دفترچه

نسخه‌ی کامل: زن‌ستیزی عفونی [+18]
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27
Ouroboros نوشته: نمونه‌ای از شست‌شوی مغزی و دروغ‌پردازی که مردان از کودکی با آن روبرو می‌شوند و به توهم مردانه‌ی ایشان دامن می‌زند:

Adele - Skyfall (Lyric Video) - YouTube


به نغمه‌ها گوش بدهید از دقیقه‌ی سوم به بعد:

Where you go I go
What you see I see
I know I'd never be me
Without the security
Of your loving arms
Keeping me from harm
Put your hand in my hand
And we'll stand

Let the sky fall, when it crumbles
We will stand tall
Face it all together
....
[video]http://stargods.org/ReptilianPage.htm[/video]
the grand scheme of reptilian women :))
فکر میکنم با این قدرت و کنترلی که زنان دارند احتمالا با این استارگادز همکاری میکنند:))
نقل قول:خب همان درسد‌ها هم که میگفتند شمار مردان کمابیش بیشتره؟
بله،مگر قرار بود چیز دیگه ای گفته بشه:))
نقل قول:

Region Agriculture Industry Services
Africa 43% women / 42% men 11% women / 20% men 46% women / 39% men
Asia (excluding China) 32% women / 26% men 12% women / 25% men 56% women / 49% men
Latin America and the Caribbean 7% women / 22% men 13% women / 27% men 80% women / 51% men
Europe and other more developed regions 6% women / 8% men 15% women / 36% men 79% women / 55% men

تازه کجای این آمار دقیقا سختی کارها را دسته‌بندی کرده بود؟ تنها سه دسته‌یِ کشاورزی, صنعتی و خدماتی کرده. سخت و آسان اش را شما سرخود درآوردی؟ 39
در مورد درجه سختی هم ادعایی نکردم;)

نقل قول:در کنار آن, شما آیا انکار هم میکنید که شمار مردانی که هر ساله در سرتاسر جهان در راه
انجام کارهای سخت و دشوار آسیب فیزیکی دیده و هتا کشته میشوند هم بسیار بیشتر از زنانه؟
خیر به هبچ وجه:)
نقل قول:روی آروین[sup][aname="rpa4851db232b0944a285fdc49f011be9d2"][[/aname][anchor="pa4851db232b0944a285fdc49f011be9d2"]1][/anchor][/sup] شخصی و در UK ای که من زندگی میکنم شمار زنانی که از نزدیک در کارهای سخت میبینم به مردان چه اندازه است؟ کمی بالاتر از 0 ئه.

در فرهود[sup][aname="rpaa7b08171130a4809a52d0958db7e8038"][[/aname][anchor="paa7b08171130a4809a52d0958db7e8038"]2][/anchor][/sup] نکته‌ای که میلاد اشاره کرد بسیار گیرائه, در کشورهای "زن‌ستیز" خوانده شده شمار
زنانی که در این پیشه‌هایِ سخت هستند به مردان نزدیکتره, در کشورهای غربیِ آزاد کمتر! go figure...
شمار مردانی که کارهای سخت رو در کشورهای جهان اول! انجام میدند هم کمتره،ولی خب نسبت انجام مشاغل سخت به سمت مزدان در همه موارد سنگینی میکنه.


