مثل اینکه من سخنم را بد بیان کرده ام که دوستان گمان میکنند من سکس برخلاف میل را "تجاوز" نمی دانم.
در واقع انگیزه ی من از بیان این موضوع بحثی بود که چندی پیش میان من و یکی از دوستان نزدیکم در گرفت.ایشان می گفتند زنان اطراف(فامیل و دوستان) بیشینه شان از خوابیدن با مردانشان ناراضی هستند یا بهتر بگویم،خوشی نمی برند و این مردها همگی متجاوز هستند.استدلال من هم این بود که نخست اینکه ایشان اگر از همخوابگی با مردهایشان ناراضی هستند اقدام به طلاق می کنند و اینگونه نیست که بگوییم حالا بیش از نیمی از زنان در ایران مورد تجاوز قرار می گیرند.
دوم اینکه اینان بواسطه ی پوئن های بیشماری که از مردان می گیرند راضی به ادامه ی این شرایط هستند و شاید از سکس با مردهایشان به جای سکس با جوانک های خوشتیپ کمتر خوشی ببرند اما در عوض تلافی این کاستی در دها مورد دیگر می شود.و اینکه اگر زنی شهامت جدایی و از دست دادن امتیازات زندگی مشترک با مرد را نداشت و در واقع راضی به زندگی در این شرایط بود نمی تواند ادعا کند که مرد بیچاره که از همه جا بی خبر است متجاوز است.
پ.ن:شوالیه جان امیدوارم پاسخ سوال های شما را هم در این پیک داده باشم.من حرفی از قانون نزدم و در واقع این ادعای دوست نزدیکم دست مایه انتقاد من از این شرایط شد که گمان می کنم در ایران بیشتر رایج باشد.
nevermore نوشته: مثل اینکه من سخنم را بد بیان کرده ام که دوستان گمان میکنند من سکس برخلاف میل را "تجاوز" نمی دانم.
همینکه این اندازه تند و فرز میگمانند کسی براستی دارد میگوید "تجاوز پذیرفتنیه" شگفتانگیزه! انگار راستی راستی زنها پیروز شدهاند جا
بیاندازند که همه مردها "باطنا" تجاوزگر هستند, جوریکه تا یک خرده کسی گُــنـگ چیزی را گفت درجا و هراسان و ترسان میگویند «چــــــــی!؟ تجـاوز خوبه؟؟؟» ((:
undead_knight نوشته: این حرف شما هست یا نیست؟!وقتی راهی برای فهمیدن این هست که شخص نیمخواد سکس داشته باشه،سکس تجاوز محسوب میشه.
یا زن باید اعلام کنه که علاقه ای به سکس نداره ! یا اگر نکنه طرف که علم غیب نداره بفهمه !!!!!!! عجبا
اگر اعلام کرد و سکسی در کار بود آشکارا تجاوز است !
اگر اعلام نکرد و سکسی در کار بود تجاوز نیست .
دو دو تا چهار تا !
undead_knight نوشته: خب باید من رو ببخشی که به پست ها با ترتیب خوبی پاسخ نمیدم پس چند قسمت مثل این رو بررسی میکنم و بعد برمیگردم به اون پست تا نشون بدم منظورم واقعا چی بوده.
فقط هم قسمت های کوچیک رو انتخاب کردم تا هم به نتیجه رسیدن راحت باشه و هم گفتگو چند شاخه نشه:)
بزار ببینم منظورت رو درست فهمیدم یا نه:انتخاب این نقش از روی آگاهی بوده نه نتیجه یک فرایند ناآگاهانه فرگشتیک و اینکه زنان خودشون این نقش رو پذیرفتند؟
بله. :e405:
پیش از طرح و گسترش این بحث یادآوری میکنم که مرغ اول بود یا تخممرغ ماجرا را تغییر نمیدهد، زن انگلیست غیرمولد و بیفایده که تنها کارکرد او برای جامعه تولید مثل بوده، و هرگز بار خود را چنانکه باید نکشیده و نمیکشد. اینکه طبیعتا اینگونه است یا بر اثر اقتضائات متاخر اجتماعی چنین شده تغییری در این واقعیت تلخ ایجاد نخواهد کرد. اکنون با به یاد داشتن این نکته، میکوشم دلایل خود را بابت طرح این ادعا که زن از سر خودخواهی، تنبلی و در مرحلهی آخر آسودگی راه آسانتر را انتخاب کرده مطرح بکنم و نیز تلاش میکنم نشان بدهم چرا مردان زیر بار آن رفتند.
