداران:))
بله ولی برخی شیر شرژه‌ی صحرا هستند و عده‌ای کرم روده. E402
«سقط جنین حق من است»

فرضا که باشد، چرا باید از این حق اینهمه استفاده بکنی آخر، ای فاحشه‌ی خبیث؟ زن جنده‌ی غربی طی پنجاه سال اخیر شصت میلیون بچه‌ی به دنیا نیامده را به قتل رسانده. بله، کجا رفتند اراذل و اوباشی که نوید می‌دادند «در جهان تحت سلطه‌ی زنان همه چز رنگین کمانی‌ و زیباست»؟ چنین جنایت‌پیشگی هیتلرواری بخاطر آن بوده که فلان زنک دبیرستان را تمام بکند، از دانشگاه فارغ التحصیل بشود، شغل تکراری، بی‌منفعت، غیرضروری و من‌درآوردی که دولت به زور برای او فراهم کرده را ادامه بدهد، از پدر آن بچه انتقام بگیرد و «حق طبیعی» خودش را جامه‌ی عمل بپوشاند. خوب است که فمینیسم اتفاق افتاد تا رنگ واقعی زنان مشخص بشود، و این «موجودات پاک و مهربان و دلسوز» چهره‌ی خون‌آلوده‌ی جنایت‌پیشه‌ی خود را برملا بکنند. خوب است که سرانجام مقداری کارما در این جهان می‌بینیم، خوب است که این نسل از زنان «رها شده»، در تنهایی و فلاکت خواهند مرد، با حسرت جنینهای سقط شده‌ای که می‌توانستند بچه‌های ایشان باشند، و مردان طلاق داده شده‌ای که می‌توانستند شرکای زندگی‌ آنها باشند.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27