نقل قول:مگر ما گفتیم "مطلقا" مفتخور هستند؟ ما داریم میگوییم با استناد به هر آماری (هتا آمار آورده شده‌یِ خودت)
نسبت
مردان به زنان در این پیشه‌هایِ سخت و مرگ‌آور و ناخواستنی دستکمِ دستکم دو برابر است و گاه به ١٠٠ برابر هم میرسد!
خب بهتر بود از سمت خودت حرف میزدی،نظر تئوریسینتون که این نیست:))
نقل قول:پیش از طرح و گسترش این بحث یادآوری می‌کنم که مرغ اول بود یا تخم‌مرغ ماجرا را تغییر نمی‌دهد، زن انگلی‌ست غیرمولد و بی‌فایده که تنها کارکرد او برای جامعه تولید مثل بوده، و هرگز بار خود را چنانکه باید نکشیده و نمی‌کشد.
"every ideology is contrary to human psychology" ;)
یعنی زن حتی در جوامع گذشته هم با وجود داشتن کارکرد تولید مثل،انگل بوده و اینکه این کارکرد هم در حال حاضر اهمیتش کمتر شده.
حالا یا شما این حرف رفیق امیر :) رو میپذیری بنابراین با تقریب خوبی این انگل بودن "مطلق" یا نزدیک به مطلق هست یا اینکه نمیپذیری که باید دید این اختلاف درون حزبی به کجا میکشه:))
undead_knight نوشته: بله،مگر قرار بود چیز دیگه ای گفته بشه:))

در مورد درجه سختی هم ادعایی نکردم;)


خیر به هبچ وجه:)

شمار مردانی که کارهای سخت رو در کشورهای جهان اول! انجام میدند هم کمتره،ولی خب نسبت انجام مشاغل سخت به سمت مزدان در همه موارد سنگینی میکنه.

اگر خودت هم به اینها واقفی که دیگر فرنودی[sup][aname="rpa1f271c7d472d4051a8c40fd796db1ca7"][[/aname][anchor="pa1f271c7d472d4051a8c40fd796db1ca7"]1][/anchor][/sup] در کار نبوده, سخن ما هم این بود که با پیشرفت فرهنگ, زنان از انجام
کارهای سخت و دشوار طفره رفته‌اند و میروند و تنها در کارهای خوب است که با مردانِ خوش‌شانس ٥٠-٥٠ و بیشتر شریک شده‌اند —> "برابرتر‌"سازی



undead_knight نوشته: خب بهتر بود از سمت خودت حرف میزدی،نظر تئوریسینتون که این نیست:))

گمان نمیکنم:

Ouroboros نوشته: ما درباره‌ی اکثریت مطلق زنان و روال کار چنانکه هست صحبت می‌کنیم نه تک‌تک زنان روی کره‌ی زمین. استثنا هست، و برخلاف مهربد من گمان می‌کنم بسیار هم زیاد باشند، دختری که من اکنون با او هستم زنی‌ست که دارد زندگی منرا اداره می‌کند، در مشکلات کمکم می‌کند و پای من مانده. و شماری بسیار از زنان هستند به راستی باهوش، حقیقتا مستقل و تماما خودآگاه. اما «بدبختی» اینست که حتی آن زنان هم از سوی دیگری بی‌ارزش هستند، همین دختری که در زندگی منست برای مثال تا وقتی اینها را تحمل می‌کند و می‌ماند و می‌سازد که یقین داشته باشد در بلند مدت این سرمایه‌گذاری‌ها همه به سود اوست، اگر فاکتور سود را حذف بکنید او هم خواهد رفت. و یا آن زن به راستی مستقل ِ حقیقتا باهوش ِ یکسره خودآگاه، که مشتاق به انگلی از مرد(از هیچ طریق، نه نفقه و المونی و حمایت بچه، نه خرجی و ماهانه و ...)نیست، یعنی می‌داند که چنین روابطی وجود دارد و به آنها علاقه‌ای ندارد، دیگر علاقه‌ای به مردان هم نخواهد داشت(من از این زنها دیده‌ام)و در افسردگی و بدبختی به سر می‌برد.

از این سخن برداشت "زنان مطلقا مفتخور هستند" را نمیشود کرد.