من گمان میکنم انتخاب خودفروشی برای دسترسی به منابع بیتردید در آغاز یک انتخاب آگاهانه از سوی زنان بوده که جلوتر شرطی شده و بدلیل موفقیت بالا و برخورداری از نقش «سنتی» طی اعصار با انسانها باقی مانده. برای اثبات این ادعا و نشان دادن درستی آن من از دو مطالعهی انجام گرفته بر روی رفتار میمونها در رابطه با موضوع بهره خواهم برد. در آزمایش نخست دانشمندان تصمیم گرفتند به گروهی از میمونهای کاپوچین مفهوم پول را بیاموزند:
[ATTACH=CONFIG]1612[/ATTACH]
برای این کار ابتدا هر کدام از آنها را داخل یک قفس گذاشتند با اهرمی در آن، که وقتی که میمون اهرم را فشار میداد همسایهی او در قفس بقلی مقداری غذا دریافت میکرد. از روی نوعدوستی(یا دستکم همکاری)در شرایط عادی، ۴۰٪ مواقع میمونها اقدام به فشردن اهرم میکردند. در اینجا دانشمندان دو میمون جدید را به مجموعه اضافه کردند، یکی را که آموخته بود هرگز اهرم را فشار ندهد(خودخواهی کامل)و دیگری که بیمهابا و بیدلیل همینطور مداوم اهرم را فشار میداد(نوعدوستی حسابنشده). میمون نوعدوست که دائم اهرم را فشار میداد و به تمام قفسهای همسایه غذا میرساند، در آغاز پنجاه درصد مواقع پاسخ لطف خود را دریافت میکرد، اما خیلی زود میمونهای دیگر دریافتند که میمون نوعدوست اهرم را به هرحال فشار خواهد داد، پاسخ به سیدرصد سقوط کرد. یعنی بیست درصد تصمیم گرفتند لطف او را باز نگردانند. میمون خودخواه نیز پس از مدت کوتاهی به شدت مورد مجازات قرار گرفت.در این مرحله یک سکهی کوچک فلزی با سوراخی وسط آنرا به میمونها دادند که بنا بود نقش پول را ایفا بکند. ماهها طول کشید تا این میمونها یاد بگیرند که با دادن این سکهها میتوانند غذا دریافت بکنند. اما پس از آنکه یاد گرفتند، رفتار آنها بسیار جالب بود. برای مثال میوههای ارزانتر را به میوههای گرانتر ترجیح میدادند و به وقت قمار کردن همان اشتباهات محاسباتی انسانها را مرتکب میشدند و همهی شرایط، مشابه همان ِ حاکم بر ابتداییترین روابط اقتصادی انسانها بود.