----
[aname="pa1f271c7d472d4051a8c40fd796db1ca7"]1[/aname]. [anchor=rpa1f271c7d472d4051a8c40fd796db1ca7]^[/anchor] far+nud::Farnud || فرنود: استدلال; منطق; دلیل Ϣiki-En reason
Mehrbod نوشته: اگر خودت هم به اینها واقفی که دیگر فرنودی[sup][aname="rpa1f271c7d472d4051a8c40fd796db1ca7"][[/aname][anchor="pa1f271c7d472d4051a8c40fd796db1ca7"]1][/anchor][/sup] در کار نبوده, سخن ما هم این بود که با پیشرفت فرهنگ, زنان از انجام
کارهای سخت و دشوار طفره رفته‌اند و میروند و تنها در کارهای خوب است که با مردانِ خوش‌شانس ٥٠-٥٠ و بیشتر شریک شده‌اند —> "برابرتر‌"سازی
گمان نمیکنم:
از این سخن برداشت "زنان مطلقا مفتخور هستند" را نمیشود کرد.

----
[aname="pa1f271c7d472d4051a8c40fd796db1ca7"]1[/aname]. [anchor=rpa1f271c7d472d4051a8c40fd796db1ca7]^[/anchor] far+nud::Farnud || فرنود: استدلال; منطق; دلیل Ϣiki-En reason
من اینو گفتم "بنابراین با تقریب خوبی این انگل بودن "مطلق" یا نزدیک به مطلق هست" و این هم حرف امیر"ما درباره‌ی اکثریت مطلق زنان و روال کار چنانکه هست صحبت می‌کنیم نه تک‌تک زنان روی کره‌ی زمین"
خب ببینم این مصداق بارز خود فریبی نیست که دو حرف یکسان رو متفاوت میبینید؟!:))
Mehrbod نوشته: اگر خودت هم به اینها واقفی که دیگر فرنودی[1] در کار نبوده, سخن ما هم این بود که با پیشرفت فرهنگ, زنان از انجام
کارهای سخت و دشوار طفره رفته‌اند و میروند و تنها در کارهای خوب است که با مردانِ خوش‌شانس ٥٠-٥٠ و بیشتر شریک شده‌اند —> "برابرتر‌"سازی

زنان از آغاز از انجام کارهای ضروری اما خطرناک، دشوار و با ریسک بالا طفره رفته‌اند(و هنوز هم می‌روند). نظام اجتماعی انسان برخلاف همان ِ بیشتر موجودات زنده‌ی دیگر مبتنی‌ست بر فداکاری و از خودگذشتگی مداوم مرد برای خاطر زن و بچه‌ی او: فراهم کردن امنیت، رفاه و توانایی زنده ماندن با پرداخت از محل امنیت، رفاه و سلامت خود. در دیگر کپی‌های بزرگ وضع به این ترتیب است که جامعه‌ دائما درحال بازتولید آلفاهاست، و بتاها یا کشته می‌شوند، یا در نبردها از نرهای دیگر شکست خورده، از جامعه طرد می‌شوند و در عزلت می‌میرند، و یا در جمعیتی محدود و مهجور در موقعیتی بسیار پست برای بهبود شرایط عمومی ماده‌ها نگه داشته می‌شوند. برای مثال گوریلها مکانیزمی بسیار آلفاسالار دارند که در آن یک مرد تمام زنان را تحت سلطه دارد و هر نر دیگری را از جمع می‌راند، و اگر نر قوی‌تر از راه برسد او را شکست می‌دهد، بچه‌های او را می‌کشد، و زنان را از نو حامله می‌کند. در شامپانزه‌ها نیز متد مشابهی در جریان است با یک تفاوت : بتاها آنجا به قتل نمی‌رسند یا رانده نمی‌شوند، زیرا ماده‌ها استراتژی بی‌بند و باری ِ مطلق را اتخاذ کرده‌اند، این به آنها شانس می‌دهد تا افزون بر بهره‌مندی از ژنهای مرغوب آلفاها به وقت تولید مثل، از آنجاکه هیچکس نمی‌داند کدام بچه‌ متعلق به کیست، از خدمات بتاها نیز استفاده بکنند. در شامپانزه‌ها نرهای ضعیف‌تر ترجیح می‌دهند در خفا و بدور از چشم آلفاها سکس داشته باشند، درست مثل ما انسانها که عموما سکس در خفا و پنهان از چشمها را ترجیح می‌دهیم. بونوبوها برای مقابله با سلطه‌ی نرها روش دیگری را اتخاذ کرده‌اند، و آن عبارت است از دادن سکس به نرها در هر شرایط و مکانی با هدف جلوگیری از تهاجمی شدن رفتارشان. اما همه‌ی اینها یک کهتری عمیق نسبت به انسانها دارند: در تمام آنها، ماده باید غذای خود و بچه‌ی خود، و گاهی حتی نر را فراهم بکند. بونوبوهای ماده مجبور هستند خودشان به تنهایی به جمع‌آوری غذا بپردازند، و این با توجه به شرایطی که در آن تکامل یافته‌اند اصلا چیز عجیبی نیست زیرا غذا در آن محیطها فراوان بوده و جمع‌آوری آن در قیاس با محیط زندگی شامپانزه‌ها یا انسان‌ها بسیار آسان‌تر.