اما از همهی اینها جالبتر، و مرتبط به بحث ما، رفتاری بود که در مادهی میمونهای مورد آزمایش دیده شد: در این میان مشاهده شد که برخی از اینها شروع کردند به تبادل سکس با غذا. در شرایط عادی میان بسیاری گونهها سکس فقط به آلفاها تعلق دارد، و باقی نرها در نبردی خونین و خشن نابود میشوند، و ماده نه فقط وظیفهی نگهداری از خودش را برعهده دارد، گاهی حتی بار مرد را هم به دوش میکشد(مثلا در شیرها). اما جایی در این بازی، نوع جدیدی از نر پدید میآید که هرچند توانایی رقابت با آلفاها را ندارد، اما ارتباط با او برای ماده سود دیگری بجز ژنهای مرغوب خواهد داشت که در بیشتر مواقع به ریسک برخورداری از ژنهای معمولیتر میارزد: دسترسی آسان و مداوم به منابع در مقابل سکس. آلفا حاضر نیست برای سکس چیزی بپردازد، توصیف آن در لغتنامه مردیست که تحت هیچ شرایطی حاضر به ماندن با زن نیست، نقش او کردن و رفتن است و تنها دلیل آنکه توسط مردان بتا به کلی منقرض نشده، همینست که نقش پلیبوی را بازی میکند و پس از سکسی مقطعی میرود پی کار خود. پس زنان تصمیمی آگاهانه گرفتند برای خودفروشی و تعویض سکس با مردان معمولی در مقابل منابع، و برای کاهش رقابت میان خود بر سر تساحب مردانی که Provider های بهتری بودند و اطمینان مردان از خودی بودن بچه(زیرا بار سنگینی بابت او بر دوش میکشید)نهاد خانواده پدید آمد. تعهد اخلاقی، قانونی و نمادین زن و مرد به یکدیگر باعث میشد که اولا مرد از اینکه آنچه پولش را پرداخته متعلق به او میماند اطمینان داشته باشد، و ثانیا زن از اینکه مرد در مقابل پرداخت مبلغی کمتر به زنان جوانتر با آنها نمیرود یقین حاصل میکرد. جمعیت آلفاها هم در حد یک درصد جامعه کاهش یافت و دلیل اینکه کاملا منقرض نشدند، جذابیت مطلقا جنسی آنها بری زنان و خیانت آنها به شوهرانشان بود. چنانکه پیشتر هم گفتهام، انسانهای امروزی فرزند دو برابر مادر هستند، یعنی عدهی مادران شما از پدرانتان دو برابر بیشتر است.
اما آیا تکتک زنان در بدو بلوغ دست به چنین انتخابی زدهاند و میزنند؟ آیا آنها آگاهانه انگل مردان میشوند؟ بسیاری بله، اما اکثریتی مطلق، البته که نه. اینکه چرا این مدل رفتاری تا این حد گسترده و بیاستثنا تداوم پیدا کرد، جدا از موفقیت بینظیر آن نسبت به مدلهای دیگر، یک توضیح دیگر هم میتواند داشته باشد: شرطی شدن از طریق دگمهای فرهنگی. این بخش از ماجرا را با ذکر برسی دیگری به شما نشان میدهم. اگر سرعت دارید این ویدیو را تماشا بکنید، دو دقیقه بیشتر نیست:
5 Monkeys - YouTube
در این مدل پنج میمون را داخل یک قفس قرار دادند، مقداری میوه در بالای قفس گذاشتند و یک پلکان برای دسترسی به این میوهها تعبیه کردند. پس از مدتی کوتاه یکی از میمونها شروع به بالا رفتن از پلکان کرد، و به محض آنکه پای او به پلهها برخورد به روی چهار میمون دیگر آب سرد پاشیده شد. این رفتار چندین بار تکرار شد، یعنی هر بار که یکی از میمونها از پلکان بالا میرفت، به روی آنها که در پائین مانده بودند آب سرد پاشیده میشد. پس از مدتی، میمونها میان این دو رفتار ارتباط برقرار کردند(=شرطی شدن)و از آن پس هربار یکی از آنها کوشید برای بالا رفتن از پلکان اقدام بکند همگی به او حمله کردند و او را کتک زدند. در این مرحله دانشمندان یکی از میمونها را جایگزین کردند. میمون جدید، که از ماجرا اطلاعی نداشت، نخستین بار که شروع به بالا رفتن از پلکان کرد در کمال شگفتی مورد حمله و ضرب و شتم دیگر میمونها قرار گرفت. پس از چند بار تکرار شدن این عمل، میمون جدید به کلی از صعود از پلکان منصرف شد و دست از این کار برداشت. در ادامهی این روند دانشمندان یکی دیگر از میمونهای قدیمی را از قفس بیرون کشیدند و با میمون دیگری جایگزین کردند، و در اینجا جالبترین بخش از مطالعه اتفاق افتاد:
وقتی این میمون تازهوارد برای صعود از پلکان تلاش کرد، علاوه بر سه میمونی که از قدیم بودند و شرطی شدن آب سرد و بالا رفتن از پلکان برایشان اتفاق افتاده بود، میمون تازهوارد قبلی که خود هرگز دلیل این رفتار را نمیدانست هم به آنها پیوست و به عضو جدید حمله کرد. این عمل تا آنجا ادامه پیدا کرد که همهی پنج میمون اولیه جایگزین شدند، و با آنکه میمونهای داخل قفس خود هرگز مورد شکنجه با آب سرد قرار نگرفته بودند، از بالا رفتن اعضای جدید از پلکان کذایی به روش دیگر اعضا جلوگیری کردند. این به نظر روشی میآید که سنتها از طریق آن تثبیت میشوند، برای پدید آمدن آنها در آغاز دلیل خوبی هست، اما با سپری شدن زمان کافی چیزی بجز رفتاری درونتهی که آنرا انجام میدهید چراکه همیشهی خدا همینطور بوده نخواهند بود.
به گمان من این است همان روشی که از طریق آن تعویض سکس با منابع در میان زنان نهادینه شده. امروز اما شرایط به نحوی دگرگون شده که زن برای دسترسی به منابع نیازی به مرد ندارد، «کار» دیگر مثل سابق نیازمند نیروی فیزیکی نیست و تکنولوژی(که البته مردان آنرا بوجود آوردند)به مرحلهای از پیشرفت رسیده که زن میتواند به آسانی با فشار دادن چند دکمه مرد ….. را دور بزند. در اینباره قطعا بسیار بیشتر خواهم نوشت، اینکه چگونه استقلال اقتصادی زن از مرد به یمن تکنولوژی، ولو ناپایدار و موقتی و ظاهری(زیرا پیشرفت جامعهی کنونی نیازمند در نظر گرفتن تز ملکهی سرخ است و برای آنکه در جایی که هستیم باقی بمانیم باید بتوانیم دائما اقدام به نوآوری و بهبود زیرساختهای جامعه خود بورزیم، کاری که زنها توسط جنتس مخالف برای انجام آ» میلیونها سال برای آن با دقت و وسواس انتخاب نشدهاند، بلکه جهت داشتن کون و پستان بزرگ انتخاب شدهاند)، چگونه ما مردان را تحت تاثیر قرار داده و باید به آن بنگریم.
1. مطالعهی اول:
Log In - The New York Times
2. دربارهی اینکه آیا مطالعهی دوم یک نظریه است یا یک آزمایش واقعی اختلاف نظر وجود دارد، من فکر میکنم که فقط نظریه باشد، اما هنوز بسیار جالب و دقیقترین توضیح موجود برای شکلگیری سنت است:
http://www.psychologytoday.com/blog/game...ts-fiction
Ouroboros نوشته: بله.
به رغم همهی آنچه در بالا آمد هنوز این احتمال قویتر است که زنان فاحشه هستند چراکه شرایط زندگی انسانهای مدرن آغازین نیازمند کار جسمانی سخت بوده و مردها بدلیل برخورداری از بدن عضلانیتری که بر اثر میلیونها سال رقابت خونین با دیگر مردان برای جلب نظر مادهها بدست آورده بودند برای این کار توانایی بیشتری داشتهاند. این تز برتری برجستهای که دارد آنست که افزون بر خودفروشی، طلبکاری و هایپرگمی زنان، میتواند توضیح بدهد که چرا با غیردستی شدن کارها و حذف عنصر زور بازو از پروسهی تولید آنها مردان را دور انداختند و دوباره به آلفاپرستی ِ مقابل مردسالاری بازگشتند. تثبیت سنتی فاحشهگری حقیقتا قادر نیست توضیح بدهد چرا زنان تا این اندازه از مردان بیزار هستند و به محض آنکه توانستند بدون نیاز به زور بازوی آنها(هرچند هنوز وابسته به نیروی ذهنی ایشان)زندگی بکنند آنها را طلاق دادند، دولت را برای اخاذی استخدام کردند و میلیونی بچههای آنها را سقط کردند تا بتوانند به آنچه میخواهند بپردازند. این ویدیوی خارقالعاده نشان میدهد که چگونه اجداد ما شکار میکردند، که نوعی ماراتن دیوانهوار بوده: راستقامتی به استقامت انسانها کمک میکرده و بهتر میتوانستند شکار خود را با خستگی از پا دربیاورند، اگر میتوانید حتما این ویدیو را تماشا بکنید، یکی از جالبترین مستندهاییست که تا بحال دیدهام:
[video=youtube;826HMLoiE_o]https://www.youtube.com/watch?v=826HMLoiE_o[/video]
پدران ما اینچنین غذا فراهم میکردهاند، وبرای سکس در اختیار مادرانمان میگذاشتند.
sonixax نوشته: خیلی از این فمنیستهای دوزاری و یک ریالی و حتا هزار تومانی !!! مدعی هستند که مردها اصولن موجودات خشنی هستند ! و زنها قربانی این خشونت هستند !!!!! و روی این موضوع بسیار مانور میدهند و تبلیغ میکنند .