در ما انسانها اتفاقی که افتاده اما بسیار متفاوت بوده، و روایت انقلابی‌ست که در آن بتاها، با همدستی زنان برپاد نرهای غالب «خیزشی» براه انداختند که در طی آن، «مردان خوب» با فراهم کردن غذا و منابع، در شرایطی که بدست آوردن آن بسیار دشوار شده بوده، مردان آلفا را از قدرت کنار زدند و توانستند آنها را تا مرز انقراض پس برانند. دلیل این موفقیت هم انتخاب زنان بوده نه چیزی دیگر، که فرد فرد آنها سود بیشتر را در انتخاب شریکی می‌دیده‌اند که حاضر است پس از حاملگی باقی بماند و در وظیفه‌ی بسیار دشوار(من ادعا می‌کنم با شرایطی که انسانهای مدرن کهن داشته‌اند، غیرممکن)بزرگ کردن بچه‌ها او را یاری بدهد و در مقابل نیز امتیازاتی دریافت بکند(از جمله دسترسی مداوم و بی‌شرط و شروط به دستگاه تولید مثل او). پس نرهای بتا، وظیفه‌ای را برعهده می‌گیرند که مرد بطور طبیعی نیازی ندارد آنرا تقبل بکند، شیرهای نر زیر سایه‌ی درختان روزی بیست ساعت می‌خوابند در حالی که ماده‌ها برای شکار بیرون می‌روند، و هنگامی هم که غذا فراهم شد پیش از همه از آن می‌خورند!

به همین دلیل است که هرچه شرایط زندگی سخت‌تر بوده، ما شاهد ظهور مردسالاری در ابعاد گسترده‌تر و شدیدتری هستیم، چنان است که هرچه فداکاری مرد بزرگ‌تر، امتیازاتی که به او تعلق می‌گرفته بیشتر. در جوامع شکارچی‌-گردآورنده برای مثال از آنجاکه مرد وظیفه‌ی شکار کردن و زن وظیفه‌ی گردآوردن را برعهده داشته ارزش کارهای آن کمابیش برابر بوده با اندکی تمایل به سوی مردان(زیرا خطر بیشتری را به جان می‌خریده‌اند)، در جامعه‌ی اسکیموهای اینیوت اما زن «ارزش» پشکل را هم ندارد، چون مرد است که باید در یخ و برف هر بار که از خانه خارج می‌شود خطر مرگ را به جان بخرد و در شرایطی باورنکردنی با مصائبی بی‌شمار برای زن غذا و منابع فراهم بکند، و باز به همین دلیل است که تا پیش از به صرفه شدن جایگزینی جای زن و مرد در جامعه نبود که زنان خواستار «برابری»(با ده درصد مردان بالای جامعه البته)نشدند.