از جوکهای غمانگیز روزگار ماست میلاد جان:
[ATTACH=CONFIG]1614[/ATTACH]
ویلیام اتکین که توسط دوستدخترش به این روز افتاد، دربارهی او میگوید که
«هنوز هم او را دوست دارم».
جالب است بدانید که بیشتر قربانیان خشونت خانوادگی اول بچهها هستند، و پس از آنهم زنان و مردان به یک اندازه مرتکب خشونت میشوند!
این تحقیقیست که در آن بیش از ۲۲۰ مطالعهی گوناگون مورد برسی دقیق گرفتند و نتیجهی آن مشخص کرد که :
When it comes to domestic violence, 1/2 is initiated by both parties, 1/4 of the time by men , 1/4 by women
REFERENCES EXAMINING ASSAULTS BY WOMEN ON THEIR SPOUSES OR MALE PARTNERS: AN ANNOTATED BIBLIOGRAPHY
فمینیستها تعمدا نیمی از قربانیان خشونت خانوادگی را بطور سیستماتیک از مراکز مراقبت و کمک بیرون میاندازند(پیدیاف):
http://wordpress.clarku.edu/dhines/files...ictims.pdf
زنان لزبین بیشتر از زنان دگرجنسگرا بابت اذیت و آزار جنسی، خشونت خانگی و تجاوز جنسی از پارتنرهای خود به پلیس شکایت میکنند، و مردان گی کمتر از مردان استریت قربانی خشونت پارتنر خود میشوند:
نقل قول: For women:
Lesbian – 43.8%
Bisexual – 61.1%
Heterosexual – 35.0%
For men:
Gay – 26.0%
Bisexual – 37.3%
Heterosexual – 29.0%
منبع(پیدیاف)
خوب مگر کسی غیر از جامعه مردان به این فمنیستها قدرت داده ؟
Ouroboros نوشته: از جوکهای غمانگیز روزگار ماست میلاد جان:
[ATTACH=CONFIG]1614[/ATTACH]
ویلیام اتکین که توسط دوستدخترش به این روز افتاد، دربارهی او میگوید که «هنوز هم او را دوست دارم».
جالب است بدانید که بیشتر قربانیان خشونت خانوادگی اول بچهها هستند، و پس از آنهم زنان و مردان به یک اندازه مرتکب خشونت میشوند!
این تحقیقیست که در آن بیش از ۲۲۰ مطالعهی گوناگون مورد برسی دقیق گرفتند و نتیجهی آن مشخص کرد که :
When it comes to domestic violence, 1/2 is initiated by both parties, 1/4 of the time by men , 1/4 by women
REFERENCES EXAMINING ASSAULTS BY WOMEN ON THEIR SPOUSES OR MALE PARTNERS: AN ANNOTATED BIBLIOGRAPHY
فمینیستها تعمدا نیمی از قربانیان خشونت خانوادگی را بطور سیستماتیک از مراکز مراقبت و کمک بیرون میاندازند(پیدیاف):
http://wordpress.clarku.edu/dhines/files...ictims.pdf
زنان لزبین بیشتر از زنان دگرجنسگرا بابت اذیت و آزار جنسی، خشونت خانگی و تجاوز جنسی از پارتنرهای خود به پلیس شکایت میکنند، و مردان گی کمتر از مردان استریت قربانی خشونت پارتنر خود میشوند:
منبع(پیدیاف)
این نمونه ها در مقابل زنان کتک خورده خیلی کم هست
عایشه دختر 18 ساله افغان که شوهرش،از اعضای طالبان، دماغ و گوش هایش را به علت ترک خانه برید. (خبر از: "جودی بیبر" از آفریقای جنوبی)