پس بله، زنان(=ماده‌ی هوموسپینزها)همیشه به نوعی انگل بوده‌اند، زیرا بچه پس انداختن هرقدر هم دشوار که بوده باشد نمی‌تواند معادل زنانه‌ی «جنگ» و «نبرد با وحوش» باشد، زیرا بدن زن فرگشت یافته برای بچه پس انداختن. آن قسمت از بدن مرد را به من نشان بدهید که طراحی شده برای گلوله خوردن.
دولت مدرن چیزی بجز جاکش شهروندان مونث خود نیست، و وظیفه‌ی اصلی آن انتقال ثروت از مرد به زن است. در مدل سنتی جامعه مرد با دریافت امتیازاتی محدود، حقوقی اندک و احترامی بسیار داوطلبانه مازاد دسترنج خود را در اختیار زنان می‌گذاشت، یعنی در برابر برعهده گرفتن تمام مسئولیتهای اجتماعی و اقتصادی و قانونی زن، اختیاراتی را بدست می‌آورد که هرچند در قیاس با بهای پرداخت شده ناچیز و اندک بودند، همچنان ساز و کار ِ متقابل و از همه مهمتر اختیاری در آنها رعایت شده بود. زن مدرن ِ مستقل ِ رهاشده اما علاقه‌ای به دادن هیچ امتیازی به مرد نداشت، و دریافت که می‌تواند با رای خود دولت را برای اخذ آن مازاد درآمد استخدام بکند. وابستگی زن به آن ثروت اضافه از میان نرفته، و فارغ از اینکه چقدر در می‌آورد و چه جایگاهی در جامعه دارد و تحصیلات او چیست و ... هنوز به آن پول تولید شده توسط مرد نیاز دارد، بی‌آنکه مایل باشد امتیازی در برابر آن به مرد بدهد. اینجا دولت وارد معادله می‌شود، و با زندانی کردن فله‌ای مردان خاطی که حاضر به پرداخت هزینه‌های زندگی زنی که با او هیچ ارتباطی ندارد عملا دست مردان را برای پرداخت ِ «حق زن» در قالب ساپورت بچه، نفقه، المونی، برنامه‌های رفاهی و اقتصادی انحصاری برای زنان و ... می‌پیچاند.

پس ما با تغییر کارکرد فاحشگی زن در جامعه‌ی مدرن روبرو بوده‌ایم که درپی آن وضعیت مردان از مشتریانی اختیاری که با میل و اشتیاق نرخ زن را می‌پردازند، به مجرمانی تقلیل‌یافته‌اند که با وجود دریافت نکردن هیچ سرویسی همچنان باید پول آنرا بدهند، یا با زندان و از دست دادن دارایی‌ها و نابودی خوشنامی و ... رودررو بشوند.
پرسش کمی مربوط:آیا "حق" مساوی "امتیاز" هست؟
undead_knight نوشته: پرسش کمی مربوط:آیا "حق" مساوی "امتیاز" هست؟

حق مساوی خیر
حق مساوی تر آری !
sonixax نوشته: حق مساوی خیر
حق مساوی تر آری !

نه, فردید[sup][aname=rpae959][[/aname][anchor=pae959]1][/anchor][/sup] آرش اینجا اینه که "حق [بدیهی]" زنان آیا همان "امتیاز" دادن به زنانه یا خیر.



undead_knight نوشته: پرسش کمی مربوط:آیا "حق" مساوی "امتیاز" هست؟


کدام حق یا امتیاز؟





----
[aname=pae959]1[/aname]. [anchor=rpae959]^[/anchor] far+did::Fardid || فردید: منظور Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ purpose; intention
Mehrbod نوشته: نه, فردید[1] آرش اینجا اینه که "حق [بدیهی]" زنان آیا همان "امتیاز" دادن به زنانه یا خیر.

طبیعیست که حق طبیعی امتیاز محسوب نمیشود بلکه از حقوق بایسته است .
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27